موعظه در نهج البلاغه
مقدمه
نصیحت یا موعظه بهمعنای منع همراه با بیمدادن و نیز یادآوریانسان نسبت به خوبیهاست که موجب پدیداری رقت در قلب انسان میشود. نتیجه نصیحت، بازداری انسان از عمل بد و ترغیب او نسبت به انجام عمل خوب است. امام(ع) نصیحت را موجب زنده ماندن دل[۱] و صیقل جان و جلای قلب آدمی میداند که نتیجه آن، بیداری آدمی است.
از آنجا که نفس آدمی همواره در جهت غفلت و میل به شهوات نفسانی در حرکت است، از منظر امام، نصیحت سودمند آدمی را بیدار میکند و از اسارت غفلت حرکت است، از منظر امام، نصیحت سودمند آدمی را بیدار میکند و از اسارت غفلت بازمیدارد. از منظر امام، نصیحت و موعظه، نیازی دائمی و همیشگی است. امام(ع) در نهج البلاغه سیزده بار از واژههای وعظ و موعظه استفاده کرده است. امام(ع) در تبیین حرکت پیامبر اکرم با اشاره به شرایط دوران جاهلیت روش پیامبر را روش موعظه و نصیحت برمیشمرد[۲] و روش خود را نیز همینگونه تبیین میکند. ایشان میفرماید: ای مردم، من همانگونه که پیامبران امتهای خویش را پند میدادند، شمایان را پند دادم و حقایق را از همه سو به گوشتان رساندم و آنچه را جانشینان پیامبران به بازماندگانشان گفتند، به شما گفتم[۳]. امام(ع) در فرازهایی چند مردمان را به گوش جان سپردن به نصایح قرآنی فرامیخواند و آنان را از سرسختی در برابر نصیحتهای قرآنی پرهیز میدهد[۴].[۵]
شرایط موعظه
واعظ یکی از ارکان موعظه است. واعظ، خود باید در کردار، عامل به گفتار باشد. در اینصورت موعظه اثرگذار خواهد بود. از اینرو امام در کلامی فرمود: ای مردم! از شعله چراغ آن اندرزدهندهای که خود به آنچه میگوید عمل میکند، فروغ گیرد و از آن چشمهای آب برگیرید که آبش صاف و گواراست نه تیرهگون و گل آلود[۶].
وعظ نیز شرایطی دارد که میتوان به کمک آن بر مخاطب تأثیر گذاشت. امام(ع) شرایط نصیحت را اینگونه بیان میکند: نخست، شیوایی کلام به گونهای که به دور از حشو و زوائد باشد و مخاطب را خسته نکند؛ دوم، فهم مطلب آسان باشد و برای مخاطب مشکل آفرین نباشد؛ سوم، اختصار نیکو داشته باشد، یعنی مطابق با مفهوم کلام صادر شود. البته مفید واقع شدن و دو شرط پیشین زمانی مؤثر است که شنونده آماده شنیدن و پذیرش باشد. امام شرط اصلی پذیرش نصیحت را صفای دل و خشوع قلب در برابر حقایق میداند[۷]. از اینرو تا شرایط پذیرش نصیحت در مخاطب ایجاد نشده باشد، نصیحت در او اثری نخواهد گذاشت. هر کس که خود، خویشتن را از زشتیها باز ندارد و اندرز ندهد، برای او بازدارنده و اندرز دهندهای نخواهد بود[۸].
در منظر امام برای انسانی که خود را آماده و پذیرای نصیحت کرده باشد، نصیحتهای زیادی در عالم وجود دارد. گویا عالم پنددهندهای مشفق برای چنین کسی است. از اینرو دنیا را برای چنین کسی خانه موعظه و نصیحت بیان میکند[۹]، گویا از هر چیز پند و نصیحتی برای فرد پندپذیر وجود دارد. در کلامی دیگر میفرماید: چه مثلهای نیکو و چه پندهای رسا، اگر بر دلهای پاک نشیند و در گوشهای شنوا جای گیرد و افکار مصمم را بیابد و اندیشههای بلند آنرا فراگیرند[۱۰].[۱۱]
منابع
پانویس
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۳۱.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۹۴.
- ↑ «أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي قَدْ بَثَثْتُ لَكُمُ الْمَوَاعِظَ الَّتِي وَعَظَ [بِهَا الْأَنْبِيَاءُ] الْأَنْبِيَاءُ بِهَا أُمَمَهُمْ وَ أَدَّيْتُ إِلَيْكُمْ مَا أَدَّتِ الْأَوْصِيَاءُ إِلَى مَنْ بَعْدَهُمْ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۱.
- ↑ نهج البلاغه، خطبههای ۱۷۵ و ۱۸۹.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص۸۳۷.
- ↑ «أَيُّهَا النَّاسُ اسْتَصْبِحُوا مِنْ شُعْلَةِ مِصْبَاحٍ وَاعِظٍ مُتَّعِظٍ وَ امْتَاحُوا مِنْ صَفْوِ عَيْنٍ قَدْ رُوِّقَتْ مِنَ الْكَدَرِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۰۴.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۳۱.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۸۹.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۱۲۶.
- ↑ «فَيَا لَهَا أَمْثَالًا صَائِبَةً وَ مَوَاعِظَ شَافِيَةً لَوْ صَادَفَتْ قُلُوباً زَاكِيَةً وَ أَسْمَاعاً وَاعِيَةً وَ آرَاءً عَازِمَةً وَ أَلْبَاباً حَازِمَةً»؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۲.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص۸۳۸.