←عوام و خواص در سیره امام علی{{ع}}
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
همانا هر [[زمامداری]] را خواصی هست و هر یک از خواص او نیز خواصی داشته، به همین ترتیب، خواص خواص نیز دارای خواصی هستند تا این که کل [[اهل]] [[کشور]] را شامل شود؛ پس هنگامی که [[زمامدار]]، خواص خویش را بر طریق درست [[استوار]] دارد، هر یک از خواص او نیز خواص خود را چنین میکند تا این که احوال عموم [[مردم]] به [[صلاح]] میگراید<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۱۲۹.</ref>.<ref>[[سید علی میرموسوی|میرموسوی، سید علی]]، [[عوام و خواص (مقاله)| مقاله «عوام و خواص»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص ۳۳۷.</ref> | همانا هر [[زمامداری]] را خواصی هست و هر یک از خواص او نیز خواصی داشته، به همین ترتیب، خواص خواص نیز دارای خواصی هستند تا این که کل [[اهل]] [[کشور]] را شامل شود؛ پس هنگامی که [[زمامدار]]، خواص خویش را بر طریق درست [[استوار]] دارد، هر یک از خواص او نیز خواص خود را چنین میکند تا این که احوال عموم [[مردم]] به [[صلاح]] میگراید<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۱۲۹.</ref>.<ref>[[سید علی میرموسوی|میرموسوی، سید علی]]، [[عوام و خواص (مقاله)| مقاله «عوام و خواص»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص ۳۳۷.</ref> | ||
==[[عوام]] و | ==[[عوام]] و خواص در [[سیره امام علی]]{{ع}}== | ||
یکی از منابع مهم دیدگاه [[امام]] در این باره، [[سیره]] ایشان است؛ به همین دلیل، بخش مستقلی را به خود اختصاص میدهد. پیشتر گفتیم که در دوران [[خلافت]] [[قریش]]، به ویژه در [[خلافت عثمان]]، شکاف و قطببندی خاصی در [[جامعه]] شکل گرفت که از درون آن، دو گروه عوام و خواص برآمدند. [[منطق]] [[قبیله]] که بر تقدم [[نسب]] [[استوار]] بود، در کنار امتیازات فرصتهای [[اقتصادی]] که در [[اختیار]] بخشی از قریش قرار داشت، [[تقابل]] دوگانه قریش و [[عرب]] را پدید آورد. | یکی از منابع مهم دیدگاه [[امام]] در این باره، [[سیره]] ایشان است؛ به همین دلیل، بخش مستقلی را به خود اختصاص میدهد. پیشتر گفتیم که در دوران [[خلافت]] [[قریش]]، به ویژه در [[خلافت عثمان]]، شکاف و قطببندی خاصی در [[جامعه]] شکل گرفت که از درون آن، دو گروه عوام و خواص برآمدند. [[منطق]] [[قبیله]] که بر تقدم [[نسب]] [[استوار]] بود، در کنار امتیازات فرصتهای [[اقتصادی]] که در [[اختیار]] بخشی از قریش قرار داشت، [[تقابل]] دوگانه قریش و [[عرب]] را پدید آورد. | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
در سومین پگاه از ایام خلافت، امام [[مردم]] را برای دریافت سهم خویش فراخواند و به [[عبیدالله بن ابی رافع]] دستور داد تا ابتدا [[مهاجران]] را فراخواند و به هر یک از آنان سه دینار بپردازد؛ سپس [[انصار]] را بخواند و با آنان و هر یک از مردم از سرخ و سیاه که درآمدند، همینگونه [[رفتار]] کند. [[سهل بن حنیف]] از این تقسیم به شگفت آمد و گفت: ای [[امیر مؤمنان]]! این برده من است که امروز آزادش کردم. امام فرمود: سهم تو و او به یک اندازه است؛ و به هر یک سه دینار بخشید<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، باب ۹۱، ص۳۷.</ref>. | در سومین پگاه از ایام خلافت، امام [[مردم]] را برای دریافت سهم خویش فراخواند و به [[عبیدالله بن ابی رافع]] دستور داد تا ابتدا [[مهاجران]] را فراخواند و به هر یک از آنان سه دینار بپردازد؛ سپس [[انصار]] را بخواند و با آنان و هر یک از مردم از سرخ و سیاه که درآمدند، همینگونه [[رفتار]] کند. [[سهل بن حنیف]] از این تقسیم به شگفت آمد و گفت: ای [[امیر مؤمنان]]! این برده من است که امروز آزادش کردم. امام فرمود: سهم تو و او به یک اندازه است؛ و به هر یک سه دینار بخشید<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، باب ۹۱، ص۳۷.</ref>. | ||
این نخستین موضعگیری عملی امیرالمؤمنین علی{{ع}} در برابر | این نخستین موضعگیری عملی امیرالمؤمنین علی{{ع}} در برابر خواص بود که [[طلحه]]، [[زبیر]]، [[عبدالله بن عمر]]، [[سعید بن عاص]] و [[مروان بن حکم]] و مردان [[قریش]] را [[آزار]] داد و آنان را از حضور باز داشت. امام هنگامی که خبر [[مخالفت]] خواص را شنید، به عبیدالله بن ابی رافع فرمود: | ||
به خدا قسم، اگر تندرست بمانم، آنان را بر راه روشن [[پایدار]] میسازم<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، باب ۹۱، ص۳۸.</ref>. راه آشکار [[حضرت]] همان [[برابری]] در [[توزیع]] درآمدها بود که امتیازهای [[مالی]] | به خدا قسم، اگر تندرست بمانم، آنان را بر راه روشن [[پایدار]] میسازم<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، باب ۹۱، ص۳۸.</ref>. راه آشکار [[حضرت]] همان [[برابری]] در [[توزیع]] درآمدها بود که امتیازهای [[مالی]] خواص را از بین میبرد. این شیوه از توزیع درآمدها که از [[زمان]] [[خلیفه دوم]] [[منسوخ]] شده بود، [[اعتراض]] بسیاری از [[قریش]] را برانگیخت. [[ابن ابی الحدید]]، پس از گزارش درگیریهای لفظی قریش با [[امام]] در این باره، به گفتار تنی چند از [[یاران]] حضرت مانند [[ابوالهیثم]]، [[عمار]]، [[ابوایوب]] و [[سهل بن حنیف]] اشاره میکند: | ||
گفتند: ای [[امیرمؤمنان]]! در کار خویش [[تأمل]] کن و [[قوم]] خود، همین [[طایفه]] از قریش را [[سرزنش]] نما؛ زیرا آنان پیمانشان را با تو شکسته، به وعدهات [[وفا]] نکردند و ما را در [[نهان]] به برکناری تو فراخواندند؛ چراکه برابری را خوش ندارند و چون تو میان ایشان و [[بیگانگان]] (غیر [[عربها]]) [[مساوات]] برقرار نمودی، این امر را [[زشت]] و منکر شمرده، با [[دشمنان]] تو [[مشورت]] کردند و [[خونخواهی عثمان]] را برای ایجاد [[تفرقه]] در [[اجتماع]] و گردآوران [[گمراهان]] [[شعار]] خویش قرار دادهاند؛ پس هر آنچه نظر تو است [بدان عمل نما]<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، باب ۹۱، ص۳۹.</ref>. | گفتند: ای [[امیرمؤمنان]]! در کار خویش [[تأمل]] کن و [[قوم]] خود، همین [[طایفه]] از قریش را [[سرزنش]] نما؛ زیرا آنان پیمانشان را با تو شکسته، به وعدهات [[وفا]] نکردند و ما را در [[نهان]] به برکناری تو فراخواندند؛ چراکه برابری را خوش ندارند و چون تو میان ایشان و [[بیگانگان]] (غیر [[عربها]]) [[مساوات]] برقرار نمودی، این امر را [[زشت]] و منکر شمرده، با [[دشمنان]] تو [[مشورت]] کردند و [[خونخواهی عثمان]] را برای ایجاد [[تفرقه]] در [[اجتماع]] و گردآوران [[گمراهان]] [[شعار]] خویش قرار دادهاند؛ پس هر آنچه نظر تو است [بدان عمل نما]<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، باب ۹۱، ص۳۹.</ref>. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
[[ابن نباته]] میگوید: در یکی از روزهای [[جمعه]] که [[امام علی]]{{ع}} مشغول خواندن [[خطبه]] بود، [[اشعث بن قیس]] در حالی که [[مردم]] را لگدمال میکرد، به طرف [[امیرمؤمنان]] آمد و گفت: ای علی! مردم [[ناتوان]] و گمنام را بین من و خودت [[حجاب]] قرار دادی! علی{{ع}} فرمود: من با این «ضیاطره»، یعنی چشمگیران و [[تنپروران]] خودمحور کاری ندارم! آیا من این مردم ناتوان و بینام و نشان را که از بامدادان در تلاش برای تحصیل روزی بوده و در پایان [[روز]] به ذکر خداوندی مشغول شدهاند، از خود برانم؟ اگر چنین کنم از [[ستمگران]] خواهم بود<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۱۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۹، ص۱۲۴.</ref>. | [[ابن نباته]] میگوید: در یکی از روزهای [[جمعه]] که [[امام علی]]{{ع}} مشغول خواندن [[خطبه]] بود، [[اشعث بن قیس]] در حالی که [[مردم]] را لگدمال میکرد، به طرف [[امیرمؤمنان]] آمد و گفت: ای علی! مردم [[ناتوان]] و گمنام را بین من و خودت [[حجاب]] قرار دادی! علی{{ع}} فرمود: من با این «ضیاطره»، یعنی چشمگیران و [[تنپروران]] خودمحور کاری ندارم! آیا من این مردم ناتوان و بینام و نشان را که از بامدادان در تلاش برای تحصیل روزی بوده و در پایان [[روز]] به ذکر خداوندی مشغول شدهاند، از خود برانم؟ اگر چنین کنم از [[ستمگران]] خواهم بود<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۱۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۹، ص۱۲۴.</ref>. | ||
[[رفتار]] علی{{ع}} برای | [[رفتار]] علی{{ع}} برای خواص که به طور عمده از [[قریش]] بودند، خوشایند نبود و از امام جدا گشته، به [[جبهه]] [[مخالفان]] پیوستند. شِکوههای علی{{ع}} از قریش که در [[نهج البلاغه]] موارد متعددی از آن ذکر شده است، از این جدایی حکایت دارد. از دیگر نکات قابل توجه در [[سیره امام]] درباره خواص، [[مراقبت]] و دقت در [[اعمال]] آنان و چگونگی انجام [[وظایف]] ایشان است. امام علی{{ع}} در مورد [[کارگزاران]] خویش [[وسواس]] بسیاری به [[خرج]] میداد و هرگاه خلافی را از آنان [[مشاهده]] میکرد، متذکر میشد و در مواردی آنان را از [[منصب]] خویش [[عزل]] مینمود. در [[نامه]] به [[عثمان بن حنیف]] او را از نشستن در کنار سفره اشرافی یکی از بصریان [[سرزنش]] کرد<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۵.</ref> و در نامهای به بعضی از کارگزارانش فرمود: | ||
شنیدهام کشت [[زمین]] را برداشتهای و هر چه [[قدرت]] داشتهای، به [[سود]] خود گرفتهای و تمام سپردههای [[مردم]] را به [[مصرف]] خویش رساندهای. بیدرنگ ترازنامه مالیات را نزد من بفرست<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۰.</ref>. | شنیدهام کشت [[زمین]] را برداشتهای و هر چه [[قدرت]] داشتهای، به [[سود]] خود گرفتهای و تمام سپردههای [[مردم]] را به [[مصرف]] خویش رساندهای. بیدرنگ ترازنامه مالیات را نزد من بفرست<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۰.</ref>. | ||
در نامهای دیگر به یکی از کارگزارانش فرمود: | در نامهای دیگر به یکی از کارگزارانش فرمود: | ||
بیتردید تو را در [[امانت]] خویش [[شریک]] کردم و از | بیتردید تو را در [[امانت]] خویش [[شریک]] کردم و از خواص خود قرار دادم؛ به گونهای که هیچ یک از یارانم را در [[همکاری]] و [[یاری]] و [[ادای امانت]] مطمئنتر از تو نمیشناختم؛ اما همین که دیدی [[روزگار]] بر عموزادهات پارس کرد. [[دشمن]] به اوج [[خشونت]] رسید. امانت [[مسلمانان]] را شُکوه و ارجی نماند و [[امت]] به گستاخیگرایید و پراکنده شد، چهره دگرگون کردی و همراه و هماهنگ با [[یاران]] نیمه راه، بیتفاوت و [[خیانتکار]] به [[کنارهگیری]] و بیتفاوتیگراییدی<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۱.</ref>. | ||
در عین حال [[حضرت علی]]{{ع}} در تصمیمگیریهای خود با خواص [[مشورت]] میکرد و در [[حل مشکلات]] از آنان یاری میجست. در آغازین روزهای خلافتش [[طلحه]] و [[زبیر]] را فراخوانده، با آنان به [[نرمی]] و [[ملاطفت]] [[گفتوگو]] کرد و آنان را به همکاری فرا خواند. در واگذاری [[مناصب]] با افرادی چون [[ابن عباس]] و [[مغیرة بن شعبه]] مشورت کرد. | در عین حال [[حضرت علی]]{{ع}} در تصمیمگیریهای خود با خواص [[مشورت]] میکرد و در [[حل مشکلات]] از آنان یاری میجست. در آغازین روزهای خلافتش [[طلحه]] و [[زبیر]] را فراخوانده، با آنان به [[نرمی]] و [[ملاطفت]] [[گفتوگو]] کرد و آنان را به همکاری فرا خواند. در واگذاری [[مناصب]] با افرادی چون [[ابن عباس]] و [[مغیرة بن شعبه]] مشورت کرد. |