بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
[[بهترین]] تعریف برای غیب تعریفی است که [[کتاب خدا]] بر آن [[دلالت]] دارد: آنچه آن را [[مشاهده]] نمیکنی و آنچه نزد تو نیست. [[خداوند]] میفرماید: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعَالِ}}<ref>«(خداوند) دانای نهان و آشکار، بزرگ والاست» سوره رعد، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ}}<ref>«اوست خداوندی که خدایی جز او نیست، داننده پنهان و آشکار است، او بخشنده بخشاینده است» سوره حشر، آیه ۲۲.</ref>، {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}}<ref>«این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم» سوره آل عمران، آیه ۴۴.</ref> و در داستان [[حضرت یوسف]] {{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}}<ref>«این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم» سوره آل عمران، آیه ۴۴.</ref>. | [[بهترین]] تعریف برای غیب تعریفی است که [[کتاب خدا]] بر آن [[دلالت]] دارد: آنچه آن را [[مشاهده]] نمیکنی و آنچه نزد تو نیست. [[خداوند]] میفرماید: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعَالِ}}<ref>«(خداوند) دانای نهان و آشکار، بزرگ والاست» سوره رعد، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ}}<ref>«اوست خداوندی که خدایی جز او نیست، داننده پنهان و آشکار است، او بخشنده بخشاینده است» سوره حشر، آیه ۲۲.</ref>، {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}}<ref>«این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم» سوره آل عمران، آیه ۴۴.</ref> و در داستان [[حضرت یوسف]] {{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}}<ref>«این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم» سوره آل عمران، آیه ۴۴.</ref>. | ||
بر این اساس هر آنچه قابل مشاهده نیست، غیب است و آنچه حاضر نیست، [[غایب]] است و هر آنچه شما نزد آن نیستی و در آن حضور نداری از شما غایب و نسبت به شما غیب است<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)| | بر این اساس هر آنچه قابل مشاهده نیست، غیب است و آنچه حاضر نیست، [[غایب]] است و هر آنچه شما نزد آن نیستی و در آن حضور نداری از شما غایب و نسبت به شما غیب است<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]].</ref>. | ||
====ضابطه غیب بودن اشیاء==== | ====ضابطه غیب بودن اشیاء==== | ||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
[[خداوند تبارک و تعالی]] میفرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ}}<ref>«این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که آنان تیرچههای (قرعه) خود را (در آب) میافکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه میورزیدند نزد آنان نبودی» سوره آل عمران، آیه ۴۴.</ref> و نیز در داستان [[حضرت نوح]] {{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا}}<ref>«این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمیدانستید» سوره هود، آیه ۴۹.</ref>. در داستان [[حضرت یوسف]] {{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ}}<ref>«(ای پیامبر) این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که (برادران یوسف) بر کار خود همداستان شدند و نیرنگ میباختند نزد آنها نبودی» سوره یوسف، آیه ۱۰۲.</ref>. | [[خداوند تبارک و تعالی]] میفرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ}}<ref>«این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که آنان تیرچههای (قرعه) خود را (در آب) میافکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه میورزیدند نزد آنان نبودی» سوره آل عمران، آیه ۴۴.</ref> و نیز در داستان [[حضرت نوح]] {{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا}}<ref>«این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمیدانستید» سوره هود، آیه ۴۹.</ref>. در داستان [[حضرت یوسف]] {{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ}}<ref>«(ای پیامبر) این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که (برادران یوسف) بر کار خود همداستان شدند و نیرنگ میباختند نزد آنها نبودی» سوره یوسف، آیه ۱۰۲.</ref>. | ||
و اگر ملاک غیب بودن اشیاء، غایب بودن از بعضی از [[مردم]] بدون [[تعیین]] باشد، لازمه آن این است که غیب نباشد، هرچند از حواس ما غایب باشد، زیرا روشن نیست ما جزء بعضی از مردم هستیم که غیب بودن آن چیز به آن بستگی دارد یا جزء آن بعض نیستیم. بنابراین صحیح آن است که غیب بودن اشیاء دائر مدار عدم حضور آن، نزد کسی باشد که [[علم]] به آن به او اسناد داده میشود. پس آنچه از من غایب است، نسبت به من غیب است هرچند برای شما حاضر باشد و آنچه از شما [[غایب]] است نسبت به شما [[غیب]] است، هرچند برای من حاضر باشد. به عبارت جامع و مانع باید گفت: چه بسا غیب نزد شخصی برای دیگری حاضر باشد<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)| | و اگر ملاک غیب بودن اشیاء، غایب بودن از بعضی از [[مردم]] بدون [[تعیین]] باشد، لازمه آن این است که غیب نباشد، هرچند از حواس ما غایب باشد، زیرا روشن نیست ما جزء بعضی از مردم هستیم که غیب بودن آن چیز به آن بستگی دارد یا جزء آن بعض نیستیم. بنابراین صحیح آن است که غیب بودن اشیاء دائر مدار عدم حضور آن، نزد کسی باشد که [[علم]] به آن به او اسناد داده میشود. پس آنچه از من غایب است، نسبت به من غیب است هرچند برای شما حاضر باشد و آنچه از شما [[غایب]] است نسبت به شما [[غیب]] است، هرچند برای من حاضر باشد. به عبارت جامع و مانع باید گفت: چه بسا غیب نزد شخصی برای دیگری حاضر باشد<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]].</ref>. | ||
====اشکال و جواب==== | ====اشکال و جواب==== | ||
اشکال: بنابراین تعریف، نامگذاری چیزی به عنوان غیب نسبت به [[خداوند متعال]] مشکل است و نامگذاری چیزی به عنوان حاضر نسبت به [[خداوند]] اشکال دارد؛ زیرا هیچ چیزی بر او مخفی نیست و هیچ چیزی از او غایب نیست، پس چیزی نزد او غایب نیست. چنانچه خداوند حواس ندارد و [[شهادت]] و [[حضور]]، آنچیزی است که با حواس [[درک]] میشود در نتیجه شهادت و حضور هم نزد او نیست. | اشکال: بنابراین تعریف، نامگذاری چیزی به عنوان غیب نسبت به [[خداوند متعال]] مشکل است و نامگذاری چیزی به عنوان حاضر نسبت به [[خداوند]] اشکال دارد؛ زیرا هیچ چیزی بر او مخفی نیست و هیچ چیزی از او غایب نیست، پس چیزی نزد او غایب نیست. چنانچه خداوند حواس ندارد و [[شهادت]] و [[حضور]]، آنچیزی است که با حواس [[درک]] میشود در نتیجه شهادت و حضور هم نزد او نیست. | ||
جواب: در مورد غیب باید گفت: چیزی از خداوند متعال غایب نیست و در مورد شهادت نیز باید توجه داشت او [[برتر]] از این است که مستقیماً با حواس چیزی را درک کند. پس داخل میشود در آن هر آنچه خود او به صورت حضوری، درک میکند مانند [[علم انسان]] به خودش<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)| | جواب: در مورد غیب باید گفت: چیزی از خداوند متعال غایب نیست و در مورد شهادت نیز باید توجه داشت او [[برتر]] از این است که مستقیماً با حواس چیزی را درک کند. پس داخل میشود در آن هر آنچه خود او به صورت حضوری، درک میکند مانند [[علم انسان]] به خودش<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]].</ref>. | ||
===معنای دوم: علم ذاتی و استقلالی به غیب (معلوم بالذات)=== | ===معنای دوم: علم ذاتی و استقلالی به غیب (معلوم بالذات)=== | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
استعمال غیب در این معنا در [[نهج البلاغه]] آمده است: «بعضی از [[اصحاب امیرالمؤمنین]]{{ع}} به ایشان عرضه داشتند: ای [[امیرالمؤمنین]] به شما [[علم غیب]] اعطا شده است. [[حضرت]] [[تبسم]] کردند و به آن شخص که [[اهل]] [[قبیله کلب]] بود، فرمودند: ای [[برادر]] کلبی این علم غیب نیست بلکه [[علمی]] است که از دارنده علم ([[پیامبر]]) فراگرفتهام»<ref>{{متن حدیث|فَقَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ لَقَدْ أُعْطِیتَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عِلْمَ الْغَیْبِ فَضَحِکَ{{ع}}وَ قَالَ لِلرَّجُلِ وَ کَانَ کَلْبِیّاً یَا أَخَا کَلْبٍ لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْم}}؛ نهج البلاغه با شرح محمد عبده ج ۲ ص۱۱ خطبه ۱۲۸، علامه مجلسی نیز آن را در بحار الأنوار نقل کرده است: ج ۲۶ ص۱۰۳.</ref>. البته [[ظاهر]] این است که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} درصدد بیان معنای مرکب ([[علم غیب]]) بوده و آنچه به [[خداوند سبحان]] اختصاص دارد [[علم]] بدون [[تعلیم]] است و [[علمی]] که با تعلیم و [[آموزش]] حاصل میشود، علم غیب نامیده نمیشود. | استعمال غیب در این معنا در [[نهج البلاغه]] آمده است: «بعضی از [[اصحاب امیرالمؤمنین]]{{ع}} به ایشان عرضه داشتند: ای [[امیرالمؤمنین]] به شما [[علم غیب]] اعطا شده است. [[حضرت]] [[تبسم]] کردند و به آن شخص که [[اهل]] [[قبیله کلب]] بود، فرمودند: ای [[برادر]] کلبی این علم غیب نیست بلکه [[علمی]] است که از دارنده علم ([[پیامبر]]) فراگرفتهام»<ref>{{متن حدیث|فَقَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ لَقَدْ أُعْطِیتَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عِلْمَ الْغَیْبِ فَضَحِکَ{{ع}}وَ قَالَ لِلرَّجُلِ وَ کَانَ کَلْبِیّاً یَا أَخَا کَلْبٍ لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْم}}؛ نهج البلاغه با شرح محمد عبده ج ۲ ص۱۱ خطبه ۱۲۸، علامه مجلسی نیز آن را در بحار الأنوار نقل کرده است: ج ۲۶ ص۱۰۳.</ref>. البته [[ظاهر]] این است که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} درصدد بیان معنای مرکب ([[علم غیب]]) بوده و آنچه به [[خداوند سبحان]] اختصاص دارد [[علم]] بدون [[تعلیم]] است و [[علمی]] که با تعلیم و [[آموزش]] حاصل میشود، علم غیب نامیده نمیشود. | ||
در [[موثقه]] [[عمار ساباطی]] آمده است: «از [[امام صادق]]{{ع}} [[سؤال]] شد: آیا [[امام]] علم غیب دارد؟ [[حضرت]] فرمودند:[[ خیر]] ولی اگر [[اراده]] کند چیزی را بداند [[خداوند]] او را از آن [[آگاه]] میکند»<ref>اصول کافی ج ۱ ص۲۵۷ و صفار در بصائر الدرجات ص۳۳۵.</ref>.<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)| | در [[موثقه]] [[عمار ساباطی]] آمده است: «از [[امام صادق]]{{ع}} [[سؤال]] شد: آیا [[امام]] علم غیب دارد؟ [[حضرت]] فرمودند:[[ خیر]] ولی اگر [[اراده]] کند چیزی را بداند [[خداوند]] او را از آن [[آگاه]] میکند»<ref>اصول کافی ج ۱ ص۲۵۷ و صفار در بصائر الدرجات ص۳۳۵.</ref>.<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]].</ref> | ||
===معنای سوم: آنچه به خداوند سبحان اختصاص دارد ([[علم مستأثر]])=== | ===معنای سوم: آنچه به خداوند سبحان اختصاص دارد ([[علم مستأثر]])=== | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
#'''روایت ششم:''' [[ابو بصیر]] از امام باقر{{ع}} نقل کرده است که [[حضرت]] فرمودند: «خدای عز و جل را دو علم است: علمی که جز خود او نداند و علمی که به [[ملائکه]] و رسولانش آموخته است، آنچه به ملائکه و رسولانش آموخته است، ما میدانیم»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَیْنِ: عِلْمٌ لَایَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ، وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِکَتَهُ وَ رُسُلَهُ، فَمَا عَلَّمَهُ مَلَائِکَتَهُ وَ رُسُلَهُ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ}}؛ اصول کافی ج ۱ ص۲۵۵.</ref>. | #'''روایت ششم:''' [[ابو بصیر]] از امام باقر{{ع}} نقل کرده است که [[حضرت]] فرمودند: «خدای عز و جل را دو علم است: علمی که جز خود او نداند و علمی که به [[ملائکه]] و رسولانش آموخته است، آنچه به ملائکه و رسولانش آموخته است، ما میدانیم»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَیْنِ: عِلْمٌ لَایَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ، وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِکَتَهُ وَ رُسُلَهُ، فَمَا عَلَّمَهُ مَلَائِکَتَهُ وَ رُسُلَهُ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ}}؛ اصول کافی ج ۱ ص۲۵۵.</ref>. | ||
حال که با معانی [[علم غیب]] آشنا شدی، بدان که گاهی [[کلام]] در امکان علم غیب به این معانی است و گاهی در وقوع [[علم به غیب]] است<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)| | حال که با معانی [[علم غیب]] آشنا شدی، بدان که گاهی [[کلام]] در امکان علم غیب به این معانی است و گاهی در وقوع [[علم به غیب]] است<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]].</ref>.<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]].</ref> | ||
==[[وجوب]] و امکان [[علم غیب]] برای غیر [[خدا]]== | ==[[وجوب]] و امکان [[علم غیب]] برای غیر [[خدا]]== | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
نسبت به [[خداوند متعال]] [[غیبی]] وجود ندارد بلکه نسبت به غیر خدا هم غیبی وجود ندارد زیرا هیچ چیزی نیست مگر اینکه [[شاهد]] و [[گواهی]] بر آن وجود دارد و خداوند برای شهادت [[کافی]] است. این مطلب قرینه است بر اینکه مراد از سخن خداوند که میفرماید: {{متن قرآن|إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَى}}<ref>«مگر آنچه را خدا خواهد که او آشکار و نهان را میداند،» سوره اعلی، آیه ۷.</ref> این است که بر ما مخفی نیست زیرا چیزی بر خداوند سبحان مخفی نیست. [[خداوند تبارک و تعالی]] میفرماید: {{متن قرآن|عَالِمِ الْغَيْبِ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ}}<ref>«و کافران گفتند برای ما رستخیز نخواهد آمد؛ بگو: چرا، سوگند به پروردگارم داننده غیب که برای شما خواهد آمد؛ همسنگ ذرّهای در آسمانها و زمین از (دید) او دور نمیماند و خردتر و کلانتر از آن نیست مگر که در کتابی روشن (آمده) است» سوره سبأ، آیه ۳.</ref>. | نسبت به [[خداوند متعال]] [[غیبی]] وجود ندارد بلکه نسبت به غیر خدا هم غیبی وجود ندارد زیرا هیچ چیزی نیست مگر اینکه [[شاهد]] و [[گواهی]] بر آن وجود دارد و خداوند برای شهادت [[کافی]] است. این مطلب قرینه است بر اینکه مراد از سخن خداوند که میفرماید: {{متن قرآن|إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَى}}<ref>«مگر آنچه را خدا خواهد که او آشکار و نهان را میداند،» سوره اعلی، آیه ۷.</ref> این است که بر ما مخفی نیست زیرا چیزی بر خداوند سبحان مخفی نیست. [[خداوند تبارک و تعالی]] میفرماید: {{متن قرآن|عَالِمِ الْغَيْبِ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ}}<ref>«و کافران گفتند برای ما رستخیز نخواهد آمد؛ بگو: چرا، سوگند به پروردگارم داننده غیب که برای شما خواهد آمد؛ همسنگ ذرّهای در آسمانها و زمین از (دید) او دور نمیماند و خردتر و کلانتر از آن نیست مگر که در کتابی روشن (آمده) است» سوره سبأ، آیه ۳.</ref>. | ||
شاید [[سؤال]] شود که چگونه به وسیله [[آیات قرآن]] به [[حکم]] مستقل [[عقل]] [[استدلال]] میکنید. در [[پاسخ]] باید گفت: [[هدف]] از [[ذکر]] [[آیات]] مذکور، استدلال به حکم مستقل عقل نبود، بلکه غرض [[تبرک]] و [[تمسک]] به [[بهترین]][[ سخن]] است؛ زیرا [[قرآن]] کتاب با [[برکت]] است چنانچه [[خداوند]] میفرماید: {{متن قرآن|وَهَذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا}}<ref>«و این کتاب خجستهای است که آن را فرو فرستادهایم، آنچه را پیش از آن بوده است راست میشمارد و تا (مردم) «مادر شهر» (مکّه) و مردم پیرامون آن را بیمدهی» سوره انعام، آیه ۹۲.</ref> و قرآن بهترین سخن است که خداوند میفرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِيَ}}<ref>«خداوند است که بهترین گفتار را (به گونه) کتابی (با آیاتی) همانند دوگانه (یعنی مکرّر) فرو فرستاده است» سوره زمر، آیه ۲۳.</ref>. خلاصه اینکه عقل مستقلا حکم میکند که [[واجب]] است خداوند [[عالم به غیب]] و [[شهادت]] باشد بلکه هیچ چیزی از او مخفی نیست<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)| | شاید [[سؤال]] شود که چگونه به وسیله [[آیات قرآن]] به [[حکم]] مستقل [[عقل]] [[استدلال]] میکنید. در [[پاسخ]] باید گفت: [[هدف]] از [[ذکر]] [[آیات]] مذکور، استدلال به حکم مستقل عقل نبود، بلکه غرض [[تبرک]] و [[تمسک]] به [[بهترین]][[ سخن]] است؛ زیرا [[قرآن]] کتاب با [[برکت]] است چنانچه [[خداوند]] میفرماید: {{متن قرآن|وَهَذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا}}<ref>«و این کتاب خجستهای است که آن را فرو فرستادهایم، آنچه را پیش از آن بوده است راست میشمارد و تا (مردم) «مادر شهر» (مکّه) و مردم پیرامون آن را بیمدهی» سوره انعام، آیه ۹۲.</ref> و قرآن بهترین سخن است که خداوند میفرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِيَ}}<ref>«خداوند است که بهترین گفتار را (به گونه) کتابی (با آیاتی) همانند دوگانه (یعنی مکرّر) فرو فرستاده است» سوره زمر، آیه ۲۳.</ref>. خلاصه اینکه عقل مستقلا حکم میکند که [[واجب]] است خداوند [[عالم به غیب]] و [[شهادت]] باشد بلکه هیچ چیزی از او مخفی نیست<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]].</ref>. | ||
=====[[دلیل]] امکان [[علم غیب]] برای [[مخلوقات]]===== | =====[[دلیل]] امکان [[علم غیب]] برای [[مخلوقات]]===== | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
اگر سؤال شود که آیا ممکن است خداوند به مخلوق علم غیب [[عنایت]] کند؟ در جواب باید گفت: این [[کار]] برای خداوند آسان است و همان گونه که ممکن است خداوند علم به امور قابل مشاهده را به مخلوق [[عنایت]] کند، ممکن است [[علم به غیب]] را نیز به او اعطا کند، زیرا [[علم]] [[بنده]] به [[تعلیم]] [[خداوند]] است و بنده به [[تنهایی]] نمیتواند علم به غیب یا [[شهادت]] داشته باشد. همچنانکه رواست خداوند به [[مخلوقات]] علم به امور قابل [[مشاهده]] را عنایت کند، رواست که [[علم غیب]] را نیز به آنها عنایت کند، زیرا خداوند بر هر کاری تواناست و هیچ چیزی در [[آسمان]] و [[زمین]] نمیتواند او را بازدارد. | اگر سؤال شود که آیا ممکن است خداوند به مخلوق علم غیب [[عنایت]] کند؟ در جواب باید گفت: این [[کار]] برای خداوند آسان است و همان گونه که ممکن است خداوند علم به امور قابل مشاهده را به مخلوق [[عنایت]] کند، ممکن است [[علم به غیب]] را نیز به او اعطا کند، زیرا [[علم]] [[بنده]] به [[تعلیم]] [[خداوند]] است و بنده به [[تنهایی]] نمیتواند علم به غیب یا [[شهادت]] داشته باشد. همچنانکه رواست خداوند به [[مخلوقات]] علم به امور قابل [[مشاهده]] را عنایت کند، رواست که [[علم غیب]] را نیز به آنها عنایت کند، زیرا خداوند بر هر کاری تواناست و هیچ چیزی در [[آسمان]] و [[زمین]] نمیتواند او را بازدارد. | ||
خود مخلوق [[فقیر]] و [[نیازمند]] که هیچ سود و زیان و [[زندگی]] و علم و [[توانمندی]] را [[مالک]] نیست و هر آنچه نزد اوست به او بخشیده شده و به دست او رسیده که خداوند به او عنایت کرده است. هنگامی که خداوند علم چیزی از امور قابل مشاهده را به بنده عنایت میکند، بنده نسبت به آن با تعلیم خداوند [[آگاه]] میشود و اگر علم به آن را به او عنایت نکند، آن را نمیداند هرچند نزد او حاضر برای او قابل مشاهده باشد و اگر خداوند علم به چیزی از [[غیب]] را به بنده عنایت کند، آن را میداند هرچند از او [[غایب]] باشد و اگر عنایت نکند، آن را نمیداند. بنابراین علم مخلوق به غیب ممکن است، اما با تعلیم خداوند. بله بر مخلوق ممتنع است که به بعضی از [[امور غیبی]] و [[صفات الهی]] احاطه پیدا کند، همان گونه که [[خداوند سبحان]] احاطه دارد، علم بنده به چنین اموری در هر صورت و هر حالتی ممتنع است<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)| | خود مخلوق [[فقیر]] و [[نیازمند]] که هیچ سود و زیان و [[زندگی]] و علم و [[توانمندی]] را [[مالک]] نیست و هر آنچه نزد اوست به او بخشیده شده و به دست او رسیده که خداوند به او عنایت کرده است. هنگامی که خداوند علم چیزی از امور قابل مشاهده را به بنده عنایت میکند، بنده نسبت به آن با تعلیم خداوند [[آگاه]] میشود و اگر علم به آن را به او عنایت نکند، آن را نمیداند هرچند نزد او حاضر برای او قابل مشاهده باشد و اگر خداوند علم به چیزی از [[غیب]] را به بنده عنایت کند، آن را میداند هرچند از او [[غایب]] باشد و اگر عنایت نکند، آن را نمیداند. بنابراین علم مخلوق به غیب ممکن است، اما با تعلیم خداوند. بله بر مخلوق ممتنع است که به بعضی از [[امور غیبی]] و [[صفات الهی]] احاطه پیدا کند، همان گونه که [[خداوند سبحان]] احاطه دارد، علم بنده به چنین اموری در هر صورت و هر حالتی ممتنع است<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]].</ref>. | ||
=====[[وجوب]] [[آگاه کردن]] [[پیامبران]] نسبت به علم غیب===== | =====[[وجوب]] [[آگاه کردن]] [[پیامبران]] نسبت به علم غیب===== | ||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
[[دلیل]] وجوب چنین امری این است که حکمت الهی اقتضاء میکند [[بندگان]] [[تکلیف]] داشته باشند و [[نیازمند]] [[هدایت]] باشند و هدایت آنها متوقف بر [[وجوب]] [[دین]] و [[تشویق]] و [[تهدید]] است و دین همان احکامی است که [[خداوند]] برای [[بندگان]] قرار داده تا امور دین و دنیای ایشان [[اصلاح]] شود. [[حکمت بالغه الهی]] که [[تکلیف]] را بر بندگان [[واجب]] میکند، اقتضاء میکند خداوند پیامبرانش را بر بعضی از [[امور غیبی]] که آنچه از [[پیامبران]] خواسته متوقف بر آنهاست از جمله، برپا خواستن [[مردم]] برای [[عدالت]]، [[تبشیر]] و [[انذار]] و [[آموزش]] و اصلاح. | [[دلیل]] وجوب چنین امری این است که حکمت الهی اقتضاء میکند [[بندگان]] [[تکلیف]] داشته باشند و [[نیازمند]] [[هدایت]] باشند و هدایت آنها متوقف بر [[وجوب]] [[دین]] و [[تشویق]] و [[تهدید]] است و دین همان احکامی است که [[خداوند]] برای [[بندگان]] قرار داده تا امور دین و دنیای ایشان [[اصلاح]] شود. [[حکمت بالغه الهی]] که [[تکلیف]] را بر بندگان [[واجب]] میکند، اقتضاء میکند خداوند پیامبرانش را بر بعضی از [[امور غیبی]] که آنچه از [[پیامبران]] خواسته متوقف بر آنهاست از جمله، برپا خواستن [[مردم]] برای [[عدالت]]، [[تبشیر]] و [[انذار]] و [[آموزش]] و اصلاح. | ||
علاوه بر اینکه [[آموختن]] بعضی از امور [[غیب]] به پیامبران [[فضیلت]] و [[کرامت]] است و [[خداوند سبحان]] صاحب [[فضل]] و کرامت بزرگ است، پس هرگاه مستحق و محل مناسبی برای فضل وجود داشته باشد، فضل ایجاد میشود. همچنین بعد از اینکه [[عقل]] [[درک]] میکند که [[حکمت الهی]] اقتضاء میکند مردم عدالت را برپا کنند، عقل درمییابد که ناگزیر باید [[دینی]] از جانب خداوند برای مردم باشد که با عمل کردن به آن عدالت را برپا دارند و از آنجا که همه [[مکلفین]] صلاحیت دریافت مستقیم دین از جانب خداوند را ندارند، بلکه صلاحیت دریافت به واسطه [[فرشتگان]] را هم ندارند، پس بر خداوند واجب است کسی از مردم را برگزیند که صلاحیت [[دریافت وحی]] را داشته باشد، تا او را از [[وحی]] باخبر کند و این دین از امور غیبی است، از این رو به مقتضای [[حکمت]] واجب است که خداوند پیامبران را نسبت به بعضی از امور غیبی [[آگاه]] کند<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)| | علاوه بر اینکه [[آموختن]] بعضی از امور [[غیب]] به پیامبران [[فضیلت]] و [[کرامت]] است و [[خداوند سبحان]] صاحب [[فضل]] و کرامت بزرگ است، پس هرگاه مستحق و محل مناسبی برای فضل وجود داشته باشد، فضل ایجاد میشود. همچنین بعد از اینکه [[عقل]] [[درک]] میکند که [[حکمت الهی]] اقتضاء میکند مردم عدالت را برپا کنند، عقل درمییابد که ناگزیر باید [[دینی]] از جانب خداوند برای مردم باشد که با عمل کردن به آن عدالت را برپا دارند و از آنجا که همه [[مکلفین]] صلاحیت دریافت مستقیم دین از جانب خداوند را ندارند، بلکه صلاحیت دریافت به واسطه [[فرشتگان]] را هم ندارند، پس بر خداوند واجب است کسی از مردم را برگزیند که صلاحیت [[دریافت وحی]] را داشته باشد، تا او را از [[وحی]] باخبر کند و این دین از امور غیبی است، از این رو به مقتضای [[حکمت]] واجب است که خداوند پیامبران را نسبت به بعضی از امور غیبی [[آگاه]] کند<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]].</ref>. | ||
=====[[آگاه کردن]] مکلفین نسبت به [[علم غیب]]===== | =====[[آگاه کردن]] مکلفین نسبت به [[علم غیب]]===== | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
عقل [[اعتماد]] به [[گمان]] را در این صورت [[مضر]] نمیداند، زیرا [[شکر نعمت]] دهنده [[واجب]] است و [[نعمت]] دهنده، [[غیب]] است، اگر [[علم]] به آن ممکن نباشد [[شکر]] او به صورت [[ظن]] و گمان واجب است. آنچه در این بحث اشکال را [[سست]] میکند این است که هر عاقلی بالوجدان [[درک]] میکند علم به امور بسیاری از غیب ممکن است به [[دلیل]] آثار و [[دلایل]] و براهانهای بسیار و [[عاقل]] در هیچ لحظهای از لحظات [[عمر]] از [[علم به غیب]] در امور بسیاری جدا نیست. | عقل [[اعتماد]] به [[گمان]] را در این صورت [[مضر]] نمیداند، زیرا [[شکر نعمت]] دهنده [[واجب]] است و [[نعمت]] دهنده، [[غیب]] است، اگر [[علم]] به آن ممکن نباشد [[شکر]] او به صورت [[ظن]] و گمان واجب است. آنچه در این بحث اشکال را [[سست]] میکند این است که هر عاقلی بالوجدان [[درک]] میکند علم به امور بسیاری از غیب ممکن است به [[دلیل]] آثار و [[دلایل]] و براهانهای بسیار و [[عاقل]] در هیچ لحظهای از لحظات [[عمر]] از [[علم به غیب]] در امور بسیاری جدا نیست. | ||
آیا هیچ عاقلی که صدای در [[زدن]] را میشنود در وجود در زننده پشت در [[شک]] میکند؟ آیا هیچ عاقلی که رد پایی را میبیند شک میکند که کسی از آنجا عبور کرده و اثری به جا نگذاشته است؟ و آیا هیچ عاقلی که دودی را میبیند در وجود آتشی که [[دود]] از آن برخاسته شک میکند؟ و همچنین در همه مواردی که علم به اثرگذار [[غایب]] وجود دارد در صورت علم به اثر محسوس و قابل [[مشاهده]] این گونه است و مانند آن مواردی است که علم به اثر غایب باشد در صورت علم به اثرگذار قابل [[حس]] و مشاهده. این به حسب آنچیزی است که [[انسان]] با قطع نظر از [[شرع]]، با [[وجدان]] خود آن را درک میکند<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)| | آیا هیچ عاقلی که صدای در [[زدن]] را میشنود در وجود در زننده پشت در [[شک]] میکند؟ آیا هیچ عاقلی که رد پایی را میبیند شک میکند که کسی از آنجا عبور کرده و اثری به جا نگذاشته است؟ و آیا هیچ عاقلی که دودی را میبیند در وجود آتشی که [[دود]] از آن برخاسته شک میکند؟ و همچنین در همه مواردی که علم به اثرگذار [[غایب]] وجود دارد در صورت علم به اثر محسوس و قابل [[مشاهده]] این گونه است و مانند آن مواردی است که علم به اثر غایب باشد در صورت علم به اثرگذار قابل [[حس]] و مشاهده. این به حسب آنچیزی است که [[انسان]] با قطع نظر از [[شرع]]، با [[وجدان]] خود آن را درک میکند<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]].</ref>. | ||
=====جواب اشکال مفروض===== | =====جواب اشکال مفروض===== | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۵: | ||
#علم خالق واجب است زیرا [[جهل و نادانی]] برای او ممتنع است و علم مخلوق ممکن است. | #علم خالق واجب است زیرا [[جهل و نادانی]] برای او ممتنع است و علم مخلوق ممکن است. | ||
#علم خالق ذاتی است و دریافتی نیست، ولی علم مخلوق اکتسابی و اعطایی است. | #علم خالق ذاتی است و دریافتی نیست، ولی علم مخلوق اکتسابی و اعطایی است. | ||
#علم خالق کامل و جامع است ولی علم مخلوق محدود و خاص است<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)| | #علم خالق کامل و جامع است ولی علم مخلوق محدود و خاص است<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]].</ref>. | ||
=====خلاصه بحث ثبوتی در معنای اول===== | =====خلاصه بحث ثبوتی در معنای اول===== | ||
خط ۱۲۸: | خط ۱۲۸: | ||
====غیب به معنای دوم: آنچه بدون [[آموزش]] آموخته میشود==== | ====غیب به معنای دوم: آنچه بدون [[آموزش]] آموخته میشود==== | ||
این معنای از غیب گاهی معلوم بالذات است یا معلوم بالإستقلال. از آنچه در [[حکم]] معنای اول علم غیب، گذشت معلوم میشود که علم غیب بدون آموزش بر [[خداوند]] واجب و برای همه مخلوقات ممتنع است<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)| | این معنای از غیب گاهی معلوم بالذات است یا معلوم بالإستقلال. از آنچه در [[حکم]] معنای اول علم غیب، گذشت معلوم میشود که علم غیب بدون آموزش بر [[خداوند]] واجب و برای همه مخلوقات ممتنع است<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]].</ref>. | ||
=====وجوب علم غیب به معنای دوم برای [[خداوند متعال]]===== | =====وجوب علم غیب به معنای دوم برای [[خداوند متعال]]===== | ||
خط ۱۳۵: | خط ۱۳۵: | ||
مخلوقات در هر چیزی، [[نیازمند]] و محتاج [[خداوند تبارک و تعالی]] هستند، حتی علم به امور مشهود و قابل مشاهده، ندارد چه رسد به علم نسبت به امور غیر قابل مشاهده. | مخلوقات در هر چیزی، [[نیازمند]] و محتاج [[خداوند تبارک و تعالی]] هستند، حتی علم به امور مشهود و قابل مشاهده، ندارد چه رسد به علم نسبت به امور غیر قابل مشاهده. | ||
ما به واسطه آنچه به گوش و چشممان میرسد، [[آگاه]] میشویم، زیرا خداوند توانی را در ما قرار داده است که قابلیت دریافت آنچه به گوش و چشم ما میرسد، را دارد، اگر خداوند این [[قدرت]] را از ما بگیرد [[حضور]] ما نزد صداهای بلند و نزدیکی ما به رنگهای [[زیبا]]، برای شنیدن و دیدن [[کافی]] نیست<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)| | ما به واسطه آنچه به گوش و چشممان میرسد، [[آگاه]] میشویم، زیرا خداوند توانی را در ما قرار داده است که قابلیت دریافت آنچه به گوش و چشم ما میرسد، را دارد، اگر خداوند این [[قدرت]] را از ما بگیرد [[حضور]] ما نزد صداهای بلند و نزدیکی ما به رنگهای [[زیبا]]، برای شنیدن و دیدن [[کافی]] نیست<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]].</ref>. | ||
====غیب به معنای سوم: آنچه علم آن به خداوند متعال اختصاص دارد==== | ====غیب به معنای سوم: آنچه علم آن به خداوند متعال اختصاص دارد==== | ||
خط ۱۴۶: | خط ۱۴۶: | ||
#دوم: علم مخلوقات به علم غیب به این معنا (آنچه علم به آن اختصاص به خداوند دارد) محال است. این قضیه نیز با دلیل عقلی که در [[امتناع]] علم مخلوقات نسبت به ذات خداوند سبحان و صفات او مطرح شد، استفاده میشود. | #دوم: علم مخلوقات به علم غیب به این معنا (آنچه علم به آن اختصاص به خداوند دارد) محال است. این قضیه نیز با دلیل عقلی که در [[امتناع]] علم مخلوقات نسبت به ذات خداوند سبحان و صفات او مطرح شد، استفاده میشود. | ||
همه آنچه بیان شد [[حکم عقل]] در امکان، [[وجوب]] و [[امتناع]] [[علم غیب]] به معانی سه گانه بود<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)| | همه آنچه بیان شد [[حکم عقل]] در امکان، [[وجوب]] و [[امتناع]] [[علم غیب]] به معانی سه گانه بود<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]].</ref>. | ||
===بحث اثباتی (وقوع [[علم به غیب]])=== | ===بحث اثباتی (وقوع [[علم به غیب]])=== | ||
خط ۱۶۷: | خط ۱۶۷: | ||
#جهت اول: [[اثبات وجود]] کسانی که فی الجمله به آنها علم غیب داده شده است. | #جهت اول: [[اثبات وجود]] کسانی که فی الجمله به آنها علم غیب داده شده است. | ||
#جهت دوم: به چه کسانی علم غیب داده شده است؟ | #جهت دوم: به چه کسانی علم غیب داده شده است؟ | ||
#جهت سوم: چه [[میزان]] از علم غیب به آنها داده شده است؟<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)| | #جهت سوم: چه [[میزان]] از علم غیب به آنها داده شده است؟<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]].</ref> | ||
====جهت اول: اثبات وجود کسانی که فی الجمله علم غیب به آنها داده شده است==== | ====جهت اول: اثبات وجود کسانی که فی الجمله علم غیب به آنها داده شده است==== | ||
صحیح این است که میتوان کسانی را یافت که [[خداوند]] آنها را نسبت به [[غیب]] و به امور غیر قابل [[مشاهده]] [[آگاه]] کرده است و [[دلایل]] چهارگانه (کتاب،[[ سنت]]، [[اجماع]] و [[عقل]]) بر این مطلب [[دلالت]] دارند<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)| | صحیح این است که میتوان کسانی را یافت که [[خداوند]] آنها را نسبت به [[غیب]] و به امور غیر قابل [[مشاهده]] [[آگاه]] کرده است و [[دلایل]] چهارگانه (کتاب،[[ سنت]]، [[اجماع]] و [[عقل]]) بر این مطلب [[دلالت]] دارند<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]].</ref>. | ||
=====[[دلیل]] اول: [[قرآن کریم]]===== | =====[[دلیل]] اول: [[قرآن کریم]]===== | ||
خط ۱۷۸: | خط ۱۷۸: | ||
دسته دوم: آیاتی که دلالت دارند بر [[اثبات]] چیزی برای بعضی از بندگان که از مصادیق و موارد علم غیب است. | دسته دوم: آیاتی که دلالت دارند بر [[اثبات]] چیزی برای بعضی از بندگان که از مصادیق و موارد علم غیب است. | ||
دسته سوم: آیاتی که [[علم]] بعضی از بندگان به تعدادی از [[امور غیبی]] و مصادیق آن را [[ثابت]] میکنند. | دسته سوم: آیاتی که [[علم]] بعضی از بندگان به تعدادی از [[امور غیبی]] و مصادیق آن را [[ثابت]] میکنند. | ||
دسته چهارم: آیاتی که از غیب [[خبر]] میدهند و موجب [[علم به غیب]] میشوند<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)| | دسته چهارم: آیاتی که از غیب [[خبر]] میدهند و موجب [[علم به غیب]] میشوند<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]].</ref>. | ||
======دسته اول: آیاتی که واژه غیب در آنها به [[کار]] رفته است====== | ======دسته اول: آیاتی که واژه غیب در آنها به [[کار]] رفته است====== | ||
خط ۱۹۵: | خط ۱۹۵: | ||
توضیح چگونگی آیات علم غیب که واژه غیب در آنها به کار رفته است: کلمه (غیب) به همین شکل در آیات بسیار زیادی به کار رفته است، که در نظر ابتدایی میتوان این آیات را در دو گروه دستهبندی کرد: | توضیح چگونگی آیات علم غیب که واژه غیب در آنها به کار رفته است: کلمه (غیب) به همین شکل در آیات بسیار زیادی به کار رفته است، که در نظر ابتدایی میتوان این آیات را در دو گروه دستهبندی کرد: | ||
اول: آیاتی که آگاهی غیر خدا از علم غیب را نفی میکنند. | اول: آیاتی که آگاهی غیر خدا از علم غیب را نفی میکنند. | ||
دوم: آیاتی که علم بعضی از [[بندگان]] به علم غیب را [[اثبات]] میکنند<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)| | دوم: آیاتی که علم بعضی از [[بندگان]] به علم غیب را [[اثبات]] میکنند<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]].</ref>. | ||
======گروه اول (آیات [[نافیه]]) سه قسم هستند====== | ======گروه اول (آیات [[نافیه]]) سه قسم هستند====== | ||
خط ۲۲۰: | خط ۲۲۰: | ||
مراد از بعضی بندگان خاص، کسانی هستند که درباره آنها گفته میشود: علم غیب به آنها داده شده است مانند [[رسول خدا]]{{صل}}. از جمله این آیات [[سخن]] خداوند است که میفرماید: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم جز آنچه خداوند بخواهد و اگر غیب میدانستم خیر بسیار مییافتم و (هیچ) بلا به من نمیرسید؛ من جز بیمدهنده و مژدهآور برای گروهی که ایمان میآورند نیستم» سوره اعراف، آیه ۱۸۸.</ref> و {{متن قرآن|قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ}}<ref>«بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است و غیب نمیدانم و به شما نمیگویم که من فرشتهام؛ جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم» سوره انعام، آیه ۵۰.</ref> و به همین مضمون هرچند بدون لفظ غیب سخن دیگر خداوند است که میفرماید: {{متن قرآن|قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ}}<ref>«بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمیدانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم و من جز بیمدهندهای آشکار نیستم» سوره احقاف، آیه ۹.</ref>. | مراد از بعضی بندگان خاص، کسانی هستند که درباره آنها گفته میشود: علم غیب به آنها داده شده است مانند [[رسول خدا]]{{صل}}. از جمله این آیات [[سخن]] خداوند است که میفرماید: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم جز آنچه خداوند بخواهد و اگر غیب میدانستم خیر بسیار مییافتم و (هیچ) بلا به من نمیرسید؛ من جز بیمدهنده و مژدهآور برای گروهی که ایمان میآورند نیستم» سوره اعراف، آیه ۱۸۸.</ref> و {{متن قرآن|قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ}}<ref>«بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است و غیب نمیدانم و به شما نمیگویم که من فرشتهام؛ جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم» سوره انعام، آیه ۵۰.</ref> و به همین مضمون هرچند بدون لفظ غیب سخن دیگر خداوند است که میفرماید: {{متن قرآن|قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ}}<ref>«بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمیدانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم و من جز بیمدهندهای آشکار نیستم» سوره احقاف، آیه ۹.</ref>. | ||
این دسته از [[آیات]] با اقسام سه گانه، [[علم]] غیر [[خدا]] نسبت به [[غیب]] را [[نفی]] میکنند<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)| | این دسته از [[آیات]] با اقسام سه گانه، [[علم]] غیر [[خدا]] نسبت به [[غیب]] را [[نفی]] میکنند<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]].</ref>. | ||
======گروه دوم (آیات مثبته) که پنج قسم هستند====== | ======گروه دوم (آیات مثبته) که پنج قسم هستند====== | ||
خط ۲۴۷: | خط ۲۴۷: | ||
#[[اخبار]] نشانههای وقوع [[قیامت]]: {{متن قرآن|قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا}}<ref>«گفت: این بخشایشی از سوی پروردگار من است و چون وعده پروردگارم فرا رسد آن را با خاک یکسان خواهد کرد و وعده پروردگارم راستین است» سوره کهف، آیه ۹۸.</ref> و در جای دیگر فرموده است: {{متن قرآن|قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا * وَتَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا}}<ref>«گفت: این بخشایشی از سوی پروردگار من است و چون وعده پروردگارم فرا رسد آن را با خاک یکسان خواهد کرد و وعده پروردگارم راستین است و در آن روز آنان را وا مینهیم که در یکدیگر موج زنند و در صور دمیده میشود آنگاه آنان را یکجا گرد میآوریم» سوره کهف، آیه ۹۸ ـ ۹۹</ref>، {{متن قرآن|فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوءُوا وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِيرًا}}<ref>«اگر نیکی ورزید به خویش نیکی ورزیدهاید و اگر بدی کنید به خویش کردهاید و چون وعده فرجامین فرا رسد (بندگانی دیگر را میفرستیم) تا چهرههایتان را اندوهبار گردانند و در آن مسجد وارد گردند چنان که بار نخست وارد آن شده بودند و تا بر هر چه دست یابند از میان» سوره اسراء، آیه ۷.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و چون فرمان (عذاب) بر آنان مقرّر شود جنبندهای را از زمین برای آنان بیرون میآوریم که با ایشان سخن سر میکند که مردم به نشانههای ما یقین نمیآوردند» سوره نمل، آیه ۸۲.</ref>. | #[[اخبار]] نشانههای وقوع [[قیامت]]: {{متن قرآن|قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا}}<ref>«گفت: این بخشایشی از سوی پروردگار من است و چون وعده پروردگارم فرا رسد آن را با خاک یکسان خواهد کرد و وعده پروردگارم راستین است» سوره کهف، آیه ۹۸.</ref> و در جای دیگر فرموده است: {{متن قرآن|قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا * وَتَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا}}<ref>«گفت: این بخشایشی از سوی پروردگار من است و چون وعده پروردگارم فرا رسد آن را با خاک یکسان خواهد کرد و وعده پروردگارم راستین است و در آن روز آنان را وا مینهیم که در یکدیگر موج زنند و در صور دمیده میشود آنگاه آنان را یکجا گرد میآوریم» سوره کهف، آیه ۹۸ ـ ۹۹</ref>، {{متن قرآن|فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوءُوا وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِيرًا}}<ref>«اگر نیکی ورزید به خویش نیکی ورزیدهاید و اگر بدی کنید به خویش کردهاید و چون وعده فرجامین فرا رسد (بندگانی دیگر را میفرستیم) تا چهرههایتان را اندوهبار گردانند و در آن مسجد وارد گردند چنان که بار نخست وارد آن شده بودند و تا بر هر چه دست یابند از میان» سوره اسراء، آیه ۷.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و چون فرمان (عذاب) بر آنان مقرّر شود جنبندهای را از زمین برای آنان بیرون میآوریم که با ایشان سخن سر میکند که مردم به نشانههای ما یقین نمیآوردند» سوره نمل، آیه ۸۲.</ref>. | ||
این موارد مربوط به اخبار [[آینده]] در دنیاست. از جمله [[امور غیبی]][[ آینده]] آنچه درباره [[رستاخیز]]، [[روز قیامت]]، [[برانگیختن]]، گردآوری، [[محاسبه]] و داخل شدن [[مؤمنین]] در [[بهشت]] و داخل شدن [[کفار]] در [[آتش]] و سخنان [[اهل بهشت]] و سخنان [[اهل]] آتش<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)| | این موارد مربوط به اخبار [[آینده]] در دنیاست. از جمله [[امور غیبی]][[ آینده]] آنچه درباره [[رستاخیز]]، [[روز قیامت]]، [[برانگیختن]]، گردآوری، [[محاسبه]] و داخل شدن [[مؤمنین]] در [[بهشت]] و داخل شدن [[کفار]] در [[آتش]] و سخنان [[اهل بهشت]] و سخنان [[اهل]] آتش<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]].</ref>. | ||
'''قسم دوم: آنچه به واسطه مفهوم، بر داشتن [[علم غیب]] گروهی [[دلالت]] دارد.''' | '''قسم دوم: آنچه به واسطه مفهوم، بر داشتن [[علم غیب]] گروهی [[دلالت]] دارد.''' | ||
خط ۲۵۷: | خط ۲۵۷: | ||
'''#[[تفسیر طبری]] ([[ت]] ۳۱۰ [[ه]]):''' "[[سخن]] در [[تأویل]] [[کلام خداوند]] است: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ}}. [[ابو جعفر]] میگوید: [[اهل]] تأویل در تأویل این آیه [[اختلاف]] نظر دارند"<ref>تفسیر الطبری: ج ۷ ص۴۲۶.</ref>. [[طبری]] در ادامه میگوید: "ابو جعفر میگوید: و [[برترین]] اقوال در تأویل آیه این است که: خداوند شما را از ضمائر [[قلوب]] [[بندگان]] آگاه نمیسازد... غیر از اینکه خداوند بیان کرده که برخی از پیامبرانش را برمیگزیند، کسانی را که [[برگزیده]]، از بعضی از آنچه در ضمائر بعضی از [[مردم]] است به وسیله [[وحی]] آن به [[پیامبر]] و [[رسالت]] او آگاه میکند". | '''#[[تفسیر طبری]] ([[ت]] ۳۱۰ [[ه]]):''' "[[سخن]] در [[تأویل]] [[کلام خداوند]] است: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ}}. [[ابو جعفر]] میگوید: [[اهل]] تأویل در تأویل این آیه [[اختلاف]] نظر دارند"<ref>تفسیر الطبری: ج ۷ ص۴۲۶.</ref>. [[طبری]] در ادامه میگوید: "ابو جعفر میگوید: و [[برترین]] اقوال در تأویل آیه این است که: خداوند شما را از ضمائر [[قلوب]] [[بندگان]] آگاه نمیسازد... غیر از اینکه خداوند بیان کرده که برخی از پیامبرانش را برمیگزیند، کسانی را که [[برگزیده]]، از بعضی از آنچه در ضمائر بعضی از [[مردم]] است به وسیله [[وحی]] آن به [[پیامبر]] و [[رسالت]] او آگاه میکند". | ||
'''#[[تفسیر]] [[بغوی]] (ت ۵۶۱ ه):''' {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ}} زیرا هیچ کس غیر از خداوند از غیب [[آگاهی]] ندارد {{متن قرآن|وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ}} پس او ([[پیامبر]]) را از بعض [[امور غیبی]] [[آگاه]] میکند مانند [[سخن]] [[خداوند تبارک و تعالی]] که میفرماید: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ}}<ref>تفسیر البغوی (لباب التأویل فی معالم التنزیل): ج ۲ ص۱۴۱.</ref>. | '''#[[تفسیر]] [[بغوی]] (ت ۵۶۱ ه):''' {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ}} زیرا هیچ کس غیر از خداوند از غیب [[آگاهی]] ندارد {{متن قرآن|وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ}} پس او ([[پیامبر]]) را از بعض [[امور غیبی]] [[آگاه]] میکند مانند [[سخن]] [[خداوند تبارک و تعالی]] که میفرماید: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ}}<ref>تفسیر البغوی (لباب التأویل فی معالم التنزیل): ج ۲ ص۱۴۱.</ref>. | ||
'''#[[تفسیر]] [[قرطبی]] ([[ت]] ۶۷۱ [[ه]]):''' {{متن قرآن|وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي}} یعنی [[خداوند]] [[انتخاب]] میکند {{متن قرآن|مِنْ رُسُلِهِ}} برای [[آگاه کردن]] از [[غیب]] {{متن قرآن|مَنْ يَشَاءُ}}<ref>تفسیر القرطبی (الجامع لأحکام القرآن): ج ۴ ص۲۸۰.</ref>. مفهوم این [[آیات]] [[اثبات]] [[علم]] بعضی از [[بندگان]] به آنچه خداوند از [[علم غیب]] به ایشان آموخته است. اگر استثناء از [[نفی]] بیانگر اثبات نباشد و وجود آن مانند عدمش باشد،[[ سخن]] [[خداوند متعال]]: {{متن قرآن|شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ}}<ref>سوره آل عمران، آیه ۱۸.</ref> مانند این است که بگویی: {{عربی|شهد الله أنه لا إله}} و این [[دلالت]] دارد، العیاذ بالله؛ بر نفی مطلق [[معبود]]. ولی سخن خداوند که میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا}}<ref>«و تو را جز نویدبخش و بیمدهنده نفرستادهایم» سوره اسراء، آیه ۱۰۵.</ref> مانند سخن توست: (و ما ارسلناک) و این دلالت دارد العیاذ بالله، بر نفی ارسال پیامبر، اگر این گونه باشد، در هر زمانی [[کفار]] با [[تمسک]] به این دو [[آیه]] و مانند آن، العیاذ بالله؛ بر بطلان [[دین اسلام]][[ احتجاج]] کنند و چقدر این افراد در [[گمراهی]] هستند که مستلزم بطلان [[دین]] میشوند و این نیست مگر به خاطر [[نادانی]] آنها به اصول و شرایط [[استدلال]] که از جمله آنها این است که؛ استثناء از نفی، اثبات است و استثناء از اثبات نفی است<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)| | '''#[[تفسیر]] [[قرطبی]] ([[ت]] ۶۷۱ [[ه]]):''' {{متن قرآن|وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي}} یعنی [[خداوند]] [[انتخاب]] میکند {{متن قرآن|مِنْ رُسُلِهِ}} برای [[آگاه کردن]] از [[غیب]] {{متن قرآن|مَنْ يَشَاءُ}}<ref>تفسیر القرطبی (الجامع لأحکام القرآن): ج ۴ ص۲۸۰.</ref>. مفهوم این [[آیات]] [[اثبات]] [[علم]] بعضی از [[بندگان]] به آنچه خداوند از [[علم غیب]] به ایشان آموخته است. اگر استثناء از [[نفی]] بیانگر اثبات نباشد و وجود آن مانند عدمش باشد،[[ سخن]] [[خداوند متعال]]: {{متن قرآن|شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ}}<ref>سوره آل عمران، آیه ۱۸.</ref> مانند این است که بگویی: {{عربی|شهد الله أنه لا إله}} و این [[دلالت]] دارد، العیاذ بالله؛ بر نفی مطلق [[معبود]]. ولی سخن خداوند که میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا}}<ref>«و تو را جز نویدبخش و بیمدهنده نفرستادهایم» سوره اسراء، آیه ۱۰۵.</ref> مانند سخن توست: (و ما ارسلناک) و این دلالت دارد العیاذ بالله، بر نفی ارسال پیامبر، اگر این گونه باشد، در هر زمانی [[کفار]] با [[تمسک]] به این دو [[آیه]] و مانند آن، العیاذ بالله؛ بر بطلان [[دین اسلام]][[ احتجاج]] کنند و چقدر این افراد در [[گمراهی]] هستند که مستلزم بطلان [[دین]] میشوند و این نیست مگر به خاطر [[نادانی]] آنها به اصول و شرایط [[استدلال]] که از جمله آنها این است که؛ استثناء از نفی، اثبات است و استثناء از اثبات نفی است<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]].</ref>. | ||
'''قسم سوم: آنچه بالملازمه بر علم غیب گروهی دلالت میکند.''' | '''قسم سوم: آنچه بالملازمه بر علم غیب گروهی دلالت میکند.''' | ||
خط ۲۷۳: | خط ۲۷۳: | ||
#برای ما روشن شد که در [[قرآن کریم]]، آیاتی وجود دارد که [[علم]] غیر [[خدا]] را نسبت به بعض امور غیبی [[نفی]] میکند و برخی از آیات هم علم غیر خدا نسبت به بعض امور غیبی را [[اثبات]] میکنند. | #برای ما روشن شد که در [[قرآن کریم]]، آیاتی وجود دارد که [[علم]] غیر [[خدا]] را نسبت به بعض امور غیبی [[نفی]] میکند و برخی از آیات هم علم غیر خدا نسبت به بعض امور غیبی را [[اثبات]] میکنند. | ||
بین [[آیات قرآن کریم]] [[تعارض]] و اختلافی وجود ندارد، چنانچه [[خداوند تبارک و تعالی]] میفرماید: {{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا}}<ref>«آیا به قرآن نیک نمیاندیشند که اگر از سوی (کسی) جز خداوند میبود در آن اختلاف بسیار مییافتند» سوره نساء، آیه ۸۲.</ref>. | بین [[آیات قرآن کریم]] [[تعارض]] و اختلافی وجود ندارد، چنانچه [[خداوند تبارک و تعالی]] میفرماید: {{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا}}<ref>«آیا به قرآن نیک نمیاندیشند که اگر از سوی (کسی) جز خداوند میبود در آن اختلاف بسیار مییافتند» سوره نساء، آیه ۸۲.</ref>. | ||
#بر این اساس باید در مفاد آیات دو دسته از [[آیات قرآن]]، [[تدبر]] کرد تا اینکه [[وجه]] موافقت بین این دو دسته برای ما روشن شود<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)| | #بر این اساس باید در مفاد آیات دو دسته از [[آیات قرآن]]، [[تدبر]] کرد تا اینکه [[وجه]] موافقت بین این دو دسته برای ما روشن شود<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]].</ref>. | ||
==دیدگاه [[عبدالله جوادی آملی|آیت الله جوادی آملی]] در باره علم غیب== | ==دیدگاه [[عبدالله جوادی آملی|آیت الله جوادی آملی]] در باره علم غیب== | ||
خط ۴۱۳: | خط ۴۱۳: | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:1409.png|22px]] [[سید محمد علی مسعودی|مسعودی، سید محمد علی]]، [[تفاوت نگرش علم کلام و حدیث به علم غیب (مقاله)|'''تفاوت نگرش علم کلام و حدیث به علم غیب''']] | # [[پرونده:1409.png|22px]] [[سید محمد علی مسعودی|مسعودی، سید محمد علی]]، [[تفاوت نگرش علم کلام و حدیث به علم غیب (مقاله)|'''تفاوت نگرش علم کلام و حدیث به علم غیب''']] | ||
# [[پرونده:92C26832.jpg|22px]] [[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)| | # [[پرونده:92C26832.jpg|22px]] [[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]] | ||
# [[پرونده:9030760879.jpg|22px]] [[سید ابراهیم افتخاری|افتخاری، سید ابراهیم]]، [[بررسی مقایسهای شئون امامت در مکتب قم و بغداد (پایاننامه)|'''بررسی مقایسهای شئون امامت در مکتب قم و بغداد''']] | # [[پرونده:9030760879.jpg|22px]] [[سید ابراهیم افتخاری|افتخاری، سید ابراهیم]]، [[بررسی مقایسهای شئون امامت در مکتب قم و بغداد (پایاننامه)|'''بررسی مقایسهای شئون امامت در مکتب قم و بغداد''']] | ||
#[[پرونده:1100841.jpg|22px]] [[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی (کتاب)|'''علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی''']] | #[[پرونده:1100841.jpg|22px]] [[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی (کتاب)|'''علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی''']] |