←روایاتی دربارۀ دائمی بودن علم امام
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
#در روایتی [[امام کاظم]]{{ع}} میفرمایند: "علم امام سه جنبه دارد: [[علوم]] مربوط به گذشته، علوم مربوط به [[آینده]] و [[علوم حادث]] و جدید. اما [[علوم گذشته]] برای ما [[تفسیر]] شده است یعنی [[اخبار]] گذشته را [[پیامبر]]{{صل}} برای ما توضیح داده است، اما [[علوم آینده]] در جامع و مصحفی نوشته شده که نزد ماست، اما [[علوم حادث]] و نو [[ظهور]]، نتیجه [[الهام]] [[حق]] بر [[دل]] [[امام]] و [[ابلاغ]] به گوش اوست. [[برترین]] نوع [[علم]] ما همین نوع است"<ref>{{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ{{ع}}عَنْ مَبْلَغِ عِلْمِهِمْ فَقَالَ مَبْلَغُ عِلْمِنَا ثَلَاثُ وُجُوهٍ مَاضٍ وَ غَابِرٌ وَ حَادِثٌ فَأَمَّا الْمَاضِی فَمُفَسَّرٌ وَ أَمَّا الْغَابِرُ فَمَزْبُورٌ وَ أَمَّا الْحَادِثُ فَقَذْفٌ فِی الْقُلُوبِ وَ نَقْرٌ فِی الْأَسْمَاعِ وَ هُوَ أَفْضَلُ عِلْمِنَا}}؛ الکافی، ج ۱، ص۳۱۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد مولوی|مولوی، محمد]]، [[نیاز جهان به امام زمان (کتاب)|نیاز جهان به امام زمان]]، ص۱۹.</ref> | #در روایتی [[امام کاظم]]{{ع}} میفرمایند: "علم امام سه جنبه دارد: [[علوم]] مربوط به گذشته، علوم مربوط به [[آینده]] و [[علوم حادث]] و جدید. اما [[علوم گذشته]] برای ما [[تفسیر]] شده است یعنی [[اخبار]] گذشته را [[پیامبر]]{{صل}} برای ما توضیح داده است، اما [[علوم آینده]] در جامع و مصحفی نوشته شده که نزد ماست، اما [[علوم حادث]] و نو [[ظهور]]، نتیجه [[الهام]] [[حق]] بر [[دل]] [[امام]] و [[ابلاغ]] به گوش اوست. [[برترین]] نوع [[علم]] ما همین نوع است"<ref>{{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ{{ع}}عَنْ مَبْلَغِ عِلْمِهِمْ فَقَالَ مَبْلَغُ عِلْمِنَا ثَلَاثُ وُجُوهٍ مَاضٍ وَ غَابِرٌ وَ حَادِثٌ فَأَمَّا الْمَاضِی فَمُفَسَّرٌ وَ أَمَّا الْغَابِرُ فَمَزْبُورٌ وَ أَمَّا الْحَادِثُ فَقَذْفٌ فِی الْقُلُوبِ وَ نَقْرٌ فِی الْأَسْمَاعِ وَ هُوَ أَفْضَلُ عِلْمِنَا}}؛ الکافی، ج ۱، ص۳۱۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد مولوی|مولوی، محمد]]، [[نیاز جهان به امام زمان (کتاب)|نیاز جهان به امام زمان]]، ص۱۹.</ref> | ||
#همچنین روایاتی وجود دارد با عنوان {{متن حدیث|إِذَا شَاءُوا أَنْ یَعْلَمُوا علِمُوا}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۵۸.</ref>، معنای این [[روایات]] آن است که [[امامان]]{{ع}} مقامی دارند که علم به هرچه که بخواهند در دسترس ایشان است، اما اگر [[مصلحت]] در ندانستن چیزی باشد کاری نمیکنند که آن را بدانند. به عبارت دیگر هرگاه مسئله جدیدی پیش آید و امام در موقعیتی قرار بگیرد که علم جدیدی بخواهد، [[خداوند]] او را [[عالم]] میکند. [[امام صادق]]{{ع}} میفرمایند: {{متن حدیث|إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ یَعْلَمَ شَیْئاً أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِک}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۵۸.</ref>، همچنین میفرمایند: {{متن حدیث|إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ یَعْلَمَ أُعْلِم}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۵۸.</ref>. به عبارتی دیگر [[علم غیب]] ایشان ممکن است بالفعل نباشد اما هنگامی که [[اراده]] کنند خداوند به آنها [[تعلیم]] میدهد و البته این اراده نیز با [[اذن]] و [[رضای خدا]] انجام میگیرد<ref>ر.ک: [[اصغر غلامی|غلامی، اصغر]]، [[آفاق علم امام در الکافی (مقاله)|آفاق علم امام در الکافی]]؛ [[ناصر رفیعی|رفیعی، ناصر]]، [[علم غیب ائمه (مقاله)|علم غیب ائمه]]، ص۱۷ و ۱۸.</ref>. | #همچنین روایاتی وجود دارد با عنوان {{متن حدیث|إِذَا شَاءُوا أَنْ یَعْلَمُوا علِمُوا}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۵۸.</ref>، معنای این [[روایات]] آن است که [[امامان]]{{ع}} مقامی دارند که علم به هرچه که بخواهند در دسترس ایشان است، اما اگر [[مصلحت]] در ندانستن چیزی باشد کاری نمیکنند که آن را بدانند. به عبارت دیگر هرگاه مسئله جدیدی پیش آید و امام در موقعیتی قرار بگیرد که علم جدیدی بخواهد، [[خداوند]] او را [[عالم]] میکند. [[امام صادق]]{{ع}} میفرمایند: {{متن حدیث|إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ یَعْلَمَ شَیْئاً أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِک}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۵۸.</ref>، همچنین میفرمایند: {{متن حدیث|إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ یَعْلَمَ أُعْلِم}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۵۸.</ref>. به عبارتی دیگر [[علم غیب]] ایشان ممکن است بالفعل نباشد اما هنگامی که [[اراده]] کنند خداوند به آنها [[تعلیم]] میدهد و البته این اراده نیز با [[اذن]] و [[رضای خدا]] انجام میگیرد<ref>ر.ک: [[اصغر غلامی|غلامی، اصغر]]، [[آفاق علم امام در الکافی (مقاله)|آفاق علم امام در الکافی]]؛ [[ناصر رفیعی|رفیعی، ناصر]]، [[علم غیب ائمه (مقاله)|علم غیب ائمه]]، ص۱۷ و ۱۸.</ref>. | ||
#در روایتی دیگر [[ابن مغیره]] میگوید: من به [[اتفاق]] [[یحیی بن عبدالله | #در روایتی دیگر [[ابن مغیره]] میگوید: من به [[اتفاق]] [[یحیی بن عبدالله بن حسین]] [[خدمت]] [[حضرت]] [[ابوالحسن]]{{ع}} بودیم، یحیی عرض کرد: فدایت شوم، [[مردم]] [[گمان]] میکنند شما [[علم به غیب]] دارید؟ [[امام]] فرمودند: «سبحان اللَّه! ای یحیی دست خودت را بر من بگذار، به [[خدا]] [[سوگند]]! از این نسبت تمام موهای بدنم راست شد، نه به خدا سوگند، ما [[غیب]] نمیدانیم. مطالبی که میگوییم از [[رسول]] خداست» این قبیل [[اخبار]] [[دلالت]] میکند که امام به [[غیب مطلق]] و نامحدود احاطه ندارد و چنان نیست که بالذات و بالاستقلال همه چیز را بداند. لکن با این جهت هم منافات ندارد که در مواقع لازم و ضروری بتواند با [[جهان غیب]] [[ارتباط]] پیدا کند و حقایقی را دریافت نماید. بنابراین، باید بگوییم که امام میتواند در موارد لازم و ضروری با جهان غیب تماس بگیرد و اطلاعات لازم را تحصیل کند. لکن چون [[علم]] او بالذات و بالاستقلال نیست و به غیب مطلق و نامحدود احاطه ندارد مانعی ندارد که از باب تأدب این گونه [[علوم]] را علم به غیب ننامید<ref>ر.ک: [[ابراهیم امینی|امینی، ابراهیم]]، [[بررسی مسائل کلی امامت (کتاب)|بررسی مسائل کلی امامت]]، ص۲۹۵ ـ ۲۹۸.</ref>. | ||
==نتیجه گیری== | ==نتیجه گیری== |