نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Msadeq(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۹ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۴۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۹ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۴۰ توسط Msadeq(بحث | مشارکتها)
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل روح (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
روح انسانی، امری است لطیف که علم و ادراکانسان مستند بدو است. روح را مبدأ حیات دانستهاند و آدمی به وسیله آن احساس میکند و حرکت ارادی دارد. فهمیدن، تصور کردن، تصمیم گرفتن، عشق ورزیدن، تنفر داشتن و از این قبیل، همه به روح مربوطاند[۱][۲].
نخستین نکته درباره روح انسانی این است که حقیقت آن بر ما پوشیده است. خداوند در قرآن کریم فرموده است که دانشآدمی از روح بسی اندک است[۹]. نقصدانش بشری و تفاوت بنیادی روح و جسم و مأنوس بودن انسان با جهان ماده، موجب شده است که راه یافتن به حقیقت روح برای او ناممکن نماید. روح، حقیقتی ماورای طبیعی است و فعالیت او با فعالیت موجودات مادی متفاوت است؛ هر چند همواره با جهان ماده در ارتباط است[۱۰]. در روایات بزرگان معصوم (ع) نیز آمده است که روح از عالم ملکوت است[۱۱] و از این رو، میتواند به مرتبتبرتر از فرشتگان دست یابد[۱۲]. ارتباط روح با بدن، به گونه حاکمیت و تصرف است. خداوند جسم آدمی را از گِل آفرید[۱۳] و سپس از روح خویش در آن دمید. روحی که با نفخه ربوبی[۱۴] در بدنآدمی دمیده شد، شایسته آن است که معیار انسانیتانسان شود و بدن را در تأثیر خویش گیرد و خودِ راستین و شخصیت حقیقیآدمی را برسازَد. در روایات شیعه آمده است که روح همچون جسمی لطیف است که با کالبدی ستبر به نام بدن پوشانیده شده است[۱۵]. روح با بدن نمیآمیزد و بر آن اتکا ندارد؛ بلکه بدن را در میان میگیرد و بر آن احاطه دارد. با مرگ بدن، روح همچنان زنده میماند و زیست میکند. علمای اسلام برآناند که روح در مقایسه با بدن اصالت دارد و بدن در مرتبت نازل او جای دارد[۱۶][۱۷][۱۸].
برای اثبات وجود و اصالت روح گفتهاند، همه اجزای مادی بدن همواره در حال تغییر و جایگزینیاند. سلولهای بدن میمیرند و سلولهایی دیگر بر جای آنها مینشینند؛ اما خود انسان همان است و دگرگون نمیشود. این نشان میدهد که انسان جز اجزای مادی، حقیقتی دیگر دارد که ثابت و ماندگار است و تغییر نمیپذیرد و مرگ ندارد و عامل وحدت شخصیت او است و این همان روح است[۱۹]. بنابر آموزههای اسلامی، روح انسان جاودانه است و نابودی نمیپذیرد و از این رو، با مرگانسان، چیزی از روح او کم نمیشود[۲۰]. قرآن کریم نیز زندگی پس از مرگ را قطعی شمرده است[۲۱] و از سویی دیگر، جسم آدمی پس از مرگ میپوسد و از میان میرود. این نشان میدهد که چیزی جز بدن، زنده میماند[۲۲]. بدون اثبات بقای روح، وحدت و یگانگیانساندنیوی و اخروی اثباتناپذیر است و معاد نیز- که از اصول دین است- معنا نمییابد[۲۳]. علمای اسلام معتقدند که چون روح مجرد و منزه از ماده است، جاودان و ماندگار میماند. از دلایل تجرد روح، پدیده رؤیا است که گاه آدمی را از آینده خبر میدهد[۲۴]. اگر دستگاه ادراکی انسان تنها از ماده باشد، نخواهد توانست از آنچه هنوز در جهان پیش نیامده است، آگاه گردد؛ زیرا ماده محصورِ زمان و مکان است[۲۵][۲۶].