شناخت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۲ مهٔ ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'عالم طبیعت' به 'عالم طبیعت'
جز (جایگزینی متن - 'عالم طبیعت' به 'عالم طبیعت')
خط ۳۵: خط ۳۵:
ابتدا باید متذکر شد که در حکمت اسلامی، دو مبحث ابزار و منابع معرفت، به شدت با هم مرتبط و در [[حقیقت]] مکمل یکدیگرند؛ لذا بحث از این دو موضوع، به صورت توأم برگزار می‌شود. [[سخن]] از ابزار معرفت بدون سرچشمه‌ای برای [[تحصیل معرفت]] و نیز سخن از منبع معرفت بدون ابزاری برای تحصیل معرفت از آن منبع، ناتمام است. البته در برخی از آثار [[پژوهشی]] این دو مفهوم به یک معنا به کار رفته و برای هر دو گروه، [[شئون]] و کارکردهای یگانه و مشترک تبیین شده است<ref>ر.ک: حسین‌زاده، محمد، منابع معرفت، مؤسسه امام خمینی، قم.</ref>.
ابتدا باید متذکر شد که در حکمت اسلامی، دو مبحث ابزار و منابع معرفت، به شدت با هم مرتبط و در [[حقیقت]] مکمل یکدیگرند؛ لذا بحث از این دو موضوع، به صورت توأم برگزار می‌شود. [[سخن]] از ابزار معرفت بدون سرچشمه‌ای برای [[تحصیل معرفت]] و نیز سخن از منبع معرفت بدون ابزاری برای تحصیل معرفت از آن منبع، ناتمام است. البته در برخی از آثار [[پژوهشی]] این دو مفهوم به یک معنا به کار رفته و برای هر دو گروه، [[شئون]] و کارکردهای یگانه و مشترک تبیین شده است<ref>ر.ک: حسین‌زاده، محمد، منابع معرفت، مؤسسه امام خمینی، قم.</ref>.


[[حکمت]] [[شیعی]] [[معتقد]] است: وجود [[جهان]] و نیز [[انسان]]، تنها وجود مادی و طبیعی نیست؛ بلکه جهان امکان و انسان دارای مراتب وجودی مجرد نیز می‌باشند. انسان کلمات [[حکما]]، همانند عالم امکان، دارای سه مرتبه [[طبیعت]] و مادی ([[ناسوت]])<ref>تقریرات فلسفه، ج۱، ص۷۲، ۷۷ و ۷۸.</ref>، مثال یا تجرد خیالی ([[ملکوت]])<ref>آداب الصلاة، ص۱۷، ۲ و...؛ تفسیر سوره حمد، ص۴، ۸، ۶۱ و...؛ تقریرات فلسفه، ج۱، ص۷۲، ۷۴، ۷۶ و...؛ سر الصلاة، ص۴.</ref> و مرتبه تجرد [[عقلی]] ([[جبروت]])<ref>تقریرات فلسفه، ج۱، ص۲۲، ۷۲ و ۷۶؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۳۴.</ref> است و با هر یک از این مراتب، با استفاده از ابزارهای متناسب، به [[کسب معرفت]] از مراتب سه‌گانه هستی می‌پردازد<ref>صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۲۲: پیام امام به گورباچف.</ref>. [[حواس ظاهری]]، ابزارهای [[ادراک]] [[امور مادی]] و محسوس هستند که موظف به [[کسب معرفت]] از عالم [[طبیعت]] و ماده می‌باشند. قوای [[باطنی]] از جمله [[خیال]] که متعلق به مرتبه مثالی نفس [[انسانی]] است، [[مأمور]] به برقراری [[ارتباط]] با مرتبه مثالی هستی و کسب معرفت از آن مرتبه است و [[عقل]]، که ارزشمندترین [[ابزار ادراکی]] [[انسان]] است، مأمور برقراری ارتباط با عالم عقل و ادراک [[حقایق]] مجرد [[عقلی]] است. البته این ترتیب، به معنای جدایی میان این مراتب نیست، بلکه [[وحدت]] و [[تشخص]] نفس در همه این مراتب برقرار است و تفاوت مراتب، در شدت و تاکّد وجودی است به طوری که [[برترین]] مرتبه طبیعی انسان، هم‌مرز و مماس با نخستین مرتبه مثالی و برترین مرتبه مثالی، هم‌مرز و مماس با نخستین مرتبه عقلی است. بنابراین، میان مراتب هستی، مراتب نفس و ابزارهای ادراکی نفس، تناظر و هم‌طرازی وجودی برقرار است. مهم این است که [[نفس انسان]] با ارتقاء وجودی از راه حرکت جوهری<ref>تقریرات فلسفه، ج۱، ص۶۸، ج۲، ص۲۶۶.</ref> به کدام یک از مراتب وجودی یادشده ارتقاء یافته باشد<ref>تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۲۰ - ۳۱۷ و ۴۰۳.</ref>. اگر انسان بتواند از بند تعلقات طبیعی رها شده و از مرتبه طبیعت برآید، توان [[مشاهده]] حقایق در مرتبه مثال ([[عالم برزخ]]) را خواهد یافت و اگر از مرتبه [[عالم مثال]] نیز فراتر آمد، باب [[عقلانیات]] به رویش باز می‌شود و می‌تواند به ادراک حقایق مجرد عقلی بپردازد. اگر این مرتبه در وجود انسان فعلیت یافت، همه [[کمالات]] عالم طبیعت ([[شهادت]]) به طور [[اعلی]] در انسان تحقق یافته و [[حقیقت متعالی]] [[رؤیت]] و [[احساس]] در [[اختیار انسان]] قرار می‌گیرد<ref>تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۱۸ و ۳۸۵.</ref>.
[[حکمت]] [[شیعی]] [[معتقد]] است: وجود [[جهان]] و نیز [[انسان]]، تنها وجود مادی و طبیعی نیست؛ بلکه جهان امکان و انسان دارای مراتب وجودی مجرد نیز می‌باشند. انسان کلمات [[حکما]]، همانند عالم امکان، دارای سه مرتبه [[طبیعت]] و مادی ([[ناسوت]])<ref>تقریرات فلسفه، ج۱، ص۷۲، ۷۷ و ۷۸.</ref>، مثال یا تجرد خیالی ([[ملکوت]])<ref>آداب الصلاة، ص۱۷، ۲ و...؛ تفسیر سوره حمد، ص۴، ۸، ۶۱ و...؛ تقریرات فلسفه، ج۱، ص۷۲، ۷۴، ۷۶ و...؛ سر الصلاة، ص۴.</ref> و مرتبه تجرد [[عقلی]] ([[جبروت]])<ref>تقریرات فلسفه، ج۱، ص۲۲، ۷۲ و ۷۶؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۳۴.</ref> است و با هر یک از این مراتب، با استفاده از ابزارهای متناسب، به [[کسب معرفت]] از مراتب سه‌گانه هستی می‌پردازد<ref>صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۲۲: پیام امام به گورباچف.</ref>. [[حواس ظاهری]]، ابزارهای [[ادراک]] [[امور مادی]] و محسوس هستند که موظف به [[کسب معرفت]] از [[عالم طبیعت]] و ماده می‌باشند. قوای [[باطنی]] از جمله [[خیال]] که متعلق به مرتبه مثالی نفس [[انسانی]] است، [[مأمور]] به برقراری [[ارتباط]] با مرتبه مثالی هستی و کسب معرفت از آن مرتبه است و [[عقل]]، که ارزشمندترین [[ابزار ادراکی]] [[انسان]] است، مأمور برقراری ارتباط با عالم عقل و ادراک [[حقایق]] مجرد [[عقلی]] است. البته این ترتیب، به معنای جدایی میان این مراتب نیست، بلکه [[وحدت]] و [[تشخص]] نفس در همه این مراتب برقرار است و تفاوت مراتب، در شدت و تاکّد وجودی است به طوری که [[برترین]] مرتبه طبیعی انسان، هم‌مرز و مماس با نخستین مرتبه مثالی و برترین مرتبه مثالی، هم‌مرز و مماس با نخستین مرتبه عقلی است. بنابراین، میان مراتب هستی، مراتب نفس و ابزارهای ادراکی نفس، تناظر و هم‌طرازی وجودی برقرار است. مهم این است که [[نفس انسان]] با ارتقاء وجودی از راه حرکت جوهری<ref>تقریرات فلسفه، ج۱، ص۶۸، ج۲، ص۲۶۶.</ref> به کدام یک از مراتب وجودی یادشده ارتقاء یافته باشد<ref>تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۲۰ - ۳۱۷ و ۴۰۳.</ref>. اگر انسان بتواند از بند تعلقات طبیعی رها شده و از مرتبه طبیعت برآید، توان [[مشاهده]] حقایق در مرتبه مثال ([[عالم برزخ]]) را خواهد یافت و اگر از مرتبه [[عالم مثال]] نیز فراتر آمد، باب [[عقلانیات]] به رویش باز می‌شود و می‌تواند به ادراک حقایق مجرد عقلی بپردازد. اگر این مرتبه در وجود انسان فعلیت یافت، همه [[کمالات]] عالم طبیعت ([[شهادت]]) به طور [[اعلی]] در انسان تحقق یافته و [[حقیقت متعالی]] [[رؤیت]] و [[احساس]] در [[اختیار انسان]] قرار می‌گیرد<ref>تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۱۸ و ۳۸۵.</ref>.


عالم طبیعت، دروازه ورود انسان به عالم مثال است و عالم مثال، دروازه ورود به عالم عقل است. نفس اگر به این مرتبه برسد تمام حقایق هستی را به ادراک تام [[عقلی]] دریافت خواهد کرد<ref>تقریرات فلسفه، ج۳، ص۱۵۳؛ ر.ک: اسرار الآیات، ص۵۶ و ۶۷؛ ملاهادی سبزواری، شرح المنظومه، ج۲، ص۲۱۶.</ref>.
عالم طبیعت، دروازه ورود انسان به عالم مثال است و عالم مثال، دروازه ورود به عالم عقل است. نفس اگر به این مرتبه برسد تمام حقایق هستی را به ادراک تام [[عقلی]] دریافت خواهد کرد<ref>تقریرات فلسفه، ج۳، ص۱۵۳؛ ر.ک: اسرار الآیات، ص۵۶ و ۶۷؛ ملاهادی سبزواری، شرح المنظومه، ج۲، ص۲۱۶.</ref>.
خط ۴۴: خط ۴۴:
بدین ترتیب، عقل مد نظر [[اسلام]]، عقل [[الهی]] است که انسان را موظف و مکلّف به تکالیفی در برابر مولای خود می‌داند. این [[عقل]]، ماهیتی [[ملکوتی]] دارد و هرگز نمی‌توان آن را به ابزار تشخیص [[خیر و شرّ]] [[زندگی مادی]] و بدنی (مانند عقل ابزاری جزئی<ref>فصلنامه نقد و نظر، سال اول، شماره ۲، ص۱۰؛ ماکس وبر در تبیین علل دنیاگریزی مذهبی، اموری را بر می‌شمارد که ناظر به وجود تعارض بین عقل و دین می‌باشد. ر.ک: ماکس وبر، دین، قدرت، جامعه، ترجمه احمد تدین، هرمس، تهران، ۱۳۸۲ ش، ص۳۷۰ و ۴۰۳.</ref>) فرو کاست؛ بلکه [[کشف]] و تبیین [[سرنوشت]] [[ابدی]] [[انسان]] برعهده عقل است. این همان معنایی است که در [[روایت]] آمده که: {{متن حدیث|الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ}}<ref>کافی، ج۱، ص۱۱.</ref>. به همین دلیل است که [[قرآن]] کسانی را که از عقل بهره نبرده و در مسیر [[زندگی]] نمی‌اندیشند و در [[حقایق]] هستی [[تدبر]] نمی‌کنند، بارها [[نکوهیده]] است<ref>{{متن قرآن|وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}} «و هرگاه با کسانی که ایمان آورده‌اند دیدار کنند می‌گویند: ما (نیز) ایمان آورده‌ایم و چون با یکدیگر تنها شوند می‌گویند: آیا آنچه را خداوند بر شما برگشوده است به آنان می‌گویید تا با آن در پیشگاه پروردگارتان با شما چون و چرا کنند، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره بقره، آیه ۷۶؛ {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ}} «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید می‌گویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمی‌یافته و راه به جایی نمی‌برده‌اند، (باز از پدرانشان پیروی می‌کنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰؛ {{متن قرآن|إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ}} «بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمی‌ورزند» سوره انفال، آیه ۲۲؛ {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ}} «و هیچ کس را جز به اذن خداوند یارایی نیست که ایمان آورد و (خداوند) عذاب را بر آنان که خرد نمی‌ورزند برقرار می‌دارد» سوره یونس، آیه ۱۰۰.</ref>. علاوه بر اهتمام [[قرآن]] به [[عقل]] و [[ضرورت]] بهره‌مندی [[انسان]] از آن، این نکته نیز به دست می‌آید که [[اسلام]] تلاش [[عقلی]] در [[کشف]] [[معارف دینی]] را می‌پذیرد<ref>صحیفه امام، ج۱۵، ص۴۱۵؛ ج۲۱، ص۲۲۲: پیام امام به گورباچف.</ref>. این دلیل مهم درون [[دینی]] و یکی از ارکان [[منطق]] [[فهم]] [[دین]] ([[حجیت]] و اعتبار عقل در فهم دین) می‌باشد.
