اهل بیت پیامبر خاتم در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۸ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۱۷:۴۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

معنای «اهل» در اصطلاح قرآن کریم

  • در فرهنگ قرآنی واژه «أهل» به افرادی گفته می‌شود که نوعی پیوند و وابستگی، آنها را گرد هم آورده باشد. مانند ﴿﴿أهل الإنجيل[۱]، ﴿﴿أهل القرى[۲]، ﴿﴿أهل المدينه[۳]، ﴿﴿أهل البيت[۴]، ﴿﴿أهل الذكر[۵] و غيره.
  • بنابر فرهنگ قرآنی، به کسانی اهل یا ذریه پیامبر خدا گفته می‌شود که با او پیوند و وابستگی داشته باشند و مهمترین پیوند با پیامبر(ص)، هم عقیده بودن با آن حضرت است و کسی که از ایمان آوردن به رسول خدا(ص) سر باز زند، او در زمره اهل و خاندان آن حضرت شمرده نمی‌شود[۶]
  • بنابراین، اهل بودن بر اساس منطق قرآن با ملاک انس، تعلق خاطر و وابستگی (که همان معنای لغوی بود)، منطبق خواهد بود. شدت و ضعف در اهلیت (اهل بودن)، به شدت و ضعف در انس و تعلق و وابستگی، بستگی دارد. از این رو ممکن است از کسی که وابستگی و تعلقی با او نیست، سلب اهلیت شود، هر چند جزء فرزندان انسان باشد. به بیانی دیگر درباره معنای اصطلاح واژه اهل در قرآن کریم می‌توان چنین گفت: قرآن کریم آنان را که با پیامبری از انبیای الهی هم عقیده‌اند و به او ایمان دارند اهل (ذریه) او می‌داند و در مقابل، کسانی که حتی فرزند نسبی وی باشند - در صورت ایمان نیاوردن - از اهل او بیرون می‌شمارد.[۷] چنانکه در داستان نوح(ع) که فرزندش فرد ناشایسته‌ای بود خدای متعال فرمود: ﴿﴿انه لیس من اهلك.[۸]
  • همچنین قرآن کریم گاهی آنان را که در یک مسیر حرکت می‌کنند یا یک روش و مرام دارند یا پیروی از یک کتاب آسمانی می‌نمایند و یا پیرو مکتبی غیر الهی هستند ایشان را اهل همان مسیر و روش و کتاب می‌شمارد. مانند «أهل ذکر»، «أهل انجیل»، «أهل کتاب»، «أهل نار»[۹] و ...
  • در هر حال دانشمندان اسلامی برای واژه «اهل» در قرآن کریم، شش وجه مختلف ذکر کرده‌اند:
  • وجه اول: به معنای زن، مانند آیه ﴿﴿إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ نَارًا[۱۰] و ﴿﴿فَلَمَّا قَضَى مُوسَى الأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ[۱۱] که در هر دو آیه «أهل» به معنای زوجه حضرت موسی(ع) - طبق نظر مشهور: صفورا دختر حضرت شعیب(ع) - است؛ زیرا در آن هنگام، موسی(ع)، اولادی نداشت و تنها با همسرش بود.
  • وجه دوم: به معنای خانواده و خاندان، مانند: ﴿﴿وَقَالَ لِفِتْيَانِهِ اجْعَلُواْ بِضَاعَتَهُمْ فِي رِحَالِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَعْرِفُونَهَا إِذَا انقَلَبُواْ إِلَى أَهْلِهِمْ[۱۲] و ﴿﴿وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ[۱۳]، کاربرد این معنا در قرآن بسیار است».
  • وجه سوم: به معنای پیروان، مانند: ﴿﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَأَنتُمْ تَشْهَدُونَ[۱۴] و ﴿﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ[۱۵] کاربرد این معنا نیز در قرآن کریم بسیار است.
  • وجه چهارم: به معنای ساکنان، مانند ﴿﴿وَإِذْ قَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ[۱۶]
  • وجه پنجم: به معنای خویشاوندان و نزدیکان، مانند: ﴿﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا[۱۷] و ﴿﴿وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي[۱۸]
  • وجه ششم: به معنای سزاوار، مانند: ﴿﴿هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ[۱۹]

دیدگاهی درباره معنای لغوی "أهل بیت" و نقد آن

درباره معنای "أهل بیت" دیدگاه خاصی مطرح شده که ابتدا به نقل و سپس نقد آن می‌پردازیم: کلمه "أهل" به معنای نزدیکان، افراد قبیله و افراد شهر و... بوده ولی کلمه "آل" اخص از "أهل" و به خصوص خویشان شخص و اصحاب او گفته می‌شود. کلمه "أهل بیت" از هر دو کلمه فوق اخص است؛ زیرا نه تنها همه اهل شهر و اصحاب او و تمام خویشان را شامل نمی‌شود، بلکه حتی همسران او را نیز در بر نمی‌گیرد. در قرآن کریم در داستان حضرت لوط(ع) چنین آمده است: «فما وجدنا فیها غیر بیت من المسلمین».[۲۰] مقصود از «بیت»، اهل بیت است؛ زیرا نسبت دادن اسلام و کفر به خانه (بیت)، اسنادی مجازی است و به اعتبار اهل خانه، به خانه، اسناد کافر یا مسلمان داده می‌شود. در این آیه چون صحبت از «بیت» یعنی «أهل بیت» است، قرآن کسی را استثنا نکرده در حالی که قطعا همسر حضرت لوط(ع) از مسلمین نبوده است. لکن در جای دیگر قرآن کریم کلمه «أهل» (نه کلمه «اهل بیت») را ذکر کرده و فرموده است: ﴿﴿فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ[۲۱]

  • اما چون همسر داخل در کلمه «أهل» است، بلافاصله آن را استثنا نموده و فرموده: ﴿﴿إِلاَّ امْرَأَتَكَ[۲۲]
  • همچنین در جای دیگر که کلمه «آل» ذکر شده باز همسر لوط(ع) را استثنا نموده و فرموده: ﴿﴿قَالُواْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُّجْرِمِينَ * إِلاَّ آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا إِنَّهَا لَمِنَ الْغَابِرِينَ[۲۳]
  • پس همسر داخل در معنای واژه‌های «أهل» و «آل» است ولی در معنای کلمه «أهل بیت» داخل نیست. با توجه به توضیحات فوق، اختصاص «آیه تطهیر» - که دارای کلمه «أهل بیت» است - به خاندان رسالت(ع) و داخل نبودن همسران حضرت رسول در محدوده واژه «أهل بیت»، از خود قرآن کریم، استفاده می‌شود و شاید نیازی به مباحث طولانی در اثبات دیدگاه شیعه و بیان و رد نظرات غیر شیعه در این زمینه نباشد.[۲۴]
  • در نقد سخنان فوق تنها به یک آیه از قرآن کریم استناد می‌کنیم که می‌فرماید: ﴿﴿قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ[۲۵] مسلما علاوه بر حضرت ابراهیم(ع)، همسرش ساره نیز که در ابتدای آیه مخاطب شده است، داخل در کلمه «أهل بیت» است.


مقایسه معانی اصطلاحی و نسبت منطقی واژه های «نبی» و «رسول»

  • «نبی» و «رسول»، دو اصطلاح آشنا در فرهنگ ادیان الهی است. نبی و رسول دو حقیقت، دو مرتبه و دو منزلت برای انسان های برگزیده‌ است.«نبی» کسی است که بدون واسطه بشر دیگری از پروردگار متعال، خبر می‌گیرد. نبی ملکی را نمی‌بیند بلکه یا صدایی می‌شنود و یا در خواب مطلبی را دیده و یا به قلبش القا می‌شود به بیان دیگر نبی کسی است که قلبش آن قدر اوج گرفته که به خدا رسیده و آیینه تمام نمای او شده است و این خبر گرفتن، انعکاس حقیقت خداوند در وجود اوست. نبی به مرتبه‌ای اوج گرفته و بالا رفته و به گونه‌ای قلبش صیقلی شده که تمام آن چه در عالم است در قلب او انعکاس دارد و در واقع نه این که خبر می‌گیرد بلکه لحظه به لحظه با خداوند اتصال دارد به گونه‌ای که تمام حقایق در درون وی انعکاس پیدا می‌کند. البته انبیا هم درجات متفاوتی دارند و هر کس به اندازه ظرفیت خود با حقایق ملکوتی ارتباط پیدا می‌کند، با آن آشنا می‌شود و این حقایق در درونش انعکاس پیدا می‌کند. آنگاه اگر مامور به «ابلاغ» به مردم شد، «رسول» خواهد شد. درجات این ماموریت نیز متفاوت است. بعضی برای یک شهر مامور می‌شوند، برخی برای یک منطقه، تا برسد به رسولانی که مسئولیتی جهانی دارند.[۲۶]
  • از این رو در روایات در بیان فرق بین نبی و رسول، گفته شده که نبی کسی است که بدون واسطه از خدا خبر تلقی می‌کند و می‌گیرد ولی ملک را نمی‌بیند. رسول هم کسی است که علاوه بر این که خبر می‌گیرد و اخبار غیبی را دریافت می‌کند، صدای ملک را هم شنیده و خود او را هم می‌بیند.[۲۷]

درباره امام نیز گفته شده: امام هر چند با ملک ارتباط دارد و صدای او را نمی‌شنود ولی خود او را هم نمی‌بیند.[۲۸] و اما در مورد نسبت منطقی میان نبی و رسول باید گفت؛ میان این دو واژه اصطلاحا عموم و خصوص مطلق وجود دارد. البته در اصطلاح قرآن، رسول به هر موجودی - انسان و غیر انسان - که از طرف خدا برای ماموریتی فرستاده شده باشد، اطلاق می‌شود که در این صورت نسبت نبی و رسول، عموم و خصوص من وجه است.[۲۹]

مقایسه اجمالی اصطلاحات روایی «نبی»، «رسول»، «امام» و «محدّث»

  • با در نظر گرفتن تفاوت‌های روایات و بیانات مختلفی که در تفاوت بین چهار اصطلاح روایی فوق ذکر شده می‌توان چنین گفت: «رسول» علاوه بر این که نبی هست، مامور به تبلیغ و رساندن به مردم نیز می‌باشد.[۳۰]
  • «امام» در لحظه‌ای که خبر را تلقی می‌کند، مَلَک را نمی‌بیند ولی چنین نیست که از شنیدن صدای او محروم باشد.[۳۱] و «محدَّث» کسی است که او با فرشته و فرشته نیز با او ارتباط دارد ولی فرشته را در لحظه ارتباط نمی‌بیند و در لحظه دریافت خبر، حکم یا پیغام، ممکن است مقابله شهودی با ملک نداشته باشد ولی اجمالا با ملک ارتباط دارد.[۳۲]

مباحث قرآنی و روایی

معرّفی «اهل بیت» در قرآن و روایات

  • اهل بیت پیامبر(ص) و آل آن حضرت(ص) ویژگی‌های خاصی دارند. قرآن کریم در چند مورد «قدر متیقّن» این «آل» و «اهل بیت» را (پنج تن آل عبا) معرّفی نموده است:

آیۀ مباهله (ابتهال)

  • در جریان دعوت پیامبر(ص) از دیگر ادیان برای قبول اسلام، عدّه‌ای از نصارای نجران حاضر به قبول دعوت پیامبر(ص) نشدند و رسول گرامی اسلام(ص) آنان را به مباهله دعوت کردند. ﴿﴿فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ.[۳۳]
  • یعنی مسیحیان نجران را به این دعوت نما که: بیایید با هم نزد خداوند گریه کنیم تا ببینیم خدا گریۀ کدام را قبول می‌کند و آهِ چه کسی کارگر می‌شود؟ من با همۀ دودمان و هستی‌ام به مباهله می‌آیم شما نیز با همۀ هستی‌تان بیایید. من با کسانم می‌آیم شما نیز با کسانتان بیایید. قرآن این «کسان» را چنین معرّفی می‌کند، ﴿﴿أبناءَنا: پسرانمان، ﴿﴿نساءَنا: بانوانمان، ﴿﴿أنفسَنا: جان‌هایمان و نفوسمان. آن که داعیۀ نجات دیگران دارد باید در موقعیّت خطر در قدم اوّل از جان خود و عزیزترین عزیزان خود بگذرد و آنان را به میدان آورد. در روز موعود، مشاهده شد پیامبر(ص) به همراه دو کودک حسن و حسین(ع)، بانویی مجلّله در پشت سر و امیرالمؤمنین(ع) هم اندکی عقب‌تر به صحنه آمدند و مجموع کسانی که با پیامبر(ص) همراه بودند همین چهار نفر بودند. آل پیامبر(ص) که نه تنها با او زیر یک سقفند بلکه در یک خط و در یک منزلت و درجه‌اند این‌ها هستند قرآن معرّفی کرد که عزیزترین کسان پیامبر(ص) و آل آن حضرت(ص) همین‌ها هستند.

آیۀ تطهیر

  • آیۀ دیگری که کسان پیامبر و «اهل بیت» آن حضرت(ص) را معرفی می‌کند، آیۀ تطهیر است که صریحاً لفظ «اهل بیت» در آن ذکر شده است: ﴿﴿إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً[۳۴].
  • در تفسیر این آیه، همۀ مفسران به اتّفاق معتقدند که این آیه در مورد پیامبر(ص)، فاطمۀ زهرا، امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین: نازل شده است. طبق نقلی محلّ نزول این آیه، خانۀ فاطمه۳ و طبق نقلی دیگر خانۀ امّ سلمه بوده است. طبق نقلی که نزول آیه در خانۀ امّ سلمه بوده است، پس از نزول، امّ سلمه پیش آمد و عرضه داشت: یا رسول الله(ص) آیا من هم جزء اصحاب کشا هستم؟ پیامبر(ص) به او فرمودند: «تو هم بانوی خوبی هستی (ولی در این حد نیستی و در این دایره نمی‌گنجی».[۳۵]
  • مصداق «اهل بیت» در این آیه، رسول الله(ص) امیرالمؤمنین(ع) ، فاطمۀ زهرا(س)، امام مجتبی(ع) و امام حسین(ع) بودند این بزرگواران «اهل» پیامبر بودند که در بیت پیامبر(ص)، زیر یک سقف، و در آن درجه و رتبه با پیامبر(ص)، هم‌خوانی، همراهی و سنخیّت داشتند. لذا ایشان «اهل بیت» پیامبرند. بعد از آنان نیز کسانی که همین موقعیّت و درجه و مکانت را پُر کردند و نگذاشتند جایگاه آن حضرت(ص) خالی شود از «اهل بیت» پیامبرند. هیچ چیز برای ایشان کم گذاشته نشده هرچه پیامبر(ص) داشته و در خانه‌ای که شأنیّت بیت پیامبر(ص) داشته - به آن حضرت(ص) داده شده بود - به ایشان نیز عطا شده است.
  • حال در ادامه روایاتی دربارۀ مصادیق «اهل بیت» در آیۀ تطهیر را بیان می‌نماییم. روایات فروانی به دست ما رسیده مبنی بر اینکه مراد از «اهل بیت» در آیۀ تطهیر، فقط خمسۀ طیّبه - یعنی: پیامبر، امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین: - هستند. بخشی از این روایات از زبان همسران پیامبر(ص) است آنان تصریح کردند که این آیه در خانۀ امّ سلمه نازل شده و اختصاص به آن انوار تابناک (خمسۀ طیّبه) دارد. از جملۀ آن روایات:
  • شخصی می‌گوید: از عایشه در مورد امام علی(ع) پرسیدم. او گفت: «از من در مورد کسی می‌پرسی که محبوب‌ترین مردم نزد پیامبر(ص) بود، از کسی می‌پرسی که همسر محبوب‌ترین مردم نزل رسو‌ل‌خدا بود. من با چشم خود علی و فاطمه و حسن و حسین را دیدم که پیامبر آنان را در زیر پارچه‌ای جمع کرده بود و فرمود: خداوندا! اینان خاندان من هستند پلیدی را از ایشان ببر و از آلودگی‌ها پاکشان فرما. من عرض کردم: ای رسول خدا! آیا من هم از «اهل» تو هستم؟ فرمود: دور باش!تو بر خیر هستی ولی جزء این جمع نمی‌باشی. این مضمون در سه روایت از عایشه نقل شده است».[۳۶]
  • در پانزده روایت این مضمون از امّ سلمه نقل شده، او می‌گوید: «آیۀ تطهیر در خانۀ من نازل شد و اختصاص به خمسۀ طیّبه دارد».[۳۷]
  • در ۳۲ روایت، اصحاب پیامبر(ص) از وجود مبارکش نقل کرده‌اند که مقصود از «اهل بیت»، خمسۀ طیّبه‌اند. برخی از آنان عبارتند از: ابوسعید خُدری، انس بن مالک، براء بن عازب، جابر بن عبدالله انصاری، زید بن ارقم، عبدالله بن عبّاس و...[۳۸] نویسندۀ سنّی مذهب کتاب شواهد التنزیل (حاکم حسکانی) در کتابش بیش از ۱۳۰ حدیث در این زمینه نقل کرده است.[۳۹] در برخی کتب دیگر اختصاص «اهل بیت» به خمسۀ طیّبه از بیش از هفتاد منبع از منابع اهل سنت ذکر شده، بیش از هزار منبع از شیعه نیز مورد اشاره یا ذکر واقع شده است.[۴۰]
  • در بخشی از روایات آمده است که: پیامبر اکرم(ص) بعد از نزول آیۀ تطهیر مدّت شش یا هشت یا نُه ماه برای نماز صبح از کنار خانۀ فاطمه۳ می‌گذشت و صدا می‌زد، «الصلاه یا أهل ا لبیت» "إنّما یرید الله لیذهِب عنکم الرجس أهلَ البیت و یطهّرکم تطهیراً".[۴۱] هنگام نماز است ای اهل‌بیت! خداوند می‌خواهد پلیدی را از شما اهل‌بیت دور کند و شما را پاک سازد. این رفتار بدان جهت بود که مطلب کاملاً مشخصی نبود، در آینده تردیدی برای هیچ‌کسی باقی نماند گرچه متأسفانه پردۀ تعصّب‌های کور و لجاجت‌ها، این تلاش آن حضرت را تا اندازه‌ای ناکام گذارد.[۴۲]

آیه «فی بیوت»

  • در قرآن کریم دربارۀ خانه‌هایی صحبت شده است که خدای متعال اجازه داده است که نام خدا در آن خانه‌ها یاد شود و اعتلا و رفعت پیدا کند و از آن خانه‌ها یاد خدا اوج گیرد: ﴿﴿في‏ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ.[۴۳] این آیه نشان می‌دهد که خدا را صدا زدن، فضایی می‌طلبد که در آن فضا، این صدا بالا رود. خدای متعال اجازه نداده که در هر مکان و هر موقعیّتی هر صدایی بالا رود و اوج بگیرد.
  • در روایت است که از پیامبر اکرم(ص) سؤال شد که این خانه‌ها کدام خانه‌ها هستند؟ حضرت فرمودند: این خانه‌ها بیوت و خانه‌های انبیاست. در این زمان ابوبکر به خانۀ علی(ع) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) اشاره کرد و پرسید: آیا این خانه هم جزء آن‌هاست؟ پیامبر(ص) فرمودند: بلی؛ بلکه این خانه از برترین آن بیوت و خانه‌هاست.[۴۴] حال مفهوم آیه «فی بیوت» در روایات را بررسی می‌نماییم.
  • ابو حمزۀ ثمالی (از شاگردان و اصحاب امام سجّاد و امام باقر(ع)) طیّ روایتی برخورد قَتاده (از فقهای شهر بصره و مورد اعتماد دربار اموی) با امام باقر(ع) را گزارش می‌کند که از آن حدیث معنای حقیقی «بیت نبوّت» روشن می‌شود. روایت مفصّل است؛ خلاصۀ آن: قَتاده در محضر امام باقر(ع) احساس اضطراب می‌کند و به آن حضرت می‌گوید: به خدا سوگند! در برابر فقهای بسیاری نشسته‌ام و حتّی در مقابل ابن عبّاس نیز زانو زده‌ام امّا در برابر هیچ کدام از آنان چنین اضطرابی که در جلوی شما دارم در من ایجاد نشد. وی با این سخن، و از پریشانی و اضطراب خود از امام(ع) سؤال کرد. لذا حضرت به او فرمود: «وای بر تو! آیا می‌دانی کجا نشسته‌ای؟ تو در برابر «بیوت» و خانه‌هایی هستی که خداوند اذن داده که قدر و منزلت آن‌ها رفعت یابد و نام خدا در آن‌ها یاد شود. در آن خانه‌ها هر بامداد و شامگاه مردانی که نه تجارت و نه داد و ستدی ایشان را از یاد خدا و برپا داشتن زکات و دادن زکات به خود مشغول نمی‌دارد او را نیایش می‌کنند.» سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمود: ﴿﴿في‏ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ * رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاهِ وَ إيتاءِ الزَّكاهِ.[۴۵] آن‌گاه حضرت افزود: تو آن‌جا نشسته‌ای و ما آن «بیوت» و خانه‌ها هستیم.امام(ع) جایگاه امامت و راز عظمت خویش را بازگو و بیان فرود و با تلاوت این آیۀ شریفه، تنها نقطه‌ای که اجازۀ رفعت یافتن و برتری دارد را معرّفی کرد. قَتاده نیز به خوبی مقصود امام(ع) را فهمید و گفت: به خدا سوگند! راست گفتی. فدایت شوم! به خدا سوگند! این «بیت» و خانه، خانه سنگی و گِلی نیست![۴۶]

مصادیق «اهل بیت» در قرآن و روایات

  • قرآن کریم با صراحت کلمۀ «اهل بیت» را ذکر فرموده است. آن‌جا که می‌گوید:
  • ﴿﴿إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً[۴۷].
  • برای پی بردن به مصادیق «اهل بیت» باید از روایات کمک گرفت؛ از روایاتی که در شأن نزول آیه وارد شده است، استفاده می‌شود که آیۀ تطهیر در شأن رسول‌خدا(ص) و علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) نازل شده است.
  • این روایات، بسیار و بیش از هفتاد حدیث است که بیشتر آن‌ها از طرق اهل سنّت از امّ سلمه و عائشه و ابی سعید خُدری و سعد و علی(ع) و حسن(ع) و حسین(ع) و... (نزدیک به چهل طریق) نقل شده است و شیعه نیز آن را از امیرالمؤمنین علی و امام سجّاد و باقر و صادق و رضا: و نیز از امّ سلمه و ابی لیلی و ابوذر (نزدیک به سی طریق) روایت کرده است.
  • مضمون برخی از روایاتی که عامّه و خاصّه نقل کرده‌اند آن است که پیامبر اکرم(ص) در شأن خود حضرتش و علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) نازل شده و رسول‌خدا(ص) فرمودند: بار خدایا! اینان «اهل بیت» و «عترت» من هستند.
  • در آیۀ شریفه مباهله نیز که خداوند متعال به رسول‌اکرم(ص) دستور داد که: ﴿﴿فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ.[۴۸]
  • به صراحت بیان شده که اهل‌بیت پیامبر(ص) با خود آن حضرت(ص) همان پنج تن آل عبا هستند و منظور از (أبناءَنا) حسن(ع) و حسین(ع) و از (نساءَنا) فاطمه۳ و مقصود از (أنفُسَنا) علی(ع) بوده است. حال از سوی دیگر روایات بسیاری ائمّۀ هدی(ع) را از جمله «اهل بیت نبوّت» شمرده است.
  • ابوسعید خُدری می‌گوید: از رسول اکرم(ص) سؤال شد که امامانِ بعد از شما چند نفرند؟ فرمود: دوازده نفر از «اهل بیتم». بنابراین روایت و روایات دیگری که دوازده امام را با نام ذکر کرده است، رسول‌اکرم(ص) ، حضرت مهدی(ع) را که آخرین امام است از «اهل بیت» خود خوانده است.
  • پرسشی که به ذهن می‌رسد آن است که آیا منافاتی بین آیۀ تطهیر و روایات شأن نزول آن - که اهل بیت را پنج تن آل عبا می‌دانند - و بین روایات فوق که تمام ائمّه(ع) را جزء اهل بیت می‌شمارند وجود دارد؟ در پاسخ به پرسش بالا می‌توان گفت: در این جهت نباید تردید کرد که مصداق ابتدائی «أهل البیت» که مورد نزول آیۀ تطهیر بوده همان پنج شخص معیّن بوده است؛ لیکن خود رسول‌اکرم(ص) بعداً موضوع را توسعه داد و «أهل بیت» را به عنوان یک جمعیّت ثابت و باقی معرّفی نمود که همیشه در بین مسلمانان باقی می‌مانند و منصب زعامت و مرجعیّت علمی اسلام را برعهده دارند. مثلاً ابوسعید خُدری از رسول‌خدا(ص) روایت کرده که فرمودند: من دو چیز بزرگ و پرارزش در بین شما می‌گذارم: یکی کتاب و دیگری عترت و اهل بیتم، این دو چیز تا قیامت از هم جدا نمی‌شوند.[۴۹] از این حدیث و احادیث دیگر استفاده می‌شود که چنین نیست که «اهل بیت» وجود کوتاه و قابل انقراضی داشته باشند که با وفات پنج تن خاتمه پذیرد بلکه یک مقام ثابت و معتبر است که دوش به دوش قرآن تا قیامت باقی می‌ماند و رهبری امّت مسلمان را برعهده دارد.
  • بنابراین ائمّۀ هدی(ع) همگی از «اهل بیت نبوّت» و خاندان رسول اکرمند همچنان که در زیارت ایشان گواهی می‌دهیم: "أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّهَ مِنْ أَهْلِ البیت...".[۵۰] پس باز هم به این نتیجه رسیدیم که در لسان روایات شریفه نیز اصطلاح «اهل بیت» برای همۀ چهارده معصوم(ع) عَلَمیّت پیدا کرده است.
  1. سوره مائده: ۵، آیه ۴۷.
  2. سوره اعراف: ۷، آیه۹۶، سوره یوسف: ۱۲، آیه۱۰۹.
  3. سوره توبه: ۹، آیه۱۰۱؛ سوره حجر: ۱۵، آیه۶۷.
  4. سوره هود: ۱۱، آیه۷۳؛ سوره احزاب: ۳۳، آیه۳۳.
  5. سوره نحل: ۱۶، آیه۴۳؛ سوره انبیاء: ۲۱، آیه۷.
  6. چنانکه خداوند متعال به حضرت نوح(ع) خطاب کرده و درباره پسرش، می‌فرماید: ﴿﴿انه لیس من اهلک «او از خاندان تو (خاندان پیامبری) نیست.»، سوره هود: ۱۱، آیه۴۶
  7. به عبارت دیگر قرآن کریم کسی را که سنخیت روحی با انسان ندارد، اهل او نمی‌داند. ر.ک: تحریری، محمد باقر، جلوه‌های لاهوتی- شرح زیارت جامعه کبیره، ج۱، ص۴۶.
  8. «او از خاندان تو (خاندان پیامبری) نیست». سوره هود: ۱۱، آیه۴۶. محمدی ری‌شهری، محمد، «تفسیر قرآن ناطق»، ص۴۵ - ۴۶
  9. زمردیان، احمد، مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره، ص۲۲، با اندکی تصرف.
  10. «(به یاد آور) هنگامی که موسی به خانواده‌اش گفت: من آتشی را حس کردم (از دور دیدم)». سوره نمل، آیه۷.
  11. «پس چون موسی مدت (معهود) را به پایان برد و با خانواده خود (از مدین به سوی مصر) حرکت کرد...»، سوره قصص، آیه۲۹.
  12. «یوسف(ع) به مامورین دستور داد تا پولی را که برادرانش برای خرید گندم داده بودند در میان اثاث و اجناس بگذارند تا وقتی به سوی اهل بیت و خانواده خود برگردند، متوجه شوند که پولی نگرفته‌اند»، سوره یوسف: ۱۲، آیه۶۲.
  13. «امر کن اهل بیت و خانواده و خاندان خود را به نماز». سوره طه: ۲۰، آیه۱۳۲.
  14. «ای پیروان کتاب، چرا به آیات خدا کافر می‌شوید؟...»، سوره آل عمران: ۳، آیه۷۰.
  15. «ای پیروان کتاب، چرا بر طریق حق نمی‌روید و مانع دیگران هم می‌شوید؟»، همان، آیه۹۹.
  16. «و گروهی گفتد: ای ساکنان شهر یثرب!»، سوره احزاب: ۳۳، آیه۱۳.
  17. «از خویشان و نزدیکان خود»، سوره مریم: ۱۹، آیه۱۶.
  18. «وزیر مرا از خویشان و اقرباء من قرار ده.»، سوره طه: ۲۰، آیه۲۹.
  19. «آن خدا شایسته و سزاوار است که از او پرهیز شود و سزاوار است تا متقین را بیامرزد»، سوره مدثر: ۷۴، آیه۵۶؛ ر.ک: نقوی، سید محمد تقی، شرح زیارت جامعه، صص۲۵ - ۲۶، با تصرف و تغییر.
  20. «ما در دیار لوط، جز بیتی مسلمان نیافتیم.» سوره ذاریات:۵۱، آیه۳۶.
  21. «پس در پاسی از شب گذشته با خانواده‌ات (به بیرون از منطقه) روانه شو»، سوره هود: ۱۱، آیه۸۱.
  22. «به جز همسرت»، همان.
  23. «گفتند: ما به سوی قومی گنه‌کار (قوم لوط) فرستاده شده‌ایم (تا آنان را هلاک سازیم) مگر خاندان لوط که حتما همه آنها را نجات خواهیم داد. جز زن او را که (به خاطر بی ایمانی او) تقدیر و تصویب کرده‌ایم که حتما از بازماندگان (در عذاب قوم لوط) باشد». سوره حجر: ۱۵، آیات ۵۸ - ۶۰.
  24. بحرینی، سید مجتبی، جامعه در حرم، ص۴۸ - ۴۹.
  25. «(فرشته‌ها) گفتند: آیا از کار خدا شگفتی می‌کنی در حالی که رحمت خداوند و برکت‌های او بر شما خانواده است؟! همانا او ستوده صفات و ستوده افعال و صاحب کرم عمیم و جلال گسترده است». سوره هود: ۱۱، آیه۷۳.
  26. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی»، کتاب الحجة، باب طبقات الانبیاء و الرسل و الائمه(ع)، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۴،ح۱.
  27. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی»، کتاب الحجة، باب طبقات الانبیاء و الرسل و الائمه(ع)، ج۱، صص۱۷۴ و باب الفرق بین الرسول و النبی و المحدث، ج۱، ص۱۷۶.
  28. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی»، کتاب الحجة، باب الفرق بین الرسول و النبی و المحدث(ع)، ج۱، صص۱۷۶، ح۱و۲.
  29. علامه طباطبائی ذیل آیه ۲۱۳ از سوره مبارکه بقره در جلد ۲ تفسیر خود چنین فرموده ‌است: «بعضی‌ها گفته‌اند: فرق میان نبی و رسول، عموم و خصوص مطلق است، به این معنا که رسول آن کسی است که هم مبعوث است، و هم مامور، به تبلیغ رسالت، و اما نبی کسی است که تنها مبعوث باشد، چه مامور به تبلیغ هم باشد و چه نباشد. لیکن این فرق مورد تایید کلام خدای تعالی نیست، برای اینکه می‌فرماید: ﴿﴿وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مُوسی إِنَّهُ کانَ مُخْلَصاً وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًاً که در مقام مدح و تعظیم موسی(ع) او را هم رسول خوانده، و هم نبی، و مقام مدح اجازه نمی‌دهد این کلام را حمل بر ترقی از خاص به عام کنیم، و بگوئیم، معنایش این است که اول نبی بود بعداً رسول شد. و نیز می‌فرماید: ﴿﴿وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ که در این آیه میان رسول و نبی جمع کرده، در باره هر دو تعبیر به «ارسلناً» کرده‌است، و هر دو را مرسل خوانده، و این با گفتار آن مفسر درست در نمی‌آید. لیکن آیه :﴿﴿وَ وُضِعَ الْکِتابُ وَ جِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ که همه مبعوثین را انبیا خوانده، و نیز آیه: ﴿﴿وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ که پیامبر اسلام(ص) را هم رسول و هم نبی خوانده و همچنین آیه مورد بحث که می‌فرماید: ﴿﴿فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ که باز همه مبعوثین را انبیا خوانده، و نیز آیاتی دیگر، ظهور در این دارد که هر مبعوثی که رسول به سوی مردم است نبی نیز هست. و این معنا با آیه: ﴿﴿وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًا، و رسولی نبی بود، منافات ندارد، چون در این آیه از دو کلمه رسول و نبی معنای لغوی آنها منظور است، نه دو اسمی که معنی لغوی را از دست داده باشد، در نتیجه معنای جمله این است که او رسولی بود با خبر از آیات خدا، و معارف ا. و همچنین آیه: ﴿﴿وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ...، چون ممکن است گفته شود، که نبی و رسول هر دو به سوی مردم گسیل شده‌اند، با این تفاوت که نبی مبعوث شده تا مردم را به آنچه از اخبار غیبی که نزد خود دارد خبر دهد، چون او به پاره‌ای از آنچه نزد خداست خبر دارد، ولی رسول کسی است که به رسالت خاصی زاید بر اصل نبوت گسیل شده‌است، هم چنان که امثال آیات زیر هم به این معنا اشعار دارد. ﴿﴿وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ، فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ، قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ و آیه: ﴿﴿وَ ما کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولًاً و بنابراین نبی عبارت است از کسی که برای مردم آنچه مایه صلاح معاش و معادشان است، یعنی اصول و فروع دین را بیان کند، البته این مقتضای عنایتی است که خدای تعالی نسبت به هدایت مردم به سوی سعادتشان دارد، و اما رسول عبارت است از کسی که حامل رسالت خاصی باشد، مشتمل بر اتمام حجتی که به دنبال مخالفت با آن عذاب و هلاکت و امثال آن باشد، هم چنان که فرمود: ﴿﴿لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ و از کلام خدای تعالی در فرق میان رسالت و نبوت بیش از مفهوم این دو لفظ چیزی استفاده نمی‌شود، و لازمه این معنا همان مطلبی است که ما بدان اشاره نموده گفتیم: رسول شرافت و ساطت بین خدا و بندگان را دارد، و نبی شرافت علم به خدا و معارف خدایی را دارد. طباطبائی، سید محمد حسین، «المیزان فی تفسیر القرآن»، ج۲، ذیل آیه ۲۱۳ سوره مبارکه بقره.
  30. همان.
  31. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی»، کتاب الحجة، باب الفرق بین الرسول و النبی و المحدث(ع)، ج۱، صص۱۷۶، ح۱و۲.
  32. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی»، کتاب الحجة، باب الفرق بین الرسول و النبی و المحدث (ع)، ج۱، صص۱۷۷-۱۷۶، ح۳و۴.
  33. «پس هر کس با تو درباره او (عیسای مسیح علیه السّلام) پس از آنکه تو را علم آمده محاجّه و ستیز کند، بگو: بیایید ما پسرانمان را و شما پسرانتان را و ما زنانمان را و شما زنانتان را و ما خودمان را و شما خودتان را (کسانی را که مانند جان ماست) فرا خوانیم، آنگاه به یکدیگر نفرین کنیم، پس لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم»، سوره آل‌عمران:۳، آیه ۶۱.
  34. «جز این نیست که خداوند (به اراده تکوینی خاص) می‌خواهد از شما اهل بیت (پیامبر)(ع) هر گونه پلیدی (در عقاید و اخلاق و اعمال) را بزداید و شما را به همه ابعاد پاکی پاکیزه گرداند.»، سوره احزاب:۳۳، آیه ۳۳.
  35. "قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُّ [قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ‏الْحَكَمِ الْحِبَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ عُثْمَانَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو مَرْيَمَ قَالَ حَدَّثَنَا دَاوُدُ بْنُ أَبِي عَوْفٍ‏] عَنْ شَهْرِ بْنِ حَوْشَبٍ قَالَ‏ أَتَيْتُ أُمَّ سَلَمَةَ زَوْجَةَ [زَوْجَ‏] النَّبِيِّ (ص) لِأُسَلِّمَ عَلَيْهَا فَقُلْتُ: أَمَا [لها] رَأَيْتَ هَذِهِ الْآيَةَ يَا أُمَّ الْمُؤْمِنِينَ‏ «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» قَالَتْ: [كُنْتُ‏] أَنَا [وَ أَنَا] وَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَلَى مَنَامَةٍ لَنَا تَحْتَنَا كِسَاءٌ خَيْبَرِيٌّ فَجَاءَتْ فَاطِمَةُ وَ مَعَهَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ [حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ‏] وَ فَخَّارٌ فِيهِ حَرِيرَةٌ فَقَالَ: أَيْنَ ابْنُ عَمِّكِ قَالَتْ فِي الْبَيْتِ قَالَ فَاذْهَبِي فَادْعِيهِ قَالَتْ فَدَعَتْهُ فَأَخَذَ الْكِسَاءَ مِنْ تَحْتِنَا فَعَطَفَهُ فَأَخَذَ جَمِيعَهُ بِيَدِهِ فَقَالَ: [اللَّهُمَ‏] هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً وَ أَنَا جَالِسَةٌ خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي فَأَنَا؟ قَالَ(ص): إِنَّكِ‏ عَلَى‏ خَيْر..."، کوفی، فرات بن ابراهیم، «تفسیر فرات الکوفی»، ص۳۳۲، ذیل آیه ۳۳، سوره احزاب.
  36. "تَسْألینِي عَنْ أَحَبِّ النَّاسِ كَانَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ زَوْجِ أَحَبِّ النَّاسِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ. لَقَدْ رَأَيْتُ عَلِيّاً وَ حَسَناً وَ حُسَيْناً وَ جَمَعَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه بثوبٍ عَلَيْهِمْ ثمّ َقَالَ: «اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتی و حامّتی فأذهِب عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً». قالت: فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّه(ص)!ِ أَنَا مِنْ أَهْلِكَ؟ قَالَ(ص): تَنَحَّيْ وَ إِنَّكِ عَلَى خَيْر"، حاکم حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، «شواهد التنزیل لقواعد التفضیل»، ج۲، ص۶۲.
  37. محمدی ری‌شهری، محمد، اهل البیت فی الکتاب و السنّة، ص۳۳ - ۲۷.
  38. همان، ۵۵ - ۴۳.
  39. ر.ک: حاکم حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، «شواهد التنزیل لقواعد التفضیل»، ج۲، ص۹۲-۱۰.
  40. ر.ک: شوشتری، نورالله بن شریف الدین، «احقاق الحقّ و ازهاق الباطل»، ج۲، ص۵۰۱-۴۵۳.
  41. ابن طاووس، علی بن موسی، «الطرائف»، ترجمه الهامی، داوود، ص۲(ع)۶؛ محمدی ری‌شهری، محمد، اهل البیت فی الکتاب و السنّة، ص۶ - ۶۵.
  42. خاتمی، سیداحمد، در آستان امامان معصوم، ص۴۳ - ۴۱.
  43. «(این چراغ پرفروغ) در خانه‌هایی قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهای آن را بالا برند (تا از دستبرد شیاطین و هوسبازان در امان باشد) خانه‌هایی که نام خدا در آنها برده می‌شود ، و صبح و شام در آنها تسبیح او می‌گویند ...» سوره نور:۲۴، آیه ۳۶.
  44. "قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) هَذِهِ الْآيَةَ: «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ»‏ إِلَى قَوْلِهِ‏ «وَ الْأَبْصارُ»، فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص) أَيُّ بُيُوتٍ هَذِهِ؟ قَالَ(ص): بُيُوتُ الْأَنْبِيَاءِ. فَقَامَ إِلَيْهِ أَبُوبَكْرٍ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص) هَذَا الْبَيْتُ مِنْهَا لِبَيْتِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ؟ قَالَ(ص): نَعَمْ‏ مِنْ‏ أَفَاضِلِهَا." حاکم حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، «شواهد التنزیل لقواعد التفضیل»، ج۱، ص۵۳۴.
  45. سوره نور:۲۴، آیات ۳۷ - ۳۶.
  46. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی»، ج۶، ص۲۵۷ – ۲۵۶، ح ۱.
  47. «خدا جز این اراده نکرده است که پلیدی را از شما اهل‌بیت ببرد و آن‌طور که خود می‌داند پاکتان سازد.»، سوره احزاب:۳۳، آیه ۳۳.
  48. «پس هر کس با تو درباره او (عیسای مسیح علیه السّلام) پس از آنکه تو را علم آمده محاجّه و ستیز کند، بگو: بیایید ما پسرانمان را و شما پسرانتان را و ما زنانمان را و شما زنانتان را و ما خودمان را و شما خودتان را (کسانی را که مانند جان ماست) فرا خوانیم، آنگاه به یکدیگر نفرین کنیم، پس لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم»، سوره آل‌عمران:۳، آیه ۶۱.
  49. صفار، محمد بن حسن، «بصائر الدرجات»، ج۱، ص ۴۱۵-۴۱۲؛ ابن بابویه، محمدبن علی، « الامالی» ص۴۱۵؛ ابن بابویه، محمد بن علی، «عیون اخبار الرضا(ع)»، ج۲، ص۶۲؛ ابن‌ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، «شرح نهج‌البلاغه»، ج۶، ص۳۷۵.
  50. زمردیان، احمد، مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره، ص۲۶ - ۲۳ با تصرّف و تلخیص.