زهد در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴٬۸۱۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۷ مارس ۲۰۲۲
خط ۱۳۵: خط ۱۳۵:


با توجه به آن‌چه گفته آمد، اولاً زهد، همان [[بی‌رغبتی به دنیا]] و لوازم آن به شمار می‌رود، و این، در [[حق]] کسی است که توانایی بهره‌برداری از آن، برایش فراهم باشد. ثانیاً انگیزه شخصی در ترک [[لذایذ دنیا]]، میل به آخرت و [[محبت به خدا]] است. ثالثاً فقط عدم [[تمایل]] [[قلبی]] نمی‌تواند زهد را محقق سازد، بلکه این عدم تمایل قلبی در عمل نیز باید به ترک ظاهری منجر شود.<ref>[[مجید رضایی|رضایی، مجید]]، [[زهد و قناعت (مقاله)| مقاله «زهد و قناعت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۷، ص ۱۵۹.</ref>
با توجه به آن‌چه گفته آمد، اولاً زهد، همان [[بی‌رغبتی به دنیا]] و لوازم آن به شمار می‌رود، و این، در [[حق]] کسی است که توانایی بهره‌برداری از آن، برایش فراهم باشد. ثانیاً انگیزه شخصی در ترک [[لذایذ دنیا]]، میل به آخرت و [[محبت به خدا]] است. ثالثاً فقط عدم [[تمایل]] [[قلبی]] نمی‌تواند زهد را محقق سازد، بلکه این عدم تمایل قلبی در عمل نیز باید به ترک ظاهری منجر شود.<ref>[[مجید رضایی|رضایی، مجید]]، [[زهد و قناعت (مقاله)| مقاله «زهد و قناعت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۷، ص ۱۵۹.</ref>
==اقسام زهد==
با توجه به روشن شدن معنای [[زهد]] می‌توان تقسیمات گوناگونی را که در کتاب‌های [[اخلاقی]] برای آن ذکر کرده‌اند، برای وضوح بیش‌تر مطرح ساخت. زهد را به اعتبار «ذات» و «مرغوب عنه» و «مرغوب لاجله» تقسیم، و برای هر یک درجاتی را ذکر کرده‌اند.
۱. ذات زهد، همان [[ترک دنیا]] و بی‌میلی به آن است. گاه [[انسان]] با وجود شدت [[تمایل]] به [[دنیا]]، آن را رها می‌سازد و با [[مجاهده]] و [[مشقت]] زهد می‌ورزد و گاه با سهولت و میل آن را رها می‌کند؛ زیرا در مقایسه با [[لذت]] [[آخرت]]، دنیا را حقیر و بی‌ارزش می‌داند و بالاترین درجه آن، این است که به دنیا میل ندارد و با [[طیب]] خاطر آن را رها می‌سازد؛ چون آن را بی‌اعتبار می‌داند، نه آن‌که در [[قیاس]] با آخرت آن را کم بها بداند.
دنیا در دیدگاه [[امیرمؤمنان]]{{ع}} بی‌ارزش‌تر از استخوان خوک در دست فرد جذامی<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۳۶.</ref> و یا کم‌تر از برگ جویده شده در دهان ملخ است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴، ص۳۴۷.</ref>. در تعریف [[حضرت]] از زهد آمد که اگر به مراتب عالی زهد [[توانایی]] ندارید، مراتب پایین آن را که [[شکرگزاری]] [[نعمت]] و ترک [[حرام]] است، هرچند با [[سختی]]، از دست ندهید<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۱، ص۱۰۶.</ref>. حضرت در سخنان متعددی بین دنیا و آخرت مقایسه و [[مردم]] را به زهد در دنیا [[راهنمایی]] می‌کند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۷، ص۷۶؛ خطبه ۱۱۱، ص۱۶۴؛ حکمت ۱۰۴؛ آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۴، ص۶۱۶ و ۵۶۲ – ۵۸۴. </ref>.
