←مواطن بجیله در جاهلیت
(صفحهای تازه حاوی «<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشا...» ایجاد کرد) |
|||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
== مواطن بجیله در [[جاهلیت]] == | == مواطن بجیله در [[جاهلیت]] == | ||
این قبیله که اصالتی [[یمنی]] داشتند،<ref> همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۷۱، ۱۱۶، ۱۱۹، ۱۲۰-۱۲۲؛ کوسن دوپرسؤال، II/۴۸..I/۱۹۰.</ref> پس از اقامتی کوتاه در تهامه، به | این قبیله که اصالتی [[یمنی]] داشتند،<ref> همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۷۱، ۱۱۶، ۱۱۹، ۱۲۰-۱۲۲؛ کوسن دوپرسؤال، II/۴۸..I/۱۹۰.</ref> پس از اقامتی کوتاه در تهامه، به کوههای سراة وسطى – که بین نجد و تهامه قرار داشت - کوچ کرده در آنجا ساکن شدند.<ref> همدانى، صفة جزیرة العرب، ص۲۳۵ - ۲۳۳ و ياقوت حموى، معجم البلدان، ج۳، ص۲۰۵ ذيل كلمه سراة.</ref> اما بر اساس نقل برخی دیگر، آنان بر [[سلسله]] جبال سراوات که از [[یمن]] و [[حجاز]] تا تباله از جمله حلیه، أسالم و حقال امتداد داشت، ساکن شدند.<ref>ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۳۰۴؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۶۳-۶۴.</ref> آنان همچنان در این منازل بودند تا این که در جریان [[نزاع]] میان طایفهای، بسیاری از آنان کشته شدند و این قبیله از هم پاشید. پس بالاجبار منازل خود را ترک گفته در [[پناه]] [[قبایل]] دیگر قرار گرفتند. قبایل [[بنو جعفر بن کلاب]]، [[کلب بن وبره]]، [[بنو سلیم]]، [[سعد بن تمیم]] و [[ذهل بن شیبان]] از جمله قبایلی هستند که [[مردم]] بجیله در جوار آنان قرار گرفتند.<ref>عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۶۳-۶۴.</ref>.<ref> إحسان النص، مقاله "[قبیلة] بجیلة"، الموسوعة العربیه.</ref> برخی نیز، از [[بحرین]] هم در شمار مواضع و مواطن این قوم یاد کرده،<ref>زرکلی، الاعلام، ج۲، ص۴۳.</ref> از "البشراء" در شمار کوههای این [[قبیله]] و از "عرادات" در عداد آبادیهای آنان نام بردهاند.<ref> عمررضا كحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۶۴.</ref> در ایام مقارن با [[ظهور اسلام]]، عدهای از بجلیان در بخشی از [[سلسله]] جبال سَراة موسوم به سراة وسطی - نزدیک [[طائف]] که به اندک فاصلهای در جنوب [[مکه]] واقع است - [[سکونت]] داشتند.<ref> رجوع کنید به مفضل ضبی، مفضّلیّات،ج۱، ص۱۱۵ و بعد.</ref> با [[فراگیر شدن اسلام]] و با آغاز فتوح [[اسلامی]]، اكثر آنان جز معدودى از آنان که در مساكن نخستين خود باقى ماندند، بقیه، پراکنده شده بیشتر آنها در شهرهاى [[عراق]] و عده كمى هم در [[شام]] ساکن شدند.<ref> ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۳۰۴؛ عمررضا كحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۶۳ ذيل كلمه بجيله.</ref> برخی نیز پس از [[فتح اندلس]] در [[شهر]] اربونه ساکن شدند. <ref> ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۹۰.</ref> | ||
[[تاریخ]] [[بجیله]] در [[دوران جاهلیت]] | == [[تاریخ]] [[بجیله]] در [[دوران جاهلیت]] == | ||
یکی از مهمترین نبردهایی که این قبیله در آن شرکت داشت، واقعه [[جبله]] میان [[ایرانیان]] و [[اعراب]] در [[عام الفیل]] بود<ref> ابوعبيد، معجم مااستعجم،ج ۱، ص۶۲؛ نولدكه، تاريخ ايرانيان و عربها در زمان ساسانيان، ص۳۷۳.</ref> در [[زمان]] شاپور دوم (ح. ۳۱۰-۳۷۹م) بجلیان همراه با [[قبایل]] [[خثعم]] و تَمیم و بَکر و [[عبدالقیس]] به [[خاک]] عراق [[حمله]] بردند، اما با حمله متقابل شاپور، [[شکست]] خورده، با دادن تلفات بسیار سنگین عقب نشستند. <ref> رجوع کنید به مفضل ضبی، مفضّلیّات،ج۱، ص۱۱۵ و بعد.</ref> بَجيله پيوسته با همسايگان خود در چالش بودند<ref> ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۸۷.</ref> آنان در سده شش میلادی سرات جنوبی را برای ازدیان دوس که زمانی ساکنان آن به شمار میآمدند، ناآرام کرده، عرصه را بر آنان تنگ کرده بودند.<ref> قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱، ص۳۳۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۳۲۰.</ref> از سویی وجود [[بت]] "ذوالخَلَصه" [[معبود]] مشترک ازدیان (به ویژه دوس)، [[خثعم]] و بجیله، خود عاملی برای [[استحکام]] [[دوستی]] بین این دو قبیله با تیرههایی از ازدیان شده بود.<ref> هشام بن محمد کلبی، الاصنام، ص۳۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۷۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۳۲۲.</ref> [[نزاع]] با [[قبایل]] [[همسایه]] و نیز [[اختلافات]] درون [[قبیله]] ای [[طوایف]] مختلف آن با یکدیگر (مانند أَحْمَس، قَسْر، زیدبن الغَوث، عُرَینه) <ref> رجوع کنید به مفضل ضبی، مفضّلیّات، ج۱، ص۱۱۵ و بعد.</ref> در [[عهد]] [[جاهلی]]، به ویژه پس از [[شکست]] آنان در [[جنگ]] با [[قبیله کلب]] بن وبره وضاعی که در موضعی به نام [[فجار]]، بنیان این قبیله را از هم پاشید و موجب پراکندگی آنان گردید<ref>ر. ک. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۹۰.</ref> تا جایی که عده کثیری از بجلیان ناچار شدند که از قبایل قویتر [[طلب]] [[پشتیبانی]] (جِوار) کنند.<ref> رجوع کنید به مفضل ضبی، مفضّلیّات، ج۱، ص۱۱۵ و بعد.</ref> این وضع ادامه یافت تا این که جرير بن عبدالله بَجَلىّ توانست در [[زمان]] [[خلافت]] [[عمر بن خطاب]] این [[ملت]] متفرق را مجدداً [[متحد]] كرده، [[وحدت]] و [[یکپارچگی]] قبیله را بدان بازگرداند.<ref> ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۸۷</ref> | یکی از مهمترین نبردهایی که این قبیله در آن شرکت داشت، واقعه [[جبله]] میان [[ایرانیان]] و [[اعراب]] در [[عام الفیل]] بود<ref> ابوعبيد، معجم مااستعجم،ج ۱، ص۶۲؛ نولدكه، تاريخ ايرانيان و عربها در زمان ساسانيان، ص۳۷۳.</ref> در [[زمان]] شاپور دوم (ح. ۳۱۰-۳۷۹م) بجلیان همراه با [[قبایل]] [[خثعم]] و تَمیم و بَکر و [[عبدالقیس]] به [[خاک]] عراق [[حمله]] بردند، اما با حمله متقابل شاپور، [[شکست]] خورده، با دادن تلفات بسیار سنگین عقب نشستند. <ref> رجوع کنید به مفضل ضبی، مفضّلیّات،ج۱، ص۱۱۵ و بعد.</ref> بَجيله پيوسته با همسايگان خود در چالش بودند<ref> ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۸۷.</ref> آنان در سده شش میلادی سرات جنوبی را برای ازدیان دوس که زمانی ساکنان آن به شمار میآمدند، ناآرام کرده، عرصه را بر آنان تنگ کرده بودند.<ref> قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱، ص۳۳۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۳۲۰.</ref> از سویی وجود [[بت]] "ذوالخَلَصه" [[معبود]] مشترک ازدیان (به ویژه دوس)، [[خثعم]] و بجیله، خود عاملی برای [[استحکام]] [[دوستی]] بین این دو قبیله با تیرههایی از ازدیان شده بود.<ref> هشام بن محمد کلبی، الاصنام، ص۳۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۷۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۳۲۲.</ref> [[نزاع]] با [[قبایل]] [[همسایه]] و نیز [[اختلافات]] درون [[قبیله]] ای [[طوایف]] مختلف آن با یکدیگر (مانند أَحْمَس، قَسْر، زیدبن الغَوث، عُرَینه) <ref> رجوع کنید به مفضل ضبی، مفضّلیّات، ج۱، ص۱۱۵ و بعد.</ref> در [[عهد]] [[جاهلی]]، به ویژه پس از [[شکست]] آنان در [[جنگ]] با [[قبیله کلب]] بن وبره وضاعی که در موضعی به نام [[فجار]]، بنیان این قبیله را از هم پاشید و موجب پراکندگی آنان گردید<ref>ر. ک. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۹۰.</ref> تا جایی که عده کثیری از بجلیان ناچار شدند که از قبایل قویتر [[طلب]] [[پشتیبانی]] (جِوار) کنند.<ref> رجوع کنید به مفضل ضبی، مفضّلیّات، ج۱، ص۱۱۵ و بعد.</ref> این وضع ادامه یافت تا این که جرير بن عبدالله بَجَلىّ توانست در [[زمان]] [[خلافت]] [[عمر بن خطاب]] این [[ملت]] متفرق را مجدداً [[متحد]] كرده، [[وحدت]] و [[یکپارچگی]] قبیله را بدان بازگرداند.<ref> ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۸۷</ref> | ||