چرا علم غیب امام رضا مانع از خوردن انگور زهرآلود نشد؟ (پرسش)
چرا علم غیب امام رضا مانع از خوردن انگور زهرآلود نشد؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب |
مدخل اصلی | علم غیب |
چرا علم غیب امام رضا (ع) مانع از خوردن انگور زهرآلود نشد؟ یکی از سؤالهای مصداقی پرسشی تحت عنوان «اگر معصوم علم غیب دارد پس چرا کاری میکند که منجر به مرگش میشود؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
پاسخ نخست
آیتالله طیب در کتاب «اطیب البیان فی تفسیر القرآن» در اینباره گفتهاست:
«برای خداوند دو لوح است یعنی دو نحو علم میباشد، یکی لوح محفوظ و آن علومی است که به انبیا و اوصیا و ملائکه افاضه میشود و یکی لوح محو و اثبات که مختصّ به ذات باری تعالی است (...)؛ بنابر این مراد از علم غیبی که اهل بیت (ع) نمیدانند و علمی که شبهای جمعه به آنها افاضه میشود علم لوح محو و اثبات است و همچنین موضوع لیلة المبیت و مقاتله با شجعان و بردن سوره برائت و آنچه از این قبیل است از لوح محو و اثبات میباشد و تا مشیت آنها که عین مشیت حق است تعلق نگیرد که بدانند نمیدانند و (...) دستور ظاهر اسلام است که هر کس اظهار شهادتین نمود تا باسباب عادی خلاف آن ثابت نشده باید حکم اسلام بر او بار نمود و امّا (...) رفتن سیدالشهداء (ع) به کربلا و شرب سم سایر ائمه (ع) بنا به مقتضای حکمت و مصلحت و تسلیم شدن به فرمان و قضای الهی بوده چنانچه اگر پیغمبر و امام امر کنند به مؤمنی که به جهاد دشمن رود و به او خبر دهند که تو کشته میشوی رفتن او به جهاد واجب است با اینکه میداند کشته میشود»[۱].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. حجت الاسلام و المسلمین قدردان قراملکی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن قدردان قراملکی، در کتاب «امامت» در اینباره گفته است:
«بر طبق علم غیب امام (ع)، امام هرچند عالم به زهر بود، لکن چون مجبور و ملزم به خوردن آن شده بود، چارهای از آن نداشت. افزون بر آن، در صورت عدم خوردن زهر، خلیفه وقت امام (ع) را به طرق دیگر به شهادت میرساند، اما امام (ع) صلاح دید که شهادتش با خوردن زهر اتفاق بیفتد. راز قطعی آن بر ما معلوم نیست. مثلاً میتوان گفت با خوردن زهر شهادت امام توسط خلیفه در ظاهر معلوم نمیشد و این موجب میشد که خلیفه برای حفظ ظاهر هم که شده از پیروان و خانواده حضرت، از جمله فرزند امام (ع) - که خود امام بعدی است - حمایت کند و لااقل به صورت علنی و با شدت تمام به سرکوب شیعه و اهل البیت نپردازد. این موجب استمرار حیات شیعه در میان مخالفانش میشد»[۲].
|
۲. آقای نادعلی صالحی (پژوهشگر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)؛ |
---|
آقای نادعلی صالحی در مقاله «پرسمان» در اینباره گفته است:
«در این مورد دو دیدگاه مهم وجود دارد: دیدگاه اول امامان معصوم همانند پیامبر اکرم (ص)، علاوه بر علومی که از راههای عادی مانند مطالعه، مشاهده، تجربه و... به دست میآوردند از طریق وحی و الهامات غیبی نیز با اذن خدا به امور غیبی و ماورایی آگاهی داشتند و میتوانستند از گذشته و حال و آینده با خبر باشند. اما در مرحله عمل و در مسائل شخصی، آنجا که ربطی به تبیین و تفسیر احکام دین نداشت موظف بودند که براساس علوم عادی عمل کنند و علم غیب خود را مبنا قرار ندهند. بنابراین، روش و رفتار آنان در امور مختلف زندگی مانند معاملات، معاشرتها، ازدواج و مسائل زناشویی، پوشیدن، نوشیدن، خوردن، خوابیدن و غیر آن، مانند سایر مردم بود؛ مثلا هنگامی که برای حل و فصل امور مردم اقدام میکردند، از علم غیب استفاده نمیکردند و اگر در جایی دلیل شرعی بر قاتل بودن فردی خاص وجود نداشت، حکم به قصاص نمیکردند، هرچند از طریق علم غیب میدانستند که او واقعآ قاتل است. همچنین در جایی که به حسب ظاهر دلیلی بر مسموم بودن غذایی وجود نداشت از آن تناول میکردند، هر چند از طریق غیب با خبر بودند که غذا مسموم است. از اینرو گرچه امام حسن (ع) و امام جواد (ع) از طریق علم غیب قاتل خود را میشناختند و میدانستند که به وسیله همسران خود به شهادت میرسند اما بر آنان لازم نبود با تکیه بر این علم عمل کنند. این دیدگاه در بین مفسّران و صاحبنظران، طرفدارانی همچون علامه طباطبایی دارد، چرا که سنّت الهی بر این است که جریان امور دنیوی به طور عادی و طبیعی پیش برود. امام صادق (ع) میفرماید: خداوند ابا دارد از اینکه امور را جز با اسباب به جریان بیندازد. اگر مجموع زوایای زندگی امامان معصوم بر مبنای علم غیب باشد برای دیگران الگو نخواهد بود و تبعیت از آنان ممکن نیست. از این رو در امور شخصی و زندگی خود بر اساس علم عادی و معمولی عمل میکردند تا الگوپذیری برای مردم عادی ممکن شود و جریان امور بر اساس سنّت الهی باشد. دیدگاه دوم بر اساس این دیدگاه که افرادی همانند مرحوم آیه الله صالحی نجفآبادی طرفدار آن بودند، امامان معصوم در چارچوب امامت و رسالتهای سنگین آن؛ یعنی تبیین و تفسیر احکام الهی و حفظ آن از تغییر و تحریف، به طور مستقیم از پیامبر اکرم (ص) یا از طریق غیر عادی و الهامات غیبی و یا از طریق امامان قبلی، از علوم غیبی به میزان لازم و کافی برخوردارند ولی این علم بینهایت نیست، چون علم بینهایت از خالق هستی است و هر یک از مخلوقات به اندازه سعه وجودی خود از علم الهی برخوردارند و این علم محدود است به آنچه خدا میخواهد. وانگهی، علم امام، ارادی است، اگر نخواهند نمیدانند و اراده آنها هم تحت مشیّت الهی است. اگر خدا بخواهد و مأذون باشند اراده میکنند تا مسائل پنهانی را بدانند. بنابراین امامان معصوم نیز خارج از چارچوب مشیّت الهی کار نمیکنند و میخواهند هر آنچه را خدا میخواهد و برخوردارند آن مقداری را که خدا مصلحت و ضروری بداند. این طور نیست که آن بزرگواران به همه مسائل و موضوعات ریز و درشت، حتی آن اموری که به انجام رسالت یا وظیفه امامتشان مربوط نیست علم فعلی داشته باشند. اگر غذای مسمومی را میل میکنند و یا مثلا با زنی به ظاهر شایسته اما در باطن ناشایست، ازدواج میکنند، کاملا طبیعی است. البته در ازدواج آنها حکمتهایی نهفته است که مأذون به اعلام آن نمیباشند، وگرنه آن بزرگواران نیز همانند سایر مردم بشرند و ممکن است در بعضی مسائل به دلیل پذیرش محدود بودن علمشان از حوادث، مطلع نشوند و این ضربهای به امامت و رسالت آنان نمیزند. البته هر یک از این دو دیدگاه با ادلّه و شواهدی از قرآن و حدیث همراه است که باید در جایگاه خود بررسی و ارزیابی شود»[۳]. |
۳.پژوهشگران مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی؛ |
---|
پژوهشگران وبگاه مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«در فرهنگ اهل بیت (ع)، داشتن چنین مقامی که هم انبیا الهی از آن برخوردار بودند و هم ائمه معصومین از اهل بیت پیامبر اسلام (ص) واجد آن بودند؛ به معنای داشتن بالفعل علم غیب به هر چیز نمیباشد. بلکه به معنای این است که این توانائی به اذن الهی در وجود آنها بود که اگر در مسیر انجام وظائف رسالت و یا امامت خود در برههای از زمان به هر دلیل نظیر اثبات حقانیت خود و یا هدایت دیگران به داشتن علم غیب و اخبار از غیب احتیاج داشتند و اراده مینمودند به امر الهی، متناسب با نیاز از علم غیب بهرهمند میگشتند. و الا هرگز در مورد مسائل عادی زندگی خویش و حتی در مورد قضاوتها و برنامهریزیهای فردی و اجتماعی نه انبیا الهی و نه ائمه اهل بیت دانستن و آگاه شدن و استفاده عملی از چنین علمی را اراده نمیکردند و دائما نیز به نداشتن بالفعل چنین علمی اعتراف مینمودند و خداوند نیز چنین علمی را مستقلا به آنها عطا نکرده بود به خصوص در مورد حوادثی که اراده الهی و رضایت الهی به جهت آزمایش و ابتلاء یکی از این بزرگواران در عدم آگاهی آنها از عاقبت یک حادثه قرار میگرفت و لذا عدم آگاهی حضرت یعقوب (ع) از وضعیت حضرت یوسف (ع) به معنای نفی اصل این مقام از ایشان و سایر انبیاء الهی و یا ناقص بودن مقام آنها نمیباشد، همانطور که عدم آگاهی پیامبر (ص) از منافق بودن فردی که بر اساس ظواهر مسلمان بوده است نه خللی به عصمت حضرت وارد میسازد و نه منافاتی با اصل چنین مقام و توانائی در حضرت دارد. همین مطلب عینا در مورد علم غیب سایر ائمه اهل بیت نیز مطرح میگردد، لذا بر فرض عدم داشتن علم بالفعل به مسموم بودن آب و یا کمین و توطئه دشمن برای آنها خللی به این مقام آنها وارد نیست، علی الخصوص که اگر آنها در همین موارد جزئی نیز از سرنوشت خود، با علم غیب نیز با خبر میشدند، باز هم مأمور نبودند بر اساس آن علم وظایف ظاهری خود را تنظیم نمایند. بلکه همان علم ظاهری و طبیعی ملاک عمل آنها بود و الا پیامبر و یا امامی که رفتارش بر اساس آگاهی های غیر عادی است چگونه میتواند الگو و اسوه عملی برای دیگران باشد»[۴].
|
۴.پژوهشگران پایگاه اطلاعرسانی حوزه؛ |
---|
پژوهشگران پایگاه اطلاعرسانی حوزه، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«درباره سم خوردن امام رضا (ع) باید به نکات زیر توجه داشت: ۱. امامان معصوم همه چیز را نمیدانستند. فرق بین علم خدا و علم پیامبران و ائمه (ع) در همین است که خداوند در همه حال، همه چیز را میداند ولی پیامبران و ائمه، در همه حال، همه چیز را نمیدانند؛ بلکه هر وقت که اراده میکردند و میخواستند، میتوانستند به هر موضوعی علم پیدا کنند و اگر نمیخواستند ممکن بود از موضوعی با خبر نمیشدند. بنابراین علم آنان ناشی از اراده و توجه و رجوع آنان به مقام نورانیت ایشان بوده است. ۲. علوم غیبی امام دو گونه است: الف: علم به اسباب و مسبباتی که در عالم واقع میشود و وقوع آن حتمی و قطعی است، که در این صورت جای تکلیف و اختیار برای انسان باقی نمیماند و آن فعل حتماً به وقوع میپیوندد. بنابراین در این صورت ائمه (ع)، با این که علم داشتند، ولی تکلیف و وظیفه نداشتند، چون وظیفه و تکلیف در صورتی وجود دارد که اسباب و مسببات قطعی و حتمی نباشند و جای دخالت انسان باقی باشد. ب: علم به اسباب و شرایط و مقتضیاتی که قطعی و حتمی نبوده، بلکه مشروط به شرایطی هستند. در این صورت است امام وظیفه دارد با توجه به شرایط، برای حفظ جان خود یا دیگر مؤمنین اقدام نماید. ۳. گاهی ائمه به بعضی از موضوعات علم پیدا نمیکردند. چون اگر علم پیدا میکردند، برای آنان درجه و مقام معنوی محسوب نمیشد. چنان چه امام علی (ع) که شب هجرت پیامبر در جای پیامبر اکرم (ص) که پر از خطر بود، خوابیدند، اگر میدانستند که این شب را به سلامت به صبح خواهند آورد، دیگر این عمل پرخطر، برای آن حضرت، مقام معنوی در پیشگاه خدا، محسوب نمیشد. با توجه به آن چه که بیان شد، معلوم میشود که یا امام معصوم به آن مقام نورانی خود رجوع نکرده است و بدون توجه به آن مقام نورانی خویش، نوشیدنی مسموم را نوشیده است، یا امام به این موضوع علم داشته است ولی این موضوع، با توجه به شرایط و عوامل آن، (که از جمله عوامل و شرایط آن پلیدی و خباثت و تصمیم مأمون عباسی بوده است) موضوعی قطعی، حتمی و غیر قابل بر گشت بوده که دیگر تکلیفی برای امام باقی نمیمانده است و یا برای حفظ و به دست آمدن یک درجه و مقام والای معنوی، خداوند آن لحظه علم قطعی امام را از آن موضوع برداشته است. به هر تقدیر این قضیه با عصمت و علم امام سازگاراست و هیچ گونه منافاتی با آن ندارد. بالاخره هر انسانی، یک روزی به یک طریقی خواهد مرد. مرگ قطعی، علاج و راه فراری ندارد. ولی این افتخار است که انسان لحظه مرگ و طریقه از دنیا رفتنش را بداند نه این که نداند در کجا و چه زمانی از دنیا میرود. شخصی که بناست پای چوبدار برود؛ شاید یک روز قبل، از نوع مرگ و زمان مرگش اطلاع داشته باشد؛ لذا میتواند زمان و نحوه مرگش را به اقوامش گزارش دهد. پس این که ائمه توسط خداوند عز و جل از زمان مرگ و نحوه شهادتشان مطلع شوند یک افتخار و شرافت است. رزمندهای که به قلب دشمن میزند یا روی مین جنگی میرود؛ قصد خودکشی ندارد بلکه قصد کسب رضای خدا و ملاقات او را دارد. وقتی امام رضا (ع) میداند که خداوند متعال سرنوشت ایشان را شهادت توسط مأمون مقرر کرده است؛ آیا میتواند از سرنوشت فرار کند؟ آیا رفتن به سوی سرنوشت مقرر، خودکشی است؟ حضرت محمد (ص) از زمان مرگشان اطلاع داشتند. آیا ایشان تصمیم به فرار از دست عزرائیل میگیرند؟! آیا پیامبر معصوم از فرمان خداوند سرپیچی میکند؟»[۵]. |
۵.پژوهشگران خبرگزاری دانشجویان ایران؛ |
---|
پژوهشگران خبرگزاری دانشجویان ایران، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
در کتاب کافی فصلی وجود دارد با عنوان امامان هرگاه میخواستند که چیزی را بدانند، از آن آگاه میشدند. در این باب روایات بسیاری جمعآوری شده است. پیشوایان و امامان وظیفه نداشتند در تمام موارد، طبق علومی که از راههای غیر عادی حاصل میشد عمل کنند، بلکه تکالیف دینی آنان همواره طبق علومی بود که از راههای عادی پیدا میشد (...)؛ از این رو وقتی مریض میشدند، به طبیب مراجعه کرده و از دارو استفاده میکردند و درد را تحمل میکردند و در بستر بیماری میافتادند. زیرا اگر غیر از این بود امتحان، آزمایش، صبر و مقاومت در برابر مشکلات معنا نداشت. آنها در این جهت مانند مردمان عادی بودند که در معرض آزمونهای سخت قرار میگرفتند و علم لدنی آنها در اینجا هیچ دخالتی نمیتوانست داشته باشد (...). امام حسین (ع) بر اساس علم عادی خود و در پی نامههای گوناگون شیعیان کوفه و اضطرار خروج از مدینه و بر حسب مساعد دیدن اوضاع عراق به سمت کوفه حرکت میکنند، هر چند به علم امامت میدانند که این سفر به داستان کربلا منجر خواهد شد. همان طور که برای امام علی (ع) بر اساس علم عادی بشری شب نوزدهم رمضان سال چهلم هجری مانند سایر شبهاست. به همین جهت به سمت مسجد حرکت میکند. علم غیبی که به اذن خداوند در مورد شهادت خود دارد، برای ایشان تکلیفی ایجاد نمیکند و مأمور است که بر اساس علم عادی عمل کند. البته اگر از راه طبیعی، کسی به ایشان خبر میداد که امشب بنا است شما را در مسجد ترور کنند، حضرت از رفتن خودداری میکرد، یا احتیاط بیشتری به خرج میداد، چنان که وقتی چنین خبری به امام حسن (ع) داده شد، حضرت زیر لباس خود زره پوشیدند. دلیل این نوع سلوک و رفتار میتواند امور و دلایل مختلفی باشد از جمله:
در نتیجه: گرچه مورد امام رضا (ع) اصولا از این بحث خارج است و آن حضرت اختیاری در نخوردن از آن انگور یا شربت مسموم نداشته و به انجام این عمل مجبور شدند؛ اما در سایر موارد امیر مؤمنان علی (ع) جریان شهادت خود را میدانسته و قاتل خویش را میشناختند، لکن این علم افاضی (خدادادی) بود و بر حضرت لازم نبود طبق آن عمل کند و به مسجد نرود بلکه وظیفه آن بود که طبق علم عادی رفتار کند و ابن ملجم هم تصمیماش مبنی بر شهادت حضرت علی را مخفی نگه داشته بود و از این امر کسی غیر از همدستانش با خبر نبود. در نتیجه موقعی که امام علی به مسجد تشریف بردند، در ظاهر مطلبی که دلالت کند فردی در مسجد مصمم بر قتل حضرت است، وجود نداشت. از این رو حضرت مثل سایر روزها برای اقامه نماز جماعت به مسجد تشریف برده و براساس علم عادی خود رفتار کردند و به علم غیر عادی خود ترتیب اثر ندادند، چون مکلف و مأمور نبود تا به علم غیبی خود عمل کند، این حرکت حضرت هم خودکشی نبود. با توجه به معنای اخیر انداختن در هلاکت و خودکشی هم مورد ندارد، چون در امور عادی خود، علم و آگاهی غیبی به ماجرا نداشتند یا در این امور، اراده علم غیب نمیکردند تا از آن آگاه شوند و یا اگر علمی هم داشتند، مأمور بودند که به علم عادی رفتار کنند. در حالی که خودکشی و هلاکت به از بین بردن جان خود با اسباب عادی و از طریق علم عادی و طبیعی است»[۶].
|
۶.پژوهشگران وبگاه پرسمان. |
---|
پژوهشگران وبگاه پرسمان، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«هر چند امامان معصوم(ع) از علم غیب برخوردارند و به وقایع گذشته و حوادث حال و آینده آگاهی دارند؛ اما تکلیف آنان مانند سایر افراد بشر، بر اساس علم عادی است و علم غیب برای آنان تکلیفی به دنبال نمیآورد. به عنوان مثال، امام براساس علم عادی خود، میوهای را پیش روی خود میبیند که مانعی از خوردن آن نیست و تناول آن جایز است؛ اگر چه براساس علم غیب، از مسموم بودن آن آگاهی دارد. در تأیید این مطلب دو دلیل ذکر شده است:
هر چند بر طبق روایات فراوان، امامان(ع) نسبت به حوادث گذشته، آینده و حال علم و آگاهی دارند؛ اما از روایاتی دیگر استفاده میشود که این علم به صورت بالفعل نیست بلکه شأنی است؛ یعنی، هرگاه اراده کنند و بخواهند که چیزی را بدانند، خداوند سبحان آنان را عالم و آگاه خواهد کرد پس علم غیب امام(ع) شأنی است؛ نه فعلی و براساس همین نکته، ممکن است نسبت به نحوه شهادت خود با همه جزئیات آن، علم نداشته باشد؛ چون اراده نکرده که بداند. پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم(ع) تکالیف و وظایفی مخصوص به خود دارند و به همین جهت، آنان در عین اینکه میدانستند دشمن در فلان جنگ غلبه خواهد کرد، وظیفه داشتند اقدام کنند و یا با اینکه میدانستند کاری که انجام میدهند، منجر به شهادتشان خواهد شد(مثل خوردن میوه مسموم و یا رفتن حضرت علی(ع) به مسجد کوفه در شب نوزدهم رمضان)، این کارها را انجام میدادند. این اعمال برای آنان، وظیفهای مخصوص بود؛ مثل نماز شب که برای رسول اکرم (ص) واجب و برای سایر مسلمانها، مستحب است. علامه طباطبایی این را به عنوان یک قول نقل کرده است. برخی از این موارد (مانند خوردن میوه زهرآلود به وسیله امام کاظم(ع) و یا امام رضا (ع)) اجباری و بدون اختیار بوده است. پس با اینکه میدانستند به این وسیله به شهادت خواهند رسید؛ ولی به وسیله دشمن مجبور به خوردن آن شدند و گزینه دیگری فرا روی آنان نبود. این پاسخ اگر چه در جای خود درست است و شواهد تاریخی بر آن مهر تأیید میزند؛ اما نمیتواند پاسخی برای همه موارد مورد نظر (مانند نحوه شهادت حضرت علی(ع) و امام حسن(ع)) باشد. پاسخ اساسی به این سؤال در گرو شناخت چگونگی علم غیب امام است. پاسخهای پیشین نیز اگر بر اساس مطالب آتی تفسیر شود، توجیه صحیحی پیدا خواهد کرد. این بیان متوقف بر ذکر چند مطلب است:
با توجّه به این جواب، سایر پاسخها نیز میتواند، توجیه درستی پیدا کند:
|
پرسشهای مصداقی همطراز
پرسشهای وابسته
- آیات مشتمل بر بهرهمندی معصوم از علم غیب کداماند؟ (پرسش)
- روایات مشتمل بر بهرهمندی معصوم از علم غیب کداماند؟ (پرسش)
- آیا معصوم موظف نیست مطابق علم غیبش رفتار کند؟ (پرسش)
- آیا معصوم از علم غیب خود بهره میبرد؟ (پرسش)
- اگر معصوم از علم غیب خود بهره نمیبرد پس فایدهاش چیست؟ (پرسش)
- اگر معصومان علم غیب داشتند پس چرا در برخی از رفتارهایشان اثرگذار نبوده است؟ (پرسش)
- اگر معصوم علم غیب دارد پس چرا کاری میکند که منجر به مرگش میشود؟ (پرسش)
- اگر معصوم علم غیب دارد پس چگونه با قاتل خود ازدواج میکرد؟ (پرسش)
- اگر امام علم غیب دارد پس چگونه در مواردی از قرعه استفاده میکند؟ (پرسش)
- چرا معصوم همیشه مطابق علم غیب خود عمل نمیکند؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع علم غیب معصوم
پانویس
- ↑ اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۵۰۶.
- ↑ پاسخ به شبهات کلامی: امامت، ص ۴۷۰.
- ↑ وبگاه کتابخانه مدرسه فقاهت
- ↑ وبگاه مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی
- ↑ پایگاه اطلاعرسانی حوزه
- ↑ خبرگزاری دانشجویان ایران
- ↑ خبرگزاری دانشجویان ایران
- ↑ وبگاه پرسمان