جز
جایگزینی متن - 'ابومحمد' به 'ابومحمد'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پانویس== +== پانویس ==)) |
جز (جایگزینی متن - 'ابومحمد' به 'ابومحمد') |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
چنانکه نقل شده امام عسکری{{ع}} بار دیگر در [[خلافت معتمد]] [[عباسی]] (۲۵۶ - ۲۷۹) [[زندانی]] شدند. در روایتی آمده که آن حضرت در سال ۲۵۹ در زندان [[معتمد عباسی]] بوده و علی بن جرین زندانبان او بوده است. او در پاسخ [[معتمد]] که درباره امام از وی سؤالاتی نموده، چنین گفته است: همواره روزها [[روزهدار]] و شبها مشغول [[نماز]] است<ref>بحارالانوار، ج۵، ص۳۱۴ از الاوصیاء، علی بن محمد صیمری به توسط مهج الدعوات، ص۳۴۴.</ref>. | چنانکه نقل شده امام عسکری{{ع}} بار دیگر در [[خلافت معتمد]] [[عباسی]] (۲۵۶ - ۲۷۹) [[زندانی]] شدند. در روایتی آمده که آن حضرت در سال ۲۵۹ در زندان [[معتمد عباسی]] بوده و علی بن جرین زندانبان او بوده است. او در پاسخ [[معتمد]] که درباره امام از وی سؤالاتی نموده، چنین گفته است: همواره روزها [[روزهدار]] و شبها مشغول [[نماز]] است<ref>بحارالانوار، ج۵، ص۳۱۴ از الاوصیاء، علی بن محمد صیمری به توسط مهج الدعوات، ص۳۴۴.</ref>. | ||
همچنین صیمری در کتاب الاوصیاء [[روایت]] کرده که گفت: من خود خط | همچنین صیمری در کتاب الاوصیاء [[روایت]] کرده که گفت: من خود خط ابومحمد [[عسکری]]{{ع}} را هنگام خروج از زندان معتمد دیدم که این [[آیه]] را نوشته بود: {{متن قرآن|يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ}}<ref>«بر آنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش کنند و خداوند کاملکننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند» سوره صف، آیه ۸.</ref>. | ||
[[شیخ مفید]] از [[محمد بن اسماعیل علوی]] چنین روایت کرده: امام عسکری{{ع}} نزد علی بن اوتامش (یا بارمش) زندانی شد. این مرد از [[دشمنان]] سرسخت [[آل ابی طالب]] بود. به وی دستور داده شد درباره [[امام]] هرچه میتواند تند و سختگیر باشد. اما وی با دیدن آن [[حضرت]]... در حالی از او جدا شد که بیش از دیگران [[عظمت الهی]] آن حضرت را شناخته و از او [[ستایش]] میکرد<ref>الارشاد، ص۳۴۲؛ الکافی، ج۱، ص۵۰۸؛ کشف الغمه، ج۲، ص۴۱۲.</ref>. | [[شیخ مفید]] از [[محمد بن اسماعیل علوی]] چنین روایت کرده: امام عسکری{{ع}} نزد علی بن اوتامش (یا بارمش) زندانی شد. این مرد از [[دشمنان]] سرسخت [[آل ابی طالب]] بود. به وی دستور داده شد درباره [[امام]] هرچه میتواند تند و سختگیر باشد. اما وی با دیدن آن [[حضرت]]... در حالی از او جدا شد که بیش از دیگران [[عظمت الهی]] آن حضرت را شناخته و از او [[ستایش]] میکرد<ref>الارشاد، ص۳۴۲؛ الکافی، ج۱، ص۵۰۸؛ کشف الغمه، ج۲، ص۴۱۲.</ref>. | ||
به احتمال نزدیک به [[یقین]] این [[زندان]] برای امام در سال ۲۵۹ اتفاق افتاده است و [[شاهد]] در [[درستی]] آن [[روایت]] ذیل است: | به احتمال نزدیک به [[یقین]] این [[زندان]] برای امام در سال ۲۵۹ اتفاق افتاده است و [[شاهد]] در [[درستی]] آن [[روایت]] ذیل است: | ||
کشی در [[رجال]] آورده است: [[محمد بن ابراهیم سمرقندی]] گفت: عازم [[حج]] بودم که [[تصمیم]] گرفتم در سر راهم به یکی از [[دوستان]] به نام بودق بوشنجانی<ref>بوشنجان، روستایی است از روستاهای هرات افغانستان.</ref> که به [[صدق]] و [[صلاح]] و [[ورع]] و خیر معروف بود سری بزنم. پیش او بودم که سخن از [[فضل بن شاذان]] به میان آمد، بودق گفت: او به دلیل نفخ معده به شدت [[بیمار]] بود. و... در ادامه افزود: در سفری که به قصد انجام [[مراسم حج]] عازم [[مکه]] بودم، نزد [[محمد بن عیسی عبیدی]] که شیخی [[فاضل]] بود... رفتم. در [[خانه]] او عدهای را که با حالتی افسرده و مغموم نشسته بودند دیدم، علت را جویا شدم، گفتند: | کشی در [[رجال]] آورده است: [[محمد بن ابراهیم سمرقندی]] گفت: عازم [[حج]] بودم که [[تصمیم]] گرفتم در سر راهم به یکی از [[دوستان]] به نام بودق بوشنجانی<ref>بوشنجان، روستایی است از روستاهای هرات افغانستان.</ref> که به [[صدق]] و [[صلاح]] و [[ورع]] و خیر معروف بود سری بزنم. پیش او بودم که سخن از [[فضل بن شاذان]] به میان آمد، بودق گفت: او به دلیل نفخ معده به شدت [[بیمار]] بود. و... در ادامه افزود: در سفری که به قصد انجام [[مراسم حج]] عازم [[مکه]] بودم، نزد [[محمد بن عیسی عبیدی]] که شیخی [[فاضل]] بود... رفتم. در [[خانه]] او عدهای را که با حالتی افسرده و مغموم نشسته بودند دیدم، علت را جویا شدم، گفتند: ابومحمد{{ع}} [[زندانی]] شده است. من [[سفر]] خود را دنبال کرده و در بازگشت باز به دیدن محمد بن عیسی رفتم. او را با چهرهای شاد و سرحال دیدم، چگونگی اوضاع را از وی پرسیدم، جواب داد: امام [[آزاد]] شده است. من در حالی که کتاب [[یوم]] و لیله را همراه داشتم به [[سامرا]] رفته و به محضر ابومحمد{{ع}} شرفیاب شدم. کتاب را به آن حضرت نشان داده، گفتم: فدایت شوم این کتاب را ببینید. امام در حالی که ورق به ورق آن را میدید، فرمود: صحیح است، سزاوار است به آن عمل شود. عرض کردم: فضا به شدت بیمار است و شنیدم به خاطر دعای شما به این [[مرض]] دچار شده است؛ زیرا درباره او به شما گفتهاند که وی [[وصی]] ابراهیم را برتر از [[وصی رسول خدا]] میداند، در حالی که چنین نیست و این سخن را به [[دروغ]] بر او بستهاند. [[امام]] فرمود: آری [[خدا]] فضل را [[رحمت]] کند. بودق گوید: من بازگشتم و دیدم در همان ایامی که امام فرمود: {{متن حدیث|رَحِمَ اللَّهُ الْفَضْلَ}} فضل بدرود [[حیات]] گفته است<ref>رجال کشی، ص۵۳۷ - ۵۳۸، روایت ۱۰۲۳.</ref>. | ||
اگر چنانکه مشهور است، بپذیریم که [[فضل بن شاذان]] در سال ۲۶۰ [[وفات]] کرده است، به طور طبیعی باید بگوییم امام در اواخر سال ۲۵۹ قبل از [[ذیحجه]] در [[زندان]] بوده است.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۲۲۲.</ref> | اگر چنانکه مشهور است، بپذیریم که [[فضل بن شاذان]] در سال ۲۶۰ [[وفات]] کرده است، به طور طبیعی باید بگوییم امام در اواخر سال ۲۵۹ قبل از [[ذیحجه]] در [[زندان]] بوده است.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۲۲۲.</ref> |