نائله

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۰ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۳۴ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

نائله نام بتی است مؤنث در زمان جاهلیت[۱]. ازرقی به نقل از محمد بن اسحاق نقل کرده است: «وقتی جرهمیان در منطقه حرم طغیان و سرکشی کردند، مردی از آنان با زنی وارد کعبه شد و با او در آمیخت و گفته شده است داخل کعبه او را بوسید و آن دو به صورت سنگ، مسخ شدند. نام مرد«اساف» پسر بغاء بود و نام زن «نائله» دختر ذئب. آن دو مجسمه را از کعبه بیرون آوردند، یکی را در کوه صفا و دیگری را در کوه مروه نهادند و منظور اصلی آن بود که مردم عبرت بگیرند و از امثال آن کارها خودداری کنند و ببینند بر سر آن دو چه آمده است. این وضعیت همچنان در روزگاران ادامه داشت تا آنکه اندک اندک هر کس که بر کوه صفا و یا مروه می‌ایستاد، به آن دو دست می‌کشید. این دو مجسمه رفته رفته به صورت دو بت در آمده، مورد پرستش واقع شدند، چون عمرو بن لحی سالار مکه شد به مردم فرمان داد آن دو را پرستش کنند و به آنان دست بکشند و به مردم گفت: کسانی که پیش از شما بودند آن دو را می‌پرستیدند و همین گونه بود تا قصی بن کلاب پرده‌دار کعبه و سالار مکه شد و آن دو بت را از کنار صفا و مروه برداشت. یکی را کنار کعبه و دیگری را کنار زمزم نهاد و گفته شده است هر دو را کنار زمزم نهاد و کنار آن دو قربانی می‌شد. مردم دوره جاهلی از کنار اساف و نائله که عبور می‌کردند به آن دو دست می‌کشیدند و طواف کننده به کعبه، نخست به بت اساف دست می‌کشید و چون از طواف فارغ می‌شد کنار نائله می‌آمد و به آن دست می‌کشید و این کارها همچنان ادامه داشت تا آنکه روز فتح مکه پیامبر(ص) آن دو را با بت‌های دیگر شکست»[۲].

البته در سیره ابن هشام به نقل از ابن اسحاق، این دو نام (اساف و نائله) اساف بن بغی، و نائله بنت دیک آمده که با این نقل تفاوت دارد[۳]. در لغت‌نامه دهخدا چاپ دانشگاه تهران نیز این نام «اساف بن بناء» آمده که صحیح به نظر نمی‌رسد. برخی نیز گفته‌اند: «اساف پسر عمرو» و «نائله دختر سهیل» بوده‌اند. ابومنذر هشام بن محمد نیز به نقل از ابن عباس ماجرا را این‌گونه آورده است: «اساف پسر یَعلی» و «نائله دختر زید» مرد و زنی از قبیله جُرهم بودند که در سرزمین یمن زندگی می‌کردند، آنان عاشق یکدیگر شده، به قصد حج به مکه آمدند. آن‌گاه داخل مکه شده، و آنجا را خالی از مردم یافته، به گناه آلوده شدند و خداوند آنان را مسخ نمود[۴].[۵]

منابع

پانویس

  1. ابن کلبی، الاصنام، ص۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۸۲.
  2. سیرة النبویه، ابن کثیر، ج۱، ص۵۸، ۶۹.
  3. سیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۸۲.
  4. معجم البلدان، ج۱، ص۲۰۲.
  5. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۹۹؛ بلادی، عاتق بن غیث، معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة ص۳۱۱.