اسماعیل بن محمد علوی در معارف و سیره رضوی
مقدمه
ابو محمد اسماعیل بن محمد بن اسحاق بن امام جعفر صادق (ع)، را همه علمای علم رجال از افراد ثقه خواندهاند[۱] و تنها طوسی، و به تبع وی دستهای از متأخران، از اصحاب امام رضا (ع)[۲] دانستهاند. از جزئیات زندگی وی آگاهی چندانی در اختیار نیست. با آنکه روایتی از او مستقیماً از امام رضا (ع) از پدرانش از امام حسن مجتبی (ع) در وصف شمایل پیامبر (ص) در برخی از متون حدیثی شیعه وجود دارد[۳]، اما عالمی رجالی چون نجاشی آن را نادیده گرفته و او را صرفاً از راویان جدش اسحاق بن جعفر و عموی پدرش علی بن جعفر میخواند[۴].
تقریباً همه علمای رجالی بعدی نیز از او تبعیت میکنند، بیآنکه حتی نظر شیخ را یادآور شوند[۵]. شاید این رویکرد بدان سبب باشد که در روایتگریاش از آن حضرت تردید داشته و طریق دیگر را برای روایت پیشگفته پذیرا شدهاند. چنانکه بیهقی عین همان روایت را از اسماعیل بن محمد از علی بن جعفر بن محمد از برادرش موسی بن جعفر (ع)، نه علی بن موسی (ع) نقل میکند[۶]. در این صورت، وی راوی و صحابی امام نخواهد بود [۷]. به هر حال، تشخیص جایگاه دقیق وی آسان نیست. بر اساس مجموعه دادهها، وی از امام رضا (ع)[۸]، نیز از پدرش[۹]، عمویش (در واقع عموی پدرش) علی بن جعفر[۱۰] و جدش اسحاق بن جعفر حدیث شنیده و روایت کرده است[۱۱]. تنی چند از محدثان نیز از شاگردان و راویان وی بودهاند.
محمد بن حمدان صیدلانی، محمد بن محمد باغندی[۱۲]، ابوالقاسم عبدالله بن محمد بن عبدالعزیز بن منیع در مدینه[۱۳]، یعقوب بن زیاد[۱۴]، ابو جعفر احمد بن عبد الرحیم بن سعد قیسی فقیه اسوان، ابراهیم بن ابیبلاد[۱۵]، کھمس بن معمر[۱۶] و ابومحمد حسن بن محمد بن یحیی مشهور به ابن اخی طاهر عقیقی حسینی، مؤلف کتاب النسب از اسماعیل علوی حدیث شنیده و نقل کردهاند[۱۷].
به گفته ابنعساکر و مزی، ابن اخی طاهر در سال ۲۶۳ق در مدینه از ابو محمد روایت شنیده است [۱۸]. ابنکثیر تاریخ آن را ۲۶۶ق آورده است[۱۹] که احتمالاً تصحیف باشد.
اسماعیل بن محمد کتابی هم داشته که به گفته نجاشی، ابوالقاسم اسحاق بن عباس بن اسحاق بن موسی بن جعفر موسوی، در سال ۳۲۲ق، آن را از طریق پدرش در دیبل روایت کرده است[۲۰]، اما شیخ طوسی میگوید ابوالقاسم احمد بن اسحاق بن عباس موسوی از طریق پدرش راوی اوست[۲۱]. و این با تاریخ ۳۲۲ق ساز گارتر مینماید. همچنین شیخ طوسی در کتاب الفهرست، کتاب اسماعیل را اصل و راوی آن را محمد بن ابی عمیر (۲۱۷ق) معرفی کرده است[۲۲] که احتمال دارد با کتاب قبلی متفاوت باشد.
از گزارشهای اندک موجود بر میآید که اسماعیل بن محمد علوی در میانه سده سوم هجری در مدینه میزیسته و در نیمه دوم این قرن در گذشته است.[۲۳]
اسماعیل بن محمد علوی در راویان امام رضا در مسندالرضا
شیخ طوسی او را از اصحاب امام رضا(ع) ذکر میکند، نجاشی گوید: اسماعیل بن محمد از جدش اسحاق بن جعفر صادق(ع) روایت میکند و همچنین مسائل علی بن جعفر را نیز نقل کرده است علامه حلی نیز او را از ثقات میداند و در خلاصه او را ذکر میکند، او از حضرت رضا(ع) فقط یک حدیث روایت میکند.
اسماعیل بن محمد گوید: حضرت رضا(ع) از پدرش و او از پدرانش از امام حسن مجتبی(ع) روایت میکند که آن جناب فرمودند: از دائی خود هند بن ابی هاله از شمائل حضرت رسول(ص) سؤال کردم، هند که از صفات و خصوصیات آن حضرت اطلاع داشت و نبی اکرم را به خوبی وصف میکرد گفت:
حضرت رسول(ص) در دیدگان مردم بسیار بزرگ و با عظمت جلوه میکرد و از چهره مبارکش نوری مانند ماه تابان میدرخشید، قامتش معتدل بود و بدنش زیاد فربه و گوشت آلود نبود، پیشانیش بزرگ و پهن و موهایش پیچیده و درهم رفته بود، هرگاه موهای سرش از هم باز میشد فرقش نمایان میگردید موی سرش از لالههای گوشش تجاوز نمیکرد، و این هنگامی بود که موی سرش را آزاد میگذاشت.
رنگش نورانیت و درخشندگی داشت، پیشانیش باز و ابروهایش پهن و پرمو بود، وسط دو ابرویش موئی نداشت و رگی در صورتش بود که هرگاه غضب میکرد آن رگ پر میشد، در وسط دماغش یک برآمدگی بود و از او نور ساطع میگردید، وسط دماغش از قسمت بالا بلندتر بود، محاسنش کوتاه و انبوه و گونههایش کم گوشت و آب دهانش گوارا و سردی مخصوصی داشت.
دندانهایش از هم باز بود و از زیر گلو تا روی ناف موهای نازکی داشت، گردنش مانند نقره سفید بود، بدنش معتدل و اعضایش متعادل بودند، نه لاغر و نه فربه، شکمش برآمدگی نداشت و سینهاش پهن بود از این جهت سینه و شکمش مساوی بودند، بین دو شانهاش فاصلهای داشت و استخوانهایش درشت بود، هنگامی که لباسهای خود را از بدن بیرون میکرد بدنش روشن بود. بین گلو و نافش با خطی از مو به هم متصل بود، روی سینه و شکم خالی از مو بود، هر دو دستش پرمو و همچنین شانههایش مو داشت، استخوانهای دستش درشت بود، از کفش جود و سخا جریان داشت، کفش خشن و درشت و پاهایش همچنان درشت مینمود، تمام اعضا و جوارحش معتدل و استخوانهایش در کمال اعتدال بود، گودی کف پایش با زمین بیش از حد معمول فاصله داشت.
پاهایش زیاد گوشت آلود نبود و از این جهت آب در آن نمایان بود، هنگامی که پاهای خود را از زمین بلند میکرد یک مرتبه آن را از جایش حرکت میداد، چنان قدمها را آهسته بر میداشت و به آرامی حرکت میکرد که خیال میکردی متکبرانه راه میرود، با عجله و شتاب هرگز راه نمیرفت، و هرگاه به طرف کسی توجه میکرد با همه جهاتش متوجه میشد.
دیدگانش همواره متوجه زمین بود و بیشتر نظرش زمین و کمتر متوجه آسمان میشد تمام نگاهش از روی دقت بود، و با هرکس برخورد میکرد سلام مینمود.[۲۴]
جستارهای وابسته
- اسحاق بن جعفر (جد)
- محمد بن اسحاق بن جعفر (پدر)
- علی بن جعفر (عموی پدر)
منابع
پانویس
- ↑ رجال النجاشی، ص۲۹؛ خلاصة الأقوال، ص۵۶؛ کتاب الرجال ابن داوود، ص۵۱؛ طرائف المقال، ج۱، ص۲۲۸، ۲۸۴.
- ↑ رجال الطوسی، ص۳۵۱؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۶۶۲؛ مسند الإمام الرضا (ع)، ج۲، ص۵۲۰.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۸۲؛ معانی الأخبار، ص۸۰؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۱۴۸.
- ↑ رجال النجاشی، ص۲۹.
- ↑ خلاصة الأقوال، ص۵۶؛ کتاب الرجال، ابن داوود، ص۵۱؛ نقد الرجال، ج۱، ص۲۲۸؛ جامع الرواة، ج۱، ص۱۰۱؛ طرائف المقال، ج۱، ص۲۲۸.
- ↑ السنن الکبری، بیهقی، ج۷، ص۴۱.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۸۵.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۸۲؛ معانی الأخبار، ص۸۰.
- ↑ الأمالی، طوسی، ص۲۲۳، ۵۹۵؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۸۷؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۸، ص۴۲۱.
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص۳۲؛ الأمالی، طوسی، ص۶۱۸؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۷۲.
- ↑ رجال النجاشی، ص۲۹؛ معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۸۵.
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص۳۲؛ ملحقات إحقاق الحق، ج۴، ص۴۱۲.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۸۲؛ معانی الأخبار، ص۸۰.
- ↑ الأمالی، طوسی، ص۲۲۳.
- ↑ بحار الأنوار، ج۲۶، ص۲۱۲؛ ج۶۶، ص۴۰۴.
- ↑ الذریة الطاهرة، ص۱۰۹.
- ↑ السنن الکبری، بیهقی، ج۷، ص۴۱؛ معرفة علوم الحدیث، ص۱۷۵.
- ↑ تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۳۳۸؛ تهذیب الکمال، ج۱، ص۲۱۸.
- ↑ البدایة و النهایة، ج۶، ص۳۸.
- ↑ رجال النجاشی، ص۲۹.
- ↑ الأمالی، طوسی، ص۶۱۸.
- ↑ الفهرست، طوسی، ص۵۹.
- ↑ غفوری، محمد، مقاله «اسماعیل بن محمد علوی»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۲۴۲.
- ↑ عطاردی قوچانی، عزیزالله، راویان امام رضا در مسند الرضا، ص 87-89.