←جستارهای وابسته
(←منابع) |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
در نقل دیگر [[پیامبر]]{{صل}} در ادامه فرمود: هرکس [[خدا]] و رسولش [[موالیان]] و سرپرستان او هستند، این «علی» مولا و [[سرپرست]] اوست. خدایا [[سرپرستی]] کن کسی که علی{{ع}} را به سرپرستی پذیرفته است. خدایا دوستدار کسی باش که او را [[دوست]] دارد، [[دشمن]] کسی باش که دشمن اوست<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۶۱۳، ح۶۲۷۲ (هذا حدیث صحیح الإسناد)؛ المعجم الکبیر، ج۲، ص۳۵۷؛ المسند، ج۳۲، ص۲۹؛ السنن الکبری (نسائی)، ج۷، ص۴۳۸؛ شرح سنن ابی داود، ج۳۸، ص۵۱۹؛ مسند ابی یعلی، ج۱۱، ص۳۰۷؛ مصنف (ابن ابی شیبة)، ج۶، ص۳۶۶؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۰۷؛ سلسلة الاحادیث الصحیحه، ج۴، ص۳۳۰.</ref>. خدایا [[یاری]] کن کسی که او یاری کند و کمک کن کسی را که او را کمک میکند<ref>المعجم الکبیر، ج۴، ص۱۶؛ الجامع الکبیر (سیوطی)، ج۳، ص۴۶۳؛ السنن الکبری (نسائی)، ج۷، ص۴۴۴ (اسناده صحیح)؛ سلسلة الاحادیث الصحیحه، ج۴، ص۳۳۰.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۳۷۲.</ref> | در نقل دیگر [[پیامبر]]{{صل}} در ادامه فرمود: هرکس [[خدا]] و رسولش [[موالیان]] و سرپرستان او هستند، این «علی» مولا و [[سرپرست]] اوست. خدایا [[سرپرستی]] کن کسی که علی{{ع}} را به سرپرستی پذیرفته است. خدایا دوستدار کسی باش که او را [[دوست]] دارد، [[دشمن]] کسی باش که دشمن اوست<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۶۱۳، ح۶۲۷۲ (هذا حدیث صحیح الإسناد)؛ المعجم الکبیر، ج۲، ص۳۵۷؛ المسند، ج۳۲، ص۲۹؛ السنن الکبری (نسائی)، ج۷، ص۴۳۸؛ شرح سنن ابی داود، ج۳۸، ص۵۱۹؛ مسند ابی یعلی، ج۱۱، ص۳۰۷؛ مصنف (ابن ابی شیبة)، ج۶، ص۳۶۶؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۰۷؛ سلسلة الاحادیث الصحیحه، ج۴، ص۳۳۰.</ref>. خدایا [[یاری]] کن کسی که او یاری کند و کمک کن کسی را که او را کمک میکند<ref>المعجم الکبیر، ج۴، ص۱۶؛ الجامع الکبیر (سیوطی)، ج۳، ص۴۶۳؛ السنن الکبری (نسائی)، ج۷، ص۴۴۴ (اسناده صحیح)؛ سلسلة الاحادیث الصحیحه، ج۴، ص۳۳۰.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۳۷۲.</ref> | ||
==خلاصه [[واقعه غدیر خم]]== | |||
[[جریان غدیر]] در برخی از [[روایات]] به طور مفصل و طولانی و در بعضی دیگر مختصر و کوتاه آمده و در برخی تنها به گوشهای از آن اشاره شده است؛ اما گزیده جریان غدیر که از مجموع روایات منقول در این موضوع استفاده میشود، چنین است. | |||
در [[آخرین سال عمر پیامبر]]{{صل}} [[مراسم]] [[حجة الوداع]] با [[شکوه]] هر چه تمامتر در حضور [[پیامبر]]{{صل}} به پایان رسید، قلبها در حالهای از [[معنویت]] فرو رفته بود. [[یاران پیامبر]]{{صل}} که عدد آنان را نود هزار یا صد و بیست هزار، یا صد و بیست و چهار هزار نفر نوشتهاند، از [[خوشحالی]] [[درک]] این [[فیض]] و [[سعادت]] در خود نمیگنجیدند. نه تنها [[مردم مدینه]]، بلکه [[مسلمانان]] نقاط مختلف [[عربستان]] همراه پیامبر{{صل}} بودند. ظهر نزدیک میشد. کم کم [[سرزمین]] «[[جحفه]]» و سپس بیابانهای خشک و سوزان [[غدیرخم]] از دور نمایان میشد. | |||
اینجا در [[حقیقت]] چهار راهی است که [[مردم]] سرزمین [[حجاز]] را از هم جدا میسازد، راهی به سوی [[عراق]] در [[شرق]] و راهی به سوی [[غرب]] و سرزمین [[مصر]] و راهی به سرزمین [[یمن]] در جنوب میرود. در همینجا باید آخرین خاطره و مهمترین فصل این [[سفر]] بزرگ انجام پذیرد و مسلمانان با دریافت آخرین دستور که در حقیقت، نقطه پایانی در مأموریتهای موفقیتآمیز پیامبر{{صل}} بود از هم جدا شوند. | |||
