روایات مشتمل بر بهرهمندی معصوم از علم غیب کداماند؟ (پرسش)
روایات مشتمل بر بهرهمندی معصوم از علم غیب کداماند؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب |
مدخل اصلی | علم غیب |
روایات مشتمل بر بهرهمندی معصوم (ع) از علم غیب کداماند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
آیتالله سید عبدالحسین نجفی لاری در کتاب «آگاهیهای آسمانی» در اینباره گفتهاست:
«در کتابهای بحار الانوار، کتب اربعه، بصائر الدرجات، علل الشرایع، عیون اخبار الرضا، خصال و سایر کتابهای حدیثی معتبر، زیارت جامعه کبیره و مانند آن، روایاتی صحیح، مشهور و مستفیض؛ بلکه متواتر وجود دارد که به صراحت بیان میکند که: امام عالمی است که در او جهل راه ندارد. عالم به تمامی ما کان و ما یکون است. به زبان پرندگان و حیوانات و مسخ شدهها آگاهی دارد؛ اینک چند نمونه از این روایات:
در بحار الانوار در قسمتی از حدیث طارق چنین آمده است: امام کسی است که ما بین مشرق و مغرب را میبیند و چیزی از عالم ملک بر او مخفی نمیباشد، برای او عمودی از نور است که از زمین تا آسمان نصب میشود، و آسمانها و زمین نزد امام مانند کف دست اوست، ظاهر و باطن آن را میداند، امام به هر خوب و بدی و هر تر و خشکی آگاه است. امام بشری است فرشته گونه، جسمی است آسمانی، امری است الهی، روحی است قدسی، مرتبهای است والا، نوری آشکار و سری است مخفی، ذاتش فرشته گونه و صفاتش خدا گونه، آگاه از غیبها، پاک از عیبها، ظاهرش امری است به تملک نیاید و باطنش غیبی است که به ادراک نیاید.
در من لایحضره الفقیه در باب چگونگی وضوی پیامبر (ص) آمده است: آن حضرت وضو گرفت سپس بر روی نعلین مسح کرد، مغیره به او گفت یا رسول الله (ص) آیا فراموش کردی فرمود: تو فراموش کردی، خدای من این چنین دستور داده است[۱].
شیخ صدوق در علل الشرایع در باب علت ادامه امامت در نسل امام حسین (ع) با سند خود از امام باقر (ع) نقل کرده که پیامبر (ص) به علی (ع) فرمود: آنچه بر تو املاء میکنم بنویس. امیر المؤمنین (ع) عرضه داشت: ای پیامبر خدا! بیم داری که فراموش کنم؟ حضرت فرمودند: از فراموشی و عارض شدن آن بر تو بیم ندارم چه آن که از خدا خواستهام قوّه حفظ تو را نگاه داشته وترا به فراموشی نیاندازد، ولی برای شریکان خود بنویس. امیرالمؤمنین (ع) عرضه داشت: ای پیامبر خدا! شریکان من کیانند؟ حضرت فرمودند: پیشوایانی که از فرزندت بهم میرسند، به واسطه ایشان امّت من از نعمت باران بهرهمند شده و دعایشان مستجاب گردیده و بلاء از ایشان رفع گردیده و رحمت از آسمان بر آنها نازل میگردد، این اوّل ایشان است و اشاره فرمود به امام حسن (ع) سپس با دست مبارک به امام حسین (ع) اشاره نموده و پس از آن فرمودند: پیشوایان از فرزند او خواهند بود[۲].
همچنین عیون اخبار الرضا با سند خود از امام رضا (ع) نقل میکند که پیامبر (ص) فرمود: بال مرغی در هوا حرکت نکند مگر آنکه ما به آن دانا باشیم[۳].
کلینی در کافی در باب اختلاف حدیث، روایت مفصلی از علی (ع) در باره استفاده علمی ایشان از پیامبر (ص) نقل میکند که قسمتی از آن چنین است: ... پیامبر (ص) سپس دستش را بر روی سینه من گذاشت و برایم دعا کرد که خداوند دلم را پر از علم و فهم و حکمت و نور قرار دهد گفتم یا رسول الله (ص) پدر و مادرم بفدایت از روزی که برایم دعا کردی چیزی را فراموش نکردم و چیزی از من فوت نشده است حتی آنچه را که ننوشتم، آیا میترسی فراموش کنم فرمود: نه ازاین نمیترسم که تو به فراموشی و نادانی مبتلا شوی[۴]. نیز در کافی در باب نادر فضل امام و صفاته با سند خوداز امام رضا (ع) نقل میکند امام دانای به همه چیز است و جهل در او راه ندارد، رهبری است که در برابر هیچ قدرتی عقبنشینی نمیکند امام گوهر یکتای روزگار خویش است، و درجه شخصیّت و ارزش والای او به حدّی است که هرگز کسی به پای او نمیرسد، دانش وی به قدری عمیق است که هیچ عالمی توان رقابت با او را ندارد. بیتردید خداوند پیامبران و ائمه را موفق گردانده و از گنجینه اسرار دانش و حکمت خود آنقدر به آنان داده که به احدی نداده است، لذا دانش ایشان سرآمد علم مردم زمانشان است. هنگامی که پروردگار بزرگ بندهای را جهت اصلاح امور سایر بندگانش انتخاب نماید، برای تحمّل صدمات و فشارهایی که در راه تحقّق این هدف دچارش خواهد شد به او حوصله زیاد و بینش وسیع میدهد، و قلبش را مخزن چشمههای جوشان حکمت ساخته، و دانشی به او الهام مینماید که هرگز از پاسخ در نمیماند، و از راه خیر و نیکی دور نمیشود. او معصوم، و از تأییدات و توفیق کامل الهی برخوردار میباشد، و در راه خدا چنان ثابت قدم و استوار است که از هر اشتباه و لغزش و انحرافی در امان است، خداوند بدین جهت این موهبتها و امتیازات را مخصوص امام ساخته که حجّت او بر بندگانش باشد، و از نزدیک گواه بر جریان امور مخلوق خدا گردد»[۵].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. سلطان الواعظین؛ |
---|
سلطان الواعظین در کتاب «شبهای پیشاور» در این باره گفته است:
«برخی از وقایعی که معصومین (ع) از آینده خبر دادهاند برای نمونه در زیر آورده میشود:
|
۲. آیتالله فاضل لنکرانی؛ |
---|
آیتالله فاضل لنکرانی و آیتالله اشراقی در کتاب «پاسداران وحی» در اینباره گفتهاند:
«در باورِ ما شیعیان، تنها پیامبران الهی نیستند که از علوم غیبی برخوردارند؛ بلکه اهل بیت پیامبر، در گستره بسیار وسیعی، از این دانشهای الهی برخوردارند. امام علی فرمود: «فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي، فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لا تَسْأَلُونِي عَنْ شَيْء فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ، وَ لا عَنْ فِئَة تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً اِلاّ أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا، وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا، وَمَحَطِّ رِحَالِهَا وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلا، وَ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتاً»[۱۱] ابن ابی الحدید گوید: ابو عمر، محمّد بن عبد البِرّ، آورده است که گروهی از راویان و محدّثان گفتهاند: سَلُونی را، جز علی بن ابی طالب (ع) هیچ یک از صحابه نگفته است. و شیخ ما ابو جعفر اسکافی در کتاب نَقْضُ العثمانیه از علی بن جعفر و او از ابن شُبْرمه، آورده است که گفت: جز علی بن ابی طالب، کس را نسزد که بر منبر بنشیند و سَلُونی را بر زبان آوَرَد. ابن ابی الحدید در ذیل این خطبه، فصلی را درباره پارهای از امور غیبی که امام (ع) خبر داده و محقّق شده، گشوده است. او میگوید: بدان که علی در این فصل به خداوندی که جانش در دست اوست، سوگند خورده است، که آنها از او چیزی از اموری را، که تا روز قیامت میان آنان واقع خواهد شد، نخواهند پرسید، مگر آن که از آن به ایشان خبر خواهد داد. همچنین از هر گروه صد نفری که به هدایت یا ضلالت باشند نمیپرسند، مگر این که به همه موارد آنان که چه کسی رهبر آنان و گرداننده ایشان است و کجا فرود میآیند و چه کسی از ایشان کشته میشود و چه کسی به مرگ طبیعی میمیرد، خبر خواهد داد. این ادّعا که علی کرده است نه ادعای ربوبیّت است و نه ادعای پیامبری؛ بلکه میگفته است: پیامبر او را به این امور آگاه کرده است. ما اخباری را که علی داده است، آزموده و آن را مطابق با حقیقت یافتهایم. به همین سبب استدلال میکنیم، که ادعای علی راست و صدق است. همچون خبری که در مورد خود، داده و گفته است: ضربتی بر سرش زده خواهد شد که ریش او از آن خضاب میشود. و خبر دادن او از کشته شدن پسرش حسین و آن چه به هنگام عبور از سرزمین کربلا اظهار فرموده است. ابن ابی الحدید، درباره امور غیبی، که امام علی بن ابی طالب خبر داده و تحقق یافته است، موارد دیگری را یاد کرده است. مانند: خبر دادنِ آن حضرت به این که معاویه پس از او پادشاهی خواهد کرد. و مسائل حجاج، و یوسف بن عمر، و آن چه از اخبار خوارج در نهروان گفته بود و خبر دادنِ آن حضرت به یارانش که کدام یک از ایشان کشته و کدام بر دار کشیده خواهند شد، و خبر دادن از جنگهای جمل و صفین و نهروان و خبر دادن از شمار سپاهیانی که به هنگام حرکت او به بصره از کوفه به یاری او خواهند آمد و پیشگویی حضرت در مورد عبدالله بن زبیر که فرمود: حیلهگری کینهتوز است. آهنگ کاری دارد که به آن دست نمییابد. دام دین برای شکار دنیا میگستراند و سپس بر دار کشیده قریش خواهد بود. و همین طور، خبر دادنِ علی از نابودی بصره با طغیانِ آب، هلاک شدنِ مردم آن، بار دیگر به دست زنج؛ که قومی، در این کلمه تصحیف کرده و آن را، به غلط، باد و طوفان خواندهاند. و خبر دادن ظهور پرچمهای سیاه از ناحیه خراسان و نام بردن آن حضرت از گروهی از خراسانیان که به بنی رزیق معروفاند و اسحاق بن ابراهیم که اینان و افراد پیش از ایشان همگی از داعیان حکومت بنی عباس بودهاند. و خبر دادن علی از این که گروهی از فرزندزادگان او در طبرستان ظاهر میشوند و به حکومت میرسند؛ هم چون ناصر و داعی و دیگران، که در این باره چنین فرموده است: همانا برای آل محمّد در طالقان گنجینهای است که هر گاه خداوند بخواهد آن را آشکار میفرماید تا به فرمان خدا قیام کند و مردم را به دین خدا فرا خواند و همو گوید: در بحثهای گذشته برخی از اِخبار علی به امور غیبی را بیان کردیم. از جمله شگفتترین آنها موضوعی است که آن را ضمن خطبهای، که در آن از خونریزیهای آینده سخن میگوید و اشاره به قرمطیان است، بیان کرده است. آن حضرت چنین فرموده است: مدّعی عشق و محبت نسبت به ما هستند و حال آنکه بغض و کینه ما را در دل نهان دارند و نشانه این موضوع آن است که ایشان وارثان ما را میکشند و از کارهای ما روی گردانند. جوانان ما را از خود طرد میکنند. و آن چه از آن خبر داده بود همان گونه بوده است؛ چرا که قرمطیان گروهی بسیار از آل ابوطالب را کشتند و نامهای آنها در کتاب مقاتل الطالبین ابو الفرج اصفهانی آمده است. علی ضمن همین خطبه در حالی که به ستونی در مسجد کوفه، که به آن تکیه میداد، اشاره میکرد، چنین فرموده است: گویی میبینم حجرالاسود نصب شده است. ای وای بر ایشان! فضیلت حجر الاسود، در خودش نیست؛ بلکه در جایگاه و اساس آن است. آری، حجر الاسود مدتی این جا خواهد بود و سپس مدتی آن جا و سپس به جایگاه اصلی خود، برمیگردد. در مورد حجر الاسود همان گونه که علی خبر داده بود، اتفاق افتاد. نیز، میگوید: من به خطبههای مختلفی از علی دست یافتهام، که در آنها پیش گوییهایی درباره خونریزیهای آینده آمده است، و آنها را چنان دیدم که مشتمل بر چیزهایی است که نسبت دادن آنها، به آن حضرت جایز است. تاریخ زندگی نورانی امیرمؤمنان علی و همین طور دیگر امامان سرشار از این گونه خبرهای غیبی است، که اهالی انصاف و مردمان آزاداندیش را، که پوستههای تعصّب دریدهاند، به شگفتی وا میدارد»[۱۲]. |
۳. آیتالله سبحانی؛ |
---|
آیتالله جعفر سبحانی در کتاب «آگاهی سوم یا علم غیب» در این باره گفته است:
«در این باره دلیلهای فراوانی داریم:
از باب نمونه:
|
۴. آیتالله جوادی آملی؛ |
---|
آیتالله جوادی آملی، در کتاب «ادب فنای مقربان» در اینباره گفته است:
«در روایات فراوانی به آگاهی ائمه (ع) از غیب تصریح شده است که به دو نمونه آن اشاره میکنیم :
|
۵. آیتالله تحریری؛ |
---|
آیتالله محمد باقر تحریری در کتاب «جلوههای لاهوتی» در این باره گفته است:
«روایات فراوانی بر علم و اشراف ائمه (ع) بر غیب نسبی دلالت دارد. حضرت علی (ع) فرمودهاند:به خدا سوگند اگر بخواهم که هر کسی از شما را خبر دهم به خروج و ورود و تمامی امورش، حتماً انجام میدادم[۲۸] و در حدیث عمار چنین آمده است:شاهد بودم که علی بن ابی طالب (ع) بر فاطمه (س) وارد شد و هنگامی که آن حضرت را دید صدا زد: نزدیک شو تا با تو نسبت به آنچه گذشته و موجود است و آنچه تا روز قیامت واقع نشده است تا قیام قیامت، گفتگو کنم[۲۹] تأمل در حدیث فوق، هر انسان فهیمی را به حیرت وا میدارد زیرا میفهماند که علم به تمام آنچه اتفاق افتاده و آنچه تا روز قیامت و هنگام برپایی قیامت اتفاق میافتد از اختصاصات ائمه (ع) نبوده و حضرت زهرا (س) نیز از آن بهرهمند است. امام صادق (ع) در جمع خواص خویش چنین میفرماید: سوگند به پروردگار کعبه اگر بین موسی (ع) و خضر (ع) بودم حتماً به آن دو خبر میدادم که من از آنها عالمتر هستم و به ایشان خبر میدادم به آنچه نزد آنها نبود، زیرا موسی (ع) و خضر (ع) علم آنچه موجود است به آنها داده شد و علم آنچه موجود میشود تا روز قیامت به آنها داده نشد و به تحقیق آن علم را ما از رسول خدا (ص) به ارث بردیم[۳۰]. علاوه بر این احادیث دیگری نیز وجود دارد که بر علم آن حضرات به غیب مطلق عالم هستی یعنی ماورای عالم ماده دلالت دارد حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در اینباره میفرماید:قبل از اینکه مرا از دست بدهید از من سؤال کنید زیرا من به راههای آسمانی عالمتر از خویش به راههای زمین میباشم[۳۱]. در روایتی از امام صادق (ع) سؤال شد: آیا محمد (ص) ملکوت آسمان و زمین را مشاهده نمود. حضرت در پاسخ فرمود: آسمانهای هفتگانه برای او کنار زده شد تا اینکه به آسمان هفتم و آنچه در آن بود نگاه کرد و زمینهای هفتگانه برای او کنار رفت تا اینکه به زمینهای هفتم و کسانی که در آنها است نظر کرد و برای محمد (ص) انجام شد همانگونه که برای ابراهیم انجام شد و من صاحب شما را خود حضرت میبینم که مثل آن برای او انجام شد[۳۲]»[۳۳]. |
۶. آیتالله فاضل لنکرانی؛ |
---|
آیتالله محمد جواد فاضل لنکرانی در بیاناتی با موضوع «همگرایی قیام امام حسین با علم حضرت به شهادت خود و یارانش» در اینباره گفته است:
«در روایات ابتدا به عناوین ابواب بر طبق کتاب کافی شریف اشاره میکنم، بعضی از عناوین چنین است: ۱.ائمه (ع) اهل ذکرند، مقصود از ﴿فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾[۳۴] که در قرآن آمده، ائمه هستند، ۲.شهداء علی الناس، شاهد بر اعمال مردم هستند. ۳.اولو الامر هستند. ۴.خلفای خدا در روی زمین. ۵.نور الله عزوجل. ۶.ارکان الارض. ۷.اوتوا العلم هستند که یکی از آیاتی که باید مورد بحث قرار میدادیم این آیه شریفه است ﴿ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يُخْزِيهِمْ وَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكَائِيَ الَّذِينَ كُنتُمْ تُشَاقُّونَ فِيهِمْ قَالَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ وَالْسُّوءَ عَلَى الْكَافِرِينَ﴾[۳۵] در روایات آمده اوتوا العلم ائمه (ع) هستند، ۸.بندگان برگزیده خدا که کتابش را به میراث بردهاند. ۹.اعمال مردم بر ایشان عرضه میشود. ۱۰.معدن علم. ۱۱.شجره نبوت. ۱۲.محل رفت و آمد ملائکه. ۱۳.وارثین علم پیامبر (ص) و جمیع انبیاء. ۱۴.آگاه بر تمام کتابهای آسمانی. ۱۵.تسلط بر تمام زبانها. ۱۶.آگاه از اسم الله الاعظم. ۱۷.آیات الانبیاء نزد آنهاست. ۱۸.عالم به صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه (س) هستند. ۱۹. در هر شب جمعه ازدیاد علم میکنند. ۲۰.اگر علم خود را افزون نکنند آنچه که دانستهاند پایان میپذیرد. ۲۱.ائمه (ع) بر همه علوم آگاهند. ۲۲.ائمه (ع) هرگاه اراده کنند آگاه میشوند. ۲۳.عالم به زمان مرگ خویش هستند. این مسئلهی مهمی است که هر امامی زمان مرگ و شهادت خودش را دانسته و قاتلش را میشناسد و میداند به چه وسیلهای شهید خواهد شد، به وسیله سم! یا چیز دیگر. گاهی در زمان حیات ائمه (ع) از طرف حاکم اقدام به مسموم کردن حضرت میکردند و حضرت میفرمود هنوز وقت مختوم نرسیده. ۲۴.آنها علم به ما کان و ما یکون دارند. ۲۵.خداوند پیامبر خود را از هیچ علمی آگاه نمیکند مگر آنکه آن را به أمیر المؤمنین تعلیم مینماید. ۲۶.اگر زبان و دهان مردم قفل "وکاء"[۳۶]داشت فرمودند اگر چنین بندی بر دهان خود میبستید هر آنچه که در زندگی شما میافتاد خبر میدادیم. ۲۷.محدَّثون هستند و ملائکه با آنها سخن میگویند. ۲۸.مفهَّمون، هستند و علوم به آنها فهمانده میشود. ۲۹.با عالم ارواح و روح القدس ارتباط دارند. این هم یک بحث خیلی مهمی است که روح القدس مسدد اینهاست. ۳۰.عنوان یک باب چنین است: «باب وقت ما يعلم الامام جميع علم الامام الذي كان قبله» زمانی که به جمیع علم امام (ع) پیشین عالم میشود. به چنین علم گستردهای که در احدی از مردم عادی غیر از ائمه (ع) وجود ندارد چه زمانی دست مییابند؟ آیا از حین ولادت به جمیع این علوم تسلط داشتند یا نه؟ ۳۱.باب «انه لم یجمع القرآن کله إلا الائمه و أنه یعلمون کله» عالم به تمام قرآن هستند و علم الکتاب نزد اینهاست»[۳۷].
|
۷. حجت الاسلام و المسلمین رفیعی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین رفیعی، در مقاله «علم غیب ائمه» در اینباره گفته است:
«روایات فراوانی در زمینه علم ائمه به ما رسیده است. این روایات بر دو قسم است: بخشی علم غیب فراگیر و بخشی علم غیب جزئی را برای اهل بیت اثبات میکند. امام حسین (ع) میفرمایند: همانا من به آنچه در آسمان و زمین و بهشت و دوزخ است و آنچـه تحقـق یافتـه و تحقـق خواهد یافت آگاهی دارم[۳۸]. امام صادق (ع) میفرمایند: ما خاندانی هستیم که علم ما از علم خداست و از حکمت او گرفتهایم و سخن راستگـویی را شنیدهایم اگر از ما پیروی کنید هدایت میشوید[۳۹]»[۴۰].
|
۸. حجت الاسلام و المسلمین قدردان قراملکی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن قدردان قراملکی، در کتاب «امامت» در اینباره گفته است:
«علاوه بر دلایل مزبور، علم غیب و الهی امامان (ع) در روایات نبوی و ولوی نیز مورد تأکید قرار گرفته است، اگر ما از ادله عقلی پیشین صرفنظر کنیم و به اصطلاح ماک و مبنا تنها روایات باشد، این معنا از علم برای امامت نیز قابل اثبات میباشد که به بعضی اشاره میشود: پیامبر اسلام (ص) در یک روایت مورد اتّفاق اهل سنت و شیعه فرمود: کسی که میخواهد به علم حضرت آدم (ع)، تقوای حضرت نوح (ع)، حلم حضرت ابراهیم (ع)، هیبت حضرت موسی (ع) و عبادت حضرت عیسی (ع) نظری بیفکند، پس به علی بن ابی طالب (ع) نظر کند[۴۱]. از آنجا که علم آدم به اسماء مافوق علم ملائکه بوده معلوم میشود که علم وی علم خاص و لدنی بوده است، به تبع آن علم حضرت علی (ع) از جنس علم آدم و مافوق آن خواهد بود. امام صادق (ع): " نَحْنُ خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ، وَ نَحْنُ مَعَادِنُ وَحْيِ اللَّهِ "[۴۲]؛ " نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِ اللَّهِ وَ عَيْبَةُ وَحْيِ اللَّهِ "[۴۳]. امام باقر (ع) نیز از وجود روح مخصوص برای پیامبران و اوصیا خبر میدهد که در پرتو آن پیامبر و وصی همه اخبار و رویدادهای بین عرش و زمین را میشناسند[۴۴]. حضرت در روایت دیگر تصریح میکند که روح القدس که با فوت پیامبر به امام منتقل میشود، نه خواب و نه غفلت دارد[۴۵]. امام رضا (ع) نیز فرمود:" الْإِمَامُ الْمَخْصُوصُ بِالْعِلْم ... ُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا يُدَانِيهِ أَحَدٌ وَ لَا يُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَا يُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لَا لَهُ مِثْلٌ وَ لَا نَظِيرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَهُ وَ لَا اكْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ ... َ الْإِمَامُ عَالِمٌ لَا يَجْهَلُ ... "[۴۶]. با توجّه به روایات و دیگر نکات پیش گفته آیا میتوان مدّعی شد که امامان (ع) در هر جهت از جمله علمشان مانند علم بشری، اجتهادی و در نتیجه خطاپذیر است؟ آیا این ادّعا با واقعیتهای تاریخی و نصوص قطعی دینی در تعارض نیست؟»[۴۷].
|
۹. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی، در پایاننامه دکتری خود با عنوان «قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه» در اینباره گفته است:
«در روایتی از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده که پس از اشاره به آیه شریفه ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾[۴۸] فرمود: «أَنَا ذَلِكَ الْمُرْتَضَى مِنَ الرَّسُولِ الَّذِي أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى غَيْبِه» [۴۹]. به نظر میرسد، در این روایت معنای رسول توسعه داده شده که در نتیجه افزون بر پیامبران، شامل اوصیای آنان نیز میشود؛ زیرا آنان نیز به شکلی دیگر، رسالتی الهی بر عهده دارند. این آیه و روایت ذیل آن به روشنی نشان میدهد که خداوند غیب را برای برخی از برگزیدگانش آشکار میکند. نسبت دادن علم به غیب با استفاده از آیه یاد شده در روایتی دیگر با صراحت بیشتری گزارش شده است. عَمْرُو بْنُ هذاب به امام رضا (ع) عرض کرد: محمد بن فضل درباره شما سخنانی نقل کرده است که قلبها آن را نمیپذیرند. حضرت محتوای سخنان او را پرسید. عرض کرد: محمد بن فضل به ما خبر داده است که شما بر هر آن چه خداوند نازل کرده است، آگاهید و همچنین به تمام زبانها علم دارید. حضرت فرمود: محمد بن فضل راست گفته است. سپس آن حضرت از زبانهای مختلف رومی، هندی، فارسی و ترکی برخی افراد حاضر خبر داد و به زبان هر یک بهتر از اهل آن زبانها، سخن گفتند. آن گاه آن حضرت رو به راوی کرد و از مصیبتهایی که گرفتار او خواهد شد، خبر دادند. عَمْرُو بْنُ هذاب که به مقام امامت ایشان معتقد نبود، پاسخ داد: چنین نیست. از غیب جز خداوند آگاه نیست. امام رضا (ع) پاسخ داد: آیا خداوند نمیفرماید: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾[۵۰]، رسول خدا (ص) برگزیده خداوند است و ما وارثان آن پیامبر هستیم. خداوند به هر چه از غیبش خواست به او خبر داد، پس از طریق رسول خدا (ص) ما گذشته و آینده را دانستیم. همین محتوا در زیارت جامعه در مورد ائمه (ع) تأیید و تأکید شده است: «وَ ارْتَضَاکمْ لِغَیبِهِ وَ اخْتَارَکمْ لِسِرِّهِ». گویا تعبیر این زیارت به همان آیه کریمه اشاره دارد. برخی گزارشها نشان میدهند که مردم در زمان ائمه (ع) از غیبگوییهای ایشان با تعبیر علم به غیب یاد میکردند. اینکاربرد نه تنها با مخالفت ائمه (ع) مواجه نشده است؛ بلکه گاهی مانند نقل پیشین مورد تأیید و استدلال آنان نیز قرار گرفته است که میتوان از آن جواز استفاده از این عنوان را برای علوم غیبی ائمه (ع) استنباط کرد. در گزارشی دیگر آمده است که هشام بن عبدالملک به امام باقر (ع) عرض کرد: علی (ع) ادعای علم غیب داشت. اما خداوند کسی را از غیب خود آگاه نساخته است؛ پس چگونه چنین ادعایی کرده است؟ امام (ع) به استناد آیاتی مانند: ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ﴾ [۵۱]، ﴿وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ﴾ [۵۲]، ﴿مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ﴾ [۵۳] و ﴿وَمَا مِنْ غَائِبَةٍ فِي السَّمَاء وَالأَرْضِ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ﴾ [۵۴] بیان کردند که علم گذشته و آینده در قرآن بر پیامبر (ص) نازل شده است. سپس فرمودند که خداوند به پیامبرش وحی کرد که چیزی از علوم غیبی و پنهان و اسرارش باقی نگذارد، مگر آن که به علی (ع) بیاموزد. آن حضرت سپس ادامه دادند که پیامبر (ص) تفسیر و تأویل قرآن را به علی (ع) آموخت و هیچ کس غیر ایشان به تمام علوم قرآن احاطه ندارد. به این ترتیب آن حضرت اثبات کردند که ادعای علم غیب از سوی امیرالمؤمنین (ع) ادعایی قابل اثبات است. بنابر خبری دیگر عدهای از منافقان در زمان حکومت امیرالمؤمنین (ع)، آن حضرت را مسخره کرده و گفتند: او میپندارد که علم غیب دارد. پس ما او را از حکومت خلع کرده و به جای او با سوسماری بیعت میکنیم. آنان پس از این کار به محضر امیرالمؤمنین (ع) رسیدند. آن حضرت در حالی که خطبه میخواند. از کار آنان خبر داد و آگاهی از حال آنان را به اسراری منتسب دانستند که از رسول خدا (ص) آموخته بودند. این خبر نشان میدهد که حداقل برداشت مخاطبان امام از خبرهای غیبی ایشان، این بوده است که میتوان نام علم غیب را بر این گونه غیبگوییها گذاشت. یزید بن عبدالملک نقل کرده است که دوستی داشتم که با سخن کسانی که معتقد بودند که ائمه (ع) علم غیب دارند، بسیار مخالفت میکرد. روزی خدمت امام صادق (ع) رسیدم و دیدگاه آن دوستم را به ایشان عرض کردم. امام (ع) فرمود: به خدا قسم! من به آن چه در آسمانها و آن چه در زمین و آن چه بین آن دو و زیر آنها است، علم دارم. این روایت نیز ضمن گزارش استفاده برخی افراد از غیبگوییهای ائمه (ع) به عنوان علم به غیب به طور غیر مستقیم تأیید امام صادق (ع) را نسبت به اصل آگاهی ائمه (ع) از امور غیبی نقل کرده است»[۵۵].
