جز
جایگزینی متن - 'حکومت بصره' به 'حکومت بصره'
جز (جایگزینی متن - 'میانه روی' به 'میانهروی') |
جز (جایگزینی متن - 'حکومت بصره' به 'حکومت بصره') |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
پس از آنکه زیاد از طرف [[امام]] [[فرماندار]] ناحیه [[فارس]] شد [[معاویه]] نامهای به او نوشت و این جهت را یادآور شد و او را [[تهدید]] نمود که که اگر اطاعتش نکند چنین و چنان خواهد کرد زیاد [[نامه]] را برای [[امیرالمؤمنین]] فرستاد و خود در بین مردم سخنرانی کرد و گفت این شگفتآور است، فرزند کسی که جگر [[شهداء]] را خورده، مرا تهدید میکند، با اینکه پسر عموی [[رسول خدا]]{{صل}} در بین [[مهاجر]] و [[انصار]] است و مهاجر و انصار اطراف او هستند. امام پس از [[آگاه]] شدن از نامه معاویه به زیاد همین نامه را نوشت و سرانجام پس از [[شهادت امام]]{{ع}} زیاد به معاویه ملحق گردید<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۲۱۴-۲۱۵.</ref>. [[امام]]{{ع}} در [[نامه]] ۴۴ [[نهج البلاغه]]، وی را از [[فریبکاری]] [[معاویه]] برحذر داشته و او را به [[شیطان]] [[تشبیه]] کرده است که از پیشرو و پشت سر و [[چپ و راست]] وارد میشود تا به هنگام [[غفلت]] بر وی بتازد و خِرَدش را به تاراج برد. | پس از آنکه زیاد از طرف [[امام]] [[فرماندار]] ناحیه [[فارس]] شد [[معاویه]] نامهای به او نوشت و این جهت را یادآور شد و او را [[تهدید]] نمود که که اگر اطاعتش نکند چنین و چنان خواهد کرد زیاد [[نامه]] را برای [[امیرالمؤمنین]] فرستاد و خود در بین مردم سخنرانی کرد و گفت این شگفتآور است، فرزند کسی که جگر [[شهداء]] را خورده، مرا تهدید میکند، با اینکه پسر عموی [[رسول خدا]]{{صل}} در بین [[مهاجر]] و [[انصار]] است و مهاجر و انصار اطراف او هستند. امام پس از [[آگاه]] شدن از نامه معاویه به زیاد همین نامه را نوشت و سرانجام پس از [[شهادت امام]]{{ع}} زیاد به معاویه ملحق گردید<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۲۱۴-۲۱۵.</ref>. [[امام]]{{ع}} در [[نامه]] ۴۴ [[نهج البلاغه]]، وی را از [[فریبکاری]] [[معاویه]] برحذر داشته و او را به [[شیطان]] [[تشبیه]] کرده است که از پیشرو و پشت سر و [[چپ و راست]] وارد میشود تا به هنگام [[غفلت]] بر وی بتازد و خِرَدش را به تاراج برد. | ||
[[حکومت]] زیاد بر [[سرزمین]] [[فارس]] در دوران کوتاه [[حکومت]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} نیز ادامه داشت. پس از [[صلح امام حسن]]{{ع}} با [[معاویه]]، زیاد با [[پناه]] گرفتن در قلعهای در [[فارس]] به [[مقاومت]] خویش ادامه داد، ولی سرانجام [[تسلیم]] [[معاویه]] شد و [[همکاری]] خویش را با وی اعلام کرد. [[معاویه]]، زیاد را به دربار خودش فراخواند و او را [[برادر]] خویش نامید و [[حکومت | [[حکومت]] زیاد بر [[سرزمین]] [[فارس]] در دوران کوتاه [[حکومت]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} نیز ادامه داشت. پس از [[صلح امام حسن]]{{ع}} با [[معاویه]]، زیاد با [[پناه]] گرفتن در قلعهای در [[فارس]] به [[مقاومت]] خویش ادامه داد، ولی سرانجام [[تسلیم]] [[معاویه]] شد و [[همکاری]] خویش را با وی اعلام کرد. [[معاویه]]، زیاد را به دربار خودش فراخواند و او را [[برادر]] خویش نامید و [[حکومت بصره]] را به وی سپرد و دخترش را به همسری [[محمد]] پسر زیاد، درآورد. پس از مدتی و با [[مرگ]] [[مغیرة بن شعبه]]، [[حاکم کوفه]]، [[حکومت]] این [[شهر]] را نیز به زیاد سپرد. | ||
او در پنج سال [[حکومت]] خویش بر [[عراق]] [[اختناق]] شدیدی بر آنجا [[حاکم]] کرد و با شناختی که از [[شیعیان]] داشت به قلع و قمع آنها پرداخت و با پروندهسازی علیه [[حجر بن عدی]] و دیگر [[یاران]] برجسته [[امام]]{{ع}} آنها را به [[شام]] فرستاد و سبب کشته شدن آنها شد. وی در روزهای آخر [[عمر]] خویش [[مردم کوفه]] را جمع کرد و از آنها خواست از [[امام]]{{ع}} [[بیزاری]] جویند! و [[دستور]] داد هر کس حاضر به این کار نشوند، گردن زده شود. [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} با شنیدن خبر سختگیری او نسبت به [[شیعیان]]، او را [[نفرین]] کرد. زیاد سرانجام پس از عمری پر فراز و نشیب در سال ۵۳ [[هجری]] بر اثر [[طاعون]] در [[کوفه]] درگذشت و همانجا [[دفن]] شد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 451- 453؛ [[داوود الهامی|الهامی، داوود]]، [[صحابه از دیدگاه نهج البلاغه (کتاب)|صحابه از دیدگاه نهج البلاغه]]، ص۱۹۱-۱۹۴.</ref>. | او در پنج سال [[حکومت]] خویش بر [[عراق]] [[اختناق]] شدیدی بر آنجا [[حاکم]] کرد و با شناختی که از [[شیعیان]] داشت به قلع و قمع آنها پرداخت و با پروندهسازی علیه [[حجر بن عدی]] و دیگر [[یاران]] برجسته [[امام]]{{ع}} آنها را به [[شام]] فرستاد و سبب کشته شدن آنها شد. وی در روزهای آخر [[عمر]] خویش [[مردم کوفه]] را جمع کرد و از آنها خواست از [[امام]]{{ع}} [[بیزاری]] جویند! و [[دستور]] داد هر کس حاضر به این کار نشوند، گردن زده شود. [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} با شنیدن خبر سختگیری او نسبت به [[شیعیان]]، او را [[نفرین]] کرد. زیاد سرانجام پس از عمری پر فراز و نشیب در سال ۵۳ [[هجری]] بر اثر [[طاعون]] در [[کوفه]] درگذشت و همانجا [[دفن]] شد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 451- 453؛ [[داوود الهامی|الهامی، داوود]]، [[صحابه از دیدگاه نهج البلاغه (کتاب)|صحابه از دیدگاه نهج البلاغه]]، ص۱۹۱-۱۹۴.</ref>. | ||
==نامههای [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به زیاد== | ==نامههای [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به زیاد== | ||
هنگامی که «[[زیاد بن ابیه]]» در [[حکومت | هنگامی که «[[زیاد بن ابیه]]» در [[حکومت بصره]] [[جانشین]] و [[قائم مقام]] [[عبدالله بن عباس]] بود، [[امام]] به او نامهای نوشت و او را از [[خیانت به بیت المال]] [[مسلمانان]] برحذر داشت: "صادقانه به [[خدا]] [[سوگند]] یاد میکنم اگر گزارش رسد که از [[غنائم]] و [[بیت المال]] [[مسلمین]] چیزی کم یا زیاد به [[خیانت]] برداشتهای، آن چنان بر تو سخت بگیرم که در [[زندگی]] کم بهره و بینوا و حقیر و [[ضعیف]] شوی والسلام"<ref>{{متن حدیث|وَ إِنِّي أُقْسِمُ بِاللَّهِ قَسَماً صَادِقاً لَئِنْ بَلَغَنِي أَنَّكَ خُنْتَ مِنْ فَيْءِ اَلْمُسْلِمِينَ شَيْئاً صَغِيراً أَوْ كَبِيراً لَأَشُدَّنَّ عَلَيْكَ شَدَّةً تَدَعُكَ قَلِيلَ اَلْوَفْرِ ثَقِيلَ اَلظَّهْرِ ضَئِيلَ اَلْأَمْرِ وَ اَلسَّلاَمُ}}نهج البلاغه، نامه ۲۰.</ref>. | ||
طبق نقل مؤلف «[[مصادر نهج البلاغه واسانید (کتاب)|مصادر نهج البلاغه واسانید]]»: امام{{ع}} «سعد» [[غلام]] خود را به سوی زیاد فرستاد تا او را وادار کند که بیت المال بصره را به [[کوفه]] نزد امام بفرستد ولی در اثر [[منازعه]] و اختلافی که بین سعد و زیاد بود این [[مذاکره]] به جائی نرسید و سعد مراجعت کرد و از زیاد پیش امام{{ع}} [[شکایت]] نمود، امام نامهای به زیاد نوشت که مرحوم [[رضی]] جملاتی از آن را آورده است<ref>مصادر نهج البلاغه، ج۳، ص۲۴۴.</ref>: "[[اسراف]] را کنار بگذار و [[میانهروی]] را پیشه کن! از امروز به [[فکر]] فردا باش و از [[اموال]] [[دنیا]] به مقدار [[ضرورت]] برای خویش نگاهدار و زیادی را برای [[روز]] نیازت از پیش فرست (و برای [[قیامت]] [[ذخیره]] کن) آیا [[امید]] داری [[خداوند]] [[ثواب]] متواضعان را به تو دهد در حالی که در پیشگاهش از [[متکبران]] باشی؟! و آیا [[طمع]] داری که [[ثواب]] [[انفاق]] کنندگان را به تو [[عنایت]] کند در صورتی که در [[زندگی]] در ناز و [[نعمت]] هستی؟ و [[مستمندان]] و [[بیوه]] [[زنان]] را از آن منع میکنی؟ بدان [[انسان]] به آنچه از پیش فرستاده [[پاداش]] داده میشود و به آنچه قبلا برای خود نزد [[خدا]] [[ذخیره]] کرده وارد میگردد و [[السلام]]"<ref>{{متن حدیث|فَدَعِ اَلْإِسْرَافَ مُقْتَصِداً وَ اُذْكُرْ فِي اَلْيَوْمِ غَداً وَ أَمْسِكْ مِنَ اَلْمَالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِكَ وَ قَدِّمِ اَلْفَضْلَ لِيَوْمِ حَاجَتِكَ أَ تَرْجُو أَنْ يُؤْتِيَكَ اَللَّهُ أَجْرَ اَلْمُتَوَاضِعِينَ وَ أَنْتَ عِنْدَهُ مِنَ اَلْمُتَكَبِّرِينَ وَ تَطْمَعُ وَ أَنْتَ مُتَمَرِّغٌ فِي اَلنَّعِيمِ تَمْنَعُهُ اَلضَّعِيفَ وَ اَلْأَرْمَلَةَ أَنْ يُوجِبَ لَكَ ثَوَابَ اَلْمُتَصَدِّقِينَ وَ إِنَّمَا اَلْمَرْءُ مَجْزِيٌّ بِمَا أَسْلَفَ وَ قَادِمٌ عَلَى مَا قَدَّمَ وَ اَلسَّلاَمُ}}نهج البلاغه، نامه ۲۱.</ref>. | طبق نقل مؤلف «[[مصادر نهج البلاغه واسانید (کتاب)|مصادر نهج البلاغه واسانید]]»: امام{{ع}} «سعد» [[غلام]] خود را به سوی زیاد فرستاد تا او را وادار کند که بیت المال بصره را به [[کوفه]] نزد امام بفرستد ولی در اثر [[منازعه]] و اختلافی که بین سعد و زیاد بود این [[مذاکره]] به جائی نرسید و سعد مراجعت کرد و از زیاد پیش امام{{ع}} [[شکایت]] نمود، امام نامهای به زیاد نوشت که مرحوم [[رضی]] جملاتی از آن را آورده است<ref>مصادر نهج البلاغه، ج۳، ص۲۴۴.</ref>: "[[اسراف]] را کنار بگذار و [[میانهروی]] را پیشه کن! از امروز به [[فکر]] فردا باش و از [[اموال]] [[دنیا]] به مقدار [[ضرورت]] برای خویش نگاهدار و زیادی را برای [[روز]] نیازت از پیش فرست (و برای [[قیامت]] [[ذخیره]] کن) آیا [[امید]] داری [[خداوند]] [[ثواب]] متواضعان را به تو دهد در حالی که در پیشگاهش از [[متکبران]] باشی؟! و آیا [[طمع]] داری که [[ثواب]] [[انفاق]] کنندگان را به تو [[عنایت]] کند در صورتی که در [[زندگی]] در ناز و [[نعمت]] هستی؟ و [[مستمندان]] و [[بیوه]] [[زنان]] را از آن منع میکنی؟ بدان [[انسان]] به آنچه از پیش فرستاده [[پاداش]] داده میشود و به آنچه قبلا برای خود نزد [[خدا]] [[ذخیره]] کرده وارد میگردد و [[السلام]]"<ref>{{متن حدیث|فَدَعِ اَلْإِسْرَافَ مُقْتَصِداً وَ اُذْكُرْ فِي اَلْيَوْمِ غَداً وَ أَمْسِكْ مِنَ اَلْمَالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِكَ وَ قَدِّمِ اَلْفَضْلَ لِيَوْمِ حَاجَتِكَ أَ تَرْجُو أَنْ يُؤْتِيَكَ اَللَّهُ أَجْرَ اَلْمُتَوَاضِعِينَ وَ أَنْتَ عِنْدَهُ مِنَ اَلْمُتَكَبِّرِينَ وَ تَطْمَعُ وَ أَنْتَ مُتَمَرِّغٌ فِي اَلنَّعِيمِ تَمْنَعُهُ اَلضَّعِيفَ وَ اَلْأَرْمَلَةَ أَنْ يُوجِبَ لَكَ ثَوَابَ اَلْمُتَصَدِّقِينَ وَ إِنَّمَا اَلْمَرْءُ مَجْزِيٌّ بِمَا أَسْلَفَ وَ قَادِمٌ عَلَى مَا قَدَّمَ وَ اَلسَّلاَمُ}}نهج البلاغه، نامه ۲۱.</ref>. |