وجوه اعجاز قرآن
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اعجاز قرآن (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
اعجاز قرآن به معنای خارق العاده بودن قرآن و ناتوانی دیگران از آوردن مثل آن[۱].
واژهشناسی لغوی
- اعجاز مصدر باب افعال از ریشه "ع ـ ج ـ ز" به معنای ناتوان ساختن یا ناتوان یافتن کسی یا چیزی بهکار رفته [۲] و در قرآن کریم به معنای نخست آمده است:﴿﴿ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ ﴾﴾[۳][۴].
مقدمه
- دانشمندان اسلامی برای قرآن کریم، وجوه اعجاز فراوانی ذکر کردهاند که به برخی از آنها اشاره میشود[۵]:
- فصاحت و بلاغت: نخستین وجه اعجاز قرآن کریم، شیوایی "فصاحت" و رسایی "بلاغت" آن است. یعنی خدای متعال برای بیان مقاصد خود در هر مقامی شیواترین و زیباترین الفاظ، و سنجیدهتری و خوشآهنگترین ترکیباتی را به کار گرفته که به بهترین و رساترین وجهی معانی موردنظر را به مخاطبین میفهماند. و گزینش چنین الفاظ و ترکیبات متناسب و هماهنگ با معانی بلند و دقیق، برای کسی میسر است که احاطه کافی بر همه ویژگیهای الفاظ و دقایق معانی و ارتباط متقابل آنها داشته باشد و بتواند با در نظر گرفتن همگی اطراف و ابعاد معانی موردنظر و رعایت مقتضیات حال و مقام، بهترین الفاظ و عبارات را انتخاب کند. چنین احاطه علمی بدون وحی و الهام الهی برای هیچ انسانی فراهم نمیشود[۶]. عربهای عصر رسالت، استادان فن سخن بودند که با قریحه خدادادی آگاه شدند که سخن پیامبر از سنخ کلام بشر نیست و ازاینرو، بسیاری از آنان با شنیدن کلام الهی، به رسالت پیامبر اسلام ایمان آوردند. برای نمونه هنگامیکه ولید بن مغیره از رسول گرامی درخواست کرد که بخشی از قرآن خود را بخواند و پیامبر از سوره "فصلت" آیاتی را بر او خواند وقتی به این آیه رسید:﴿﴿ فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِّثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ﴾﴾[۷]. ناگهان موهای او بر بدنش راست شد و برخاست به درون خانه خود رفت، وقتی قریش از انزوای او پرسیدند، وی در پاسخ گفت: از محمد(ص)، سخنی محکم شنیدم که پوست بدن انسان را میلرزاند، تازگی دارد و شبیه کلام انس و جن نیست [۸][۹].
- اعجاز قرآن از نظر خبرهای غیبی: دومین وجه اعجاز قرآن، خبرهای غیبی آن است. در قرآن مجید، قریب به سی گزارش غیبی وارد شده است که غالب آنها محقق شدهاند. قرآن کریم از یک سلسله حوادثی گزارش میدهد که هرگز کوچکترین نشانههایی بر چنین حوادث وجود نداشته و چهبسا قراینی برخلاف آن حادثه گواهی میداده است. بهعنوان نمونه، میتوان به خبر پیروزی رومیان بر ایرانیان در سوره روم اشاره کرد که چند سال قبل از وقوع آن، قرآن به آن خبر داده است. همچنین خبر پیروزی سپاه اسلام بر مشرکان در روز بدر که سپاه اسلام با کشتن ۷۰ نفر و اسیر گرفتن ۷۰ نفر دیگر بر سپاه دشمن پیروز شد، از جمله اخبار غیبی قرآن کریم به شمار میآید[۱۰].
- اعجاز قرآن ازنظر قانونگذاری: وجه دیگر اعجاز قرآن قوانین آن است. در این بررسی باید توجه داشت که یک فرد درس ناخوانده چنان قوانینی در مسائل اجتماعی و اقتصادی و سیاسی آورده است، که با آفرینش انسان و مصالح او کاملاً تطبیق میکند. بهعنوانمثال، او نظام رباخواری را که یک نظام ظالمانه است تحریم کرده و این در حالی است که عصر حاضر مفاسد آن را با چشم خود میبیند که چگونه گروهی با اندوخته خود بر هستی گروهی دیگر چوب تاراج میزنند. احکام اسلام در باب سامان بخشی به نظام خانواده از احکام ازدواج گرفته تا تحریم زنا و سایر روابط ناسالم، یکی از مترقیترین قوانین اسلام است که امروزه با فروپاشی خانواده و بحران اخلاق جنسی در غرب اهمیت اعجازگونه آن را میتوان نشان داد. همچنین اسلام شراب و قمار را حرام کرده و از نجاسات و پلیدیها جلوگیری نموده است که همگی ریشه در مصلحت جامعه و فرد داشته است و همچنین است دیگر قوانین آن. این بیان میرساند که پیامبر، این قوانین را که با همه شرایط زمانی و مکانی و با کلیه تمدنهای انسانی سازگار است از مقامی دیگر گرفته است وگرنه نمیتوانست دارای چنین هماهنگی و استواری باشد[۱۱].
- اعجاز قرآن ازنظر علوم طبیعی: هرچند قرآن یک کتاب علوم طبیعی یا طب، روانشناسی و علوم ریاضی نیست. بلکه قرآن کتاب هدایت و انسانسازی است، و آنچه را در این راه ضروری باشد فروگذار نمیکند، ولی قرآن گاه برای رسیدن به این هدف اشاراتی به پارهای از مسائل علوم طبیعی و اسرار آفرینش و شگفتیهای جهان هستی دارد؛ مخصوصاً در بحثهای توحیدی، پرده از روی اسراری از جهان آفرینش برداشته، و مسائلی را فاش کرده که در آن عصر و در آن محیط، برای دانشمندان هم ناشناخته بود. اینگونه بیانات قرآن، مجموعهای را تشکیل میدهد که آن را "معجزات علمی قرآن" مینامند. به پارهای از این معجزات اشاره میکنیم[۱۲]:
- قرآن و قانون جاذبه: قرآن مجید بیش از هزار سال قبل از کشف قانون جاذبه توسط نیوتون، این واقعیت را بیان کرده بود:﴿﴿ اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ﴾﴾[۱۳][۱۴].
- در حدیثی که ذیل همین آیه از امام علی بن موسی الرضا(ع) نقل شده چنین میخوانیم:"آیا خدا نمیگوید بدون ستونی که آن را مشاهده کنید؟ راوی میگوید: عرض کردم، آری، فرمود: بنابراین ستونی وجود دارد اما شما آن را نمیبینید"[۱۵][۱۶].
- آیا تعبیری روشنتر و سادهتر در افق ادبیات عربی برای بیان نیروی جاذبه در سطح توده مردم از "ستون نامرئی" پیدا میشود؟[۱۷].
- کشف حرکت زمین به دور خود و خورشید: معروف است اولین کسی که حرکت زمین را به دور خود کشف کرد، گالیله ایتالیایی بود که تقریباً چهار قرن قبل میزیست، و تا پیش از آن دانشمندان جهان نسبت به هیئت بطلمیوس و فرضیه آن وفادار بودند که میگفت: زمین مرکز جهان است و تمام کرات دیگر به دور آن میچرخند[۱۸].
- ولی هنگامیکه به آیات قرآن مراجعه میکنیم، میبینیم که در قرآن، حرکت زمین بهروشنی آمده است:﴿﴿ وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ﴾﴾[۱۹][۲۰].
- آیه فوق با صراحت از حرکت کوهها سخن میگوید در حالی که ما همه آنها را ساکن میپنداریم، و تشبیه حرکت آن به حرت ابرها، هم اشاره به سرعت است و هم نرمش و آرامش و بی سروصدا بودن و اگر میبینیم به جای حرکت زمین تعبیر به حرکت کوهها میکند برای این است که عظمت مطلب آشکار شود؛ زیرا مسلم است کوهها بدون زمینهای اطراف خود حرکتی ندارند و حرکت آنها عین حرکت زمین است[۲۱].
- اکنون فکر کنید در عصر و زمانی که تمام محافل علمی جهان و مردم عادی نظریه سکون زمین و حرکت خورشید و تمامی کواکب آسمان را به دور آن به رسمیت شناخته بودند، خبر دادن از حرکت زمین با این صراحت یک معجزه علمی محسوب نمیشود؟ آنهم از ناحیه کسی که مطلقاً درسی نخوانده، و اصولاً از محیطی برخاسته که در آنجا نظام آموزشی وجود نداشته و ازنظر علم و فرهنگ از عقبافتادهترین محیطها محسوب میشده است[۲۲].
- شایان توجه است که تطبیق برخی آیات قرآن کریم با پارهای از دستاوردهای علوم بشری به معنای تأیید همه نظریههای علمی نیست؛ زیرا این نظریهها ممکن است در فرآیند رشد علمی دستخوش تغییر یا تکامل شوند. بنابراین به دلیل عدم کفایت نظریههای علوم بشری، نمیتوان به تبیین آیات قرآن بر اساس این نظریهها پرداخت. بایسته است دانشمندان مسلمان با پژوهش دقیق در مضامین قرآن کریم، بهصورت مستقل در کشف دانشهای نهفته در این کتاب آسمانی تلاش کنند[۲۳].
وجوه اعجاز قرآن
- اگر چه معجزه بودن قرآن کریم مورد اجماع تمامی مذاهب اسلامیاست، ولی در ابعاد معجزه بودن آن وجوه متفاوتی بیان شده که میتوان آنها را در هشت وجه خلاصه کرد[۲۴]:
- وجه اوّل: اعجاز عام در تمامی ابعاد عدهای معتقدند که تمامی سورههای قرآن حتی کوچکترین سورهاش در تمامی وجوه و ابعاد معجزه است و برای اثبات آن چنین استدلال میکنند که: اگر تحدیهای قرآن عام نبوده و تنها در خصوص بلاغت و فصاحت یا عظمت اسلوب آن بود، باید فقط عربهای خالص دوره جاهلیت مخاطب آن بودند در حالی که انس و جن طرف مقابل تحدی هستند[۲۵] و این که خداوند نفرموده کتابو فصیح همانند قرآن بیاورید و یا کتابو مشتمل بر چنین معارفی بیاورید، میفهماند که قرآن از هر جهت که ممکن باشد، برتر است نه از یک یا دو جهت [۲۶][۲۷].
- وجه دوم: اعجاز بیانی اعجاز بیانی قرآن از معروفترین وجوه اعجاز قرآن و مورد قبول اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان اسلامیاست. هر چند از آن جهت که ارکان و بخشهای عمده این وجه در سه بعد فصاحت الفاظ، بلاغت معانی و نظم و اسلوب مضامین تبیین میشود، اقوال نیز متعدد میباشد: برخی تحدی قرآن را فقط در بعد فصاحت و بلاغت خلاصه میکنند [۲۸] بعضی معتقدند تحدی قرآن منحصر در فصاحت بیش از حد و نظم مخصوص و سبک و اسلوب بدیع آن است [۲۹] و برخی نیز میگویند: وجوه اعجاز قرآن سه چیز است: فصاحت در الفاظ، بلاغت در معانی، زیبایی در نظم [۳۰] عدهای نیز وجه اعجاز قرآن را فقط نظم و هماهنگی الفاظ و آیات و سبک و اسلوب جدید آن میدانند [۳۱] به هر صورت اعجاز بیانی قرآن سه رکن دارد بدین شرح[۳۲]:
- الف) اعجاز قرآن در فصاحت: در علم معانی کلمهای فصیح است که روان و مستعمل بوده و از حسن و زیبایی برخوردار باشد و کلام فصیح عبارتی است که واژگان آن علاوه بر فصاحت هماهنگی و تناسب کامل با یکدیگر داشته و از هرگونه پیچیدگی مصون باشد [۳۳] این معنا از فصاحت به اعتراف تمامی علمای ادب و فصحای عرب در آیات قرآنی مشهود است[۳۴].
- ب) اعجاز قرآن در بلاغت: دانشمندان علم معانی معتقدند؛ کلام بلیغ سخنی است که افزون بر فصاحت، تناسب کاملی با مقتضای حال داشته باشد[۳۵] یکی از شرایط بلاغت کلام آن است که کلام شامل معانی بلند و عمیق باشد [۳۶]. قرآن کریم به اعتراف تمامی بُلغای سرشناس عرب از نظر رسایی و گویایی و دقت تعابیر در فهماندن مقصود و بلاغت در حدّ اعلی قرار گرفته است و از دسترس بشر عادی به دور است [۳۷][۳۸].
- ج) اسلوب نو و سبکی بدیع: انواع متداول کلام در میان فصحای عرب عبارت بود از: شعر، سجع و نثر هر یک از این سه شیوه محاسن و معایب خاص خود را دارند، اما قرآن سبک و شیوه جدیدی ارائه میکند که ظرافت شعر، آزادی مطلق نثر و حسن و لطافت سجع را داراست، بی آن که در تنگنای قافیه و وزن دچار گردد یا پراکندهگویی کرده تکلف به خود راه دهد. همین امر موجب حیرت ادبای عرب گردیده است و بسیاری از علما این سبک قرآن را از برجسته ترین ابعاد اعجاز ادبی و بیانی قرآن دانستهاند [۳۹][۴۰].
- وجه سوم: هماهنگی و عدم تناقض قرآن با آن که در مدت بیست و سه سال و به تدریج بر پیامبر اسلام(ص) نازل شده و از جامعیت برخوردار بوده و در مورد مطالب گوناگون سخن گفته، کمترین نشانهای از تناقض و اختلاف در نظم و هماهنگی آن مشاهده نمیشود و این دلالت بر اعجاز قرآن دارد، زیرا اگر از سوی غیر خدا بود در آن ناهماهنگی پیدا میشد[۴۱] و حال که چنین اختلافی نیست پس از سوی خدا نازل شده است. دلیل این مطلب آن است که اوّلاً: انسان همانند سایر موجودات این عالم در معرض تغییر و تکامل تدریجی است. ثانیاً: هیچ انسانی یافت نمیشود که جامع تمام علوم گردد، ثالثاً: انسان تحت تأثیر شرایط گوناگون محیط زندگی خویش قرار میگیرد. با توجه به این مقدمات حال اگر انسانی که در خلال بیست و سه سال از عمر پر تلاطم خود و شرایط متنوع، گفتههایش هم از لحاظ اسلوب و نظم و هم از نظر معارف و محتوا جامع، یکسان و هماهنگ باشد میتوان نتیجه گرفت که چنین کلامی، کلام الهی بوده و معجزه است [۴۲][۴۳].
- برخی اشکال کردهاند که وجود ناسخ و منسوخ در میان آیات قرآن بهترین دلیل بر وجود تناقض در قرآن است. پاسخ این است که وجود ناسخ و منسوخ طبق اصول محاوره تناقض به شمار نمیآید [۴۴] هم چنان که وجود خاص و عام و مطلق و مقید در یک کلام و متن تناقض نیست[۴۵].
- وجه چهارم: اخبار غیبی: غیب در مقابل شهادت قرار دارد و مقصود از آن بخشی از حقایق عالم هستی است که از حوزه ادراک متعارف بشری خارج است. قرآن کریم از حقایق غیبی فراوانی خبر داده است و علاوه بر تبیین برخی مطالب غیبی پیرامون خداوند متعال و صفات جمال و جلال او، فرشتگان و اجنه، برزخ و عالم آخرت و بهشت و جهنم و... از حوادثی اعم از گذشته، حال و آینده خبر داده است [۴۶] به طور کلی اخبار غیبی که در قرآن آمده سه گونه است[۴۷]:
- الف) وقایعی که در گذشته رخ دادهاند مانند سرگذشت انبیا و امتهای گذشته از قبیل طوفان نوح[۴۸]؛ ماجرای حضرت مریم(س) و حضرت عیسی(ع)[۴۹] و....[۵۰].
ب) خبر از حاضر: یعنی خبر دادن از حوادث و وقایعی که در زمان پیامبر(ص) در شرف واقع شدن بودهاند، مانند خبرهای غیبی قرآن از دسیسههای منافقان و دشمنان اسلام[۵۱][۵۲]. ج) خبر از حوادث آینده: یعنی خبر دادن از حوادثی که پس از نزول آیات در زمان آینده رخ میدادند که میتوان به مواردی چون خبر پیروزی روم بر فارس [۵۳] خبر بازگشت پیروزمندانه پیامبر(ص) به مکه[۵۴] وعده الهی درباره حفظ و صیانت قرآن از تحریف[۵۵] و دیگر موارد، اشاره کرد. همه این اخبار به ویژه خبر از حوادث آینده نشان از الهی بودن قرآن دارد[۵۶].
- وجه پنجم: اعجاز علمی: یکی دیگر از ابعاد اعجاز قرآن، طرح آن دسته از مسائل علمیاست که در عصر نزول، هیج یک از تمدن های بشری از آن آگاهی نداشتند. در اشارات علمیقرآن، پرده از مسائل و اسراری برداشته که تنها پس از گذشت قرن ها و در سایه علوم تجربی، مورد تصدیق دانشمندان قرار گرفته است به گونه ای که نه قابل انکار است، نه معلول تصادف و نه نتیجه اطلاعات زمان نزول قرآن و این خود بهترین دلیل بر الهی و معجزه بودن قرآن است [۵۷] به عنوان مثال به مواردی از قبیل: اصل جاذبه عمومی[۵۸] کروی بودن زمین [۵۹] منشأ پیدایش جنین زوجیت در گیاهان و همه موجودات[۶۰]، میتوان اشاره کرد[۶۱].
- وجه ششم: اعجاز تشریعی: قرآن کریم از لحاظ تشریع و قانونگذاری بینظیر است و با پیشرفت زمان، باز جواب گوی نیازهای بشری میباشد. تمام قوانین متکی بر مقتضیات فطرت بوده و تضادی با سنن خلقت آدمی ندارد [۶۲] این کتاب ملاک وضع قوانین خود را مصالح و مفاسد واقعی قرار داده است و در حالی که به خواستههای معنوی آدمی احترام میگذارد و او را تشویق به رعایت مسائل عبادی و اخلاقی میکند به خواستههای دنیوی او نیز توجه داشته و برنامه ارائه میدهد. از این رو اسلام دین متعادل و وسطی است[۶۳] و در هیچ موردی افراط و تفریط را برنمیتابد [۶۴] حاصل آن که هر انسان منصفی با دیدن احکامیبا این امتیازها که در آن زمان و جامعه جهالت زده عصر بعثت، آورده شده حکم به این بعد از اعجاز قرآن میکند و وضع مقررات آن را خارج از حیطه توانایی انسانی درس نخوانده میداند[۶۵].
- وجه هفتم: اعجاز معنوی: قرآن کریم علاوه بر زیباییهای ادبی و نگارشی، دارای معانی و معارف بسیار وسیع و عمیق است [۶۶] این گستردگی باعث شد که امیرالمؤمنین علی(ع) در نهج البلاغه از قرآن به دریای ژرفی تعبیر کند که هیچ گاه از آب تهی نمیشود، گرچه همه عالمان از آب آن بهره ببرند [۶۷] نمونههایی از اعجاز قرآن در زمینه معارف الهی را میتوان در موارد ذیل خلاصه کرد[۶۸]:
- توحید: قرآن در ارائه راههای خداشناسی همه راههای آفاقی و انفسی را به روی مخاطبان باز میگذارد[۶۹] و نشان میدهد که علم، قدرت، اراده و تصرف خداوند در هستی در تمام موجودات هیچ منافاتی با نظم علّی و معلولی و اراده و اختیار انسان ندارد[۷۰].
- انسانشناسی: توجه به ساحتهای گوناگون جسم و روح و عقل انسان، توجه به مبدأ و منتهی و مسیر و برنامههای مراحل سیر انسان و این که از کجا آمده، به کجا میرود و در کجاست مورد توجه قرآن است مراحل پیدایش انسان در قرآن توصیف گشته[۷۱] و به عنوان خلیفه خدا در زمین معرفی میشود[۷۲] این انسان بر سرشت الهی خلق شده و دارای دو وجهه ملکی و ملکوتی است[۷۳][۷۴].
- نبوت: در نگرش قرآن انبیای الهی معصوم و برگزیده هستند[۷۵] و برای هدایت انسانها و سعادت آنها فرستاده شدهاند[۷۶][۷۷].
- معاد: تصویر حیات ابدی و معادشناسی در قرآن یک برجستگی ویژهای دارد و قریب یک سوم آیات قرآن به این موضوع اختصاص یافته و در پرتو بقای روح انسان، صحنههای حیات برزخی و رستاخیز نهایی به شکل اعجابانگیز مطرح شده است [۷۸][۷۹].
- وجه هشتم: امی بودن آورنده قرآن: پیامبر اکرم(ص) فردی امّی "درس ناخوانده" بود که در تمام عمر در برابر هیچ آموزگاری زانو نزد و هیچ قلمی به دست نگرفت و خطی ننوشت، سالهای متمادی در بین مردم زندگی کرد در حالی که احدی از معاصرینش یک بیت شعر از او نشنیدند. چنین شخصیتی ناگهان در سن چهل سالگی کتابوآورد که هم الفاظش و هم معانیاش شگفتآور است و تمامی ادباء، شعرا و علما از هماوردی آن درماندند [۸۰] این همه نشان از الهی و معجزه بودن قرآن کریم دارد[۸۱].
جهات اعجاز قرآن
نخست: فصاحت و بلاغت قرآن
- نخستین وجه اعجاز قرآن کریم، شیوایی "فصاحت" و رسایی "بلاغت" آن است. یعنی خدای متعال برای بیان مقاصد خود در هر مقامی شیواترین و زیباترین الفاظ، و سنجیدهترین و خوش آهنگ ترین ترکیباتی را بکار گرفته که به بهترین و رساترین وجهی معانی مورد نظر را به مخاطبین میفهماند. و گزینش چنین الفاظ و ترکیبات متناسب و هماهنگ با معانی بلند و دقیق، برای کسی میسر است که احاطه کافی بر همه ویژگیهای الفاظ و دقایق معانی و روابط متقابل آنها داشته باشد و بتواند با در نظر گرفتن همگی اطراف و ابعاد معانی مورد نظر و رعایت مقتضیات حال و مقام، بهترین الفاظ و عبارات را انتخاب کند. و چنین احاطه علمی بدون وحی و الهام الهی برای هیچ انسانی فراهم نمیشود[۸۲].
- زیبایی آهنگ جذاب و ملکوتی قرآن برای همگان، و شیوایی و رسایی آن برای آشنایان به زبان عربی و فنون فصاحت و بلاغت، قابل درک است اما تشخیص معجزه بودن فصاحت و بلاغت، قابل درک است اما تشخیص معجزه بودن فصاحت و بلاغت آن از کسانی ساخته است که مهارت و تخصص در فنون مختلف سخنوری داشته باشد و آن را با دیگر سخنان فصیح و بلیغ، مقایسه کنند و توان خودشان را در برابر آن بیازمایند و این، کاری بود که از شعراء و چکامه سرایان عرب برمیآمد، زیرا بزرگترین هنر اعراب، سخن سرایی بود که در عصر نزول قرآن، به اوج شکوفایی رسیده بود و نمونههایی از بهترین اشعار را پس از نقد ادبی بعنوان بهترین و ارزشمندترین دستاوردهای هنری، گزینش و معرّفی میکردند[۸۳].
- اساساً حکمت و عنایت الهی، اقتضاء دارد که معجزه هر پیامبری متناسب با علم و هنر رایج در آن زمان باشد تا امتیاز و برتری اعجازآمیز آنرا بر آثار بشری، به خوبی درک کنند چنانکه امام هادی(ع) در پاسخ ابن سکیّت که پرسید: "چرا خدای متعال، معجزه حضرت موسی(ع) را ید بیضاء و اژدها کردن عصا، و معجزه [حضرت عیسی]](ع) را شفاء دادن بیماران، و معجزه پیامبر اسلام(ص) را قرآن کریم قرار داد؟ فرمود: هنر رایج حضرت موسی(ع) سحر و جادو بود از اینروی، خدای متعال معجزه آن حضرت را شبیه کارهای آنان قرار داد تا عجز و ناتوانی خودشان را از آوردن مانند آن دریابند. و هنر رایج زمان حضرت عیسی(ع) فنّ پزشکی بود از اینروی، خدای متعال معجزه آن حضرت را شفاء دادن بیماران علاج ناپذیر، قرار داد تا جهت اعجاز آن را بخوبی درک کنند. اما هنر رایج در زمان پیامبر اسلام(ص) سخنوری و چکامه سرایی بود از این جهت، خدای متعال قرآن کریم را با زیباترین اسلوب، نازل فرمود تا برتری اعجازآمیز آنرا باز شناسند[۸۴][۸۵].
- بزرگترین سخنشناسان آن عصر، مانند ولید بن مغیره مخزومی و عتبة بن ربیعه و طفیل بن عمرو، به نهایت فصاحت و بلاغت قرآن و برتری آن بر شیواترین سخنان بشری، گواهی دادند[۸۶] و در حدود یک قرن بعد، کسانی امثال ابن ابی العوجاء و ابن مقفّع و ابوشاکر دیصانی و عبدالملک بصری، تصمیم گرفتند که توان خود را در معارضه با قرآن بیازمایند و یک سال تمام، نیروی خود را بر سر این کار گذاشتند ولی کوچکترین کاری از پیش نبردند و سرانجام، همگی در برابر عظمت این کتاب الهی، زانوی عجز و حیرت به زمین زدند و هنگامی که در مسجدالحرام جلسهای برای بازرسی کارهای یکسالهشان تشکیل داده بودند امام صادق(ع) از کنار ایشان عبور کرد و این آیه شریفه را تلاوت فرمود: ﴿﴿ قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا ﴾﴾[۸۷][۸۸][۸۹].
دوم: اُمّی بودن آورنده
- قرآن کریم، کتابی است که با وجود کوچکی نسبی حجم، مشتمل بر انواعی از معارف و علوم و احکام و قوانین فردی و اجتماعی است و بررسی کامل هر دسته از آنها نیازمند به گروههای متخصصی است که در طول سالیان دراز، به تحقیق و تلاش علمی درباره آنها بپردازند و تدریجاً رازهای نهفته آنرا کشف کنند و به حقایق بیشتری دست یابند هر چند کشف همه حقایق و اسرار آن، جز بهوسیله کسانی که دارای علم الهی و تأیید خدایی باشند میسّر نخواهد بود[۹۰].
- این مجموعههای گوناگون که شامل ژرفترین و بلندترین معارف، و والاترین و ارزشمندترین دستورات اخلاقی، و عادلانه ترین و استوارترین قوانین حقوقی و جزائی، و حکیمانه ترین مناسک عبادی و احکام فردی و اجتماعی، و سودمندترین مواعظ و اندرزها، و آموزنده ترین نکات تاریخی، و سازنده ترین شیوههای تعلیم و تربیت، و در یک جمله: حاوی همه اصول مورد نیاز بشر برای سعادت دنیا و آخرت است با اسلوبی بدیع و بی سابقه، در هم آمیخته شده، به گونهای که همه قشرهای جامعه بتوانند به فراخور استعدادشان از آن، بهرهمند شوند[۹۱].
- فراهم آوردن همه این معارف و حقایق در چنین مجموعه ای، فراتر از توان انسانهای عادی است. ولی آنچه بر شگفتی آن میافزاید این است که این کتاب عظیم بوسیله یک فرد درس نخوانده و تعلیم ندیده که هرگز قلمی بر کاغذ نیاورده و در محیطی دور از تمدن و فرهنگ، پرورش یافته بود عرضه شد. و عجیبتر آنکه در زندگی چهل ساله قبل از بعثتش نمونهای از این سخنان، از وی شنیده نشده بود و در دوران رسالتش هم آنچه را بعنوان وحی الهی، ارائه میکرد اسلوب ویژه و هماهنگ و موزونی داشت که کاملا آنرا از دیگر سخنانش متمایز میساخت و تفاوت آشکاری میان این کتاب با سایر سخنان وی مشهود و محسوس بود[۹۲].
- قرآن کریم با اشاره به این نکات میفرماید: ﴿﴿وَمَا كُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ﴾﴾[۹۳][۹۴].
- و در جای دیگر میفرماید:﴿﴿قُل لَّوْ شَاء اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلاَ أَدْرَاكُم بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِّن قَبْلِهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ﴾﴾[۹۵] یعنی: اگر خدا خواسته بود این کتاب را بر شما تلاوت نمیکردم و شما را از آن، آگاه نمیساختم، چه اینکه قبلا عمری را در میان شما سپری کردم در حالی که نمونهای از این سخنان از من نشیدند مگر نمیفهمید؟! و به احتمال قوی، آیه ﴿﴿فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ﴾﴾ نیز اشاره به همین جهت اعجاز است یعنی احتمال قوی دارد که ضمیر ﴿﴿مِّثْلِهِ﴾﴾ به ﴿﴿عَبْدِنَا﴾﴾ برگردد[۹۶].
- حاصل آنکه: اگر به فرض محال، امکان داشته باشد که صدها گروه دانشمند و متخصص با همکاری و همیاری یکدیگر، چنین کتابی را تهیه کنند اما هرگز یک فرد درس نخوانده، از عهده چنین کاری برنخواهد آمد[۹۷].
- بنابراین، ظهور چنین کتابی با این ویژگیها از فرد تحصیل نکرده ای، مبیّن جهت دیگری از جهات اعجاز آن میباشد[۹۸].
سوم: هماهنگی و عدم اختلاف
- قرآن کریم، کتابی است که در طول بیست و سه سال رسالت پیامبر اکرم(ص) که دورانی بحرانی و پرماجرا و توأم با فراز و نشیبها و حوادث تلخ و شیرین فراوان بود نازل گردید ولی این دگرگونیهای عجیب، تأثیری در انسجام مطالب و شیوه اعجازآمیز آن نگذاشت. و همین هماهنگی و یکنواختی آن از نظر شکل و محتوی، جهت دیگری از جهات اعجاز بشمار میرود که مانند دو جهت دیگر، در خود قرآن به آن، اشاره شده است در آنجا که میفرماید: ﴿﴿أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلافًا كَثِيرًا﴾﴾[۹۹][۱۰۰].
- توضیح آنکه: هر انسانی دست کم، دستخوش دو نوع دگرگونی قرار میگیرد: یکی آنکه تدریجاً بر معلومات و مهارتهایش افزوده میشود و افزایش دانشها و توانشها در سخنانش انعکاس مییابد و طبعاً در فاصله زمانی بیست ساله، تفاوت و اختلاف چشمگیری بین گفتارهایشان نمایان میگردد[۱۰۱].
- دو دیگر، آنکه حوادث گوناگون زندگی، موجب پیدایش حالات روانی و احساسات و عواطف مختلفی از قبیل بیم و امید غم و شادی و هیجان و آرامش میشود و اختلاف این حالات، تأثیر بسزایی در اندیشه و گفتار و کردار شخص میگذارد و طبعاً با شدت یافتن این دگرگونیها، سخنان وی هم دچار اختلاف شدیدی میگردد. و در حقیقت تغییرات گفتار، تابعی از تغییرات حالات روانی است که آنها هم به نوبه خود، تابع اوضاع و احوال طبیعی و اجتماعی میباشد[۱۰۲].
- اکنون اگر فرض کنیم که قرآن کریم، دستبافت شخص پیامبر اکرم(ص) بهعنوان یک انسان محکوم دگرگونیهای یاد شده، باشد با توجه به شرایط بسیار متغیر زندگی آن حضرت، میبایست از نظر شکل و محتوی، دارای اختلافات فراوانی باشد در صورتی که اثری از چنین اختلافات، در آن مشاهده نمیشود[۱۰۳].
- پس نتیجه میگیریم که هماهنگی و عدم اختلاف در مضامین قرآن و در سطح بلاغت اعجازآمیز آن، نشانه دیگری از صدور این کتاب شریف، از منبع علم ثابت و نامتناهی خدای متعال است که حاکم بر طبیعت و نه محکوم پدیدههای دگرگون شونده آن میباشد[۱۰۴].
منابع
پانویس
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ مفردات، ص۵۴۷؛ لسان العرب، ج۹، ص۵۸، «عجز».
- ↑ و شما به ستوه آورندهی خداوند نیستید؛ سوره انعام، آیه:۱۳۴.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۳، ص: ۵۵۸
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.
- ↑ آموزش عقاید، ص۲۶۳.
- ↑ شما را بیم میدهم از صاعقهای مانند صاعقه عاد و ثمود؛ سوره فصلت، آیه: ۱۳.
- ↑ اعلام الوری، ص۴۱؛ نگ به: اصول عقائد اسلامی، ص۶۳.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.
- ↑ خدا آن کس است که آسمآنها (کرات آسمانی) را با ستونهای نامرئی برافراشت؛ سوره رعد آیه:۲.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.
- ↑ " أَ لَيْسَ يَقُولُ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها قُلْتُ بَلَى فَقَالَ فَثَمَّ عَمَدٌ وَ لَكِنْ لَا تَرَوْنَهَا"؛ تفسیر قمی، ج۲، ص۳۲۸.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.
- ↑ کوهها را میبینی و چنین میپنداری که آنها ساکن و جامدند در حالی که همچون ابر در حرکت میباشند، این آفرینش خداوندی است که هر چیزی را از روی اسلوب صحیح ساخته، او به اعمالی که شما انجام میدهید آگاه است؛ سوره نمل آیه:۸۸.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ سوره اسراء، آیه:۸۸.
- ↑ المیزان، ج۱، ص ۶۱ و ۵۹.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ کشف المراد، ص ۳۵۷، تلخیص المحصل، ص ۳۵۱.
- ↑ الاقتصاد، ص ۱۷۲ و ۱۷۳ و تفسیر المحرّر الوجیز، ج۱، ص ۳۸ و ۳۹.
- ↑ دلائل الاعجاز، ص ۴۹ و ۵۰، الطراز، ج۲، ص ۴۱۱ ۴۰۹.
- ↑ مقدمه جامع التفاسیر، ص ۱۰۹ ۱۰۴ و تمهید الأوائل و تلخیص الدلائل، ص ۱۷۷.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ شرح المختصر، ص ۱۳و ۲۶.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ شرح المختصر، ص ۲۷.
- ↑ قرآن در قرآن، ص ۱۳۴ و ۱۳۵.
- ↑ الالهیات، ج۳، ص ۲۷۶ و ۳۰۶، التمهید فی القرآن، ج۵، ص ۹۱۳۰، الطراز فی اسرار البلاغة وحقائق الاعجاز، ج۳.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ علوم قرآنی ص ۳۵۷ و ۳۵۸. مقدمه جامع التفاسیر، ص ۱۰۶ و ۱۰۸، وحی و نبوت، ص ۸۱.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ سوره نساء، آیه:۸۲.
- ↑ المیزان، ج۱، ص ۶۶، آلاء الرحمان، ص ۴۲ ۴۳ و قرآن در قرآن، ص ۱۳۸ و۱۴۱.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ قرآن شناسی، ص ۱۴۶ و ۱۴۷.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ الاقتصاد، ص ۱۷۲، شرح المقاصد، ج۵، ص ۳۶ و ارشاد الطالبین، ص ۳۰۸.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ سوره نوح، آیات: ۵ ـ ۱۲؛ سوره هود، آیات:۲۵ـ ۴۹.
- ↑ سوره آل عمران، آیات:۳۵ـ ۶۲؛ سوره نساء، آیه:۱۷۷؛ سوره مريم، آیات:۱۶ـ ۳۵.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ سوره توبه، آیه:۱۰۷ - ۱۱۰ و سوره مجادله، آیه:۸.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ سوره روم، آیه:۱۴.
- ↑ سوره فتح، آیه:۲۷ و سوره قصص، آیه:۸۵.
- ↑ سوره فجر، آیه:۹.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ الالهیات، ج۳، ص ۴۱۸و ۴۱۹،و التمهید، ج۶، ص ۶ ۷.
- ↑ سوره رعد، آیه:۲.
- ↑ سوره اعراف، آیه:۱۳۷.
- ↑ سوره لقمان، آیه:۷، سوره یس، آیه:۳۶؛ الالهیات، ج۳، ص ۴۱۸- ۴۳۳؛ البیان، ص ۷۰ -۷۶.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ الالهیات، ج۳، ص ۳۹۸ ۴۰۶ و وحی و نبوت، ص ۳۳۵.
- ↑ سوره بقره، آیه:۱۴۳.
- ↑ الالهیات، ج۳، ص ۳۹۸- ۴۱۲.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ بیان السعاده، ج۱، ص ۳۹- ۴۵؛ المیزان ج۱، ص ۲۳۳- ۲۳۴.
- ↑ نهج البلاغه صبحی صالح، خ۱۹۸.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ سوره فصلت:۵۳.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ سوره مؤمنون، آیه:۱۴.
- ↑ سوره بقره، آیه:۳۰.
- ↑ سوره انسان، آیه:۳.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ سوره آل عمران، آیه:۳۳، سوره انعام ، آیه:۸۴ و ۸۷.
- ↑ سوره حدید، آیه:۲۵.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ البیان فی تفسییر القرآن، ص ۵۰ و ۵۵، ایضاح المراد فی شرح کشف المراد، ص ۴۷۵و ۴۷۶.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ المیزان، ج۱، ص ۶۳.
- ↑ بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۳.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۳.
- ↑ ر. ک: اصول کافی، ج ۱، ص ۲۴.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۴.
- ↑ ر . ک: اعلام الوری، ص ۲۷، ۲۸ و ص ۴۹. و سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۲۹۳، و ص ۴۱۰.
- ↑ بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمیتوانند آورد؛ سوره اسراء، آیه:۸۸.
- ↑ ر. ک: اصول کافی، ج ۱، ص ۲۴.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۴.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۵.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۵.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۵.
- ↑ و تو پیش از آن (قرآن) نه کتابی میخواندی و نه به دست خویش آن را مینوشتی که آنگاه، تباهاندیشان، بدگمان میشدند؛ سوره عنکبوت، آیه:۴۸.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۵.
- ↑ بگو اگر خداوند میخواست آن را برای شما نمیخواندم و او شما را از آن آگاه نمیکرد؛ پیش از آن (هم) من در میان شما روزگاری دراز زیستهام پس آیا خرد نمیورزید؟؛ سوره یونس، آیه:۱۶.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۵.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۶.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۶.
- ↑ ر. ک: سوره نساء، آیه ۸۲.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۶.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۶.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۶.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۷.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص:۲۶۷.