خطبه فدکیه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۲: خط ۱۲:
[[فاطمه]] [[جان]]! ویل و وای بر تو مباد، و ویژه دشمنانت باد، ای دخت [[برگزیده]] موجودات و ای یادگار [[نبوّت]]! بر من [[خشم]] مگیر. من در امور دینم [[سستی]] و کوتاهی نکردم و از مرز توانائیم پا فراتر ننهادم، اگر نظر به [[رزق و روزی]] و گذران [[زندگی]] داری، [[خداوند]] ضامن روزی تو و کفیل بر تو و پاینده است. و آن‌چه برایت مهیا شده [[برتر]] از چیزی است که از آن [[محروم]] گشته‌ای، بنابراین در [[راه خدا]] [[صبر]] و [[شکیبایی]] پیشه کن.
[[فاطمه]] [[جان]]! ویل و وای بر تو مباد، و ویژه دشمنانت باد، ای دخت [[برگزیده]] موجودات و ای یادگار [[نبوّت]]! بر من [[خشم]] مگیر. من در امور دینم [[سستی]] و کوتاهی نکردم و از مرز توانائیم پا فراتر ننهادم، اگر نظر به [[رزق و روزی]] و گذران [[زندگی]] داری، [[خداوند]] ضامن روزی تو و کفیل بر تو و پاینده است. و آن‌چه برایت مهیا شده [[برتر]] از چیزی است که از آن [[محروم]] گشته‌ای، بنابراین در [[راه خدا]] [[صبر]] و [[شکیبایی]] پیشه کن.
و زهرا{{س}} فرمود: {{متن حدیث|حَسْبِيَ اللَّهُ‌}}؛ [[خدا]] مرا کفایت می‌کند و [[سکوت]] کرد و [[آرامش]] یافت.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۳ ص ۲۰۶.</ref>.
و زهرا{{س}} فرمود: {{متن حدیث|حَسْبِيَ اللَّهُ‌}}؛ [[خدا]] مرا کفایت می‌کند و [[سکوت]] کرد و [[آرامش]] یافت.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۳ ص ۲۰۶.</ref>.
==عکس‌العمل خلیفه‌==
با آشفته شدن مجلس، [[مردم]] پراکنده شدند و صدای ناله و فریاد بلند شد و [[خطبه]] [[حضرت زهرا]]{{س}} سخن [[روز]] مردم شد، از این‌رو، [[ابوبکر]] به [[تهدید]] و [[شکنجه]] [[متوسل]] شد.
[[روایت]] شده: ابوبکر، با [[مشاهده]] تأثیر [[خطابه]] حضرت زهرا{{س}} بر مردم، به [[عمر]] گفت: [[مرگ]] بر تو، چه می‌شد دست از سر من برمی‌داشتی، شاید [[کارها]] سر و سامان یافته و اوضاع آرام می‌گرفت، آیا این‌کار بهتر نبود؟
عمر گفت: اگر این‌کار را انجام داده بودی [[قدرت]] خود را [[تضعیف]] کرده و به اطرافیانت [[اهانت]] روا داشته بودی و من تنها دلم در [[حق]] تو سوخت.
ابوبکر گفت: وای بر تو! با سخنان [[دخت پیامبر]] چه کنیم؟ مردم منظورش را از سخنان وی می‌فهمند و به خیانت‌های ما پی می‌برند؟
عمر گفت: نترس، این موج به گونه‌ای فرو می‌نشیند و می‌گذرد که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده، ابوبکر با دست خود به شانه عمر زد و گفت: تو چه گره‌های [[سختی]] را می‌گشایی و سپس [[نماز]] همگانی [[اعلان]] کرد و مردم گرد آمدند و بر فراز [[منبر]] رفت و گفت: مردم! این هیاهو چیست که به هر سخنی گوش می‌سپارید؟ این [[آمال]] و [[آرزوها]] کجا در [[زمان رسول خدا]] مطرح بود؟ هر کس شنیده بگوید و هرکس دیده [[گواهی]] دهد! او به روباهی می‌ماند که شاهدش دم اوست و کانون همه فتنه‌هاست، او می‌خواهد [[فتنه]] و [[درگیری‌ها]] را پس از فرسودگی و کهنگی از سر بگیرد، و از این و آن کمک می‌خواهد و [[زنان]] را به [[یاری]] می‌طلبد، وی به امّ طحال می‌ماند که از دید او محبوب‌ترین کسانش، [[پلیدی]] و [[آلودگی]] است. اگر بخواهم سخن می‌گویم و [[اسرار]] را فاش می‌کنم، ولی تا زمانی‌که با من کاری نداشته باشند، [[سکوت]] خواهم کرد.
آن‌گاه رو به [[انصار]] کرد و گفت: ای [[جماعت]] انصار! سخنان برخی کم‌خردان و ابلهانتان را شنیده‌ام، در صورتی‌که شما بیش از هرکس باید پایبند [[پیمان]] [[رسول خدا]]{{صل}} باشید، شما همان کسانی هستید که [[پیامبر]] به شهرتان آمد و به او [[پناه]] دادید و یاریش کردید، به هوش باشید! من کسی نیستم که دست و زبانم را به زیان افرادی که درخور [[نکوهش]] نباشند، بگشایم. با گفتن این‌ سخنان از [[منبر]] فرود آمد<ref>دلائل الامامه طبری، ص۳۹.</ref>.
[[ابن ابی الحدید]] می‌گوید: سخنان [[ابوبکر]] را نزد [[نقیب ابویحیی بن ابی زید بصری]]، بازگو کردم و از او پرسیدم: سخنان کنایه‌آمیز ابوبکر به چه کسی [[ارتباط]] داشت؟ وی خندید و گفت: بگو به چه کسی تصریح داشت؟ گفتم: اگر تصریح کرده بود که از شما نمی‌پرسیدم: لبخندی زد و گفت: منظورش [[علی بن ابی طالب]] بوده. گفتم: مگر انصار در این رابطه چه موضعی اتّخاذ کردند؟ گفت:
آنان به [[سود]] علی [[شعار]] دادند و ابوبکر چون در اثر [[آشفتگی]] اوضاع [[جان]] خود را در خطر دید، با این سخنان آنها را از هرگونه واکنشی بازداشت<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۱۵.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۳ ص ۲۰۳.</ref>.
۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش