آیات مشتمل بر بهره‌مندی معصوم از علم غیب کدام‌اند؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیات مشتمل بر بهره‌مندی معصوم از علم غیب کدام‌اند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

آیات مشتمل بر بهره‌مندی معصوم (ع) از علم غیب کدام‌اند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ جامع اجمالی

معناشناسی غیب و علم غیب

معنای لغوی

«غیب» در لغت به امری که از حس (باطنی و ظاهری) پوشیده باشد، اطلاق شده است، خواه آن چیز هم اکنون تحقق یافته باشد یا بعد از این تحقق پیدا کند؛ ‌این واژه در مقابلِ شهود (شهادت) است به‌ معنای چیزی که با حواس قابل درک باشد[۱]. بنابراین معنای لغوی، اگر در کاربری عرفی عام - و نه اصطلاحی - «علم غیب» گفته شود، یعنی: «علم به هر چیزی که غایب از حواس بشری باشد»؛ چه علومی که قرآن و حدیث و کتب مفسران و متکلمان آن را «علم غیب» نامیده است و چه علومی که قرآن و حدیث و این کتب آن را «علم به غیب» نمی نامند.

معنای اصطلاحی

غیب در دایره‌ای خارج از عرف عام اهل لغت، اصطلاحی است که هم در قرآن کریم و حدیث معصومان از آن یاد شده و هم در آثار تفسیری و اعتقادی:

  1. اصطلاح قرآن و حدیث: واژه «غیب» در کاربری‌های آیات قرآن کریم و روایات، دو استعمال دارد؛ یکی: همان استعمال لغوی (امور پنهان از حواس) و دیگری: معنایی خاص‌تر از معنای لغوی است که تنها شامل اموری می‌‌شود که خدای متعال آگاهی از آنها را تنها به خود اختصاص داده و احدی از مخلوقاتش اعم از انبیاء، ملائکه و غیر ایشان را نیز از آن مطلع نکرده است که اصطلاحاً به آنها، «امور مستأثر» می‌‌گویند[۲]. اما واژه «علم غیب» در استعمالات قرآنی برای علم به هر غیبی اطلاق نشده است؛ بلکه به یکی از دو معنای ذیل آمده؛ کاربری اول: به علم ذاتی و استقلالی به امور غیبی؛ یعنی: علمی که از کسی گرفته نشده (علم غیر مستفاد)[۳]، و کاربری دوم: به خصوص علوم مختص به خدای تبارک و تعالی که در تعبیر روایات، علم مستأثر نامیده شدند[۴]. در این اصطلاح، علم به غیب فقط به علوم اختصاصی خداوند متعال (علم مکنون و مستأثر) که ذاتی بوده و اکتسابی نیستند اطلاق می‌شود و به علم دیگران اگرچه به تعلیم الهی یا اعطای او باشد غیب گفته نمی‌شود[۵].
  2. اصطلاح مفسران و متکلمان: واژه «غیب» در آثار تفسیری و اعتقادی نیز به دو گونه استعمال شده است؛ یکی: همان استعمال لغوی (امور پنهان از حواس)[۶]. این معنا هم شامل غیب مطلق و غیب نسبی می‌‌شود و هم شامل غیب به معنای «امور مستأثر» و امور غیر آن. و دیگری: معنای خاص که تنها به اموری اشاره دارد که دانستن آنها فقط در اختیار خدای تبارک و تعالی است (امور مستأثر). اما واژه «علم غیب» در استعمالات مفسران و متکلمان به همان دو معنایی که در اصطلاح قرآنی گذشت استفاده شده است. بنابر این، علم غیب در کاربری اول خود گاهی به کیفیت خاصی از دانش اطلاق می‌شود که ذاتی و غیرتبعی بوده و از دیگران فراگیری نشده باشد (یعنی مستفاد نباشد)[۷] و در کاربری دوم خود گاهی به خصوص علوم خاص الهی اطلاق شده است. لذا در این اصطلاح (چه در کاربری اول و چه در کاربری دوم) نیز، علم به غیب، مختص ذات خداوند است و به علم غیر خدا - هرچند ویژه باشد - به صورت مطلق «علم غیب» گفته نمی‌شود[۸]؛ بلکه به طور شایع، از لفظ «اطلاع بر مغیبات»[۹] یا «اِخبار از غیب»[۱۰] استفاده کرده‌اند. البته این بدان معنا نیست که مفسران یا متکلمان علم غیب را در معنای لغوی استفاده نکرده‌اند[۱۱] و بی‌شک، در این کاربری لغوی، دقت علمی رعایت نشده و باعث ایجاد شبهه نیز گشته است[۱۲].

آگاهی بندگان برگزیده از امور غیبی

گرچه طبق برخی از آیات قرآن کریم علم غیب - به طور مطلق - از آنِ حضرت حق است و هیچ موجودی از آن برخوردار نیست؛ مانند آیه: ﴿لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ[۱۳] و آیه: ﴿إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ[۱۴]، اما آیاتی دیگر مانند: ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ[۱۵] و ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ[۱۶] اشاره به اراده خداوند مبنی بر تعلیم امور غیبی به برخی از برگزیدگان الهی دارند. بنابراین، هیچ فرد مسلمانی نمی‌تواند در چنین مسأله‌ای که مورد تأیید قرآن است تردید داشته و آن را انکار کند[۱۷].

از بررسی آیات و روایات می‌توان به این نتیجه رسید که از منظر قرآن و حدیث، «علم غیب» به آن دسته آگاهی‌های فراطبیعیای گفته می‌شود که تنها به خدای متعال اختصاص داشته و احدی از مخلوقات عالم دسترسی مستقیمی به آن علوم ندارد. اما پاره‌ای از این علم، قابل تعلیم به برخی از آفریده‌های خاص خدا (مانند: انبیا و فرشتگان) که در این‌صورت، آیات و روایات آن را «اطلاع از غیب الهی» می‌نامند و نه «علم غیب». البته به این‌گونه علوم مختص الهی که به بندگان، افاضه می‌‌شوند اصطلاحاً علم لدنی یا علم ویژه می‌نامند[۱۸].

آیات دال بر آگاهی یافتن برگزیدگان الهی از امور غیبی

آیات ثابت کننده آگاهی یافتن برگزیدگان الهی از امور غیبی بسیارند که به چند دسته کلی تقسیم می‌‌شوند:

نخست: آیات دال بر آگاهی برگزیدگان الهی از امور غیبی بدون ذکر نام آنان

  1. آیه ۱۷۹ سوره آل عمران؛ ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ[۱۹]: این آیه، صراحت دارد که افراد برگزیده‏‌ای از جانب خداوند، به عنوان «رسول» انتخاب می‌‏شوند و به اذن و امر پروردگار از امور غیبی آگاهی می‌یابند.
  2. آیات ۲۶ و ۲۷ سوره جن؛ ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ[۲۰]: این آیات صراحت کامل دارند که برگزیدگان از رسولان، به افاضه خداوند از غیب الهی آگاهی می‌یابند[۲۱].

دوم: آیات دال بر آگاهی پیامبران از امور غیبی با ذکر نام ایشان

  1. آیات ٣١ تا ٣٣ سوره بقره؛ ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا تا جایی که می‌فرماید: ﴿قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ[۲۲]: این آیات، آگاهی حضرت آدم (ع) از برخی حقایق پنهان از دیدگاه فرشتگان را بیان می‌کند.
  2. آیات ۴۲ تا ۴۹ سوره یوسف؛ ﴿وَقَالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنبُلاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ تا جایی که می‌فرماید: ﴿ثُمَّ يَأْتِي مِن بَعْدِ ذَلِكَ عَامٌ فِيهِ يُغَاثُ النَّاسُ وَفِيهِ يَعْصِرُونَ[۲۳]: این آیات، مربوط به تعبیر خواب پادشاه مصر توسط حضرت یوسف (ع). طبق این آیات، آن حضرت از سه امر پنهانی: هفت سال نعمت فراگیر و وضع کشاورزی خوب؛ هفت سال قطحی و خشک سالی و بسته شدن درهای رحمت به روی مردم؛ باز شدن دوبارۀ درهای رحمت و فراگیری نعمت‌های الهی، پرده برداشته است.

و آیات فراوان دیگر[۲۴] که بیانگر آگاهی غیبی پیامبران الهی چون آدم، نوح، یعقوب، یوسف، صالح، داوود، سلیمان، عیسی (ع) و پیامبر خاتم (ص) است[۲۵].

سوم: آیات دال بر آگاهی امامان از امور غیبی

برخی از آیات قرآنی به همراه تفسیر روایی آنها، دلالت بر آگاهی امامان دوازده‌گانه (ع) از امور غیبی دارند، مانند:

  1. آیه ۴۳ سوره رعد؛ ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۲۶]: خدای متعال در این آیه، به پیامبر خود دستور می‌دهد بگوید که خدا و کسی که دانش کتاب نزد اوست برای گواهی‌دادن میان پیامبر و امت کافی است. در تفسیر و شأن نزول این آیه، مفسّران شیعه و سنی، نظرات متفاوتی داده‌اند؛ مثلاً: برخی گفته‌اند «کتاب» یعنی لوح محفوظ و «عالِم به کتاب» در آیه «خدا»[۲۷]، یا «جبرئیل» است[۲۸]، که هر دو تفسیر با مشکلات جدی روبه‌رو هستند[۲۹]، لکن اهل بیت (ع)، امام علی و امامان دوازده‌گانه (ع) را به عنوان مصداق ﴿مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ معرفی کرده‌اند[۳۰]. حال مراد از «کتاب» چیست؟ مهم‌ترین احتمالاتی که مفسّران شیعه و سنی داده‌اند اینکه: «قرآن کریم»[۳۱] باشد یا «لوح محفوظ» و به عبارتی «کتاب مبین»؛ زیرا کتاب مبین در اکثر تفاسیر مسلمین، به «لوح محفوظ» تفسیر شده است[۳۲]. حال مراد از کتاب در تعبیر ﴿عِلْمُ الْكِتَابِ، چه قرآن باشد و چه لوح محفوظ، دلالت آن بر آگاهی از امور غیبی، تام و کافی است؛ زیرا آیات الهی، از سویی، قرآن را مشتمل بر همه چیز معرفی کرده است: ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ[۳۳]. و از سوی دیگری «کتاب مبین» را حاوی علم همه ذرات هستی شناخته است: ﴿وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ[۳۴]. بنابر این، کسی که «علم‌الکتاب» دارد، حداقل او آگاه از ظاهر و باطن قرآن است و چنین علمی مانند آگاهی دیگران از قرآن، با تعلیم و اکتساب به دست نیامده، بلکه موهبتی از جانب خداوند متعال است و بر این اساس، این علم شامل «آگاهی بر امور غیبی» نیز هست[۳۵].
  2. آیات ۲۶ و ۲۷ سوره جن؛ ﴿عالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ[۳۶]: این دو آیه که بر علم غیب گسترده خداوند دلالت دارند، بیان می‌‌کنند که افراد مورد رضای خداوند که پیامبر (ص) و نیز معصومین (ع) در زمره آنها هستند، به اذن خداوند بر بخشی از علم غیب آگاهی پیدا می‌کنند[۳۷] که از آن به علم لدنی یا ویژه تعبیر می‌شود. هرچند این آیه امکان آگاهی از غیب را برای رسولان برگزیده الهی ثابت می‌نماید اما به واسطه برخی روایات مثل روایاتی که امامان معصوم (ع) را وارثان علم نبی (ع) می‌دانند، می‌توان ائمه (ع) را نیز مصداق این آیه برشمرد. راوی می‌گوید: امام رضا (ع) به من فرمود: «اگر به تو خبر دهم در این روزها، یکی از بستگان تو کشته خواهد شد، آیا گفته مرا تصدیق می‌کنی؟» عرض کردم: خیر، زیرا جز خداوند متعال کسی علم غیب نمی‌داند. امام رضا (ع) آیه ﴿عالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ[۳۸] را تلاوت نمود و بعد فرمود: «رسول خدا (ص) مورد رضا و پسند خداست، و ما وارثان همین رسولی هستیم که خداوند او را بر غیب خود که می‌خواهد آگاه نموده و آن حضرت علم به وقایع گذشته و بعد روز قیامت را به ما آموخته است»[۳۹][۴۰]
  3. آیات ۷۷ تا ۷۹ سوره واقعه؛ ﴿إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ[۴۱]: کتاب مکنون در اقوال اکثر مفسران، همان لوح محفوظ است[۴۲] که در آنجا علم غیب قرار دارد و مطهرون و پاکانی که صلاحیت درک لوح محفوظ را دارند، همان کسانی هستند که قرآن مجید درباره آنها فرموده: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۴۳]. طبق روایات شیعه و اهل سنت[۴۴]، آنها همان اهل بیت پیامبر (ص)، علی (ع)، فاطمه (س) و فرزندان ایشان هستند.