[[روز]] [[پنجشنبه]] [[سال دهم هجرت]] بود و درست هشت روز از [[عید قربان]] میگذشت، مسلمانانی که از [[حج]] باز میگشتند به [[غدیر خم]] رسیدند. در این هنگام [[جبرئیل]] بر [[رسول خدا]]{{صل}} نازل گشت و او را از طریق [[نص]] روشن و آشکار به [[تبلیغ]] [[فرمان الهی]] خواند، اما او از پروردگارش خواست تا او را از آسیب مردم مصون بدارد؛ زیرا از [[واقعیت]] اوضاع [[امت]] خویش [[آگاهی]] داشته و از سوی دیگر، نگران [[منافع]] و [[مصالح]] آنان بود. | |||
اما برای سومین بار جبرئیل فرود میآید و تضمین مصونیت را از جانب [[خداوند]] - جل و [[علا]] - میآورد. | |||
او این بار با لحنی [[قاطع]] و تند [[فرمان]] میدهد: | |||
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}} «ای [[پیامبر]]! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی [[پیام]] او را نرساندهای؛ و [[خداوند]] تو را از (گزند) [[مردم]] در [[پناه]] میگیرد» [[سوره مائده]]، [[آیه]] ۶۷. | |||
بدینسان دستور توقف از سوی پیامبر{{صل}} به همراهان داده شد. [[مسلمانان]] با صدایی بلند، آنان را که در پیشاپیش قافله بودند به بازگشت [[دعوت]] کردند و مهلت دادند تا عقبافتادگان نیز برسند. [[خورشید]] از خط نصف النهار گذشت و [[مؤذن پیامبر]]{{صل}} با صدای [[الله اکبر]] مردم را به [[نماز ظهر]] دعوت مینمود. مردم به سرعت آماده [[نماز]] میشدند؛ اما هوا به قدری داغ بود که برخی مجبور بودند قسمتی از عبای خود را زیر پا و طرف دیگر آن را بر روی سر افکنند. | |||
نماز ظهر تمام شد مسلمانان قصد داشتند فوراً به خیمههای کوچکی که با خود حمل میکردند [[پناهنده]] شوند، ولی پیامبر{{صل}} به آنان اطلاع داد که همه برای شنیدن یک پیام تازه [[الهی]] که او ضمن [[خطبه]] مفصلی بیان میکند خود را آماده کنند. کسانی که از پیامبر{{صل}} فاصله داشتند سیمای [[ملکوتی]] وی را در لابهلای [[جمعیت]] نمیتوانستند ببینند؛ از این رو منبری از [[جهاز شتران]] ترتیب دادند و پیامبر{{صل}} بر فراز آن قرار گرفت. نخست [[حمد]] و [[سپاس]] خداوند را به جا آورد و خود را به [[خدا]] سپرد سپس مردم را مخاطب قرار داد و چنین فرمود: | |||
«من به همین زودیها از میان شما میروم و دعوت خدا را [[اجابت]] میکنم من مسئولم شما هم مسئولید، شما درباره من چگونه [[شهادت]] میدهید؟» | |||
مردم با صدای بلند گفتند: | |||
«ما [[گواهی]] میدهیم تو [[وظیفه]] [[رسالت]] را [[ابلاغ]] کردی و شرط [[خیرخواهی]] را انجام دادی و آخرین تلاش را در [[راه هدایت]] ما نمودی. خداوند به تو جزای خیر دهد. | |||
سپس فرمود: | |||
آیا شما [[گواهی]] به [[یگانگی خدا]] و [[رسالت]] من و [[حقانیت]] [[روز رستاخیز]] و [[برانگیخته شدن]] [[مردگان]] در آن [[روز]] را نمیدهید؟ | |||
همه گفتند: | |||
آری گواهی میدهیم. | |||
فرمود: | |||
خداوندا! [[گواه]] باش... | |||
بار دیگر فرمود: ای [[مردم]]! آیا صدای مرا میشنوید؟... گفتند: آری، و به دنبال آن، [[سکوت]] سراسر بیابان را فرا گرفت و جز صدای زمزمه باد چیزی شنیده نمیشد. | |||
[[پیامبر]]{{صل}} فرمود:... اکنون بنگرید با این دو چیز گرانمایه و گرانقدر که در میان شما به یادگار میگذارم چه خواهید کرد؟ | |||
یکی از میان [[جمعیت]] صدا زد کدام دو چیز گرانمایه یا [[رسول الله]]؟ | |||
پیامبر{{صل}} بلافاصله فرمود: | |||
اول [[ثقل اکبر]]، کتاب خداست که یک سوی آن به دست [[پروردگار]] و سوی دیگرش در دست شماست، دست از دامن آن برندارید تا [[گمراه]] نشوید و اما دومین یادگار گرانمایه، [[خاندان]] منند و [[خداوند]] [[خبیر]] به من خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نشوند تا در [[بهشت]] به من بپیوندند، از این دو پیشی نگیرید که هلاک میشوید و عقب نیفتید که باز هلاک خواهید شد. | |||
ناگهان مردم دیدند پیامبر{{صل}} به اطراف خود نگاه میکند گویا کسی را جستجو میکند. همین که چشمش به علی{{ع}} افتاد، خم شد و دست او را گرفت و بلند کرد، آن چنان که سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد و همه مردم او را دیدند و شناختند که او همان افسر [[شکست ناپذیر]] [[اسلام]] است، در اینجا صدای پیامبر{{صل}} رساتر و بلندتر شد و فرمود: | |||
{{متن حدیث|ایها الناس من اولی الناس بالمؤمنین من انفسهم؟}}؛ چه کسی از همه مردم نسبت به [[مسلمانان]] از خود آنها سزاوارتر است؟! | |||
گفتند [[خدا]] و پیامبر{{صل}} داناترند. | |||
پیامبر{{صل}} فرمود: | |||
خدا، [[مولی]] و [[رهبر]] من است، و من مولی و رهبر مؤمنانم و نسبت به آنها از خود شان سزاوارترم (و [[اراده]] من بر اراده آنها مقدم است) سپس فرمود: {{متن حدیث|فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}؛ «هر کس من مولی و رهبر او هستم، علی، مولی و رهبر او است». | |||
و این سخن را سه بار و به گفته بعضی از [[راویان حدیث]]، چهار بار تکرار کرد و به دنبال آن سر به سوی [[آسمان]] برداشت و عرض کرد: | |||
{{متن حدیث|اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ أَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ، وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ حَيْثُ دَارَ}}؛ خداوندا! [[دوستان]] او را [[دوست]] بدار و [[دشمنان]] او را [[دشمن]] بدار، [[محبوب]] بدار آن کس که او را محبوب دارد، و مبغوض بدار آن کس را که او را مبغوض دارد، یارانش را [[یاری]] کن، و آنها را که ترک یاریش کنند از یاری خویش [[محروم]] ساز و [[حق]] را همراه او بدار و او را از حق جدا مکن». | |||
سپس فرمود: {{متن حدیث|أَلَا فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ}}؛ «[[آگاه]] باشید، همه حاضران [[وظیفه]] دارند این خبر را به غائبان برسانند». | |||
[[خطبه پیامبر]]{{صل}} به پایان رسید، عرق از سر و روی [[پیامبر]]{{صل}} و علی{{ع}} و [[مردم]] فرو میریخت، و هنوز صفوف [[جمعیت]] از هم متفرق نشده بود که [[امین وحی]] [[خدا]] نازل شد و این [[آیه]] را بر پیامبر{{صل}} خواند: {{متن قرآن|...الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>. | |||
سپس پیامبر{{صل}} فرمود: | |||
{{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى إِكْمَالِ الدِّينِ وَ إِتْمَامِ النِّعْمَةِ وَ رِضَى الرَّبِّ بِرِسَالَتِي وَ بِالْوَلَايَةِ لِعَلِيٍّ مِنْ بَعْدِي}}؛ «[[خداوند بزرگ]] است، همان خدایی که [[آیین]] خود را کامل و [[نعمت]] خود را بر ما تمام کرد، و از [[نبوت]] و [[رسالت]] من و [[ولایت علی]]{{ع}} پس از من [[راضی]] و [[خشنود]] گشت». | |||
در این هنگام [[شور]] و غوغایی در میان مردم افتاد و مردم به علی{{ع}} تبریک میگفتند، از جمله کسانی که به وی تبریک گفتند [[ابوبکر]] و [[عمر]] بودند که این جمله را در حضور جمعیت بر زبان جاری ساختند: | |||
{{عربی|بخّ بخّ لك يا ابن ابي طالب اصبحت و امسيت مولاي و مولا كلّ مؤمن و مؤمنة}}؛ آفرین بر تو باد، آفرین بر تو باد، ای فرزند [[ابی طالب]]! تو [[مولی]] و [[رهبر]] من و تمام مردان و [[زنان]] با [[ایمان]] شدی. | |||
این خلاصهای از داستان [[غدیر]] بود، که در کتابهای معروف [[دانشمندان شیعه]] و [[سنی]] آمده است<ref>اقتباس از: ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج۹، ص۱۸۴-۱۸۸؛ ر.ک: مهدی السماوی، الامامة فی ضوء الکتاب و السنة، ج۳، ص۷۹-۸۰؛ الغدیر، ج۱، ص۳۱-۳۶.</ref>.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۲۱۰.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |