بحث:اولوالعزم

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۴:۵۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

اولوا العزم: پیامبران صاحب شریعت و کتاب آسمانی کلمه «اولوا» به معنای صاحبان و دارندگان[43] و «عزم» به معنای آهنگ و اراده کاری کردن[44]، تصمیم گرفتن قطعی و به دور از شک و تردید بر انجام کاری[45]، قاطعیت و جدیت داشتن[46] و صبر و استواری داشتن در قصد انجام کار[47] آمده است، بنابراین، اولوا العزم کسانی هستند که در تصمیم خویش قاطع و در اراده خود استوارند. واژه ترکیبی اولواالعزم تنها یک بار در قرآن کریم و در آیه 35 احقاف/46 به کار رفته است. در این آیه خطاب به رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) آمده است: پس شکیبایی کن، همچنان‌که [پیامبران] اولوا العزم شکیبایی کرده‌اند ...:«فَاصبِر کما صَبَرَ اولوا العَزمِ مِنَ الرُّسُلِ ...» . در ذیل آیات دیگری سخن از اولوا العزم به میان آمده؛ مانند آیاتی که در آنها این مباحث مطرح شده است: صاحب شریعت بودن برخی پیامبران (13 شوری/42)، گرفتن پیمان شدید خداوند از بعضی پیامبران (7 احزاب/33)، وجود برخی حقایق قرآنی در صحف ابراهیم و موسی(علیهما السلام) (19 اعلی/87)، نازل کردن خدا، تورات، انجیل و کتاب (قرآن) را بر موسی* و عیسی* و رسول خاتم(صلی الله علیه وآله)و دادن شریعت به ایشان (44 ـ 48 مائده/5) و آیات 83 ـ 86 و 90 انعام/6 که در آنها نام 18 پیامبر را یادآور شده و آنان را هدایت یافتگان الهی دانسته است. مراد از اولوا العزم برترین پیامبران الهی یعنی نوح*، ابراهیم، موسی، عیسی و رسول خاتم(علیهم السلام)اند؛ آنان که سرور دیگر پیامبران و دارای نقش محوری هستند[48] و از احاطه تام به همه مظاهر برخوردارند، زیرا از دیدگاه عرفانی پیامبران به اذن خدا مربی موجودات و مظاهرند و همه آنها در دعوت و هدایت و تصرف در خلق و سایر لوازم نبوت مشترک بوده، امتیاز مرتبه ایشان از یکدیگر به واسطه احاطه و عدم احاطه بر همه مظاهر است و آنان که از احاطه به همه مظاهر برخوردارند اولوا‌العزم نامیده می‌شوند.[49] عزم پیامبران مذکور استواری آنها در عمل به پیمان شدیدی است که خداوند در عهد* نخست از آنان گرفته و از آن با نام «میثاق غلیظ» یاد کرده است: «و اِذ اَخَذنا مِنَ النَّبیینَ مِیثـقَهُم ومِنک ومِن نُوح واِبرهیمَ وموسی و عیسَی ابنِ مَریمَ واَخَذنا مِنهُم میثـقـًا غَلیظـا» . (احزاب/33،7) این پیامبران دارای دو ویژگی‌اند: یکی آوردن شریعت جدید: «شَرَعَ لَکم مِنَ الدّینِ ما وصّی بِهِ نوحـًا والَّذی اَوحَینا اِلَیک و ما وصَّینا بِهِ اِبرهیمَ و‌موسی و عیسی اَن اَقیموا الدّینَ ولا تَتَفَرَّقوا ... » (شوری/42،13) و دیگری آوردن کتاب آسمانی مشتمل بر احکام و قوانین الهی که برخی آیات به این مطلب اشاره دارد؛ مانند آیه 19 اعلی/877 که از کتاب حضرت ابراهیم* و موسی(علیهما السلام)با نام «صُحُف» یاد می‌کند: «صُحُفِ اِبرهیمَ و موسی» و آیات 44 ـ 48 مائده/5 که به ذکر کتابهای آسمانی تورات موسی و انجیل عیسی و کتاب (قرآن) رسول گرامی اسلام پرداخته است: «اِنّا اَنزَلنَا التَّورةَ ... * و قَفَّینا عَلی ءاثـرِهِم بِعیسَی ابنِ مَریمَ مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یدَیهِ مِنَ التَّورةِ و ءاتَینـهُ الاِنجیلَ ... * و اَنزَلنا اِلَیک الکتـبَ بِالحَقِّ مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یدَیهِ مِنَ الکتـبِ و مُهَیمِنـًا عَلَیه‌...» . در آیات یاد شده اگرچه به کتاب حضرت‌نوح(علیه السلام)اشاره‌ای نشده، لیکن چون طبق آیه 213 بقره/2: «و اَنزَلَ مَعَهُمُ الکتـبَ ...» شریعت با کتاب همراه است و بر اساس آیه 13 شوری/42 حضرت نوح نیز صاحب شریعت* بوده است از انضمام این دو آیه به دست می‌آید که برای وی نیز کتاب آسمانی بوده است[50]، چنان که در روایتی نیز به این مطلب تصریح شده است.[51] گرچه اولوا‌العزم بودن 5 پیامبر بزرگ یاد شده با شواهد قرآنی و روایات فراوان در حد استفاضه تأیید می‌شود[52]؛ ولی با این حال آرای فراوان دیگری در تبیین اولوا‌العزم و تعیین مصادیق آن وجود دارد. تا جایی که در این زمینه برخی به 5[53] و‌برخی دیگر به 6[54] و بعضی به 13[55] قول اشاره‌کرده‌اند. اختلاف در کلمه «مِنْ» در ترکیب «مِنَ الرُسُلِ» (احقاف/46،35) موجب شده تا برخی با بیانیه گرفتن آن، همه پیامبران الهی را اولوا‌العزم بدانند، در حالی که بیشتر مفسران «مِنْ» را ظاهر در تبعیض[56]و بیانیه بودن آن را خلاف تحقیق می‌دانند.[57] آنان تنها برخی از پیامبران را اولوا‌العزم دانسته، برای اثبات نظر خویش به آیاتی استشهاد کرده‌اند؛ از جمله آیه 115 طه/20 که خداوند درباره حضرت آدم فرمود: ما در او عزمی نیافتیم: «ولَقَد عَهِدنا اِلی ءادَمَ مِن قَبلُ فَنَسِی ولَم نَجِد لَهُ‌عَزمـا‌» و نیز آیه 48 قلم/68 که در آن رسول خویش را به صبر و شکیبایی فرمان داده و او را از شتاب در درخواست کیفر قوم خود نهی کرده است: «و لا تَکن کصاحِبِ الحوت» . اینان ملاکهایی برای اولوا‌العزم بودن ارائه داده و مصادیقی برای پیامبران اولوا‌العزم ذکر کرده‌اند؛ برخی، ملاک آن را حزم، ثبات، جدیت، صبر و تحمل در برابر آزار و اذیت قوم و دشمنان معرفی کرده و آنها را شامل 9 یا 6 پیامبر (نوح، ابراهیم، اسحاق، یعقوب، یوسف و ایوب(علیهم السلام))[58] دانسته‌اند؛ اما چون عزم اعتقاد قلبی و حزم ظهور فعل است و عزم و صبر نیز گرچه با یکدیگر متلازم‌اند ولی به یک معنا نیستند، این نظر مورد اشکال قرار گرفته[59]، افزون بر آن پیامبرانی که دارای ملاک یاد شده هستند بیش از تعداد مذکورند.[60] بعضی جهاد با کافران را معیار اولوا‌العزم بودن شماری از پیامبران دانسته و از نوح، هود، صالح، موسی، داوود و سلیمان به عنوان مصادیق اولوا‌العزم یاد کرده‌اند.[61] این نظر را نیز نمی‌توان پذیرفت، زیرا همه این پیامبران به نبرد با دشمن نپرداخته و دارای این معیار نبوده‌اند، افزون بر آن نمی‌توان گفت پیامبران دیگر با دشمن به جهاد برنخاسته‌اند.[62] از حسن‌بن فضل نقل می‌شود که او ملاک اولوا‌العزم بودن را هدایت یافتن از سوی خداوند دانسته: «اُولـئِک الَّذینَ هَدَی اللّه» (انعام/6‌،90) و 18 پیامبر یاد شده در آیات 83 ـ 86 انعام/6 را مصادیق اولوا‌العزم شمرده است.[63] قول وی با دو اشکال مواجه است: نخست اینکه هدایت یافتگان از سوی خداوند منحصر در اینها نیستند و آیه 87 همین سوره بعضی از پدران، فرزندان و برادران ایشان را نیز هدایت یافته معرفی کرده است و دیگر اینکه در میان پیامبران هجده‌گانه نام حضرت یونس(علیه السلام)نیز به چشم می‌خورد، در حالی که خداوند رسول خاتم را از پیروی او نهی کرده است. (قلم/68‌،48)[64] از جابربن عبدالله انصاری نقل شده که او شمار انبیای اولوا‌العزم را 313 تن دانسته است.[65] شایان ذکر است که در این زمینه اقوال دیگری نیز وجود دارد که همچون آرای یاد شده اساساً فاقد دلیل یا بدون دلیل موجه و مقبول است. در مجموع شاید بتوان گفت که همه اقوال در بیان اولوا‌العزم به مفهوم لغوی آن توجه کرده و از این دیدگاه مصادیقی برای آن ذکر کرده‌اند.

[43]. لسان العرب، ج‌1، ص‌187، «الل». [44]. لسان‌العرب، ج‌9، ص‌193؛ القاموس المحیط، ج‌2، ص‌1497، «عزم». [45]. مقاییس اللغه، ج‌4، ص‌308؛ التحقیق، ج‌8‌، ص‌120؛ اقرب‌الموارد، ج‌3، ص‌541‌، «عزم». [46]. مقاییس اللغه، ج‌4، ص‌308؛ اقرب الموارد، ج‌3، ص‌541‌؛ قاموس المحیط، ج‌2، ص‌1497، «عزم». [47]. التحقیق، ج‌8‌، ص‌121؛ اقرب الموارد، ج‌3، ص‌542‌، «عزم». [48]. نورالثقلین، ج‌5‌، ص‌23. [49]. شرح فصوص‌الحکم، ص‌146. [50]. المیزان، ج‌2، ص‌128، 141‌ـ‌142. [51]. بحارالانوار، ج‌11، ص‌34. [52]. المیزان، ج‌18، ص‌221. [53]. مجمع‌البیان، ج‌9، ص‌143. [54]. تفسیر ماوردی، ج‌5‌، ص‌288. [55]. تفسیر قرطبی، ج‌8‌، ص‌145 - 146. [56]. مجمع البیان، ج‌9، ص‌143؛ روح المعانی، مج‌14، ج‌26، ص‌53‌. [57]. اضواء البیان، ج‌7، ص‌266. [58]. الکشاف، ج‌4، ص‌313؛ تفسیر قرطبی، ج‌8‌، ص‌145. [59]. مبهمات القرآن، ج‌2، ص‌507‌؛ منشور جاوید، ج‌10، ص‌249. [60]. نفحات القرآن، ج‌7، ص‌376. [61]. تفسیر قرطبی، ج‌8‌، ص‌145.