←اعمال و اجزاى حج
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: برگرداندهشده |
برچسب: برگرداندهشده |
||
خط ۲۵۵: | خط ۲۵۵: | ||
حج، اعم از تمتع، قران و افراد اعمال خاصى دارد که در عمده آنها اشتراک دارند و تفاوت آنها تنها در برخى موارد جزئى یا شیوه انجام این اعمال است. البته از مجموع اعمال عمره و حج گاه به عنوان اعمال حج یاد مىشود؛ لیکن از آنجا که عمره خود مدخل مستقل دارد در این بحث تنها به اعمال حج اشاره شده است .<ref> الروضة البهيه، ج 2، ص 204 ـ 205؛ جواهرالكلام، ج 18، ص 75.</ref> این اعمال از نظر فقه امامیه به ترتیب عبارتاند از: | حج، اعم از تمتع، قران و افراد اعمال خاصى دارد که در عمده آنها اشتراک دارند و تفاوت آنها تنها در برخى موارد جزئى یا شیوه انجام این اعمال است. البته از مجموع اعمال عمره و حج گاه به عنوان اعمال حج یاد مىشود؛ لیکن از آنجا که عمره خود مدخل مستقل دارد در این بحث تنها به اعمال حج اشاره شده است .<ref> الروضة البهيه، ج 2، ص 204 ـ 205؛ جواهرالكلام، ج 18، ص 75.</ref> این اعمال از نظر فقه امامیه به ترتیب عبارتاند از: | ||
=== احرام === | |||
نخستین عمل حج در هریک از سه قسم یاد شده، احرام <ref>شرايع الاسلام، ج 1، ص 179.</ref> است که به معناى وارد شدن به اعمال حج با پوشیدن دو لباس ندوخته براى مردان و نیت و تلبیه است و بدان جهت به آن احرام گفته شده که حجگزار با این عمل، برخى مباحات را بر خود حرام مىکند .<ref>معجم الفاظ الفقه الجعفرى، ص 33.</ref> این نوع احرام ویژه حج تمتع و اِفراد است؛ اما در حج قران حجگزار میان احرام با تلبیه یا اِشعار و تقلید مخیر است .<ref>تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 257.</ref> به نظر برخى مراد از واجب کردن حج بر خود که در آیه 197 بقره / 2 از آن یاد شده: « فَمَن فَرَضَ فیهِنَّ الحَجَّ » احرام است .<ref> ايضاح الفوائد، ج 1، ص 261؛ مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 192؛ زبدة البيان، ص 264.</ref> | نخستین عمل حج در هریک از سه قسم یاد شده، احرام <ref>شرايع الاسلام، ج 1، ص 179.</ref> است که به معناى وارد شدن به اعمال حج با پوشیدن دو لباس ندوخته براى مردان و نیت و تلبیه است و بدان جهت به آن احرام گفته شده که حجگزار با این عمل، برخى مباحات را بر خود حرام مىکند .<ref>معجم الفاظ الفقه الجعفرى، ص 33.</ref> این نوع احرام ویژه حج تمتع و اِفراد است؛ اما در حج قران حجگزار میان احرام با تلبیه یا اِشعار و تقلید مخیر است .<ref>تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 257.</ref> به نظر برخى مراد از واجب کردن حج بر خود که در آیه 197 بقره / 2 از آن یاد شده: « فَمَن فَرَضَ فیهِنَّ الحَجَّ » احرام است .<ref> ايضاح الفوائد، ج 1، ص 261؛ مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 192؛ زبدة البيان، ص 264.</ref> | ||
=== وقوف در عرفات === | |||
دومین عمل حج، ماندن در عرفات است .<ref>المبسوط، طوسى، ج 1، ص 366؛ شرايع الاسلام، ج 1، ص 179.</ref> به نظر برخى دلیل وجوب وقوف در عرفات آیه 198 بقره / 2 است که از کوچ کردن از عرفات یاد کرده است: « فَاِذا اَفَضتُم مِن عَرَفـتٍ »، با این استدلال که کوچ کردن از عرفات فرع بر وقوف در آن مکان است .<ref>مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 204</ref> زمان وقوف در عرفات به نظر فقهاى امامیه از ظهر روز نهم ذیحجه تا غروب شرعى آن روز است .<ref>الروضة البهيه، ج 2، ص 269؛ مسالك الافهام، شهيد، ج 2، ص 273.</ref> | دومین عمل حج، ماندن در عرفات است .<ref>المبسوط، طوسى، ج 1، ص 366؛ شرايع الاسلام، ج 1، ص 179.</ref> به نظر برخى دلیل وجوب وقوف در عرفات آیه 198 بقره / 2 است که از کوچ کردن از عرفات یاد کرده است: « فَاِذا اَفَضتُم مِن عَرَفـتٍ »، با این استدلال که کوچ کردن از عرفات فرع بر وقوف در آن مکان است .<ref>مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 204</ref> زمان وقوف در عرفات به نظر فقهاى امامیه از ظهر روز نهم ذیحجه تا غروب شرعى آن روز است .<ref>الروضة البهيه، ج 2، ص 269؛ مسالك الافهام، شهيد، ج 2، ص 273.</ref> | ||
=== وقوف در مشعر الحرام === | |||
پس از کوچ کردن از عرفات واجب است حجگزاران به سوى مشعرالحرام رفته، در آنجا وقوف کنند : « فَاِذا اَفَضتُم مِن عَرَفـتٍ فَاذکُروا اللّهَ عِندَ المَشعَرِ الحَرامِ ». ( بقره / 2، 198 )<ref>منتهى المطلب، ج 2، ص 719.</ref> زمان وقوف در مشعرالحرام * از طلوع فجر روز دهم تا طلوع خورشید است .<ref>ذخيرهالمعاد، ج 1، ص 656.</ref> | پس از کوچ کردن از عرفات واجب است حجگزاران به سوى مشعرالحرام رفته، در آنجا وقوف کنند : « فَاِذا اَفَضتُم مِن عَرَفـتٍ فَاذکُروا اللّهَ عِندَ المَشعَرِ الحَرامِ ». ( بقره / 2، 198 )<ref>منتهى المطلب، ج 2، ص 719.</ref> زمان وقوف در مشعرالحرام * از طلوع فجر روز دهم تا طلوع خورشید است .<ref>ذخيرهالمعاد، ج 1، ص 656.</ref> | ||
=== رمى جمره عقبه === | |||
چهارمین عمل واجب حج، رمى جمره عقبه در مناست .<ref>منتهى المطلب، ج 2، ص 729؛ كتاب الحج، خوئى، ج 5، ص 186.</ref> به نظر برخى رمى جمره که نماد رمى شیطان است از اعمالى است که خداوند حضرت ابراهیم را با آن آزمود : « و اِذِ ابتَلى اِبرهیمَ رَبُّهُ بِکَلِمـتٍ فَاَتَمَّهُنَّ » ( بقره / 2، 124 )<ref>سلسلة الينابيع، ج 7، ص 362؛ فقه القرآن، ج 1، ص 298.</ref>؛ همچنین به نظر برخى یکى از مصادیق « تَفَث » در آیه « ثُمَّ لیَقضوا تَفَثَهُم » ( حجّ / 22، 29 ) رمى جمرات است ،<ref>التبيان، ج 7، ص 310؛ فقه القرآن، ج 1، ص 287؛ مواهب الجليل، ج 4، ص 183.</ref> چنان که در روایات اهل بیت علیهمالسلام نیز آمده است .<ref>مستدرك الوسائل، ج 10، ص 151؛ جامع احاديث الشيعه، ج 12، ص 6.</ref> برخى از مفسران گفتهاند: شاید سر تصریح نکردن قرآن به رمى جمرات، اکتفا به آیه « قال فَاخرُج مِنها فَاِنَّکَ رَجیم » ( ص / 38، 77 ) باشد که شامل همه انحاى رجم شیطان اعم از قول و عمل مىشود <ref>تسنيم، ج 10، ص 109.</ref>. در رمى جمره عقبه حاجیان 7 سنگریزه به جمره عقبه مىزنند که این عمل باید با نیت انجام شده، به جمره نیز اصابت کند .<ref>شرايع الاسلام، ج 1، ص 192؛ الروضة البهيه، ج 2، ص 281 ـ 282.</ref> زمان رمى جمره عقبه به نظر بیشتر فقهاى شیعه بین طلوع خورشید تا غروب آن در روز عید قربان است .<ref>مختلف الشيعه، ج 4، ص 309؛ منتهى المطلب، ج 2، ص 771.</ref> به نظر مشهور فقیهان این عمل واجب است ؛<ref>مختلف الشيعه، ج 4، ص 257؛ ارشاد الاذهان، ج 1، ص 331.</ref> اما برخى از فقهاى شیعه آن را مستحب شمردهاند <ref>مختلف الشيعه، ج 4، ص 257.</ref>. | چهارمین عمل واجب حج، رمى جمره عقبه در مناست .<ref>منتهى المطلب، ج 2، ص 729؛ كتاب الحج، خوئى، ج 5، ص 186.</ref> به نظر برخى رمى جمره که نماد رمى شیطان است از اعمالى است که خداوند حضرت ابراهیم را با آن آزمود : « و اِذِ ابتَلى اِبرهیمَ رَبُّهُ بِکَلِمـتٍ فَاَتَمَّهُنَّ » ( بقره / 2، 124 )<ref>سلسلة الينابيع، ج 7، ص 362؛ فقه القرآن، ج 1، ص 298.</ref>؛ همچنین به نظر برخى یکى از مصادیق « تَفَث » در آیه « ثُمَّ لیَقضوا تَفَثَهُم » ( حجّ / 22، 29 ) رمى جمرات است ،<ref>التبيان، ج 7، ص 310؛ فقه القرآن، ج 1، ص 287؛ مواهب الجليل، ج 4، ص 183.</ref> چنان که در روایات اهل بیت علیهمالسلام نیز آمده است .<ref>مستدرك الوسائل، ج 10، ص 151؛ جامع احاديث الشيعه، ج 12، ص 6.</ref> برخى از مفسران گفتهاند: شاید سر تصریح نکردن قرآن به رمى جمرات، اکتفا به آیه « قال فَاخرُج مِنها فَاِنَّکَ رَجیم » ( ص / 38، 77 ) باشد که شامل همه انحاى رجم شیطان اعم از قول و عمل مىشود <ref>تسنيم، ج 10، ص 109.</ref>. در رمى جمره عقبه حاجیان 7 سنگریزه به جمره عقبه مىزنند که این عمل باید با نیت انجام شده، به جمره نیز اصابت کند .<ref>شرايع الاسلام، ج 1، ص 192؛ الروضة البهيه، ج 2، ص 281 ـ 282.</ref> زمان رمى جمره عقبه به نظر بیشتر فقهاى شیعه بین طلوع خورشید تا غروب آن در روز عید قربان است .<ref>مختلف الشيعه، ج 4، ص 309؛ منتهى المطلب، ج 2، ص 771.</ref> به نظر مشهور فقیهان این عمل واجب است ؛<ref>مختلف الشيعه، ج 4، ص 257؛ ارشاد الاذهان، ج 1، ص 331.</ref> اما برخى از فقهاى شیعه آن را مستحب شمردهاند <ref>مختلف الشيعه، ج 4، ص 257.</ref>. | ||
=== قربانى === | |||
واجب دیگر حج، قربانىاست : « فَمَن تَمَتَّعَ بِالعُمرَةِ اِلَى الحَجِّ فَمَا استَیسَرَ مِنَ الهَدىِ » ( بقره / 2، 196؛ نیز مائده / 5، 2 و حجّ / 22، 36 )<ref>كتاب الحج، خويى، ج 5، ص 203.</ref> که حجگزار به اندازه توان خود یک یا چند شتر، گاو یا گوسفند را در روز عید قربان ذبح مىکند. ( قربانى ) | واجب دیگر حج، قربانىاست : « فَمَن تَمَتَّعَ بِالعُمرَةِ اِلَى الحَجِّ فَمَا استَیسَرَ مِنَ الهَدىِ » ( بقره / 2، 196؛ نیز مائده / 5، 2 و حجّ / 22، 36 )<ref>كتاب الحج، خويى، ج 5، ص 203.</ref> که حجگزار به اندازه توان خود یک یا چند شتر، گاو یا گوسفند را در روز عید قربان ذبح مىکند. ( قربانى ) | ||
=== حلق یا تقصیر === | |||
ششمین عمل واجب بر حجگزاران حلق یا تقصیر است :« مُحَلِّقینَ رُءوسَکُم ومُقَصِّرینَ » ( فتح / 48، 27 ) <ref>كتاب الحج، خويى، ج 5، ص 304.</ref> که باید پس از قربانى در منا در روز عید قربان انجام گیرد : « ولا تَحلِقوا رُءوسَکُم حَتّى یَبلُغَ الهَدىُ مَحِلَّهُ ». ( بقره / 2، 196 ) <ref>ايضاح الفوائد، ج 1، ص 314؛ مسالك الافهام، شهيد، ج 2، ص 320.</ref> | ششمین عمل واجب بر حجگزاران حلق یا تقصیر است :« مُحَلِّقینَ رُءوسَکُم ومُقَصِّرینَ » ( فتح / 48، 27 ) <ref>كتاب الحج، خويى، ج 5، ص 304.</ref> که باید پس از قربانى در منا در روز عید قربان انجام گیرد : « ولا تَحلِقوا رُءوسَکُم حَتّى یَبلُغَ الهَدىُ مَحِلَّهُ ». ( بقره / 2، 196 ) <ref>ايضاح الفوائد، ج 1، ص 314؛ مسالك الافهام، شهيد، ج 2، ص 320.</ref> | ||
=== طواف حج === | |||
عمل دیگر واجب در حج، طواف حج است | عمل دیگر واجب در حج، طواف حج است <ref>قواعد الاحكام، ج 1، ص 446؛ كتاب الحج، خويى، ج 5، ص 334.</ref> که به آن طواف زیارت <ref>قواعد الاحكام، ج 1، ص 446؛ تذكرة الفقهاء، ج 8، ص 347.</ref> و طواف افاضه <ref>تذكرة الفقهاء، ج 8، ص 347.</ref> نیز گفته شده است: « ولیَطَّوَّفوا بِالبَیتِ العَتیق ». ( حجّ / 22، 29 ) در این عمل حجگزار باید 7 دور به نیت طواف حج بر گِرد کعبه طواف * و هر دور از حجرالاسود آغاز و به آن ختم کند .<ref>كتاب الحج، خويى، ج 4، ص 334 ـ 335.</ref> | ||
=== نماز طواف === | |||
پس از طواف، بر حاجیان واجب است دو رکعت نماز طواف در مقام ابراهیم بگزارند : « واتَّخِذوا مِن مَقامِ اِبرهیمَ مُصَلًّى » ( بقره / 2، 125 )<ref>الخلاف، ج 2، ص 327؛ جواهرالكلام، ج 19، ص 301؛ فتح العزيز، ج 7، ص 305 ـ 306.</ref>؛ ولى برخى از فقهاى شیعه و اهل سنت آن را مستحب دانستهاند <ref>مختلف الشيعه، ج 4، ص 184؛ الخلاف، ج 2، ص 327؛ فتح العزيز، ج 7، ص 305 ـ 306.</ref> | |||
=== سعى بین صفا و مروه === | |||
پس از طواف، بر حاجیان واجب است دو رکعت نماز طواف در مقام ابراهیم بگزارند : | پس از اقامه نماز طواف بر حجگزار واجب است میان دو کوه صفا و مروه رفت و آمد کند : « اِنَّ الصَّفا والمَروةَ مِن شَعارِ اللّهِ فَمَن حَجَّ البَیتَ اَوِ اعتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیهِ اَن یَطَّوَّفَ بِهِما ». ( بقره / 2، 158 )<ref>الخلاف، ج 2، ص 328.</ref> در این عمل حاجیان باید 7 شوط با نیت میان این دو کوه طواف کنند که دور اول از صفا آغاز و دور آخر به مروه ختم مىگردد .<ref>منتهى المطلب، ج 2، ص 705؛ المجموع، ج 8، ص 63.</ref> | ||
=== طواف و نماز طواف نساء === | |||
دو عمل واجب دیگر در حج به نظر فقیهان شیعه طواف نساء و نماز آن است .<ref>كتاب الحج، خوئى، ج 5، ص 354.</ref> در برخى روایات اهل بیت، آیه 29 حجّ / 22 که به طواف خانه خدا فرمان داده: « ولیَطَّوَّفوا بِالبَیتِ العَتیق » تنها مربوط به طواف نساء دانسته شده است .<ref>الكافى، ج 4، ص 512؛ تهذيب، ج 5، ص 253.</ref> ( طواف، نماز طواف ) زمان انجام اعمال مکه به نظر مشهور فقیهان شیعه روز عید یا روز یازدهم است ؛<ref>تحرير الاحكام، ج 2، ص 5؛ الحدائق، ج 17، ص 273.</ref> اما عدهاى از فقها گفتهاند حجگزار مىتواند آنها را تا پایان اعمال منا و حتى پایان ذیحجه به تأخیر اندازد، گرچه انجام دادن آن در روز عید و یازدهم افضل است .<ref>مختلف الشيعه، ج 4، ص 303؛ كتاب الحج، خويى، ج 5، ص 336.</ref> | |||
پس از اقامه نماز طواف بر حجگزار واجب است میان دو کوه صفا و مروه رفت و آمد کند : | |||
=== بیتوته در منا === | |||
واجب دیگر حج بیتوته کردن در منا از ابتداى شب تا نیمه آن یا از نیمه شب تا طلوع فجر ،<ref>كتاب الحج، خويى، ج 5، ص 383 - 384.</ref> در شبهاى یازدهم و دوازدهم براى همه و شب سیزدهم ذیحجه براى برخى است .<ref>المجموع، ج 8، ص 245؛ كشف الرموز، ج 1، ص 384؛ جامع المدارك، ج 2، ص 531.</ref> برخى فقها وجوب بیتوته را از آیه 203 بقره / 2 استفاده کردهاند که در آن حجگزاران به ذکر خدا در روزهایى خاص و جواز کوچ کردن پس از دو روز مأمور شدهاند: « واذکُروا اللّهَ فى اَیّامٍ مَعدودتٍ فَمَن تَعَجَّلَ فى یَومَینِ فَلاَ اِثمَ عَلَیهِ »، زیرا لازمه مأمور شدن حاجیان به ذکر و خارج نشدن آنان قبل از دو روز، ماندن در این سرزمین است .<ref>كنزالعرفان، ج 1، ص 319.</ref> بر اساس روایات، مراد از این ایام، ایام تشریق در مناست .<ref>قرب الاسناد، ص 17؛ الكافى، ج 4، ص 516.</ref> | |||
دو عمل واجب دیگر در حج به نظر فقیهان شیعه طواف نساء و نماز آن است . | === رمى جمرات سه گانه === | ||
واجب دیگر حج رمى جمره اُولى، وُسْطى و عَقَبه در روزهایى است که حجگزار شبهاى آنها را در منا بیتوته کرده است <ref>كشف الرموز، ج 1، ص 384؛ تذكرة الفقهاء، ج 8، ص 213؛ الاقناع، ج 1، ص 236.</ref> که حجگزار باید به نیت حج به هر جمره به ترتیب 7 ریگ بزند .<ref>شرايع الاسلام، ج 1، ص 206؛ تحرير الاحكام، ج 2، ص 9؛ المبسوط، سرخسى، ج 4، ص 23 ـ 24.</ref> براى وجوب این عمل افزون بر آیاتى که در رمى جمره عقبه ذکر شده، به روایات اسلامى نیز استناد شده است .<ref>المبسوط، سرخسى، ج 4، ص 23 - 24؛ تذكرة الفقهاء، ج 8، ص 219 - 220؛ منتهى المطلب، ج 2، ص 732.</ref> به نظر بیشتر فقهاى شیعه رمى جمرات سه گانه از طلوع خورشید تا غروب آن جایز است؛ ولى بهتر آن است که نزدیک ظهر انجام شود .<ref> مختلف الشيعه، ج 4، ص 309؛ منتهى المطلب، ج 2، ص 771.</ref> اعمال و اجزاى اصلى حج با اندک تفاوتهایى از جهت حکم، ترتیب، شرایط و چگونگى انجام آنها در فقه اهل سنت نیز همین اعمالاند <ref>الفقه الاسلامى، ج 3، ص 2061 ، 2416؛ الموسوعة الفقهيه، ج 17، ص 23 ـ 83.</ref> که به تفصیل در مدخلهاى خاص خود بررسى مىشوند. | |||
== احکام و آداب حج == | |||
واجب دیگر حج بیتوته کردن در منا از ابتداى شب تا نیمه آن یا از نیمه شب تا طلوع فجر ، | |||
واجب دیگر حج رمى جمره اُولى، وُسْطى و عَقَبه در روزهایى است که حجگزار شبهاى آنها را در منا بیتوته کرده است | |||
احکام و آداب حج | |||
اسلام براى حج و حجگزاران احکام متعددى تشریع کرده است که قرآن کریم به بسیارى از آنها اشاره کرده است؛ از جمله: | اسلام براى حج و حجگزاران احکام متعددى تشریع کرده است که قرآن کریم به بسیارى از آنها اشاره کرده است؛ از جمله: | ||
=== وجوب حج === | |||
به نظر همه فقهاى شیعه (1) و اهل سنت ،(2) حج از ارکان دین است که با داشتن شرایطى بر همه مکلفان واجب است. دلیل وجوب آن، آیه 97 آلعمران / 3 است که این عمل را تکلیف شرعى انسانها از سوى خداوند دانسته است :(3) « ولِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ البَیتِ ». افزون بر این، مساوى شمردن ترک حج با کفر در این آیه: « ومَن کَفَرَ فَاِنَّ اللّهَ غَنِىٌّ عَنِ العــلَمین » مؤید دیگرى بر وجوب این تکلیف است ؛(4) همچنین درخواست این عمل به صورت خبر و آوردن آن با جمله اسمیه و بیان آن به صورت عموم: « ولِلّهِ عَلَى النّاسِ » و نیز حق خداوند شمردن حج بر ذمه مردم، مؤیدهایى دیگر بر وجوب حج به شمار رفتهاند .(5) دلیل دیگر وجوب به نظر برخى، آیه 196 بقره / 2 است که به اتمام حج و عمره فرمان داده است: « واَتِمُّوا الحَجَّ والعُمرَةَ لِلّهِ »، با این استدلال که آیه، اتمام حج را واجب دانسته و لازمه وجوب اتمام، آن است که اصل آن نیز واجب باشد .(6) افزون بر آیات قرآن، به روایات نیز براى وجوب حج استناد شده است ؛(7) همچنین برخى با استناد به آیه 97 آل عمران / 3 و آیه 196 بقره / 2 که در آنها امر به انجام دادن حج شده و امر نیز مقتضى فوریت است، وجوب حج را فورى دانستهاند، از اینرو مکلفان باید بدون تأخیر، این عمل را انجام دهند .(8) به روایات متعددى نیز در اینباره استناد شده است ؛(9) ولى برخى از فقهاى اهل سنت وجوب حج را فورى نمىدانند .(10) مستند این رأى سیره رسول خدا صلىاللهعلیهوآله است که با وجود نزول آیات حج و استطاعت مالى، آن را به تأخیر انداختند .(11) | به نظر همه فقهاى شیعه (1) و اهل سنت ،(2) حج از ارکان دین است که با داشتن شرایطى بر همه مکلفان واجب است. دلیل وجوب آن، آیه 97 آلعمران / 3 است که این عمل را تکلیف شرعى انسانها از سوى خداوند دانسته است :(3) « ولِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ البَیتِ ». افزون بر این، مساوى شمردن ترک حج با کفر در این آیه: « ومَن کَفَرَ فَاِنَّ اللّهَ غَنِىٌّ عَنِ العــلَمین » مؤید دیگرى بر وجوب این تکلیف است ؛(4) همچنین درخواست این عمل به صورت خبر و آوردن آن با جمله اسمیه و بیان آن به صورت عموم: « ولِلّهِ عَلَى النّاسِ » و نیز حق خداوند شمردن حج بر ذمه مردم، مؤیدهایى دیگر بر وجوب حج به شمار رفتهاند .(5) دلیل دیگر وجوب به نظر برخى، آیه 196 بقره / 2 است که به اتمام حج و عمره فرمان داده است: « واَتِمُّوا الحَجَّ والعُمرَةَ لِلّهِ »، با این استدلال که آیه، اتمام حج را واجب دانسته و لازمه وجوب اتمام، آن است که اصل آن نیز واجب باشد .(6) افزون بر آیات قرآن، به روایات نیز براى وجوب حج استناد شده است ؛(7) همچنین برخى با استناد به آیه 97 آل عمران / 3 و آیه 196 بقره / 2 که در آنها امر به انجام دادن حج شده و امر نیز مقتضى فوریت است، وجوب حج را فورى دانستهاند، از اینرو مکلفان باید بدون تأخیر، این عمل را انجام دهند .(8) به روایات متعددى نیز در اینباره استناد شده است ؛(9) ولى برخى از فقهاى اهل سنت وجوب حج را فورى نمىدانند .(10) مستند این رأى سیره رسول خدا صلىاللهعلیهوآله است که با وجود نزول آیات حج و استطاعت مالى، آن را به تأخیر انداختند .(11) | ||
1. منتهى المطلب، ج 2، ص 642 ، 854؛ مسالك الافهام، شهيد، ج 2، ص 119؛ مدارك الاحكام، ج 7، ص 16. | 1. <ref>منتهى المطلب، ج 2، ص 642 ، 854؛ مسالك الافهام، شهيد، ج 2، ص 119؛ مدارك الاحكام، ج 7، ص 16.</ref> | ||
2. فتح العزيز، ج 7، ص 3؛ الاقناع، ج 1، ص 230. | 2. <ref>فتح العزيز، ج 7، ص 3؛ الاقناع، ج 1، ص 230.</ref> | ||
3. منتهى المطلب، ج 2، ص 642؛ فتح الوهاب، ج 1، ص 233؛ كشف اللثام، ج 1، ص 276. | 3. <ref>منتهى المطلب، ج 2، ص 642؛ فتح الوهاب، ج 1، ص 233؛ كشف اللثام، ج 1، ص 276.</ref> | ||
4. ر. ك: كنزالعرفان، ج 1، ص 266 - 267؛ مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 114. | 4. <ref>ر. ك: كنزالعرفان، ج 1، ص 266 - 267؛ مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 114.</ref> | ||
5. مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 114. | 5. <ref>مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 114.</ref> | ||
6. فقه القرآن، ج 1، ص 263؛ تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 9. | 6. <ref>فقه القرآن، ج 1، ص 263؛ تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 9.</ref> | ||
7. تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 9؛ فتح الوهاب، ج 1، ص 232؛ الاقناع، ج 1، ص 230. | 7.<ref> تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 9؛ فتح الوهاب، ج 1، ص 232؛ الاقناع، ج 1، ص 230.</ref> | ||
8. منتهى المطلب، ج 2، ص 643؛ الخلاف، ج 2، ص 257؛ المجموع، ج 7، ص 103. | 8.<ref> منتهى المطلب، ج 2، ص 643؛ الخلاف، ج 2، ص 257؛ المجموع، ج 7، ص 103.</ref> | ||
9. الخلاف، ج 2، ص 257؛ المجموع، ج 7، ص 103. | 9. <ref>الخلاف، ج 2، ص 257؛ المجموع، ج 7، ص 103.</ref> | ||
10. الخلاف، ج 2، ص 257؛ المجموع، ج 7، ص 102. | 10. <ref>الخلاف، ج 2، ص 257؛ المجموع، ج 7، ص 102.</ref> | ||
11. المجموع، ج 7، ص 103؛ اعانة الطالبين، ج 2، ص 321 ـ 323. | 11. <ref>المجموع، ج 7، ص 103؛ اعانة الطالبين، ج 2، ص 321 ـ 323.</ref> | ||
=== شرایط وجوب حج === | |||
فقهاى اسلامى با استناد به آیات قرآن و روایات، وجوب حج را به تحقق شرایطى مشروط دانستهاند که عبارتاند از: | فقهاى اسلامى با استناد به آیات قرآن و روایات، وجوب حج را به تحقق شرایطى مشروط دانستهاند که عبارتاند از: | ||
ا. بلوغ | ا. بلوغ | ||
یکى از شرایط حج بلوغ است . | یکى از شرایط حج بلوغ است .<ref>قواعد الاحكام، ج 1، ص 402؛ ايضاح الفوائد، ج 1، ص 264؛ بدائع الصنائع، ج 2، ص 160.</ref> دلیل این شرط روایاتى است که تکلیف را از کودک ساقط دانسته است، بنابراین تکلیف « ولِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ البَیتِ » ( آلعمران / 3، 97 ) شامل آنان نمىشود .<ref>التمهيد، ج 1، ص 107؛ تفسير قرطبى، ج 4، ص 145.</ref> | ||
ب. عقل | ب. عقل | ||
از اینرو بر مجنون حج واجب نیست ، | از اینرو بر مجنون حج واجب نیست ،<ref>تحرير الاحكام، ج 1، ص 543؛ المجموع، ج 7، ص 20.</ref> زیرا بر اساس برخى روایات، آیه « مَنِ استَطاعَ اِلَیهِ سَبیلاً » استطاعت * بدنى را نیز دربرمىگیرد و مجنون از این جهت سالم نیست .<ref>تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 41.</ref> | ||
ج. حریت | ج. حریت | ||
بر این اساس، حج بر بردگان واجب نیست ، | بر این اساس، حج بر بردگان واجب نیست ،<ref>المعتبر، ج 2، ص 749؛ تحرير الاحكام، ج 1، ص 543.</ref> زیرا یکى از شرایط حج توانایى مالى و قدرت تصرف در آن است و برده چنین توانایى را ندارد : « عَبدًا مَملوکـًا لا یَقدِرُ عَلى شَىءٍ ». ( نحل / 16، 75 )<ref>بدائع الصنائع، ج 2، ص 120؛ كشف اللثام، ج 1، ص 287.</ref> این شرط از آیه 97 آل عمران / 3 که استطاعت را شرط وجوب دانسته نیز استفاده شده است .<ref>احكام القرآن، ابن عربى، ج 1، ص 376؛ تفسير قرطبى، ج 4، ص 145.</ref> | ||
د. اسلام | د. اسلام | ||
از اینرو بر کافران حج واجب نیست، بدان سبب که حج عبادت است و کافران به عبادات اسلامى مکلف نیستند . | از اینرو بر کافران حج واجب نیست، بدان سبب که حج عبادت است و کافران به عبادات اسلامى مکلف نیستند .<ref>بدائع الصنائع، ج 2، ص 120؛ تحفة الفقهاء، ج 1، ص 383.</ref> برخى این شرط را از آیه 97 آل عمران / 3 نیز استفاده کردهاند؛ با این توضیح که از جمله « ومَن کَفَرَ » استفاده مىشود که مراد از « وللّهعلى الناس » مؤمناناند، زیرا در غیر این صورت کافر شدن آنان معنا نداشت ؛<ref>بدائع الصنائع، ج 2، ص 120.</ref> ولى در مقابل، فقهاى شیعه و برخى فقیهان اهل سنت اسلام را تنها شرط صحت دانستهاند نه شرط وجوب، از اینرو معتقدند که حج گزاردن بر کافران نیز واجب است، هرچند در صورت انجام دادن صحیح نیست .<ref>منتهى المطلب، ج 2، ص 659؛ الفقه الاسلامى، ج 3، ص 2076 ـ 2077.</ref> مستند این دیدگاه کلمه « الناس » در آیه 97 آلعمران / 3 است که شامل کافران نیز مىشود و نیز آیه 196 بقره / 2 که به طور عموم، همگان را به اتمام حج مکلف کرده است. به روایات نیز براى این مدعا استناد شده است ،<ref>الخلاف، ج 2، ص 245؛ تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 92 ـ 93.</ref> بر همین اساس برخى گفتهاند: کفر در اینجا، کفر در اصول دین نیست، بلکه کفر در فروع دین و مراد از آن « ترک حج » است .<ref>الميزان، ج 3، ص 355.</ref> | ||
ه . استطاعت | ه . استطاعت | ||
یکى دیگر از شرایط وجوب حج استطاعت است :(1) « ولِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ البَیتِ مَنِ استَطاعَ اِلَیهِ سَبیلاً ». ( آلعمران / 3، 97 ) این شرط در روایات اسلامى نیز آمده است .(2) فقهاى اسلامى با استناد به آیه و روایات، استطاعت را داراى 4 قسم دانستهاند. مصداق اصلى استطاعت در آیه مذکور، توانایى مالى یعنى توشه و مرکب براى سفر حج است ،(3) چنانکه در برخى روایات نیز آمده است ؛(4) اما آراى فقیهان درباره محدوده توانایى مالى متفاوت است؛ به نظر فقیهان شیعه و برخى فقیهان اهل سنت مراد از استطاعت مالى، داشتن هزینه رفت و برگشت حج افزون بر نیازهاى عادى زندگى مانند مسکن، اثاث منزل، و دیگر مخارج زندگى است .(5) مقدار و کیفیت زاد و راحله در هر مکان و براى هر شخص به توانایى و شأن افراد و عرف حاکم بر آن جامعه بستگى دارد .(6) به نظر بسیارى از فقیهان وجود زاد و راحله لازم نیست، بلکه توانایى تهیه آن کافى است ؛(7) اما در مقابل، برخى از فقهاى اهل سنت توانایى هزینه رفت و برگشت سفر حج را در استطاعت کافى دانستهاند، هرچند حجگزار پس از بازگشت براى خود و اهلش نفقهاى نداشته باشد .(8) به نظر فقهاى امامى استطاعت مالى در صورت بذل آن از سوى دیگرى نیز محقق شده، با وجود آن حج واجب مىگردد .(9) دلیل وجوب، آیه 97 آل عمران / 3 و برخى روایات است که حج را به طور عام بر مستطیع واجب شمرده است ؛(10) ولى فقهاى اهل سنت برآناند که در این صورت، شخص مستطیع نشده و حج بر او واجب نمىگردد. برخى نیز گفتهاند: تنها در صورت بذل مال از سوى فرزند، فرد مستطیع مىگردد، زیرا در بذل فرزند منتى نیست .(11) مصداق دیگر استطاعت، استطاعت بدنى است، از اینرو بر اساس آیه مذکور حج بر ناتوانها و بیماران واجب نیست .(12) در مقابل، برخى گفتهاند: بر افراد زمینگیر و ناتوان داراى توان مالى نیز حج واجب است، از اینرو آنان باید کسى را به نیابت از خود به حج بفرستند .(13) مصداق دیگر استطاعت، استطاعت طریقى و باز بودن راه و امن بودن آن است که افزون بر آیه 97 آل عمران / 3 و روایات، ادلّه نفى عسر و حرج نیز بر اشتراط آن دلالت دارد ،(14) بر این اساس، کسى که راه برایش مسدود یا جان یا آبرو و مالش در خطر است مستطیع نبوده، حج بر او واجب نیست .(15) مصداق دیگر استطاعت، استطاعت زمانى است؛ به این معنا که باید مکلّف پس از تحقق دیگر شرایط، زمان و فرصت کافى براى اعمال حج داشته باشد و گرنه حج بر او در آن سال واجب نیست .(16) | یکى دیگر از شرایط وجوب حج استطاعت است :(1) « ولِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ البَیتِ مَنِ استَطاعَ اِلَیهِ سَبیلاً ». ( آلعمران / 3، 97 ) این شرط در روایات اسلامى نیز آمده است .(2) فقهاى اسلامى با استناد به آیه و روایات، استطاعت را داراى 4 قسم دانستهاند. مصداق اصلى استطاعت در آیه مذکور، توانایى مالى یعنى توشه و مرکب براى سفر حج است ،(3) چنانکه در برخى روایات نیز آمده است ؛(4) اما آراى فقیهان درباره محدوده توانایى مالى متفاوت است؛ به نظر فقیهان شیعه و برخى فقیهان اهل سنت مراد از استطاعت مالى، داشتن هزینه رفت و برگشت حج افزون بر نیازهاى عادى زندگى مانند مسکن، اثاث منزل، و دیگر مخارج زندگى است .(5) مقدار و کیفیت زاد و راحله در هر مکان و براى هر شخص به توانایى و شأن افراد و عرف حاکم بر آن جامعه بستگى دارد .(6) به نظر بسیارى از فقیهان وجود زاد و راحله لازم نیست، بلکه توانایى تهیه آن کافى است ؛(7) اما در مقابل، برخى از فقهاى اهل سنت توانایى هزینه رفت و برگشت سفر حج را در استطاعت کافى دانستهاند، هرچند حجگزار پس از بازگشت براى خود و اهلش نفقهاى نداشته باشد .(8) به نظر فقهاى امامى استطاعت مالى در صورت بذل آن از سوى دیگرى نیز محقق شده، با وجود آن حج واجب مىگردد .(9) دلیل وجوب، آیه 97 آل عمران / 3 و برخى روایات است که حج را به طور عام بر مستطیع واجب شمرده است ؛(10) ولى فقهاى اهل سنت برآناند که در این صورت، شخص مستطیع نشده و حج بر او واجب نمىگردد. برخى نیز گفتهاند: تنها در صورت بذل مال از سوى فرزند، فرد مستطیع مىگردد، زیرا در بذل فرزند منتى نیست .(11) مصداق دیگر استطاعت، استطاعت بدنى است، از اینرو بر اساس آیه مذکور حج بر ناتوانها و بیماران واجب نیست .(12) در مقابل، برخى گفتهاند: بر افراد زمینگیر و ناتوان داراى توان مالى نیز حج واجب است، از اینرو آنان باید کسى را به نیابت از خود به حج بفرستند .(13) مصداق دیگر استطاعت، استطاعت طریقى و باز بودن راه و امن بودن آن است که افزون بر آیه 97 آل عمران / 3 و روایات، ادلّه نفى عسر و حرج نیز بر اشتراط آن دلالت دارد ،(14) بر این اساس، کسى که راه برایش مسدود یا جان یا آبرو و مالش در خطر است مستطیع نبوده، حج بر او واجب نیست .(15) مصداق دیگر استطاعت، استطاعت زمانى است؛ به این معنا که باید مکلّف پس از تحقق دیگر شرایط، زمان و فرصت کافى براى اعمال حج داشته باشد و گرنه حج بر او در آن سال واجب نیست .(16) | ||
1. المغنى، ج 3، ص 169؛ قواعد الاحكام، ج 1، ص 404؛ مستند الشيعه، ج 11، ص 24. | 1. <ref>المغنى، ج 3، ص 169؛ قواعد الاحكام، ج 1، ص 404؛ مستند الشيعه، ج 11، ص 24.</ref> | ||
2. الكافى، ج 4، ص 267؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 35؛ المستدرك، ج 1، ص 442. | 2. <ref>الكافى، ج 4، ص 267؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 35؛ المستدرك، ج 1، ص 442.</ref> | ||
3. قواعد الاحكام، ج 1، ص 404؛ تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 49؛ المغنى، ج 3، ص 169. | 3. <ref>قواعد الاحكام، ج 1، ص 404؛ تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 49؛ المغنى، ج 3، ص 169.</ref> | ||
4. الكافى، ج 4، ص 267؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 35؛ المستدرك، ج 1، ص 442. | 4. <ref>الكافى، ج 4، ص 267؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 35؛ المستدرك، ج 1، ص 442.</ref> | ||
5. قواعد الاحكام، ج 1، ص 404؛ مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 105؛ الفقه الاسلامى ، ج 3، ص 2083. | 5. <ref>قواعد الاحكام، ج 1، ص 404؛ مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 105؛ الفقه الاسلامى ، ج 3، ص 2083.</ref> | ||
6. كتاب الحج، خويى، ج 1، ص 87؛ تحرير الوسيله، ج 1، ص 373. | 6. <ref>كتاب الحج، خويى، ج 1، ص 87؛ تحرير الوسيله، ج 1، ص 373.</ref> | ||
7. جامع المدارك، ج 2، ص 262؛ كتاب الحج، خويى، ج 1، ص 86. | 7. <ref>جامع المدارك، ج 2، ص 262؛ كتاب الحج، خويى، ج 1، ص 86.</ref> | ||
8. الفقه الاسلامى، ج 3، ص 2085. | 8. <ref>الفقه الاسلامى، ج 3، ص 2085.</ref> | ||
9. الخلاف، ج 2، ص 251؛ المعتبر، ج 2، ص 752. | 9. <ref>الخلاف، ج 2، ص 251؛ المعتبر، ج 2، ص 752.</ref> | ||
10. الخلاف، ج 2، ص 251؛ مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 110. | 10. <ref>الخلاف، ج 2، ص 251؛ مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 110.</ref> | ||
11. المغنى، ج 3، ص 170؛ فقه السنه، ج 1، ص 632. | 11. <ref>المغنى، ج 3، ص 170؛ فقه السنه، ج 1، ص 632.</ref> | ||
12. مستند الشيعه، ج 11، ص 64؛ العروة الوثقى، ج 4، ص 416؛ الفقه الاسلامى، ج 3، ص 2086. | 12. <ref>مستند الشيعه، ج 11، ص 64؛ العروة الوثقى، ج 4، ص 416؛ الفقه الاسلامى، ج 3، ص 2086.</ref> | ||
13. تحرير الاحكام، ج 1، ص 551 ـ 552؛ تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 127 ـ 131؛ المجموع، ج 7، ص 100. | 13. <ref>تحرير الاحكام، ج 1، ص 551 ـ 552؛ تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 127 ـ 131؛ المجموع، ج 7، ص 100.</ref> | ||
14. مستند الشيعه، ج 11، ص 60؛ كتاب الحج، خويى، ج 1، ص 216. | 14.<ref> مستند الشيعه، ج 11، ص 60؛ كتاب الحج، خويى، ج 1، ص 216.</ref> | ||
15. مستند الشيعه، ج 11، ص 60؛ عروة الوثقى، ج 4، ص 416؛ الفقه الاسلامى، ج 3، ص 2088. | 15.<ref> مستند الشيعه، ج 11، ص 60؛ عروة الوثقى، ج 4، ص 416؛ الفقه الاسلامى، ج 3، ص 2088.</ref> | ||
16. مستند الشيعه، ج 11، ص 64ـ 65؛ كتاب الحج، خويى، ج 1، ص 212؛ الفقه الاسلامى، ج 3، ص 2089. | 16.<ref> مستند الشيعه، ج 11، ص 64ـ 65؛ كتاب الحج، خويى، ج 1، ص 212؛ الفقه الاسلامى، ج 3، ص 2089.</ref> | ||
=== ترک یا تاخیر انداختن حج === | |||
ترک حج بر مستطیع حرام و از گناهان کبیره شمرده شده است .(1) قرآن در آیه 97 آل عمران / 3 پس از امر به حج، ترک آن را با واژه کفر بیان کرده است: « ومَن کَفَرَ فَاِنَّ اللّهَ غَنِىٌّ عَنِ العــلَمین » که چنین تعبیرى نشان آن است که ترک حج، عمل کافران است .(2) در روایتى نیز پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله با استناد به این آیه ترک کننده حج را کافر شمرد .(3) البته در صورتى ترک حج سبب کفر مىشود که مسلمان اعتقادى به وجوب حج نداشته باشد ،(4) چنان که در روایات اهل بیت نیز به این امر اشاره شده است ؛(5) ولى برخى کفر در آیه را به کفر عملى یعنى ترک حج تفسیر کردهاند .(6) در حدیثى دیگر تارکان حج از جمله کسانى دانسته شدهاند که پس از مرگ بازگشت به دنیا و انجام اعمال صالح از جمله حج را تقاضا مىکنند ؛(7) همچنین پس از واجب شدن حج بر مکلف، تأخیر انداختن آن حرام است .(8) در روایتى یکى از مصادیق زیانکارترین انسانها در آیه 103 کهف / 18: « قُل هَل نُنَبِّئُکُم بِالاَخسَرینَ اَعمـلا » کسانى شمرده شدهاند که پس از وجوب حج آن را به تأخیر مىاندازند .(9) در روایتى نقل شده است که خداوند تأخیر کننده یا تارک حج را یهودى یا نصرانى محشور خواهد کرد .(10) در حدیثى دیگر تأخیرکننده حج (11) یا تارک آن (12) مصداق کسانى دانسته شدهاند که خداوند آنان را در قیامت کور محشور مىکند: « ومَن کانَ فى هـذِهِ اَعمى فَهُوَ فِى الأخِرَةِ اَعمى واَضَلُّ ». ( اسراء / 17، 72 ) | ترک حج بر مستطیع حرام و از گناهان کبیره شمرده شده است .(1) قرآن در آیه 97 آل عمران / 3 پس از امر به حج، ترک آن را با واژه کفر بیان کرده است: « ومَن کَفَرَ فَاِنَّ اللّهَ غَنِىٌّ عَنِ العــلَمین » که چنین تعبیرى نشان آن است که ترک حج، عمل کافران است .(2) در روایتى نیز پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله با استناد به این آیه ترک کننده حج را کافر شمرد .(3) البته در صورتى ترک حج سبب کفر مىشود که مسلمان اعتقادى به وجوب حج نداشته باشد ،(4) چنان که در روایات اهل بیت نیز به این امر اشاره شده است ؛(5) ولى برخى کفر در آیه را به کفر عملى یعنى ترک حج تفسیر کردهاند .(6) در حدیثى دیگر تارکان حج از جمله کسانى دانسته شدهاند که پس از مرگ بازگشت به دنیا و انجام اعمال صالح از جمله حج را تقاضا مىکنند ؛(7) همچنین پس از واجب شدن حج بر مکلف، تأخیر انداختن آن حرام است .(8) در روایتى یکى از مصادیق زیانکارترین انسانها در آیه 103 کهف / 18: « قُل هَل نُنَبِّئُکُم بِالاَخسَرینَ اَعمـلا » کسانى شمرده شدهاند که پس از وجوب حج آن را به تأخیر مىاندازند .(9) در روایتى نقل شده است که خداوند تأخیر کننده یا تارک حج را یهودى یا نصرانى محشور خواهد کرد .(10) در حدیثى دیگر تأخیرکننده حج (11) یا تارک آن (12) مصداق کسانى دانسته شدهاند که خداوند آنان را در قیامت کور محشور مىکند: « ومَن کانَ فى هـذِهِ اَعمى فَهُوَ فِى الأخِرَةِ اَعمى واَضَلُّ ». ( اسراء / 17، 72 ) | ||
1. جواهرالكلام، ج 13، ص 315. | 1. <ref>جواهرالكلام، ج 13، ص 315.</ref> | ||
2. مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 115. | 2. <ref>مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 115.</ref> | ||
3. من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 368؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 31. | 3. <ref>من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 368؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 31.</ref> | ||
4. التفسير الكبير، ج 8، ص 165؛ مجمع البيان، ج 2، ص 350. | 4. <ref>التفسير الكبير، ج 8، ص 165؛ مجمع البيان، ج 2، ص 350.</ref> | ||
5. الكافى، ج 4، ص 266؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 16. | 5. <ref>الكافى، ج 4، ص 266؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 16.</ref> | ||
6. الميزان، ج 3، ص 355. | 6. <ref>الميزان، ج 3، ص 355.</ref> | ||
7. من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 220؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 102؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 166. | 7. <ref>من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 220؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 102؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 166.</ref> | ||
8. كشف الغطاء، ج 2، ص 429. | 8. <ref>كشف الغطاء، ج 2، ص 429.</ref> | ||
9. عوالى اللئالى، ج 2، ص 86؛ نورالثقلين، ج 3، ص 311. | 9. <ref>عوالى اللئالى، ج 2، ص 86؛ نورالثقلين، ج 3، ص 311.</ref> | ||
10. من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 368؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 32. | 10.<ref> من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 368؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 32.</ref> | ||
11. الكافى، ج 4، ص 269؛ مستدرك الوسائل، ج 8، ص 17. | 11. <ref>الكافى، ج 4، ص 269؛ مستدرك الوسائل، ج 8، ص 17.</ref> | ||
12. الكافى، ج 4، ص 269؛ تهذيب، ج 5، ص 18. | 12. <ref>الكافى، ج 4، ص 269؛ تهذيب، ج 5، ص 18.</ref> | ||
پس از شروع حج، بر حجگزار واجب است آن را به پایان برساند : | === تمام و کامل کردن حج === | ||
پس از شروع حج، بر حجگزار واجب است آن را به پایان برساند : « واَتِمُّوا الحَجَّ والعُمرَةَ لِلّهِ » ( بقره / 2، 196 )<ref>مجمعالبيان، ج 2، ص 37 - 38؛ فقه القرآن، ج 1، ص 321؛ احكام القرآن، جصاص ، ج 1، ص 320.</ref>، از اینرو وى حق ندارد تنها برخى اعمال حج را انجام داده، برخى را رها کند<ref>فقه القرآن، ج 1، ص 263؛ الخلاف، ج 2، ص 365؛ المجموع، ج 7، ص 388.</ref> یا در بین اعمال حج از احرام خارج شده، دوباره محرم گردد .<ref>جامع البيان، ج 2، ص 284.</ref> بیشتر فقهاى اسلامى با استناد به آیه یاد شده گفتهاند: در صورت فاسد شدن حج نیز بر مکلف واجب است حج فاسد را به پایان رساند ؛<ref>الخلاف، ج 2، ص 365؛ المجموع، ج 7، ص 388.</ref> همچنین فقیهان بر اساس این آیه گفتهاند: اتمام حج استحبابى نیز پس از شروع، بر مکلف واجب است .<ref> منتهى المطلب، ج 2، ص 840؛ الحدائق، ج 15، ص 406.</ref> افزون بر آیه مذکور، این وظیفه از آیاتى که قرآن در آنها مسلمانان را به تعظیم شعائر الهى توصیه کرده: « ومَن یُعَظِّم شَعـرَ اللّهِ فَاِنَّها مِن تَقوَى القُلوب » ( حجّ / 22، 32 ) یا آنان را از حلال شمردن این شعائر نهى کرده است: « لاتُحِلّوا شَعرَ اللّهِ » ( مائده / 5، 2 ) استفاده مىشود؛ با این بیان که مراد از « شعائر اللّه » در این آیات، مناسک حج <ref> جامعالبيان، ج 6، ص 73؛ مجمع البيان، ج 3، ص 264؛ فقه القرآن، ج 1، ص 303.</ref> و مقصود از حلال شمردن آنها تضییع و فاسد کردن آنهاست ؛<ref>مجمعالبيان، ج 3، ص 264؛ فقه القرآن، ج 1، ص 303.</ref> اما چنانچه حجگزار پس از شروع اعمال حج، به سبب مانع شدن دشمن یا بیمارى نتواند اعمال حج را به پایان رساند وظایف خاصى برایش تشریع شده است. | |||
=== تکرار حج === | |||
حج در عمر تنها یک بار واجب است ،(1) زیرا امر مستفاد از آیه « ولِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ البَیتِ » ( آلعمران / 3، 97 ) و آیات دیگر، تنها بر ایجاد ماهیت حج دلالت دارند و ایجاد ماهیت با انجام یک بار حج محقق مىشود؛ همچنین در این مورد به روایات (2) و سیره پیامبر که پس از نزول آیات حج تنها یک بار این عمل را انجام دادند (3) استناد شده است. در روایتى نیز نقل شده که پس از نزول آیات حج از پیامبر سؤال شد که آیا حج هر سال واجب است که آیه « لا تَسـ ٔ لوا عَن اَشیاءَ اِن تُبدَ لَکُم تَسُؤکُم » ( مائده / 5، 101 ) نازل شد و مسلمانان را از پرسش بیشتر در این باره نهى کرد .(4) در مقابل، در روایتى در تفسیر آیه 97 آل عمران / 3 نقل شده است که خداوند در این آیه حج را بر توانگران در هر سال واجب کرده است (5) یا نقل شده که در هر 5 سال یک بار حج واجب مىگردد ؛(6) ولى دیگر فقیهان این روایات را بر وجوب على البدل (7) یا وجوب کفایى (8) حمل کردهاند؛ به این معنا که در هر سال گروهى از توانگران باید حج گزارده، خانه کعبه را از زائر خالى نگذارند یا بر استحباب حمل شده است .(9) اما تکرار حج مستحب شمرده شده است. برخى استحباب آن را از آیه « واِذ جَعَلنَا البَیتَ مَثابَةً لِلنّاسِ » ( بقره / 2، 125 ) استفاده کردهاند ؛(10) با این استدلال که « مَثابَة » موضعى است که فرد دوباره به آن رجوع مىکند .(11) در روایات اسلامى نیز بر تکرار حج بسیار تأکید شده است .(12) سیره پیامبران الهى و امامان که مکرر حج مىگزاردند (13) نیز مؤید استحباب زیاد تکرار حج است. | حج در عمر تنها یک بار واجب است ،(1) زیرا امر مستفاد از آیه « ولِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ البَیتِ » ( آلعمران / 3، 97 ) و آیات دیگر، تنها بر ایجاد ماهیت حج دلالت دارند و ایجاد ماهیت با انجام یک بار حج محقق مىشود؛ همچنین در این مورد به روایات (2) و سیره پیامبر که پس از نزول آیات حج تنها یک بار این عمل را انجام دادند (3) استناد شده است. در روایتى نیز نقل شده که پس از نزول آیات حج از پیامبر سؤال شد که آیا حج هر سال واجب است که آیه « لا تَسـ ٔ لوا عَن اَشیاءَ اِن تُبدَ لَکُم تَسُؤکُم » ( مائده / 5، 101 ) نازل شد و مسلمانان را از پرسش بیشتر در این باره نهى کرد .(4) در مقابل، در روایتى در تفسیر آیه 97 آل عمران / 3 نقل شده است که خداوند در این آیه حج را بر توانگران در هر سال واجب کرده است (5) یا نقل شده که در هر 5 سال یک بار حج واجب مىگردد ؛(6) ولى دیگر فقیهان این روایات را بر وجوب على البدل (7) یا وجوب کفایى (8) حمل کردهاند؛ به این معنا که در هر سال گروهى از توانگران باید حج گزارده، خانه کعبه را از زائر خالى نگذارند یا بر استحباب حمل شده است .(9) اما تکرار حج مستحب شمرده شده است. برخى استحباب آن را از آیه « واِذ جَعَلنَا البَیتَ مَثابَةً لِلنّاسِ » ( بقره / 2، 125 ) استفاده کردهاند ؛(10) با این استدلال که « مَثابَة » موضعى است که فرد دوباره به آن رجوع مىکند .(11) در روایات اسلامى نیز بر تکرار حج بسیار تأکید شده است .(12) سیره پیامبران الهى و امامان که مکرر حج مىگزاردند (13) نیز مؤید استحباب زیاد تکرار حج است. | ||
1. ارشادالاذهان، ج 1، ص 307؛ مواهب الجليل، ج 3، ص 412. | 1. <ref>ارشادالاذهان، ج 1، ص 307؛ مواهب الجليل، ج 3، ص 412.</ref> | ||
2. تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 15 ـ 16؛ فتح العزيز، ج 7، ص 2 ـ 4. | 2. <ref>تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 15 ـ 16؛ فتح العزيز، ج 7، ص 2 ـ 4.</ref> | ||
3. الاقناع، ج1، ص230؛ حواشى الشروانى، ج4، ص4. | 3. <ref>الاقناع، ج1، ص230؛ حواشى الشروانى، ج4، ص4.</ref> | ||
4. سنن ابن ماجه، ج 2، ص 963؛ فقه القرآن، ج 1، ص 270؛ مستدرك الوسائل، ج 8، ص 14. | 4. <ref>سنن ابن ماجه، ج 2، ص 963؛ فقه القرآن، ج 1، ص 270؛ مستدرك الوسائل، ج 8، ص 14.</ref> | ||
5. الكافى، ج 4، ص 265؛ تهذيب، ج 5، ص 16؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 16. | 5. <ref>الكافى، ج 4، ص 265؛ تهذيب، ج 5، ص 16؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 16.</ref> | ||
6. مواهب الجليل، ج 3، ص 412؛ اعانة الطالبين، ج 2، ص 322. | 6. <ref>مواهب الجليل، ج 3، ص 412؛ اعانة الطالبين، ج 2، ص 322.</ref> | ||
7. تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 16؛ ذخيرة المعاد، ج 1، ص 549. | 7.<ref> تذكرة الفقهاء، ج 7، ص 16؛ ذخيرة المعاد، ج 1، ص 549.</ref> | ||
8. كشف اللثام، ج 1، ص 276؛ ذخيرة المعاد، ج 1، ص 549. | 8. <ref>كشف اللثام، ج 1، ص 276؛ ذخيرة المعاد، ج 1، ص 549.</ref> | ||
9. المعتبر، ج 2، ص 747؛ الاقناع، ج 1، ص 230؛ مغنى المحتاج، ج 1، ص 460. | 9. <ref>المعتبر، ج 2، ص 747؛ الاقناع، ج 1، ص 230؛ مغنى المحتاج، ج 1، ص 460.</ref> | ||
10. اقصى البيان، ج 1، ص 386 - 387. | 10. <ref>اقصى البيان، ج 1، ص 386 - 387.</ref> | ||
11. مجمع البيان، ج 1، ص 378. | 11. <ref>مجمع البيان، ج 1، ص 378.</ref> | ||
12. ر. ك: وسائل الشيعه، ج 11، ص 123 - 133. | 12. <ref>ر. ك: وسائل الشيعه، ج 11، ص 123 - 133.</ref> | ||
13. وسائل الشيعه، ج 11، ص 131 ـ 132؛ مستدرك الوسائل، ج 8، ص 48 ـ 49. | 13. <ref>وسائل الشيعه، ج 11، ص 131 ـ 132؛ مستدرك الوسائل، ج 8، ص 48 ـ 49.</ref> | ||
=== زمان حج === | |||
حج زمان و ماههاى خاصى دارد: « الحَجُّ اَشهُرٌ مَعلومـتٌ ». ( بقره / 2، 197 ) این ماهها عبارتاند از شوال، ذیقعده و ذیحجه .(1) در روایتى از امام باقر علیهالسلام نیز ماههاى حج، سه ماه مذکور شمرده شده است ؛(2) ولى برخى با استناد به جمله « فَمَن فَرَضَ فیهِنَّ الحَجَّ » ( بقره / 2، 197 ) و نیز « ولا فُسوقَ ولا جِدالَ فِى الحَجِّ » در آیه مذکور، ماههاى حج را دو ماه اول و 10 روز نخست یا 9 روز نخست ماه ذیحجه دانستهاند؛ با این استدلال که پس از روز دهم، محرم شدن براى حج جایز نیست و رفث و جدال جایز است ؛(3) ولى در پاسخ گفته شده که مراد از ماه حج بودنِ سه ماه یاد شده، غالب روزهاى آن است نه همه روزهاى این سه ماه ،(4) بر این اساس، باید همه اعمال حج از جمله احرام در این ماهها واقع شوند ؛(5) ولى برخى از فقهاى اهل سنت با استناد به آیه « یَسـ ٔ لونَکَ عَنِ الاَهِلَّةِ قُل هِىَ مَوقیتُ لِلنّاسِ والحَجِّ » ( بقره / 2، 189 ) و ادلهاى دیگر، همه ماههاى سال را وقت حج شمرده و گفتهاند: احرام حج در غیر ماههاى یاد شده نیز جایز است .(6) برخى نیز با تأیید این نظر گفتهاند: احرام این افراد به احرام عمره تبدیل مىگردد .(7) در پاسخ به استدلال به آیه 189 بقره / 2 گفته شده: جمله « یَسـ ٔ لونَکَ عَنِ الاَهِلَّةِ » عام یا مجمل است و با آیه « الحَجُّ اَشهُرٌ مَعلومـتٌ » تخصیص یا تبیین شده است، از اینرو ماههاى حج منحصر در ماههاى خاص است .(8) به نظر فقهاى امامیه و برخى فقیهان اهل سنت، افزون بر اعمال حج، اعمال عمره تمتع نیز باید در ماههاى حج انجام گیرد ،(9) زیرا عمره تمتع جزء اعمال حج است (10) و آیه « فَمَن فَرَضَ فیهِنَّ الحَجَّ » ( بقره / 2، 197 ) شامل انجام عمره تمتع در ماههاى حج مىشود ؛(11) ولى برخى از فقهاى اهل سنت انجام دادن عمره تمتع را پیش از ماههاى حج جایز دانستهاند؛ بدین شرط که پس از عمره از احرام خارج نشود .(12) بعضى نیز گفتهاند: اگر عمره را قبل از ماههاى حج شروع کند ولى بیشتر اعمال آن در ماههاى حج باشد جایز است .(13) | حج زمان و ماههاى خاصى دارد: « الحَجُّ اَشهُرٌ مَعلومـتٌ ». ( بقره / 2، 197 ) این ماهها عبارتاند از شوال، ذیقعده و ذیحجه .(1) در روایتى از امام باقر علیهالسلام نیز ماههاى حج، سه ماه مذکور شمرده شده است ؛(2) ولى برخى با استناد به جمله « فَمَن فَرَضَ فیهِنَّ الحَجَّ » ( بقره / 2، 197 ) و نیز « ولا فُسوقَ ولا جِدالَ فِى الحَجِّ » در آیه مذکور، ماههاى حج را دو ماه اول و 10 روز نخست یا 9 روز نخست ماه ذیحجه دانستهاند؛ با این استدلال که پس از روز دهم، محرم شدن براى حج جایز نیست و رفث و جدال جایز است ؛(3) ولى در پاسخ گفته شده که مراد از ماه حج بودنِ سه ماه یاد شده، غالب روزهاى آن است نه همه روزهاى این سه ماه ،(4) بر این اساس، باید همه اعمال حج از جمله احرام در این ماهها واقع شوند ؛(5) ولى برخى از فقهاى اهل سنت با استناد به آیه « یَسـ ٔ لونَکَ عَنِ الاَهِلَّةِ قُل هِىَ مَوقیتُ لِلنّاسِ والحَجِّ » ( بقره / 2، 189 ) و ادلهاى دیگر، همه ماههاى سال را وقت حج شمرده و گفتهاند: احرام حج در غیر ماههاى یاد شده نیز جایز است .(6) برخى نیز با تأیید این نظر گفتهاند: احرام این افراد به احرام عمره تبدیل مىگردد .(7) در پاسخ به استدلال به آیه 189 بقره / 2 گفته شده: جمله « یَسـ ٔ لونَکَ عَنِ الاَهِلَّةِ » عام یا مجمل است و با آیه « الحَجُّ اَشهُرٌ مَعلومـتٌ » تخصیص یا تبیین شده است، از اینرو ماههاى حج منحصر در ماههاى خاص است .(8) به نظر فقهاى امامیه و برخى فقیهان اهل سنت، افزون بر اعمال حج، اعمال عمره تمتع نیز باید در ماههاى حج انجام گیرد ،(9) زیرا عمره تمتع جزء اعمال حج است (10) و آیه « فَمَن فَرَضَ فیهِنَّ الحَجَّ » ( بقره / 2، 197 ) شامل انجام عمره تمتع در ماههاى حج مىشود ؛(11) ولى برخى از فقهاى اهل سنت انجام دادن عمره تمتع را پیش از ماههاى حج جایز دانستهاند؛ بدین شرط که پس از عمره از احرام خارج نشود .(12) بعضى نیز گفتهاند: اگر عمره را قبل از ماههاى حج شروع کند ولى بیشتر اعمال آن در ماههاى حج باشد جایز است .(13) | ||
1. المبسوط، سرخسى، ج 4، ص 61؛ تذكرهالفقهاء، ج 7، ص 183؛ زبدة البيان، ص 262. | 1. <ref>المبسوط، سرخسى، ج 4، ص 61؛ تذكرهالفقهاء، ج 7، ص 183؛ زبدة البيان، ص 262.</ref> | ||
2. تذكرهالفقهاء، ج7، ص183؛ مختلفالشيعه، ج4، ص28. | 2. <ref>تذكرهالفقهاء، ج7، ص183؛ مختلفالشيعه، ج4، ص28.</ref> | ||
3. تذكرهالفقهاء، ج7، ص184؛ الحدائق، ج14، ص356. | 3.<ref> تذكرهالفقهاء، ج7، ص184؛ الحدائق، ج14، ص356.</ref> | ||
4. تذكرهالفقهاء، ج 7، ص 184. | 4.<ref> تذكرهالفقهاء، ج 7، ص 184.</ref> | ||
5. المجموع، ج 7، ص 140 - 144؛ جواهرالكلام، ج 18، ص 49. | 5. <ref>المجموع، ج 7، ص 140 - 144؛ جواهرالكلام، ج 18، ص 49.</ref> | ||
6. بدائع الصنائع، ج 2، ص 160؛ المغنى، ج 3، ص 224 - 225؛ مواهب الجليل، ج 4، ص 25. | 6.<ref> بدائع الصنائع، ج 2، ص 160؛ المغنى، ج 3، ص 224 - 225؛ مواهب الجليل، ج 4، ص 25.</ref> | ||
7. المجموع، ج 7، ص 144؛ الفقه الاسلامى، ج 3، ص 2123. | 7. <ref>المجموع، ج 7، ص 144؛ الفقه الاسلامى، ج 3، ص 2123.</ref> | ||
8. المجموع، ج 7، ص 145؛ سلسلة الينابيع، ج 7، ص 116. | 8. <ref>المجموع، ج 7، ص 145؛ سلسلة الينابيع، ج 7، ص 116.</ref> | ||
9. المبسوط، سرخسى، ج 4، ص 30 - 31؛ تحريرالاحكام، ج 2، ص 110؛ مغنى المحتاج، ج 1، ص 514. | 9. <ref>المبسوط، سرخسى، ج 4، ص 30 - 31؛ تحريرالاحكام، ج 2، ص 110؛ مغنى المحتاج، ج 1، ص 514.</ref> | ||
10. زبدة البيان، ص 264 - 265؛ الفتاوى الواضحه، ص 546. | 10. <ref>زبدة البيان، ص 264 - 265؛ الفتاوى الواضحه، ص 546.</ref> | ||
11. زبدة البيان، ص 264. | 11. <ref>زبدة البيان، ص 264.</ref> | ||
12. المبسوط، سرخسى، ج 4، ص 30. | 12. <ref>المبسوط، سرخسى، ج 4، ص 30.</ref> | ||
13. الفقه الاسلامى، ج 3، ص 2283. | 13. <ref>الفقه الاسلامى، ج 3، ص 2283.</ref> | ||
=== مکان حج === | |||
حج باید در مکانى خاص یعنى شهر مکه انجام شود. این حکم از آیات متعدد استفاده مىشود؛ از جمله آیات 27 - 29 حجّ / 22 که در آن حضرت ابراهیم پس از تجدید بناى کعبه فرمان یافت که همه انسانها را براى برگزارى حج به سوى مکه و طواف بر گِرد کعبه دعوت کند: « واَذِّن فِىالنّاسِ بِالحَجِّ یَأتوکَ رِجالاً و عَلى کُلِّ ضامِرٍ یَأتینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمیق * ... ولیَطَّوَّفوا بِالبَیتِ العَتیق ». ( حجّ / 22، 27، 29 ) آیه « ولِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ البَیتِ » ( آل عمران / 3، 97 ) نیز بر این موضوع دلالت دارد؛ همچنین این حکم از آیه 33 حجّ / 22 که محل حج و عمره را بنابر قولى | حج باید در مکانى خاص یعنى شهر مکه انجام شود. این حکم از آیات متعدد استفاده مىشود؛ از جمله آیات 27 - 29 حجّ / 22 که در آن حضرت ابراهیم پس از تجدید بناى کعبه فرمان یافت که همه انسانها را براى برگزارى حج به سوى مکه و طواف بر گِرد کعبه دعوت کند: « واَذِّن فِىالنّاسِ بِالحَجِّ یَأتوکَ رِجالاً و عَلى کُلِّ ضامِرٍ یَأتینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمیق * ... ولیَطَّوَّفوا بِالبَیتِ العَتیق ». ( حجّ / 22، 27، 29 ) آیه « ولِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ البَیتِ » ( آل عمران / 3، 97 ) نیز بر این موضوع دلالت دارد؛ همچنین این حکم از آیه 33 حجّ / 22 که محل حج و عمره را بنابر قولى <ref>جامعالبيان، ج 17، ص 211؛ مجمعالبيان، ج 7، ص 151؛ الميزان، ج 14، ص 374.</ref> شهر مکه و خانه کعبه دانسته: « ثُمَّ مَحِلُّها اِلَى البَیتِ العَتیق » ( حجّ / 22، 33 ) استفاده مىشود؛ همچنین بر اساس آیات و روایات، هریک از اعمال حج مکان خاص دارد و همه این اعمال یا بیشتر آنها باید در مکان خاص خود انجام شوند. ( همین مقاله، اعمال حج ) | ||
=== اخلاص در حج === | |||
حج از حقوق الهى بر بندگان است که باید تنها براى خدا انجام گیرد: « ولِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ البَیتِ ». ( آلعمران / 3، 97 ) این امر از آیه 196 بقره که به اتمام حج براى خدا فرمان داده نیز استفاده مىشود .<ref>مجمع البيان، ج 2، ص 38؛ الميزان، ج 2، ص 76.</ref> در روایتى پیامبر اکرم افرادى را مذمت کرد که حج را به قصد تفریح یا تجارت یا ریا و خودنمایى انجام مىدهند .<ref>وسائل الشيعه، ج 15، ص 349؛ بحارالانوار، ج 6، ص 308؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 375.</ref> در حدیثى دیگر امام صادق ثواب حجى را که براى خدا باشد بر عهده خدا و پاداش حجى را که براى دیگران باشد بر عهده مردم دانست .<ref>وسائل الشيعه، ج 11، ص 109؛ بحارالانوار، ج 96، ص 24.</ref> | |||
=== تهیه توشه و لوازم حج === | |||
بر حجگزار لازم است توشه و ابزار این سفر را آماده کند: « الحَجُّ اَشهُرٌ مَعلومـتٌ ... وتَزَوَّدوا ». مراد از امر به تهیه زاد در آیه طبق یک نظر زاد و توشه مادى این سفر است <ref>تفسير قرطبى، ج 2، ص 411؛ زبدة البيان، ص 267.</ref> که حجگزار باید خود آن را تهیه کند و بار خود را به دوش دیگران نیندازد .<ref>مجمع البيان، ج 2، ص 45؛ سلسلة الينابيع، ج 7، ص 352.</ref> شأن نزول آیه نیز مؤید همین امر است .<ref>جامعالبيان، ج 2، ص 380؛ التفسير الكبير، ج 5، ص 185.</ref> در روایتى نیز حاجیان به خرید نیازهاى خوراکى خود پیش از سفر توصیه شدهاند و دلیل این امر آیه 46 توبه / 9 شمرده شده که به تهیه لوازم سفر پیش از خروج از منزل سفارش کرده است: « ولَو اَرادوا الخُروجَ لاََعَدّوا لَهُ عُدَّةً ».<ref>وسائل الشيعه، ج 11، ص 35؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 472.</ref> | |||
=== بازداشتن و آزار حجگزاران === | |||
قرآن کریم در آیه 25 حجّ / 22 ضمن مساوى شمردن همگان در بهرهمندى از سرزمین مکه منع دیگران از حج را عمل کافران دانسته <ref>جامع البيان، ج 17، ص 181؛ سلسلة الينابيع، ج 7، ص 378.</ref> و آنان را به عذاب تهدید کرده است: « اِنَّ الَّذینَ کَفَروا ویَصُدّونَ عَن سَبیلِ اللّهِ والمَسجِدِ الحَرامِ الَّذى جَعَلنـهُ لِلنّاسِ سَواءً اَلعـکِفُ فیهِ والبادِ ومَن یُرِد فیهِ بِاِلحادٍ بِظُـلمٍ نُذِقهُ مِن عَذابٍ اَلیم ». آیه درباره قریش نازل شد که پیامبر صلىاللهعلیهوآله و مسلمانان را از حج بازداشتند .<ref>تفسير قرطبى، ج12، ص31؛ الصافى، ج3، ص371.</ref> در آیهاى دیگر قرآن پس از منع مسلمانان از تعرض به حاجیان، سرانجام چنین کارى را گرفتار شدن به عذاب الهى دانسته است: « یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتُحِلّوا شَعرَ اللّهِ ... ولا ءامّینَ البَیتَ الحَرامَ ... ولا یَجرِمَنَّکُم شَنَـ ٔ نُ قَومٍ اَن صَدّوکُم عَنِ المَسجِدِ الحَرامِ اَن تَعتَدوا ... واتَّقوا اللّهَ اِنَّ اللّهَ شَدیدُ العِقاب ». ( مائده / 5، 2 ) مراد از « ءامّینَ البَیتَ » مطلق حجگزاران <ref>تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 584.</ref> یا حجگزاران کافرند <ref>مجمع البيان، ج 3، ص 264؛ الميزان، ج 5، ص 189.</ref> که برخى از آنان در حدیبیه مانع حجگزارى مسلمانان شدند، چنانکه ادامه آیه که مسلمانان را از مقابله به مثل با کافران منع کرده مؤید این امر است .<ref>الميزان، ج 5، ص 190.</ref> طبق قول دوم باید نزول این آیه را قبل از آیه 28 توبه / 9 دانست، زیرا قرآن در آیه یاد شده به مسلمانان فرمان داده که مشرکان را از ورود به مکه و انجام اعمال حج بازدارند. | |||
=== یاد گرفتن مناسک حج === | |||
قرآن در آیه 128 بقره / 2 از درخواست ابراهیم از خداوند مبنى بر نشان دادن مناسک به آنان یاد کرده است: « واَرِنا مَناسِکَنا ».<ref>جامعالبيان، ج 1، ص 769؛ التبيان، ج 1، ص 464؛ سلسلة الينابيع، ج 7، ص 358.</ref> مقصود از « مناسک » به نظر برخى، اعمال حج و مراد از نشان دادن آن، تعلیم دادن این اعمال است .<ref>جامع البيان، ج 1، ص 771؛ التفسير الكبير، ج 4، ص 68.</ref> نقل شده که پس از این درخواست جبرئیل مناسک حج را به ابراهیم آموخت ،<ref>فتح البارى، ج 6، ص 289؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 230.</ref> از اینرو لازم است حاجیان نیز با الگوگیرى از ابراهیم که قرآن به آن فرمان داده: « قد کانت لَکُم اُسوَةٌ حَسَنَةٌ فى اِبرهیمَ » ( ممتحنه / 60، 4 ) مناسک حج خود را قبل از انجام دادن آن بیاموزند. برخى مراد از « النّاسُ » در آیه « اَفیضوا مِن حَیثُ اَفاضَ النّاسُ » ( بقره / 2، 199 ) را نیز عالمان دین دانستهاند که مردم را با احکام آشنا مىکنند ،<ref>مجمعالبيان، ج 2، ص 49؛ بحارالانوار، ج 24، ص 95.</ref> بر این اساس مراد آیه این است که اعمال حج را باید به پیروى از عالمان انجام داد. افزون بر آیات مذکور، لازمه همه آیاتى که مسلمانان را به انجام دادن حج یا اعمال آن فرمان داده، آشنایى با احکام و اعمال حج است، زیرا تا حجگزار آنها را فرا نگیرد انجام دادن حج یا هر یک از اعمال آن امکانپذیر نیست. از پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله نیز روایت شده که مناسک حجتان را از من فرا گیرید <ref>عوالى اللئالى، ج 1، ص 215؛ كنزالعمال، ج 5، ص 116.</ref> و نیز از آن حضرت نقل شده که مناسک را یاد بگیرید، زیرا جزء دین است .<ref>كنزالعمال، ج 5، ص 23.</ref> | |||
=== تجارت در حج === | |||
قرآن در آیه 198 بقره / 2 تجارت * و کسب منافع مادى را در حج جایز دانسته است : « لَیسَ عَلَیکُم جُناحٌ اَن تَبتَغوا فَضلاً مِن رَبِّکُم »<ref>المجموع، ج 7، ص 76؛ زبدهالبيان، ص 268؛ سلسلة الينابيع، ج 7، ص 352.</ref>. در شأن نزول آیه آمده است که مسلمانان صدر اسلام همچون دوران جاهلیت تجارت را در حج حرام مىشمردند که آیه فوق نازل شد و آن را مباح شمرد .<ref>جامع البيان، ج 2، ص 385؛ زبدة البيان، ص 268.</ref> در آیهاى دیگر نیز قرآن مسلمانان را از تعرض به حاجیانى برحذر داشته است که قصد تجارت دارند : « یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتُحِلّوا ... ولا ءامّینَ البَیتَ الحَرامَ یَبتَغونَ فَضلاً مِن رَبِّهِم » ( مائده / 5، 2 )<ref> مجمع البيان، ج 3، ص 266؛ فقه القرآن، ج 1، ص 304.</ref>؛ همچنین از روایاتى که یکى از منافع حج را در آیه « لِیَشهَدوا مَنـفِعَ لَهُم » ( حجّ / 22، 28 ) تحصیل منافع دنیوى شمرده <ref>وسائل الشيعه، ج 13، ص 391؛ جامع احاديث الشيعه، ج 11، ص 341.</ref> جواز تجارت در حج به دست مىآید. افزون بر این، در روایات اسلامى نیز تجارت در حج به صراحت مباح شمرده شده است .<ref>علل الشرايع، ج 1، ص 273؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 13.</ref> | |||
=== ذکر و استغفار در حج === | |||
2 | |||
قرآن | |||
یکى از تکالیف حاجیان در حج ذکر خدا و استغفار است که این تکلیف در مواردى واجب و در بیشتر موارد مستحب است. ذکر و یاد خدا از همان ابتداى حج با گفتن تلبیه آغاز مىگردد که بر اساس برخى روایات، آیه « فَمَن فَرَضَ فیهِنَّ الحَجَّ » ( بقره / 2، 197 ) به آن اشاره دارد .(1) در تلبیه برخى ذکرها واجب و برخى مستحب شمرده شده است. ( احرام ) افزون بر احرام، در روایات اسلامى حاجیان به گفتن ذکرهایى خاص در طواف، نماز طواف، سعى صفا و مروه و تقصیر و طواف نساء و نیز در وقوف در عرفات و رمى جمرات ترغیب شدهاند .(2) پس از کوچ از عرفات به سوى مشعر نیز حاجیان به گفتن ذکر مأمور شدهاند: « فَاِذا اَفَضتُم مِن عَرَفـتٍ فَاذکُروا اللّهَ عِندَ المَشعَرِ الحَرامِ واذکُروهُ کَما هَدکُم ». ( بقره / 2، 198 ) برخى این ذکر را مستحب شمرده ؛(3) ولى برخى با استناد به امر « فَاذکُروا » ذکر را در این مکان واجب شمردهاند .(4) در روایت نقل شده که پیامبر در مشعر پس از نماز صبح تا طلوع خورشید پیوسته تکبیر و تهلیل مىگفت .(5) برخى از فقهاى اهل سنت مراد از ذکر اول در آیه را نماز مغرب و عشا دانستهاند که به صورت جمع خوانده مىشود .(6) قرآن در آیاتى به ذکر در هنگام قربانى نیز فرمان داده است: « والبُدنَ جَعَلنـها لَکُم مِن شَعـرِ اللّهِ ... فَاذکُرُوا اسمَ اللّهِ عَلَیها ». ( حجّ / 22، 36 و نیز 37 ) ( قربانى ) در آیاتى دیگر نیز حاجیان به ذکر الهى در روزهایى معین مأمور گردیدهاند: « واذکُروا اللّهَ فى اَیّامٍ مَعدودتٍ ». ( بقره / 2، 203؛ نیز حجّ / 22، 28 ) مراد از ایام در این آیات به نظر بسیارى روزهاى یازدهم تا سیزدهم ذیحجه است .(7) این مطلب در روایات اهل بیت نیز آمده است (8) و مقصود از ذکر در این ایام تکبیرهاى خاصى است که پس از هر نماز گفته مىشود .(9) ( ایام تشریق ) پس از اتمام مناسک حج نیز خداوند به حاجیان فرمان داده است که خدا را همانند یادکردن پدران خود بلکه شدیدتر یاد کنند: « فَاِذا قَضَیتُم مَنـسِکَکُم فَاذکُروا اللّهَ کَذِکرِکُم ءاباءَکُم اَو اَشَدَّ ذِکرًا ». ( بقره / 2، 200 ) آیه درباره تفاخر اعراب جاهلى به افتخارات پدران خویش پس از انجام مراسم حج نازل شد که خداوند، آنان را به ذکر خدا همانند تفاخر به پدران فرمان داد .(10) برخى مقصود از این ذکر را همان تکبیرهاى ایام منا دانستهاند (11) و مراد از ذکر شدیدتر: « اَشَدُّ ذِکرا » را یادآورى نعمتهاى خدا و شکر این نعمتها در کنار ذکر خدا (12) و نیز بیشتر یاد کردن صفات الهى دانستهاند، زیرا صفات الهى در برابر افتخارات اندک پدران، فراوان، بلکه نامتناهى است ؛(13) همچنین در آیه 199 بقره / 2 حاجیان به استغفار کردن در حج مأمور شدهاند: « واستَغفِروا اللّهَ اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم ». محل این استغفار در مشعر یا هنگام ورود به مشعر یا خروج از آن یا در عرفه ذکر شده است .(14) بسیارى این استغفار را مستحب شمردهاند ؛(15) ولى برخى احتمال دادهاند که مراد از آن استغفار واجب یا وجوب توبه باشد .(16) | یکى از تکالیف حاجیان در حج ذکر خدا و استغفار است که این تکلیف در مواردى واجب و در بیشتر موارد مستحب است. ذکر و یاد خدا از همان ابتداى حج با گفتن تلبیه آغاز مىگردد که بر اساس برخى روایات، آیه « فَمَن فَرَضَ فیهِنَّ الحَجَّ » ( بقره / 2، 197 ) به آن اشاره دارد .(1) در تلبیه برخى ذکرها واجب و برخى مستحب شمرده شده است. ( احرام ) افزون بر احرام، در روایات اسلامى حاجیان به گفتن ذکرهایى خاص در طواف، نماز طواف، سعى صفا و مروه و تقصیر و طواف نساء و نیز در وقوف در عرفات و رمى جمرات ترغیب شدهاند .(2) پس از کوچ از عرفات به سوى مشعر نیز حاجیان به گفتن ذکر مأمور شدهاند: « فَاِذا اَفَضتُم مِن عَرَفـتٍ فَاذکُروا اللّهَ عِندَ المَشعَرِ الحَرامِ واذکُروهُ کَما هَدکُم ». ( بقره / 2، 198 ) برخى این ذکر را مستحب شمرده ؛(3) ولى برخى با استناد به امر « فَاذکُروا » ذکر را در این مکان واجب شمردهاند .(4) در روایت نقل شده که پیامبر در مشعر پس از نماز صبح تا طلوع خورشید پیوسته تکبیر و تهلیل مىگفت .(5) برخى از فقهاى اهل سنت مراد از ذکر اول در آیه را نماز مغرب و عشا دانستهاند که به صورت جمع خوانده مىشود .(6) قرآن در آیاتى به ذکر در هنگام قربانى نیز فرمان داده است: « والبُدنَ جَعَلنـها لَکُم مِن شَعـرِ اللّهِ ... فَاذکُرُوا اسمَ اللّهِ عَلَیها ». ( حجّ / 22، 36 و نیز 37 ) ( قربانى ) در آیاتى دیگر نیز حاجیان به ذکر الهى در روزهایى معین مأمور گردیدهاند: « واذکُروا اللّهَ فى اَیّامٍ مَعدودتٍ ». ( بقره / 2، 203؛ نیز حجّ / 22، 28 ) مراد از ایام در این آیات به نظر بسیارى روزهاى یازدهم تا سیزدهم ذیحجه است .(7) این مطلب در روایات اهل بیت نیز آمده است (8) و مقصود از ذکر در این ایام تکبیرهاى خاصى است که پس از هر نماز گفته مىشود .(9) ( ایام تشریق ) پس از اتمام مناسک حج نیز خداوند به حاجیان فرمان داده است که خدا را همانند یادکردن پدران خود بلکه شدیدتر یاد کنند: « فَاِذا قَضَیتُم مَنـسِکَکُم فَاذکُروا اللّهَ کَذِکرِکُم ءاباءَکُم اَو اَشَدَّ ذِکرًا ». ( بقره / 2، 200 ) آیه درباره تفاخر اعراب جاهلى به افتخارات پدران خویش پس از انجام مراسم حج نازل شد که خداوند، آنان را به ذکر خدا همانند تفاخر به پدران فرمان داد .(10) برخى مقصود از این ذکر را همان تکبیرهاى ایام منا دانستهاند (11) و مراد از ذکر شدیدتر: « اَشَدُّ ذِکرا » را یادآورى نعمتهاى خدا و شکر این نعمتها در کنار ذکر خدا (12) و نیز بیشتر یاد کردن صفات الهى دانستهاند، زیرا صفات الهى در برابر افتخارات اندک پدران، فراوان، بلکه نامتناهى است ؛(13) همچنین در آیه 199 بقره / 2 حاجیان به استغفار کردن در حج مأمور شدهاند: « واستَغفِروا اللّهَ اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم ». محل این استغفار در مشعر یا هنگام ورود به مشعر یا خروج از آن یا در عرفه ذکر شده است .(14) بسیارى این استغفار را مستحب شمردهاند ؛(15) ولى برخى احتمال دادهاند که مراد از آن استغفار واجب یا وجوب توبه باشد .(16) | ||
1. جامعالبيان، ج 2، ص 357؛ الصافى، ج 1، ص 234. | 1. <ref>جامعالبيان، ج 2، ص 357؛ الصافى، ج 1، ص 234.</ref> | ||
2. ر. ك: وسائل الشيعه، ج 12، ص 375 - 564؛ ر. ك: ج 13؛ مستدرك الوسائل، ج 9، ص 177 - 452. | 2. <ref>ر. ك: وسائل الشيعه، ج 12، ص 375 - 564؛ ر. ك: ج 13؛ مستدرك الوسائل، ج 9، ص 177 - 452.</ref> | ||
3. تذكرة الفقهاء، ج 8، ص 194؛ منتهى المطلب، ج 2، ص 723. | 3. <ref>تذكرة الفقهاء، ج 8، ص 194؛ منتهى المطلب، ج 2، ص 723.</ref> | ||
4. مجمعالبيان، ج 2، ص 47؛ سلسلة الينابيع، ج 7، ص 113. | 4. <ref>مجمعالبيان، ج 2، ص 47؛ سلسلة الينابيع، ج 7، ص 113.</ref> | ||
5. مستدرك الوسائل، ج 10، ص 53؛ جامع احاديث الشيعه، ج 11، ص 508 ـ 509. | 5.<ref> مستدرك الوسائل، ج 10، ص 53؛ جامع احاديث الشيعه، ج 11، ص 508 ـ 509.</ref> | ||
6. احكام القرآن، جصاص ، ج 1، ص 378 ـ 379؛ التفسير الكبير، ج 5، ص 195. | 6. <ref>احكام القرآن، جصاص ، ج 1، ص 378 ـ 379؛ التفسير الكبير، ج 5، ص 195.</ref> | ||
7. مجمع البيان، ج 2، ص 52؛ ج 7، ص 129؛ تفسير قرطبى، ج 3، ص 3. | 7. <ref>مجمع البيان، ج 2، ص 52؛ ج 7، ص 129؛ تفسير قرطبى، ج 3، ص 3.</ref> | ||
8. الكافى، ج 4، ص 516؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 271. | 8. <ref>الكافى، ج 4، ص 516؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 271.</ref> | ||
9. الخلاف، ج 1، ص 668 ـ 669؛ مجمعالبيان، ج 2، ص 53؛ التفسير الكبير، ج 5، ص 211. | 9. <ref>الخلاف، ج 1، ص 668 ـ 669؛ مجمعالبيان، ج 2، ص 53؛ التفسير الكبير، ج 5، ص 211.</ref> | ||
10. جامعالبيان، ج 2، ص 404؛ اسباب النزول، ص 39؛ مجمعالبيان، ج 2، ص 50. | 10. <ref>جامعالبيان، ج 2، ص 404؛ اسباب النزول، ص 39؛ مجمعالبيان، ج 2، ص 50.</ref> | ||
11. جامعالبيان، ج 2، ص 407؛ مجمعالبيان، ج 2، ص 50؛ الميزان، ج 2، ص 86. | 11. <ref>جامعالبيان، ج 2، ص 407؛ مجمعالبيان، ج 2، ص 50؛ الميزان، ج 2، ص 86.</ref> | ||
12. مجمعالبيان، ج 2، ص 50؛ زبدهالبيان، ص 276. | 12. <ref>مجمعالبيان، ج 2، ص 50؛ زبدهالبيان، ص 276.</ref> | ||
13. التفسير الكبير، ج 5، ص 203. | 13. <ref>التفسير الكبير، ج 5، ص 203.</ref> | ||
14. | 14. <ref>زبدهالبيان، ص 273.</ref> | ||
15. زبدهالبيان، ص 275؛ مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 214. | 15. <ref>زبدهالبيان، ص 275؛ مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 214.</ref> | ||
16. | 16. <ref>زبدهالبيان، ص 275؛ مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 214.</ref> | ||
دعا و درخواست از خداوند از اعمال دیگرى است که در حج توصیه شده است: « فَاِذا قَضَیتُم مَنـسِکَکُم فَاذکُروا اللّهَ ». ( بقره / 2، 200 ) طبق یک نظر، مراد از ذکر در آیه، دعا و حاجت خواستن از خداوند در منا و دیگر مکانهاى مقدس است ، | === دعا در حج === | ||
دعا و درخواست از خداوند از اعمال دیگرى است که در حج توصیه شده است: « فَاِذا قَضَیتُم مَنـسِکَکُم فَاذکُروا اللّهَ ». ( بقره / 2، 200 ) طبق یک نظر، مراد از ذکر در آیه، دعا و حاجت خواستن از خداوند در منا و دیگر مکانهاى مقدس است ،<ref>مجمع البيان، ج 2، ص 50؛ التفسير الكبير، ج 5، ص 302؛ زبدهالبيان، ص 275.</ref> زیرا دعا در این مکانها بهتر از جاى دیگر است .<ref>مجمع البيان، ج 2، ص 50.</ref> در این دعاها نباید همه همت حاجیان تنها تحصیل منافع دنیوى باشد: « فَمِنَ النّاسِ مَن یَقولُ رَبَّنا ءاتِنا فِىالدُّنیا وما لَهُ فِى الأخِرَةِ مِن خَلـق ». ( بقره / 2، 200 ) آیه درباره روش اعراب جاهلى نازل شد که در حج تنها از خداوند اموال دنیوى مانند شتر و گوسفند و پیروزى بر دشمن را طلب مىکردند ،<ref>جامعالبيان، ج 2، ص 408؛ تفسير قرطبى، ج 2، ص 432.</ref> بلکه لازم است افزون بر دنیا آخرت را نیز طلب کنند: « ومِنهُم مَن یَقولُ رَبَّنا ءاتِنا فِى الدُّنیا حَسَنَةً وفِى الأخِرَةِ حَسَنَةً وقِنا عَذابَ النّار ». ( بقره / 2، 201 ) در روایات اهل بیت حسنه دنیا به گشایش رزق و اخلاق نیک و حسنه آخرت به رضوان الهى و بهشت تفسیر شده است ؛<ref>وسائل الشيعه، ج 17، ص 9؛ مستدرك الوسائل، ج 13، ص 7.</ref> همچنین در روایات اهل بیت خواندن این دعا در مواقع دیگر از جمله در طواف، میان رکن یمانى و حجرالاسود ،<ref>وسائل الشيعه، ج 13، ص 334؛ جامع احاديث الشيعه، ج 11، ص 288.</ref> هنگام سعى و بالاى کوه صفا <ref>وسائل الشيعه، ج 13، ص 447؛ مستدرك الوسائل، ج 9، ص 442.</ref> مستحب شمرده شده است. قرآن در آیاتى دیگر نیز از دعاهاى ابراهیم و اسماعیل در این سرزمین یاد کرده است؛ مانند درخواست امنیت حاجیان و روزى رساندن به آنان: « واِذ قالَ اِبرهیمُ رَبِّ اجعَل هـذا بَلَدًا ءامِنـًا وارزُق اَهلَهُ مِنَ الثَّمَرتِ » ( بقره / 2، 126 ) و درخواست تسلیم بودن خود و فرزندان در برابر خدا و آشنا کردن آنان با مناسک و عبادات و نیز آمرزش الهى: « رَبَّنا واجعَلنا مُسلِمَینِ لَکَ ومِن ذُرِّیَّتِنا اُمَّةً مُسلِمَةً لَکَ واَرِنا مَناسِکَنا وتُب عَلَینا اِنَّکَ اَنتَ التَّوّابُ الرَّحیم ». ( بقره / 2، 128 ) | |||
2. | |||
=== انجام دادن اعمال نیک === | |||
قرآن در آیه 197 بقره / 2 حاجیان را به کار خیر تشویق کرده است: « الحَجُّ اَشهُرٌ مَعلومـتٌ ... وما تَفعَلوا مِن خَیرٍ یَعلَمهُ اللّهُ وتَزَوَّدوا فَاِنَّ خَیرَ الزّادِ التَّقوى ». ( بقره / 2، 197 ) مراد از « خیر » در آیه عام است و افزون بر اعمال حج، انجام اعمال نیک و ترک اعمال قبیح را نیز در برمىگیرد ،<ref>زبدة البيان، ص 266؛ فتح القدير، ج 1، ص 201.</ref> چنانکه مراد از « تَزَوَّدوا » نیز طبق یک نظر توشه بر گرفتن با انجام دادن اعمال صالح است .<ref> مجمع البيان، ج 2، ص 45؛ فقه القرآن، ج 1، ص 284.</ref> در آیهاى دیگر نیز قرآن خداوند را شاکر حجگزارانى دانسته است که کار نیک مىکنند: « فَمَن حَجَّ البَیتَ ... ومَن تَطَوَّعَ خَیرًا فَاِنَّ اللّهَ شَاکِرٌ عَلیم ». ( بقره / 2، 158 ) طبق یک نظر، مراد آیه انجام هر کار نیک و طاعت در ایام حج است .<ref> التبيان، ج 2، ص 44؛ مجمع البيان، ج 1، ص 445.</ref> از جمله اعمال صالح نذر کردن حاجیان نسبت به انجام دادن برخى اعمال صالح در این ایام است که قرآن مؤمنان را به وفاى به این نذرها فرمان داده است: « ولیوفوا نُذورَهُم ». ( حجّ / 22، 29 ) برخى مراد از وفا به نذر را انجام مناسک حج دانستهاند .<ref>التفسير الكبير، ج 30، ص 242؛ تفسير قرطبى، ج 19، ص 128.</ref> این امر در روایات نیز آمده است ؛<ref>الكافى، ج 4، ص 549؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 321.</ref> اما بسیارى مراد از آن را وفا به نذر حجگزار نسبت به انجام دادن اعمال نیک همچون قربانى کردن شتر یا صدقه دادن <ref>مجمع البيان، ج 7، ص 147؛ فقه القرآن، ج 1، ص 288؛ جامع البيان، ج 17، ص 198.</ref> دانسته و گفتهاند: وفا به نذر در سرزمین مکه ثواب بیشترى دارد .<ref>مجمع البيان، ج 7، ص 147؛ فقه القرآن، ج 1، ص 288.</ref> همچنین کمک کردن به یکدیگر در کارهاى نیک و همکارى نکردن در کارهاى بد از دیگر توصیههاى قرآن به حاجیان و دیگر مسلمانان است: « وتَعاونوا عَلَى البِرِّ والتَّقوى ولا تَعاونوا عَلَى الاِثمِ والعُدونِ واتَّقوا اللّهَ اِنَّ اللّهَ شَدیدُ العِقاب ». ( مائده / 5، 2 ) در روایات نیز حاجیان به کمک به یکدیگر سفارش شدهاند؛ از جمله در روایتى پاداش کمک به همسفران بالاتر از ثواب طواف در مسجدالحرام دانسته شده است .<ref>الكافى، ج 4، ص 545؛ وسائل الشيعه، ج 13، ص 313.</ref> | |||
=== صبر و تحمل سختى === | |||
قرآن در آیه 27 حجّ / 22 حاجیان پیاده را مقدم بر حاجیان سواره ذکر کرده است: « یَأتوکَ رِجالاً وعَلى کُلِّ ضامِرٍیَأتینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمیق » که برخى این تقدم را نشان افضل بودن حج با پاى پیاده نسبت به حج در حال سواره دانستهاند، زیرا حج پیادگان سختتر <ref> زبدة البيان، ص 224؛ مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 120.</ref> و به خضوع نزدیکتر است .<ref>كشف اللثام، ج 1، ص 295؛ جواهرالكلام، ج 17، ص 310.</ref> روایتى که برترین اعمال را دشوارترین آنها دانسته نیز مؤید این امر است .<ref>بحارالانوار، ج 67، ص 237؛ شرح اصول كافى، ج 8، ص 64.</ref> افزون بر این، در حدیثى حج پیاده برترین عبادت <ref>وسائل الشيعه، ج 11، ص 79؛ مستدرك الوسائل، ج 8، ص 29.</ref> و نسبت به دیگر حجها همچون برترى ماه شب چهاردهم بر نور ستارگان <ref>وسائلالشيعه، ج 11، ص 80؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 479.</ref> و ثواب آن 70 <ref>من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 218؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 478.</ref> یا 700 برابر حج سواره شمرده شده است ؛<ref> مستدرك الوسائل، ج 8، ص 30؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 478.</ref> نیز نقل شده که ملائکه الهى با حاجیان پیاده معانقه کرده، در حالى که با دیگر حاجیان تنها مصافحه یا به آنان سلام مىکنند .<ref> مستدرك الوسائل، ج 8، ص 30؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 478.</ref> در مقابل، در برخى روایات، حج سواره به جهت تأسى به رسول خدا صلىاللهعلیهوآله که حج را سواره انجام داده <ref>من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 218؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 486.</ref> یا به سبب توانایى و شادابى بیشتر فرد براى عبادت، برتر شمرده شده است .<ref>الكافى، ج 4، ص 456؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 485.</ref> در جمع میان این دو دسته روایات گفته شده که پیادهروى برتر است، مگر در صورتى که موجب ضعف بدنى یا نداشتن توان عبادت گردد<ref>مسالك الافهام، كاظمى، ج 2، ص 121؛ جواهرالكلام، ج 17، ص 312 ـ 313؛ سلسلة الينابيع، ج 7، ص 170.</ref> یا هدف از پیادهروى صرف هزینه کمتر باشد .<ref>جواهرالكلام، ج 17، ص 312.</ref> در مقابل این دیدگاه، برخى از فقهاى اهل سنت سواره رفتن رابه طور مطلق برتر دانستهاند .<ref>المجموع، ج 8، ص 489؛ مواهب الجليل، ج 3، ص 514.</ref> | |||
==ح نبوی ج۶== | ==ح نبوی ج۶== |