شق صدر
مقدمه
از داستانهای برساخته دوران کودکی رسول خدا(ص)، داستان شکافته شدن سینه آن حضرت در صحرای بنی سعد است که نخستین بار ابن اسحاق[۱] این قصه را با سند "عن بعض أهل العلم" نقل کرده است.
ماجرای شق صدر چنان است که گفته شده در یکی از روزها که پیامبر با برادران رضاعی خود در صحرای بنی سعد به چرانیدن گوسفندان قبیله مشغول بود، دو مرد که جامه سفید به تن داشتند، از آسمان به زمین آمدند و محمد را گرفتند و بر زمین خوابانیدند و شکمش را شکافتند. سپس دستهای خود را داخل شکم او کردند و غده شر را بیرون آوردند. سپس قلب حضرت را شستشو دادند و در جای خود نهادند و شکمش را دوختند و به آسمان بازگشتند[۲]. این ماجرا در کتابهای تاریخی و روایی اهل سنت، به طرق مختلف و با مضمونهای متضاد و با اسناد مرفوع یا مجهول نقل شده است[۳]، اما اهل سنت به دلیل وجود این روایات در کتابهای صحیح مسلم[۴] و صحیح بخاری[۵] آنها را صحیح و دانستهاند، برخی گفتهاند شق صدر بین چهار تا پنج مرتبه تکرار شده است[۶]. در سیره ابن هشام نیز دو روایت درباره شق صدر وجود دارد که به دو طریق ذکر شده است که هر دو طریق از حیث سند، اعتباری ندارد؛ زیرا یکی از طرق آن "عن بعض أهل العلم" است و در طریق دیگر آن، جهم بن ابی جهم قرار گرفته که به گفته ذهبی، شناخته شده نیست[۷] و در تمام تاریخ طبری که بیش از بیست هزار راوی دارد، اسم او تنها یک بار آن هم در همین قصه شق صدر آمده است[۸]. دیگر منابع نیز این قصه را یا از کتابهای صحاح اهل سنت یا از سیره ابن هشام نقل کردهاند.
جعفر مرتضی عاملی[۹]، ضمن اقامه هشت دلیل در باطل بودن شق صدر، آبشخور و ریشه این قصه را از قصص جاهلی دانسته و شبیه این داستان را درباره اُمَیّه بن صلت از ابوالفرج اصفهانی[۱۰] نقل کرده است. ابوریه [۱۱]، داستان شکافتن سینه پیامبر را برگرفته از القائات مسیحیت میداند و میگوید: مسیحیان با این داستان بر آناند که بگویند به غیر از حضرت مسیح، همه فرزندان آدم را شیطان هنگام ولادت لمس کرده است. به همین دلیل، پیامبر اسلام نیز در معرض خطا و اشتباه بوده؛ وگرنه لازم نبود بهره شیطان با جراحی از قلب او جدا شود. البته آشفتگی مضمون و سستی متن روایات شق صدر و بالاخره ثقه نبودن بسیاری از راویان آن، نشان از تحریف و ساخته شدن آن دارد.[۱۲]
- ↑ السیرة النبویة، ج۱، ص۱۷۶.
- ↑ ابن هشام، ج۱، ص۱۷۶-۱۷۴.
- ↑ ر.ک: ابن حبان، صحیح، ج۱۴، ص۲۴۹ بیهقی، دلائل، ج۲، ص۶؛ شامی، ج۲، ص۸۲ و ۸۶؛ عامری، ج۱، ص۴۳؛ ذهبی، تاریخ، ج۲، ص۴۹؛ ابن حجر، فتح، ج۱، ص۳۸۹.
- ↑ کتاب الصلاة، ح۳۳۶ و کتاب الایمان، و ح۲۳۷.
- ↑ کتاب توحید، ح۶۹۶۳.
- ↑ شامی، ج۲، ص۸۲؛ ابن حبان، صحیح، ج۱۴، ص۲۴۹.
- ↑ ذهبی، میزان، ج۱، ص۴۲۶.
- ↑ طبری، ج۲، ص۱۵۸.
- ↑ جعفر مرتضی عاملی، ج۲، ص۸۳.
- ↑ ابوالفرج اصفهانی، ج۴، ص۱۲۷.
- ↑ اضواء، ص۱۸۹
- ↑ محمدی، رمضان، مقاله «محمد رسول الله"، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۳۳-۳۴.