۲. زهد به اعتبار آن‌چه ترک می‌شود نیز درجاتی دارد. گاه زهد در حد [[واجب]] است و [[آدمی]] [[محرمات]] را ترک می‌کند که این مرحله، هر چند نخستین مرتبه است، مشقت بسیار دارد؛ به همین جهت، گاه حضرت در [[تفسیر]] زهد فقط به همین بسنده کرده، می‌فرماید: «زهد در دنیا [[پرهیز از حرام]] است»<ref>شیخ صدوق، معانی الاخبار. ص۲۵۱.</ref> و یا می‌فرماید: «هیچ زهدی چون زهد در حرام نیست»<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۱۳، ص۴۸۸.</ref>. گاه افزون بر [[حرام]]، مشتبهات هم ترک می‌شود که به آن [[زهد]] [[سلامت]] گویند. ممکن است [[حدیث]] بعد، بر این مرحله دلالت داشته باشد: {{متن حدیث|لَا يَكُونُ الْمُسْلِمُ مُسْلِماً حَتَّى يَكُونَ وَرِعاً وَ لَنْ يَكُونَ وَرِعاً حَتَّى يَكُونَ زَاهِداً وَ لَنْ يَكُونَ زَاهِداً حَتَّى يَكُونَ حَازِماً}}<ref>حرانی، این شعبه، تحف العقول، ص۹۴؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۷، ص۲۹۱.</ref>؛ [[حضرت]] برای رسیدن به زهد، [[حزم]] و [[دوراندیشی]] و [[احتیاط]] در بهره‌برداری از متاع [[دنیا]] را شرط کرده و آن را زمینه رسیدن به مرحله [[ورع]] دانسته است.
مرحله بعد این است که شخص از [[حلال]] جز به مقدار لازم بپرهیزد و مقدار لازم را رها نکند. از این مرحله به بعد، شخص در حلال [[خدا]] زهد می‌ورزد؛ از مقدار لازم بهره می‌برد، ولی بیش‌تر از آن را [[مصرف]] نمی‌کند. حضرت به [[نوف بکالی]] می‌فرماید:
ای [[نوف]]! خوشا به حال زاهدان در دنیا و [[مشتاقان]] به [[آخرت]]! آنها گروهی هستند که [[زمین]] را سفره، [[خاک]] آن را نشیمن‌گاه، آب آن را [[عطر]]، [[قرآن]] را [[شعار]]، و [[دعا]] را ظاهر خود قرار دادند؛ آن‌گاه دنیا را بر روش [[مسیح]] از خود دور ساختند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۰۴.</ref>.
مرحله نهایی آن، این است که از غیر خدا زهد بورزد و بپرهیزد؛ به این معنا که گرچه به حد [[ضرورت]] از [[نعمت‌ها]] بهره می‌برد، [[قلب]] او از دنیا دوری می‌کند و فقط متوجه [[خداوند]] است، نه اینکه از مقدار ضرور هم چشم بپوشد و از آن استفاده نکند. حضرت در [[وصف پیامبر]] می‌فرماید:
دنیا را [[تحقیر]] کرد و کوچک شمرد و آن را سبک و بی‌ارزش کرد و می‌دانست که خداوند با [[اراده]] خود، دنیا را از او دریغ داشته و به دیگران به سبب [[حقارت]] آن داده است. [[پیامبر]] با قلب خود از دنیا روی گرداند و یاد او را در [[دل]] خود می‌راند و [[دوست]] داشت [[زینت]] دنیا از چشمان او پنهان باشد تا مبادا از آن [[لباس]] فاخر بسازد<ref>ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹، ص۱۶۲؛ خطبه ۱۶۰، ص۲۲۶- ۲۲۸.</ref>.
[[پیامبر]] که [[برترین]] زاهدان عالم است، طبق [[روایات]]، به مقدار [[ضرورت]] [[مصرف]]، و برای خود و خانواده‌اش، کالاهای مورد استفاده را تهیه می‌کرد؛ ولی در چشم و [[دل]] او [[دنیا]] و [[محبت]] آن جایی نداشت.<ref>[[مجید رضایی|رضایی، مجید]]، [[زهد و قناعت (مقاله)| مقاله «زهد و قناعت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۷، ص ۱۶۷.</ref>
===[[زهد]] مثبت و [[زهد منفی]]===
زهد، گاه از روی [[صدق]] و [[صفا]] و گاه از سر [[تظاهر]] است و محتوایی ندارد. گاه افرادی، عملی را مانند زاهدان انجام می‌دهند، ولی [[باطن]] خود را از دنیا دور نکرده‌اند. اینان ریاکارند و [[آخرت]] را بدون عمل می‌خواهند. عمل آنان چون عمل [[عاشقان]] دنیا است، ولی زبان آنها گفتار زاهدان را ترنم می‌کند. اگر [[نصیبی]] از دنیا ببرند، [[سیر]] نمی‌شوند و به آن‌چه دارند، [[قناعت]] نمی‌ورزند<ref>ر.ک: نهج البلاغه، حکمت ۱۵۰.</ref>.
زهد منفی ممکن است با [[نیت]] درست، ولی همراه با [[ناآگاهی]] از شرایط زهد واقع شود. [[رفتار پیامبر]] و [[اولیای دین]] در بهره‌مندی اندک از دنیا و نیز [[آیات]] و روایات متعدد در [[ستایش]] [[ترک دنیا]] و [[نفوذ]] [[اخلاق]] [[رهبانیت]] در [[صدر اسلام]]، سبب شد تا افرادی زهد را با ترک دنیا به شیوه رهبانیت یکی گرفتند، از [[زندگی]] و [[اجتماع]] و [[مردم]] بریدند و فقط به [[عبادت]] روی آوردند، کار دنیا و آخرت را جدا پنداشته، کار و کسب و زندگی در [[جامعه]] را با [[آخرت‌گرایی]] سازگار ندانستند.
این [[اندیشه]] در [[زمان پیامبر]] در بین گروهی از [[صحابه]] رخ نمود و [[حضرت]] با [[نفی]] رهبانیت در [[اسلام]]، با [[گوشه‌گیری]] فرد از جامعه به [[مخالفت]] برخاست و رهبانیت [[اسلامی]] را [[جهاد در راه خدا]] دانست. این افراد، مسجدنشین شده، به عبادت می‌پرداختند. برخی به [[بیداری]] تمام شب‌ها و بعضی به [[روزه‌دار]] بودن همیشگی مصمم شدند و عده‌ای [[تعهد]] کردند که از [[همسران]] خود جدا باشند. پیامبر با نشان دادن [[سنت]] و عمل خود، آنان را برحذر داشت<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۷، ص۱۱۵، ۱۱۶ و ۱۲۸.</ref>. این [[تفکر]] در دیگر زمان‌ها نیز وجود داشت و به علل گوناگون گاه افراد، [[روحیه]] [[عزلت]] و غارنشینی را در خود تشدید می‌کردند یا مهم‌ترین بخش [[دین]] را [[مصرف]] کم‌تر از مقدار معمول [[نعمت‌ها]] می‌دانستند.
از دوره [[امام صادق]]{{ع}} برخورد وی با سفیان ثوری، و از دوره [[امام رضا]]{{ع}} پاسخ [[حضرت]] به [[اعتراض]] برخی که چرا حضرت از امکانات [[دنیایی]] استفاده می‌کند، نقل شده است<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۷، ص۱۲۰ و ۱۲۲ و ۱۲۸.</ref>. در [[زمان]] [[حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} نیز این روحیه هم به صورت [[دروغین]] و هم به صورت [[جاهلانه]] و [[افراطی]] وجود داشته است. یکی از [[یاران امام]] به نام [[علاء بن زیاد حارثی]] که در [[بصره]] [[زندگی]] می‌کرد، مریض بود و حضرت از او [[عیادت]] کرد. وقتی [[امام]] [[خانه]] بزرگ او را [[مشاهده]] کرد، فرمود: وسعت این خانه در [[دنیا]] به چه کار می‌آید؟ تو به خانه وسیع در [[آخرت]] محتاج‌تری؛ البته می‌توانی از همین خانه وسیع، آخرت را کسب کنی، مهمانی بدهی، [[صله رحم]] کنی و [[حقوق]] را مراعات و ادا نمایی؛ در این صورت، آخرت را به دست آورده‌ای. علاء (ربیع) از [[فرصت]] [[سود]] جست و از برادرش [[عاصم]] [[شکایت]] کرد که [[خانواده]] را رها کرده، [[لباس]] ساده پوشیده و از دنیا روی برگردانده و باعث [[ناراحتی]] خانواده، [[همسر]] و [[فرزندان]] خود شده است. حضرت فرمود تا او را بخوانند و با ناراحتی به او گفت:
