فضائل امام باقر
مقدمه
روایات بسیاری درباره فضائل آن حضرت بیان شده است که بخشش، شکیبایی و راستگویی برخی از آنهاست[۱]. حضرت به رغم داشتن زندگی ساده، در بذل و بخشش پیشتاز بـود و به پوشش و تأمین هزینه زندگی دیگران اهتمام داشت. همچنین در برابر مرگ فرزند و ناسزاگویی افراد بردبار بود، به طوری که اهانت مرد نصرانی را با ملاطفت پاسخ داد و سبب اسلام آوردن او شد.
عبادت، شبزندهداری و دعا کردن از فضائل دیگر ایشان بود. حضرت در نیمههای شب بـه راز و نیاز میپرداخت[۲]، پیوسته خدا را بـه یـاد میآورد[۳] و هنگام نمـاز رنگ صورتش تغییر میکرد[۴] و با دیدن کعبه با صدای بلند گریه میکردو میخواست فردای قیامـت مـورد لـطـف پروردگار قرار بگیرد[۵].
اهمیت به همسر و فرزند و دعا برای آنان از دیگر فضائل امام(ع) بود. ایشان برای آنان چنین دعا میکرد: «خدایا! فرزندانم را اصلاح کن؛ زیرا آنان دست و بازوی من هستند. خانوادهام را اصلاح کن؛ زیرا گوشت و خونِ من هستند. برادران، خواهران و دوستانم را اصلاح کن؛ زیرا صلاح ایشان صلاح من است»[۶]. ایشان به خانواده و فرزندانش سفارش میکرد تا به یاد خدا باشند و قرآن بخوانند، حتی به بچههایی که سواد خواندن نداشتند میفرمود: ذکر بگویید[۷].
امام(ع) به نیازهای خانواده توجهی خاص داشت، به کنار همسربودن تأکید میورزید و نزد خانواده بودن را در روز جمعه صدقه میدانست[۸]. آن حضرت خود را برای همسر آراسته و موی خود رنگ میکرد، ناخن خود را حنا میبست و چشم خود را سرمه میکشید و تأکید داشت که خودم را برای شما آراسته میکنم و با سخن خوب به آنان اظهار محبت میکرد. امام به علاقه زنان به زیورآلات نیز توجه داشت و برای آنان طلا و نقره میخرید، تا خود را بیارایند و تلاش داشت خواسته خانوادهاش را تأمین کند[۹] و در برابر اذیت برخی از اعضای خانواده بردبار بود و لغزش آنان را میبخشید[۱۰].[۱۱]
منابع
- پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲
پانویس
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب، ج۳، ص۳۳۸.
- ↑ اربلی، کشف الغمة، ج۲، ص۳۲۹.
- ↑ برقی، المحاسن، ج۲، ص۳۵۱؛ کلینی، الکافی، ج۲، ص۵۴۳؛ حمیری، قرب الاسناد، ص۸.
- ↑ قاضی نعمان، دعائم الاسلام، ج۱، ص۱۵۹.
- ↑ اربلی، کشف الغمة، ج۲، ص۳۲۹؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۵۴، ص۲۸۰.
- ↑ حمیری، قرب الاسناد، ص۸.
- ↑ امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۵۱.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۷، ص۴۱۳.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۶، ص۴۸۷، ۴۸۰، ۵۰۹، ۴۹۴ و ۴۷۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۵، ص۵۱۱؛ صدوق، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۴۱.
- ↑ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۲۲۲.