امام حسن مجتبی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'بت عزی' به 'بت عزی'
جز (جایگزینی متن - 'ابومحمد' به 'ابومحمد')
جز (جایگزینی متن - 'بت عزی' به 'بت عزی')
خط ۲۸۰: خط ۲۸۰:
سپس فرمود: شما را به [[خدا]] [[سوگند]] می‌دهم! آیا می‌دانید، آن‌چه می‌گویم [[حق]] است، و تو ای [[معاویه]] یادت هست که در روز [[احزاب]]؛ زمام شتری را که پدرت بر آن سوار بود، گرفته، آن را حرکت می‌دادی و برادرت - همین که اینجا نشسته است - از پشت، شتر را می‌راند، و در این حال، [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "[[لعنت خدا]] بر راکب شتر و آنکه می‌راند و آنکه زمام را گرفته و می‌کشاند، باد!" و تو ای ازرق! مگر همان صاحب زمام، و برادرت - همین که اینجا نشسته است - آن کس نبود که شتر را از پشت می‌راند؟ شما را به [[خدا]] [[سوگند]] می‌دهم! آیا می‌دانید که [[رسول خدا]]{{صل}} در هفت موضع [[ابوسفیان]] را [[لعن]] کرد؟
سپس فرمود: شما را به [[خدا]] [[سوگند]] می‌دهم! آیا می‌دانید، آن‌چه می‌گویم [[حق]] است، و تو ای [[معاویه]] یادت هست که در روز [[احزاب]]؛ زمام شتری را که پدرت بر آن سوار بود، گرفته، آن را حرکت می‌دادی و برادرت - همین که اینجا نشسته است - از پشت، شتر را می‌راند، و در این حال، [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "[[لعنت خدا]] بر راکب شتر و آنکه می‌راند و آنکه زمام را گرفته و می‌کشاند، باد!" و تو ای ازرق! مگر همان صاحب زمام، و برادرت - همین که اینجا نشسته است - آن کس نبود که شتر را از پشت می‌راند؟ شما را به [[خدا]] [[سوگند]] می‌دهم! آیا می‌دانید که [[رسول خدا]]{{صل}} در هفت موضع [[ابوسفیان]] را [[لعن]] کرد؟


اولین آنها زمانی بود که آن حضرت از [[مکه]] به [[مدینه]] [[مهاجرت]] فرمود و [[ابوسفیان]] در حال بازگشت از [[شام]] به [[مکه]] بود و در میان راه با دیدن آن حضرت بی‌ادبی به ایشان کرد و قصد کشتن و [[تهدید]] ایشان را داشت که [[خداوند]] شرش را از آن حضرت دور ساخت و دوم، در "روز عیر" که [[ابوسفیان]] کاروان خود را از آن حضرت گریزانیده، از دست ایشان بیرون برد و سوم در روز [[احد]] که [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "[[خدا]] مولای ما است و شما مولایی ندارید"، و [[ابوسفیان]] گفت: "[[بت]] [[عزی]] [[مال]] ماست و شما [[عزی]] ندارید". و با این [[کلام]]، [[خداوند]] و [[فرشتگان]] و [[انبیاء]] و همه [[اهل]] [[ایمان]] او را [[لعن]] کردند و چهارم، روز [[حنین]]، همان روز که [[ابوسفیان]] با گروهی از [[قریش]] و افراد [[قبیله]] [[هوازن]] به همراه [[عیینة بن حصین]] از [[غطفان]] [[یهود]] گرد آمدند، و [[خداوند]] بر همه [[غضب]] کرد و آنها را به [[خیر و خوبی]] نرسانید<ref>اشاره به آیه ۲۶ سوره مبارکه احزاب.</ref>، و این، همان فرمایش [[خداوند]] در دو [[سوره]] [[قرآن]] است که در هر دوی آنها به نام؛ [[ابوسفیان]] و یارانش را [[کافر]] خوانده است؛ و تو ای [[معاویه]] در آن روزگار در [[مکه]] بر [[عقیده]] پدرت [[مشرک]] بودی، و [[علی]]{{ع}} با [[رسول خدا]]{{صل}} و هم [[رأی]] و هم [[عقیده]] با آن حضرت بود و پنجم، همان فرمایش [[خداوند]] است که فرموده است: {{متن قرآن|هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَالْهَدْيَ مَعْكُوفًا أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَلَوْلَا رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ وَنِسَاءٌ مُؤْمِنَاتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَئُوهُمْ فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ لِيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref>«آنانند که کفر ورزیدند و شما را از مسجد الحرام باز داشتند و نگذاشتند قربانی بازداشته به قربانگاه خود برسد و اگر مردان و زنان مؤمنی که آنان را نمی‌شناسید (در میان آنان) نبودند- که بیم می‌رود پایمالشان کنید و ندانسته خونبهایی از ایشان به گردن شما افتد- (فرمان حمله به مکّه را می‌دادیم) تا خداوند هر که را خواهد در بخشایش خویش درآورد؛ اگر (مؤمنان و کافران) از هم جدا می‌بودند ، کافران از آنان را عذابی دردناک می‌کردیم» سوره فتح، آیه ۲۵.</ref>؛ و تو و پدرت و [[مشرکان]] [[قریش]] از ورود [[رسول گرامی اسلام]] به [[مکه]] مانع شده و در آن روز، [[خداوند]] [[ابوسفیان]] را [[لعن]] فرمود؛ لعنتی که تا [[روز قیامت]] شامل [[نسل]] او خواهد شد؛
اولین آنها زمانی بود که آن حضرت از [[مکه]] به [[مدینه]] [[مهاجرت]] فرمود و [[ابوسفیان]] در حال بازگشت از [[شام]] به [[مکه]] بود و در میان راه با دیدن آن حضرت بی‌ادبی به ایشان کرد و قصد کشتن و [[تهدید]] ایشان را داشت که [[خداوند]] شرش را از آن حضرت دور ساخت و دوم، در "روز عیر" که [[ابوسفیان]] کاروان خود را از آن حضرت گریزانیده، از دست ایشان بیرون برد و سوم در روز [[احد]] که [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "[[خدا]] مولای ما است و شما مولایی ندارید"، و [[ابوسفیان]] گفت: "[[بت عزی]] [[مال]] ماست و شما [[عزی]] ندارید". و با این [[کلام]]، [[خداوند]] و [[فرشتگان]] و [[انبیاء]] و همه [[اهل]] [[ایمان]] او را [[لعن]] کردند و چهارم، روز [[حنین]]، همان روز که [[ابوسفیان]] با گروهی از [[قریش]] و افراد [[قبیله]] [[هوازن]] به همراه [[عیینة بن حصین]] از [[غطفان]] [[یهود]] گرد آمدند، و [[خداوند]] بر همه [[غضب]] کرد و آنها را به [[خیر و خوبی]] نرسانید<ref>اشاره به آیه ۲۶ سوره مبارکه احزاب.</ref>، و این، همان فرمایش [[خداوند]] در دو [[سوره]] [[قرآن]] است که در هر دوی آنها به نام؛ [[ابوسفیان]] و یارانش را [[کافر]] خوانده است؛ و تو ای [[معاویه]] در آن روزگار در [[مکه]] بر [[عقیده]] پدرت [[مشرک]] بودی، و [[علی]]{{ع}} با [[رسول خدا]]{{صل}} و هم [[رأی]] و هم [[عقیده]] با آن حضرت بود و پنجم، همان فرمایش [[خداوند]] است که فرموده است: {{متن قرآن|هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَالْهَدْيَ مَعْكُوفًا أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَلَوْلَا رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ وَنِسَاءٌ مُؤْمِنَاتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَئُوهُمْ فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ لِيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref>«آنانند که کفر ورزیدند و شما را از مسجد الحرام باز داشتند و نگذاشتند قربانی بازداشته به قربانگاه خود برسد و اگر مردان و زنان مؤمنی که آنان را نمی‌شناسید (در میان آنان) نبودند- که بیم می‌رود پایمالشان کنید و ندانسته خونبهایی از ایشان به گردن شما افتد- (فرمان حمله به مکّه را می‌دادیم) تا خداوند هر که را خواهد در بخشایش خویش درآورد؛ اگر (مؤمنان و کافران) از هم جدا می‌بودند ، کافران از آنان را عذابی دردناک می‌کردیم» سوره فتح، آیه ۲۵.</ref>؛ و تو و پدرت و [[مشرکان]] [[قریش]] از ورود [[رسول گرامی اسلام]] به [[مکه]] مانع شده و در آن روز، [[خداوند]] [[ابوسفیان]] را [[لعن]] فرمود؛ لعنتی که تا [[روز قیامت]] شامل [[نسل]] او خواهد شد؛


و ششم روز [[احزاب]] بود؛ روزی که [[ابوسفیان]] با گروهی از [[قریش]] و [[عیینة بن حصین]] از [[غطفان]] آمدند، و [[رسول خدا]]{{صل}} تمامی ایشان را؛ تابع و متبوع؛ آن‌که [[لشکر]] کشید و آن‌که [[لشکر]] را رانده به [[جنگ]] او آورد، تا [[روز قیامت]] [[لعن]] فرمود؛ و وقتی از آن حضرت پرسیدند: "ای [[رسول خدا]] مگر در [[اتباع]]، فرمود [[منی]] نبود؟" فرمود: "[[لعن]] من به [[مؤمنان]] [[اتباع]] نخواهد رسید، اما در لشکرکشان هیچ [[مؤمن]] و مجیب و [[ناجی]] نبود" و هفتم، روز ثنیه بود؛ روزی که [[دوازده نفر]] عرصه را بر [[رسول خدا]]{{صل}} تنگ کردند که، هفت تن آنها از بنوامیه و پنج نفر از سایر [[قریش]] بودند؛ پس [[خداوند]] تبارک و تعالی و [[رسول]] او همه کسانی را که از ثنیه عبور کردند ـ جز آن حضرت و سائق (آن‌که زمام شتر را گرفته) و [[قائد]] (آن‌که شتر را می‌راند) ـ [[لعن]] فرموند؛
و ششم روز [[احزاب]] بود؛ روزی که [[ابوسفیان]] با گروهی از [[قریش]] و [[عیینة بن حصین]] از [[غطفان]] آمدند، و [[رسول خدا]]{{صل}} تمامی ایشان را؛ تابع و متبوع؛ آن‌که [[لشکر]] کشید و آن‌که [[لشکر]] را رانده به [[جنگ]] او آورد، تا [[روز قیامت]] [[لعن]] فرمود؛ و وقتی از آن حضرت پرسیدند: "ای [[رسول خدا]] مگر در [[اتباع]]، فرمود [[منی]] نبود؟" فرمود: "[[لعن]] من به [[مؤمنان]] [[اتباع]] نخواهد رسید، اما در لشکرکشان هیچ [[مؤمن]] و مجیب و [[ناجی]] نبود" و هفتم، روز ثنیه بود؛ روزی که [[دوازده نفر]] عرصه را بر [[رسول خدا]]{{صل}} تنگ کردند که، هفت تن آنها از بنوامیه و پنج نفر از سایر [[قریش]] بودند؛ پس [[خداوند]] تبارک و تعالی و [[رسول]] او همه کسانی را که از ثنیه عبور کردند ـ جز آن حضرت و سائق (آن‌که زمام شتر را گرفته) و [[قائد]] (آن‌که شتر را می‌راند) ـ [[لعن]] فرموند؛
۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش