←پیشینه حج
(←مقدمه) برچسب: برگرداندهشده |
برچسب: برگرداندهشده |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
== پیشینه حج == | == پیشینه حج == | ||
از برخى آیات قرآن بر مىآید که خانه کعبه * و حج، پیشینهاى بسیار طولانى پیش از اسلام دارند؛ از جمله در آیه 33 حّج / 22 از کعبه با نام خانه کهن یاد شده است: « ثُمَّ مَحِلُّها اِلَى البَیتِ العَتیق ». در برخى روایات آمده است که بدان جهت به این نام ( عتیق ) نامیده شده که خداوند این خانه را پیش از آفرینش انسانها و حتى قبل از خلقت زمین آفریده است ؛ | از برخى آیات قرآن بر مىآید که خانه کعبه * و حج، پیشینهاى بسیار طولانى پیش از اسلام دارند؛ از جمله در آیه 33 حّج / 22 از کعبه با نام خانه کهن یاد شده است: « ثُمَّ مَحِلُّها اِلَى البَیتِ العَتیق ». در برخى روایات آمده است که بدان جهت به این نام ( عتیق ) نامیده شده که خداوند این خانه را پیش از آفرینش انسانها و حتى قبل از خلقت زمین آفریده است ؛<ref> علل الشرايع، ج 2، ص 399.</ref> بدین معنا که خداوند ابتدا کعبه را آفرید. سپس کره زمین از زیر کعبه گسترش یافت. در آیهاى دیگر کعبه نخستین خانهاى دانسته شده که خداوند آن را براى انسانها در زمین قرار داده است: « اِنَّ اَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذى بِبَکَّةَ مُبارَکـًا » ( آلعمران / 3، 96 ) و در آیهاى دیگر قرآن همه امتها را داراى مناسک و عباداتى دانسته است: « ولِکُلِّ اُمَّةٍ جَعَلنا مَنسَکـًا » ( حجّ / 22، 34، 67 ) که مناسک حج از جمله آنهاست ؛<ref>مجمع البيان، ج 7، ص 168؛ تفسير قرطبى، ج 12، ص 58.</ref> اما درباره زمان بنیانگذارى کعبه و اعمال حج، روایات مختلفى نقل شده است؛ از برخى روایات بر مىآید که ملائکه الهى بنیانگذاران کعبه و نخستین حجگزاران بودهاند. در روایاتى نقل شده که خداوند در زیر عرش خانهاى به نام « بیت المعمور » براى طواف و زیارت فرشتگان بنا کرد و سپس ملائکه را به زمین فرستاد تا کعبه را براى زیارت و طواف انسانها بنا کنند .<ref>التبيان، ج 1، ص 463؛ مستدرك الوسائل، ج 9، ص 328.</ref> پس از بناى کعبه، جبرئیل نخستین حجگزار بود .<ref>علل الشرايع، ج 2، ص 595؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 129.</ref> بر پایه روایتى دیگر زمان این عمل 3000 سال پیش از آدم بوده است .<ref> علل الشرايع، ج 2، ص 407؛ وسائل الشيعه، ج 13، ص 332؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 18.</ref> در روایتى امام صادق علیهالسلام کعبه را خانهاى شمرد که 2000 سال پیش از آدم زیارت مىشده است <ref>وسائل الشيعه،ج 11، ص 12؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 16.</ref>که بر اساس حدیثى دیگر این حجگزاران ملائکه الهى دانسته شدهاند .<ref>الكافى، ج 4، ص 194؛ من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 230.</ref> برخى نخستین حجگزار کعبه را حضرت آدم دانستهاند .<ref>التبيان، ج 1، ص 462؛ الاقناع، ج 1، ص 230.</ref> این مطلب در برخى روایات نیز آمده است .<ref>من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 235.</ref> با توجه به روایات گذشته که نخستین حجگزاران را ملائکه دانستهاند ممکن است مراد این روایات، نخستین حجگزار از انسانها باشد، از اینرو با هم منافاتى ندارند. در مورد حج آدم علیهالسلام روایت شده که پس از خروج از بهشت، وى بر کوه صفا فرود آمد. سپس جبرئیل مناسک حج را به او آموخت و آدم علیهالسلام همه اعمال حج از جمله طواف، رمى جمرات، قربانى، حلق، سعى و طواف نساء را انجام داد .<ref>الكافى، ج 4، ص 190 ـ 191؛ علل الشرايع، ج 2، ص 400؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 226 ـ 227.</ref> بر اساس برخى روایات، آدم 1000 بار پیاده به مکه آمد و 700 حج و 300 عمره به جاى آورد .<ref>من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 229؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 128.</ref> پس از آدم، شیث فرزند و وصى او کعبه را بازسازى کرد <ref>عمدة القارى، ج 15، ص 217؛ بحارالانوار، ج 11، ص 261.</ref> و حج و عمره به جاى آورد .<ref>تاريخ طبرى، ج 1، ص 110؛ بحارالانوار، ج 11، ص 261.</ref> در روایاتى دیگر نقل شده که نوح علیهالسلام نیز حج به جا مىآورد <ref>مستدرك الوسائل، ج 8، ص 9؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 17.</ref> و نیز روایت شده که در زمان طوفان و غرق شدن زمین، کشتى نوح پیرامون کعبه طواف کرد، سپس به منا آمد و در بازگشت نیز دوباره به امر خداوند بر گرد کعبه طواف کرد <ref> الكافى، ج 4، ص 212؛ نورالثقلين، ج 2، ص 366.</ref> و نیز روایت شده که میان صفا و مروه 7 دور سعى انجام داد .<ref> نورالثقلين، ج 2، ص 366.</ref> پس از طوفان نوح بر اثر از میان رفتن آثار کعبه، پیامبران الهى بدون آنکه مکان دقیق کعبه را بدانند حج را به جا مىآوردند <ref>التبيان، ج 1، ص 463؛ مجمع الزوائد، ج 3، ص 288؛ بحارالانوار، ج 57، ص 223.</ref> تا اینکه خداوند مکان آن را به ابراهیم علیهالسلام نشان داد: « واِذ بَوَّأنا لاِِبرهیمَ مَکانَ البَیتِ » ( حجّ / 22، 26 ) و آن حضرت با کمک اسماعیل کعبه را تجدید بنا کردند: « واِذ یَرفَعُ اِبرهیمُ القَواعِدَ مِنَ البَیتِ واِسمـعیلُ » ( بقره / 2، 127 ) و نیز آن حضرت از خداوند خواست که اعمال حج یا جایگاه آنها را به آن حضرت نشان دهد : « واَرِنا مَناسِکَنا ». ( بقره / 2، 128 )<ref>مجمع البيان، ج 1، ص 392؛ جامع البيان، ج 1، ص 769.</ref> در روایات آمده است که پس از اتمام ساختمان کعبه جبرئیل نزد آن حضرت آمد و مناسک حج را به وى آموخت <ref>جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 18؛ مستدرك الوسائل، ج 9، ص 367.</ref> و نیز نقل شده که آن حضرت در حالى که اسماعیل * همراه وى بود حج را سوار بر شترى سرخ موى انجام دادند و جبرئیل نیز اعمال واجب و مستحب حج را به آنان مىآموخت .<ref>الكافى، ج 4، ص 202 ـ 203؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 229.</ref> برپایه نقلى دیگر خانواده و فرزندان ابراهیم * نیز حج به جاى آوردند .<ref>الكافى، ج 4، ص 205؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 8.</ref> افزون بر این، خدا به حضرت ابراهیم و فرزندش فرمان داد تا خانه کعبه را از هرگونه آلودگى براى دیگر حجگزاران پاک کنند: « وعَهِدنا اِلى اِبرهیمَ واِسمـعیلَ اَن طَهِّرا بَیتِىَ لِلطّافینَ والعـکِفینَ والرُّکَّعِ السُّجود » ( بقره / 2، 125 ) و همه انسانها را به انجام حج فرا خواند: « واَذِّن فِىالنّاسِ بِالحَجِّ ».( حجّ / 22، 27 ) پس از این فرمان، ابراهیم بر روى مقام قرار گرفت و همه انسانها را به حج فرا خواند <ref> مجمع البيان، ج 7، ص 145؛ فقه القرآن، ج 1، ص 270.</ref> و مردم نداى ابراهیم را براى حج از هر سو لبیک گفتند .<ref>الكافى، ج 4، ص 335؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 238.</ref> پس از ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام دیگر پیامبران الهى و پیروان آنان نیز حج خانه خدا را به جاى مىآوردند؛ از جمله از آیه 27 قصص / 28 که از قرار دادن حج به عنوان مبدأ سال در شریعت شعیب یاد کرده : « قالَ اِنّى اُریدُ اَن اُنکِحَکَ اِحدَى ابنَتَىَّ هـتَینِ عَلى اَن تَأجُرَنى ثَمـنِىَ حِجَجٍ »<ref> جامع البيان، ج 20، ص 81؛ مجمع البيان، ج 7، ص 431.</ref> بر مىآید که حج در شریعت آن حضرت وجود داشته است .<ref>الميزان، ج 16، ص 26.</ref> در روایتى این آیه دلیل بر وجود حج در شرایع پیش از اسلام دانسته شده است ؛<ref>مستدرك الوسائل، ج 8، ص 9؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 16.</ref> همچنین در روایتى نقل شده که حضرت موسى همراه 70 پیامبر الهى حج گزارد .<ref>الكافى، ج 4، ص 213 ـ 214؛ وسائل الشيعه، ج 12، ص 386.</ref> در حدیثى دیگر از محرم شدن حضرت موسى از فلسطین و گذشتن وى از منطقه « صفاح الروحاء » در حال لبیک گویى یاد شده است .<ref>الكافى، ج 4، ص 213؛ من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 234.</ref> پس از موسى پیروان آن حضرت با انحراف از شریعت الهى و انشعاب به گروههاى مختلف هر یک مکان خاصى را براى زیارت و عبادتهاى خود به جاى کعبه برگزیدند که از جمله این مکانها مىتوان از بیت المقدس و هیکل سلیمان، طور سینا و بئرحى نزدیک شهر الخلیل یاد کرد .<ref>ميقات، ش 40، ص 51 ـ 52، «حج در آيين يهود».</ref> بر اساس روایاتى از پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله <ref> مسند احمد، ج 2، ص 240؛ صحيح مسلم، ج 4، ص 60؛ تفسير قرطبى، ج 4، ص 101.</ref> و امام صادق علیهالسلام <ref>الكافى، ج 4، ص 213؛ علل الشرايع، ج 2، ص 419.</ref> حضرت عیسى نیز حج گزارد؛ اما پیروان شریعت آن حضرت نیز همانند یهود پس از وى منحرف شدند و به جاى کعبه مکانهایى دیگر از جمله بیتالمقدس، کلیساى روم، کلیساى فاطیما و دیگر اماکن را براى زیارت و مراسم عبادى برگزیدند .<ref>ميقات، ش 41، ص 41 ـ 42، «حج در آيين مسيحيت».</ref> در روایاتى نیز از حجگزارى برخى پیامبران دیگر و پیروانشان از جمله حضرت یونس ،<ref>الكافى، ج 4، ص 213؛ من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 235.</ref> حضرت سلیمان با انسانها و جنیان ،<ref>الكافى، ج 4، ص 213؛ من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 235.</ref> حضرت داود <ref>الكافى، ج 4، ص 213؛ الجواهر السنيه، ص 84.</ref> و حضرت خضر<ref>مستدرك الوسائل، ج 10، ص 43؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 200.</ref> یاد شده است. | ||
اعراب جاهلى نیز چون خود را پیرو شریعت ابراهیم علیهالسلام مىشمردند برخى از قوانین شریعت آن حضرت از جمله اصل حج را حفظ کردند ؛ | اعراب جاهلى نیز چون خود را پیرو شریعت ابراهیم علیهالسلام مىشمردند برخى از قوانین شریعت آن حضرت از جمله اصل حج را حفظ کردند ؛<ref>بحارالانوار، ج96، ص 90؛ الميزان، ج 7، ص191.</ref> ولى بیشتر دستورها و آداب آن را تغییر داده بودند ؛<ref>احكام القرآن، جصاص ، ج 3، ص 302؛ الاصنام، ص 6.</ref> از جمله اینکه گاهى حج را در غیر ماههاى مخصوص آن انجام مىدادند .<ref>المجموع، ج 7، ص 141؛ التفسير الكبير، ج 5، ص 175.</ref> گاه نیز ماههاى * حرام را که ماههاى حج از جمله آنهاست جابه جا مىکردند: « اِنَّمَاالنَّسِىءُ زیادَةٌ فِى الکُفرِ ... یُحِلّونَهُ عامـًا ویُحَرِّمونَهُ عامـًا لِیواطِـ ٔ ا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللّهُ » ( توبه / 9، 37 ) تا بدین وسیله بتوانند به جنگ که در این ماهها حرام بود ادامه دهند .<ref>جامع البيان، ج 10، ص 168؛ الميزان، ج 9، ص 274.</ref> آنان همچنین تلبیه حج را تغییر داده، به جاى آن جمله « لبیک اللهم لبیک لاشریک لک إلاّ شریکا هو لک » را مىگفتند .<ref>جامعالبيان، ج 15، ص 236؛ مجمعالبيان، ج 5، ص 462.</ref> افزون بر این، بسیارى از قبایل عرب نیز تلبیههاى خاص خود را داشتند .<ref>تاريخ يعقوبى، ج 1، ص 255؛ المحبّر، ص 311 ـ 312.</ref> به نظر برخى آیه « شـهِدینَ عَلى اَنفُسِهِم بِالکُفرِ » ( توبه / 9، 17 ) به این سخن کفرآمیز آنان اشاره دارد ؛<ref> مجمع البيان، ج 5، ص 25.</ref> همچنین برخى از مفسران نهى قرآن از سخن زور در آیه « واجتَنِبوا قَولَ الزّور » ( حجّ / 22، 30 ) را اشاره به این تلبیه مىدانند ؛<ref>مجمعالبيان، ج 7، ص 148؛ فقه القرآن، ج 1، ص 294؛ الدرالمنثور، ج 4، ص 359.</ref> نیز روایت شده که مشرکان قریش ابتدا همان تلبیه ابراهیم را مىگفتند که شیطان با داخل کردن جملات کفرآمیز در آن، به آنان القا کرد که تلبیه اجداد آنان چنین بوده است که آیه 28 روم / 30 نازل شد و با نفى شرکت مملوک با مالک چنین تلبیهاى را باطل شمرد : « ضَرَبَ لَکُم مَثَلاً مِن اَنفُسِکُم هَل لَکُم مِن ما مَلَکَت اَیمـنُکُم مِن شُرَکاءَ فیما رَزَقنـکُم فَاَنتُم فیهِ سَواءٌ »<ref>الصافى، ج 4، ص 131؛ الميزان، ج 16، ص 186؛ تفسير ابن كثير، ج 3، ص 441.</ref>. برخى از قبایل جاهلى پس از محرم شدن در حج، به جاى وارد شدن از در خانهها، از پشت خانه یا دیوار آن وارد یا خارج مىشدند که قرآن کریم آنان را از این کار باز داشت : « ولَیسَ البِرُّ بِاَن تَأتوا البُیوتَ مِن ظُهورِها ولـکِنَّ البِرَّ مَنِ اتَّقى وَأتوا البُیوتَ مِن اَبوبِها » ( بقره / 2، 189 )<ref>جامع البيان، ج 2، ص 256؛ مجمع البيان، ج 2، ص 27.</ref>؛ همچنین برخى از آنان برهنه طواف مىکردند و این حکم را از جانب خدا مىدانستند : « واِذا فَعَلوا فـحِشَةً قالوا وجَدنا عَلَیها ءاباءَنا واللّهُ اَمَرَنا بِها ». ( اعراف / 7، 28 )<ref>جامع البيان، ج 8، ص 201 - 202؛ مجمع البيان، ج 4، ص 239.</ref> آنان مىپنداشتند در لباسى که گناه کردهاند نباید طواف کنند <ref>مجمع البيان، ج 4، ص 239؛ تفسير ابن كثير، ج 2، ص 217.</ref> یا بدان جهت بود که معتقد بودند کسى که براى نخستین بار به حج مىآید باید در لباس اهل حُمس طواف کند و اگر نیافت عریان طواف کند .<ref>السيرة النبويه، ج 1، ص 130؛ جامع البيان، ج 2، ص 401.</ref> به نظر برخى این کار را قبیلهاى در یمن <ref>جامع البيان، ج 8، ص 202؛ الدرالمنثور، ج 3، ص 77.</ref> یا همه قبایل عرب جاهلى به جز قریش <ref> تفسير ابن كثير، ج 2، ص 217.</ref> انجام مىدادند. به نقلى آیه « یـبَنى ءادَمَ خُذوا زینَتَکُم عِندَ کُلِّ مَسجِدٍ » ( اعراف / 7، 31 ) که به پوشیدن لباس و زینت فرمان داده، در این باره نازل شده است .<ref>اسباب النزول، ص 151؛ التفسير الكبير، ج 14، ص 60؛ الدرالمنثور، ج 3، ص 78.</ref> همچنین نماز آنان کنار خانه خدا نیز چیزى جز سوت و کف زدن نبود: « وما کانَ صَلاتُهُم عِندَ البَیتِ اِلاّ مُکاءً وتَصدِیَةً ». ( انفال / 8، 35 ) آنان همچنین بر روى دو کوه صفا و مروه دو بت به نامهاى « اساف » و « نائله » نهاده بودند و هنگام سعى بر آنها دست مىکشیدند ،<ref>مجمعالبيان، ج 1، ص 445؛ تفسير بيضاوى، ج 1، ص 432؛ السيرة الحلبيه، ج 1، ص 53.</ref> از این رو مسلمانان در صدر اسلام از سعى * میان آن دو کوه اکراه داشتند که آیه 158 بقره / 2 این عمل را بدون گناه شمرد : « اِنَّ الصَّفا والمَروةَ مِن شَعارِ اللّهِ ... فَلا جُناحَ عَلَیهِ اَن یَطَّوَّفَ بِهِما »؛<ref>جامع البيان، ج 2، ص 62؛ مجمع البيان، ج 1، ص 445.</ref> همچنین قبیله قریش و حُمس از اعراب جاهلى با این بهانه که ما اهل حرم هستیم به جاى وقوف در عرفات، در مزدلفه وقوف مىکردند و از آنجا به سوى منا کوچ مىکردند که قرآن به آنان فرمان داد تا مانند دیگران از عرفات کوچ کنند : « ثُمَّ اَفیضوا مِن حَیثُ اَفاضَ النّاسُ ». ( بقره / 2، 199 )<ref>جامع البيان، ج 2، ص 398 ـ 401؛ مجمعالبيان، ج 2، ص 48.</ref> این مطلب در روایتى از امام صادق علیهالسلام نیز آمده است .<ref>وسائل الشيعه، ج 13، ص 553؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 34.</ref> از دیگر آداب اعراب جاهلى آن بود که خون قربانى را به کعبه مىمالیدند و گوشت آن را از خانه کعبه مىآویختند و مسلمانان نیز به پیروى از آنان در ابتدا قصد چنین کارى داشتند که خداوند آنان را از این کار منع کرد : « لَن یَنالَ اللّهَ لُحومُها ولا دِماؤُها ولـکِن یَنالُهُ التَّقوى مِنکُم ».( حجّ / 22، 37 )<ref>التفسير الكبير، ج 11، ص 135؛ تفسير ابن كثير، ج 3، ص 234؛ نورالثقلين، ج 3، ص 500.</ref> آنان پس از اعمال حج در عرفات یا منا یا نزدیک کعبه گرد مىآمدند و با بیان آثار و افتخارات نیاکان خود، همچون سخاوت و مهماننوازى آنان، بر یکدیگر تفاخر مىکردند <ref>جامع البيان، ج 2، ص 404 - 406؛ التفسير الكبير، ج 5، ص 200؛ الدرالمنثور، ج 1، ص 232.</ref> که قرآن آنان را به ذکر خدا همانند یادآورى از پدران خویش و بلکه بهتر فرمان داد: « فَاِذا قَضَیتُم مَنـسِکَکُم فَاذکُروا اللّهَ کَذِکرِکُم ءاباءَکُم اَو اَشَدَّ ذِکرًا » ( بقره / 2، 200 )؛ همچنین آنان از برخى امور حلال مانند خوردن گوشت و روغن و استفاده از گیاه حرم و پوشیدن لباس پشمین و مویین و نیز لباس جدید در ایام حج اجتناب مىکردند که آیه 32 اعراف / 7 این عادت باطل را مذموم و ناروا شمرد : « قُل مَن حَرَّمَ زینَةَ اللّهِ الَّتى اَخرَجَ لِعِبادِهِ والطَّیِّبـتِ مِنَ الرِّزقِ ».<ref>التفسير الكبير، ج 14، ص 60؛ مجمع البيان، ج 4، ص 245؛ عمدة القارى، ج 10، ص 137.</ref> از دیگر عادتهاى اعراب جاهلى آن بود که تجارت در حج را گناه مىشمردند <ref>مجمع البيان، ج 2، ص 47؛ التفسير الكبير، ج 5، ص 186.</ref> و به تاجران در حج به جاى « حاج » « داج » به معناى کرایه کش و تاجر مىگفتند <ref>التفسير الكبير، ج 5، ص 187؛ جوامع الجامع، ج 1، ص 195.</ref> و معتقد بودند که حجگزار باید تنها به کار خیر بپردازد .<ref>جامع البيان، ج 2، ص 385.</ref> آنان تا بدان حد در این کار افراط مىکردند که حتى از کمک به افراد ضعیف و ناتوان و اطعام گرسنگان و کسى که دیگران را به فریادرسى مىطلبید امتناع مىکردند ؛<ref> التفسير الكبير، ج 5، ص 187.</ref> ولى خداوند با نزول آیه « لَیسَ عَلَیکُم جُناحٌ اَن تَبتَغوا فَضلاً مِن رَبِّکُم » ( بقره / 2، 198 ) این توهم را باطل و تجارت در حج را مباح شمرد. | ||
حج در میان اعراب جاهلى و مشرکان تا سال نهم هجرى ادامه داشت تا اینکه در این سال با نزول آیه 28 توبه / 9 مشرکان از نزدیک شدن به مسجد الحرام و انجام حج براى همیشه منع گردیدند : | حج در میان اعراب جاهلى و مشرکان تا سال نهم هجرى ادامه داشت تا اینکه در این سال با نزول آیه 28 توبه / 9 مشرکان از نزدیک شدن به مسجد الحرام و انجام حج براى همیشه منع گردیدند : « یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِنَّمَا المُشرِکونَ نَجَسٌ فَلا یَقرَبُوا المَسجِدَ الحَرامَ بَعدَ عامِهِم هـذا ».<ref>جامع البيان، ج 10، ص 135 - 136؛ مجمع البيان، ج 5، ص 38؛ فقه القرآن، ج 1، ص 158.</ref> در اسلام نیز حج همانند شرایع گذشته به عنوان یکى از عبادات الهى تشریع شد؛ اما درباره زمان تشریع آن میان عالمان اسلامى اختلاف است؛ برخى تشریع آن را پیش از هجرت و برخى وجوب آن را پس از هجرت دانستهاند که هر یک از سالهاى یکم تا دهم هجرى، پیروانى در میان این گروه دارد .<ref>روح المعانى، ج 28، ص 100.</ref> برخى از پیروان این نظریه گفتهاند: حج با نزول آیه « واَذِّن فِىالنّاسِ بِالحَجِّ ...» ( حجّ / 22، 27 ) در سال سوم هجرى تشریع شد؛ ولى پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله برگزارى آن را به تأخیر انداخت .<ref>تفسير قرطبى، ج 4، ص 144.</ref> در مقابل، برخى نزول این آیه را در سال نهم یا دهم و در حجة الوداع دانستهاند .<ref> التبيان، ج 7، ص 309؛ احكام القرآن، جصاص، ج 3، ص 302.</ref> این مطلب در برخى روایات اهل بیت علیهمالسلام نیز آمده است .<ref>الكافى، ج 4، ص 245؛ تهذيب، ج 5، ص 454.</ref> قول دیگر آن است که حج در سال ششم هجرى با نزول آیه « واَتِمُّوا الحَجَّ والعُمرَةَ لِلّهِ » ( بقره / 2، 196 ) تشریع شد .<ref>المجموع، ج 7، ص 104؛ منتهى المطلب، ج 2، ص 897؛ اضواء البيان، ج 4، ص 330.</ref> در این سال پیامبر براى انجام حج به همراه 1400 نفر از مدینه خارج شد؛ ولى مشرکان با بستن راه در حدیبیه مانع حج آنان شدند، از اینرو پیامبر و مسلمانان با ذبح قربانى از احرام خارج شدند و در سال بعد بر طبق قرارداد منعقد میان طرفین، تنها قضاى عمره را به جاى آورد .<ref>مجمع البيان، ج 2، ص 28؛ الميزان، ج 2، ص 71؛ ج 18، ص 253.</ref> پس از فتح مکه و در سال نهم هجرى پیامبر اکرم ابوبکر را به همراه عمر و گروهى از مسلمانان به مکه فرستاد تا آیات برائت را بر مشرکان در مراسم حج ابلاغ کند؛ ولى پیش از رسیدن وى به مکه با نزول جبرئیل پیامبر مأمور شد تا به جاى وى على علیهالسلام را براى ابلاغ این آیات به مشرکان اعزام کند .<ref>مسند احمد، ج 1، ص 151؛ الامالى، ص 56؛ المستدرك، ج 3، ص 51.</ref> از جمله پیامهاى آن حضرت در این مراسم، منع مشرکان از نزدیک شدن به خانه خدا و طواف کردن با بدن برهنه بود .<ref>جامع البيان، ج 10، ص 96؛ التفسير الكبير، ج 15، ص 218؛ مجمع البيان، ج 5، ص 38.</ref> آیه 28 توبه / 9 که مشرکان را پلید شمرده و آنان را از نزدیک شدن به مسجدالحرام منع کرده نیز در این سال نازل شد .<ref> جامع البيان، ج 10، ص 136؛ مجمع البيان، ج 5، ص 38.</ref> در سال دهم هجرى آیه 27 حجّ / 22 نازل شد و به پیامبر فرمان داد تا مسلمانان را به حج فرا خواند .<ref>الكافى، ج 4، ص 245؛ تهذيب، ج 5، ص 454.</ref> در پى آن پیامبر با فرستادن مأمورانى به همه سرزمینهاى اسلامى به مسلمانان اعلام کرد که هرکس قصد حجگزارى و فرا گرفتن مناسک آن را دارد با پیامبر همراه شود .<ref>بحارالانوار، ج 21، ص 383 ـ 384؛ ج 37، ص 202؛ مستدرك الوسائل، ج 8، ص 84.</ref> طبق برخى نقلها، آن حضرت این حج را که به حجهالوداع شهرت یافت همراه بیش از 100000 مسلمان انجام داد <ref> المجموع، ج 7، ص 104؛ الغدير، ج 1، ص 266.</ref> برخى برآناند که پیامبر تنها همین یک حج را به جاى آورده است ؛<ref>مسند احمد، ج 3، ص 134؛ صحيح مسلم، ج 4، ص 60.</ref> ولى از نامیدن آن به حجهالوداع به دست مىآید که آن حضرت پیش از آن نیز حج به جاى آورده است ؛<ref>وسائل الشيعه، ج 11، ص 126؛ جامع احاديث الشيعه، ج 10، ص 198.</ref> اما درباره تعداد آنها روایات و اقوال مختلفاند؛ برخى برآناند که پیامبر پیش از این سال، سه حج به جاى آورده که دو حج را قبل از هجرت و یک حج را پس از هجرت انجام داده است ؛<ref>سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1027؛ امتاع الاسماع، ج 9، ص 25؛ بحارالانوار، ج 21، ص 398.</ref> اما در روایات دیگر آمده است که آن حضرت 10 یا 20 حج را پنهانى پیش از هجرت انجام داده است .<ref>الكافى، ج 4، ص 244 ـ 245 ، 252؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 124 ـ 126.</ref> | ||
== اهمیت حج == | == اهمیت حج == |