محکم و متشابه
مقدمه
- محكم و متشابه یكی از مهمترین و بحثانگیزترین مباحث علوم قرآنی است. خداوند متعال در آیه هفتم سوره آل عمران[۱] به صراحت اعلام كرده است كه قرآن كریم در كنار آیات محكم، كه اساس این كتاب الهی را تشكیل میدهد، بر آیاتی دیگر مشتمل است که متشابهات نامیده میشود. از این آیه استفاده میشود كه آیات متشابه به گونهای هستند كه فتنهانگیزان میتوانند با بهرهگیری نادرست از تأویل آنها، عدهای را گمراه سازند. به عقیده برخی مفسران، همه فرقههای گمراه در میان مسلمانان، با تمسک به این آیات بر عقاید باطل خود لباس حق پوشاندهاند. دانشمندان مسلمان، به ویژه تفسیرپژوهان، از دیرباز پرسشهایی را در باره محكم و متشابه مطرح كرده و پاسخ آنها را از راههای مختلف پی گرفتهاند. مسائلی همچون ویژگیهای آیات متشابه، حکمت ورود آیات متشابه در قرآن و چگونگی دستیابی به معنای حقیقی آیات متشابه از مهمترین مسائلی است که دانشمندان علوم قرآنی به آن توجه کردهاند.
محكم و متشابه از چندین منظر از موضوعات علوم قرآن است. از آن منظر كه خود قرآن این موضوع را به صراحت اعلام كرده است، از مباحث علومٌ فی القرآن به شمار میآید. از سویی دیگر دانش محكم و متشابه از مقدمات ضروری برای تفسیر قرآن است، به طوری كه میتوان گفت موضوع محكم و متشابه نخستین كلید برای راه یافتن به دنیای تفسیر قرآن است. این امر با توجه به گرهخوردن موضوع تأویل به محكم و متشابه در آیه هفتم سوره آل عمران اهمیتی دو چندان مییابد. بنا بر این، محكم و متشابه از جمله علومٌ لِلقرآن نیز محسوب میشود. همان طور كه در درس نخست گفتیم، تمامی موضوعاتی كه در دو قسم بیان شده از علوم قرآنی قرار دارند، مشمول قسم علومٌ حولَ القرآن نیز خواهند بود. دانشمندان اسلامی به صورت مستقل و به عنوان فصلی مهم از فصول كتب علوم قرآن و همچنین در كتب تفسیر، مباحث گستردهای را در محكم و متشابه و موضوع همزاد آنها، یعنی تأویل قرآن، مطرح كردهاند. در این درس چشماندازی از دانش محكم و متشابه را ارائه خواهیم کرد؛ نخست، به بیان تعاریف محكم و متشابه از دیدگاه دانشمندان علوم قرآن و تفسیر خواهیم پرداخت. آنگاه، به روال چشماندازهای گذشته، به صورت مختصر جایگاه این شاخه از علوم قرآنی در قرآن و روایات را بررسی و سپس گوشههایی از كوششهای متقدِّمان، متأخران و معاصران را در این باره گزارش خواهیم کرد.
بررسی معنای محكم و متشابه
- در این بخش، نخست به گزارش اقوال لغتشناسان در باره معنای لغوی محكم و متشابه میپردازیم، سپس تعاریفی را كه قرآنپژوهان و مفسران از این دو اصطلاح قرآنی ارائه كردهاند، بررسی و تحلیل خواهیم کرد.
محكم و متشابه در لغت
- محكم اسم مفعول از باب إفعال و از ریشه "حَكَمَ" است. ابن فارس در معجم مقاییس اللغه مینویسد: "حكم یک اصل دارد و آن منع است. حاكم را نیز از آن جهت حاكم گویند كه از ظلم منع میكند. به آهنی هم كه در لگام اسب است، "حَكَمَة" گفته میشود؛ چون حیوان را از سرپیچی باز میدارد. حِِكمت را نیز از آن جهت حكمت نامیدهاند كه مانع جهل است" [۲] و نیز انسان را از بدیها باز میدارد. كلام را نیز وقتى محكم گویند كه خودش، بدون نیاز به غیر، گویا باشد [۳]
- متشابه از ریشه شبه، به معنای مثل و مانند است[۴] وقتی دو چیز به هم شبیه باشند، میگویند: "تشابه الشیئان". به اموری متشابه میگویند كه متماثل و نظیر یكدیگرند. همچنین به امور مشكل هم متشابه گفته میشود[۵] البته این معنا خود به معنای اول باز میگردد؛ زیرا به جهت تماثل و مشابهتی كه بین دو چیز وجود دارد در آنها التباس و اشتباه به وجود میآید و تمیز حق از باطل مشكل میشود. از این رو فیروزآبادی در قاموس میگوید: " تَشَابَهَا: اَشْبَهَ كُلٌّ مِنْهُمَا الْآخَرَ حَتَّی الْتَبَسا"[۶]
محكم و متشابه در اصطلاح علوم قرآنی[۷]
- محكم و متشابه دو اصطلاح قرآنی است كه خداوند آیات قرآن را بدان متصف كرده است. دانشمندان اسلامی در باره معنی محکم و متشابه در قرآن اقوال متفاوتی ارائه کردهاند كه بعضی از این اقوال گاه متضاد و متناقض مینُماید[۸]. زركشی در البرهان و سیوطی در الإتقان، نزدیک به بیست قول در تعریف محكم و متشابه آوردهاند. در اینجا، نخست مهمترین این اقوال را ذکر و آنگاه قول منتخب را بررسی خواهیم کرد.
مهمترین اقوال در تعریف محكم و متشابه
- اگرچه در باره محكم و متشابه نزدیک به بیست قول گزارش شده است، اما با توجه به کماهمیت بودن برخی نظریات و نیز قابليّت ادغام برخی اقوال در یكدیگر، میتوان مهمترین این نظریات را به شرح زیر گزارش كرد:
آیات متشابه
- آیات متشابه آیاتى هستند كه امر آن بر یهود مشتبه شده است و آن عبارت از رمزهایى است كه در آغاز برخی از سورههاى قرآن قرار گرفته است؛ مانند: الف ـ لام ـ میم، الف ـ لام ـ را، حا ـ میم، و امثال آن، كه یهود آنها را با حساب جمل محاسبه میكردند تا از این راه مدت عمر و بقاى امت اسلام را محاسبه كنند.
- متشابه آیات منسوخ است كه تنها باید به آنها ایمان داشت، ولی عمل نكرد و محكمات همان آیات ناسخ هستند که هم باید به آنها ایمان داشت و هم عمل كرد.
- متشابه آیاتی هستند كه نسبت به معناى خود ابهام دارند، كه در اصطلاح آن را مُجمَل مىخوانند و محكم را كه در مقابل آن است، مُبیَّن گویند.
آیات محکم
- محكم آن است كه مراد آن با تفسیر یا تأویل معلوم میشود و متشابه آن است كه خداوند علم آن را به خودش اختصاص داده است؛ مانند: زمان رستاخیز، خروج یأجوج و مأجوج و دجّال و حروف مقطعه. از نظر قرطبی این بهترین وجه در تعریف محكم و متشابه است [۹].
- مراد از محكمات، آیات فقهی و مراد از متشابهات آیات دیگر قرآن است.
- آیات محكم آیاتى است كه تنها یک معنا داشته باشد و آیات متشابه آیاتى است كه بر چندین معنای گوناگون حمل شود.
- محكم آیاتى است كه با عقل قابل درک است و متشابه آیاتی است كه با عقل قابل درک نباشد؛ مانند: شمار نمازها و اختصاص روزه به ماه رمضان.
- محكمات آیاتی است كه ظاهرش منظور باشد و متشابهات آیاتی است كه ظاهر آنها منظور نباشد و به تأویل نیاز داشته باشد [۱۰].
- آیات محكم آیاتی است كه از نظر لفظ و معنا شبههای بر آنها عارض نگردد[۱۱] و متشابهات آیاتی است كه تفسیر آنها به دلیل وجود تشابهات لفظی یا معنوی مشكل باشد[۱۲].
تحلیل معنای اصطلاحی محكم و متشابه
- برخی از اقوال یادشده تنها دلیلشان اخبار آحادی است كه به طور عمده از طریق برخی از صحابه و تابعان رسیده است[۱۳]؛ مانند: قولهای اول تا چهارم (۴، ۳، ۲ و ۱)؛ این اقوال با توجه به آنچه كه سیاق آیه هفتم سوره آل عمران اقتضا دارد، جامع نیستند و احتمالاً در اخبار و آثار هم به عنوان مصادیقی از آیات محكم یا متشابه مطرح شدهاند؛ چنانكه در حدیثی از امام باقر(ع) آمده است كه آیات منسوخ از متشابهات و آیات ناسخ از محكمات است [۱۴].
- به طور کلی آنچه را كه مفسران، با استفاده از سیاق آیه هفتم سوره آل عمران، در تعریف محکم و متشابه بیان کردهاند میتوان در دو دیدگاه عمده به شرح زير خلاصه كرد:
- اِحكام و تشابه، وصفی برای الفاظ: میتوان گفت كه بیشتر مفسرانی كه به تفسیر اجتهادی قرآن گرایش دارند و تفسیر را در تفسیر روایی منحصر نمیدانند، به این دیدگاه گرایش دارند. اصوليان نیز در مباحث الفاظ اصول فقه چنین دیدگاهی دارند. فخر رازی در تفسیر كبیر این دیدگاه را به خوبی تبیین کرده و آن را دیدگاه بیشتر محققان دانسته است. او چنین میگوید: لفظی كه برای معنایی وضع شده است یا در آن، احتمال معنای دیگری هم میرود و یا خیر. اگر در آن معنای دیگری محتمل نباشد، به آن نص میگویند. اما در صورتی که در آن احتمال معنای دیگری هم وجود داشته باشد، دو حالت پیش میآید، یا یكی از آن دو معنای محتمل بر دیگری رجحان دارد که در این صورت، لفظ را نسبت به معنای راجح، ظاهر؛ و نسبت به معنای مرجوح، مؤوّل مینامند. یا اینکه هیچ کدام از آن دو معنای محتمل بر دیگری رجحان ندارد، که در این صورت، لفظ را نسبت به هر یک از آن معانی، مجمل میگویند. بنا بر این، لفظ نسبت به معنا یا نص یا ظاهر یا مجمل و یا مؤوّل است. بنا بر این، نص و ظاهر محكم؛ و مجمل و مؤوّل متشابه هستند[۱۵].میرزای قمی، از اصوليان برجسته شیعه، نیز اِحكام و تشابه را در كیفیت دلالت لفظ بر معنا میداند و محكمات را اعم از نصوص و ظواهر قرآن دانسته و آنچه را كه دلالتش بر معنا قطعی یا ظاهر نباشد، متشابه دانسته است [۱۶]. برخی از قرآنپژوهان معاصر، مانند صبحی صالح، نیز بر همین عقیدهاند. صبحی صالح میگوید:گرچه آرای گوناگونی در تعریف محكم و متشابه بیان شده است، اما در نهایت همه این آرا به این امر بر میگردد كه محكم آن چیزی است كه به وضوح بر معنایش دلالت میكند و در آن هیچ خفایی وجود ندارد و متشابه آن است كه دلالت راجحی بر معنایش ندارد. بنا بر این، محكم شامل نص و ظاهر و متشابه شامل الفاظ مجمل، مؤوّل و مشكل است [۱۷].
