←پرسشهای وابسته
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۲۸: | خط ۱۲۸: | ||
این سردمداران، در [[حقیقت]] با این سخن، خویشتن را محکوم ساختند؛ زیرا اگر واقعا- آنگونه که آقایان مدعی شدند- [[خلافت]] و [[جانشینی]] بستگی به سابقه در [[اسلام]] و [[خویشاوندی]] نزدیک به [[رسول خدا]]{{صل}} داشت، پس خلافت فقط اختصاص به [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} داشت؛ چراکه او نخستین گرونده به اسلام بود، به [[خدا]] [[ایمان]] آورد و [[رسالت]] [[اسلامی]] را [[تصدیق]] نمود و بر اساس [[پیمان برادری]] که رسول اکرم{{صل}} در [[روز]] ایجاد [[عقد برادری]] بین مهاجران در [[مکه]] و مهاجران و انصار و میان خود و علی{{ع}} در [[مدینه]] برقرار کرد، علی{{ع}} [[برادر دینی]] رسول خدا{{صل}} و از نظر خویشاوندی پسر عموی آن [[حضرت]] به شمار میآمد و بیتردید نزدیکترین فرد به [[پیامبر]] تلقی میشد و در [[دل]] او جای داشت.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۱۵۸.</ref> | این سردمداران، در [[حقیقت]] با این سخن، خویشتن را محکوم ساختند؛ زیرا اگر واقعا- آنگونه که آقایان مدعی شدند- [[خلافت]] و [[جانشینی]] بستگی به سابقه در [[اسلام]] و [[خویشاوندی]] نزدیک به [[رسول خدا]]{{صل}} داشت، پس خلافت فقط اختصاص به [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} داشت؛ چراکه او نخستین گرونده به اسلام بود، به [[خدا]] [[ایمان]] آورد و [[رسالت]] [[اسلامی]] را [[تصدیق]] نمود و بر اساس [[پیمان برادری]] که رسول اکرم{{صل}} در [[روز]] ایجاد [[عقد برادری]] بین مهاجران در [[مکه]] و مهاجران و انصار و میان خود و علی{{ع}} در [[مدینه]] برقرار کرد، علی{{ع}} [[برادر دینی]] رسول خدا{{صل}} و از نظر خویشاوندی پسر عموی آن [[حضرت]] به شمار میآمد و بیتردید نزدیکترین فرد به [[پیامبر]] تلقی میشد و در [[دل]] او جای داشت.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۱۵۸.</ref> | ||
==تحلیل گردهمایی [[سقیفه]]== | |||
[[انصار]] به سرعت راهی [[سقیفه بنی ساعده]] شده و کاملا مخفیانه برای خود گردهمایی تشکیل دادند و [[سعد بن عباده]] [[رئیس قبیله خزرج]] را در حال [[بیماری]] در آن گردهمایی حاضر نمودند. سعد به فرزندش [[فرمان]] داد: از آنجا که به جهت بیماری [[قادر]] نیست صدایش را به همه حاضران برساند، هرگاه سخن میگوید، مطالب او را برای [[مردم]] تکرار کند، ازاینرو، سعد سخن میگفت: و فرزندش (قیس) گوش میداد و سپس با صدای بلند آن مطالب را برای مردم بازگو میکرد. سعد خطاب به حاضران گفت: | |||
شما در [[پذیرش دین]] [[الهی]] پیشی داشتهاید و در [[اسلام]] از [[ارج]] و فضیلتی برخوردارید که هیچ قبیلهای از [[عرب]] از آن برخوردار نیست، [[رسول اکرم]]{{صل}} سیزده سال میان [[قوم]] خود [[زندگی]] کرد و آنها را به [[پرستش خدا]] و ترک [[بتپرستی]] فرا خواند ولی تعدادی اندک به آن بزرگوار [[ایمان]] آوردند تا اینکه شما را [[فضیلت]] و [[کرامت]] بخشید و به [[دین]] خود اختصاص داد. شما با کسانی که [[نافرمانی]] او کردند به شدت برخورد کردید و بیش از دیگران با دشمنانش [[مبارزه]] نمودید و آنگاه [[خداوند]] در حالی که از شما [[خشنود]] بود، [[روح]] او را قبض نمود. در این موضوع با یکدیگر [[متحد]] و یکپارچه باشید زیرا شما از همه مردم به [[خلافت]] سزاوارتر و شایستهترید. | |||
ولی از دیدگاه کسانی که این رخدادها را مورد بررسی قرار میدهند به دلایلی که در ذیل به بیان آنها خواهیم پرداخت، گردهمایی انصار در آغاز، در جهت اختصاص دادن [[میراث پیامبر]] به خود و [[غصب خلافت]] از صاحبان اصلی آن تشکیل نشد: | |||
#[[نخبگان]] انصار نظیر: [[ابو ایوب انصاری]]، [[حذیفه یمانی]]، [[براء بن عازب]]، [[عبادة بن صامت]] که در [[جنگ بدر]] شرکت کرده بودند، در این گردهمایی حضور نداشتند. | |||
#انصار، سخنان و رهنمودهای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از جمله «[[پیشوایان دین]] از قریشاند» را به خوبی فهمیده و آنها را به خاطر سپرده بودند و بر آنچه در مورد [[عترت پاک پیامبر]] وارد شده بود، [[آگاهی]] داشتند و خود، در [[روز غدیر]] [[شاهد]] بودند که [[رسول خدا]]{{صل}} علی{{ع}} را به [[جانشینی]] خویش [[منصوب]] کرد و آنان را به [[پیروی]] از علی و [[اهل]] بیتش، سفارش فرمود ولی به مجرد اینکه متوجه شدند علی{{ع}} در [[حکومت]] نقشی کلیدی ندارد گفتند: ما با کسی غیر از علی [[بیعت]] نخواهیم کرد<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۳ چاپ مؤسسه اعلمی.</ref>. | |||
#با [[عنایت]] به اینکه هنوز [[پیکر مطهر رسول خدا]]{{صل}} به [[خاک]] سپرده نشده بود، آیا با [[عقل]] سازگار بود که بزرگان [[قوم]] در [[مراسم]] [[دفن پیامبر]] [[خدا]] شرکت نکرده و به گردهمایی [[انتخاب]] [[جانشین]]، سرگرم باشند؟! | |||
#میتوان گفت گردهمایی [[انصار]] به [[انگیزه]] [[تعیین سرنوشت]] خویش در حکومت جدید تشکیل شد؛ زیرا آنها پس از اینکه اطلاع یافتند [[قریش]] بنا دارد [[تصمیم]] خود را مبنی بر «عدم جمع بین [[نبوت]] و [[خلافت]] میان [[بنی هاشم]]» عملی سازد، دست به تشکیل چنین گردهمایی زدند و انگیزه آنان از تشکیل جلسه با انگیزههای [[سران قریش]] کاملا متفاوت بود. از سویی، [[ترس]] و [[بیم]] انصار پس از [[فتح مکه]] سابقهدار بود؛ زیرا از آن بیم داشتند که [[رسول اکرم]]{{صل}} پس از فتح مکه همراه با آنان به [[مدینه]] بازنگردد و طبیعی بود که از [[انزوای سیاسی]] و [[اداری]] نیز [[وحشت]] داشته باشند. | |||
اگر قریش تصمیم گرفته بود خلافت را از علی{{ع}} که صاحب قانونی آن به شمار میآمد، دور کند بنابراین، نقش انصار که [[اکثریت]] [[مسلمانان]] را تشکیل داده و در نشر و [[گسترش اسلام]] نقش مؤثری داشتند، چه میشد؟! | |||
گردهمایی انصار برای [[تصمیمگیری]] نهایی برگزار نشد بلکه تشکیل آن جهت بررسی احتمالاتی که در مسأله [[جانشینی پس از رسول خدا]]{{صل}} دور از [[انتظار]] نبود، انجام پذیرفت. از طرفی تمام انصار بر یک رای نبودند، بلکه در افق آن گردهمایی، اهداف و مقاصد متفاوتی [[نهان]] بود، و افراد، خواستههای [[ضد]] و نقیضی داشتند. ازاینرو، میبینیم برخی از آنان در پاسخ [[سعد بن عباده]] میگویند: نظر مناسبی دادی و به [[نیکی]] سخن گفتی، ما از آنچه تو بپسندی پا فراتر نمینهیم و زمام امور را به دست تو میسپاریم. سپس از سخن خود برگشتند و گفتند: اگر [[مهاجران]] نپذیرند و بگویند ما [[دوستداران]] و [[نزدیکان]] پیامبریم چه کنیم؟ دسته دیگری به پا خاسته و گفتند: امیری از ما و امیری از شما، سعد بن عباده در پاسخ به این پیشنهاد گفت: این نخستین گام [[شکست]] است<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۴، مؤسسه اعلمی حوادث سال ۱۱.</ref>. | |||
[[انصار]] با این عملکرد خویش در [[حقیقت]] [[فرصت]] [[سیاسی]] گرانبهایی مهیا ساختند ولی جناحی که در [[انتظار]] دستیابی به [[قدرت]] و در این قضیه نفع میبردند از آن بهرهبرداری کرده و به دور از [[ارزشها]] و [[احکام اسلام]]، دروازه گشاد [[نزاع]] و [[کشمکش]] را گشودند؛ زیرا در این قضیّه، حساب و [[مصلحت]] [[قبیله]] بر [[شرع]] و بر مصلحت [[رسالت]] [[اسلامی]]، مقدم شد. | |||
[[عمر]] در مورد غافلگیر کردن انصار در [[سقیفه]]، اینگونه عذرتراشی میکند: | |||
به [[خدا]] [[سوگند]]! ما مسألهای مهمتر از [[بیعت]] [[ابو بکر]]، نمیدیدیم، [[بیم]] داشتیم اگر [[مردم]] پراکنده شوند و بیعتی صورت نگیرد، پس از رفتن ما، انصار دست به بیعتی میزدند که ما ناگزیر میبایست بر خلاف [[میل باطنی]] خود از آنان [[پیروی]] کنیم و یا با آنها از در [[مخالفت]] درآییم که در این صورت [[فتنه]] و [[فساد]] به وجود میآمد...!<ref>صحیح بخاری، کتاب المحاربین، ج۶، حدیث ۶۴۴۲؛ سیره ابن هشام، ج۴، ص۳۰۸؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۷ چاپ مؤسسه اعلمی.</ref> | |||
بدینگونه، اوضاع سیاسی، وضعیتی پیچیدهتر و بغرنجتر به خود گرفت.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۱۶۳.</ref> | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |