←ویژگیهای تفسیر در عصر حضور
خط ۳۰۴: | خط ۳۰۴: | ||
و ازاینرو برخی، یکی از ویژگیهای [[تفسیر]] در [[عهد]] [[تابعین]] را آمیختگی به [[اسرائیلیات]] بیان کردهاند<ref>ر.ک: بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۲۱۷، ۲۴۴ و ۲۴۵.</ref>.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۲۶-۴۲۷.</ref> | و ازاینرو برخی، یکی از ویژگیهای [[تفسیر]] در [[عهد]] [[تابعین]] را آمیختگی به [[اسرائیلیات]] بیان کردهاند<ref>ر.ک: بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۲۱۷، ۲۴۴ و ۲۴۵.</ref>.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۲۶-۴۲۷.</ref> | ||
== تطوّرات کمّی و کیفی [[تفسیر]] در [[عصر حضور]] == | |||
با نگاهی به [[آثار تفسیری]] بهجا مانده از [[عصر حضور]] بهدست میآید که [[تفسیر]] در طول آن دوران از جهت کمّی و کیفی تطوراتی داشته است که در اینجا به برخی از آنها و عوامل آنها اشاره میشود: | |||
=== گسترش تدریجی قلمرو تفسیر === | |||
یکی از تطورات [[تفسیری]] آن دوران که از بررسی آثار تفسیری بهجا مانده از آن عصر به دست میآید، گسترش تدریجی قلمرو تفسیر میباشد؛ زیرا هرچند براساس [[روایات]]، در عصر [[صحابه]] که آغاز آن دوران بوده نیز [[قرآن]] تفسیر میشده است - [[میثم تمار]]، [[ابن عباس]] و [[ابن مسعود]] از [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} تفسیر و [[تأویل آیات]] را آموخته و خود نیز به دیگران [[تعلیم]] میدادهاند<ref>ر.ک: همین کتاب، ص۹۹، ۱۰۰، ۱۳۴، ۱۳۵؛ بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۵۵، ۵۶ و ۱۴۲-۱۷۳.</ref>. میثم تمار [[تنزیل]] و تأویلی را که از [[امام علی]]{{ع}} آموخته بود، برای ابن عباس بیان میکرد و ابن عباس آن را مینوشت<ref>ر.ک: همین کتاب، ص۱۴۵، ۱۴۶.</ref> و تمام تفسیر و تأویلهایی که امام علی{{ع}} از [[رسول خدا]]{{صل}} فراگرفته بود، در آن عصر به فرزندانش [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} انتقال داد<ref>بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۵۸.</ref> - ولی در سطح عموم، همۀ [[آیات قرآن]] در قلمرو تفسیر قرار نداشته و تفسیر به بیان معنای برخی واژهها، ذکر برخی اسباب و [[شأن نزول آیات]]، و بیان مقصود اندکی از [[آیات]] محدود بوده است و ازاینرو، تفسیر کاملی که شرح و توضیح معنا و مقصود تمام آیات را دربر داشته باشد، از آن عصر نقل نشده و به دست ما نرسیده است. | |||
اما با فاصله گرفتن از [[عصر نزول]]، بهتدریج آیات بیشتری تفسیر شد و قلمرو تفسیر گسترش یافت و تفسیرهایی که تدوین شد، حجم بیشتری از آیات قرآن را دربر گرفت و ازاینرو، در بین تفسیرهایی که به ما رسیده، تفسیر [[مقاتل بن سلیمان]] را که در اواسط آن دوران میزیسته است، قدیمیترین [[تفسیر]] کامل [[قرآن]] معرفی کرده<ref>ر.ک: همین کتاب، ص۳۲۰؛ شحاته، علوم التفسیر، ص۲۴.</ref> و یکی از ویژگیهای تفسیر در عصر [[صحابه]] را تفسیر نشدن تمام قرآن دانستهاند<ref>ر.ک: ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۹۷.</ref>. | |||
علت این تطور شاید این باشد که در [[زمان]] نزدیک به عصر [[نزول قرآن]]: | |||