بدین ترتیب، عقل مد نظر [[اسلام]]، عقل [[الهی]] است که انسان را موظف و مکلّف به تکالیفی در برابر مولای خود می‌داند. این [[عقل]]، ماهیتی [[ملکوتی]] دارد و هرگز نمی‌توان آن را به ابزار تشخیص [[خیر و شرّ]] [[زندگی مادی]] و بدنی (مانند عقل ابزاری جزئی<ref>فصلنامه نقد و نظر، سال اول، شماره ۲، ص۱۰؛ ماکس وبر در تبیین علل دنیاگریزی مذهبی، اموری را بر می‌شمارد که ناظر به وجود تعارض بین عقل و دین می‌باشد. ر.ک: ماکس وبر، دین، قدرت، جامعه، ترجمه احمد تدین، هرمس، تهران، ۱۳۸۲ ش، ص۳۷۰ و ۴۰۳.</ref>) فرو کاست؛ بلکه [[کشف]] و تبیین [[سرنوشت]] [[ابدی]] [[انسان]] برعهده عقل است. این همان معنایی است که در [[روایت]] آمده که: {{متن حدیث|الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ}}<ref>کافی، ج۱، ص۱۱.</ref>. به همین دلیل است که [[قرآن]] کسانی را که از عقل بهره نبرده و در مسیر [[زندگی]] نمی‌اندیشند و در [[حقایق]] هستی [[تدبر]] نمی‌کنند، بارها [[نکوهیده]] است<ref>{{متن قرآن|وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}} «و هرگاه با کسانی که ایمان آورده‌اند دیدار کنند می‌گویند: ما (نیز) ایمان آورده‌ایم و چون با یکدیگر تنها شوند می‌گویند: آیا آنچه را خداوند بر شما برگشوده است به آنان می‌گویید تا با آن در پیشگاه پروردگارتان با شما چون و چرا کنند، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره بقره، آیه ۷۶؛ {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ}} «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید می‌گویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمی‌یافته و راه به جایی نمی‌برده‌اند، (باز از پدرانشان پیروی می‌کنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰؛ {{متن قرآن|إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ}} «بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمی‌ورزند» سوره انفال، آیه ۲۲؛ {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ}} «و هیچ کس را جز به اذن خداوند یارایی نیست که ایمان آورد و (خداوند) عذاب را بر آنان که خرد نمی‌ورزند برقرار می‌دارد» سوره یونس، آیه ۱۰۰.</ref>. علاوه بر اهتمام [[قرآن]] به [[عقل]] و [[ضرورت]] بهره‌مندی [[انسان]] از آن، این نکته نیز به دست می‌آید که [[اسلام]] تلاش [[عقلی]] در [[کشف]] [[معارف دینی]] را می‌پذیرد<ref>صحیفه امام، ج۱۵، ص۴۱۵؛ ج۲۱، ص۲۲۲: پیام امام به گورباچف.</ref>. این دلیل مهم درون [[دینی]] و یکی از ارکان [[منطق]] [[فهم]] [[دین]] ([[حجیت]] و اعتبار عقل در فهم دین) می‌باشد.


خلاصه اینکه: [[نفس انسان]] برای [[تحصیل معرفت]]، ابزارهایی در [[اختیار]] دارد که عبارت‌اند از [[حواس ظاهری]]، [[حواس]] [[باطنی]]، [[خیال]] و عقل. منابع [[معرفت]] نیز عبارت‌اند از عالم [[طبیعت]]، [[عالم مثال]] و عالم عقل. حواس ظاهری ابزار [[کسب معرفت]] از عالم طبیعت هستند. حواس باطنی و [[قوه خیال]] ابزار کسب معرفت از عالم مثال هستند و عقل، ابزار کسب معرفت از عالم عقل می‌باشد. هریک از این ابزارها در کسب معرفت، دارای [[ارزش]] و [[کارآمدی]] هستند؛ اما عقل که ممیزه ویژه انسان از دیگر [[کائنات]] است، جایگاهی ممتاز و [[برتر]] از دیگر ابزارهای [[معرفتی]] دارد.<ref>[[حسن پناهی آزاد|پناهی آزاد، حسن]]، [[منطق فهم اسلام (مقاله)| مقاله «منطق فهم اسلام»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۸۶.</ref>
خلاصه اینکه: [[نفس انسان]] برای [[تحصیل معرفت]]، ابزارهایی در [[اختیار]] دارد که عبارت‌اند از [[حواس ظاهری]]، [[حواس]] [[باطنی]]، [[خیال]] و عقل. منابع [[معرفت]] نیز عبارت‌اند از [[عالم طبیعت]]، [[عالم مثال]] و عالم عقل. حواس ظاهری ابزار [[کسب معرفت]] از عالم طبیعت هستند. حواس باطنی و [[قوه خیال]] ابزار کسب معرفت از عالم مثال هستند و عقل، ابزار کسب معرفت از عالم عقل می‌باشد. هریک از این ابزارها در کسب معرفت، دارای [[ارزش]] و [[کارآمدی]] هستند؛ اما عقل که ممیزه ویژه انسان از دیگر [[کائنات]] است، جایگاهی ممتاز و [[برتر]] از دیگر ابزارهای [[معرفتی]] دارد.<ref>[[حسن پناهی آزاد|پناهی آزاد، حسن]]، [[منطق فهم اسلام (مقاله)| مقاله «منطق فهم اسلام»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۸۶.</ref>


===ارزش و معیار معرفت===
===ارزش و معیار معرفت===
۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش