صفا و مروه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از مروه)

مقدمه

نام دو کوه نزدیک خانه خدا در مکه بوده که "هاجرمادر حضرت اسماعیل برای پیدا کردن آب برای فرزند خود، هفت بار فاصله میان آن دو را طی کرده است.

امروز این مکان به صورت سالن دراز و سرپوشیده‌ای کنار مسجد الحرام قرار دارد و یکی از اعمال حج، رفت و برگشت هفت بار میان آن دو می‌باشد که حاجیان پس از طواف انجام می‌دهند (سعی بین صفا و مروه) و دیگر به صورت کوه نیست.

در قرآن نیز از صفا و مروه یاد شده و از شعائر الهی به شمار آمده است: إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ[۱]. سعی میان آن دو، به یاد آن فداکاری هاجر انجام می‌گیرد. فاصله صفا و مروه حدود ۴۰۰ متر است[۲].

در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده که آدم(ع) بر کوه مکه فرود آمد و چون لقب او آدم صفی الله إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ[۳] بود آن را کوه صفا نامیدند؛ صفا در لغت به معنای سنگ محکم و صافی است که با خاک و شن آمیخته نباشد[۴].[۵]

سعی مابین صفا و مروه

مهم‌ترین مناسک حج، طواف گرد خانه کعبه است. عمل دوم از مناسک حج عبارت است از هروله کردن یعنی هفت بار بین صفا و مروه (که نام دو کوه کوتاه است) و در جنب مکه واقع شده اندلی لی می‌‌کنند این عمل به یاد هاجر و طفلش اسماعیل است که بعد از تولد فرزند، هفت بار در طلب جرعه‌ای آب آن مسافت را شتابان رفته و باز آمده است[۶] هاجر فاصله میان دو کوه صفا و مروه را که حدود ۵/ ۷۷۶ ذراع برابر یا ۵/۳۷۷ متر بوده، هفت بار در جستجوی آب طی کرد[۷] البته شاید از گفتار جان بی‌ناس در سطور بالا این طور برداشت شود که حاجیان تمام طول صفا و مروه را هروله می‌کنند اما باید دانست «قسمتی از این مسیر را که امروزه با چراغ سبز روش است با اضطراب شدیدی که ناشی از نگرانی نسبت به فرزند خود بود، سریع‌تر پیمود و در اصطلاح «هروله» کرد».[۸]

اختلاف در فاصله صفا و مروه

در منابع و مآخذ طول سعی با اختلاف ذکر شده است و ما نیز هنگام ارجاع به آنها از دخل و تصرف خلع ید هستیم اما به نظر می‌رسد گفته برخی از پژوهشگران درست‌تر باشد، آنجا که می‌گویند: طول سعی ۵/۳۹۴ و عرض آن ۲۰ متر است ارتفاع طبقه اول ۱۲ و ارتفاع طبقه فوقانی آن ۹ متر است. شیعیان همان‌گونه که در طبقه دوم و سوم مسجدالحرام به طواف نمی‌پردازند در طبقه دوم مسعی نیز سعی نمی‌کنند[۹]. قطعاً فاصله صفا و مروه از این متراژ کمتر از ۴۲۰متر بیشتر نیست. بنا به گفته برخی از نویسندگان؛ سعی از صفا آغاز می‌شود و صفا در جانب جنوبی مایل به شرق در ۱۳۰ متری کعبه واقع است. «کوه ابوقبیس مشرف بر صفاست، امروزه به علت ساختمان‌های بلند ساخته شده بر فراز آن، گوشه‌هایی از کوه داخل مسجدالحرام دیده می‌شود»[۱۰].[۱۱]

المَروَه

مروه کوهی است در مکه روبروی صفا، دیگر کوه این شهر.[۱۲] این کوه که کوهی مایل به سرخی توصیف شده است،[۱۳] در برخی اقوال، تپه‌ای ملایم معرفی شده در وسط شهر مکه که شهر از هر سو آن را احاطه کرده است.[۱۴] اما «ذوالمروه» مکان دیگری است و آن، ناحیه‌ای است از نواحی مدینه و یا روستایی است از روستاهای وادی القری.[۱۵] این مکان در برخی منابع، موضعی بین خشب و وادی القری معرفی شده است.[۱۶] این روستای وسیع، متعلق به قبیله جهینه بوده و در فاصله ۸ بردی مدینه قرار دارد.[۱۷] بعضی از متأخران، نام ذوالمروه را برگرفته از سنگریزه سفید برجسته از نوع مرو که در این منطقه بسیار است، دانسته در توصیف و تحدید موقعیت این مکان، ذوالمروه را در دشت سیلابی «وادی الجزل» گفته‌اند در حدود سیصد کیلومتری شمال مدینه، که هنوز هم به این نام معروف است.[۱۸]

سعی

طی کردن فاصله (رفت و برگشت) میان کوه صفا و مروه در مراسم حج وعمره با رعایت شرایط خاص است. سعی میان صفا و مروه رکنی از ارکان حج است. اگر حاجیان عمداً آن را ترک کنند. آنان باطل می‌باشد. ابن حمزه می‌نویسد: مَنْ تَرَكَ السَّعْيَ مُتَعَمِّداً بَطَلَ حَجُّهُ‌؛ آن حج کس که سعی را عمداً انجام ندهد حج وی باطل است، و اگر سهواً آن را ترک کند در صورتی که در مکه به یاد آورد، باید سعی کند، و اگر پس از خروج از مکه متوجه شود، در صورتی که می‌تواند برگردد، باید مراجعت نموده سعی کند، و اگر توان بازگشت ندارد به دیگری نیابت دهد تا از طرف او سعی را انجام دهد. ابن ادریس حلی می‌گوید: سعی بین صفا و مروه، رکنی از ارکان حج است، پس کسی که آن را عمداً ترک کند، حجی برای او نیست. ابی الصلاح حلبی در الکافی، علاءالدین حلبی در «اشارة السبق الی معرفة الحق» محقق حلی در «شرایع» و «مختصر النافع»، علامه در «قواعد الاحکام»، شهید اول در «اللمعة الدمشقیه» و تعداد بسیاری از فقهای بزرگ شیعه، سعی را رکن حج دانسته‌اند.

مرحوم شیخ طوسی نیز در نهایه، سعی صفا و مروه را امری واجب دانسته که ترک عمدی آن موجب بطلان حج است. در مناسک حج حضرت امام خمینی نیز آمده است: سعی مثل طواف، رکن اسبت و حکم ترک آن از روی عمد یا سهو چنان است که در طواف گذشت و در بحث طواف فرموده‌اند: طواف از ارکان عمره (حج) است و کسی که آن را از روی عمد ترک کند تا وقتی که فوت شود وقت آن، عمره او باطل است، چه عالم به مسأله باشد و چه جاهل. بیشتر فقهای اهل سنت نیز، سعی را رکن حج می‌دانند: سعی نزد شافعی‌ها رکنی از ارکان حج است، و مشهور در مذهب مالکی نیز این چنین است و بسیاری از حنابله نیز بر همین حج عقیده‌اند. لیکن حنفی‌ها سعی را، رکن ندانسته، بلکه آن را واجب می‌دانند و معتقدند اگر کسی تمامی یا بیشتر اشواط سعی را بدون عذر ترک نموده به شهر خود مراجعت نماید، باید قربانی کند، لیکن حج او صحیح است. و اگر تعداد کمی از اشواط سعی را ترک کرده، باید برای هر شوط، نصف صاع از گندم یا یک صاع از جو و یا خرما را کفاره بدهد، اما اگر سعی را به خاطر عذری ترک کند، چیزی بر او نیست.

و اما صفا و مروه و اهمیت آن در روایات؛ مستکبران و زورمندان را رسم بر این است که در روی زمین، متکبرانه گام برداشته، هنگام راه رفتن به دیگران فخر فروشی می‌کنند. این کسان هنگام انجام اعمال و مناسک حج، آن‌گاه که به مسعی گام نهاده، گاهی آرام و گاهی نیز هروله کنان فاصله میان صفا و مروه را طی می‌کنند، حالت نخوت و غرورشان شکسته شده، در درون احساس حقارت و زبونی می‌کنند. ابابصیر گفته است از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: هیچ قطعه زمینی نزد خداوند از محل سعی دوست داشتنی‌تر نیست؛ زیرا خداوند هر سلطه‌گر ستیزه‌جوئی را در آن، خوار و ذلیل می‌نماید[۱۹]. معاویه بن عمار نیز گفته است: امام صادق(ع) فرمود: هیچ پرستشگاهی نزد خداوند تبارک و تعالی، محبوب‌تر از مکان سعی نیست؛ زیرا که خداوند در این مکان هر ستمکار گردن‌کشی را حقیر و زبون می‌کند[۲۰].

آنان که مخلصانه در مسعی قدم می‌گذارند، بهره‌های معنوی فراوانی نصیب‌شان خواهد شد. پیامبر(ص) به مردی از انصار فرمود: آن‌گاه که میان صفا و مروه سعی کنی، نزد خداوند پاداش آنکه پیاده از شهرش به مکه آمده، و نیز پاداش آن کس که هفتاد بنده مؤمن را آزاد کرده، خواهی یافت[۲۱]. امام سجاد(ع) نیز فرمود: ملائکه سعی کنندگان میان صفا و مروه را شفاعت کنند، شفاعتی که مورد قبول قرار می‌گیرد[۲۲]. پیامبر خدا(ص) فرمود: انداختن سنگ به جمره‌ها، و سعی بین صفا و مروه برای به پا داشتن یاد و ذکر خداوند بلند مرتبه، تشریع گردیده است. بر این اساس در مسعی، حج‌گزاران با شیطان در ستیزند، و با برداشتن گام‌های بلند، خویشتن را از ابلیس می‌رهانند. امام صادق(ع) فرمود: آن گاه که ابراهیم سعی می‌نمود، ابلیس بر او درآمد، جبراییل ابراهیم را فرمان داد تا تندتر حرکت نموده، از ابلیس بگریزد و پس از آن هروله در سعی سنت شد[۲۳].

در پیشینه سعی چنین آمده که برخی اهالی مکه در شب ۲۷ ماه رجب از هر سال، عمره انجام داده، آن را به ابن زبیر نسبت می‌دادند، و در چنین شبی، زنان برای انجام عمره زینت کرده، به خود عطر زده، شب هنگام همراه با مردان در مسعی اجتماع می‌کردند. آن گاه آتش زیادی روشن کرده، و در پرتو نور آن به پوشیده رویان و اهل حرم نگاه کرده، محرماتی از این قبیل را مرتکب می‌شدند. البته از آنجا که در گذشته، مسعی فاقد چراغ بوده، مردها در روز و زنان در شب «سعی» می‌کرده‌اند و این سنت از دوره جاهلی به یادگار مانده است؛ زیرا در آن زمان، تمامی قبایل غیر از قبیله حُمس، مردان‌شان در روز و زنان‌شان در شب طواف می‌کردند[۲۴]. برخی از پیروان مالک بن انس معتقدند که باید بانوان شبانه سعی کنند؛ زیرا در شب محفوظ‌ترند. برخی از شافعی‌ها نیز می‌گویند: اگر زنان در شب و در حال خلوت سعی کنند، مستحب است در مکانی که مردان هروله می‌کنند آنان نیز تندتر راه بروند و اگر در روز سعی می‌کنند جایز است لباس خود را روی صورت کشیده، و یا در پوشش کامل سعی کنند و از دو کوه صفا و مروه نیز بالا نروند. لیکن مالکی‌ها معتقدند بالا رفتن آنان از دو کوه صفا و مروه، هنگام خلوت مانع ندارد. اختلاط مرد و زن در طواف و سعی، تا قبل از خالد عبدالله قسری وجود داشته، و هر چند در یک مورد آمده است که روزی عمر بن خطاب وارد مسجدالحرام شد و به مردی که همراه با زنان مشغول طواف بود، تازیانه زد. لیکن در زمان عبدالملک آن گاه که عبدالله قَسری از سوی او والی مکه شد، دستور داد نزد هر رکنی مأمورانی تازیانه به‌دست ایستاده، میان مردان و زنان فاصله ایجاد کنند.

مالک بن انس نیز گفته است: زنان باید پشت صفوف مردان طواف کنند[۲۵]. هاجر فاصله میان کوه صفا و مروه را هفت بار در جست‌وجوی آب طی کرد. قسمتی از این مسیر که امروزه با «چراغ سبز» روشن است را با اضطراب شدیدی که ناشی از نگرانی نسبت به وضع فرزند خود بود می‌گذشت و در اصطلاح هروله می‌کرد. آن گاه که حج‌گزار اراده سعی می‌کند، مستحب است کنار حجرالاسود آمده، آن را استلام نماید، سپس به سوی چاه زمزم رفته از آب آن بیاشامد و در صورت امکان، با آن غسل کند و اگر می‌تواند مقداری از آب زمزم را به بدن خود بریزد و سپس از دری که مقابل حجرالاسود قرار دارد، وارد مسعی شود.

ابن زهره (۵۸۵ - ۵۱۱ هق) پس از بیان مطلب فوق می‌افزاید: از مستحبات سعی آن است که با طهارت به سوی کوه صفا آمده، از آن بالا برود، سپس به طرف کعبه بایستند، و هر یک از «اللَّهُ أَكْبَرُ»، «الْحَمْدُ لِلَّهِ‌» و «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ‌» را هفت مرتبه بگوید و پس از آن این دعا را سه بار بخواند: «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ هُوَ حَيٌّ لَا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ». سپس بر پیامبر(ص) و خاندان او درود فرستاده، سوره قدر را بخواند و بگوید: «إِنِّي أَسْأَلُكَ الْعَفْوَ وَ الْعَافِيَةَ وَ الْيَقِينَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ إِنْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَيَّ بِالْمَغْفِرَةِ إِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ. اللَّهُمَّ أَظللنی بِظِلِّ عَرْشِكَ يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّكَ، اللهم استعملنی بطاعتک و طاعة رسولک و توفنی علی ملته واحشرنی فی زمرته، اللهم آتنا من فضلک و أوسع علینا من رزقک و بارک لنا فی الاهل و المال اللهم ارحم مسیرنا إلیک من الفج العمیق و آتنا من لدنک رحمة نستغنی بها عن رحمة من سواک اللهم صل علی محمد و آله و اغفر لی ولوالدی و لجمیع المؤمنین»[۲۶].

در من لا یحضره الفقیه علاوه بر آن‌چه گذشت، آمده است: از کوه صفا بالا رفته، به کعبه نگاه کند و خداوند را حمد و ثنا بگوید و نعمت‌ها و خوبی‌هایی که خداوند به او ارزانی داشته را به یاد آورد و سه مرتبه بگوید: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْعَفْوَ وَ الْعَافِيَةَ وَ الْيَقِينَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ». سپس سه مرتبه این دعا را بخواند: «اللَّهُمَّ آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ» و پس از آن هر یک از «الْحَمْدُ لِلَّهِ‌»، «اللَّهُ أَكْبَرُ»، «سُبْحَانَ اللَّهِ‌»، «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ‌»، «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ‌» و صلوات بر پیامبر(ص) و آل او را یکصد مرتبه بگوید و پس از آن این دعا را بخواند: «يَا مَنْ لَا يَخِيبُ سَائِلُهُ وَ لَا يَنْفَدُ نَائِلُهُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعِذْنِي مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِكَ». «ای آنکه درخواست کننده‌ات محروم نمی‌ماند، و مایه بخشش او پایان نپذیرد، بر محمد و دودمان او درود فرست و مرا به بخشایندگی‌ات از آتش نجات ده». و سپس هر چه دوست دارد از خداوند درخواست نماید»[۲۷]. آن گاه از کوه صفا فرود آمده مقابل کعبه بایستد و بگوید: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَ فِتْنَتِهِ وَ غُرْبَتِهِ وَ وَحْشَتِهِ وَ ظُلْمَتِهِ وَ ضَيْقِهِ وَ ضَنْكِهِ اللَّهُمَّ أَظِلَّنِي فِي ظِلِّ عَرْشِكَ يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّكَ».

سپس این دعا را بخواند: «يَا رَبَّ الْعَفْوِ يَا مَنْ أَمَرَ بِالْعَفْوِ يَا مَنْ هُوَ أَوْلَى بِالْعَفْوِ يَا مَنْ يُثِيبُ عَلَى الْعَفْوِ الْعَفْوَ الْعَفْوَ الْعَفْوَ يَا جَوَادُ يَا كَرِيمُ يَا قَرِيبُ يَا بَعِيدُ ارْدُدْ عَلَيَّ نِعْمَتَكَ وَ اسْتَعْمِلْنِي بِطَاعَتِكَ وَ مَرْضَاتِكَ». آن گاه با آرامش و وقار گام برداشته تا به مناره برسد، از اینجا شتابان و با گام‌هایی بلند حرکت کند [هروله کرده] و بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعَزُّ الْأَكْرَمُ وَ اهْدِنِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ اللَّهُمَّ إِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضَاعِفْهُ لِي وَ تَقَبَّلْ مِنِّي اللَّهُمَّ لَكَ سَعْيِي وَ بِكَ حَوْلِي وَ قُوَّتِي فَتَقَبَّلْ عَمَلِي يَا مَنْ يَقْبَلُ عَمَلَ الْمُتَّقِينَ».

سپس در جایی که در گذشته کوی عطاران بوده و هم اینک با چراغی سبز رنگ مشخص شده است، هروله را قطع کند، و با آرامش وجود و وقار گام بردارد و بگوید: «يَا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ وَ الْكَرَمِ وَ النَّعْمَاءِ وَ الْجُودِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِي ذُنُوبِي إِنَّهُ لَا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ يَا كَرِيمُ». به مروه که رسید، از آن بالا رفته، روبه‌روی کعبه بایستد و همان دعا را که بر فراز صفا خوانده این جا نیز بخواند، و حاجات خود را از خداوند بخواهد و در دعای خود بگوید: «يَا مَنْ دَلَّ عَلَى الْعَفْوِ يَا مَنْ زَيَّنَ الْعَفْوَ يَا مَنْ يُثِيبُ عَلَى الْعَفْوِ يَا مَنْ يُحِبُّ الْعَفْوَ يَا مَنْ يُعْطِي عَلَى الْعَفْوِ يَا مَنْ يَعْفُو عَلَى الْعَفْوِ يَا رَبَّ الْعَفْوِ الْعَفْوَ الْعَفْوَ الْعَفْوَ». و به درگاه خداوند عزوجل گریه و لابه کند، و اگر نتواند گریه کند، حالت گریه به خود بگیرد و بکوشد تا اشک هر چند به اندازه سرمگسی از چشمانش جاری شود، و در دعا کوشش کند، و آن‌گاه از مروه فرود آمده به سوی صفا حرکت کند و در هر مکان، همان را که در شوط اول انجام داده تکرار نماید[۲۸]. برخی از مستحبات که بدان اشاره شد را اهل سنت نیز آورده‌اند، لیکن شافعی‌ها سعی معتقدند: خواندن قرآن میان صفا و مروه از ادعیه افضل و برتر است[۲۹].[۳۰]

صفا و مروه

نام دو کوهی است که در ضلع شرقی مسجدالحرام در محلی به نام مسعی و با فاصله‌ای حدود ۳۹۵ متر رو در روی یکدیگر قرار گرفته است و محل انجام یکی از اعمال حج و عمره به نام سعی صفا و مروه است. صفا و مروه از نشانه‌های دین خدا و سعی میان آن دو، یکی از ارکان حج بیت الله الحرام است. حج گزارانی که برای حج یا انجام عمره به مکه مکرمه می‌آیند در این جایگاه مقدس پای نهاده، با مجسم نمودن سعی هاجر، و در تأسی به روش رسول خدا(ص) هفت مرتبه فاصله میان این دو کوه را با قصد می‌پیمایند کوه صفا در دامنه کوه عظیم ابو قبیس قرار داشت ولی امروزه با احداث خیابانی در پشت کوه صفا از کوه ابوقبیس جدا شده و با توسعه مسجد الحرام، به مسجد متصل شده است. در حالی که قبلاً در خارج از محوطه مسجدالحرام بود. این کوه در گذشته مرتفع‌تر از وضعیت فعلی بوده ولی به واسطه ریزش و مفروش شدن (در فاصله میان صفا و مروه) و نیز بنای دیوارهای مرتفع در اطراف، اکنون کوچک (حدود ۱۵ متر) می‌نماید. «صفا» در لغت به معنای سنگ سخت و صافی است که با خاک و شن مخلوط نباشد. مبرد گفته است: صفا سنگی را گویند که گل و خاک در آن نباشد[۳۱]. و طریحی در مجمع البحرین گوید: صفا اگر مفرد آورده شود به معنای سنگ، و اگر به صورت جمع استعمال شود به معنای نرم است. صاحب تفسیر کشف الاسرار نیز می‌نویسد: صفا سنگ سپید سخت باشد؛ یعنی صافی که در آن هیچ خلطی از خاک و گل و غیر آن نباشد. و مروه سنگی باشد سیاه و سست و نرم که زود شکسته شود.

طریحی درباره مروه نیز گفته است: «المَرو»، سنگ سفید برق دار[۳۲] را گویند که با آن آتش روشن می‌کنند. مفرد آن «مروه» است و بدین‌سان «مروه» را در مکه، مروه نامیده‌اند[۳۳]. در لغت‌نامه دهخدا به نقل از نزهة القلوب نیز آمده است: «گویند که صفا و مروه نام مردی و زنی بوده است که در زمان جاهلیت در خانه کعبه زنا کردند، حق تعالی ایشان را سنگ گردانید»[۳۴] لیکن این نقل را هیچ یک از منابع روایی و تاریخی تأیید نمی‌کند و قبل از این حادثه، و در زمان حضرت ابراهیم(ع) این دو کوه، به نام‌های صفا و مروه شناخته شده، و نام آنها در کتب تاریخ آمده است. پیشینه تاریخی؛ کوه‌های صفا و مروه تا قبل از هبوط حضرت آدم(ع) به زمین، پیشینه تاریخی دارد. امام صادق(ع) در رابطه با نامگذاری این دو کوه فرموده‌اند: «صفا را صفا نامیده‌اند، بدان جهت که آدم برگزیده بر آن فرود آمد، پس برای این کوه نامی از اسم آدم انتخاب کردند خداوند عزوجل می‌فرماید: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا...[۳۵] و حوا بر مروه فرود آمد و مروه را مروه نامید؛ زیرا زن بر آن فرود آمد پس نامی از مرأه برای این کوه برگزیدند.

لیکن شهرت این دو کوه از زمان حضرت ابراهیم(ع) به بعد است، آن گاه که آن حضرت همراه با هاجر و اسماعیل به مکه آمده، آنان را در کنار حجر جای داد و خود به شام بازگشت. وقتی میان مادر اسماعیل و ساره همسر دیگر ابراهیم(ع)- کدورت پیش آمد، ابراهیم(ع) مادر اسماعیل و اسماعیل را که کودک شیرخواری بود همراه خود به مکه آورد، هاجر مشک آبی داشت که از آن می‌نوشید و به کودک خود شیر می‌داد و هیچ‌گونه زاد و توشه‌ای همراه او نبود. سعید بن جبیر گفته است: ابن عباس در حالی که به نقطه‌ای میان زمزم و صفا اشاره می‌کرد چنین ادامه داد که: ابراهیم(ع) آن دو را کنار خاربنی (درختچه‌ای) که بالاتر از منطقه چاه مزمزم قرار داشت نشاند و سپس خود سوار بر مرکب خویش شد و به بیرون مکه حرکت داد، مادر اسماعیل از پی او حرکت نمود و تا منطقه کداء او را دنبال کرد سپس پرسید او و پسرش را به عهده چه کسی وا می‌گذارد؟ ابراهیم(ع) فرمود: به خدای عزوجل می‌سپارم. مادر اسماعیل گفت: خوشنود و راضی هستم و در حالی که کودک را در آغوش داشت برگشته و زیر آن خاربن نشست و کودکش را کنار خویش نهاد و مشک آب خود را آویخت و از آن می‌آشامید و کودک را شیر می‌داد تا آنکه آب مشک تمام و شیر پستان او هم خشک شد. کودک به سختی گرسنه شد و به خود می‌پیچید، مادر بیم کرد که اسماعیل بمیرد و اندوهگین شد و با خود گفت چه بهتر که از پیش او بروم تا شاهد مرگ او نباشم!.

ابن عباس می‌گوید: مادر اسماعیل بالای کوه صفا رفت که به اطراف مشرف شود، به این امید که شاید در صحرا کسی را ببیند و سپس به کوه مروه نگریست و گفت خوب است میان این دو کوه آمد و شد کنم تا اگر کودک بمیرد شاهد مرگ او نباشم. و سه یا چهار بار میان آن دو کوه آمد و شد کرد. در دره میان صفا و مروه چیزی جز ریگ و شن نبود سپس کنار فرزند آمده، او را بر همان حال دید و بیشتر اندوهگین شد و کنار کوه صفا بازگشت و باز همچنان میان صفا و مروه آمد و شد کرد تا آنکه هفت بار این فاصله را پیمود. ابن عباس گفته است: پیامبر فرمودند: به همین جهت سعی میان صفا و مروه معمول شد و مردم میان آن سعی می‌کنند. ابن عباس می‌گوید: نخستین کسی که میان صفا و مروه دوید مادر اسماعیل بود. و سپس هفت مرتبه آمد و شد هاجر بین صفا و مروه سعی سنت شد و اولین بار ابراهیم خلیل همراه با فرزندش اسماعیل این سنت الهی را انجام دادند. به دنبال ابراهیم، پیامبران دیگر نیز، پس از انجام طواف و خواندن نماز در پشت مقام، به مسعی آمده، سعی صفا و مروه می‌کردند.

رفته رفته با سیطره بت‌پرستی بر حجاز، و نفوذ افکار جاهلی در میان مردم، سعی صفا و مروه نیز حالت اصلی خود را از دست داد. داستان عبرت‌آموز آن را ازرقی به نقل از محمد بن اسحاق این گونه نقل کرده است: «چون جرهمیان در منطقه. حرم طغیان و سرکشی کردند، مردی از ایشان با زنی وارد کعبه شد و با او درآمیخت و گفته شده است داخل کعبه او را بوسید و آن دو به صورت سنگ مسخ شدند. نام مرد اساف پسر بغاء بود و نام زن نائله دختر ذئب. آن دو مجسمه را از کعبه بیرون آوردند، یکی را در کوه صفا و دیگری را در کوه مروه نهادند و منظور اصلی آن بود که مردم عبرت بگیرند و از امثال آن کارها خودداری کنند و ببینند بر سر آن دو چه آمده است. این وضعیت همچنان در روزگاران ادامه داشت تا آنکه اندک اندک هر کس که بر کوه صفا و یا مروه می‌ایستاد، به آن دو دست می‌کشید. این دو مجسمه رفته رفته به صورت دو بت درآمده، مورد پرستش واقع شدند، چون عمرو بن لحی سالار مکه شد به مردم فرمان داد آن دو را پرستش کنند و به آنان دست بکشند و به مردم گفت: کسانی که پیش از شما بودند آن دو را می‌پرستیدند و همین‌گونه تا قصی بن کلاب پرده‌دار کعبه و سالار مکه شد و آن دو بت را از کنار صفا و مروه برداشت، یکی را کنار مکه و دیگری را کنار زمزم نهاد و گفته شده است هر دو را کنار زمزم نهاد و کنار آن دو قربانی می‌شد. مردم دوره جاهلی از کنار اساف و نائله که عبور می‌کردند به آن دو دست می‌کشیدند و طواف کننده به کعبه، نخست به بت اسافه دست می‌کشید و چون از طواف فارغ می‌شد کنار نائله می‌آمد و به آن دست می‌کشید و این کارها همچنان ادامه داشت تا آنکه روز فتح مکه پیامبر(ص) آن دو را با بت‌های دیگر شکست»[۳۶].

آن دسته از مشرکان که بت منات را می‌پرستیدند از آن رو که بت‌های دیگری به نام‌های «نهیک» و «مطعم الطَّیر» در صفا و مروه بود؛ لذا سعی صفا و مروه را انجام نمی‌دادند و فقط برای بت منات قصد حج می‌کردند و در مراسم حج، سرهای خویش را کنار آن می‌تراشیدند[۳۷]. ابن اسحاق می‌گوید: عمرو بن لح، ی بت «نهیک مجاور الریح» را بر کوه صفا و بت «مطعم الطیر» را بر روی مروه قرار داده بود[۳۸]. این بت‌ها همچنان بر روی کوه صفا و مروه قرار داشت تا آن گاه که در سال هفتم از هجرت، پیامبر بزرگوار اسلام(ص) برای انجام «عمرة القضا»[۳۹] به مکه آمدند. امام صادق(ع) فرموده‌اند: رسول خدا(ص) به مشرکان فرمود: تا بت‌ها را از صفا و مروه بردارند و آنان نیز چنین کردند و آن حضرت میان صفا و مروه سعی نمود. لیکن پس از آنکه طواف رسول الله(ص) پایان یافت، مشرکان بار دیگر آنها را بر روی صفا و مروه نصب کردند. یکی از صحابه رسول خدا(ص) که عمل سعی را انجام نداده بود، نزد آن حضرت آمده اظهار داشت: قریش بار دیگر بت‌ها را در صفا و مروه نصب کرده و من نیز هنوز سعی را انجام نداده‌ام، سپس این آیه نازل شد: إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا[۴۰]. به دنبال نزول این آیه و در حالی که بت‌ها را در صفا و مروه نهاده بودند، مسلمانان سعی می‌کردند تا آن گاه که پیامبر(ص) حج گزارد و بت‌ها را برداشت[۴۱].

در سوره بقره آمده است: إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ[۴۲]. می توان گفت مفسران شیعه و سنی در شأن نزول این آیه اتفاق نظر داشته و آن‌چه گذشت را دلیل نزول آیه إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ... می‌دانند. برخی از یاران پیامبر(ص) گمان می‌کردند با وجود بت‌ها بر روی کوه صفا و مروه، موحدان باید صحنه را خالی نموده، سعی را ترک کنند، لیکن خداوند با فرستادن وحی، به آنان آموخت تا حضور خود را در «مسعی» حفظ نموده، رفته رفته زمینه را برای نابودی بت و بت‌پرستی فراهم سازند. سرانجام نیز چنین شد و گرچه پیامبر(ص) در سال هفتم هجرت نتوانست بت‌ها را از روی دو کوه صفا و مروه بردارد، لیکن در فتح مکه آن بت‌شکن سترگ، بت‌ها را برای همیشه برداشت و از آن زمان تا کنون پیروان آئین پاک پیامبر(ص) در موسم حج، سعی صفا و مروه را انجام و نغمه توحید سر می‌دهند و این شعار دینی را زنده نگه می‌دارند. کوه مروه که در مقابل کوه صفا قرار دارد، کوهی کم ارتفاع است که در دامنه کوه قعیقعان قرار داشت ولی امروز با احداث خیابانی در پشت مروه از آن کوه جدا شده و اکنون داخل مسجدالحرام است. این کوه در گذشته مرتفع‌تر از وضع فعلی بوده ولی اکنون به علت ریزش و مفروش شدن و بنای دیوارهای مرتفع در اطراف، کوتاه و کوچک می‌نماید.

فاصله صفا و مروه ۵/۳۹۴ متر و عرض مسعی ۲۰ متر است. ارتفاع طبقه اول ۱۲ و ارتفاع طبقه فوقانی آن ۹ متر است. سالنی نیز زیر مسعی درست کرده‌اند. شیعیان همان‌گونه که در طبقه دوم و سوم مسجدالحرام به طواف نمی‌پردازند، در طبقه دوم مسعی نیز سعی نمی‌کنند. هاجر فاصله میان کوه صفا و مروه را هفت بار به جست‌وجوی آب طی کرد. قسمتی از این مسیر که امروز، با «چراغ سبز» است را با اضطراب شدیدی که ناشی از نگرانی نسبت به وضع فرزند خود بود می‌گذشت و در اصطلاح «هروله» می‌کرد.[۴۳]

منابع

پانویس

  1. «بی‌گمان صفا و مروه از نشانه‌های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.
  2. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۳۳.
  3. «خداوند، آدم را بر جهانیان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۳۳.
  4. برگزیده تفسیر نمونه، ص۱۵۳.
  5. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۸۷.
  6. برگزیده تفسیر نمونه، ص۱۵۳.
  7. تاریخ جامع ادیان، ص۷۳۴.
  8. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۸۷.
  9. رسول جعفریان، تاریخ و آحاد مکه، ص۷۹.
  10. محمد الیاس عبدالغنی؛ راهنمای حج و عمره، ج۲، ص۴.
  11. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۸۸.
  12. بکری، معجم ما استعجم، ج۴، ص۱۲۱۷؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۱۶.
  13. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۱۶.
  14. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۱۶.
  15. ر. ک. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۱۶.
  16. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۱۶.
  17. بکری، معجم ما استعجم، ج۴، ص۱۲۱۸.
  18. بلادی، عاتق بن غيث، معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة ص۲۹۰.
  19. بحار، ج۹۶، ص۲۳۵.
  20. بحار، ج۹۶، ص۲۳۴.
  21. بحار، ج۹۶، ص۲۳۶.
  22. الفقیه، ج۲، ص۱۳۵.
  23. بحار، ج۹۶، ص۲۳۴.
  24. هدایة السالک، ج۲، ص۷۷۱.
  25. حج در اندیشه اسلامی، سید علی قاضی عسکر، مشعر، ۱۳۸۴، ص۲۱۰.
  26. غنیة النزوع، سلسلة الینابیع الفقهیه، ج۸، ص۴۰۶.
  27. من لا یحضره الفقیه، باب سیاق مناسک الحج، الخروج الی الصفا.
  28. من لا یحضره الفقیه، باب سیاق مناسک الحج، الخروج الی الصفا، ج۲، ص۳۱۸.
  29. هدایة السالک، ج۲، ص۸۸۲ (به نقل از حج در اندیشه اسلامی، سید علی قاضی عسکر، مشعر، ۱۳۸۴، ص۲۲۲).
  30. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۶۵.
  31. مجمع البیان، ج۱، ص۴۳۸.
  32. تفسیر کشف الاسرار، ج۱، ص۴۲۵.
  33. مجمع البحرین، ج۲، ص۱۹۴.
  34. لغت‌نامه دهخدا، چاپ دانشگاه تهران، ج۲، ص۱۷۰۰.
  35. «خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۳۳.
  36. السیرة النبویه لابن کثیر، ج۱، ص۵۸ و ۶۹.
  37. اخبار مکه، ج۱، ص۱۲۵.
  38. اخبار مکه، ج۱، ص۱۲۵.
  39. عمرة القضاء، عمره‌ای بود که در سال هفتم هجری انجام گرفت و آن را بدین نام خوانده‌اند زیرا که به عنوان قضای عمره حدیبیه صورت گرفت. در سال هشتم هجری کفار مکه پیامبر و یارانش را از انجام عمره منع کردند و در نتیجه در سال هفتم پس از مراجعت پیامبر از جنگ خیبر با عده زیادی در ماه ذیقعده با ۷۰ شتر برای قربانی به جانب مکه آمده، عمره را قضا نمودند.
  40. «بی‌گمان صفا و مروه از نشانه‌های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید» سوره بقره، آیه ۱۵۸.
  41. مجمع البیان، ج۱، ص۲۴۰؛ بحارالانوار، ج۹۶، ص۲۳۵.
  42. «بی‌گمان صفا و مروه از نشانه‌های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.
  43. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۶۱۳.