ای [[دشمن]] نفس خود! [[شیطان]] بر تو مسلط شده است. چرا بر خانواده‌ات ترحم نمی‌کنی؟ می‌پنداری [[خداوند]]، اموری را برای تو [[حلال]] ساخته؛ ولی استفاده از آن را نمی‌پسندد؟ عاصم به [[رفتار]] حضرت در [[پوشش]] ساده و [[خوراک]] غیرلذیذ [[تمسک]] کرد. حضرت فرمود: من در [[مقام]] [[امیر]] [[جامعه]] مسئولیتی دارم. خداوند بر [[حاکمان]] [[عدل]] مقرر فرموده که زندگی خود را در سطح [[ضعیفان]] جامعه قرار دهند تا [[فقر]] [[فقیران]] بر آنها سخت و گران نیاید<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹، ص۳۲۴؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۳۵ - ۳۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۷، ص۱۱۸ و ۱۲۱ و ۱۲۲.</ref>.
[[حضرت]]، [[مردم]] زمانه خود را به پنج گروه تقسیم می‌کند: چهار گروه [[دنیا]] طلبند. گروهی مایه [[فساد]] و [[پستی]] دارند؛ ولی وسیله اظهار آن را ندارند و گروهی دیگر افزون بر [[ناپاکی]] درونی، وسیله اظهار آن را نیز دارند و با توان خود به فساد می‌پردازند. گروهی هم دنیا را با عمل [[آخرت]] طالبند و آخرت را به عمل دنیا نمی‌جویند. به [[دین‌داری]] [[تظاهر]] می‌کنند. [[حیله‌گر]] و ریاکارند و با [[عوام]] فریبی در پی یافتن جایگاهی در اجتماعند و [[لباس]] [[خداپرستی]] را وسیله [[گناه]] قرار می‌دهند. این گروه، زاهدان [[دروغین]] هستند. قسم دیگر کسانی‌اند که پستی و [[ضعف نفس]] و منقطع بودن از وسیله، آنان را از [[طلب]] [[ریاست]] دور داشته است. این [[بی‌حالی]]، آنان را از رسیدن به آرزوهایشان بازداشته است؛ لذا خود را به [[قناعت]] آراسته و به لباس [[اهل]] [[زهد]] [[زینت]] داده‌اند؛ در حالی که هیچ‌گاه از [[حقیقت]] زهد برخوردار نیستند. علت زهد گروه اخیر، [[ناتوانی]] از کسب دنیا است<ref>ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۳۲، ص۷۴-۷۵.</ref>.
در مقابل این گروه‌ها که لباس زهد دروغین به تن می‌کنند یا دست‌کم به سبب [[نادانی]] به [[افراط]] در [[ترک دنیا]] می‌افتند، مردان [[حق]] هستند که در راه [[واقعی]] زهد گام می‌نهند و به جهت [[معرفت]] درست، از افراط دوری می‌کنند و [[دانش]] و زهد در کنار هم، آنان را از [[سقوط]] در منجلاب [[ریا]] و افراط [[حفظ]] می‌کند. این، همان زهد مثبت است که نه آنان را از [[زندگی]] باز می‌دارد و نه به [[دنیاگرایی]] [[آلوده]] می‌سازد. با بیانی که درباره زاهدان دروغین گفته شد، معنای سخن حضرت که بخشی از مفهوم زهد را کوتاه کردن [[آرزوها]] دانست، مشخص می‌شود.<ref>[[مجید رضایی|رضایی، مجید]]، [[زهد و قناعت (مقاله)| مقاله «زهد و قناعت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۷، ص ۱۶۹.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۷۳٬۳۵۲

ویرایش