نسخهای که میبینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Msadeq(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۱ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۰۰ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان میدهد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۱ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۰۰ توسط Msadeq(بحث | مشارکتها)
در حکومت فضیلت محور امام مهدی (ع)، دیو صفتانی چون سفیانی، بدون تردید مجالی برای تحرک و فعالیت نخواهند داشت، بنابراین، پس از آن که امام مهدی او را به صلاح و سعادت دعوت کرد و او دعوت امام را بیپاسخ گذاشت، امام چارهای جز قطع ریشههای فساد این فاسد نخواهد داشت. از این رو، طبیعی است که سرانجامی جز هلاکت در انتظار سفیانی نباشد.[۱] در روایات آمده حکومتسفیانی هشت ماه بیشتر طول نمیکشد، ولی در این مدت کوتاه، مواضع مهم را تصرف میکند.[۲]
طرز هلاکت سفیانی در کتابهای عامه با منابع ما فرق دارد و به چند صورت گفته شده است: گرفتار بیماری میشود و یا به زمین فرو میرود[۳] و یا سفیانی و سپاهیان او با حضرت مهدی(علیه السلام) به کارزار میپردازند،[۴] در نهایت سفیانی دستگیر شده و سپس اعدام میشود؛ ظاهرا در روایات ما همین سومی است. یعنی سرنوشت او این گونه است که اسیر میشود و سپس او را اعدام میکنند.[۵]
برخی از روایاتی که در مورد فرجام سفیانی آمده، عبارتند از:
امیر المؤمنین(علیه السلام) فرمودند:[۶] «خداوند تمام سپاه سفیانی را نابود میکند و هیچ کسی از آنها جز سفیانی، روی زمین باقی نمیماند. در این حال، مهدی او را میگیرد و گردن میزند.» نسبت دادن کشتن سفیانی به امام مهدی میتوان مجازی دانست؛ به سبب اینکه، دستور قتل سفیانی از آن حضرت صادر میشود و لشکر آن حضرت، سفیانی را میکشد.[۷]
هم چنین حضرت(علیه السلام) فرمودند:[۸] «سفیانی را اسیر میکنند، نزد امام مهدی میآورند. آن حضرت دستور قتل او را صادر میکند و او نزد باب الرحبه کشته میشود.»[۹] و ... .[۱۰]
امام باقر(علیه السلام) فرمودند:[۱۱] «سپس امام مهدی میفرماید: این مرد (سفیانی) از اطاعت من سر بر تافته، آن حضرت دستور قتل او را صادر میکند و او بر سنگ بیت المقدس گردن زده میشود.»[۱۲]
مرحوم حاجی نوری نقل میکند:[۱۳] «سفیانی را نزد حضرت حجت میآورند در حالی که عمامهاش را دور گردنش پیچیدهاند، سفیانی به حضرت میگوید: یابن رسول الله، مرا نکش. طبق این نقل اطرافیان میگویند: کسی که این همه اولاد رسول الله را کشته، او را آزاد میکنید؟ در هر حال آنقدر به حضرت فشار میآورند تا اینکه حضرت میفرماید: «شأنکم» (کار خودتان را بکنید)، خودتان میدانید، اختیار با خودتان، هر کار میخواهید بکنید. بدین ترتیب گویا حضرت اجازه میدهد او را بکشند و سرانجام او را میکشند.»[۱۴]
امام باقر(عليه السلام) فرمودند:[۱۵] «هنگامي كه سفيانى متوجه مى شود حضرت قائم(عليه السلام) از سمت كوفه به سوى او مى آيد، همراه سپاهيانش مى آيد تا حضرت قائم(عليه السلام) را ملاقات مى نمايد حضرت با او صحبت كرده و سفيانى با آن حضرت بيعت مى نمايد، وقتى پيش يارانش بر مى گردد به او مى گويند، خداوند تو را سرزنش كند، تو پس از آنكه خليفه و حاكم شدى چرا بيعت كردى و تسليم شدى، از اطاعت او خارج شده و با او مى جنگند و فرداى آن شب به جنگ با حضرت مى پردازند و در طول روز مى جنگند تا آنكه خداوند حضرت قائم(علیه السلام) و يارانش را قدرت داده و يارى مى نمايد، تا آنكه تمامى دشمنان را مى كشند و نابود مى سازند... .»[۱۶]
این روایات به لحاظ سند ضعیف و به لحاظ مصادر و تعداد به گونهای نیستند که بتوان به مضمون آنها اطمینان کرد اما با اعتبارات عقلی هماهنگ هستند.[۱۷]
پانویس
با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل میشوید: