داحضه در فقه سیاسی
مقدمه
باطل کردن و زایل کردن[۱]، زوال و هلاکت[۲]. اصل آن "د ح ض" به معنای لغزش[۳] و "زوال"[۴].
﴿وَالَّذِينَ يُحَاجُّونَ فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا اسْتُجِيبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ دَاحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ﴾[۵]
کلمه ﴿دَاحِضَةٌ﴾ در محسوسات و معقولات به کار رفته است و به "لغزش منجر به زوال" اطلاق میشود[۶] و درباره حجتی به کار میرود که بر اثر لغزش و ضلالت به بطلان کشیده میشود. این کلمه از اصطلاحاتی است که خداوند متعال برای محکوم کردن و تخطئه دشمنان اسلام و قرآن به کار برده است و در شناخت اصطلاحات مبارزه تبلیغاتی قرآن با مخالفان خود اهمیت ویژهای دارد.[۷]
منابع
پانویس
- ↑ حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۳۰۸.
- ↑ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۳، ص۳۳۲.
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۳، ص۱۰۱.
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۳۳۲.
- ↑ «و حجّت آنان که درباره خداوند پس از پذیرفته شدن دعوت وی چالش میورزند نزد پروردگارشان تباه است و بر آنان خشمی (از سوی خداوند) و برای آنان عذابی سخت خواهد بود» سوره شوری، آیه ۱۶.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۳، ص۱۷۹.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص: ۲۷۳.