عصمت پیامبر
عصمت پیامبران [۱]
- آیا ممکن نیست پیامبر واقعی از روی خطا پیام الهی را وارونه دریافت و ابلاغ کند یا تحت تأثیر هواهای نفسانی واقع شود؟ پیامآور الهی باید از مصونیت کافی نسبت به انتقال پیام الهی، برخوردار باشد[۲].
- در خصوص عصمت پیامبران، از دیرباز مباحث بسیاری در بین متفکران و متدینان مطرح شده است که در اینجا تنها میتوان به چند مبحث مقدماتی در این زمینه اشاره کرد.
- بیشک سرآغاز اندیشه عصمت در میان مسلمانان قرآن بوده و از صدر اسلام پدید آمده است. خداوند در مورد برخی از انسانها از زبان شیطان چنین بیان کرده: ﴿﴿فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ * إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ﴾﴾[۳].
تعریف عصمت
- "عصمت" در لغت به معنای بازداشتن، حفظ کردن و نگهداشتن است[۴] مقصود از "عصمت" این است که پیامبران باید در مقابل گناه و خطا مصون و بیمه باشند. امام صادق (ع)، معصوم را اینچنین تعریف میفرمایند: "الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِيعِ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ﴿﴿وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيم﴾﴾ "[۵]. [۶] معصوم کسی است که به کمک خداوند، خود را از همه حرامها، بازمیدارد؛ خداوند متعال [در همین خصوص] میفرماید: "هر کس به خداوند چنگ زند، بهیقین به راه مستقیم هدایت میگردد".
- در لغت، به معنی "امساک"، حفظ و منع است از ریشه "عصم" یعنی خداوند بنده خویش را از هر ناگواری که موجب هلاکت است و بر او وارد شود نگه میدارد.اعتصام نیز به معنی تمسک نمودن به چیزی است[۷].
- قوه یا ملکهای از سوی خداوند ست که مانع از صدور خطا و گناه میشود. علم کامل، شرط لازمِ تحقق عصمت است تا پیامبر با بیان امری باطل و خلاف حقیقت موجب انحراف مردم نشود. پیامبر باید از ارادهای قوی برخوردار باشد تا در انتقال پیام الهی تحت تأثیر هوای نفس و شیطان قرار نگیرد. با توجه به این تحلیل از عصمت، معصوم بودن با اختیار انسان منافاتی ندارد[۸]. رابطه میان موهبتی بودن عصمت و عدل الهی:
- چرا عصمت در انحصار گروه اندکی قرار دارد؟ اگر به ما نیز چنین علم و ارادهای داده بودند، ما هم عصمت داشتیم[۹].
ضرورت عصمت
معنا ندارد که خدای حکیم راه سعادت و هدایت انسانها را در اختیار کسی قرار دهد که اطمینانی به او نباشد و اگر چنین باشد، هر ارسال پیامبر و هم ابلاغ راه سعادت از سوی خدای متعال، نقض غرض و مایه انحراف انسانها خواهد بود[۱۰].
ضرورت عصمت
معنا ندارد که خدای حکیم راه سعادت و هدایت انسانها را در اختیار کسی قرار دهد که اطمینانی به او نباشد و اگر چنین باشد، هر ارسال پیامبر و هم ابلاغ راه سعادت از سوی خدای متعال، نقض غرض و مایه انحراف انسانها خواهد بود[۱۱].
اقسام عصمت
- عصمت از ارتکاب گناه
- عصمت از خطا و فراموشی در دریافت و ابلاغ وحی
- عصمت از خطا و فراموشی در اجرای احکام الهی و امور فردی و اجتماعی[۱۲].
آرای متکلمان و حکمای اسلامی درباره عصمت
- متکلمان و حکمای اسلامی، عصمت را نسبت به گناه میسنجند و منشأ صیانت و حفظ معصوم از گناه را اراده الهی میدانند با تفسیرها و تعبیرهای متفاوت. متکلمان اشعری، در تعریف عصمت گفتهاند: "و هی عندنا: أن آل یخلق الله فیهم ذنباً"[۱۳].
- زیرا همه اشیاء را بدون واسطه به خداوند متعال استناد میدهند "اما در عین حال" معتقدند که قدرت ارتکاب معصیت برای انبیا وجود دارد. اینکه هر نوع فعلی انسانی را فعل الهی دانستهاند علاوه بر اشکال جبرگرایی، با قدرت لازم در حقیقت تعریف عصمت منافات دارد[۱۴].
- متکلمان عدلیه گفتهاند: "بدان که عصمت عبارت است از لطفی که خداوند در مورد بنده خود انجام میدهد و به واسطه آن، انسان از فعل قبیح امتناع میورزد. به عقیده معتزله، با توجه به لطف خدا به معصوم داعی بر ترک واجب و فعل معصیت در پیامبران وجود ندارد اگرچه بر آن تواناست" [۱۵].
- شیخ مفید و سید مرتضی و... حقیقت عصمت را لطف دانستهاند؛ این تلقی صحیح است اما نیروی تأثیرگذار در عصمت را مشخص نمیکند. حکمای مسلمان معتقدند، انسان کامل قوای غضبیه و شهویه را مطیع قوه عاقله قرار میدهد؛ اما به نظر میرسد پیامبران معصوم، علاوه بر رشد عقلانی، از لطف دیگری از سوی خداوند برخوردارند تا به عصمت ویژهای برسند [۱۶].
- حکمای اسلامی میگویند: عصمت ملکهای است که از دارنده آن، معصیت سر نمیزند. قاضی عضدالدین ایجی: این ملکه به واسطه علم به پیامدهای ناگوار گناهان و نتایج ارزشمند طاعات حاصل میشود. مولوی عبدالعزیز فرهادی گفته: "تطبیق نظریه حکما، بر اصول اهل سنت آسان است. به این بیان که عصمت، ملکهای است نفسانی که خداوند آن را در انسان میآفریند و سبب عادی برای نیافریدن گناه در او خواهد بود". اما دیدگاه دیگری وجود دارد که مطابق آن ساختار آفرینش فرد معصوم مستلزم عدم اختیار اوست. ابوالحسن اشعری میگوید: معصوم، قدرت بر انجام معصیت ندارد. ازنظر عقل، معصوم به این معنا، مستحق مدح و ستایش نخواهد بود و تکلیف و جزا نیز نامعقول خواهد بود علاوه بر اینها قرآن صریحاً میفرماید: ﴿﴿قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى إِلَيَّ...﴾﴾ و حضرت یوسف در قرآن تصریح کرده که همچون دیگر انسانها دارای نفس اماره به گناه است. نظریه اشاعره هم چون با اصل علیت در تعارض است پذیرفته نیست[۱۷].
- پارهای از متکلمان و بسیاری از حکمای اسلامی، حقیقت عصمت را داشتن ملکه نفسانی دانستهاند؛ اشکال اساسی این تعریف، ابهام و نامفهوم بودن است که حقیقت عصمت را روشن نمیسازد. دستهای از متکلمان اهل سنت و شیعه به تبیین ترکیبی از حقیقت عصمت پرداختهاند:
- دیدگاه حکما نیز، اگر مستلزم اکتسابی بودن عصمت باشد، پذیرفته نیست؛ زیرا لازمه آن این است که معصومان در آغاز، فاقد عصمت باشند. آری، اگر دیدگاه حکما را به اینگونه تفسیر نماییم که ملکه عصمت، محصول صفای فطرت و علم ویژه پیامبر به صفات خداوند و پیامدهای اعمال است که هرگز میل به گناه در او پدید نمیآید، در این صورت با موهبتی بودن عصمت منافات ندارد[۱۹].
- پس عصمت هم حیثیت اکتسابی و هم حیثیت اعطایی دارد. امکان دارد که پیشوایان معصوم، قابلیت دریافت عصمت اعطایی از خداوند متعال را در دوره عالم ذر دریافت کرده باشند[۲۰].
- بسیاری از ما انسانها، در برخورد با برخی گناهان، در هیچ شرایطی حاضر به ارتکاب آن نیستیم مثلاً بسیاری از افراد، گناه قتل و کشتار را چندان عظیم مییابند که حاضر نیستند در هیچ موقعیتی دست خود را به خون شخصی بیگناه آلوده سازند. اما انسان معصوم، با هر آنچه که خداوند آدمی را از آن نهی کرده است، چنین برخوردی دارد.
- ↑ معارف و عقاید، ص ۱۹۵-۲۰۲.
- ↑ انسانشناسی، ص ۱۲۷.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۱۲۹ و ۱۳۰.
- ↑ تاج العروس، ج ۱۷، ص ۴۸۱ و ۴۸۲.
- ↑ سوره آل عمران؛ آیه: ۱۰۲.
- ↑ معانی الاخبار، ص ۱۳۲.
- ↑ کلام تطبیقی استدلالی، ص ۸۷ و ۸۸.
- ↑ انسانشناسی، ص ۱۲۸.
- ↑ انسانشناسی، ص ۱۲۸.
- ↑ انسانشناسی، ص ۱۲۸.
- ↑ انسانشناسی، ص ۱۲۸.
- ↑ آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۸۰.
- ↑ کلام تطبیقی استدلالی، ص ۸۸.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۱۳۵ و ۱۳۶.
- ↑ کلام تطبیقی استدلالی، ص ۸۹.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۱۳۱-۱۳۳.
- ↑ کلام تطبیقی استدلالی، ص ۹۰-۹۲.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۱۳۴-۱۳۶.
- ↑ کلام تطبیقی استدلالی، ص ۹۲ و ۹۳.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۱۳۷.