بحث:رابطه علم غیب معصوم با اجتباء الهی چیست؟ (پرسش)
Page contents not supported in other languages.
از امامتپدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Bahmani(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۰ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۳۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۰ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۳۴ توسط Bahmani(بحث | مشارکتها)
«تفسیرِ ظاهر آن این است که نمیباشد خداوند که مطلع بگرداند شما را به علم غیب، ولکن خداوند اختیار میکند و برمیگزیند از میان رسولانش هر که بخواهد و علم غیب تعلیم او میکند، که ظاهر آیه شریفه این است که علم غیب خاصّه ختمی مآب(ص) است. و امّا در تأویل، پس مراد آن است که مجتبی از رسول، علی(ع) است. شاهد صریح و صحیح بر این، فقره زیارت جامع است که خطاب به همه ائمه(ع) است: « اصْطَفَاكُمْ بِعِلْمِهِ وَ ارْتَضَاكُمْ لِغَيْبِه»[۱] که در کتاب خرایج و جرایح، حدیثی از حضرت رضا(ع) روایت میکند در مقصود و معنی آیه شریفه که فرمودند: « فَرَسُولُ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ مُرْتَضًى وَ نَحْنُ وَرَثَةُ ذَلِكَ الرَّسُولِ الَّذِي أَطْلَعَهُ اللَّهُ عَلَى مَا شَاءَ مِنْ غَيْبِهِ فَعَلِمْنَا مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة»[۲] يعنى پس رسول الله(ص) مرتضی و مجتبی و برگزیده و مختار است نزد حق تعالی و ما ورثه این رسولیم، آنچنان رسولی که اطلاع داده است خدا آن رسول را بر آنچه بخواهد از علم غیب خدا، پس ما که ورثه رسولیم، تعلیم داد ما را علم ماکان و مایکون، تا روز قیامت. و ایضاً وارد شده در اخبار کثیره«إِنَّ رَسُولَ اللهِ (ص) مِمَّنِ ارتَضی لِغَیبِهِ وَ کُلُّ عِلمٍ کانَ لِرَسُولِ اللهِ (ص) فَإنَّه وَصَلَ إِلَینا»[۳] اقوی شاهد بر اینکه اخبار به غیب دادن ائمه از حد و حصر بیرون است. و جمیع کتب علامه مجلسی، فارسی و عربی آن، از این احادیث مملو و مشحون است. پس روا نیست بر مؤمن و منصف دیندار که انکار چنین امر بَیّن و آشکار نماید»[۴].
پاسخ های دیگر
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
«وجهه گفتار را به سوى مؤمنین نموده و بیان میکند که سنت ابتلا در آنان هم جارى است، تا آنها نیز به کمال خاص خود برسند، و در نتیجه "مؤمن خالص" از "مؤمن غیر خالص" و "خبیث" از "طیب" جدا و متمایز گردد چون ممكن بود كسی توهم كند كه طريق ديگری هم برای جداسازی خبيث از طيب هست و آن اين است كه خدای تعالی به مؤمنين اعلام كند كه چه كسانی خبيثاند كه اگر چنين كند ديگر مؤمنين به خاطر نامشخص بودن خبيثها و بيماردلان و اختلاط مؤمنين با آنها اينقدر دچار دردسر و بلا و محنت نمیشوند، و چرا خدای تعالی چنين نكرد؟ برای دفع اين توهم فرمود: علم غیب چيزی نيست كه خدای تعالی همه مؤمنين را بر آن آگاه سازد، بلكه خاص خود او است، و بهجز برگزيدگان از رسولانش كسی را از آن بهرهای نيست و اما نامبردگان را چه بسا به وسيله وحی آگاه بسازد و اين است كه میفرمايد: ﴿﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء﴾﴾»[۵].
«در آیه بعد از آن که آگاهی توده مردم را بر غیب نفی میکند، انبیاء را از آن استثناء کرده، میفرماید: "و ممکن نبود که خداوند شما را از اسرار غیب، آگاه کند تا مؤمنان و منافقان را از این راه بشناسید؛ ولی خداوند از میان پیامبران خود، هر کس را بخواهد برمی گزیند؛ و برای رهبری مردم از غیب آگاهش میکند". اگرچه در بدو نظر در این آیه صریحاً اشارهای به مسأله تعلیم اسرار غیب به انبیاء نشده ولی با توجه به این که جمله: ﴿﴿وَلَكِنَّ اللَّهَ﴾﴾ به صورت استدارک و استثناء است مفهوم آیه این است که خدا گروهی از رسولان را بر میگزیند و به آنها تعلیم غیب میدهد[۶]. درست است که آغاز آیه اشاره به حوادثی است که صفوف منافقان را از صفوف مؤمنان جدا میسازد و اسرار درون آنها را آشکار میکند؛ ولی پیدا است که این شأن نزول مفهوم کلی آیه را محدود نمیکند؛ زیرا سخن از عدم آگاهی توده مردم از غیب، و آگاهی انبیاء بر آن، به تعلیم الهی است. ضمناً از این آیه استفاده میشود که آگاهی بر غیب، مقام والایی است که تنها به پیامبران الهی داده میشود؛ و در واقع تکمیل کننده برنامههای آنها و سبب تحقق یافتن اهداف آنان است»[۷].
«﴿﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ﴾﴾ هیچگاه خداوند اسرار پنهانی و علم غیب را در اختیار شما نخواهد گذارد. زیرا آگاهی بر اسرار نهانی ـ به عکس آنچه بسیاری خیال میکنند ـ مشکلی را برای مردم، حل نمیکند، بلکه در بسیاری از موارد باعث هرج و مرج و از هم پاشیدن پیوندهای اجتماعی، خاموش شدن شعلههای امید و از بین رفتن تلاش و کوشش در میان توده مردم میگردد. (...) از این جمله استفاده میشود: پیامبران ذاتاً عالم به غیب نیستند و نیز استفاده میشود: آنها بر اثر تعلیم الهی قسمتی از اسرار غیب را میدانند، بنابراین افرادی هستند که از غیب آگاه میشوند و همچنین مقدار آگاهی آنها بسته به مشیت خداوند است. ناگفته پیدا است: منظور از مشیت، و خواست خدا در این آیه، همانند آیات دیگر، همان "اراده آمیخته با حکمت" است، یعنی: خدا هر کس را شایسته ببیند و حکمتش اقتضا کند، از اسرار غیب آگاه میسازد»[۸].
«از این آیات استفاده میشود که حضرت یعقوب(ع) از حقیقت رؤیای فرزندش آگاه گردید که او در آینده مقام بس بلندی به دست خواهد آورد. ولی این سؤال پیش میآید که چگونه حضرت یعقوب(ع) از رؤیای یوسف(ع) آگاهی از آینده او پیدا کرد؟
اولاً؛ یعقوب(ع) از مخلصین بوده، و خدا وی را تأویل احادیث آموخته، به دلیل اینکه در این آیه حضرت یعقوب(ع) خبر میدهد به یوسف(ع) که سرانجام کار تو چیست، و خوابت چه تأویلی دارد، و قطعا آنچه گفته به تعلیم خدایی بوده است.
ثانیاً؛ نهی حضرت یعقوب(ع) فرزندش را از گفتن خواب به تعلیم الهی، الهامی بوده است که صورت غیب از مجردات روحانی در روحش آشکار شد و اثر آن به قلبش رسید و از وقوع واقعه قبل از واقع شدنش ترسید. لذا فرزندش را از خبر دادن خوابش برای محفوظ ماندن او نهی کرد. و ممکن است، پرهیز فرزندش از گفتن خواب بر این بود که او از تعبیر خواب یوسف فهمید که او در آینده دارای مقام و قدرتی خواهد بود و او ترسید که برادران او بفهمند و بر او حسادت بورزند[۹].
ثالثاً؛ کلام حضرت یعقوب(ع) ﴿﴿ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ ﴾﴾ اخبار از اموری از قبیل تعبیر خواب حضرت یوسف(ع) از خوابِ همراهانش در زندان و تعبیر خواب پادشاه و رسیدن او به مقام والا بود که بعدها در مورد فرزندش اتفاق افتاد. و این اخبار حضرت یعقوب به وحی یا به کمالات نفسانی با تعلیم الهی بود که قدرت تصرف در عالم مثال داشت[۱۰].
بنابراین یعقوب(ع) از پیغمبران نقی الوجود و سلیم القلب بوده، وجودش پاک و دلهایش به تمام معنا سالم از شرک بود. و همین علت باعث شد وی دارای علم به تأویل احادیث باشد. و تأویل و تعبیر خواب[۱۱] و آگاهی از حقیقت آن یک نوع آگاهی از غیب است، و خداوند حضرت یعقوب(ع) را شمول این لطف قرار داد»[۱۲].
«﴿﴿ وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾﴾[۱۳] در این آیه شریفه، عنصر تأویل از جنس تعلیم الهی و معلم آن مستقیما ذات اقدس خداوند معرفی شده است. بدین معنا که پروردگار متعال در پی ارتقاء رتبت و منزلت جناب یوسف و اجتباء و اصطفای آن گرامی، جوهر تأویل رؤیا را به وی آموخته و از این رهگذر، نعمت خویش را بر او تمام و تکمیل فرموده است. همین مضمون در آیۀ بیست و یکم سورۀ یوسف، دیگر بار تأکید شده است:﴿﴿ وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ ﴾﴾[۱۴]»[۱۵].
پانویس
با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل میشوید:
↑مشهور مفسران همین معنا را در تفسیر آیه پذیرفتهاند؛ ولی بعضی احتمالات ضعیفی ذکر کرده اند که طبق آن، آیه ارتباطی با مسأله آگاهی انبیاء به علم غیب ندارد؛ شأن نزولهایی که در بعضی از تفاسیر مانند: روح المعانی آمده است نیز شاهد همان تفسیر مشهور است.
↑ قرآن و برهان دلالت بر درستی علم تعبیر دارند. از قرآن، همین آیات بر صحت این علم صریحاً دلالت میکنند. اما برهان: خداوند ذات نفس ناطقه انسان را به گونهای آفریده است که توان صعود به عالم افلاک و مطالعه لوح محفوظ را دارد، تنها مانع برای ترقی نفس اشتغالات امور مادی است. وقتی روح از این اشتغالات رهایی یابد و بر حالی از حالات آثار مخصوص خودش برای عالم خیال واقع شود، در این صورت معبّر با این آثار خیالیه قادر به ادراکات عقلیه خواهد بود؛مفاتیح الغیب، ج۱۸، ص۴۵۴.
↑و بدین گونه پروردگارت تو را برمیگزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری میآموزد و نعمت خویش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام میگرداند چنانکه پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام گردانید که پروردگار تو دانایی فرزانه است؛ سوره یوسف، آیه: ۶.
↑و بدینگونه یوسف را در آن (سر) زمین جای دادیم و (بر آن شدیم) تا بدو از (دانش) خوابگزاری بیاموزیم و خداوند بر کار خویش چیرگی دارد اما بسیاری از مردم نمیدانند؛ سوره یوسف، آیه: ۲۱.