- اِحكام و تشابه، وصفی برای معانی:این دیدگاه بیش از آنكه به الفاظ، قابلیت و فقدان قابلیت آنها برای پذیرش معانی مختلف بنگرد به معانی، قابلیت و فقدان قابلیت آنها برای ايجاد شبهه و فتنهانگیزی در بین مردم میاندیشد. بنا بر این، مطابق این دیدگاه، هر آیهای كه الفاظش در دلالت بر معنا دچار مشكل باشد و در دلالت آن نوعی ابهام یا اجمال باشد، آیه متشابه نخواهد بود. همچنین محكم و متشابه به الفاظ اختصاص نخواهد داشت، بلكه شامل تركیبها و نسبتهای موجود در جملهها نیز خواهد شد؛ به عنوان مثال در عبارت ﴿﴿جاءَ رَبُّك﴾﴾ هیچ اجمال و ابهامی در معنای ﴿﴿جاءَ﴾﴾ و ﴿﴿رَبُّك﴾﴾ وجود ندارد، بلكه نسبت دادنِ "آمدن" به پروردگار است كه دارای تشابه است. *از میان مفسران گرچه میتوان افرادی را یافت كه به این دیدگاه نزدیکاند، اما باید گفت كه هیچ كدام مانند علامه سید محمد حسین طباطبایی به صراحت و وضوح به تبیین این نظریه و آثار و نتایج آن نپرداختهاند. ایشان در این باره چنین مینویسند:آیات محكم بیانگر یک مدلول و معنا است و در آن معنا به قدری صراحت و إتقان دارد كه هیچ عارف به كلامی در آن شک نمىكند و به اشتباه نمیافتد. این آیات در بر دارنده اصول مسلم قرآن است؛ اصول مسلّمی از قبیل وجود صانع و یگانگى او، بعثت انبیا و تشریع احكام و معاد. آیات متشابه آیاتی است كه بین چند معنا مشتبه است و باصراحت مىدانیم كه تنها یكی از آن معانى مراد است، اما خواننده در این كه كدام یک از آن معانى، مقصود است، شک و تردید مىكند. اما مىدانیم كه آن معناى واحدى كه مقصود خداى تعالى است، با اصول مسلّم قرآن بیگانه نیست. بنا بر این، معنای آیات متشابه به وسیله آیات دسته قبل روشن میگردد و نیز روشن میشود كه قرآن، خود مفسر خویش است و بعضى از آیاتش اصل و مرجع بعضى دیگر است[۱۸].
- ایشان در ردِّ این نظریه كه اِحكام و تشابه وصف الفاظ و دلالت لفظی است، چنین میگویند:"آیه شریف[۱۹]، آیات محكم را مرجعى براى بیانگرى آیات متشابه دانسته است و معلوم است كه غرابت لفظ و امثال آن با مراجعه به آیات محكم از بین نمىرود و روشنى دلالت محكمات با غرابت الفاظ متشابه ارتباطی ندارد، بلكه براى گرهگشایى این گونه الفاظ، مرجع دیگرى هست، كه باید به آنجا مراجعه شود و آن همان علم لغت است و نیز آیه مورد بحث یكى از نشانههاى متشابهات را این دانسته كه اگر كسی آن را پیروى كند، فقط به منظور فتنهانگیزی پیروى كرده است و جز این هیچ انگیره دیگرى نمىتواند داشته باشد و نيز مىدانیم كه پیروى عام بدون مراجعه به خاص و پیروى مطلق بدون مراجعه به مقیّد و همچنین پیروى لفظ غریب بدون مراجعه به كتابهاى لغت، عملى است که با طریقه اهل هر زبان مخالف است و قریحه هیچ اهل زبانى اجازه چنین كارى را نمىدهد و اگر كسى چنین كند، همه اهل زبان او را تخطئه مىكنند. پس او نمىتواند منشأ فتنه در بین آنان بشود؛ زیرا اهل لسان با او همكارى نخواهند كرد. پس از همین جا مىفهمیم كه منظور از متشابه، الفاظ غریب و امثال آن، مانند مجمل و مشكل و مؤوّل، نیست[۲۰].
- علامه طباطبایی پس از گزارش شانزده قول در تعریف محكم و متشابه و بیان اشكالات تکتک آنها، با استناد به سیاق آیه هفتم سوره آل عمران چنین نتیجه میگیرد: آنچه از آیه شریف به روشنى ظاهر مىشود، خلاف همه اقوالی است كه در تعریف محكم و متشابه گفتهاند؛ چون آیه در معناى متشابه این ظهور را دارد كه متشابه، آن آیهاى است كه اولاً دلالت بر معنا داشته باشد و ثانیاً معنایى كه مىرساند محل شک و تردید باشد، نه لفظ آیه، تا از راه قواعد و طرق معمول نزد اهل زبان تردیدى كه از ناحیه لفظ ایجاد شده است، برطرف شود؛ مثلاً اگر لفظ عام است به مخصص آن ارجاع دهد، یا اگر مطلق است به مقیدش برگرداند و یا به نحوى دیگر لفظ را روشن و بدون تردید سازد، بلكه همان طور كه گفتیم آیه مورد بحث آن آیهای را متشابه مىداند كه معنایش مردّد و با آیات دیگر ناسازگار باشد. آیاتى كه محكم و بدون تردید است، معنای آیات متشابه را بیان مىكند و معلوم است كه هیچ آیهاى چنین وضعى ندارد، مگر وقتى كه براى فهم مردم عامى و ساده معنایى مألوف و مأنوس داشته باشد، معنایى كه اینگونه ذهنهاى ساده فوراً تصدیقش كند و یا تأویلى كه برایش ارائه میدهند، در نظر مردمِ كماطلاع و ضعیف الإدراک به ذهن نزدیکتر باشد.
پیروى آیات متشابه منشأ بدعتها و انحرافهاى بعد از رسول خدا(ص) و مبدأ فتنهها و محنتها بوده است. یک فرقه به خاطر تمسک به آیات متشابه بر این باور بودند كه خداى تعالی جسم دارد، دسته دیگر به جبر و گروهی به تفویض گراییدند. جمعى نیز معتقد بودند كه انبیاء معصوم نیستند و از آنان نیز گناه سر مىزند. طایفهاى به منظور منزه داشتن خدا او را فاقد صفت دانستند و دستهای دیگر معتقد بودند صفات خداوند در قرآن همانند صفات انسان است و گروههایى دیگر به انحرافهایى دیگر مبتلا گشتند، كه همه اینها بدان دلیل بود كه هیچ کدام از این گروهها آیات متشابه را به آیات محكم برنگرداندند، تا این محكمات بر آیات متشابه حاكم باشد.
- همچنین در باره احكام دین، طایفهاى بر این باور بودند که هدف از تشریع احکام، ایجاد راهی برای وصال بندگان به خدا است، پس اگر براى رسیدن به خدا راهى نزدیکتر پیدا شود، هر راهی كه باشد، باید آن راه را پیمود؛ چرا كه مقصود، تنها و تنها، وصول به حق است. دستهاى دیگر معتقدند که به طور کلی تكلیف به واجبات و ترک محرمات، براى رسیدن به كمال است و معنا ندارد که این تکالیف با رسیدن انسان به حق و كمال، باز هم بر ذمّه او باقى بماند. با اینكه ما مىدانیم در عهد رسول خدا(ص) احكام، فرائض، حدود و سایر سیاستهاى اسلامی به اعتبار خود باقى بود و هیچ یک از مسلمانان، به این بهانه كه به حق واصل شده یا به كمال رسیده است، از آن مستثنا نبوده است[۲۱].
- از نویسندگان معاصر كه بر دیدگاه علامه طباطبایی است و به تبیین آن پرداخته، محمد هادی معرفت است. او در بیان محكم و متشابه چنین میگوید:اِحكام به معنای استوار بودن گفتار یا كردارى است كه راه خلل و شبهه در آن بسته باشد، در مقابلِ آن، متشابه قرار دارد؛ چنانچه گفتار یا كردارى، بر اثر احتمالاتى چند، شبهه برانگیز باشد و مقصود پنهان گردد، آن را متشابه گویند. برخى آیات، بر اثر وجوه محتمل، ظاهرى شبههانگیز به خود یافته، دستخوش كج اندیشان قرارگرفتهاند تا با تأویل آنها مایه فتنه گردند و مردم سادهلوح را از راه به در برند. بنا بر این، وجه تسمیه این آیات به متشابه آن است كه مایه شبهه و گاه دستآویزى براى فتنه جویان گردیده است[۲۲]. نویسنده مذكور، بر خلاف دیدگاه اول، هر گونه ابهام و اجمال را مساوی با تشابه نمیداند، بلكه رابطه بین تشابه و ابهام را از نوع عموم و خصوص من وجه میداند [۲۳].
- ناگفته نماند كه برخی از اصوليان اهل سنت نیز در تعریف محكم، از دیدگاه مشهور در اصول، كه محكم را اعم از نص و ظاهر میداند، فاصله گرفته و آن را اخص از نص دانستهاند. آنان در تعریف محكم گفتهاند:محكم، در اصطلاح، به لفظ یا عبارتى از قرآن گفته مىشود كه بر مقصود اصلى خداوند دلالت داشته و دلالت آن به قدرى واضح باشد كه احتمال تأویل و نسخ در آن راه نداشته باشد؛ مانند:﴿﴿اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾﴾[۲۴][۲۵]. تفاوت محكم با نصّ آن است كه در نصّ، احتمال آن كه آن متن در عهد رسول خدا(ص) نسخ شده باشد، وجود دارد، اما این احتمال در باره محكم منتفى است[۲۶].
- مواردی كه این گروه از اصوليان آنها را ذیل عنوان آیات محكم معرفی كردهاند، تقریباً همان چیزی است كه در نظریه علامه طباطبایی از آن با نام اصول مسلم قرآن یاد شده است. بنا بر این، مهمترین آیات محكم از دیدگاه این اصوليان به شرح زیر است:
- آیاتى كه بر اصول و قواعد اساسی دین دلالت داشته باشد، به نحوى كه در گذر زمان، دستخوش دگرگونى نگردد؛ مانند: ایمان به خدا، فرشتگان، كتب آسمانى، روز قیامت و..... [۲۷]
- آیاتى كه دال بر اصول و قواعد كلی اخلاق و فضایل انسانى و با فطرت مطابق باشد و عقل به حُسن آنها حكم كند؛ مانند: ﴿﴿ وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ ﴾﴾[۲۸]، ﴿﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِي الْقُرْبَى ﴾﴾[۲۹]، ﴿﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا ﴾﴾[۳۰]، ﴿﴿وَوَصَّيْنَا الإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا ﴾﴾[۳۱].
- آیاتى كه بر قبح و زشتى رذایل اخلاقى، چون ظلم، خیانت و غیره دلالت دارد؛ مانند: ﴿﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيمًا﴾﴾[۳۲] و ﴿﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَخُونُواْ اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُواْ أَمَانَاتِكُمْ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ﴾﴾[۳۳]
- آیاتى كه از گذشته یا آینده خبر مىدهد؛ مانند: اخبار اُمتها و پیامبران گذشته، اخبار مربوط به امور آینده، اخبار اهل بهشت و جهنم و...[۳۴]
- آیاتى كه سبک تعبیر آنها از دوام و پایدارى حكم آنها حکایت کند؛ مانند: ﴿﴿ وَلا أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا ﴾﴾[۳۵] كه لفظ ﴿﴿أَبَدًا﴾﴾ در این آیه، راه را بر هر گونه تأویل یا نسخ مىبندد[۳۶].
جایگاه بحث محكم و متشابه در قرآن
- در دو آیه از قرآن، وصف اِحكام و در دو آیه وصف تشابه برای قرآن آمده است؛ در آیه نخست از سوره هود تمام قرآن به عنوان كتاب آسمانی متصف به صفت محكم شده است: ﴿﴿الر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ﴾﴾[۳۷] و در سوره زمر تمام كتاب متصف به صفت متشابه شده است:﴿﴿ اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاء وَمَن يُضْلِلْ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ﴾﴾[۳۸]
- این در حالی است كه در سوره آل عمران به صراحت آمده است كه برخی از آیات قرآن محكم و برخی دیگر متشابه است:﴿﴿هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ﴾﴾[۳۹]
- تمامی مفسران و دانشمندان علوم قرآن بر این امر اتفاق نظر دارند كه اِحكام و تشابهی كه در سورههای هود و زمر در وصف کل قرآن آمده است، با اِحكام و تشابهی كه در سوره آل عمران در وصف آیات قرآن آمده است، متفاوتاند[۴۰]. در آیه هفتم آل عمران كلمه محكمات در مقابل متشابهات قرار گرفته است، بنا بر این مطابق این آیه آن دسته از آیات كه محكم است، متشابه نیست و آن دسته كه متشابه است، محكم نیست.
- مراد از اِحكام در سوره هود، إتقان و استحكام نظم قرآن است و مراد از تشابه در سوره زمر، همانندی اجزای قرآن در حُسن سیاق و نظم است[۴۱]. سیوطی نیز میگوید: "منظور از اِحكام، إتقان و عدم راهیابی نقص و اختلاف در قرآن است و مراد از تشابه، همانندی همه آیات قرآن در حق و صدق و إعجاز است"[۴۲].
- برخی از مفسران گفتهاند که مراد از اِحكام در سوره هود "ارتباط و به هم پیوستگى آیات قرآن" است[۴۳] و مراد از تشابه، تصدیق بعضی از آیات نسبت به بعضی دیگر است[۴۴]. علامه طباطبایی در باره معنای اِحكام در سوره هود نظر دیگری دارد؛ او در این باره میگوید: "از آنجایی كه به دنبال جمله ﴿﴿أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ﴾﴾ فرموده است: ﴿﴿ثُمَّ فُصِّلَتْ ﴾﴾، لذا مىفهمیم كه مراد از اِحكام، حالى از حالات تمامى آیات كتاب است؛ یعنی اینکه قرآن كریم قبل از نزول، امرى واحد بوده و هنوز دستخوش تجزّى و تبعّض نشده بود و در آن هنگام آیاتش متعدد نبود"[۴۵]. اما وی در باره معنای تشابه در سوره زمر، همان دیدگاهی را دارد كه سایر مفسران دارند؛ او چنین میگوید: "منظور از تشابه، به عنوان وصف مجموع قرآن، آن است كه آیات این كتاب، اعم از محكم و متشابه، از این نظر كه اسلوبی بى نظیر دارند و همه آنها در بیان حقایق، حكمتها و هدایت به سوى حق صریح بوده و اسلوبى متقن دارند، متشابه و نظیر هم هستند"[۴۶]. علامه طباطبایی در باره معنای تشابه در سوره آل عمران چنین مینویسد: "منظور از تشابه در آیه هفتم سوره آل عمران این است كه آیات متشابه طوری است كه مقصود آن براى شنونده روشن نیست و چنان نیست كه شنونده به مجرد شنیدن آن، مراد آن را درک كند؛ بلكه در این كه منظور، فلان معنا است یا آن معنای دیگر، تردید مىكند و تردیدش تا زمان رجوع به آیات محکم برطرف نمیشود و معنای آیات متشابه تنها با کمک آیات محکم مشخص میشود"[۴۷].
- خلاصه آنكه تشابه در قرآن در دو معنا به كار رفته است: گاه تنها به معنای تماثل و همانندی است که تشابه در آیههای ﴿﴿ اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاء وَمَن يُضْلِلْ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ﴾﴾[۴۸] و ﴿﴿وَهُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُّخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُّتَرَاكِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِن طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ وَجَنَّاتٍ مِّنْ أَعْنَابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ انظُرُواْ إِلَى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَيَنْعِهِ إِنَّ فِي ذَلِكُمْ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴾﴾[۴۹] و ﴿﴿وَبَشِّرِ الَّذِين آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقًا قَالُواْ هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾﴾[۵۰]. به این معنا است. گاه نیز به معنای امری غامض است كه باعث اشتباه و التباس میشود. تشابه در آیه ﴿﴿قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّا إِن شَاء اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ﴾﴾[۵۱] و آیه هفتم آل عمران نیز به این معنا است. اِحكام در همه جا به معنای إتقان است. اما در سوره هود، در مقابل تفصیل و در سوره آل عمران، در مقابل تشابه به كار رفته است كه با توجه به اختلاف موجود در باره واژه متشابه، با توجه به قاعده " تُعرَفُ الأشیاءَ بأضدادِها " در معنای آنها نیز تفاوت ایجاد میشود. از این رو اِحكام در سوره آل عمران به معنای صراحت در مدلول است، به طوری كه میتواند مرجع رفع التباس و اشتباهی شود كه ممكن است در مورد متشابهات پیش آید.
- دو اختلاف عمده در میان مفسران، از نظر دستور زبان عربی در آیه هفتم آل عمران وجود دارد:
- اختلاف اول به مرجع ضمیر غایب در ﴿﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ﴾﴾ مربوط است؛ اگر مرجع این ضمیر واژه "كتاب" باشد، در این صورت معنای آن، چنین خواهد شد که تأویل تمامی قرآن را کسی غیر از خدا [و راسخان در علم] نمیداند. اما اگر مرجع این ضمیر "ما تشابه منه" باشد، در این صورت معنا چنین خواهد شد که تأویل آیات متشابه را كسی جز خدا [و راسخان در علم] نمیداند.
- اختلاف دوم به عاطفه یا استینافیه بودن واو در ﴿﴿وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ﴾﴾ مربوط است؛ در صورت استيناف بودن، تأویل قرآن یا آیات متشابه را تنها خداوند میداند و در صورت عاطفه بودن، راسخان در علم نیز از تأویل قرآن آگاه هستند.
- در باب اینكه آیا آیه هفتم آل عمران بر حصر آیات قرآن در محكم و متشابه دلالت دارد یا خیر، اختلاف نظر وجود دارد. بعضی گفتهاند که هیچ یک از نشانههای حصر در این آیه وجود ندارد[۵۲] علامه طباطبایی، با آنكه حروف مقطعه را به دلیل رمزی بودن، از حوزه تقسیم آیات به محكم و متشابه خارج میداند، با این حال ظاهر آیه را دال بر حصر بقیه آیات "غیر از حروف مقطعه" در دو قسم محكم و متشابه میداند [۵۳].
- بحث دیگری كه در مورد این آیه مطرح شده است محكم يا متشابه بودن خود آيه هفتم سوره آل عمران است. برخی گفتهاند كه خود این آیه نیز جزء متشابهات است؛ چون در باره واجب بودن يا واجب نبودن وقف بر "الله" در ﴿﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ﴾﴾ و نیز عاطفه یا استیناف بودن "واو" در ﴿﴿وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ﴾﴾ اختلاف نظر وجود دارد[۵۴]. متشابه دانستن این آیه با توجه به این تصور صورت گرفته است که هر آیهای که محتمل چند معنا باشد، متشابه است، که البته ما این وجه را در تعریف متشابه مردود میدانیم؛ زيرا در اين صورت هیچ آیهای از قرآن محكم نخواهد بود. این در حالی است که این آیه به صراحت بيان میکند كه برخی از آیات قرآن محكم و برخی دیگر متشابه است.
- و محكمات مرجعی برای رفع تشابه از آیات متشابه هستند. تا کنون هیچ کس در مدلول اين آیه تردید نکرده است. از این رو علامه طباطبایی میگوید:"حتی اگر فرض كنیم كه تمامی آیات قرآن متشابه است، آیه مورد بحث، به طور قطع آیهای محكم است كه حتی سادهترین فهمها هم آن را میفهمد و اگر فرض كنیم كه این آیه از آیات متشابه است، آن وقت تمامی آیات قرآن متشابه میشود و دیگر تقسیم آیات به دو قسم، محكم و متشابه معنا نخواهد داشت؛ بنا بر این، لزومی نداشت که خداوند بفرماید: ﴿﴿هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ﴾﴾ چرا که جمله ﴿﴿هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ﴾﴾ دردى را دوا نخواهد كرد، براى این كه مطابق فرض ما این آیه خود متشابه است[۵۵].
جایگاه بحث محكم و متشابه در روایات
- در كتب روایی، احادیث متعددی در باره محكم و متشابه و تفسیر بخشهای مختلف آیه هفتم سوره آل عمران به دست ما رسیده است كه تعداد قریب به اتفاق این روایات را در مجموعههای تفسیر مأثور شیعه و اهل سنت، مانند تفسیر نور الثقلین, البرهان فی تفسیر القرآن, تفسیر الطبری و الدر المنثور، میتوان یافت. آنچه را که در این زمینه در اخبار و آثار آمده است، میتوان در نکات زیر خلاصه كرد:
۱. در شأن نزول آیه هفت آل عمران دو داستان آمده است كه یكی در باره یهودیان و نحوه تأویل آنها از حروف مقطعه و دیگری در باره مسیحیان و نحوه تأویل آنها از برخی از آیات مربوط به حضرت مسیح، به نفع عقاید مسیحیت است که خلاصه هر دو مورد به شرح زیر است:
- در معانی الأخبار از امام باقر(ع) آمده است که چند نفر از یهود به اتفاق حى بن اخطب و برادر او خدمت پیامبر اسلام(ص) آمدند و حروف مقطعه "الم" را دستآویز خود قرار دادند و گفتند: مطابق حساب جمل "الف" مساوى یک و لام مساوى "سی" و میم مساوى "چهل" است و به این ترتیب خبر دادهاى كه دوران بقاى امت تو بیش از هفتاد و یک سال نیست!. پیامبر(ص) براى جلوگیرى از سوء استفاده آنها فرمود: شما چرا تنها "الم" را محاسبه كردهاید، مگر در قرآن "المص" و "الر" و سایر حروف مقطعه نیست، اگر این حروف اشاره به مدت بقای امت من باشد، چرا همه را محاسبه نمىكنید؟!. در حالی كه منظور از این حروف چیز دیگرى است. سپس آیه فوق نازل شد[۵۶].
- جمعى از نصاراى نجران خدمت پیامبر اسلام(ص) آمدند و تعبیر قرآن در باره "مسیح" يعنی ﴿﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاثَةٌ انتَهُواْ خَيْرًا لَّكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً ﴾﴾[۵۷] را دستآویز خویش قرار دادند. آنها مىخواستند براى مسئله تثلیث و الوهیت مسیح از آن سوء استفاده كنند و آیات دیگر را كه با صراحت تمام هر گونه شریک و شبیه را از خداوند نفى مىكند و یا به صراحت میگوید كه "عیسی كسی جز بنده خداوند نیست"، نادیده انگارند. بنا بر این، آیه فوق نازل شد و به آنها پاسخ قاطع داد[۵۸].
۲. در روایات اهل بیت(ع) بر شناخت محكم و متشابه به عنوان یكی از لوازم فهم قرآن تأكید شده است. از امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمودند: "هر كس كه كتاب خدا، ناسخ و منسوخ، خاص و عام و محكم و متشابه و عزائم و رخص[۵۹] و... را از هم باز نشناسد، از عالمان به قرآن نيست"[۶۰].
۳. در باره اینكه آیا راسخان در علم تأویل آیات متشابه را میدانند یا خیر, روایات مختلفی در نفی و اثبات از فریقین رسیده است.۳ [۶۱] اما بیشتر روایات شیعه حكایت از این دارد كه پیامبر و اهل بیتش هم از راسخان در علم هستند و هم تأویل تمامی قرآن را، اعم از محكم و متشابه، میدانند.
۴. در برخی روایات، محكم و متشابه به ناسخ و منسوخ تفسیر شده است. همچنین در برخی دیگر از روایات, احكام حلال و حرام به عنوان محكمات قرآن معرفی شده است, دستهای دیگر از روایات هم موارد فوق را از باب ذكر مصادیق دانسته است؛ برای مثال در روایتی از ابن عباس آمده است: ۰.المُحكَماتُ ناسِخُه وحَلالُهُ وَحَرامُهُ وَحُدُودُهُ وَفَرائِضُهُ وَمایُؤمِنُ بِهِ وَالمُتَشابِهاتُ مَنسُوخُهُ وَمُقَدَّمُهُ وَمُؤَخَّرُهُ وَأمثالُهُ وَأقسامُهُ وَمایُؤمِنُ بِهِ وَلایُعْمَلُ بِهِ۴
۵. در روایاتی از فریقین, محكم به «ما یُعمَلُ بِهِ»؛ آنچه باید بدان عمل کرد و متشابه به «مایُؤمَنُ بِهِ»؛ آنچه باید بدان ایمان داشت، تعریف شده است كه از روایات دیگر استفاده میشود كه مراد از این دو، همان ناسخ و منسوخ است.۵
۶. از روایات استفاده میشود كه آیات متشابه قابلیت پذیرش بیش از یک معنا را دارند كه این معانی, برخی مخالف محكمات قرآن و برخی مؤیِّد و مصدِّق آنها است و كسی كه از نظر علمی توان عرضه متشابهات بر محكمات را داشته باشد، به طور قطع به مقصود آنها نيز پی خواهد برد.۶ اما كسی كه نتواند به درستی، آنها را بر محكمات عرضه كند و معنای درست آنها را دریابد، امر بر او مشتبه میشود. از این رو توصیه شده است كه در هر آیهای كه امر بر شما مشتبه میشود و معنای درست آن را نمیدانید، امر آن را به خداوند وانهید.۷
- ↑ ﴿﴿هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ﴾﴾ اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه) اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه) اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد؛ سوره آل عمران، آیه:۷.
- ↑ معجم مقاییس اللغه، احمد بن فارس، بیروت، دار الاسلامیه، ۱۴۱۰ ﻫ، ج ۲، ص ۹۱.
- ↑ ر. ک: لسان العرب، ابن منظور، قم، نشر ادب الحوزه، ۱۴۰۵ ﻫ، ج ۱۲، ص ۱۴۱.
- ↑ ر. ک: لسان العرب، ابن منظور، قم، نشر ادب الحوزه، ۱۴۰۵ ﻫ، ج ۱۳، ص ۵۰۳.
- ↑ ر. ک: لسان العرب، ابن منظور، قم، نشر ادب الحوزه، ۱۴۰۵ ﻫ، ج ۱۳، ص ۵۰۳.
- ↑ القاموس المحیط، مجد الدین فیروزآبادی، بیروت، دار الكتب العلمیه، ۱۴۱۵ ﻫ، ج ۴، ص ۲۸۵.
- ↑ منظور از محكم و متشابه در اینجا آن اصطلاحی است كه در آیۀ هفتم آل عمران به كار رفته است. یاد كرد این نكته نیز خالی از لطف نیست كه اصطلاح متشابه در علوم قرآنی، همیشه در مقابل محكم به كار نمیرود، بلكه گاه مراد از آن متشابه لفظی در قرآن است كه عبارت از تكرار واژه یا مطلبی در آیات همگون است؛ برخی از پژوهشگران کتابهای مستقلی در این زمینه نگاشتهاند؛ نظیر البرهان فی متشابه القرآن از كرمانی؛ رک: الاتقان فی علوم القرآن، سیوطی، بیروت، دار الكتب العلمیه، ۲۰۰۰ م، ص ۲۲۴.
- ↑ مانند قولی كه حروف مقطعۀ قرآن را آیات محكم و بقیۀ آیات را متشابه میداند و قول دیگر در مقابل آن حروف مقطعه را آیات متشابه و بقیۀ قرآن را از محكمات میداند. رک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بیتا، ج ۳، ص ۳۳ ـ ۳۲.
- ↑ الجامع الأحكام القرآن، محمد بن احمد الانصاری، بیروت، دار الكتب العلمیه، ۲۰۰۰ م، ج ۴، ص ۸.
- ↑ ر. ک: تفسیر الطبری، طبری، دار هجر، قاهره، ۲۰۰۱ م، ج ۵، ص ۲۰۱ ـ ۱۹۲؛ البرهان فی علوم القرآن، بدر الدین زركشی، ج ۲، ص ۸۱ ـ ۷۹؛ الاتقان فی علوم القرآن، سیوطی، ج ۲، ص ۴ ـ ۳؛ الجامع الأَحكام القرآن، قرطبی، بیروت، دار الكتب العلمیه، ۲۰۰۰ م، ج ۴ و ۳، ص ۸؛ محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۴۰ ـ ۳۲.
- ↑ المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، تهران، دفتر نشر كتاب، ۱۴۰۴ ﻫ، ص ۱۲۸.
- ↑ المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، تهران، دفتر نشر كتاب، ۱۴۰۴ ﻫ، ص ۲۵۴.
- ↑ جهت اطلاع از روایات فریقین و اسناد آنها ر. ک: طبری، پیشین، ج ۵، ص ۲۲۶ ـ ۱۹۲؛ تفسیر نور الثقلین، عبد علی بن جمعة الحویزی، قم، مؤسسۀ مطبوعاتی اسماعیلیان، ۱۴۱۵ ﻫ، ج ۱، ص ۳۱۹ ـ ۳۱۲.
- ↑ الكافی، كلینی، تهران، دار الكتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ ﻫ. ش، ج ۲، ص ۲۸؛ وسائل الشیعه، حر عاملی، قم، مؤسسۀ آل البیت لإحیاء التراث، ۱۴۱۴ ﻫ، ج ۲۷، ص ۱۸۲.
- ↑ ر. ک: التفسیر الكبیر و مفاتیح الغیب، فخر رازی، بیروت، دار الفكر، ۱۹۹۵ م، ج ۴، ص ۱۸۲.
- ↑ ر. ک: قوانین الأصول، میرزای قمی، چاپ سنگی، ص ۱۶۷ ـ ۱۶۳ (بحث در بارۀ کتاب).
- ↑ مباحثٌ فی علوم القرآن، صبحی صالح، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۷۴ م، ص ۲۸۲.
- ↑ محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۲۱ ـ ۲۲.
- ↑ ﴿﴿هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ﴾﴾ اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه) اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه) اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد؛ سوره آل عمران، آیه:۷.
- ↑ محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۴۰ ـ ۴۱.
- ↑ محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۴۱ ـ ۴۲.
- ↑ ر. ک: علوم قرآنی، محمد هادی معرفت، قم، مؤسسۀ فرهنگی التمهید، چاپ چهارم، ۱۳۸۱ ش، ص ۲۷۳ـ ۲۷۱.
- ↑ ر. ک: التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، قم، مركز مدیریت حوزۀ علمیۀ قم، ۱۴۰۹ ﻫ، ج ۳، ص ۱۲ ـ ۹.
- ↑ خداوند برای هر کس از بندگانش که (خود) بخواهد روزی را فراخ یا تنگ میدارد. بیگمان خداوند به هر چیزی داناست ؛ سوره عنکبوت، آیه:۶۲.
- ↑ اصول السرخسی، محمد بن احمد سرخسی، بیروت، دار المعرفه، ۱۹۵۱ م، ج ۱، ص ۱۶۶ ـ ۱۶۵.
- ↑ المناهج الأصولیه فی الإجتهاد بالرأی فی التشریع الإسلامی، فتحی درینی، دمشق، الشركة المتحدة للتوزیع، ۱۴۰۵ م، ص ۶۱.
- ↑ در این مورد آیات فراوانى وجود دارد که براى نمونه مىتوان به آیات ۷ سورۀ حدید و ۱۷۷ سورۀ بقره اشاره كرد.
- ↑ به پیمان وفا کنید؛ سوره اسراء، آیه:۳۴.
- ↑ به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان میدهد؛ سوره نحل، آیه:۹۰.
- ↑ خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید؛ سوره نساء، آیه:۵۸.
- ↑ و به آدمی سپردهایم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ سوره احقاف، آیه:۱۵.
- ↑ و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی!؛ سوره اسراء، آیه:۲۳.
- ↑ ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر خیانت نکنید و در امانتهای خود دانسته خیانت نورزید؛ سوره انفال، آیه:۲۷.
- ↑ برای نمونه میتوان به آیات ۲۳ سوره آل عمران و ۷۶، ۷۷، ۷۸، ۸۵، ۸۶ و ۸۷ سورۀ انعام اشاره كرد.
- ↑ وهرگز پس از او همسرانش را به همسری گیرید؛ سوره احزاب، آیه:۵۳.
- ↑ المناهج الأصولیه فی الإجتهاد بالرأی فی التشریع الإسلامی، فتحی درینی، دمشق، الشركة المتحدة للتوزیع، ۱۴۰۵ م، ص ۶۱.
- ↑ الف، لام، را؛ (این) کتابی است که آیاتش استواری یافته سپس از سوی فرزانهای آگاه آشکار شده است؛ سوره هود، آیه:۱.
- ↑ خداوند است که بهترین گفتار را (به گونه) کتابی (با آیاتی) همانند دوگانه (یعنی مکرّر) فرو فرستاده است؛ پوستهای آنان که از پروردگار خویش میهراسند از آن به لرزه میافتد سپس با یاد خداوند پوستها و دلهاشان نرم میشود؛ این رهنمود خداوند است که با آن هر که را بخواهد راهنمایی میکند و هر که را گمراه گذارد رهنمونی نخواهد داشت؛ سوره زمر، آیه:۲۳.
- ↑ اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه) اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه) اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد؛ سوره آل عمران، آیه:۷.
- ↑ مناهل العرفان فی علوم القرآن، زرقانی، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی، ۱۹۹۱ م، ج ۲، ص ۱۶۷.
- ↑ فتح الباری، ابن حجر، بیروت، دار المعرفه، بیتا، ج ۸، ص ۱۵۹ ـ ۱۵۸.
- ↑ الاتقان فی علوم القرآن، سیوطی، ج۲، ص:۳.
- ↑ تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تهران، دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۷۷ ﻫ. ش، چاپ سیام، ج ۲، ص ۴۳۴.
- ↑ الجامع الأحكام القرآن، محمد بن احمد الانصاری، بیروت، دار الكتب العلمیه، ۲۰۰۰ م، ج ۴، ص ۸.
- ↑ محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۲۰.
- ↑ محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۲۱.
- ↑ محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۲۱.
- ↑ خداوند است که بهترین گفتار را (به گونه) کتابی (با آیاتی) همانند دوگانه (یعنی مکرّر) فرو فرستاده است؛ پوستهای آنان که از پروردگار خویش میهراسند از آن به لرزه میافتد سپس با یاد خداوند پوستها و دلهاشان نرم میشود؛ این رهنمود خداوند است که با آن هر که را بخواهد راهنمایی میکند و هر که را گمراه گذارد رهنمونی نخواهد داشت؛ سوره زمر، آیه:۲۳.
- ↑ و اوست که از آسمان، آبی فرو فرستاد و با آن هرگونه روییدنی را برون آوردیم آنگاه از آن جوانه سبزی بیرون کشیدیم که از آن دانههایی بر هم نشسته بیرون میآوریم و از شکوفه خرما، خوشههایی دسترس و باغستانهایی از انگور (بیرون میآوریم) و زیتون را و انار را همگون و غیر همگون (پدید میآوریم)؛ به میوه آن چون ثمر آورد و به رسیدن آن بنگرید! بیگمان در اینها برای گروه مؤمنان نشانههایی است؛ سوره انعام، آیه:۹۹.
- ↑ و به کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند نوید ده که بوستانهایی خواهند داشت که جویبارهایی از بن آنها روان است. هرگاه میوهای از آن بوستانها روزی آنان گردد، میگویند این همان است که از پیش روزی ما شده بود و همانند آن برای آنان آورده میشود و آنها در آن همسرانی پاکیزه دارند و در آن جاودانند؛ سوره بقره، آیه:۲۵.
- ↑ گفتند: به خاطر ما از پروردگارت بخواه تا برای ما چگونگی آن را روشن گرداند، که این گاو بر ما بازشناخته نیست و ما اگر خداوند بخواهد رهیاب خواهیم بود؛ سوره بقره، آیه: ۷۰.
- ↑ البرهان فی علوم القرآن، بدرالدین زرکشی، ص:۷۹.
- ↑ محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۳۲.
- ↑ البرهان فی علوم القرآن، بدرالدین زرکشی، ص:۸۳.
- ↑ محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۲۱.
- ↑ ر. ک: معانی الأخبار, شیخ صدوق, قم, دفتر انتشارات اسلامی وابسته به حوزۀ علمیۀ قم, ۱۳۷۹ ﻫ. ش, ص ۲۳.
- ↑ ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سهگانه سر مکنید، باز ایستید که برایتان بهتر است، بیگمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمانها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس؛ سوره نساء، آیه:۱۷۱.
- ↑ ر. ک: معانی الأخبار, شیخ صدوق, قم, دفتر انتشارات اسلامی وابسته به حوزۀ علمیۀ قم, ۱۳۷۹ ﻫ. ش, ص ۲۳.
- ↑ مراد از عزائم واجباتی هستند كه خدای سبحان آنها را واجب كرده است و مراد از رخص واجباتی هستند كه به دلایلی از برخی مكلفین ساقط میشود.
- ↑ " مَنْ لَمْ یَعْرِفْ كِتابَ اللهِ عزَّ وجلَّ الناسخَ مِن المَنسوخِ والخاصَّ مِنَ العامِّ والمُحكمَ مِنَ المُتشابهِ والرُخَصَ مِنَ العَزائمِ... فَلَیسَ بِعالِمٍ بالقرآنِ وَلا هو مِنْ أهْلِهِ "؛ بحار الأنوار, محمد باقر مجلسی، ج ۹۰, ص ۴.
- ↑ ر. ک: طبری, پیشین، ج ۵, ص ۲۲۲ ـ ۲۱۷؛ عبد علی بن جمعه الحویزی, پیشین، ج ۱, ص ۳۱۷ ـ ۳۱۳.