#[[زبان]] عموم [[مسلمانان]] [[عربی]] بوده است و آنها با مفهوم عرفی بسیاری از واژههای قرآن آشنا بودهاند. | |||
#بسیاری از آنان خود [[شاهد]] [[نزول آیات]] بوده و به فضای نزول آیات (اسباب، [[شأن]]، زمان و مکان نزول آیات و [[فرهنگ]] [[مردم]] در زمان نزول آیات) [[آگاه]] بودهاند. | |||
#[[اختلافات]] مذهبی و [[فقهی]] دامنهدار در بین آنان نبوده تا در اثر برداشتهای مختلف و متضاد [[فرقهها]] نسبت به معنا و مقصود [[آیات]]، [[تردید]] و [[دشواری]] پدید آید. | |||
#[[رشد فکری]] مردم آن عصر در حدی نبوده است که با [[تدبّر]] و [[تعمق]] در آیات پرسشهای [[تفسیری]] گسترده و عمیق برایشان پیدا شود و به تفسیر گسترده و عمیق آیات [[احساس نیاز]] کنند؛ ازاینرو، در بسیاری از آیات به مرتبهای از معنای آنها که آشکار بوده، اکتفا میکردهاند و تنها در آیاتی که از فضای [[نزول]] آنها آگاه نبودهاند و یا معنا و مفهوم برخی واژههای آنها برایشان [[غریب]] و نامأنوس بوده و یا در اثر [[علوّ]] معنا و یا ایجازگویی معنا و مقصود آنها نیاز به تبیین داشته، به تفسیر احساس نیاز میکردهاند؛ اما با فاصله گرفتن از زمان نزول: | |||
#با گرویدن غیر [[عربها]] به [[اسلام]] و [[تغییر]] معنای برخی واژهها، افراد ناآشنا به مفاهیم مفردات و مفردات غریب و نامأنوس بیشتر شد و با پدید آمدن [[نسل]] جدید، افراد ناآشنا به اسباب، زمان و مکان نزول و فرهنگ مردم در زمان نزول فزونی یافت. | |||
#در اثر اختلافات مذهبی و استدلالهای مختلف فرقهها به آیات، تردید و دشواری بیشتری نسبت به آیات پدید آمد. | |||
#به موازات [[پیشرفت]] [[دانش]] و رشد فکری مسلمانان پرسشهای تفسیری عمیق و گستردهتری برای آنان پیدا شد و در اثر این امور، بیشتر به [[تفسیر]] [[احساس نیاز]] شد و دامنه و قلمرو و تفسیر گسترش یافت.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۲۸-۴۲۹.</ref> | |||
=== تطوّرات کمّی تعلیمات [[تفسیری]] [[امامان معصوم]]{{عم}} === | |||
باتوجه به روایاتی که [[جایگاه علمی]] امامان معصوم{{عم}} نسبت به [[قرآن کریم]] و تفسیر آن را تعیین کرده، تردیدی باقی نمیماند که همۀ آن بزرگواران به تمامی معانی ظاهری و [[باطنی]] [[قرآن]] [[آگاه]] بوده و بر تفسیر همۀ معانی و [[معارف]] آن توانا بودهاند<ref>برای توضیح این مطلب ر.ک: بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۶۴-۷۵.</ref>، ولی [[روایات تفسیری]] نقل شده از آنان از جهت کمیّت و برخی خصوصیات مختلف است. از [[امام صادق]]{{ع}} بیش از سایر [[امامان]] روایات تفسیری نقل شده و پس از آن [[حضرت]]، از [[امام علی]] و [[امام باقر]] و [[امام رضا]]{{عم}} [[روایات]] بیشتری به چشم میخورد<ref>برای نمونه، در بین روایاتی که سید هاشم بحرانی در تفسیر {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} و سایر آیات سورۀ حمد گرد آورده است، از امام صادق{{ع}} ۳۱ روایت و از امام علی و امام باقر و امام رضا{{عم}} هرکدام چهار روایت و از امام سجاد و امام حسن عسکری{{عم}} هرکدام سه روایت و از امام حسن مجتبی و امام کاظم{{عم}} هرکدام یک روایت نقل شده و از سایر امامان روایتی نقل نکرده است (ر.ک: بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن (ط، بیروت، مؤسسه اعلمی، ۱۴۱۹)، ج۱، ص۱۰۵-۱۲۲)، حویزی نیز در نورالثقلین، ج۱ و در تفسیر سوره حمد از امام صادق{{ع}} بیست حدیث (۴۲، ۴۴، ۴۵، ۴۶، ۴۷، ۵۲، ۵۴، ۶۰، ۷۵، ۸۳، ۸۸، ۸۹، ۹۰، ۹۱، ۹۴، ۹۶، ۱۰۱، ۱۰۵، ۱۰۶ و ۱۱۱) از امام رضا{{ع}} پنج حدیث (۷۴، ۸۱، ۸۵، ۱۰۸ و ۱۱۰) از امام علی{{ع}} سه حدیث (۵۱، ۷۳ و ۸۷) از امام عسکری{{ع}} سه حدیث (۵۰، ۹۵ و ۱۰۲) از امام باقر{{ع}} دو حدیث (۷۷ و ۱۰۴) از امام کاظم{{ع}} دو حدیث (۴۸ و ۱۰۰) و از امام سجاد{{ع}} یک حدیث (۹۷) آورده و از سایر امامان روایتی نیاورده است. البته منظور حدیثهایی است که در بیان معنای آیات و کلمات سوره حمد آورده است وگرنه شمار روایاتی را که وی در ذیل سوره حمد آورده، ۱۱۴ است، ولی همه آنها در بیان معنا و تفسیر سورۀ حمد نیست.</ref>. از این [[اختلاف]] آثار چهبسا بتوان پی برد که تعلیمات [[تفسیری]] آن بزرگواران در آن دوران یکسان نبوده و تطوّرات کمّی داشته است. | |||
برخی، تعلیمات تفسیری بیشتری داشتهاند و برخی کمتر؛ اما باید توجه داشت که علت این تطور و اختلاف، تفاوت سطح [[دانش]] و [[توانایی]] تفسیری آن بزرگواران نبوده، و علت و عوامل آن شرایط ویژۀ دوران آن بزرگواران بوده است؛ برای مثال، در دوران [[امامت امام صادق]]{{ع}} [[بنی امیه]] و [[بنی عباس]] به [[جنگ]] و درگیری با یکدیگر مشغول بودند و [[فرصت]] نداشتند که از [[تعلیم]] و توسعۀ [[تفسیر]] به وسیلۀ آن [[حضرت]] جلوگیری کنند<ref>دوران امامت امام صادق{{ع}} از سال ۱۱۴ تا سال ۱۴۸ ه. ق و انتقال حکومت از بنی امیه به بنی عباس در سال ۱۳۲ ه. ق بوده است (ر.ک: مفید، الإرشاد، ص۵۲۵-۵۲۶؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۳۵) در آن دوران حکومت بنی امیه در اثر رویارویی با شورشهای متعدد، و حکومت بنی عباس به خاطر تازه تأسیس بودن، ضعیف بودهاند (ر.ک: طبری؛ تاریخ الطبری، اواخر ج۵ و اوائل ج۶؛ معارف، پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، ص۸۵-۹۰).</ref>؛ ازاینرو، افراد بیشتری از آن حضرت تفسیر آموختهاند و از سوی دیگر، [[کتابت حدیث]] که در [[قرن اول هجری]] در نزد [[پیروان]] [[مکتب خلفا]] و [[فرمانروایان]] بنی امیه معمول نبود و آن را [[مکروه]] میدانستند، در اثر [[فرمان]] [[عمر بن عبد العزیز]] و فرمانروایان بعد از وی رواج و شیوع یافت<ref>ر.ک: دارمی، سنن الدارمی، ج۱، ص۱۲۶؛ قسطلانی، ارشاد الساری لشرح صحیح البخاری، ج۱، ص۱۶؛ ابوریّه، اضواء علی السنة المحمدیّه، ص۲۵۹-۲۶۳؛ اعظمی، دراسات فی الحدیث النبوی و تاریخ تدوینه، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۲.</ref> و در نتیجه [[آزادی]] بیشتر برای [[نوشتن]] [[روایات تفسیری]] آن [[حضرت]] فراهم شد؛ و ازاینرو، روایات تفسیری بیشتری از ایشان به ما رسیده است و در [[زمان امام رضا]]{{ع}} چون [[مأمون]] به انگیزۀ [[سیاسی]] محافل [[علمی]] تشکیل میداد و [[دانشمندان]] [[مذاهب]] مختلف را در آن گرد میآورد و مطالب علمی گوناگون و از جمله [[تفسیر]] مشکل برخی [[آیات]] را از آن حضرت میپرسید، روایات تفسیری ویژه و نکتههای [[تفسیری]] عمیقتری از آن حضرت بروز یافته است.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۲۹-۴۳۱.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |