←معناشناسی
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۶: | خط ۶: | ||
اصطلاحی [[کلامی]] و [[عرفانی]]، به معنای القای معنا، [[معرفت]] یا انجام دادن فعلی در [[درون انسان]] از جانب [[خداوند]] یا [[فرشته]]. [[الهام]] از ماده «لهم» است که در شکل ثلاثی مجرد آن به معنای بلعیدن است<ref>جمهرة اللغة، ج۲، ص۹۸۷؛ صحاح اللغة، ج۵، ص۲۰۳۶؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۵۵۴.</ref>. به نظر میرسد که این واژه ابتدا به بلعیدن و فرو بردن [[غذا]] و [[امور مادی]] اختصاص داشته و به مرور [[زمان]] توسعه معنایی یافته و القای امور غیر مادی در نفس را نیز شامل شده است و صورت ثلاثی مزید آن در باب [[افعال]] به القای امور غیر مادی در نفس اختصاص یافته است. از اینروست که بیشتر اهل لغت «الهام» را القای در نفس دانستهاند<ref>صحاح اللغة، ج۵، ص۲۰۳۷؛ مجمع البحرین، ج۶، ص۱۷۱؛ معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۲۱۷.</ref>. هر چند در اصل معنای لغوی «الهام»، سنخ [[القا]] (ربّانی، مَلَکی یا [[شیطانی]] بودن)، مشخص نشده است، با این همه برخی از اهل لغت معتقدند تنها القایی را میتوان «الهام» دانست که از جانب [[خدا]] و [[فرشتگان]] باشد<ref>تاج العروس، ج۱۷، ص۶۷۰؛ المفردات، ص۷۴۸.</ref>. البته این مطلب با توجه به کاربرد [[قرآنی]] این کلمه<ref>{{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}} «پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد» سوره شمس، آیه ۸.</ref> بیان شده است. برخی برای تفکیک القای شیطانی از القای ربانی - ملکی از تعبیر «[[وسوسه]]» و «[[وسواس]]» استفاده کردهاند و از به کار بردن تعبیر «الهام» برای این سنخ القائات [[امتناع]] ورزیدهاند<ref>شرح التعرف لمذهب التصوف، ج۴، ص۱۷۷۵؛ تفسیر القرآن الکریم، ملاصدرا، ج۵، ص۲۲۹ - ۲۳۰.</ref>. این تفکیک، خاص معنای اصطلاحی است و مطرح کردن آن در حوزه لغت، خلط معنای لغوی و اصطلاحی است. الهام با [[وحی]] از حیث لغوی و اصطلاحی [[ارتباط]] معنایی دارد. این منظور [[معتقد]] است الهام، نوعی وحی است که خاص [[بندگان]] خداوند است و ایشان را از افعال [[ناپسند]] دور میدارد و به [[کارهای نیک]] برمیانگیزاند<ref>لسان العرب، ج۱۲، ص۵۵۵.</ref>. با مقایسه معنای لغوی [[الهام]] و [[وحی]] در مییابیم که الهام اخص از وحی است؛ زیرا الهام به معنای القای در نفس است و وحی به معنی مطلق [[القا]]<ref>لسان العرب، ج۱۵، ص۳۷۹.</ref>. البته معنای اصطلاحی این دو واژه با هم شباهتها و تفاوتهایی دارند. | اصطلاحی [[کلامی]] و [[عرفانی]]، به معنای القای معنا، [[معرفت]] یا انجام دادن فعلی در [[درون انسان]] از جانب [[خداوند]] یا [[فرشته]]. [[الهام]] از ماده «لهم» است که در شکل ثلاثی مجرد آن به معنای بلعیدن است<ref>جمهرة اللغة، ج۲، ص۹۸۷؛ صحاح اللغة، ج۵، ص۲۰۳۶؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۵۵۴.</ref>. به نظر میرسد که این واژه ابتدا به بلعیدن و فرو بردن [[غذا]] و [[امور مادی]] اختصاص داشته و به مرور [[زمان]] توسعه معنایی یافته و القای امور غیر مادی در نفس را نیز شامل شده است و صورت ثلاثی مزید آن در باب [[افعال]] به القای امور غیر مادی در نفس اختصاص یافته است. از اینروست که بیشتر اهل لغت «الهام» را القای در نفس دانستهاند<ref>صحاح اللغة، ج۵، ص۲۰۳۷؛ مجمع البحرین، ج۶، ص۱۷۱؛ معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۲۱۷.</ref>. هر چند در اصل معنای لغوی «الهام»، سنخ [[القا]] (ربّانی، مَلَکی یا [[شیطانی]] بودن)، مشخص نشده است، با این همه برخی از اهل لغت معتقدند تنها القایی را میتوان «الهام» دانست که از جانب [[خدا]] و [[فرشتگان]] باشد<ref>تاج العروس، ج۱۷، ص۶۷۰؛ المفردات، ص۷۴۸.</ref>. البته این مطلب با توجه به کاربرد [[قرآنی]] این کلمه<ref>{{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}} «پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد» سوره شمس، آیه ۸.</ref> بیان شده است. برخی برای تفکیک القای شیطانی از القای ربانی - ملکی از تعبیر «[[وسوسه]]» و «[[وسواس]]» استفاده کردهاند و از به کار بردن تعبیر «الهام» برای این سنخ القائات [[امتناع]] ورزیدهاند<ref>شرح التعرف لمذهب التصوف، ج۴، ص۱۷۷۵؛ تفسیر القرآن الکریم، ملاصدرا، ج۵، ص۲۲۹ - ۲۳۰.</ref>. این تفکیک، خاص معنای اصطلاحی است و مطرح کردن آن در حوزه لغت، خلط معنای لغوی و اصطلاحی است. الهام با [[وحی]] از حیث لغوی و اصطلاحی [[ارتباط]] معنایی دارد. این منظور [[معتقد]] است الهام، نوعی وحی است که خاص [[بندگان]] خداوند است و ایشان را از افعال [[ناپسند]] دور میدارد و به [[کارهای نیک]] برمیانگیزاند<ref>لسان العرب، ج۱۲، ص۵۵۵.</ref>. با مقایسه معنای لغوی [[الهام]] و [[وحی]] در مییابیم که الهام اخص از وحی است؛ زیرا الهام به معنای القای در نفس است و وحی به معنی مطلق [[القا]]<ref>لسان العرب، ج۱۵، ص۳۷۹.</ref>. البته معنای اصطلاحی این دو واژه با هم شباهتها و تفاوتهایی دارند. | ||
معنای مشهور و مصطلح الهام، وسعت معنای لغوی آن را ندارد و عبارت است از نوع خاصی از القائات [[الهی]] - ملکی بر [[قلب]] برخی از [[خواص]] [[انسانها]] از جمله [[اولیای الهی]] و [[امامان معصوم]]{{عم}} که از طرق متعارف ([[عقل]]، [[حس]]، [[گواهی]] و...) قابل تحصیل نیست<ref>جامع العلوم، ج۱، ص۱۵۶؛ کتاب التعریفات، ص۱۵؛ الفتوحات المکیة، ج۱، ص۲۸۷؛ ج۳، ص۲۳۹؛ قوت القلوب، ج۱، ص۲۲۲.</ref>. بر این اساس بسیاری از مواردی که در [[قرآن]] از وحی و [[علم موهوبی]] الهی سخن رفته است، زیر [[پوشش]] این تعریف از الهام قرار میگیرد. وحی به [[مادر حضرت موسی]]{{ع}}<ref>{{متن قرآن| وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ}} «و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز میگردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد» سوره قصص، آیه ۷؛ {{متن قرآن|إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى}} «آن هنگام که به مادرت آنچه (بایست) وحی میشد وحی کردیم» سوره طه، آیه ۳۸.</ref>، [[سخن گفتن]] [[ملائکه]] با [[حضرت مریم]]{{س}}<ref>{{متن قرآن| إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ}} «آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را به کلمهای از خویش نوید میدهد (که) نامش مسیح پسر مریم است، در این جهان و در جهان واپسین آبرومند و از نزدیکشدگان (به خداوند) است» سوره آل عمران، آیه ۴۵.</ref> و علم موهوبی [[حضرت خضر]]{{ع}}<ref>{{متن قرآن| فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا}} «و بندهای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵.</ref> از این شمار است. در روایتهای [[معصومان]]{{عم}} نیز [[الهام]] شعبه مهمی از [[دانش]] [[امامان]] معصوم{{عم}} دانسته شده و از آن به بیانهای مختلفی از جمله «در [[دل]] افتادن»، «در گوش اثر کردن» و... تعبیر شده است<ref>الکافی، ج۱، ص۲۶۴.</ref>. در برخی روایتهای دیگر نیز از [[محدث]] بودن تمام امامان{{عم}} سخن رفته است<ref>بصائر الدرجات، ص۳۱۹؛ بحار الأنوار، ج۲۶، ص۶۷.</ref>. بر اساس آنچه از [[روایتها]] به دست میآید محدث کسی را گویند که صدای [[فرشته]] را میشنود؛ اما او را [[مشاهده]] نمیکند<ref>الکافی، ج۱، ص۱۷۶.</ref>. در واقع، [[تحدیث]]» گونه ای الهام است که [[القا]] در آن از طریق فرشته صورت میپذیرد و این القایی است غیر [[حسی]] و از طریق [[قلب]] و خاص شخص محدَّث<ref>شرح أصول الکافی، ملاصدرا، ج۲، ص۴۵۰؛ المیزان، ج۳، ص۲۲۰ – ۳۲۱.</ref>. [[امام رضا]]{{ع}} نیز محدَّثبودن را از علامات امامبودن دانسته است<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۱۳؛ معانی الأخبار، ص۱۰۲.</ref>. ایشان صراحتاً از اینکه به [[امام]] الهام میشود، سخن میگویند. شخصی از امام رضا{{ع}} میپرسد امام چه وقت میداند امام است؟ آن [[زمان]] که به وی خبر رسد که امام سابق در گذشته، یا همان وقت [[وفات]]؟ مثل اینکه [[امام کاظم]]{{ع}} در [[بغداد]] وفات یافت و شما در [[مدینه]] بودید. امام رضا{{ع}} به او پاسخ داد: «امام بعد، همانگاه که امام قبل از [[دنیا]] برود میداند که امام است». آن شخص از امام پرسید [[آگاهی امام]] از این امر به چه وسیله ای است. ایشان فرمود: «[[خداوند متعال]] به او الهام میکند»<ref>الکافی، ج۱، ص۳۸۱.</ref>. با این توضیحات دانسته میشود که برای امام اصناف [[الهامات]] ربّانی و مَلَکی وجود دارد و ایشان از این طرق آگاهیهای بسیاری را به دست میآورند. یکی از مهمترین مباحث مطرح شده در بحث [[الهام]]، تشخیص [[الهامات]] [[الهی]] از غیر آن است. چنانکه از برخی [[روایتها]] به دست میآید در [[عصر ائمه]]{{عم}} نیز برخی این [[پرسش]] را مطرح میکردهاند که آیا برای تشخیص الهام ربّانی از [[شیطانی]] معیاری وجود دارد، یا نه و آیا برای [[امام]] شاخصی برای تشخیص موجود است<ref>الکافی، ج۱، ص۱۷۷، ۲۷۱.</ref>؟ اینکه القائات میتواند منشأ و مبدأیی غیر الهی داشته باشد، سخنی است که در بافت [[باورها]] و [[معتقدات]] [[اعراب]] سابقهای طولانی داشته است. [[شعر]] [[شاعران]] بزرگ [[عرب]]، الهامات برخی از اجنّه دانسته میشد و هر شاعر برای خود جنّی داشت که به وی القای شعر میکرد. شاعرانی چون [[میمون]] بن [[قیس]]، [[حسان بن ثابت]] و ابوالنجم صراحتاً از [[ارتباط]] خود با اجنّه و بهرهجستن از القائات ایشان سخن میگفتند و به واسطه داشتن چنین ارتباطی به دیگران [[فخر]] میفروختند<ref>دیوان الأعشی الکبیر، ص۲۲۱؛ شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج۱۹، ص۴۲۴- ۴۲۵.</ref>. | معنای مشهور و مصطلح الهام، وسعت معنای لغوی آن را ندارد و عبارت است از نوع خاصی از القائات [[الهی]] - ملکی بر [[قلب]] برخی از [[خواص]] [[انسانها]] از جمله [[اولیای الهی]] و [[امامان معصوم]]{{عم}} که از طرق متعارف ([[عقل]]، [[حس]]، [[گواهی]] و...) قابل تحصیل نیست<ref>جامع العلوم، ج۱، ص۱۵۶؛ کتاب التعریفات، ص۱۵؛ الفتوحات المکیة، ج۱، ص۲۸۷؛ ج۳، ص۲۳۹؛ قوت القلوب، ج۱، ص۲۲۲.</ref>. بر این اساس بسیاری از مواردی که در [[قرآن]] از وحی و [[علم موهوبی]] الهی سخن رفته است، زیر [[پوشش]] این تعریف از الهام قرار میگیرد. وحی به [[مادر حضرت موسی]]{{ع}}<ref>{{متن قرآن| وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ}} «و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز میگردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد» سوره قصص، آیه ۷؛ {{متن قرآن|إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى}} «آن هنگام که به مادرت آنچه (بایست) وحی میشد وحی کردیم» سوره طه، آیه ۳۸.</ref>، [[سخن گفتن]] [[ملائکه]] با [[حضرت مریم]]{{س}}<ref>{{متن قرآن| إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ}} «آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را به کلمهای از خویش نوید میدهد (که) نامش مسیح پسر مریم است، در این جهان و در جهان واپسین آبرومند و از نزدیکشدگان (به خداوند) است» سوره آل عمران، آیه ۴۵.</ref> و علم موهوبی [[حضرت خضر]]{{ع}}<ref>{{متن قرآن| فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا}} «و بندهای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵.</ref> از این شمار است. | ||
==الهام منبع علم معصوم== | |||
در روایتهای [[معصومان]]{{عم}} نیز [[الهام]] شعبه مهمی از [[دانش]] [[امامان]] معصوم{{عم}} دانسته شده و از آن به بیانهای مختلفی از جمله «در [[دل]] افتادن»، «در گوش اثر کردن» و... تعبیر شده است<ref>الکافی، ج۱، ص۲۶۴.</ref>. در برخی روایتهای دیگر نیز از [[محدث]] بودن تمام امامان{{عم}} سخن رفته است<ref>بصائر الدرجات، ص۳۱۹؛ بحار الأنوار، ج۲۶، ص۶۷.</ref>. بر اساس آنچه از [[روایتها]] به دست میآید محدث کسی را گویند که صدای [[فرشته]] را میشنود؛ اما او را [[مشاهده]] نمیکند<ref>الکافی، ج۱، ص۱۷۶.</ref>. در واقع، [[تحدیث]]» گونه ای الهام است که [[القا]] در آن از طریق فرشته صورت میپذیرد و این القایی است غیر [[حسی]] و از طریق [[قلب]] و خاص شخص محدَّث<ref>شرح أصول الکافی، ملاصدرا، ج۲، ص۴۵۰؛ المیزان، ج۳، ص۲۲۰ – ۳۲۱.</ref>. [[امام رضا]]{{ع}} نیز محدَّثبودن را از علامات امامبودن دانسته است<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۱۳؛ معانی الأخبار، ص۱۰۲.</ref>. ایشان صراحتاً از اینکه به [[امام]] الهام میشود، سخن میگویند. شخصی از امام رضا{{ع}} میپرسد امام چه وقت میداند امام است؟ آن [[زمان]] که به وی خبر رسد که امام سابق در گذشته، یا همان وقت [[وفات]]؟ مثل اینکه [[امام کاظم]]{{ع}} در [[بغداد]] وفات یافت و شما در [[مدینه]] بودید. امام رضا{{ع}} به او پاسخ داد: «امام بعد، همانگاه که امام قبل از [[دنیا]] برود میداند که امام است». آن شخص از امام پرسید [[آگاهی امام]] از این امر به چه وسیله ای است. ایشان فرمود: «[[خداوند متعال]] به او الهام میکند»<ref>الکافی، ج۱، ص۳۸۱.</ref>. با این توضیحات دانسته میشود که برای امام اصناف [[الهامات]] ربّانی و مَلَکی وجود دارد و ایشان از این طرق آگاهیهای بسیاری را به دست میآورند. یکی از مهمترین مباحث مطرح شده در بحث [[الهام]]، تشخیص [[الهامات]] [[الهی]] از غیر آن است. چنانکه از برخی [[روایتها]] به دست میآید در [[عصر ائمه]]{{عم}} نیز برخی این [[پرسش]] را مطرح میکردهاند که آیا برای تشخیص الهام ربّانی از [[شیطانی]] معیاری وجود دارد، یا نه و آیا برای [[امام]] شاخصی برای تشخیص موجود است<ref>الکافی، ج۱، ص۱۷۷، ۲۷۱.</ref>؟ اینکه القائات میتواند منشأ و مبدأیی غیر الهی داشته باشد، سخنی است که در بافت [[باورها]] و [[معتقدات]] [[اعراب]] سابقهای طولانی داشته است. [[شعر]] [[شاعران]] بزرگ [[عرب]]، الهامات برخی از اجنّه دانسته میشد و هر شاعر برای خود جنّی داشت که به وی القای شعر میکرد. شاعرانی چون [[میمون]] بن [[قیس]]، [[حسان بن ثابت]] و ابوالنجم صراحتاً از [[ارتباط]] خود با اجنّه و بهرهجستن از القائات ایشان سخن میگفتند و به واسطه داشتن چنین ارتباطی به دیگران [[فخر]] میفروختند<ref>دیوان الأعشی الکبیر، ص۲۲۱؛ شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج۱۹، ص۴۲۴- ۴۲۵.</ref>. | |||
اینکه برخی از مخاطبان نخستین [[قرآن]]، آن را در شمار شعر شاعران و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را از جمله مرتبطان با اجنّه ([[مجنون]]) میدانستند<ref>{{متن قرآن| وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُو آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ}} «و میگفتند: آیا ما برای یک شاعر دیوانه دست از خدایان خویش بکشیم؟» سوره صافات، آیه ۳۶؛ {{متن قرآن|أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ}} «بلکه میگویند شاعری است که چشم به راه رویداد مرگ برای اوییم» سوره طور، آیه ۳۰.</ref>، در این زمینه [[فرهنگی]] باید [[درک]] شود. [[اعراب جاهلی]] هر چند در اصل القای برخی امور از [[عالم غیب]] تردیدی نداشتند؛ اما تنها به ارتباط میان اجنّه و [[شیاطین]] با انسانهای خاص (مانند شاعران) قائل بودند و هرگونه ارتباط ماورایی را در این رابطه درک میکردند ولی عموماً منکر القائات ربانی و ارتباط [[فرشتگان]] با [[انسانها]] بودند<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۳۱۲؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۴۶.</ref> و حتی چنانکه قرآن میفرماید<ref>{{متن قرآن| وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ}} «و میان او و پریان، خویشی نهادند و بیگمان پریان میدانند که آنان را (برای حسابرسی) حاضر میآورند» سوره صافات، آیه ۱۵۸.</ref>، تمایز میان [[خداوند]] و جنّیان را [[درک]] نمیکردند. پس از آنکه [[اسلام]] امکان [[ارتباط]] [[خدا]] و [[فرشتگان]] را با برخی انسانهای خاص بیان داشت، کسانی که به امکان ارتباط [[بشر]] با اجنه و [[شیاطین]] [[باور]] داشتند و یا دستکم از آن مطّلع بودند، از وجوه تمایز القائات این موجودات [[پرسش]] نمودند. در برخی [[روایتها]] وارد شده که برخی از هم عصران [[ائمه]]{{عم}} از ایشان در این باب پرسش میکردند و ایشان به این اشاره میکردند که صاحب [[الهام]] از ناحیه خداوند [[توفیق]] درک تفاوت الهام ربّانی و [[شیطانی]] را خواهد یافت و امکان [[خطا]] در این باب وجود ندارد<ref>خدا و انسان در قرآن، ص۲۱۵ – ۲۲۰.</ref>. در برخی روایتها نیز بیان شده که خداوند به صاحب چنین الهاماتی [[سکینه]] و وقاری میدهد که بر اساس آن درک میکند که منشأ الهاماتش [[الهی]] است و نه شیطانی<ref>الکافی، ج۱، ص۱۷۷.</ref>. آنچه از بیان [[امام رضا]]{{ع}} درباره مفهوم «سکینه» استفاده میشود، این است که آنچه در روایتها «سکینه» خوانده میشود، تنها حالتی احساسی در فرد نیست و [[توانایی]] معرفتبخشی نیز در آن موجود است<ref>الکافی، ج۱، ص۲۷۱.</ref>. شخص صاحب سکینه واجد دانشی است که [[الهامات]] الهی را از الهامات غیر الهی تمییز میدهد<ref>المیزان، ج۳، ص۲۲۱.</ref>. از [[سخنان امام رضا]]{{ع}}، شباهتها و تفاوتهای [[پیامبران]] و [[امامان]] از جهت [[ارتباط با عالم غیب]] و دریافت آگاهیهای نهانی از آن و فرق میان [[وحی]] و الهام نیز دانسته میشود. به بیان ایشان فرق میان [[رسول]] و [[نبی]] و [[امام]] این است که [[فرشته وحی]] بر رسول نازل میشود و سخن خداوند را به او ارائه میکند در حالیکه رسول نیز [[فرشته]] را میبیند و سخنش را میشنود، فارغ از اینکه این وقایع در [[خواب]] باشد یا [[بیداری]]، اما در الهام، امام آن سخنان را میشنود و شخص را نمیبیند<ref>الکافی، ج۱، ص۱۷۶.</ref>. از [[سخن امام]] استفاده میشود که میان [[وحی]] [[انبیا]] و [[الهام]] [[ائمه]]{{عم}} در عین وجود برخی شباهتها، تفاوتهایی نیز وجود دارد. این مطلبی است که برخی عرفای [[شیعی]] نیز صراحتاً بدان [[اذعان]] کردهاند. [[سید حیدر آملی]] [[معتقد]] است همانگونه که [[نبی]] غیر از [[ولیّ]] است، وحی نیز غیر از الهام است و نسبت به آن ضعیفتر است، هر چند نسبت به [[رؤیا]] قویتر است<ref>تفسیر المحیط الأعظم، ج۱، ص۴۷۵.</ref>. ضعیفتر دانستن الهام از وحی به جهت این است که الهام، صرف [[کشف]] [[معنوی]] است، در حالیکه وحی، علاوه بر کشف معنوی، متضمن کشف صوری است و صاحب وحی علاوه بر [[ادراک]] محتوای [[پیام]] از طریق [[قلب]]، آورنده آن را نیز آشکارا به چشم [[باطن]] [[مشاهده]] میکند<ref>شرح أصول الکافی، ملاصدرا، ج۲، ص۴۵۶.</ref> و این همان مطلبی است که در [[روایت]] [[امام رضا]]{{ع}} بدان اشاره شد. تفاوت [[حقیقت وحی]] و الهام همانگونه که گفته شد در شدت و [[ضعف]] کشفی است که در این دو واقع میشود. عمده تفاوت الهام و وحی در [[ارتباط]] با کسانی است که مخاطبان پیام الهیاند. در الهام، مخاطب [[پیام الهی]] محدود است و گاه در همان شخص گیرنده الهام منحصر میماند، اما در وحی دایره مخاطبان بسیار گستردهتر است و آنچه محتوای وحی را تشکیل میدهد در ارتباط با خیل عظیمی است و باید از حیث حجتبودن و عدم ورود [[خطا]] در آن تضمین شده باشد؛ زیرا محتوای آن در اغلب موارد مصدر [[تشریع]] برای همگان و متضمن امور الزامآور است. از اینروست که باب وحی پس از [[پیامبر خاتم]] بسته میشود، اما باب الهام همواره گشوده است<ref>جامع الأسرار، ص۴۵۳- ۴۵۶؛ موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۲، ص۱۷۷۶؛ الفتوحات المکیة، ج۱، ص۲۵۴.</ref>. سید حیدر آملی به نقل از برخی عرفا تفاوت دیگری را میان الهام و وحی بیان میکند. بر اساس بیان وی منشأ وحی، [[عقل]] کلی است، در حالیکه منشأ [[الهام]]، نفس کلی است. همچنین [[وحی]] و [[دانش]] [[نبوی]] اثر [[فیض]] مستقیم [[الهی]] است، در حالیکه الهام و [[علم لدنّی]] ولی [[اللّه]]، اثر وحی است<ref>جامع الأسرار، ص۴۴۸ – ۴۵۳.</ref>. نکته قابل توجه در [[احادیث]] [[معصومان]]{{عم}} این است که ایشان برای جلوگیری از خلط میان وحی و الهام و برخی [[سوء]] استفادهها و سوء فهمها علاوه بر تشریح برخی از تفاوتهای آنها<ref>الکافی، ج۱، ص۱۷۶- ۱۷۷.</ref>، به این مطلب تصریح میکنند که وحی در [[حضرت محمد]]{{صل}} به پایان رسیده است و آنچه از [[ارتباط]] [[خدا]] با [[بندگان]] واقع میشود، از این سنخ نخواهد بود<ref>الکافی، ج۱، ص۲۶۴.</ref>. | اینکه برخی از مخاطبان نخستین [[قرآن]]، آن را در شمار شعر شاعران و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را از جمله مرتبطان با اجنّه ([[مجنون]]) میدانستند<ref>{{متن قرآن| وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُو آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ}} «و میگفتند: آیا ما برای یک شاعر دیوانه دست از خدایان خویش بکشیم؟» سوره صافات، آیه ۳۶؛ {{متن قرآن|أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ}} «بلکه میگویند شاعری است که چشم به راه رویداد مرگ برای اوییم» سوره طور، آیه ۳۰.</ref>، در این زمینه [[فرهنگی]] باید [[درک]] شود. [[اعراب جاهلی]] هر چند در اصل القای برخی امور از [[عالم غیب]] تردیدی نداشتند؛ اما تنها به ارتباط میان اجنّه و [[شیاطین]] با انسانهای خاص (مانند شاعران) قائل بودند و هرگونه ارتباط ماورایی را در این رابطه درک میکردند ولی عموماً منکر القائات ربانی و ارتباط [[فرشتگان]] با [[انسانها]] بودند<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۳۱۲؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۴۶.</ref> و حتی چنانکه قرآن میفرماید<ref>{{متن قرآن| وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ}} «و میان او و پریان، خویشی نهادند و بیگمان پریان میدانند که آنان را (برای حسابرسی) حاضر میآورند» سوره صافات، آیه ۱۵۸.</ref>، تمایز میان [[خداوند]] و جنّیان را [[درک]] نمیکردند. پس از آنکه [[اسلام]] امکان [[ارتباط]] [[خدا]] و [[فرشتگان]] را با برخی انسانهای خاص بیان داشت، کسانی که به امکان ارتباط [[بشر]] با اجنه و [[شیاطین]] [[باور]] داشتند و یا دستکم از آن مطّلع بودند، از وجوه تمایز القائات این موجودات [[پرسش]] نمودند. در برخی [[روایتها]] وارد شده که برخی از هم عصران [[ائمه]]{{عم}} از ایشان در این باب پرسش میکردند و ایشان به این اشاره میکردند که صاحب [[الهام]] از ناحیه خداوند [[توفیق]] درک تفاوت الهام ربّانی و [[شیطانی]] را خواهد یافت و امکان [[خطا]] در این باب وجود ندارد<ref>خدا و انسان در قرآن، ص۲۱۵ – ۲۲۰.</ref>. در برخی روایتها نیز بیان شده که خداوند به صاحب چنین الهاماتی [[سکینه]] و وقاری میدهد که بر اساس آن درک میکند که منشأ الهاماتش [[الهی]] است و نه شیطانی<ref>الکافی، ج۱، ص۱۷۷.</ref>. آنچه از بیان [[امام رضا]]{{ع}} درباره مفهوم «سکینه» استفاده میشود، این است که آنچه در روایتها «سکینه» خوانده میشود، تنها حالتی احساسی در فرد نیست و [[توانایی]] معرفتبخشی نیز در آن موجود است<ref>الکافی، ج۱، ص۲۷۱.</ref>. شخص صاحب سکینه واجد دانشی است که [[الهامات]] الهی را از الهامات غیر الهی تمییز میدهد<ref>المیزان، ج۳، ص۲۲۱.</ref>. از [[سخنان امام رضا]]{{ع}}، شباهتها و تفاوتهای [[پیامبران]] و [[امامان]] از جهت [[ارتباط با عالم غیب]] و دریافت آگاهیهای نهانی از آن و فرق میان [[وحی]] و الهام نیز دانسته میشود. به بیان ایشان فرق میان [[رسول]] و [[نبی]] و [[امام]] این است که [[فرشته وحی]] بر رسول نازل میشود و سخن خداوند را به او ارائه میکند در حالیکه رسول نیز [[فرشته]] را میبیند و سخنش را میشنود، فارغ از اینکه این وقایع در [[خواب]] باشد یا [[بیداری]]، اما در الهام، امام آن سخنان را میشنود و شخص را نمیبیند<ref>الکافی، ج۱، ص۱۷۶.</ref>. از [[سخن امام]] استفاده میشود که میان [[وحی]] [[انبیا]] و [[الهام]] [[ائمه]]{{عم}} در عین وجود برخی شباهتها، تفاوتهایی نیز وجود دارد. این مطلبی است که برخی عرفای [[شیعی]] نیز صراحتاً بدان [[اذعان]] کردهاند. [[سید حیدر آملی]] [[معتقد]] است همانگونه که [[نبی]] غیر از [[ولیّ]] است، وحی نیز غیر از الهام است و نسبت به آن ضعیفتر است، هر چند نسبت به [[رؤیا]] قویتر است<ref>تفسیر المحیط الأعظم، ج۱، ص۴۷۵.</ref>. ضعیفتر دانستن الهام از وحی به جهت این است که الهام، صرف [[کشف]] [[معنوی]] است، در حالیکه وحی، علاوه بر کشف معنوی، متضمن کشف صوری است و صاحب وحی علاوه بر [[ادراک]] محتوای [[پیام]] از طریق [[قلب]]، آورنده آن را نیز آشکارا به چشم [[باطن]] [[مشاهده]] میکند<ref>شرح أصول الکافی، ملاصدرا، ج۲، ص۴۵۶.</ref> و این همان مطلبی است که در [[روایت]] [[امام رضا]]{{ع}} بدان اشاره شد. تفاوت [[حقیقت وحی]] و الهام همانگونه که گفته شد در شدت و [[ضعف]] کشفی است که در این دو واقع میشود. عمده تفاوت الهام و وحی در [[ارتباط]] با کسانی است که مخاطبان پیام الهیاند. در الهام، مخاطب [[پیام الهی]] محدود است و گاه در همان شخص گیرنده الهام منحصر میماند، اما در وحی دایره مخاطبان بسیار گستردهتر است و آنچه محتوای وحی را تشکیل میدهد در ارتباط با خیل عظیمی است و باید از حیث حجتبودن و عدم ورود [[خطا]] در آن تضمین شده باشد؛ زیرا محتوای آن در اغلب موارد مصدر [[تشریع]] برای همگان و متضمن امور الزامآور است. از اینروست که باب وحی پس از [[پیامبر خاتم]] بسته میشود، اما باب الهام همواره گشوده است<ref>جامع الأسرار، ص۴۵۳- ۴۵۶؛ موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۲، ص۱۷۷۶؛ الفتوحات المکیة، ج۱، ص۲۵۴.</ref>. سید حیدر آملی به نقل از برخی عرفا تفاوت دیگری را میان الهام و وحی بیان میکند. بر اساس بیان وی منشأ وحی، [[عقل]] کلی است، در حالیکه منشأ [[الهام]]، نفس کلی است. همچنین [[وحی]] و [[دانش]] [[نبوی]] اثر [[فیض]] مستقیم [[الهی]] است، در حالیکه الهام و [[علم لدنّی]] ولی [[اللّه]]، اثر وحی است<ref>جامع الأسرار، ص۴۴۸ – ۴۵۳.</ref>. نکته قابل توجه در [[احادیث]] [[معصومان]]{{عم}} این است که ایشان برای جلوگیری از خلط میان وحی و الهام و برخی [[سوء]] استفادهها و سوء فهمها علاوه بر تشریح برخی از تفاوتهای آنها<ref>الکافی، ج۱، ص۱۷۶- ۱۷۷.</ref>، به این مطلب تصریح میکنند که وحی در [[حضرت محمد]]{{صل}} به پایان رسیده است و آنچه از [[ارتباط]] [[خدا]] با [[بندگان]] واقع میشود، از این سنخ نخواهد بود<ref>الکافی، ج۱، ص۲۶۴.</ref>. |