قلمرو علم غیب معصوم تا چه حدی است؟ (پرسش)
قلمرو علم غیب معصوم تا چه حدی است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
- حدود علم غیب معصوم تا چه اندازه ای؟
- گستره علم غیب معصوم تا جه حدی است؟
پاسخ نخست
- آیتالله مکارم شیرازی در کتاب «پیام قرآن» در اینباره گفته است:
- «در این که انبیاء و امامان معصوم (ع) از علم غیب به تعلیم الهی آگاهاند بحثی نیست، (...) ولی در چگونگی این علم، و همچنین در وسعت و گسترش آن سخن بسیار است، (...) و مجموع احتمالات اساسی و قابل ملاحظه در این مسأله به شرح زیر است:
- آنها همه چیز را بالفعل میدانند، جز بخش ویژهای که مخصوص ذات پاک خدا است، مانند علوم پنجگانه و مانند علم به کنه ذات پروردگار و اسماء و صفات او. شاهد این سخن روایات متعددی است که با صراحت می گوید: «عِلْمُ مَا یَکُونُ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ حَتّى تَقُومُ السَّاعَةُ»[۱] و مسلماً پیامبر (ص) به طریق اولی آگاهی داشت.
- آنها همه این امور را میدانند اما بالقوه نه بالفعل. یعنی هرگاه بخواهند و اراده کنند که چیزی از اسرار غیب را بدانند خداوند به آنها الهام میکند، و یا قواعد و اصولی نزد آنها است که با مراجعه به آن قواعد و اصول فتح باب میشود و میتوانند هر چیزی از اسرار غیب را بدانند، و یا کتبی نزد آنها است که به آن مینگرند و از اسرار غیب باخبر میشوند؛ یا این که در هر حال که خدا اراده کند و به اصطلاح حالت بسط به آنها دست دهد از این اسرار با خبر میشوند، و در زمانی که این اراده گرفته شود و به اصطلاح حالت قبض حاصل گردد، این علوم موقتاً پنهان میشود. (...) این بیان در مورد علم پیامبران و امامان بسیاری از مشکلات را نیز حل میکند، از جمله این که چرا مثلاً امام حسن از کوزه زهرآلود آب نوشید؟ و امام هشتم انگور یا انار زهر آلوده را تناول فرمود؟ چرا فلان فرد ناباب را به عنوان قاضی یا فرماندار انتخاب کردند؟ و چرا یعقوب (ع) از وضع خود این همه نگران بود با این که فرزندش مقامات عالی را طی میکرد، و سرانجام فراق، مبدل به وصال میشد؟ چرا... ؟ و چرا...؟ در تمام این موارد ممکن است گفته شود آنها اگر میخواستند بدانند میدانستند؛ ولی آنها میدانستند که خداوند برای امتحان یا مصالح دیگر به آنها اجازه نداده است آگاهی پیدا کنند.
- منظور از آگاهی معصومین از علم غیب آگاهی از تمام مسائلی است که به نحوی با هدایت بشر ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم دارد؛ بنابراین آنها از تمام معارف و احکام و تواریخ انبیاء و مسائل آفرینش و حوادث گذشته و آینده، تا آن جا که ارتباط با هدایت انسانها دارد، "بالفعل" آگاهاند؛ اما ضرورتی ندارد که خارج از این دایره را برای آنها قائل شویم. (...) در حدیثی از امام صادق (ع) میخوانیم: «مَنْ زَعَمَ اَنَّ اللهَ یَحْتَجُّ بِعَبْد فى بِلاَدِهِ ثُمَّ یَسْتُرُ عَنْهُ جَمیعَ مَا یَحْتَاجُ اِلَیْهِ فَقَدْ اِفْتَرَى عَلَى اللهِ!»[۲].
- آنها به تمام اسرار غیب آگاهاند ولی آگاهی آنها بر اصول کلی است؛ در همه جا کلیات را میدانند؛ در حالی که علم به تمام کلیات و جزئیات عالم، مخصوص ذات پاک خدا است. در حقیقت این سخن شبیه چیزی است که در روایات متعددی آمده است که امام علی (ع) فرمود: «اِنَّ رَسُولَ اللهِ (ص) عَلَّمَنى اَلْفَ بَاب مِنَ الْحَلاَلِ وَ الْحَرَامِ وَ مِمَّا کَانَ وَ مِمَّا یَکُونُ اِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ، کُلُّ بَاب مِنْهَا یَفْتَحُ اَلْفَ باب فَذلِکَ اَلْفَ اَلْفَ باب»[۳].
- علم آنها به همه حقایق عالم، در ارتباط با لوح محو و اثبات است؛ در حالی که علم خداوند به تمام حقایق، در ارتباط با لوح محفوظ میباشد. حوادث جهان هستی دو مرحله دارند: مرحله قطعیت که هیچگونه دگرگونی در آن راه ندارد؛ یعنی یک حادثه با تمام اسباب و علل آن نزد عالم حاضر است؛ و چون از تمام اسباب و علل و موانع آن حادثه و پیوندهای آن با گذشته و آینده آگاه است به طور قطع آن را میداند و خبر میدهد، و در لسان آیات و روایات از این مرحله به اُمُّ الْکِتَاب یا لوح محفوظ تعبیر شده. مرحله دیگر مرحله غیر قطعی، یا به تعبیر دیگر مرحله مشروط است، در این مرحله شخص عالم،از علل حوادث آگاه است؛ اما ممکن است تمام شرایط و موانع آن نزد او روشن نباشد؛ و لذا نمیتواند به طور قطع از وقوع حوادث خبر دهد؛ اما به طور مشروط میتواند؛ و این همان چیزی است که در لسان آیات و روایات از آن تعبیر به لوح محو و اثبات شده است . تفاوت علم پروردگار با علوم انبیاء و اولیاء تفاوت میان این دو مرحله است؛ یعنی علاوه بر این که یکی ذاتی و مستقل، و دیگری اکتسابی و غیر مستقل است؛ یکی جنبه قطعیت دارد و دیگری ندارد.
- این طرق شش گانهای بودکه برای پاسخ گفتن به مسأله چگونگی آگاهی انبیاء و اولیاء به اسرار غیب و محدوده آن میتوان اظهار داشت. آنها به طور اجمال از اسرار غیب باخبرند، اما محدوده علم آنها چه اندازه است؟ ما دقیقاً نمیدانیم، همین اندازه میدانیم که خداوند عالم، هرچه مصلحت بداند و لازم باشد به آنها تعلیم میدهد، اما چگونه؟ و چه اندازه؟ برای ما روشن نیست[۴].
پاسخ دوم
- آیتالله امینی، در کتاب «بررسی مسائل کلی امامت» در اینباره گفته است:
- «ارتباط داشتن ائمه اطهار با جهان غيب بدان معنا نيست كه بالذات به آن عالم وسيع و ناديدنى كاملاً احاطه داشته باشند و بدون استمداد از مقام ربوبى آن جهان را بالعيان مشاهده كنند، زيرا آنان نيز از حيث وجود و عالم محدودند و به غيب مطلق دست رسى ندارند، چنان كه در وجودشان به خدا احتياج دارند در كسب علوم نيز به او محتاجاند.
- امتياز آنان در اين است كه مىتوانند از نيروى باطن استفاده نمايند و گوهر صيقلى و نورانى وجودشان را به سوى جهان غيب متوجه سازند، در آن هنگام روزنهاى از غيب به رويشان باز مىشود، و خدا كه مالك غيب و شهود است بدون واسطه يا به وسيله فرشته برخى از مطالب غيبى را بر دلشان القا مىكند، بعضى از خبرهاى غيبى را نيز از رسول خدا شنيده بودند و راهنمايى آن حضرت در علمشان تأثير داشت». [۵]
پاسخ سوم
- حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن نادم، در کتاب «علم غیب از نگاه عقل و وحی» در اینباره گفته است:
- «در این باره میتوان اقوال مختلف را در دو قول خلاصه کرد:
- قول اول: عدهای میگویند به اذن الهی علم نامحدود و مطلق الهی میتواند در اختیار غیر خداوند هم قرار گیرد. قائلین به این قول چند گروهاند:
- کسانی هستند که به روایانت فراوانی برای اثبات نامحدود بودن علم انبیاء و ائمه (ع) باذن خداوند استناد میکنند، - که البته این قبیل روایات در مجامع روایی و در ابواب مختلف فراوان ذکر شده -[۶].
- کسانی هستند که با نگرش عرفانی و تبیین جایگاه انسان کامل، او را خلیفه و جانشین خداوند میدانند، که مظهر تام و تمام کلیه اوصاف الهی است، و همه صفات و اسماء ربوبی اعم از اسماء مستأثر و غیر مستأثر در او تجلی پیدا میکند، که از جمله آن صفات صفت علم خداوند است که نامحدود و متناهی است[۷].
- عدهای دیگر فلاسفه هستند که مباحث فلسفی و عرفانی و حتی کلامی و نقلی را در هم آمیخته، فلسفه آنها به نام حکمت متعالیه معروف شده و مولود آن در مسئله علم امام همان خواهد شد که عرفا میگویند[۸].(...)
- قول دوم: بر خلاف قول اول علم غیب پیامبر (ص) و امام (ع) را محدود میداند. قائلین به این قول هم چند گروهاند:
- عدهای از فقها و محدثاناند که آنها به ظواهر بخشی از روایات استناد میکنند، که حاکی از محدود بودن علم غیب بر غیر خداوند است.
- عدهای دیگر متکلمانند که با استناد به دلایل عقلی و نقلی بر محدود بودن علم غیب برای غیر خداوند استدلال ارائه میکنند.
- بخشی از فلاسفه میباشند[۹] که با مبانی و پیش فرضهای فلسفی عقلی به داوری در این باره پرداختهاند.»[۱۰]
جستارهای وابسته
پرسشهای وابسته
- آیا علم غیب معصوم قابلیت افزایش دارد؟ (پرسش)
- آیا معصوم عالم به ملکوت است؟ (پرسش)
- آیا معصوم آگاهی از اسم اعظم الهی دارد؟ (پرسش)
- آیا معصوم از خطورات قلبی اطلاع دارد؟ (پرسش)
- آیا معصوم از اعمال و احوال خلق اطلاع دارد؟ (پرسش)
- فرق علم غیب با پیشبینی چیست؟ (پرسش)
- آیا علم به ما کان و ما یکون و ماهو کائن علم غیب است؟ (پرسش)
- آیا علم به بلایا و منایا علم غیب است؟ (پرسش)
- آیا علم به گذشته و حال و آینده علم غیب است؟ (پرسش)
- آیا علم به ایمان یا عدم ایمان افراد علم غیب است؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع علم غیب معصوم
پانویس
- ↑ امامان علم به آنچه بوده و خواهد بود تا روز قیامت را دارا هستند؛ کافی، جلد ۱، صفحه ۳۸۸ .
- ↑ کسی که گمان میکند خداوند بندهای را حجت خود در سرزمینهای خویش (و میان بندگان) قرار میدهد سپس تمام آنچه را که نیاز به آن دارد از او مکتوم میدارد دروغ بر خدا بسته است!؛ بحارالنوار، جلد ۲۶، صفحه ۱۳۸.
- ↑ رسول خدا هزار باب از حلال و حرام و از آنچه در گذشته واقع شده، و یا در آینده تا روز قیامت واقع میشود به من تعلیم داد که هر بابی هزار باب را میگشاید، و آن هزار هزار باب است؛ بحارالانوار، جلد ۴۰، صفحه ۱۳۰.
- ↑ پیام قرآن، ج۷، ص۲۴۲
- ↑ بررسی مسائل کلی امامت، ص ۲۹۲.
- ↑ نک: بحارالانوار، ج٢٦؛ اصول کافی، ج١، ١٢٧-١٥١؛ بصائر الدرجات؛ علم غیب، نمازی شاهرودی؛ علم الغیب، از سلسله مقالات شیخ مفید، ج١؛ محمد علی کاظمینی بروجردی، جواهر الولایه در خلافت و ولایت تشریعی و تکوینی چهارده معصوم (ع)، مسجد میدان خراسان، تهران، ١٣٥٠هـ ، ص٣٢١؛ مجموعه مقالات علم امام، ص ٧٥٧-٧٥٨.
- ↑ نک: رویکرد عرفانی و فلسفی به علم امام، مجله هفت آسمان، ش ٤٤، س١٣٨٨.
- ↑ همان.
- ↑ نک: کتاب القضا، میرزا حسن آشتیانی، ص٥١؛ بحارالانوار، ج٢٦، ج٥٢، ص ٢٥٧؛ تلخیص الشافی، ج١، ص٢٥٢.
- ↑ علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص٣١٠-٣١١.