علم غیب چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۲: خط ۹۲:
[[پرونده:11905.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید محمود جزایری|جزایری]]]]
[[پرونده:11905.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید محمود جزایری|جزایری]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید محمود جزایری]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان (پایان‌نامه)|کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید محمود جزایری]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان (پایان‌نامه)|کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«صرفنظر از تعریف "علم" به صورت مطلق، هر گاه این واژه با لفظ "الغیب" ترکیب گردد، در فرهنگ کلامی برخی اندیشمندان امامیه همچون [[شیخ مفید]] و طبرسی به معنای "آگاهی ذاتی به اشیاء"  یا "آگاهی غیر مستفاد به جمیع معلومات" بوده و از این رو بر علم غیر خدا قابل اطلاق نمی‌باشد و در نتیجه تنها خدا را می‌توان با تعبیر "عالم الغیب" توصیف نمود. این دسته از اندیشمندان، روایاتی که حاکی از آگاهی [[ائمه]]{{عم}} به امور غیبی است را اخبار یا علم به "المغیّبات" یا "الغائبات"  یا اخبار به "الغیب" می‌نامند. نکته در خور توجه این است که آیا از این تعبیرها می‌توان چنین استفاده نمود که این بزرگان [[علم غیب]] را مخصوص خدا و "اِخبار از غیب" را با تفاوت ذاتی و مستفاد بودن، مشترک بین خدا و انبیاء و ائمه می‌دانستند؟ پاسخ این است که به نظر برخی، مسئله محوری در این موضوع اختلاف در الفاظ نیست بلکه مهم اعتقاد به ذاتی نبودن آگاهی ائمه{{عم}} به امور پنهان است و به همین دلیل "اِخبار من الغیوب" را هم مانند "علم الغیب" منحصر در خدا می‌دانند. اما برخی دیگر تنها [[علم غیب]] را مختص خدا دانسته و "اخبار از غیب" را برای غیر او هم به‌کار می‌برند. در مقابل؛ اندیشمندانی چون [[علامه طباطبایی]] با تقسیم علم غیب به ذاتی و مستفاد بر این باورند که "علم الغیب" به معنای مطلق آگاهی از اموری است که بدون اعلام خداوند از حواس یا از علم بندگان پنهان است. و علم غیبی که در مورد ائمه{{عم}} استعمال می‌گردد علم غیب مستفاد از خداست. بر اساس این باور، قاعدتا با توجه به علم امامان معصوم به امور غایب، تعبیر "علم الغیب"  و وصف "عالم الغیب" را می‌توان در مورد ایشان به کار برد.  هرچند ممکن است بگوییم قرآن و روایات به دلایلی چون ملاحظه فهم عرف ، دفع شبهه شریک انگاری برای خدا، حفظ شیعیان از غلوّ  و رعایت ادب عبودیت از جانب ائمه،  این ذوات مقدس را مسمّی بدان ننموده‌اند، بلکه علوم غیبی ایشان را "وراثت از رسول‌الله"  یا "تعلّم از صاحب علم"  نامیده‌اند. و ما نیز به پیروی از متون دینی با پذیرش وصف "عالم الغیب" برای ایشان از تسمیه آنها بدان خودداری می‌نماییم. و از آنجا که این وصف را با لحاظ قید "مستفاد و غیر ذاتی بودن" روا می‌دانیم هیچگونه غلوّی در آن راه ندارد. چرا که غلوّ در باب ائمه{{عم}}  به معنای اعتقاد به الوهیتشان یا حلول خدا در ایشان یا اتحاد خدا با آنها یا شریکِ خدا انگاشتن آنها در معبودیت، خلق یا رزق یا اعتقاد به نبوت ائمه{{عم}} یا افضلیتشان از پیامبر اسلام{{صل}} یا نسبت دادن صفت یا فعلی فوق حدّ ائمه{{عم}} به آنها می‌باشد. و در این دیدگاه هیچیک از این ملاک‌ها وجود ندارد. داوری بین این دو قول نیاز به بررسی دقیق ادله طرفین و متون دینی مربوطه دارد. البته ممکن است از ادعای شیخ مفید با دو بیان بتوان دفاع نمود:  
::::::«صرف نظر از تعریف "علم" به صورت مطلق، هر گاه این واژه با لفظ "الغیب" ترکیب گردد، در فرهنگ کلامی برخی اندیشمندان امامیه همچون [[شیخ مفید]] و طبرسی به معنای "آگاهی ذاتی به اشیاء"  یا "آگاهی غیر مستفاد به جمیع معلومات" بوده و از این رو بر علم غیر خدا قابل اطلاق نمی‌باشد و در نتیجه تنها خدا را می‌توان با تعبیر "عالم الغیب" توصیف نمود. این دسته از اندیشمندان، روایاتی که حاکی از آگاهی [[ائمه]]{{عم}} به امور غیبی است را اخبار یا علم به "المغیّبات" یا "الغائبات"  یا اخبار به "الغیب" می‌نامند. نکته در خور توجه این است که آیا از این تعبیرها می‌توان چنین استفاده نمود که این بزرگان [[علم غیب]] را مخصوص خدا و "اِخبار از غیب" را با تفاوت ذاتی و مستفاد بودن، مشترک بین خدا و انبیاء و ائمه می‌دانستند؟ پاسخ این است که به نظر برخی، مسئله محوری در این موضوع اختلاف در الفاظ نیست بلکه مهم اعتقاد به ذاتی نبودن آگاهی ائمه{{عم}} به امور پنهان است و به همین دلیل "اِخبار من الغیوب" را هم مانند "علم الغیب" منحصر در خدا می‌دانند. اما برخی دیگر تنها [[علم غیب]] را مختص خدا دانسته و "اخبار از غیب" را برای غیر او هم به‌کار می‌برند. در مقابل؛ اندیشمندانی چون [[علامه طباطبایی]] با تقسیم علم غیب به ذاتی و مستفاد بر این باورند که "علم الغیب" به معنای مطلق آگاهی از اموری است که بدون اعلام خداوند از حواس یا از علم بندگان پنهان است. و علم غیبی که در مورد ائمه{{عم}} استعمال می‌گردد علم غیب مستفاد از خداست. بر اساس این باور، قاعدتا با توجه به علم امامان معصوم به امور غایب، تعبیر "علم الغیب"  و وصف "عالم الغیب" را می‌توان در مورد ایشان به کار برد.  هرچند ممکن است بگوییم قرآن و روایات به دلایلی چون ملاحظه فهم عرف ، دفع شبهه شریک انگاری برای خدا، حفظ شیعیان از غلوّ  و رعایت ادب عبودیت از جانب ائمه،  این ذوات مقدس را مسمّی بدان ننموده‌اند، بلکه علوم غیبی ایشان را "وراثت از رسول‌الله"  یا "تعلّم از صاحب علم"  نامیده‌اند. و ما نیز به پیروی از متون دینی با پذیرش وصف "عالم الغیب" برای ایشان از تسمیه آنها بدان خودداری می‌نماییم. و از آنجا که این وصف را با لحاظ قید "مستفاد و غیر ذاتی بودن" روا می‌دانیم هیچگونه غلوّی در آن راه ندارد. چرا که غلوّ در باب ائمه{{عم}}  به معنای اعتقاد به الوهیتشان یا حلول خدا در ایشان یا اتحاد خدا با آنها یا شریکِ خدا انگاشتن آنها در معبودیت، خلق یا رزق یا اعتقاد به نبوت ائمه{{عم}} یا افضلیتشان از پیامبر اسلام{{صل}} یا نسبت دادن صفت یا فعلی فوق حدّ ائمه{{عم}} به آنها می‌باشد. و در این دیدگاه هیچیک از این ملاک‌ها وجود ندارد. داوری بین این دو قول نیاز به بررسی دقیق ادله طرفین و متون دینی مربوطه دارد. البته ممکن است از ادعای شیخ مفید با دو بیان بتوان دفاع نمود:  
:::::*اول آنکه شیخ با دو دسته از ادله مواجه بوده است: یکی ادله انحصار علم غیب و عالم الغیب به خدا و نفی آن از غیر خدا (که خود می‌تواند دلیل شرعی بر اختصاص این وصف برای خدا باشد) و دیگری ادله اثبات آگاهی از غیب برای [[ائمه]]{{ع}}. در این میان بهترین جمعی که توجه شیخ را به خود معطوف داشته است این بوده که این ذوات مقدس خبر از برخی غیب ها دارند اما نمی توان آنها را توصیف به "عالم الغیب" یا "انهم یعلمون الغیب" نمود.  
:::::*اول آنکه شیخ با دو دسته از ادله مواجه بوده است: یکی ادله انحصار علم غیب و عالم الغیب به خدا و نفی آن از غیر خدا (که خود می‌تواند دلیل شرعی بر اختصاص این وصف برای خدا باشد) و دیگری ادله اثبات آگاهی از غیب برای [[ائمه]]{{ع}}. در این میان بهترین جمعی که توجه شیخ را به خود معطوف داشته است این بوده که این ذوات مقدس خبر از برخی غیب ها دارند اما نمی توان آنها را توصیف به "عالم الغیب" یا "انهم یعلمون الغیب" نمود.  
:::::*دوم آنکه ادعا شده که مستفاد از سیاق آیات و قرائن مختلف تاریخی و روائی چنین است که متبادر از "علم غیب" در صدر اسلام علم ذاتی بوده است  و این تبادر علامت معنای حقیقی بوده و سبب انصراف این وصف از اطلاق ظاهری‌اش گشته است.
:::::*دوم آنکه ادعا شده که مستفاد از سیاق آیات و قرائن مختلف تاریخی و روائی چنین است که متبادر از "علم غیب" در صدر اسلام علم ذاتی بوده است  و این تبادر علامت معنای حقیقی بوده و سبب انصراف این وصف از اطلاق ظاهری‌اش گشته است.
۵۳٬۳۷۰

ویرایش