|
۱۰. حجت الاسلام و المسلمین رضایی اصفهانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد علی رضایی اصفهانی در کتاب «پرسشهای قرآنی جوانان» در اینباره گفته است:
«ائمه (ع) گاهی از غیب خبر میدادند و گاهی منکر میشدند چون مخاطب در این روایات مختلف بودند آنها که استعداد و آمادگی پذیرش مسئله مهم غیب را درباره امامان (ع) داشتند حق مطلب به آنها گفته میشد ولی در برابر افراد مخالف یا ضعیف و کم استعداد سخن به اندازه فهم شنونده مطرح میگشت. مثلاً در حدیثی آمده که ابوبصیر و چند تن از یاران بزرگ امام صادق (ع) در مجلسی بودند. امام غضبناک وارد مجلس شد. هنگامی که نشست در حضور جمع فرمود: عجیب است که عدهای گمان میکنند ما علم غیب داریم هیچ کس جز خداوند متعال از غیب آگاه نیست من الآن میخواستم کنیزم را تأدیب کنم از دست من گریخت ندانستم در کدام یک از اطاقهای خانه است. راوی حدیث میگوید هنگامی که امام از مجلس برخاست من و بعضی دیگر از یاران حضرت وارد اندرون منزل شدیم و گفتیم فدایت شوم شما درباره کنیزان چنین فرمودی در حالی که ما میدانیم شما علوم زیادی دارید و نامی از علم غیب نمیبریم. امام سپس شرحی در این زمینه دارد که مفهومش آگاهی او بر اسرار غیب بود. حقیقت روایت دلالت دارد بر این که امام به خاطر تقیه این کار را انجام داد چرا که روایت نشان میدهد که در آن مجلس افرادی بودهاند که آمادگی و استعداد لازم برای درک این معانی و معرفت مقام امام را نداشتند. نمونهای از خبرهای غیبی پیامبر (ص) و ائمه طاهرین (ع) در روایات:
|
۱۱. حجت الاسلام و المسلمین فاریاب؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسین فاریاب در مقاله «بررسی دیدگاه متکلمان امامیه دربارۀ گسترۀ علم امام با تکیه بر روایات» در اینباره گفته است:
|
۱۲. حجت الاسلام و المسلمین مدقق؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سید عبدالحکیم مدقق در مقاله «علم غیب از منظر قرآن و سنت» در اینباره گفته است:
«از روایات شیعه بهخوبی استفاده میشود که علاوه بر پیامبران (ع)، امامان معصوم (ع) نیز دارای علم غیب میباشند. روایات یاد شده این مطلب را با زبانهای مختلف بازگو میکند: امامان (ع) از حوادث گذشته، حال و آینده تا روز قیامت آگاهند و هیچ چیزی بر آنها پوشیده نیست، امامان (ع) هر گاه بخواهند علم پیدا میکنند. امامان (ع) میدانند که چه زمانی از دنیا میروند و بدون اختیار خود از دنیا نمیروند. امامان (ع)، محدّث و خزانهداران علوم الهیأند، امامان (ع) دارای علم کتاب میباشند و علم کتاب چنان قدرتی به انسان میدهد که وزیر سلیمان (ع) با برخورداری از بخش ناچیز آن توانست، تخت ملکه سبا را پیش از یک چشم به هم زدن حاضر کند ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ﴾[۶۲]، امامان (ع) از ضمیر دلهای مردم و احوال شیعیان خود آگاهند، امامان (ع)، از تمام علوم فرشتگان و پیامبران الهی برخوردارند. خدا به امامان همانند حضرت ابراهیم (ع) ملکوت آسمانها و زمین را نمایانده است و...[۶۳] چنانکه گذشت از مجموع آیات قرآن به دست میآید که علم غیب بالذات و بالاصاله مختص به خداست و دیگران فقط از علم غیب بالعرض و بالتبع از راه افاضه خدا برخوردارند. به دیگر سخن علم غیب آنها علم خدادادی است نه علم ذاتی. همین معنا از مجموع روایات هم استفاده میشود بلکه در برخی از آنها به این مطلب تصریح شده است: امام علی (ع) روی منبر از حوادث آینده خبر میداد. یکی از یارانش گفت: یا امیرالمؤمنین (ع) تو از علم غیب برخورداری؟ آن حضرت لبخندی زد و فرمود: این، علم غیب نیست بلکه فراگیری علم از عالم (پیامبر (ص))است. همانا علم غیب، علم به روز قیامت و... است.[۶۴] امام صادق (ع) فرمودهأند: همانا خدا دارای دو علم است: یکی علمی که در نزد اوست و هیچکسی از آفریدههایش را به آن آگاه نکرده است و دیگر علمی که به فرشتهها و پیامبرانش داده است. این علم به ما اهل بیت (ع) رسیده است.[۶۵] ابو مغیره میگوید: من و یحیی بن عبدالله نزد امام کاظم (ع) بودیم. یحیی گفت: فدایت شوم! همانا مردم گمان میکنند که تو دارای علم غیب هستی. آن حضرت فرمود: منزه است خدا! دست خود را روی سرم بگذار پس سوگند به خدا که هیچ مویی در سر و بدنم نمانده است جز این که در اثر این سخن راست شده است. سپس فرمود: سوگند به خدا که آنچه ما داریم جز میراثی از پیامبر خدا (ص) نیست.[۶۶] معلوم است که آنچه در این روایات نفی شده علم غیب ذاتی است نه آن علم غیبی که از سوی خدا به پیامبر (ص) إفاضه شده و از آن حضرت به امام (ع) رسیده باشد. ظاهراً در آن زمان، علم غیب به طور مطلق، ظهور در علم غیب ذاتی داشته است. از این رو آن را به غیر خدا نسبت نمیدادند. چنانکه از مرحوم شیخ مفید نقل شده است: همانا امامان معصوم (ع) از ضمیر دلهای بعضی از بندگان و حوادث آینده آگاه بودند. البته این نوع آگاهی از شرایط امامت نیست بلکه آن را خدا از باب لطف و تثبیت مقام امامت به آنها داده است. اما این که به طور مطلق گفته شود که امامان (ع) دارای علم غیب بودند، سخن نارواست. زیرا اتصاف به آن تنها در خور کسی است که بخودی خود علم داشته باشد نه این که علمش را از دیگری گرفته باشد و چنین کسی جز خدای عزّ و جلّ نیست[۶۷]»[۶۸]
|
۱۳. حجت الاسلام و المسلمین جزائری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سید محمود جزائری در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان» در اینباره گفته است:
«از آنجا که آگاهی اهل بیت (ع) از امور غیبی، در حد متواتر در منابع روایی امامیه وارد گردیده است، به راحتی قابل اثبات بوده و نیاز به بررسیهای سندی ندارد. احادیث این موضوع را به دو دسته میتوان تقسیم نمود: یک دسته احادیث تفسیری است که ذیل آیات قرآن وارد گردیده و شمهای از آنها را در قسمت پیشین بیان نمودیم. و دسته دیگر، مستقل از قرآن است، که به برخی از آنها اشاره مینماییم:
این مضمون در روایات متعددی وارد شده است که به ذکر منبع برخی از آنها بسنده میکنیم.[۶۹]
|
۱۴. حجت الاسلام و المسلمین لطیفی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین رحیم لطیفی در مقاله «علم غیب معصوم» در این باره گفته است:
«این روایات آنقدر زیاد و متواتر هستند که بینیاز از ارزیابی سندی هستند، این گونه روایات با عناوین گوناگون، مثبت علم غیبی برای امامان (ع) هستند و چون در کتاب معتبر اصول کافی به صورت منظم دستهبندی و گردآوری شدهاند، لذا بیشتر این روایات از کافی شریف نقل میشود که در اینجا از هر باب یکی، دو نمونه آورده میشود و مشروح آن به منابع خودش ارجاع خواهد شد:
چندین باب دیگر هم در منابع روایی است که همه حکایت از وجود علم غیب وسیع و حضوری برای امام (ع) دارند و بیشتر آنان از لحاظ سند مشکلی ندارند و در نتیجه یک تواتر قطعی حاصل میشود. از نظر روایات انبیا، اولیا و ائمه (ع) از ویژگیهای وجودی و موهبتی برخوردار هستند که اندیشه عادی به شناخت حقیقت آنان راه ندارد، در برخی روایات از وجود ائمه (ع) چنان سخن گفته شده است که محصول اندیشههای کلامی، فلسفی و عرفانی است. بر اساس این تحلیل وصف عصمت و علم غیب و... از ملازمات وجودی ائمه (ع) است. ابن حجر مکی و جمعی دیگر از علمای بزرگ اهل سنت مینویسند: علی (ع) بالای منبر بود که از تفسیر این آیه سؤال شد ﴿رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ﴾ [۹۱] فرمود این آیه در حق من و عمویم حمزه و پسر عمویم عبیدة بن حرث نازل شده که آندو دعوت حق را لبیک گفتند و شهید شدند و من منتظرم که شقیترین مردمان محاسن صورتم را به خون سرم رنگین کند و به ابن ملجم گفت: هذا والله قاتلی»[۹۲]. امام علی (ع) خبر از تسلط حجاج بن یوسف ثقفی و ظلم او در کوفه داده است[۹۳]حتی از مقدار زمان حکومتش. اصحاب علی (ع) خبر دادند که لشکر خوارج از آن سوی نهروان عبور کردند، امام علی(ع) فرمود: خیر! هنوز عبور نکرده اند دوباره خبر تکرار شد علی(ع) فرمود: هنوز عبور نکردند، جندب بن عبدالله ازدی میگوید: با خود در دلم گفتم اگر عبور کرده بودند علی (ع) اشتباه میگفت اولین کس خواهم بود که با او بجنگم وقتی نزدیک نهر رسیدیم دیدم سخن غیبی امام علی (ع) صحیح بود حضرت علی (ع) فرمود: امر برایت آشکار شد ای برادر ازدی، یعنی علی (ع) حتی از ضمیر و نهاد او خبر داشت. آنچه بیان کردیم نمونه کوچک، از صدها حدیث و سندی است که علمای اهل سنت آوردهاند. ابن عباس میگوید: علم پیامبر (ص) از علم خدا و علم علی (ع) از علم پیامبر (ص) و علم من از علم علی (ع) سر چشمه میگیرد، علم من و علم تمام صحابه نسبت به علم علی (ع) مانند یک قطره در برابر هفت دریا است[۹۴]. اگر علم را ده قسمت کنند به خدا سوگند نه قسمت آن در علی (ع) است و آن جناب در آن یک قسمت باقی که به همة مردم عطا شده، نیز شریک است[۹۵]»[۹۶]. |
۱۵. حجت الاسلام و المسلمین نقوی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید نسیم عباس نقوی در پایاننامه دکتری خود با عنوان «علم پیامبر و ائمه به غیب» در اینباره گفته است:
«عمدهترین دلیل علم غیب معصومین (ع) روایات است که بهصورت زیر تقسیم مینمائیم: الف) روایاتی که بهصورت تفسیر روائی قرآن است. ب) به صورت مستقلاند نه روایات تفسیری. ج) واژه غیب در آنها به کار رفته. د) واژه غیب ندارند اما مطابق تعریف علم غیب است؛ یعنی تعریف علم غیب شامل آنها میگردد مانند روایاتی که میگویند ائمه (ع) دانش در ما کان و ما یکون دارند که واژه غیب در آن وجود ندارد اما تعریفی که در گذشته از علم غیب ذکر کردیم شامل آن میگردد. هـ) دلالت این اخبار بر علم غیب یا مطابقی یا تضمینی و یا التزامیاست. و) این روایات یا واحداند و یا متواتر که هرچند بسیاری از دانشمندان شیعه خبر واحد را در مسائل اعتقادی حجت نمیدانند ولی هستند در میان آن کسانیکه در مسائل اعتقادی نیز حجت میدانند تحت شرایطی، زیرا دلیل حجیت خبر واحد سیره عقلا و اخبار متواتر معنوی است و عقلاً همانطور که در امور عملی و فرعی به خبر ثقه عمل میکنند در امور اعتقادی نیز چنین کاری را میکنند. در این باب روایات زیادی وجود دارند که ذکر همه آنها موجب تطویل تحقیق خواهد شد لذا ما اینجا به چند دسته از روایات بسنده میکنیم. دست اول: احادیث الهام و تحدیث احادیثی که میگویند بر امام الهام میشود و فرشته با امام همکلام میشود و امام (ع) با پروردگار جهان ارتباط دارد و به وسیله آن حقائق را دریافت میکند. ارواح آنان به عالم بالا صعود میکنند و با علوم خرامان بر میگردد. از این احادیث و روایات استفاده میشود که امام (ع) نیز با جهان غیب ارتباط دارد و حقایقی از آن جهان در اختیارش گذاشته میشود. دسته دوم: احادیث غیب احادیث زیادی که در کتب حدیث داریم که در آن ائمه (ع) میفرمایند ما از حوادث گذشته و آینده اطلاع داریم، از اخبار زمین و آسمانی خبر داریم. خدا بزرگتر از آنست که اطاعت کسی را واجب کند ولی علومش را از وی مخفی بدارد.
با توجه به مطلب فوق بیشتر روایات علوم غیبی ائمه (ع) تواتر معنوی دارند. بنابراین ضعف اسناد بعضی از روایات نمیتوانند روایات متواتره را دچار مشکل سازد به همین جهت روش علماء در این موارد کثرت نقل بوده تا تواتر حاصل گردد و خیلی کار به اسناد نداشتند. اما آنچه که به نظر میرسد روایاتی که دانش غیبی معصومان را ثابت میکنند بسیار فراتر از حد تواتراند، بلکه میتوان با قاطعیت گفت که از ضروریات اسلام یا حداقل از ضروریات مذهب شیعه است؛ زیرا بررسیها نشان میدهد که هیچ موضوعی از موضوعات اسلامیاز نظر کثرت آیات و روایات به پایه آن نمیرسد. آیات قرآن مخصوصاً آیات مربوط به قیامت و آیاتی که در گذشته برای اثبات علم غیب بیان گردید همچنین روایات مربوط به حضرت مهدی (ع) و ظهورش و روایات آخر الزمان و حوادث آن، همه از اخبار غیبیاند و اگر اخبار غیبی دیگری که از ائمه (ع) در موضوعات مختلف نقل شده به آن ضمیمه گردد، از ضروریات خواهد شد. محدث خبیر حر عاملی پس از اینکه معتقد است اخبار غیبی از اقسام معجزات است، میگوید: اخبار درباره معجزات ائمه (ع) قابل شمارش نیست زیرا مانند دریای بیکرانی است که اوّل و آخر آن شناخته نمیشود»[۹۸]. |
۱۶. حجت الاسلام و المسلمین امامخان؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین عسکری امامخان در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «منشأ و قلمرو علم امام» در اینباره گفته است:
|
۱۷. آقای دکتر رستمی و خانم آلبویه؛ |
---|
آقای دکتر محمد زمان رستمی (استادیار دانشگاه قم) و خانم طاهره آلبویه (پژوهشگر جامعة الزهراء) در کتاب «علم امام» در اینباره گفتهاند:
«از جمله روایات اثبات کننده علم عام امام، روایاتی است که در بحار، زیارات جوامع، در کتب اربعه، بصائرالدرجات، علل الشرایع، عیون اخبار الرضا، خصال و مانند آنها از کتب معتبر به صورت مشهور و مستفیض و بلکه متواتر و صحیح آمده و تصریح دارند که امام عالم به کل ماکان و مایکون و به منطق پرندگان و بهائم و علم آجال و منایا است، به تمام زبانها سخن میگوید، از تمام غیبها خبر میدهد، دچار سهو نمیگردد، در هنگامی که چشمان وی به خواب میرود، قلب او نمیخوابد، پشت سر خویش را آنگونه میبیند که جلوی روی خود را، و امامان اولین مخلوقات خداوندند و از نور ایشان، خلقت آسمانها، زمین، دریاها، بهشت و حورالعین شکل گرفته است. برای مثال در حدیثی آمده است که امام میان مغرب و مشرق را میبیند و چیزی از عالم ملک بر وی پوشیده نیست و برای او ستونی از نور از زمین به آسمان نصب گردیده است و آسمانها و زمین در نزد او مانند کف دست اوست که ظاهر و باطن آن و خشک و تر آن را میشناسد و اینکه امام امر خداوند و روح قدسی و مقام علّی و نور آشکار و سرّ پنهان است که ذاتش فرشتهگونه و صفاتش الهی است و به غیوب آگاه است و از عیوب مبرّا میباشد و قدرتهای ظاهری او را نمیتوان تحت اختیار در آورد و باطن او قابل درک نیست. از جمله مؤیدات برای عمومیت و فعلیت علم امام، روایات دال بر حضور امامان در هنگام موت تمام انسانها در تمام نقاط زمین در آن واحد است، به گونهای که میت ایشان را میبیند و این امر با جهل و سهو قابل جمع نیست، بلکه از خوارق عادات است. از جمله تأییدات، ادلهای هستند که در باب صلوات و توسل و استغاثه به ایشان بعد از حیات ایشان با الفاظ حضور و خطاب وارد شدهاند؛ مانند: «السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِي» و یا «السَّلَامُ عَلَيْكُم»، و اینگونه خطاب با جهل و سهو سازگار نیست. از جمله ادله، افزون بر کتب اربعه، اجماع علمای امامیه است»[۱۱۰]. |
۱۸. آقای دکتر اسدی گرمارودی (مدیر گروه معارف دانشگاه صنعتی شریف)؛ |
---|
آقای دکتر محمد اسدی گرمارودی در کتاب «علم برگزیدگان در نقل و عقل و عرفان» در اینباره گفته است:
«در برخی از روایات آمده است که امام و حجت خدا، مطاع مطلق است و خداوند اطاعت ایشان را بر همگان واجب نموده است، اگر از حقایق عالم بیخبر باشند، این مقام زیر سؤال میرود و اصولاً حکمت خداوند خدشهدار میگردد. اگر به کسی مسؤولیتی بدهند ولی امکانات لازم انجام مسؤولیت را در اختیار او قرار ندهند، عملی قبیح و دور از حکمت مرتکب شدهاند و این کار از ذات اقدس الهی دور است. اگر خداوند به فرستادگان و برگزیدگان خود قدرت لازم را نبخشد، امساک فیض نموده است و جعل مقام خلیفة اللهی آنها غیر حکیمانه میشود. روایات ذیل توضیح دهنده همین مطلب است: هشام بن حکم گوید: در منی از امام صادق (ع) از پانصد مسأله کلامی سؤال نمودم. میگفتم که دیگران چنین و چنان میگویند و آن حضرت میفرمودند چنین و چنان بگو. به ایشان عرض کردم: فدای شما شوم، این که حرام و حلال فن شماست و از همه مردم بدان اعلم هستید را میدانستم، اما اینها علم کلام است. ایشان فرمودند: ای هشام وای بر تو، مگر ممکن است که خداوند برای خلق خود حجتی قرار دهد و جواب آنچه را که بدان محتاجند، نزد او نباشد؟[۱۱۱]. در این روایت، تحلیل منطقی بسیار زیبایی نهفته است و استدلال عقلی روشنی را در بر دارد. امام و خلیفه الهی، یا حجت خدا بر خلق هست و یا نیست! اگر ایشان را حجتهای الهی و برجستگان و برگزیدگان ربّانی نمیدانیم، آنگاه نباید در حد علم و سایر خصایص آنها بحث کنیم؛ ابتدا باید الهی بودن ایشان را بپذیریم و آنگاه در این مقولات وارد شویم؛ اما اگر آنان را حجج الهی میدانیم، لازمه حجت الهی بودن، آگاهی کامل و پاسخگویی به همه نیازمندیهای بندگان خداست. دقت در عبارت «كُلُّ مَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ» روشنگر همین حقیقت است که حجت خدا بر همه حقایق عالم آگاهی دارد و لذا میتواند پاسخگوی همه سؤالات و نیازمندیها باشد. نکته بسیار مهم و در خور تعمق در مورد روایت ابی حمزه از حضرت امام باقر (ع)، رابطه اطاعت از امام و علم اوست. حضرت با حالت تعجب به این مطلب توجه میدهند که: مگر میشود خداوند اطاعت امام را بر همگان واجب گرداند، آنگاه آگاهی بر همه حقایق را از او پنهان دارد؟ در هر اطاعتی، مطیع و مطاع مطرح میشود. اگر مطاع حق باشد، اطاعت از او اطاعت حق است و اگر مطاع ناحق باشد، قطعاً اطاعت از او هم ناحق میشود. لازمه حق بودن مطاع این است که اوامر و نواهی او عالمانه باشد، زیرا: ﴿إِنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا﴾ [۱۱۲]. روایت نقل شده از ابی حمزه چه زیبا به این حقیقت توجه میدهد که لزوم اطاعت امام، علم همه جانبه او را لازم دارد. در قرآن کریم، اطاعت امام چون اطاعت پیامبر به صورت مطلق ذکر شده است. در آیه شریفه۵۹ از سوره مبارکه نساء آمده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ﴾ [۱۱۳]. در این آیه اطاعت رسول، اطاعت مطلق است. هیچ قید و شرطی مطرح نشده است. اگر بنا بود اطاعت رسول مقیّد به قیدی باشد، قطعاً میبایست ذکر میشد؛ پس رسول مُطاع مطلق است؛ و اما اولیالامر که امامان پس از پیامبر هستند [۱۱۴]، با یک واو عطف به رسول عطف شدهاند؛ یعنی نحوه اطاعت از آنان همچون اطاعت از رسول است؛ پس آنان هم مطاع مطلق هستند. مطاع مطلق باید شرایط و ضوابط لازم خود را داشته باشد که از جمله آنها عصمت و علم لدنّی است و در غیر این صورت دستور اطاعت مطلق، غیرحکیمانه میشود. روایت ابو حمزه به این نکته توجه میدهد که از دید امام باقر (ع)، خدا بزرگتر از آن است که کسی را به این مقام بگمارد و مطاع مطلق قرار دهد و چنین مأموریتی به او بدهد، ولی علم به حقایق عالم هستی را از او پنهان دارد. این عقیده، توهین به خدا و عدم درک حکمت الهی است. در ادامه روایت دیگری در تأیید همین مطلب نقل میشود. با دقت در سند روایت مشخص میشود که از غیر عبدالله بن قاسم حضرمی هم نقل شده است: مفضل به امام صادق (ع) عرض کرد: فدایت شوم، آیا خداوند طاعت بندهای را واجب میکند و آنگاه از فیض خبر آسمانی او را محروم مینماید؟ حضرت فرمودند: نه، خداوند گرامیتر و مهربانتر و رئوفتر است به بندگان از این که اطاعت آنها را واجب کرده، سپس از خبر عالم بالا در هر صبح و شام محرومشان کند[۱۱۵]. از منظر روایات معصومین (ع)، مطاع بودن حجتهای الهی با بیخبری از حقایق عالم وجود ناسازگار است. روایات ذیل به همین نکته توجه میدهد که اگر فردی حجت خدا باشد، باید بر همه حقایق آگاهی داشته باشد. در کتاب بصائر الدرجات آمده است: صفوان میگوید: امام صادق (ع) فرمودند: خداوند بزرگتر از آن است که حجتی برای بندگانش قرار بدهد، پس خبری از اخبار آسمان و زمین را از او مخفی بدارد[۱۱۶]. به دو نکته مهم در این روایت باید توجه بیشتری مبذول داشت. نکته اول، عدم هماهنگی حجت خدا با عدم آگاهی و علم است. همانگونه که توضیح داده شد، کاری غیرحکیمانه است که مسؤولیت و مقامی را به کسی بسپارند ولی شرایط و عوامل لازم آن مسؤولیت را از او دریغ کنند. در چنین فرضی یا باید گفت که دهنده و بخشنده مقام، عاجز و ناتوان است که از ذات اقدس الهی پذیرفته نیست و یا بخل و امساک فیض بخشنده مقام، مانع از اعطای لوازم مقام است که چنین فرضی باز هم غیرقابل قبول است. لذا باید توجه داشت که در این روایت با عنوان: «إِنَ اللَّهَ أَجَلُ وَ أَعْظَمُ...» بیان شده است. اما نکته دوم این است که در روایت «مِنْ أَخْبَارِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْض»، آمده است؛ یعنی چیزی از حقایق عالم...، که میفهماند احاطه علمی و سعه شناختی حجج الهی، به اذن خداوند گسترده و جهان شمول شده است. بر همین اساس ائمه (ع) احاطه علمی خود را مطرح کرده و جامعیتِ آگاهی خود را به ما گوشزد نمودهاند. به حدیث دیگری در این مقوله توجه بفرمایید: امام صادق (ع) فرمودند: به خدا سوگند که من آن چه در آسمانها و زمین و آن چه در بهشت و دوزخ است و آن چه بوده و آن چه تا قیامت بناست باشد، همه را میدانم. سپس فرمودند: اینها را از کتاب خدا آموختهام و آن گاه کف دستها را گشودند و فرمودند: به قرآن اینگونه نگریستهام. و پس از آن فرمودند: به درستی که خداوند میفرماید، کتاب را به سوی تو فرستادیم در حالی که تبیین کننده هر چیز است[۱۱۷]. در این حدیث امام (ع) علم خود نسبت به همه حقایق را بیان میدارند. اینگونه روایات متعدد و فراوان است و بر جامعیت علم برگزیدگان الهی تصریح دارد. در روایت مذکور نکته ظریف و استدلال دقیقی مطرح شده است. میدانیم که اگر چیزی در کف دست ما قرار گرفته باشد، با گشودن دست و ارائه آن معلوم میشود؛ چون تا دستان خود را بگشاییم آن شئ دیده خواهد شد. امام (ع) با اشاره به آیه قرآن، جامعیت کتاب الهی و تبیان همه چیز بودن آن را بیان داشته و آنگاه میفرمایند: همانگونه که با گشودن دست محتوای آن معلوم میشود، همه حقایق قرآن هم برای ما برگزیدگان الهی معلوم و روشن شده است و خداوند قدرت استخراج همه حقایق از قرآن را به ما عنایت کرده است. ائمه (ع) به مناسبتهای مختلف به تذکر این امر اعتقادی میپرداختند که گاهی برای برخی از مستمعین گران میآمد؛ لذا امام (ع) با توجه بخشیدن به قرآن، رفع توهم و دشواری فهم میفرمودند. از جمله این موارد حدیث ذیل است: شنیدم که امام صادق (ع) میفرمودند: به راستی که من آنچه را که در آسمان و زمین است میدانم و آنچه را که در بهشت و دوزخ است هم میدانم و آنچه را که بوده و خواهد بود نیز میدانم. پس اندکی صبر فرموده و دیدند که این امر بر آنانی که شنیدهاند گران آمده است، پس فرمودند: من اینها را از کتاب خدای عزّوجلّ میدانم؛ زیرا خدای بزرگ میفرماید: در کتاب خدا همه چیز به روشنی بیان شده است. [۱۱۸]. ضمناً باید توجه داشت که اصل آیه در سوره مبارکه نحل آیه۸۹ به صورت ﴿نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ﴾ [۱۱۹] آمده که در حدیث با نقل به معنا، به مضمون آن اشاره شده است»[۱۲۰]. |
۱۹. آقای رضوانی؛ |
---|
آقای رضوانی، در کتاب «علم و سلطه غیبی اولیا» در اینباره گفته است:
«در احاديث نيز به مصاديقى از علم غيب پيامبر اسلام (ص) اشاره شده است. اينك به برخى از آنها اشاره مىكنيم:
|
۲۰. آقای عرفانی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای عرفانی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین» در اینباره گفته است:
«برخی روایات دلالت دارد بر اینکه پیامبر (ص) و ائمه (ع) مفسرانی بودهاند که به همه معانی و معارف قرآن آگاه بودهاند که نشان میدهد بسیاری از مطالبی که از جانب آنان ارائه گردیده با استفاده از قرآن کریم بوده است برخی از روایات در این باب عبارتند از: کلینی در کتابش از امام صادق (ع) آورده است: «ما یستطیع أحد أن یدعی أن عنده جمیع القرآن کُلِّه ظاهره و باطنه غیر الأَوْصِیاء»[۱۳۶] همچنین در روایت صحیح السندی نقل میکند: از امام صادق (ع) سؤال شد: «قُلْ کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَینِی وَ بَینَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ»[۱۳۷] ایشان فرمودند: «قال إیانا عنی وَ عَلِی (ع) أَوَّلُنَا وَ أَفضَلُنا وَ خَیرُنا بعد النَّبی (ص)»[۱۳۸] دلالت این روایت شریف صریح است و تردیدی نیست که منظور از (إیانا) علی (ع) و یازده امام پس از ایشان است. در روایت دیگری امام صادق (ع) میفرمایند: به خدا سوگند همه علم کتاب در نزد ما است. دلیل دیگر بر آگاهی معصومان (ع) به علوم و معارف قرآن، آیه: ﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ﴾[۱۳۹] میباشد. آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه علم تأویل قرآن که بخشی از علوم قرآن است مخصوص خدا و راسخان در علم است و این اختصاص از نفی و استثناء فهمیده میشود که هیچ کس جز خدا و راسخان در علم به این بخش از علوم قرآن دسترسی ندارد. معرفه بودن خبر یعنی الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ نیز دلیل حصر است، زیرا اصل در خبر این است که نکره باشد و از وجوه معرفه بودن آن است که دلالت بر حصر کند. همچنین روایات نیز دلالت دارد بر اینکه راسخان در علم فقط امامان معصوم (ع) هستند: کلینی در کتاب اصول کافی روایاتی که در این مورد هستند را آورده است از جمله: از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: ما راسخان در علم هستیم و ما تأویل قرآن را میدانیم. همچنین در کتب روایی شیعه و سنی از رسول خدا (ص) روایت شده است که فرمودند: «علی مع القرآن و القرآن مع علی لن یفترقا حتی یردا علی الحوض» علی همراه قرآن است و قرآن همراه علی و این دو از هم جدا نمیشوند. تا در کنار حوض بر من وارد شوند. حاکم نیشابوری از دانشمندان معروف اهل تسنن سند این حدیث را صحیح دانسته است. روشن است که منظور جدا نشدن امام علی (ع) از قرآن جسمانی نیست بلکه معنای روایت این است که علی (ع) از نظر علم و عمل همیشه مطابق قرآن است. معنای فقره دوم (القرآن مع علی) این است که تمامی علوم و معارف قرآن نزد علی (ع) میباشد زیرا اگر قسمتی از آن را علی (ع) نداند آن قسمت از امام علی (ع) جدا است و این کلام نفی این احتمال میکند پس مدلول روایت این است که علی (ع) به همه معانی و معارف قرآن آگاه است. نظیر این روایت را شیخ صدوق با سندهای متعدد در خصال آورده است. حاکم حسکانی در کتاب شواهد التنزیل فصلی را در یگانه بودن امام علی (ع) در شناخت قرآن و معانی آن و علم به نزول و آنچه در آن است، اختصاص داده که در آن ۲۲ راویت را با سند متصل ذکر نموده است، از جمله اینکه از رسول خدا (ص) راویت کرده است که فرمودند: علی (ع)، بعد از من به مردم آنچه از تأویل قرآن را که نمیدانند، تعلیم میدهد. وی در ادامه روایتی را از امام علی (ع) نقل میکند که حضرت فرمودند: «والله ما نزلت آیه الا و قد علمت فیما نزلت و أین نزلت و علی من نزلت ان ربی تعالی و هب لی قلبا عقولاو لسانا طلقا»[۱۴۰] سیوطی درباره علم امام علی (ع) از ابن مسعود چنین نقل میکند: همانا قرآن بر هفت حرف نازل شد و حرفی نبود مگر اینکه برای آن ظاهر و باطنی است و علی بن ابیطالب به ظاهر و باطن آنها آگاه بود. صفار با سند متصل از یعقوب ابن جعفر روایت کرده است: «در مکه نزد اباالحسن علی (ع) بودم. مردی به او گفت: همانا تو از کتاب خدا چیزی که نشنیدهای تفسیر میکنی؟ ابو الحسن (ع) فرمود: کتاب خدا پیش از مردم بر ما نازل شده و پیش از آن که در میان مردم تفسیر شود، برای ما تفسیر شده است. ما حلال و حرام و ناسخ و منسوخ و سفری (نازل شده در سفر) و حضری (نازل شده در وطن) آن را میشناسیم و (می دانیم) که در چه شبی چقدر آیه نازل شده و درباره چه کسی و چه چیزی نازل شده است. با توجه به روایاتی که بیان نمودیم، میتوان گفت که علی (ع) آگاه به همه معانی قرآن اعم از ظاهر، باطن، تأویل و تنزیل بوده است. و قرآن که خود منبع عظیمی از علم است یکی از منابع علوم ایشان به شمار میرود»[۱۴۱]. در این مورد روایات فراوانی ذکر شده است از جمله اینکه حضرت علی (ع) فرمودهاند: «پس خداوند سبحان از آنچه در رحم مادران است، از پسر یا دختر، از زشت یا زیبا، سخاوتمند یا بخیل، سعادتمند یا شقی آگاه است، و از آن کسی که آتشگیره آتش جهنم است یا در بهشت همسایه و دوست پیامبران است، از همه اینها آگاهی دارد؛ این است آن علم غیبی ذاتی که غیر از خدا کسی نمیداند جز اینها، علومی است که خداوند به پیامبرش تعلیم داده علم غیب اکتسابی و او به من آموخته است، پیامبر برای من دعا کرد که خدا این دسته از علوم و اخبار را در سینهام جای دهد و اعضا و جوارح بدن من از آن پر گردید». مرحوم کلینی حدیثی از امام باقر (ع) روایت میکنند که آن حضرت فرمودهاند: «خداوند عزیز و جلیل را دو نوع علم است: علمی که کسی جز او نمیداند و علمی که در اختیار پیامبرانش گذاشته و آنچه به ملائکه و رسولانش آموخته ما هم میدانیم». بر اساس این حدیث علم خداوند، به دو نوع تقسیم میشود همانگونه که حضرت علی (ع) نیز این علم را به دو نوع تقسیم کرده بودند، علمی مخصوص خداوند و علمی که در اختیار برگزیدگان یعنی راسخان در علم و خزانه داران الهی قرار میگیرد. در اصول کافی بابی نیز با عنوان «بَابُ أَنَّ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ هُمُ الْأَئِمَّةُ(ع)» [۱۴۲] و بابی دیگر هم با عنوان «بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ قَدْ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ أُثْبِتَ فِي صُدُورِهِم»[۱۴۳] آمده است. در این بابها ائمه (ع) را به عنوان راسخان در علم و کسانی که دانش به آنها عطا شده است معرفی نموده چنان که از امام باقر (ع) یا امام صادق (ع) روایتی نقل شده که درباره آیه ﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ﴾ [۱۴۴] فرمودهاند: «پیامبر (ص) بهترین راسخ در علم است، خداوند همه آنچه را که از تنزیل و تأویل نازل فرمود به او آموخت، چیزی را که خداوند تأویلش را به او نیاموخت بر او نازل نفرمود و اوصیای پس از وی هم تمام آن را میدانند»[۱۴۵] برخی از روایات نیز بیانگر برخی از خبرهای غیبی است که از زبان معصوم (ع) وارد شده است همانند: خبر پیامبر (ص) که فرموده بودند: «یا علی! تو با گروه پیمان شکن و گروه ستمگر و گروه منحرف نبرد خواهی کرد» در این خبر از پیامبر (ص) میبینیم که ایشان از پیدایش گروههای ناکثین، مارقین و قاسطین خبر میدهند. همچنین عدی بن حاتم نقل میکند: «در محضر رسول اکرم (ص) بودم که شخصی آمد و اظهار نیازمندی کرد، چیزی نگذشت دیگری آمد و از نا امنی راه شکایت کرد، در این هنگام پیامبر (ص) رو به من کرد و فرمود: حیره را دیدهای؟ گفتم: اوصاف آن را شنیدهام اما آن را ندیدهام، فرمود: چیزی نمیگذرد که امنیت سراسر منطقه را فرا میگیرد و کاروان به قصد زیارت خانه خدا از حیره حرکت میکند و در این راه جز از خدا نمیترسد، سپس افزودند: اگر از عمری برخوردار شوی از گروهی خواهی بود که گنج کسری را فتح خواهند کرد. عدی بن حاتم میگوید، تمام آنچه را که رسول خدا (ص) گفته بود را مشاهده نمودم و آنها به وقوع پیوست». همچنین از حضرت علی (ع) روایت شده که فرمودند: «به خدا سوگند شهر شما بصره غرق میشود مسجد شما بسان سینه کشتیای که بدنه آن در آب فرو میرود و تنها سینهاش روی آب ظاهر است، دیده میشود». ابن ابی الحدید در شرح این خطبه مینویسد: «بصره تا کنون دو بار در آب غرق شده است یک بار در زمان القادر بالله و بار دیگر در زمان القائم بامر الله طغیان آبهای خلیج این شهر را در آب فرو برد و از آن همه ساختمان تنها قسمتی از مسجد جامع همان طور که علی (ع) خبر داده بود در میان آب دیده میشد[۱۴۶]»[۱۴۷]. |
۲۱. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای عظیمی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی» در اینباره گفته است:
«مطابق آیه در قرآن مجید، گواه صدق رسالت و حقانیت رسول خدا (ص) کسی است که دارای علم الکتاب است. روایات فراوانی از شیعه و سنی مصداق این تعبیر قرآنی را امام علی (ع) و ائمه معصومین (ع) دانستهاند. یکی از آنها روایتی است که ابو سعید خدری از پیامبر اکرم (ص) نقل میکند و میگوید: «از پیامبر درباره ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ﴾ [۱۴۸] پرسیدم، فرمود: او جانشین برادرم سلیمان بود آصف بن برخیا عرض کردم: ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ ﴾ [۱۴۹] از چه کسی سخن میگوید و اشاره به کیست؟ فرمود: او برادرم علی بن ابیطالب (ع) است. برید بن معاویه از امام صادق (ع) نقل میکند که آن حضرت در تفسیر آیه مورد بحث فرمود: «مقصود ما اهل بیت (ع) هستیم و علی (ع) اول ما و افضل ما و بهترین فرد بعد از رسول خدا است». این آیه را وقتی در کنار آیه ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ﴾ [۱۵۰]، قرار دهیم، ابعاد علوم اهل بیت (ع) که مطابق روایات، مصداق ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾ [۱۵۱] هستند، تا حدودی روشن میشود. در برخی روایات، ائمه (ع)، علم الکتاب را به آگاهی از اسم اعظم الهی پیوند زدهاند و فرمودهاند: اسم اعظم الهی هفتاد و سه حرف است که یک حرف آن نزد «آصف» بود و چنان کار خارق عادت انجام داد و در یک چشم برهم زدن، تخت ملکه سبا را نزد سلیمان نبی حاضر کرد، و نزد امامان هفتاد و دو حرف آن است و یک حرف آن مخصوص ذات باری تعالی است [۱۵۲][۱۵۳]. علم امام به شرایع آسمانی از دیگر مواردی است که در روایات مطرح شده است. امیرمؤمنان (ع) نه تنها تفسیر و تأویل و شأن نزول آیات قرآنی را میداند و از ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، خاص و عامش آگاه است، بلکه به فرموده خود، آگاهیاش به تورات و انجیل از خود یهودیان و مسیحیان بیشتر است و میتواند در میان هرگروه، براساس کتاب آسمانیاش داوری کند «لَوْ ثُنِيَتْ لِيَ الْوِسَادَةُ فَجَلَسْتُ عَلَيْهَا لَحَكَمْتُ بَيْنَ أَهْلِ التَّوْرَاةِ بِتَوْرَاتِهِمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْإِنْجِيلِ بِإِنْجِيلِهِمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الزَّبُورِ بِزَبُورِهِمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْفُرْقَانِ بِفُرْقَانِهِم» [۱۵۴]. در جای دیگر حضرت چنین علمی را به اهلبیت (ع) نسبت میدهد و میفرماید: «فَإِنَّ الْعِلْمَ الَّذِي هَبَطَ بِهِ آدَمُ وَ جَمِيعَ مَا فُضِّلَتْ بِهِ النَّبِيُّونَ إِلَى خَاتَمِ النَّبِيِّينَ فِي عِتْرَةِ نَبِيِّكُمْ مُحَمَّد»[۱۵۵]. روایتی دیگری از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «همانا برای خداوند دو علم است، یکی علمی که فرشتگان و پیامبران و رسولان را از آن آگاه نموده و ما نیز همه آن را میدانیم و دوم علمی که ویژه خود ساخته و چون نسبت بدان برای وی بداء رخ دهد ما را آگاه میسازد». هشام بن حکم میگوید: با «بریه» که فرد مسیحی مذهب بود خدمت امام صادق (ع) میرفتیم. در راه به ابوالحسن موسی بن جعفر (ع) برخوردیم، ابوالحسن (ع) به «بریه» فرمود: ای بریه از کتاب دینیات چه قدر میدانی؟ عرض کرد: آن را میدانم، حضرت فرمود: آن را خوب میفهمی؟ گفت: بلی، آنگاه، حضرت شروع به خواندن انجیل کرد «بریه»، گفت: پنجاه سال است که شما یا مانند شما را میجستم و بعد ا یمان آورد. سپس خدمت امام صادق (ع) رسیدیم و جریان را نقل کردیم. امام صادق (ع) آیه ﴿ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾ [۱۵۶] را قرائت فرمود. بریه عرض کرد: تورات و انجیل و کتب انبیا از کجا به شما رسیدهاند؟ فرمود: همه آنها از خودشان به ما ارث رسیده و چنانکه ایشان میخواندند ما هم میخوانیم و چنانکه آنها بیان میکردند، بیان میکنیم، به راستی خدا در زمین خود حجتی نمیگذارد که از چیزی مورد پرسش قرار گیرد و او بگوید نمیدانم. [۱۵۷][۱۵۸]. روایاتی در کتابهای حدیثی ما وارد شدهاند که نشان میدهند امام از وقایع گذشته و آینده و به تعبیر روایات «ماکان و مایکون» آگاه است. امام علی (ع) با اشاره به گستره علم پیامبر و این که دانشهای پیامبران پیشین در وجود مقدس ایشان گرد آمده و آن حضرت از آنچه در گذشته روی داده و تا قیام قیامت روی خواهد داد، آگاه است، خود را وارث علم او میخواند و میفرماید: «سوگند به کسی که جانم به دست اوست، من نیز آنچه را پیامبر میدانست میدانم و از وقایعی که در گذشته پیش آمده و تا قیامت پیش خواهد آمد، آگاهم امام در گفتاری دیگر، علم خود به «ماکان و مایکون» را چنین شرح میدهد: «به خدا، اگر خواهم هریک از شما را خبر دهم که از کجا آمده، و به کجا رود، و سرانجام کارهای او چه بود، توانم، لکن ترسم که درباره من به راه غلو روید، و مرا بر رسول خدا (ص) تفضیل نهید. من این راز را با خاصگان در میان میگذارم که بیمی برایشان نیست، و به آنان اطمینان دارم. به خدایی که او را به حق برانگیخت، و بر مردمان برتری بخشید، جز سخن راست بر زبان نمیآورم، و رسول خدا مرا از این حادثهها آگاه ساخته است، و هلاکت آن کس را که هلاک شود، و رهایی آن را که نجات یابد به من گفته است، و از پایان کار خبر داده است، و چیزی که در خاطرم میگذشت باقی نگذاشت جز آنکه آن را به گوشم فرو خواند، و سخن آن را با من راند». امام (ع) سوگند یاد میکند که به همه شئون زندگی افراد آگاهی دارد ولی از ترس آنکه مردم در حق آن حضرت گرفتار غلو نشوند، آن را مخفی کرده و تنها برخی افرادی را که بیمی گمرا ه شدن شان نیست از سرنوشت شان آگاه گردانیده است. و چون به اعتقاد شیعه فرقی میان ائمه (ع) از این لحاظ وجود ندارد، میتوان چنین علمی را به سایر امامان نیز نسبت داد. به خصوص این که امام علی (ع) در روایتی میفرماید: «همه دانشهای خویش را نزد فرزندان معصوماش میراث گذاشته است و آنان یکی پس از دیگری از آنها بهرهمند میشوند». افزون براین، روایاتی دیگری نیز درباره علم سایر ائمه (ع) به «ماکان و مایکون» نقل شده است. سیف تمار میگوید «با جماعتی از شیعیان در حجر اسماعیل در خدمت امام صادق (ع) بودیم، حضرت فرمودند: جاسوسی بر سر ما نیست؟ ما به راست و چپ نگاه کردیم و کسی را ندیدیم، عرض کردیم: جاسوسی بر سر ما نیست، حضرت سه بار فرمود: سوگند به پروردگار کعبه و پروردگار این خانه، اگر من با موسی (ع) و خضر (ع) بودم به آنها میگفتم که من از آنها داناترم و چیزی را که نزد آنها نبود به ایشان خبر میدادم، زیرا به موسی (ع) و خضر (ع) علم به رخدادهای گذشته داده شده بود، ولی علم آنچه تا روز قیامت روی میدهد داده نشده بود، لکن ما چنین علمی را از رسول خدا ارث بردهایم». مرحوم مجلسی در شرح حدیث میگوید: «مقصود امام (ع) از اینکه علم به آینده به موسی (ع) و خضر (ع)داده نشده بود، همه آن علوم است نه برخی از آنها، زیرا داستان غلامی که حضرت خضر (ع) او را به قتل رساند علم به آینده بود و یا ممکن است که مقصود امام (ع)، علم به چیزهایی است که بعداً موجود میشوند در حالی که آن غلام موجود بود. و نیز میگوید: اگر اشکال شود که چگونه امام (ع) از گذشته و آینده خبر دارد در حالی که در مورد جاسوس از یارانش میپرسد؟ پاسخ دهیم که امام (ع) موظف نیست به چنین علمی عمل کند، تکلیف او عمل بر طبق ظاهر است»[۱۵۹][۱۶۰]. از جمله علومی که در روایات به ائمه (ع) نسبت داده شده، آگاهی از زمان و نحوه مرگ و پیشآمدها ی ناگوار است. این علم که در اصطلاح احادیث «علم المنایا و البلایا» خوانده میشود، در روایات علوی زیاد به چشم میخورد، چنانکه آن حضرت در ضمن یکی از خطبههای نهج البلاغه میفرماید: «از من بپرسید، پیش از آنکه مرا نیابید، بدان کس که جانم به دست اوست، نمیپرسید از چیزی که میان شما تا روز قیامت است، و نه از گروهی که صد تن را به راه راست میخواند و صد را موجب ضلالت است، جز آنکه شما را از آن آگاه میکنم، از آنکه مردم را بدان میخواند و آنکه رهبریشان میکند، و آنکه آنان را میراند، وآن جا که فرود میآیند، و آنجا که بار گشایند، و آن که کشته شود از آنان، و آنکه بمیرد از ایشان خبر میدهم». در جای دیگر حضرت میفرماید: «از من بپرسید پیش از آنکه مرا از دست دهید، آیا نمیپرسید از کسی که از زمان فرارسیدن مرگ و حوادث ناخوشایند و علم نسبشناسی، آگاه است». این علم نیز مانند سایر موارد، ویژه آن حضرت نیست بلکه دیگر اعضای اهلبیت (ع) از آن برخوردارند. بلکه بر اساس روایات نه تنها اهلبیت (ع) میراثدار چنین علومی بودند، که آن حضرت دریچههای از این دانش را به روی برخی یاران خویش، هم چون رشید هجری نیز گشوده بود. و او نه تنها از زمان و چگونگی شهادت خود آگاه بود، بلکه بارها از زمان مرگ دیگران نیز پرده میگشود و حوادث چنان میشد که او خبر داده بود[۱۶۱][۱۶۲]. اخبار آسمانها و زمین دستهای دیگر از امور پنهانی است که خداوند امامان را از آنها آگاه کرده است، در روایتی از امام باقر (ع) میخوانیم: «در شگفتم از مردمی که از ما پیروی میکنند و ما را پیشوایان خود میدانند و اطاعت ما را چون اطاعت رسول خدا واجب میدانند، با این وجود حجت خود را میشکنند و با ضعف قلبی که از خود نشان میدهند، خود را در برابر مخالفان، مغلوب میسازند و حق رهبری ما را کوچک میشمرند و کسانی را که سرتا پا تسلیم اوامر ما شده و ما را درست شناختهاند، سرزنش میکنند. آیا شما میپذیرید که خدای تبارک و تعالی اطاعت اولیای خود را بر بندگانش واجب کند و سپس اخبار آسمانها و زمین را از ایشان پوشیده دارد و راه آگاهی یافتن به علومی را که قوام و نظام دین به آنها بستگی دارد برآنها ببندد؟ در ادامه، حمران بن اعین عرض کرد فدایت شوم، اگر ائمه (ع) چنین علمی دارند، پس بفرمایید که چگونه قیام امام علی (ع) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) با طواغیت زمانشان به موفقیت نرسید و آن حضرات مغلوب و شهید شدند؟ امام باقر (ع) در پاسخ فرمودند: «ای حمران آنچه درباره آن سه امام همام واقع شد، تقدیر الهی بود و خدای متعال پس از آنکه خود ایشان چنین مصیبتها را اختیار کردند، آن را امضا سپس اجرا نمود. این در حالی بود که پیامبر اکرم به ایشان خبر داده بود و آنها با آگاهی قیام کردند. ای حمران! اگر آنان از خدای متعال درخواست میکردند که طاغوتها را نابود کند و به سلطنت و حکومت آنها پایان دهد و در این درخواست خود پافشاری مینمودند، خدا اجابت میکرد و گرفتاریها را از ایشان برمیداشت. ای حمران آنچه در مورد ایشان واقع شد نه به خاطر گناهی بود که مرتکب شده باشند، بلکه خدای متعال میخواست به این وسیله آنها را به درجات و کرامتی برساند که برای آنان میپسندید». مطابق روایات، هیچ چیز از اخبار آسمان و زمین از ائمه (ع) پوشیده نمیماند، زیرا خداوند حکیمتر و بزرگوارتر و عادلتر و بزرگتر از آن است که حجتی را در زمین قرار دهد و اطاعت او را بر مردم واجب گرداند و سپس چیزی را از او پوشیده دارد و اخبار آسمان و زمین را به او نرساند. علم امام آنچه در زمین و آسمان است و آنچه در بهشت و دوزخ است و آنچه تاکنون اتفاق افتاده و تا روز قیامت اتفاق خواهد افتاد را دربر میگیرد و منبع این دانشها قرآن مجید است[۱۶۳][۱۶۴]. یکی دیگر از ابعاد علمی ائمه (ع) که در روایات مورد تأکید قرار گرفته است، آگاهی از ضمایر و اسرار درونی انسانها است، به این معنا که امامان (ع) از درون انسانها و آنچه در باطن آنها میگذرد آگاهاند، و در برخورد با افراد از خواست قلبی و همچنین ایمان، کفر و نفاق آنان اطلاع دارند. چنانکه امام علی (ع) به یکی از جاسوسان معاویه، که خود را هوادار آن حضرت معرفی میکرد، فرمود «تو را معاویه به سوی من فرستاده، تا از پاسخ مسائلی که در حل آن درمانده است، آگاه گردد، آن مرد به ناچارحقیقت را باز گفت و امام را تصدیق کرد». همچنین یکی از خوارج به قصد آنکه امیرمؤمنان را بیازماید و آگاهیاش را از امور غیبی پنداری باطل جلوه دهد نزد امام آمد و از ارادت و دوستی خود به آن حضرت سخن راند، امام نگاهی به او کرد و در پاسخ فرمود: «دروغ میگویی. به خدا سوگند که مرا دوست نداری و هرگز نداشتهای ... سپس فرمود: گویا زمانی را میبینم که در حال گمراهی کشته میشوی و مرکبهای عراقیان چنان چهرهات را پامال میکنند که بستگانت از شناختنت درمیمانند. این شخص همانگونه که امام فرموده بود در جنگ نهروان شرکت کرد و کشته شد». هشام بن سالم میگوید «پس از وفات امام صادق (ع) نزد عبدالله فرزند امام رفتم و سؤالاتی از وی پرسیدم که از عهده جوابشان برنیآمد، آنگاه ترسیدم که مبادا امام جانشینی نداشته باشد، پس به قبر پیامبر توسل جستم و در این فکر بودم که به کدام یک از گروه خوارج، مرجئه، قدریه و یا غیر اینها بپیوندم، در این حال یکی از غلامان امام صادق (ع) را دیدم به من گفت: میخواهی خدمت ابوالحسن موسی بن جعفر (ع) برسی؟ گفتم: آری. پس از اجازه ورود، مرا خدمت ابوالحسن برد. وقتی نگاه حضرت به من افتاد بیدرنگ فرمود: به سوی هیچ کدام، نه خوارج، نه مرجئه، نه قدریه و نه دیگران، بلکه به سوی ما، با دیدن این نشانه که حضرت از اسرار درونیام خبر داد، عرض کردم: بیشک امام و صاحب ما شما هستید، آنگاه پرسشهایی نمودم که به طور کامل پاسخ آنها را فرمود»[۱۶۵][۱۶۶]. در تاریخ زندگانی پیشوایان معصوم (ع) به حکایاتی برمیخوریم که نشان میدهند امام میتواند با هر کس به زبان مادریاش سخن بگوید، چنانکه امیرمؤمنان (ع)، به شکایت گروهی نبطی زبان که از سنگینی خراج گلهمند بودند، با زبان خودشان پاسخ گفت. و امام صادق (ع) در ملاقات با گروهی از خراسانیان که به زبان عربی آشنا نبودند، به زبان فارسی فرمود: «هرکه درم اندوزد جزایش دوزخ باشد». ابا صلت هروی میگوید که امام رضا (ع) به تمام زبانها آشنایی کامل داشت. روزی به آن حضرت عرض کردم که من از تسلط شما به زبانهای مختلف درشگفتم، حضرت فرمود: ای اباصلت من حجت خدا بر مردم هستم و خداوند هیچ کس را بر گروهی حجت نمیکند، جز آنکه زبان آنان را به او میآموزد، آیا شنیدهای سخن امیرمؤمنان را که فرمود «به ما فصل الخطاب دادهاند». آیا فصل الخطاب چیزی جز دانستن زبانها است؟. همچنین روایاتی وجود دارد که بر اساس آنها، امامان، به زبان حیوانات آشنا بودند و با آنها سخن میگفتند. ابوبصیراز امام کاظم (ع) درباره راههای شناخت امام میپرسد، و آن حضرت یکی از راهها را اطلاع از زبان همه انسانها، پرندگان، حیوانات و هر چیز ذیروحی ذکر میکند. در روایتی آمده است که گنجشکی مضطرب و صیحهزنان نزد امام هشتم آمده و عرض کرد ماری داخل لانه او شده و قصد دارد جوجهاش را ببلعد، امام فردی را مأمور کرد تا عصا را بردارد و مار را بکشد»[۱۶۷][۱۶۸]. یکی دیگر از ابعاد علمی ائمه (ع) که در روایات به آن اشاره شده است، آگاهی امام از اسامی شیعیان و محبانش است. در روایتی از امام رضا (ع) میخوانیم که آن حضرت فرمودند: «ما اهلبیت (ع) وارث پیامبر (ص) و امین خدا در زمین هستیم ... و چون هر مردی را ببینیم میشناسیم که او در حقیقت مؤمن است یا منافق و نام شیعیان ما و نام پدرانشان نزد ما ثبت است و از آنها آگاهی داریم»[۱۶۹][۱۷۰]. از علومی که لازم است امام از آن بهرهمند باشد، آگاهی از قرآن و تفسیر و تأویل آن است. این آگاهی، همانند علم به احکام شرعی برای هدایت جامعه لازم است، زیرا قرآن سرچشمه همه معارف دینی و از منابع مهم احکام اسلامی است و آگاه نبودن از آن به معنای نقصان در علم دینی خواهد بود و شیعه چنین نقصی را در امام نمیپذیرد. از مواردی که نشان میدهد شیعیان نخستین به وجود چنین علمی در امام اعتقاد داشتهاند، سخن ابن عباس درباره حضرت علی (ع) است. روزی معاویه از او خواست که درباره حضرت امیر (ع) سخن گوید. ابن عباس به ذکر فضایل آن حضرت و تمجید از مقام والای ایشان پرداخت و در ضمن سخنان خود گفت: «علی عارف به قرآن و تأویل آن بود». عبدالله بن مسعود میگوید: «هر آیینه قرآن برهفت حرف نازل شده وهرحرف آن را ظاهر و باطنی است و دانش ظاهر و باطن قرآن نزد علی بن ابی طالب است» . ابن شاذان، از بزرگان شیعه در زمان حضور و از اصحاب امام رضا (ع) و مرجع شیعیان خراسان، در مورد علم امام به قرآن مینویسد: «بیهیچ اختلاف و نزاعی، حلال و حرام قرآن و به طور کلی قرآن تمام و کمال در نزد ائمه (ع) است» [۱۷۱][۱۷۲]. یکی از اصحاب امیرالمؤمنین (ع) به نام مزرع بن عبدالله یکی از پیشگوییهای امام (ع) را به فرد دیگری از اصحاب به نام ابوالعالیه بیان کرد. ابوالعالیه با تعجب پرسید: غیب میگویی؟ مزرع با اطمینان بردرستی خبر تأکید کرد و خبر شهادت خود را نیز بر آن افزود و گفت: امیرمؤمنان این خبر را به او داده است و حتماً این امر واقع میشود، چون کسی این خبر را به او داده است که راستگو و مورد اعتماد است. معلوم میشود که در میان اصحاب ائمه (ع) دو نگرش متفاوت نسبت به علم امام وجود داشته است به گونهای که برای برخی اصحاب، علم امام به امور پنهان از جمله زمان مرگ و پیشامدهای ناگوار کاملاً پذیرفته شده بود، در حالی که برای برخی پذیرش این امر دشوار بود. عمار نیز از علم امام به زمان مرگ آگاه بود، وی در جنگ صفین به نزد امیرمؤمنان آمد و پرسید: «آیا این همان روز است؟» مقصود او روزی بود که پیامبر (ص) به او وعده شهادت داده بود. امام (ع) نمیخواست به او جواب صریح بدهد، به او فرمود: «به جایگاه خود باز گرد». عمار سه بار نزد امام آمد و پرسش خود را تکرار کرد. امام (ع) در نهایت به او پاسخ مثبت داد، عمار از این خبر خوشحال شد و گفت «امروز دوستانم، پیامبر و یارانش را میبینم». پرسشهای مکرر او از زمان شهادتش نشان میدهد که او امام را دارای چنین علمی میدانسته است[۱۷۳][۱۷۴]. منهال بن عمر میگوید: «مردی از بنیتمیم برایم چنین گفت: ما در ذیقار در رکاب امیرمؤمنان بودیم و گمان میکردیم که امروز مغلوب میشویم، اما شنیدیم که حضرت پیروزی ما و شکست دشمن را خبر داد. پذیرش این امر برای من دشوار بود، به این جهت به ابن عباس از گفتار امام شکایت کردم. ابن عباس به من گفت: شتاب نکن ممکن است این سخن از اسراری باشد که رسول خدا به او آموخته است». از این خبر استفاده میشود که ابن عباس آگاهی امام از آینده را پذیرفته بود و احتمال میداد منبع آن آموزههای رسول خدا باشد. اما پذیرش این امر برای منهال دشوار بود. شاهد دیگر، سخن هشام بن حکم در مناظره با مرد شامی است. او در یک جمله امام را برای مرد شامی چنین توصیف کرد: «یخبرنا باخبار السماء والارض»؛ این شخصی که بر مسند نشسته «اشاره به امام صادق (ع)» ما را به اخبار آسمان و زمین آگاه میسازد. سپس گفت: هرچه میخواهی از امام بپرس، در ادامه امام (ع) او را از سفر و راهی که آمده بود، امور گذشته آگاهی دادند. این گزارش نشان میدهد در نظر هشام امام از حوادث گذشته و آینده با خبراست، چون اخبار آسمان و زمین، شامل رخدادهای گذشته و آینده نیز هست، به ویژه اینکه عبارت «سئله عما بدالک» هرچه میخواهی از امام بپرس و کلمات امام در ادامه راجع به سفر و راه مرد شامی، قرینه است بر اینکه امام چنین دانشی را داراست و هشام معتقد به آن است. شاهد سوم، روایتی است که از مأمون نقل شده است. عبدالله بن محمد هاشمی میگوید: «روزی پس از شهادت امام رضا (ع) نزد مأمون بودم، بعد از صرف غذا دستور داد پردهای زدند و از کسی که پشت پرده بود خواست در رثای امام مرثیهای بخواند، مأمون با شنیدن مرثیه گریست و بعد چنین گفت: ای عبدالله، روزی به علی بن موسی (ع) عرض کردم: همانا پدرانت موسی بن جعفر (ع) و جعفر بن محمد (ع) و محمد بن علی (ع) و علی بن الحسین (ع)، به حوادث گذشته و آینده تا روز قیامت علم داشتند و شما وصی و وارث آنها هستید و علم آنان نزد شماست، اینک من به شما نیازمندم. معلوم میشود که آگاهی امام (ع) از حوادث گذشته و آینده از چنان شهرتی در میان مردم برخوردار بوده است که حتی دشمنان سرسختی مانند مأمون نیز به آن باور داشته است و با این باور از امام درخواست کمک میکند[۱۷۵][۱۷۶]. گزارشهای موجود نشان میدهد، شیعیان نخستین به آگاهی امام از ضمیر افراد معتقد بودهاند و مخالفان نیز از این اعتقاد اطلاع داشتهاند. از شواهد این مطلب روایتی است که یکی از مخالفان به نام محمد بن علی هاشمی درباره امام جواد (ع) نقل کرده است، وی میگوید: روزی که امام جواد (ع) با دختر مأمون عروسی کرده بود، خدمت آن حضرت شرفیاب شدم. در اثر مصرف دارو تشنه بودم اما حیا مانع میشد که آب طلب کنم، یک مرتبه امام جواد (ع) نگاهی به من کرد و فرمود: گویا تشنهای؟ گفتم آری، حضرت به غلامش دستور داد آبی بیاورد، به ذهنم رسید که ممکن است آب مسموم باشد. حضرت لبخندی زد و آب را از دست غلام گرفت و مقداری نوشید سپس به من داد و من نوشیدم. این جریان دوباره به همین نحو تکرار شد. بعد میگوید: سوگند به خدا گمان دارم حضرت جواد ازآنچه دردلهای افراد میگذرد، آگاه است، چنانکه شیعیان میگویند و به آن معتقدند. آخر حدیث بهترین دلیل است براین که باور به علم غیب امام و آگاهی وی از اسرار درونی افراد، یکی از شاخصههای شیعه در سدههای نخستین بوده است؛ تا آنجا که با وجود تقیه در بین شیعیان، حتی مخالفان نیز از این باور شیعیان آگاه بودهاند. در روایت دیگر، ابوحمزه ثمالی از امام سجاد (ع) میپرسد: آیا امامان (ع) از ضمایر افراد آگاهاند؟ طرح چنین سؤالی میرساند که این مسئله در آن زمان مطرح بوده است و پرسشگر برای اطمینان، این موضوع را از خود امام (ع) نیز میپرسد[۱۷۷][۱۷۸]. حسن بن جهم از بزرگان اصحاب امام رضا (ع)، میگوید: خدمت امام رضا (ع) عرض کردم: با این که امیرالمؤمنین (ع) میدانست ابن ملجم قاتل اوست و او را با شمشیر به شهادت میرساند و نیز زمان و مکان شهادت خویش را میدانست، در عین حال به مسجد رفت، آیا این اقدام امام، مصداق القاء در تهلکه نیست؟ اما در پاسخ فرمود: اعتقاد شما درباره آگاهی امیرالمؤمنین از زمان شهادت خود درست است و لکن امیرالمؤمنین شهادت را در آن شب اختیار کرد تا امر الهی آنگونه که مقدر شده است، تحقق یابد. از این روایت به دست میآید که آگاهی امام از زمان شهادتش، از باورهای رسمی شیعیان در آن زمان بوده است، و لذا سائل صریحاً از این باور سخن میگوید. نتیجه گزارشات پیشین، این است که در نگاه بیشتر اصحاب ائمه (ع)، امام دارای علم وسیع و گسترده است و نه تنها علم کامل به احکام، قرآن و سیاست دارد، بلکه از علم به امور پنهانی، مانند علم به زمان مرگها و پیشامدهای ناگوار، علم به رخدادهای گذشته و آینده، علم به اسرار درونی افراد، و... نیز برخوردار است. هرچند برخی اصحاب در آگاهی امام از غیب تردید داشتنهاند[۱۷۹]. شیخ صدوق روایاتی را درباره علم امامان (ع) به رخدادهای گذشته و آینده نقل کرده است و در توضیح آنها نوشته است که خبر دادن امام از پیش آمدها قبل از وقوع آن، به واسطه اخباری است که از طریق پیامبر خدا (ص) دریافت کردهاند و آن اطلاعات مربوط به حوادثی است که تا روز قیامت پدید خواهد آمد و جبرئیل خبرآنها را برای پیامبر (ص)، از جانب خدا آورده بود. وی در جای دیگر درباره فضایل امام رضا (ع)، ماجرایی را از زبان مأمون نقل میکند که او به یکی از شیعیان گفت: روزی خدمت امام رضا (ع) رفتم و به او عرض کردم، قربانت گردم پدران بزرگوار شما به حوادث گذشته و آینده تا روز قیامت علم داشتند، شما هم که وصی و وارث علم آنان هستید، اکنون مرا حاجتی است ... شیخ صدوق در ذیل این روایت مینویسد: امام رضا (ع) این واقعه را «واقعه که در آخر حدیث آمده است» از طریق همان اخباری که توسط پدرانش از رسول خدا (ص) به او رسیده بود، میدانست، زیرا جبرئیل از جانب خدا اخبار خلفا و فرزندان ایشان را از بنی امیه و بنی عباس، و حوادثی را که در روزگار آنان رخ خواهد داد برای پیامبرگرامی اسلام، آورده بود[۱۸۰][۱۸۱]. شیخ صدوق در ذیل روایتی که مطابق آن امام رضا (ع) از زمان مرگ یکی از یارانش خبر داد، میگوید: «حضرت رضا (ع) این امور را از کتاب منایا که در نزد وی بود میدانست. در این کتاب مدت عمر هر یک از اهلبیت (ع) ثبت است و آن کتاب به طور موروثی از رسول خدا (ص) به امامان (ع) رسیده است. و از این جهت است که امیرالمؤمنین (ع) فرمود: همانا علم منایا و بلایا و انساب و فصل الخطاب به من داده شده است. این عبارت نشان میدهد که شیخ صدوق معتقد است ائمه (ع) از زمان مرگ اشخاص «منایا» به واسطه کتابی که از رسول خدا (ص) به ایشان رسیده است، آگاه است[۱۸۲][۱۸۳]. روایتی از امام صادق (ع) نقل شده که مطابق آن حضرت میفرماید: «اللَّهُ أَجَلُّ وَ أَعَزُّ وَ أَعْظَمُ وَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يَفْرِضَ طَاعَةَ عَبْدٍ يَحْجُبُ عَنْهُ عِلْمَ سَمَائِهِ وَ أَرْضِه» مرحوم مجلسی در تفسیر این حدیث شریف میگوید: «مقصود از علم آسمان، آگاهی از تمام چیزهایی است که در آسمان است از قبیل ستارگان و حرکت آنها و فرشتگان و احوال ایشان و یا مراد علمی است که از آسمان نازل میشود، در علم زمین نیز همین دو احتمال و جود دارد. و ممکن هم است هر دو احتمال مقصود باشد یعنی علم آسمان زمین هردو مورد را در بر بگیرد»[۱۸۴][۱۸۵]. از بررسی روایات معتبر اسلامی نیز به دست میآید که پیامبران و اولیای الهی، علم غیب ذاتی ندارد، ولی به تعلیم و اعلام الهی از آن آگاه بودهاند. اینک به برخی از آنها اشاره میشود:
از مجموع این روایات و روایات دیگری که مجالی برای ذکر آنها نیست، استفاده میشود که خداوند متعال به پیامبرانش علم غیب داده است و آن حضرات با اعلام الهی از غیب آگاه بودهاند[۱۸۹]. روایات فراوانی در جوامع حدیثی شیعه نقل شدهاند که مطابق آنها امامان معصوم (ع) از راه تعلیم الهی، از امور غیبی آگاهاند. در روایتی میخوانیم که امام صادق (ع) فرمود: «خدا بزرگتر از آن است که به وجود شخصی بر بندگانش احتجاج کند ولی اخبار آسمان و زمین را از وی پوشیده بدارد». در روایت دیگر آن حضرت به اصحابش فرمود: «من به آنچه در آسمان و زمین و بهشت و دوزخ موجود است علم دارم. از حوادث گذشته و آینده با اطلاعم. آنگاه قدری توقف کرد، دید این مطلب بر شنوندگان گران آمده، لذا فرمود: تمام این مطالب را از کتاب خدا فهمیدهام؛ زیرا خدا میفرماید: ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ ﴾[۱۹۰][۱۹۱][۱۹۲]. |
۲۲. پژوهشگران وبگاه پرسمان. |
---|
پژوهشگران «وبگاه پرسمان» وابسته به «نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها» در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
|
پرسشهای وابسته
- آیا نمونههایی از علم غیب غیر خدا در قرآن موجود است؟ (پرسش)
- دلیل قرآنی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
- دلیل عقلی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
- دلیل حدیثی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
- شاهد تاریخی بر علم غیب پیامبران وجود دارد؟ (پرسش)
- آیا پیامبران اخبارات غیبی داشتهاند؟ (پرسش)
- بر فرض اثبات علم غیب پیامبران علم غیب امامان چگونه ثابت میشود؟ (پرسش)
- دلیل عقلی علم غیب امام چیست؟ (پرسش)
- دلیل حدیثی علم غیب امام چیست؟ (پرسش)
- شاهد تاریخی بر علم غیب امام وجود دارد؟ (پرسش)
- آیا امامان اخبارات غیبی داشتهاند؟ (پرسش)
- آیات مشتمل بر بهرهمندی معصوم از علم غیب کداماند؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع علم غیب معصوم
پانویس
- ↑ «وَ رُوِيَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) تَوَضَّأَ ثُمَ مَسَحَ عَلَى نَعْلَيْهِ فَقَالَ لَهُ الْمُغِيرَةُ أَ نَسِيتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ: بَلْ أَنْتَ نَسِيتَ هَكَذَا أَمَرَنِي رَبِّي» من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۳۷.
- ↑ علل الشرایع، ج۱، ص۲۰۸.
- ↑ «مَا يَنْقَلِبُ جَنَاحُ طَائِرٍ فِي الْهَوَاءِ إِلَّا وَ عِنْدَنَا فِيهِ عِلْم»؛ عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۳۲. در متن کتاب (عندنا علم منه) آمده که صحیح نیست.
- ↑ کافی، ج۱، ص۶۴.
- ↑ آگاهیهای آسمانی، ص ۶۳.
- ↑ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۶، ص ۱۳۰؛ عوامل اللئالی، ج ۴، ص ۸۷؛ الغدیر، ج ۱۰، ص ۴۷؛ شبهای پیشاور، ص ۹۱۱ .
- ↑ اهل جمل، به اغوای طلحه و زبیر و به رهبری عایشه.
- ↑ اتباع معاویه و عمرو عاص در واقعه صفین.
- ↑ خوارج نهروان.
- ↑ پاسخ به شبهات در شبهای پیشاور، ص۲۱۶.
- ↑ «از من بپرسید، پیش از آن که مرا نیابید. سوگند بدان کس که جانم به دست اوست، نمیپرسید از چیزی که میان شما تا روز قیامت است، و نه از گروهی که صد تن را به راه راست میخواند و صد تن را موجب ضلالت است، جز آن که شما را از آن آگاه میکنم: از آن که مردم را بدان میخواند، و آن که رهبری شان میکند، و آن که آنان را میراند؛ و آنجا که فرود آیند، و آنجا که بار گشایند؛ و آن که از آنان کشته شود، و آن که از ایشان بمیرد.» نهج البلاغه خطبه ۹۳.
- ↑ پاسداران وحی، ص ۱۹۳.
- ↑ حضرت داود، علم پیامبران پیش از خود را به ارث برد و حضرت سلیمان از داود ارث برد و پیامبر گرامی اسلام، علوم سلیمان را به ارث برد و ما اهل بیت، وارث علوم پیامبر گرامی اسلام هستیم؛ کافی، ج١، ص ٢٢٥؛ مرآة العقول، ج١، ص ١٦٩.
- ↑ علمی که با حضرت آدم (ع) به زمین آمده از زمین به بالا برده نشد و کسانی آن را به ارث بردند، علی (ع) عالم این امت بود(که علم آدم (ع) نزد او بود) و هیچ عالمی از ما نمیمیرد مگر آن که از اهل بیت خود جانشینی دارد که علم او را به ارث میبرد؛ کافی، ج١، ص ٢٢٢؛ مرآة العقول، ج١، ص ١٦٨.
- ↑ هر علمی که خدای متعال به فرشتگان و پیامبران آموخته است؛ ما نیز آن را میدانیم؛ کافی، ج١، ص ٢٥٦؛ مرآة العقول، ج١، ص ١٨٦.
- ↑ به خدا سوگند هیچ علمی را خداوند به پیامبر گرامی اسلام نیاموخت مگر آن که آن حضرت، آن علم را به علی (ع) آموخت و علم علی (ع) پس از او به ارث به ما رسیده است؛ کافی، ج١، ص ٢٦٣؛ مرآة العقول، ج١، ص ١٩٠.
- ↑ رسول گرامی (ص)، به علی (ع) فرمود: یا علی از نبوت نصیبی برای تو نیست اما در علم با من شریک هستی؛ کافی، ج١، ص ٢٦٣؛ مرآة العقول، ج١، ص ١٩٠.
- ↑ رسول خدا علوم پیامبران را نزد ما به ودیعت گذارد و ما أهل بیت وارثان پیامبران اولی العزم هستیم؛کافی، ج١، ص ٢٢٤؛ مرآة العقول، ج١، ص ١٦٨.
- ↑ کافی، ج١، ص ٢٢٢.
- ↑ خداوند پیامبران اولوالعزم را با علم، برتری داد و علم و برتری آنان را ما به ارث بردهایم؛ بصائر الدرجات، ص ٢٢٨.
- ↑ ما اهل بیت، وارثان (علوم) پیامبران اولوالعزم هستیم؛ بصائر الدرجات، ص ١٢٠.
- ↑ همان کتاب، جزء دوم، باب بیست و یکم.
- ↑ آیا خدا نمی گوید: عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ او آگاه از غیب است و کسی را بر غیب خود مطلع نمی سازد مگر رسولی را که برگزیده است؟؛ سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷ رسول خدا در پیشگاه او برگزیده است و ما وارثان این رسول هستیم که او را بر آنچه از غیب که خواسته، مطلع ساخته است.
- ↑ آگاهی سوم یا علم غیب (کتاب)، ١٩٠
- ↑ " إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ "؛ تفسیر نورالثقلین، ج ۵، ص ۴۴۲.
- ↑ " أَبَا جَعْفَرٍ (ع) يَقُولُ نَزَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَى مُحَمَّدٍ (ص) بِرُمَّانَتَيْنِ مِنَ الْجَنَّةِ فَلَقِيَهُ عَلِيٌّ (ع) فَقَالَ لَهُ مَا هَاتَانِ الرُّمَّانَتَانِ فِي يَدَيْكَ قَالَ أَمَّا هَذِهِ فَالنُّبُوَّةُ لَيْسَ لَكَ فِيهَا نَصِيبٌ وَ أَمَّا هَذِهِ فَالْعِلْمُ ثُمَّ فَلَقَهَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) فَأَعْطَاهُ نِصْفَهَا وَ أَخَذَ نِصْفَهَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) ثُمَّ قَالَ أَنْتَ شَرِيكِي فِيهِ وَ أَنَا شَرِيكُكَ فِيهِ قَالَ فَلَمْ يَعْلَمْ وَ اللَّهِ رَسُولُ اللَّهِ (ص) حَرْفاً مِمَّا عَلَّمَهُ اللَّهُ إِلَّا عَلَّمَهُ عَلِيّاً (ع) ثُمَّ انْتَهَى ذَلِكَ الْعِلْمُ إِلَيْنَا ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى صَدْرِهِ "؛ بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۱۷۳ . تعبیر رمان، طشت علم و امثال آن که در روایات آمده، جنبه تمثیلی دارد ر. ک: المیزان، ج ۱۳، ص ۲۳، ذیل آیه ۱ سوره اسراء ، بحث روایی.
- ↑ ادب فنای مقربان ج۳ ص۴۲۲
- ↑ «وَ اللَّهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ كُلَ رَجُلٍ مِنْكُمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِيعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْت»؛ نهجالبلاغه، خطبه۱۷۳.
- ↑ «شَهِدْتُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ (ع) وَ قَدْ وَلَجَ عَلَى فَاطِمَةَ (س) فَلَمَّا أَبْصَرَتْ بِهِ نَادَتْ ادْنُ لِأُحَدِّثَكَ بِمَا كَانَ وَ بِمَا هُوَ كَائِنٌ وَ بِمَا لَمْ يَكُنْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ حِينَ تَقُومُ السَّاعَة»؛ بحارالانوار، ج ۴۳، ص۸.
- ↑ «وَ رَبِ الْكَعْبَةِ وَ رَبِ الْبَنِيَّةِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لَوْ كُنْتُ بَيْنَ مُوسَى وَ الْخَضِرِ لَأَخْبَرْتُهُمَا أَنِّي أَعْلَمُ مِنْهُمَا وَ لَأَنْبَأْتُهُمَا بِمَا لَيْسَ فِي أَيْدِيهِمَا لِأَنَّ مُوسَى وَ الْخَضِرَ (ع) أُعْطِيَا عِلْمَ مَا كَانَ وَ لَمْ يُعْطَيَا عِلْمَ مَا يَكُونُ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ وَ قَدْ وَرِثْنَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وِرَاثَة»؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۲۶۰، روایت ۱.
- ↑ «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْض»؛ نهجالبلاغه، خطبه ۱۸۹.
- ↑ «كُشِطَ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ حَتَّى نَظَرَ إِلَى السَّمَاءِ السَّابِعَةِ وَ مَا فِيهَا وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ حَتَّى نَظَرَ إِلَى الْأَرَضِينَ السَّبْعِ وَ مَنْ فِيهِنَّ وَ فُعِلَ بِمُحَمَّدٍ ص كَمَا فُعِلَ بِإِبْرَاهِيمَ وَ إِنِّي لَأَرَى صَاحِبَكُمْ قَدْ فُعِلَ بِهِ مِثْلُ ذَلِك»؛ بصائرالدرجات، ص ۱۰۸، روایت ۱۰.
- ↑ جلوههای لاهوتی، ج ۱، ص۱۶۶.
- ↑ «اگر نمیدانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل آیه ۴۳.
- ↑ «سپس روز رستخیز آنان را خوار میگرداند و میفرماید: آن شریکهای من که برای آنان (با پیامبران) مخالفت میکردید کجایند؟ و اهل دانش میگویند: بیگمان امروز خواری و عذاب برای کافران است» سوره نحل آیه ۲۷.
- ↑ (أوکیه آن بندی است که بر دهانه مشک میبندند تا آب از آن بیرون نریزد)
- ↑ وبگاه پاسخدهنده (محمد جواد فاضل لنکرانی).
- ↑ " أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُون"؛ الکافی (ط - الإسلامية)، ج۱، ص ۲۶۱، ح۲.
- ↑ " عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: إِنَّا أَهْلَ بَيْتٍ مِنْ عِلْمِ اللَّهِ عَلِمْنَا وَ مِنْ حُكْمِهِ أَخَذْنَا وَ مِنْ قَوْلِ الصَّادِقِ سَمِعْنَا فَإِنْ تَتَّبِعُونَّا تَهْتَدُوا"؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص ۵۱۴، ح۳۴.
- ↑ علم غیب ائمه (ع)، دوفصلنامه مطالعات اهل بیتشناسی، ص ۱۵.
- ↑ " مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى آدَمَ فِي عِلْمِهِ، وَ إِلَى نُوحٍ فِي حِكْمَتِهِ، وَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ فِي حِلْمِهِ، فَلْيَنْظُرْ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ "؛ فخر رازی، تفسیر کبیر، ج ۷، ص ۸۶، ذیل آیه مباهله؛ ینابیع المودة، ص ۲۱۴؛ شرح نهج البلاغه، ج ۲، ص ۲۲۹؛ ابن تیمه، منهاج السنة النبویة، ج ۵، ص ۵۱۰.
- ↑ کافی، ج ۱، ص ۱۹۲.
- ↑ کافی، ج ۱، ص ۱۹۲.
- ↑ " فَبِرُوحِ الْقُدُسِ يَا جَابِرُ عَرَفُوا مَا تَحْتَ الْعَرْشِ إِلَى مَا تَحْتَ الثَّرَى "؛سیّد هاشم بحرانی، ینابیع المعاجز، ص ۷۰.
- ↑ بحار الانوار، ج ۱۸، ص ۲۶۴.
- ↑ عیون اخبار الرضا، ج ۲، صص ۶ – ۱۹۵.
- ↑ پاسخ به شبهات کلامی: امامت، ص ۵۶
- ↑ او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه ۲۶ - ۲۷ .
- ↑ من همان رسول و فرستاده مورد رضایت واقع شده هستم، همان کسی که خداوند متعال او را برای غیب خود پاکیزه گردانید
- ↑ او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه ۲۶ - ۲۷ .
- ↑ آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.
- ↑ و هر چیزی را در نوشتهای روشن بر شمردهایم؛ سوره یس، آیه: ۱۲.
- ↑ ما در این کتاب، هیچ چیز را فرو نگذاشتهایم؛ سوره انعام، آیه: ۳۸.
- ↑ و هیچ چیز پنهانی در آسمان و زمین نیست مگر که در کتابی روشنگر آمده است؛ سوره نمل، آیه: ۷۵.
- ↑ قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه (فصل اول)
- ↑ پرسشها و پاسخهای قرآنی جوانان
- ↑ کلینی، الکافی، ۱ :۲۶۱؛ صفار قمی، بصائر الدرجات: ۱۲۷ ـ ۱۲۹.
- ↑ کلینی، الکافی،۱ :۲۶۱.
- ↑ کلینی، الکافی،۱ :۲۲۷.
- ↑ کلینی، الکافی،۱ :۵۰۹.
- ↑ بررسی دیدگاه متکلمان امامیه دربارۀ گسترۀ علم امام با تکیه بر روایات؛ فصلنامه تحقیقات کلامی؛ شماره۱۵. ص۳۹.
- ↑ (آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس میگزارم یا ناسپاسی میکنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بیگمان پروردگار من بینیازی ارجمند است)؛ سوره مبارکه نمل، آیه ۴۰.
- ↑ اصول کافی ۱/۲۶۳ـ۲۵۵ بحار ۲۶/ ۱۷۹ـ۱۸.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸، (فیض الاسلام).
- ↑ بحار الانوار ۲۶/۱۶۴.
- ↑ بحار الانوار ۲۶/۱۰۲.
- ↑ بحار الانوار ۲۶/۱۰۴.
- ↑ علم غیب از منظر قرآن و سنت
- ↑ همو، الکافی، ج۱؛ ص ۱۹۷ و ۱۹۸؛ همو، بصائر الدرجات، ج۱، ص ۱۱۹ ،۱۹۹، ۲۰۱، ۲۰۲، ۲۶۴ تا ۲۶۹، ۳۵۸.
- ↑ همو، الکافی، ج۱، ص ۲۶۱.
- ↑ آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.
- ↑ «و هر چیزی را در نوشتهای روشن بر شمردهایم»؛ سوره یس، آیه: ۱۲.
- ↑ «ما در این کتاب، هیچ چیز را فرو نگذاشتهایم»؛ سوره انعام، آیه: ۳۸.
- ↑ محمد طبری، دلائل الإمامة، ص۲۳۶.
- ↑ کلینی، محمد، الکافی، ج۴، ص۵۷۷.
- ↑ محمد ابن بابویه، التوحید، ص۱۴۸.
- ↑ کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان، ص۴۵ الی ۴۶.
- ↑ ما سرپرستان امر خداوند متعال و گنجینههای علم خداوند متعال و منبع وحی خداوند متعال میباشیم؛ علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ج ۳، ص ۲۷.
- ↑ و ما را محل نگهداری در آسمان و زمین خود قرار داد، و درخت برای ما سخن گفت؛ شهید اول، الذکری، ص ۲.
- ↑ همانا قطعا من نسبت به آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین ها می باشد و نسبت به آنچه در بهشت و جهنم می باشد، و نسبت به آنچه که بوده و آنچه که خواهد آمد داناتر می باشم. سپس امامعلیه السلام کمی مکث نمودند و این سخن را در نظر شنوندگان کبر تعبیر نمودند، پس فرمودند: من از کتاب خداوند متعال آگاهی پیدا نمودم، خداوند عزوجل در کتاب خود می فرماید؛ در آن تفسیر تمام امور وجود دارد؛ حر العاملی، رسالة التنبیه بالمعلوم، ص ۶۴.
- ↑ خداوند متعال بلند مرتبهتر و با عزتتر و گرامیتر از آن است که فرمانبرداری از بندهای را لازم نماید که علم آسمان و زمین خود را از او پوشیده گردانیده است.
- ↑ اگر نمیدانید از اهل کتاب بپرسید؛ سوره انبیاء، آیه: ۷.
- ↑ منظور از ذکر من هستم و امامان معصوم (ع) اهل الذکر میباشند.
- ↑ شریف مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ج ۳، ص ۱ .
- ↑ و فرهیختگان را چند پایه بالا برد؛ سوره مجادله، آیه: ۱۱.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۲.
- ↑ به درستی که در علی (ع) سنت هزار پیامبر از پیامبران وجود دارد، و بیشک علمی که به همراه حضرت آدم (ع) فرود آمد، گرفته نشده است، و عالمی نیست که بمیرد و علم او از بین برود، همانا علم به ارث برده میشود.
- ↑ حضرت سلیمان (ع) وارث حضرت داوود (ع) میباشد، و همانا حضرت محمد (ص) وارث حضرت سلیمان (ع) میباشد. و بی شک ما وارثان حضرت محمد (ص) میباشیم، و بیشک نزد ما علم تورات و انجیل و زبور، و نیز تفسیر آنچه در الواح بود وجود دارد؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۱،ص ۳۵۹ ذیل ح ۱۰.
- ↑ به خداوند قسم قطعا من نسبت به کتاب خداوند متعال از ابتدا تا انتها، آگاه میباشم، گویا در کف دست من میباشد. در آن رخدادهای آسمان و رخدادهای زمین و رخدادهای آینده و رخدادهای حال وجود دارد. خداوند متعال میفرماید؛ در قرآن کریم تبیین و تفسیر همه چیز وجود دارد؛ لاری، المعارف السلمانیه، ص ۹۱.
- ↑ همانا اسم اعظم خداوند متعال هفتاد و سه حرف میباشد. آنچه در نزد آصف وجود داشت تنها یک حرف بود، که با گفتن آن زمین ما بین او و تخت بلقیس ناچیز شده فرو رفت، پس تخت را با دست خود گرفت و سپس زمین در کمتر از یک چشم بر هم زدن به حالت قبلی خود بازگشت. نزد ما از اسم اعظم هفتاد و دو حرف وجود دارد؛ و یک حرف نزد خداوند متعال می باشد، که آن را مخصوص خود در علم غیب نزد خود قرار داده است. و هیچ توان و نیرویی نیست مگر توسط خداوند بلند مرتبه و بزرگ؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه ج ۴، ص ۴۲۸ ، م ۵۹۱۴ .
- ↑ کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ سوره احزاب، آیه: ۲۳.
- ↑ حمود، تعلیقه علی المعارف السلمانیه، ص ۵۲ .
- ↑ مجلسی، بحارالانوار ص ۲۶۰ ، ح ۶.
- ↑ شیخ صدوق، الخصال، ص ۶ .
- ↑ کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 316 ، باب 4 .
- ↑ علم غیب معصوم، ماهنامه معارف، شماره ۴۸
- ↑ بیانگر هر چیز؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.
- ↑ علم پیامبر و ائمه به غیب (پایاننامه)|علم پیامبر و ائمه به غیب]]، ص۴۸ - ۵۶.
- ↑ كافى، ج ١، ص ٢۶١.
- ↑ او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سروه جن: ۲۶.
- ↑ راوندی قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص ۳۴۳.
- ↑ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۲۶۱.
- ↑ او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه ۲۶ - ۲۷ .
- ↑ از خداوند فرمان برید و از پیامبر؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.
- ↑ کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند؛ سوره نساء، آیه: ۸۳.
- ↑ طبرسی، احتجاج، ج ۱ ص ۲۵۲.
- ↑ آنها دوست میدارند چنان که خود کافر شدند شما (نیز) کافر میشدید تا با ایشان یگانه میبودید پس هیچیک از آنان را دوست مگیرید تا در راه خداوند هجرت کنند و اگر رویگردان شدند هر کجا آنان را یافتید بگیرید و بکشید؛ سوره نساء، آیه: ۸۹.
- ↑ محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۱۲، ص ۳۵۰.
- ↑ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۲۶۱، ح ۲.
- ↑ علم امام؛ ص: ۱۳۵
- ↑ «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) بِمِنًى عَنْ خَمْسِمِائَةِ حَرْفٍ مِنَ الْكَلَامِ فَأَقْبَلْتُ أَقُولُ يَقُولُونَ كَذَا وَ كَذَا قَالَ فَيَقُولُ قُلْ كَذَا وَ كَذَا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا الْحَلَالُ وَ هَذَا الْحَرَامُ أَعْلَمُ أَنَّكَ صَاحِبُهُ وَ أَنَّكَ أَعْلَمُ النَّاسِ بِهِ وَ هَذَا هُوَ الْكَلَامُ فَقَالَ لِي وَيْكَ يَا هِشَامُ لَا يَحْتَجُّ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ بِحُجَّةٍ لَا يَكُونُ عِنْدَهُ كُلُّ مَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ»؛ اصول کافی، جلد ۱، ص۲۶۲.
- ↑ به راستی گمان برای شناخت حقیقت، هیچ بسنده نیست؛ سوره یونس، آیه: ۳۶.
- ↑ ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.
- ↑ توضیح و اثبات این مطلب در تفاسیر شیعه و کتب کلامی آمده و نیز در جلد دوم از کتاب درسهایی از اصول عقاید تألیف نگارنده بحث شده است
- ↑ «عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ عَنْ جَمَاعَةَ بْنِ سَعْدٍ الْخَثْعَمِيِ أَنَّهُ قَالَ: كَانَ الْمُفَضَّلُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَقَالَ لَهُ الْمُفَضَّلُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَفْرِضُ اللَّهُ طَاعَةَ عَبْدٍ عَلَى الْعِبَادِ وَ يَحْجُبُ عَنْهُ خَبَرَ السَّمَاءِ قَالَ لَا اللَّهُ أَكْرَمُ وَ أَرْحَمُ وَ أَرْأَفُ بِعِبَادِهِ مِنْ أَنْ يَفْرِضَ طَاعَةَ عَبْدٍ عَلَى الْعِبَادِ ثُمَّ يَحْجُبَ عَنْهُ خَبَرَ السَّمَاءِ صَبَاحاً وَ مَسَاءً»؛ بصائرالدرجات، صفحه۱۷۶ و اصول کافی، جلد اول، صفحه۲۶۱.
- ↑ «حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِنَ اللَّهَ أَجَلُ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يَحْتَجَ بِعَبْدٍ مِنْ عِبَادِهِ ثُمَّ يُخْفِي عَنْهُ شَيْئاً مِنْ أَخْبَارِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْض»؛ بصائر الدرجات، صفحه۱۷۷، و بحارالانوار، جلد۲۶، صفحه۱۱۰.
- ↑ «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنِ الْحَارِثِ بْن الْمُغِيرَةِ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى وَ عُبَيْدَةَ بْنِ بَشِيرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) ابْتِدَاءً مِنْهُ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ مَا فِي النَّارِ وَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ ثُمَّ قَالَ أَعْلَمُهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ أَنْظُرُ إِلَيْهِ هَكَذَا ثُمَّ بَسَطَ كَفَّيْهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْء»؛ بصائر الدرجات، صفحه ۱۸۰ و بحار الانوار، جلد ۲۶، صفحه ۱۱۱.
- ↑ «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ وَ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا مِنْهُمْ عَبْدُ الْأَعْلَى وَ أَبُو عُبَيْدَةَ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بِشْرٍ الْخَثْعَمِيُّ سَمِعُوا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ قَالَ ثُمَ مَكَثَ هُنَيْئَةً فَرَأَى أَنَّ ذَلِكَ كَبُرَ عَلَى مَنْ سَمِعَهُ مِنْهُ فَقَالَ عَلِمْتُ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْء»؛ اصول کافی، جلد اول، صفحه۲۶۱ و بصائرالدرجات، صفحه۱۸۰.
- ↑ بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.
- ↑ علم برگزیدگان در نقل و عقل و عرفان؛ ص۱۴۷.
- ↑ همانا پيامبر نماز صبح را عقب انداخت و سپس خارج شد و نماز گزارد و فرمود: همانا من زود است كه برايتان حديث كنم چيزى را كه باعث تأخير نماز صبح شد، من بخشى از شب را براى نماز برخاستم و آنچه برايم مقدور بود نماز گزاردم. در نماز چرتى زدم تا اينكه بيدار گشتم، ناگهان پروردگار عزّوجلّ را در بهترين صورت مشاهده نمودم و فرمود: اى محمّد!آيا مىدانى در چه چيزى ملأ اعلى بحث مىكنند؟ عرض كردم: نمىدانم اى پروردگار من!آنگاه مشاهده كردم كه دستانش را بين دو كتف من گذارد تا آنكه سردى انگشتانش را بين سينهام احساس نمودم، و در آن حال بود كه هر چيزى براى من تجلّى نمود و آن را شناختم.
- ↑ پيامبر در ميان ما برخاست و مطالبى را گفت، و هر آنچه تا روز قيامت اتفاق خواهد افتاد بازگو نمود، و آنكه بنا بود حفظ كند حفظ كرده و آنكه قرار بود فراموش كند فراموش نمود...
- ↑ مردم از پيامبر سؤال كردند به حدّى كه از هر جانب از او مىپرسيدند. روزى بيرون آمد و بالاى منبر رفت و فرمود: از من بپرسيد، و از چيزى از من نمىپرسيد جز آنكه براى شما بيان خواهم كرد... مردى كه نزاع مىكرد و او را به غير پدرش مىخواندند در مسجد عرض كرد: اى پيامبر خدا! پدرم كيست؟ حضرت فرمود: نام پدرت حذافه است
- ↑ خداوند براى من زمين را پايين برد به حدى كه مشارق و مغارب آن را مشاهده كردم
- ↑ عرضه شد بر من امتم در صورتهايشان در گل آنگونه كه بر آدم عرضه شد، و كسانى كه به من ايمان مىآورند و كسانى كه كافر مىگردند را به من معرفى كردند. خبر به منافقان رسيد از روى استهزاء گفتند: محمّد گمان كرده كه مىداند چه كسى به او ايمان مىآورد و چه كسى به او كفر مىورزد از كسانى كه هنوز آفريده نشدهاند، در حالى كه ما با او هستيم ولى ما را نمىشناسد. خبر به رسول خدا (ص)رسيد حضرت بالاى منبر رفت و حمد خدا را كرد و بر او ثنا گفت، سپس فرمود: چه شده اقوامى را كه در علم من طعن مىزنند؟ شما از من درباره هرچه بين شما تا قيامت است سؤال كنيد به شما خبر مىدهم. عبدالله بن حذافه سهمى برخاست و گفت: پدرم كيست اى رسول خدا؟! حضرت فرمود: حذافه. عمر برخاست و گفت: اى رسول خدا! راضى شديم كه خدا پروردگار ما و اسلام دين ما و قرآن امام ما و تو پيامبر ما باشى، از ما بگذر خداوند از تو بگذرد. پيامبر (ص) فرمود: آيا دست برمىداريد؟ آيا دست برمىداريد؟.
- ↑ پس به اعتبار صدقش و وجوب اعتقاد به آنچه مىگويد (دانسته مىشود) اينكه تمام آنچه را كه به مردم بعد از آن تعليم داد از جمله امورى است كه هنگامى كه (پردۀ) دنيا براى او بالا رفت آنان را ديد
- ↑ فضالة بن عمير ليثى مىخواست پیامبر (ص) را در حال طواف در سال فتح مكه به قتل برساند. و چون به پیامبر (ص) نزديك شد حضرت به او فرمود: تو فضالهاى؟ گفت: آرى اى رسول خدا! حضرت فرمود: چه در نفس خود مىگذرانى؟ گفت: چيزى نيست مشغول ذكر خدا بودم. پیامبر (ص) خنديد و سپس فرمود: نزد خدا توبه كن. آنگاه دستش را بر سينه او گذاشت و قلبش آرام شد. فضاله مىگفت: به خدا سوگند دستش را از سينهام برنداشت تا اينكه كسى محبوبتر از او نزد من نبود
- ↑ همانا من شما را از پشت سر مىبينم همانگونه كه [از جلو] مشاهده مىكنم
- ↑ آيا قبله مرا در اينجا مشاهده مىكنيد؟ به خدا سوگند! بر من خشوع و ركوع شما مخفى نمىباشد، همانا من شما را از پشت سرم مشاهده مىكنم.
- ↑ ما گمان مىكنيد چيزى از آنچه مىسازيد را بر من مخفى مىداريد! به خدا سوگند كه من از پشت سرم مشاهده مىكنم همانگونه كه از جلو مىبينم.
- ↑ رسول خدا (ص) در تاريكى مىديد همانگونه كه در روشنايى مشاهده مىكرد.
- ↑ همانا من به انتظار شما هستم و گواه بر شما مىباشم، و همانا من نظر مىكنم به حوضم الآن.
- ↑ رسول خدا (ص) بر بلنداى خانهاى از خانههاى مدينه بالا رفت و فرمود: يا مىبينيد آنچه را كه من مىبينم؟ هر آينه من مشاهده مىكنم محل ورود فتنهها را در لابهلاى خانههايتان همانند محل ورود بارانها.
- ↑ خداوند براى من دنيا را كنار زد و من به آن نظر كردم و به آنچه در آن اتفاق خواهد افتاد تا روز قيامت را ديدم گويا نظر به كف اين دستم مىكنم.
- ↑ علم و سلطه غیبی اولیا، ص۲۲و۳۴.
- ↑ هیچکس غیر از اوصیا نمیتواند ادعا کند تمام ظاهر و باطن قرآن در اختیار اوست.
- ↑ منظور از (کسی که علمِ کتاب (قرآن) نزد اوست) کیست؟.
- ↑ منظور ما هستیم، و حضرت علی (ع) اولین ما و افضل ما و بهترین ما بعد از نبی بود.
- ↑ سوره آل عمران آیه ۷.
- ↑ به خدا سوگند هیچ آیهای نازل نشد مگر آن که دانستم درباره چه چیز و در کجا و بر چه کسی نازل شده است، همانا پروردگار به من قلبی عقول (با ادراک و چیز فهم) و زبانی فصیح و روان عطا فرموده است.
- ↑ بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص۱۷۷.
- ↑ روایات مربوط به اینکه راسخان ریشهداران در علم همان امامان معصوم (ع) میباشند.
- ↑ روایات مربوط به اینکه علم به امامان معصوم (ع) داده شده و در سینه های آنان ثابت گردانیده است.
- ↑ تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۱، کتاب حجه، باب ان الراسخین فی العلم هم الائمه» ص۲۱۴، ح۲.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۵۳.
- ↑ بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص۲۳ - ۲۴.
- ↑ آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت؛ سوره نمل، آیه: ۴۰ .
- ↑ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه: ۴۳ .
- ↑ و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز؛ سوره نحل، آیه: ۸۹ .
- ↑ کسی که دانش کتاب نزد اوست؛ سوره رعد، آیه:۴۳.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۳۷.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۵۷.
- ↑ اگر مسندی برای من آماده شود و بر آن بنشینم، هرآیینه برای پیروان تورات به توراتشان داوری کنم و برای پیروان انجیل به انجیلشان حکم میکنم و برای پیروان زبور به زبورشان و برای پیروان قرآن به قرآنشان فتوا میدهم.
- ↑ همانا دانش تمام پیامبران ازآدم تا خاتم در اهلبیت پیامبر جمع شده است و آنان از این دانشهای خدادادی بهرهمندند.
- ↑ در حالی که برخی از فرزندزادگان برخی دیگرند و خداوند شنوایی داناست؛ سوره آل عمران، آیه: ۳۴.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج ۱، ص ۲۲۷.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۵۸.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱۷۹.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۵۹.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، مرآه العقول، ج ۶، ص ۶۷.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۶۱.
- ↑ صفار قمی، محمد، بصائر الدرجات، ص ۱۲۳ - ۱۲۶.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۶۲.
- ↑ صفار قمی، محمد، بصائرالدرجات، ص ۲۵۲.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۶۳.
- ↑ صفار قمی، محمد، بصائرالدرجات، ص ۳۴۵.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۶۴.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج ۱، ص ۲۲۳.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۶۵.
- ↑ نیشابوری، فضل بن شاذان، الایضاح، ص ۱۰۸.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۷۱.
- ↑ کشی، محمد، رجال کشی، ص۲۹.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۷۲.
- ↑ صدوق، محمد، عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۲۳.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۷۳.
- ↑ صفار قمی، محمد، بصائر الدرجات،ص ۲۴۲.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۷۴.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۷۶.
- ↑ عیون اخبارالرضا، ج ۲، ص ۲۲۴.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۸۸.
- ↑ عیون اخبارالرضا، ج ۲، ص ۲۰۷.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۸۸.
- ↑ بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱۰۹.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۲۸.
- ↑ پیامبر در میان ما برخاست و مطالبی را فرمود، و هر آنچه را تا قیامت اتفاق خواهد افتاد بازگو نمود.
- ↑ خداوند زمین را برای من جمع کرد تا حدی که مشارق و مغارب آن را مشاهده کردم.
- ↑ پس رسول خدا (ص) در پیشگاه الهی پسندیده است و ما وارث همان رسولیم که خداوند او را بر آنچه از غیبش خواسته، آگاه کرده است.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۶۰.
- ↑ و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.
- ↑ صدوق، اصول کافی، ج۱، ص۲۶۱.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۶۷.
- ↑ «علی با حق است و حق با علی است؛ از هم جدا نمیشوند تا روز قیامت در کنار حوض بر من وارد شوند»؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج۱۴، ص۳۳۲ / تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۴۲، ص۴۴۹).
- ↑ ج۱،الباب الرابع عشر، صفحه ۲۰۵.
- ↑ «علی با قرآن است و قرآن با علی است؛ هرگز از هم جدا نمیشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند»؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳،ص ۱۲۴ / مجمع الزوائد، الهیثمی، ج۹، ص ۱۳۵/ المعجم الصغیر، الطبرانی، ج۱، ص ۲۵۵ / کنزالعمال، المتقی الهندی، ج۱۱، ص ۶۰۳.
- ↑ «علی از من است و من از علی و هیچ کس جز علی وظایفم را به انجام نمىرساند»؛ (سنن ترمذی، ج۵، ص ۳۰۰، (ترمذی تصریح نموده که حدیث صحیح میباشد ـــ مسند امام احمد حنبل، ج۴، ص ۱۶۵).
- ↑ «عبد اللَّه بن عمر گفت: شنیدم از رسول خدا (ص)، در حالی که از او پرسیده شد که خدای متعال، در شب معراج با چه لغت و زبانی با تو سخن گفت؟ فرمود: به لغت و زبان علی، مرا مخاطب ساخت؛ در آن حال الهام شدم که بپرسم خدایا! تو با من سخن میگویی یا علی با من صحبت میکند؟ خداوند فرمود: ای احمد! من شیء هستم (وجودم) امّا نه مثل دیگر اشیاء و موجودات؛ نه با مردم قیاس میشوم و نه با چیزهای مشابه توصیف میگردم. من تو را از نور خودم آفریدم و علی را از نور تو خلق نمودم، از آن پس به اسرار قلبت آگاه شدم و احدی را نزدیکتر و محبوبتر به قلب و دل تو از علی نیافتم، از این رو به زبان و آوای علی تو را مخاطب ساختم، تا قلبت آرام گیرد»؛ المناقب، الموفق الخوارزمی، ص ۷۸.
- ↑ «جابر بن عبد اللَّه گوید: از رسولالله (ص) شنیدم که به علی (ع) میفرمود: یا علی! مردم از درختان پراکنده و مختلف هستند امّا من و تو از درخت واحدی هستیم. سپس رسولالله (ص) این آیه را قرائت فرمود: "و با باغهایی از انگور و کشت و نخل، از یک بن و غیر یک بن، که از یک آب سیراب میشوند"»؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۲، ص ۲۴۱ / مجمع الزوائد، الهیثمی، ج۹، ص۱۰۰ / میزان الاعتدال، ذهبی، ج۲، ص ۳۰۶.
- ↑ «نبیّ خدا فرمودند: من شهر علم هستم و علی دروازه آن است؛ پس هر که قصد ورود به شهر را دارد باید از دروازه آن وارد شود»؛ (المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۲۶ و ۱۲۷. (وی این روایات از چندین روای نقل نموده و تصریح کرده که روایت صحیح میباشد)؛ این حدیث از روات گوناگون و در بسیاری از کتب روایی اهل سنّت آمده است.
- ↑ وبگاه پرسمان.