←سریه عمرو بن امیه ضمری با قبیلۀ هذیل
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
پس اکیدر از حصار پایین آمد و [[دستور]] داد اسبش را زین کنند و تنی چند از افراد [[خانواده]] اش، از جمله برادرش [[حسان]] و دو غلامش با او از حصار بیرون آمدند. سواران [[خالد]] آنها را نگاه میکردند و هیچ یک از اسبها نه از جای خود تکان میخوردند و نه شیهه میکشیدند. در همان لحظه که اکیدر از حصار بیرون آمد، سواران خالد آنها را محاصره کردند. اکیدر [[تسلیم]] شد و به [[اسارت]] تن در داد ولی حسان [[مقاومت]] کرد تا اینکه کشته شد.دو [[غلام]] و افراد دیگر خانوادهاش که با او بودند، گریختند و به حصار [[پناه]] بردند. بر تن حسان، قبای دیبای زربفتی بود که خالد آن را در آورد و به همراه [[عمرو بن امیه]] برای [[رسول خدا]]{{صل}} فرستاد تا اسارت اکیدر هم به ایشان خبر دهد<ref>المغازی، واقدی، ج۳، ص۱۰۲۵-۱۰۲۶.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[عمرو بن امیه ضمری (مقاله)|مقاله «عمرو بن امیه ضمری»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص ۳۸۹-۳۹۰.</ref> | پس اکیدر از حصار پایین آمد و [[دستور]] داد اسبش را زین کنند و تنی چند از افراد [[خانواده]] اش، از جمله برادرش [[حسان]] و دو غلامش با او از حصار بیرون آمدند. سواران [[خالد]] آنها را نگاه میکردند و هیچ یک از اسبها نه از جای خود تکان میخوردند و نه شیهه میکشیدند. در همان لحظه که اکیدر از حصار بیرون آمد، سواران خالد آنها را محاصره کردند. اکیدر [[تسلیم]] شد و به [[اسارت]] تن در داد ولی حسان [[مقاومت]] کرد تا اینکه کشته شد.دو [[غلام]] و افراد دیگر خانوادهاش که با او بودند، گریختند و به حصار [[پناه]] بردند. بر تن حسان، قبای دیبای زربفتی بود که خالد آن را در آورد و به همراه [[عمرو بن امیه]] برای [[رسول خدا]]{{صل}} فرستاد تا اسارت اکیدر هم به ایشان خبر دهد<ref>المغازی، واقدی، ج۳، ص۱۰۲۵-۱۰۲۶.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[عمرو بن امیه ضمری (مقاله)|مقاله «عمرو بن امیه ضمری»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص ۳۸۹-۳۹۰.</ref> | ||
==سریه [[عمرو بن امیه ضمری]] با قبیلۀ | ==سریه [[عمرو بن امیه ضمری]] با قبیلۀ هذیل== | ||
[[نقل]] شده، [[پیامبر]]{{صل}} عمرو بن امیه ضمری را به سوی [[عشیره]] "هذیل" فرستادند. وی افراد این [[قبیله]] را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد و لیکن آنان به شدت از [[پذیرش اسلام]] خودداری کردند. [[مسلمانان]] گفتند: یا [[رسول الله]]! با آنان بجنگید، [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "اینک [[رئیس]] آنها خواهد آمد و اسلام را میپذیرد، و پس از آن افراد [[عشیره]] هم [[مسلمان]] خواهند شد"<ref>إعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ص۱۱۲.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[عمرو بن امیه ضمری (مقاله)|مقاله «عمرو بن امیه ضمری»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص ۳۹۰.</ref> | [[نقل]] شده، [[پیامبر]]{{صل}} عمرو بن امیه ضمری را به سوی [[عشیره]] "هذیل" فرستادند. وی افراد این [[قبیله]] را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد و لیکن آنان به شدت از [[پذیرش اسلام]] خودداری کردند. [[مسلمانان]] گفتند: یا [[رسول الله]]! با آنان بجنگید، [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "اینک [[رئیس]] آنها خواهد آمد و اسلام را میپذیرد، و پس از آن افراد [[عشیره]] هم [[مسلمان]] خواهند شد"<ref>إعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ص۱۱۲.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[عمرو بن امیه ضمری (مقاله)|مقاله «عمرو بن امیه ضمری»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص ۳۹۰.</ref> | ||