ظلم در فقه اسلامی
مقدمه
خداوند عزوجل در قرآن کریم کسانی را که از حدود الهی تجاوز[۱] و یا ـ به رغم برخورداری از علم و آگاهی ـ از هواهای نفسانی خویش پیروی میکنند[۲] از ستمگران بر شمرده و آنان را از شمول هدایت و رحمت و محبت خود خارج ساخته است.[۳] چنان که کافران[۴] و افترا زنندگان بر خدا[۵] و تکذیب کنندگان آیات او[۶] و استهزا کنندگان دیگران و یاد کنندگان آنان با القاب ناشایست[۷] را در صورت توبه نکردن، همچنین به دوستی گیرندگان دشمنان دین[۸] را از ظالمان برشمرده است که همه از مصادیق تجاوز کنندگان از حدود الهی میباشند. در قرآن کریم، شرک به خدای تعالی نیز ظلمی بزرگ معرفی شده است.[۹]
امام باقر علیه السّلام در حدیثی انواع ظلم را چنین بیان میکند: ظلمی که خداوند آن را میبخشد و آن ظلم شخص است به خودش نسبت به وظایف و تکالیف دینی. ظلمی که خدا نمیبخشد و آن شرک به خدا است. ظلمی که خدای تعالی آن را رها نمیکند (و بر آن مؤاخذه مینماید) و آن حقوق و دیونی است که بندگان بر گردن یکدیگر دارند.[۱۰] موضوع سخن در این نوشتار، گونه سوم از ظلم است. از آن در بابهایی از قبیل طهارت، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، تجارت، یمین، کفارات، ارث و قصاص سخن گفتهاند.[۱۱]
حکم تکلیفی: ظلم حرام و از گناهان بزرگ است و در قرآن کریم حتی از گرایش به ستمگران نهی شده است.[۱۲]
توبه از ظلم: توبه کردن از ظلم واجب است. شرط پذیرفته شدن توبه آن است که حقی را که به ستم گرفته به صاحبش بازگرداند[۱۳].
طهارت: ظلم از مبطلات وضو نیست ولی گرفتن وضو پس از آن مستحب است.[۱۴]
جهاد و امر به معروف: یاری کردن مظلوم در صورت توانایی واجب است.[۱۵] کمک کردن به ستمگران در ستمشان، بلکه در ارتکاب هر کار حرامی از سوی آنان حرام است؛ اما در غیر محرمات، مانند مباحات و طاعات، در صورتی که موجب افزایش شوکت و قدرت ایشان نشود جایز میباشد.[۱۶]
پذیرش هدایای حاکمان ستمگر و آمد و شد با ایشان جایز است، مگر آنکه موجب افزایش جرأت آنان بر ستمشان گردد؛[۱۷] اما اگر موجب تخفیف ظلم و کاهش جرأت آنان بر ستم شود، رعایت جانب اهم لازم است.[۱۸]
تجارت: تظلم و دادخواهی مظلوم به ذکر ستم ستمگر، نزد فرد یا مقامی که امید میرود داد او را از ظالم بستاند، بلکه ـ بنابر قولی ـ نزد غیر او، از موارد جواز غیبت است.[۱۹]
یمین: دروغ گفتن و قسم دروغ برای دفع ستم از جان، عِرض و مال خود و یا دیگر مؤمنان، جایز و در پارهای موارد، همچون خوف بر جان، واجب است.[۲۰]
کفّارات: کشتن مؤمن از روی عمد و ظلم از موجبات کفّاره جمع است[۲۱].
ارث: از موانع ارث بردن، کشتن کسی است که انسان از او ارث میبرد، به شرط آنکه کشتن وی از روی ظلم باشد.[۲۲]
قصاص: کشتن مؤمن از روی عمد و ظلم، موجب ثبوت حق قصاص برای اولیای دم میشود.[۲۳].[۲۴]
منابع
پانویس
- ↑ سوره بقره/ ۲۲۹
- ↑ سوره بقره / ۱۴۵
- ↑ سوره آل عمران/ ۵۷ و ۸۶ ؛ سوره اعراف/ ۴۴ ، سوره هود/ ۱۸ ؛ سوره اسراء/ ۸۲
- ↑ سوره بقره/۲۵۴
- ↑ سوره آل عمران/۹۴
- ↑ سوره انعام/ ۲۱
- ↑ سوره حجرات/ ۱۱
- ↑ سوره ممتحنه/ ۹
- ↑ سوره لقمان/ ۱۳
- ↑ الکافی (کلینی) ۲/ ۳۳۰ ـ ۳۳۱
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج5، صفحه 265-266.
- ↑ سوره هود/ ۱۱۳
- ↑ هدایة الامة ۵/ ۵۵۶
- ↑ جواهر الکلام ۱/ ۲۲
- ↑ مجمع الفائدة ۹/ ۱۱۳
- ↑ جواهر الکلام ۲۲/ ۵۱ ؛ تحریر الوسیلة ۱/ ۴۹۷
- ↑ جواهر الکلام ۲۲/ ۵۱ ؛ تحریر الوسیلة ۱/ ۴۹۷
- ↑ تحریر الوسیلة ۱/ ۴۷۷
- ↑ جواهرالکلام ۲۲/ ۶۶
- ↑ جواهرالکلام ۳۵/ ۳۴۲ ـ ۳۴۵
- ↑ جواهرالکلام ۳۳/ ۱۷۸
- ↑ جواهرالکلام ۳۹/ ۳۶
- ↑ جواهرالکلام ۴۲/ ۱۱ ـ ۱۲ .
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج5، صفحه 266-267.