اثبات عصمت پیامبران در فلسفه اسلامی
ادله قرآنی و روایی فراوانی جهت اثبات عصمت پیامبران وجود دارد که متکلمان بدانها استناد کردهاند. از منظر فلاسفه پیامبران واجد عقل مستفاد بوده و کسی که چنین باشد، از ارتکاب گناه و خطا و ... در امان است. به تعبیر دیگر از دیدگاه فلاسفه ساحت قدس پیامبران برتر از آن است که سهو و غلط در آن راه پیدا کند چه اینکه وقتی نفس به کمال عقل نظری و عملی و مقام شهود و ولایت رسید به مقام عصمت نائل میشود.
معناشناسی عصمت
معنای لغوی
عصمت، واژهای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن [۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسبتر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کردهاند[۴][۵].
اثبات عصمت پیامبران در فلسفه
وقتی نفس انسان به مرحله عقل مستفاد[۶] رسید همه علوم حقایق و ویژگیهای نبوت را دارا میشود و بر این اساس پیامبران الهی در رسیدن به حقایق نیز مصونیت الهی داشته و در عمل به آن نیز از عصمت برخوردارند؛ زیرا کسی که به مقام ﴿ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى﴾[۷] رسیده از نفوذ قوه خیال و نیروی واهمه از درون و شیطان و نیروهای ابلیس از بیرون کاملاً محفوظ است، لذا در بُعد علمی دچار سهو و نسیان و در بُعد عملی گرفتار معصیت نمیشود و به همین دلیل ابن سینا در "الهیات شفا" میگوید: ساحت قدس پیامبران برتر از آن است که سهو و غلط در آن راه پیدا کند چه اینکه وقتی نفس به کمال عقل نظری و عملی و مقام شهود و ولایت رسید به مقام عصمت نائل میشود و از این لحاظ شایستگی پیامبری و امامت را پیدا میکند[۸].[۹]
منابع
پانویس
- ↑ راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و میگوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
- ↑ ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
- ↑ ابنمنظور، از زجاج نقل میکند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار میرود.
- ↑ ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص ۱۴.
- ↑ توضیح عقل مستفاد، ر. ک: نهایة الحکمه، مرحله ۱۱، فصل ۶.
- ↑ «سپس نزدیک شد و فروتر آمد * آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیکتر رسید» سوره نجم، آیه ۸-۹.
- ↑ ر.ک: عصمت، مرکز مطالعات، ص۲۹.
- ↑ سلیمانیان، مصطفی، مقامات امامان، ص۲۶۰.