چهارم: آیات دال بر آگاهی غیر پیامبران و امامان از امور غیبی

مانند آیه: ﴿إذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِينَ[۴۵] که خبر از آگاهی غیبی حضرت مریم (س) از عطای فرزندی از جانب خداوند با ویژگی‌های خاص داده است و آیات دیگری که از آگاهی غیبی مادر حضرت موسی (ع)[۴۶] و همسر حضرت ابراهیم (ع)[۴۷] پرده برداشته‌اند[۴۸].

نتیجه‌گیری

آیات فراوانی از قرآن کریم که - به تنهایی یا به کمک تفسیر آنها از احادیث شریف - دلالت بر آگاهی پیامبران و امامان (ع) و برخی دیگر از بندگان مورد رضایت خدا از امور غیبی می‌‌کند، به گونه‌ای که کسی که به قرآن ایمان داشته باشد نمی‌تواند این مسئله را انکار کند. بر‌ این اساس، از آنجا که در خود قرآن کریم آیاتی وجود دارد که اشاره به امکان آگاهی برخی برگزیدگان الهی به اذن و اراده خدا از بخشی از علوم اختصاصی خدا دارد به آگاهی غیر خدا از امور غیبی، «علم به غیب» گفته نمی‌شود، بلکه از آن به علم لدنی یا علم ویژه تعبیر می‌شود و اگر در مواردی به آن «علم غیب» گفته شده از باب مسامحه یا حمل بر معنای لغوی و عرفی غیب است.

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت‌الله سلطان الواعظین؛
سلطان الواعظین در کتاب «شب‌های پیشاور» در این باره گفته است:

«خداوند می‌‏فرماید: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ[۴۹]. این آیه صراحت کامل دارد که برگزیدگان و رسولان، مستثنای علم غیب هستند که خداوند به آن‏ها افاضه می‌‏کند. در سوره آل عمران نیز می‌‏فرماید: ﴿مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء[۵۰]. این آیه نیز صراحت دارد که افراد برگزیده‏ای از جانب حق، به عنوان رسول انتخاب می‌‏شوند و به اذن و امر پروردگار، عالم به علم غیب می‌‏شوند. استثنایی که در این دو آیه وجود دارد بدین معنا است که علم غیب جزو ذات پروردگار است ولی کسانی نیز مستثنی شده‏‌اند.

در آیات دیگری از قرآن مجید، این موارد استثنا به صراحت مشخص شده است. در سوره آل عمران، حضرت عیسی به قوم خود بنی ‏اسرائیل می‌‏فرماید: ﴿وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ[۵۱]. در سوره کهف می‌فرماید: ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ [۵۲] آیا رسیدن وحی به پیامبران، چیزی جز افاضه علم حق تعالی به دریافت کنندگان وحی است؟ آیه دیگری از سوره کهف صراحت دارد که به پیغمبر، علم لدنی آموختیم: ﴿وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا [۵۳] و آموزش این علم، چیزی جز علم غیب نیست در اینجا نیز پیغمبر مستثنی شده است. لذا چون این استثنائات محدود و مخصوص برگزیدگان حق تعالی است، هر کس دیگری چنین ادعایی کند، کذاب و بازیگر است. بنابراین با توجه به آیات مذکور، دریافت وحی و افاضه علم غیب به پیامبران و رسولان برگزیده خداوند اثبات می‌‏شود»[۵۴]
۲. آیت‌الله سبحانی؛
آیت‌الله جعفر سبحانی در کتاب «آگاهی سوم یا علم غیب» در این باره گفته است:

«در قرآن مجید آیاتی وجود دارد که آشکارا آگاهی پیامبران و برخی از بندگان خاص خدا را از امور پنهان از حس، تصدیق می کند و هیچ فرد مسلمانی که قرآن را وحی آسمانی می داند پس از دقت در مفاد آنها، نمی‌تواند در این مسأله تردید داشته باشد. این آیات بر دو گروه‌اند:

  1. آیاتی که به طور کلی آگاهی پیامبران را از غیب، تصدیق می‌کند و می‌فرماید: خداوند پیامبران خویش را از امور پنهان، آگاه می‌سازد.
  2. آیاتی است که به روشنی گواهی می‌دهد پیامبران در موارد مخصوصی، از غیب خبر داده‌اند و یا برخی از بندگان خدا که پیامبر (ص) هم نبوده‌اند مانند مادر موسی (ع) با جهان غیب ارتباط پیدا کرده و از امور پنهانی آگاه شده‌اند، و در حقیقت، آن نویدی که در آیات گروه اوّل داده شده که خداوند برخی از بنـدگان خـود را از غیب آگاه می‌سازد در آیات گروه دوم جامه تحقق پوشیده و در پاره‌ای از موارد از غیب خبر داده اند و یا از غیب آگاه شده‌اند.

آیات گروه نخست:

١. ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ[۵۵] چه تعبیری روشن تر از این که می‌رساند خداوند، بندگان عادی خود را از غیب آگاه نمی‌کند و این فضیلت برای پیامبران است که بندگان برگزیده خداوند هستند[۵۶].

٢. ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا[۵۷] مفاد آیه بسیار روشن است و به خوبی می فهماند که علم غیب، از خدا است و او فرستادگان خود را از غیب آگاه می کند[۵۸].

٣. ﴿وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجْنُونٍ وَلَقَدْ رَآهُ بِالأُفُقِ الْمُبِينِ وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ[۵۹] بنابراین به خوبی از آیه برمی‌آید که خداوند رسول گرامی (ص) خود را توسط فرشته وحی بر غیب آگاه کرده است[۶۰]. این بود آیات گروه نخست که به طور کلی آگاهی پیامبـران و فرستادگان و بندگان برگزیده او را تصـدیق می‌کند و در صورتی که دقت شود در دلالت این آیات جای هیچ شک و شبهه‌ای نیست. البته برخی از دانشمندان، آیات دیگری را هم در این ردیف به شمار آورده‌اند.

آیات گروه دوم:

در این بخش آیاتی عنوان می‌شود که به روشنی گواهی می‌دهند پیامبران و برخی دیگر از بندگان خدا در موارد مخصوصی از غیب خبر داده‌اند و از امور پنهان از حس آگاه شده‌اند و آن نویدی که در آیات گروه نخست وارد شده که خداوند پیامبران خود را از غیب آگاه می‌کند در این آیات جامه تحقق پوشیده و آن "امکان" به مرحله "فعلیت و تحقق" رسیده است.

اینک بیان آیات:

۴. ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ[۶۱] دقت در معنای این سه آیه ما را به این حقیقت رهبری می کند که خداوند یک سلسله حقایقی را که از دیدگاه فرشتگان پنهان بود به آدم (ع) آموخت و سپس آدم (ع) به دستور خداوند آنان را از این "غیب" آگاه ساخت. توضیح این که: "اسماء" جمع "اسم" به معنی نام است ولی در این جا مقصود این نیست که فقط نام های موجودات زمینی و آسمانی را به او تعلیم کرد زیرا فرا گرفتن نام تنها، بدون آشنایی با حقیقت آن، برای آدم (ع) امتیازی نخواهد بود، بلکه منظور این است که خداوند، را از حقایق موجودات آگاه ساخت گواه این مطلب این است که در آیه شریفه﴿ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ ضمیر جمع عاقل "هم" آورده شده است در صورتی که اگر منظور فقط "اسماء" بود باید "عرضها" گفته می‌شد زیرا در جمع غیر عاقل ضمیر مفرد مؤنث "ها" آورده می‌شود[۶۲].

۵. ﴿وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لا تَذَرْ عَلَى الأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلا يَلِدُوا إِلاَّ فَاجِرًا كَفَّارًا[۶۳] این پیامبر عالیقدر این جا از دو مطلب کاملاً مخفی و پنهان، خبر داده است.

  1. از این به بعد هیچ یک از آن کافران به وی ایمان نخواهند آورد به دلیل این که نابودی آنان را از خداوند درخواست کرد.
  2. اگر این گروه بمانند، از نسل آنها جز بدکار و ناسپاس کسی متولد نخواهد شد. این خبر غیبی حضرت نوح (ع) را از دو راه زیر می توان توجیه کرد:
    1. نوح بر اثر معاشرت با آن مردم از روحیات و تمایلات باطنی آنان آگاه شد و روی محاسبات شخصی یقین پیدا کرد که آنان هرگز ایمان نخواهند آورد و آگاهی او از آینده قوم خود معلول تجربه و آمیزش او با آنان بود. این توجیه مناسب مقام نبوت و رسالت شخصیتی مانند حضرت نوح (ع) نیست زیرا معنی این توجیه این است که نوح روی استنباط‌های شخصی و حدس خود تکیه کرده، و بر اساس چنین حدسی برای یک جمعیت بزرگ خواهان عذاب و نیستی شده است و روشن است که هرگز نمی‌توان بر اساس حدس و گمان و استنباط شخصی، درخواست نابودی یک ملّت را نمود.
    2. توجیه دوم این که آگاهی از این مطلب را از خدا آموخته و خداوند به او خبر داده بود که قوم او از این پس ایمان نخواهنـد آورد و اگر بمانند، از آنها جـز بدکار و ناسپاس، متولد نمی‌شود. قرآن مجید توجیه دوم را تأیید می‌کند زیرا می‌فرماید: ﴿وَأُوحِيَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَن يُؤْمِنَ مِن قَوْمِكَ إِلاَّ مَن قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ[۶۴] از این آیه برمی‌آید که آگاهی نوح از آینده قوم خود از راه وحی الهی بوده است و وحی یکی از راه های آگاهی از غیب است[۶۵].

۶. ﴿إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ قَالَ يَا بُنَيَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ * وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۶۶] از این آیات استفاده می‌شود که حضرت یعقوب (ع) از حقیقت رؤیای فرزندش آگاه گردید و فهمید که او در آینده مقام بس بلندی به دست خواهد آورد.[۶۷] و روشن است که تأویل و تعبیر خواب و آگاهی از حقیقت آن یک نوع آگاهی از غیب است و خداوند گروه مخصوصی را مشمول این لطف قرار می دهد.

٧. ﴿اذْهَبُواْ بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلاَ أَن تُفَنِّدُونِ[۶۸] یعقوب (ع) که از نظر ظاهر از یوسف خبری نداشت و نمی‌دانست که او در مصر است و خود را به برادران، معرفی کرده است و برادرانش با این خبر مسرت‌انگیز به سوی کنعان روانه هستند، می‌گوید: «من بوی یوسف را می‌شنوم» این آگاهی از غیب است که خدای متعال در این مورد در اختیار یعقوب (ع) گذارده است.

٨. ﴿رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ[۶۹] در این آیه تصریح شده است که خداوند به یوسف (ع) تعبیر و تأویل رؤیا را که خود شعبه‌ای از آگاهی از غیب می‌باشد آموخته است.

٩. ﴿وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانَ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ قَالَ لاَ يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَن يَأْتِيَكُمَا ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لاَّ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائِي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَا أَن نُّشْرِكَ بِاللَّهِ مِن شَيْءٍ ذَلِكَ مِن فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ* يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ * مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ * يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِن رَّأْسِهِ قُضِيَ الأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ[۷۰] و به تصریح قرآن مجید همین طور هم شد. یکی از آنان نجات یافت و ساقی دربار گشت و دیگری اعدام شد. روشن است که این تعبیر خواب از خبرهای غیبی حضرت یوسف به شمار می‌آید.

۱۰. ﴿وَقَالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنبُلاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ يَا أَيُّهَا الْمَلأُ أَفْتُونِي فِي رُؤْيَايَ إِن كُنتُمْ لِلرُّؤْيَا تَعْبُرُونَ قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلامٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الأَحْلامِ بِعَالِمِينَ وَقَالَ الَّذِي نَجَا مِنْهُمَا وَادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَاْ أُنَبِّئُكُم بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فِي سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنبُلاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ لَّعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ * قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَبًا فَمَا حَصَدتُّمْ فَذَرُوهُ فِي سُنبُلِهِ إِلاَّ قَلِيلاً مِّمَّا تَأْكُلُونَ* ثُمَّ يَأْتِي مِن بَعْدِ ذَلِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَأْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلاَّ قَلِيلاً مِّمَّا تُحْصِنُونَ* ثُمَّ يَأْتِي مِن بَعْدِ ذَلِكَ عَامٌ فِيهِ يُغَاثُ النَّاسُ وَفِيهِ يَعْصِرُونَ[۷۱] در این داستان یوسف در تعبیر خواب پادشاه، از سه امر پنهانی پرده برداشت و خبر داد که:

  1. هفت سال نعمت همه جا را فرا می گیرد و وضع کشاورزی بسیار خوب است.
  2. پس از آن، هفت سال قطحی و خشک سالی پیش می آید که درهای رحمت به روی مردم بسته می گردد.
  3. سال پانزدهم بار دیگر رحمت حق، همه را فرا می گیرد و مردم از نعمت های بزرگ الهی برخوردار می شوند.

١١. ﴿وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُواْ فِي دَارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ[۷۲] به تصریح قرآن مجید همین طور هم شد یعنی پس از سه روز عذاب الهی آنان را فرا گرفت. چه خبر غیبی بالاتر از این، که پیامبری از سرنوشت مردمی که به معجزه الهی، احترام نگذاردند خبر می دهد و می‌گوید: بیش از سه روز در جهان زنده نخواهید بود و عذاب الهی شما را نابود می‌کند؟

١٢. ﴿وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ[۷۳] آیا آشنا بودن داوود و سلیمان به زبان پرندگان و آگاه بودن از مقصود آنان جز آگاهی از غیب است؟

١٣. ﴿حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ[۷۴] آیا آگاه بودن از زبان مورچگان آگاهی از غیب، آگاهی خارج از قلمرو حس عادی بشر نیست؟

١۴. ﴿وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ * فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ[۷۵] «سلیمان گفت : چرا هدهد را نمی‌بینم؟ مگر او غایب است؟...کمی بعد، هدهد آمد و به سلیمان گفت: چیزی دیده‌ام که تو ندیده‌ای و برای تو از "سبا" خبری درست و یقینی آورده‌ام...». آیا فهمیدن زبان هدهد آگاهی از غیب نیست؟

١۵. ﴿وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ[۷۶]

١۶. ﴿يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ[۷۷] آیا خبر دادن عیسی از آمدن پیامبر اسلام (ص) که آمدن او حدود ششصد سال با عیسی (ع) فاصله دارد اخبار از غیب نیست؟

١٧. ﴿وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ[۷۸] دقت در مجموع آیه، بخصوص جمله آخر ﴿نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ به روشنی گواهی می دهد که خداوند او را از غیر راه وحی قرآنی از پس پرده غیب آگاه ساخته بود. از آیاتی که تا اینجا نقل شد به خوبی استفاده می‌شود که پیامبران الهی چون آدم، نوح، یعقوب، یوسف، صالح، داوود، سلیمان، عیسی (ع) و پیامبر اسلام (ص) از غیب خبر داده‌اند. و اکنون برخی از آیاتی که دلالت می‌کند که افرادی غیر از پیامبران هم از غیب آگاهی داشته‌اند نقل می‌شود تا واضح گردد که آگاهی از غیب منحصر به پیامبران الهی نیست بلکه خدا به هر یک از بندگان خاص خود که بخواهد چنین عنایتی می‌کند و او را با غیب این جهان آشنا می‌سازد.

١٨. ﴿إِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلاً وَمِنَ الصَّالِحِينَ[۷۹] آیا آگاه شدن مریم که شوهر هم نداشت از این که خدا فرزندی به این نام و این خصوصیات به او لطف می کند آگاهی از غیب نیست آیا معنی آگاهی از غیب جز این است که انسان از اموری که از نظر مردم پنهان است آگاه گردد؟.

١٩. ﴿وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُواْ سَلامًا قَالَ سَلامٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ فَلَمَّا رَأَى أَيْدِيَهُمْ لاَ تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُواْ لاَ تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِن وَرَاء إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَاْ عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ[۸۰] آیا آگاه شدن همسر حضرت ابراهیم از این که در پیری خدا بـه او فرزندی عطا می کنـد جز آگاهی از غیب اسـت؟ آیا چنیـن موضوعـاتی که توسط فرشتگان در اختیـار بنـدگان خـدا که پیامبر هم نیستند گذارده می‌شود جز تعلیم و آگاه کردن از غیب است؟

٢٠. ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلا تَخَافِي وَلا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ[۸۱] از این آیه برمی آید که مادر موسی از آینده او و از این که خدا او را حفظ می کند و به مادر، برمی گرداند؛ آگاه شد آیا اینها جز آگاهی از غیب است؟.

با دقت در این بیست آیه ای که یاد شد جـای هیـچ شک و تردیـدی در این مسألـه باقی نمی مانـد و روشـن می‌شود که امکان آگاهی پیامبـران و برخی دیگر از بندگان خدا، از غیـب و نیز فعلیت و تحقق آن، یکی از مسائل مسلم قرآن مجید است بنابراین کسی که به قرآن ایمان داشته باشد نمی تواند آگاهی از غیب را برای بشر، غیر ممکن بداند و بگوید آگاهی از غیب اختصاص به خدا دارد، و برای اثبات این حرف نادرست، به آیاتی که ظاهراً علم غیب را به خدا اختصاص می دهد، استدلال کند.[۸۲]» [۸۳].
۳. حجت الاسلام و المسلمین ایزدخواه و خانم نیری؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد ابراهیم ایزدخواه و خانم عصمت نیری در مقاله «بررسی تفسیری آیات انحصار و شمول علم غیب پیامبران» در این‌باره گفته‌اند:

«آیات مثبته علم غیب به نحو اجمال: این آیات بر آگاهی پیامبر (ص) از غیب گواهی می‌دهند، مثل ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ [۸۴]، ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ[۸۵] مفاد آیه می‌فهماند که علم غیب، از خدا است و او فرستادگان خود را از غیب آگاه می‌کند[۸۶]

آیات بیانگر شهادت بر اعمال انسان: از این آیات استفاده می‌شود افزون بر خدا و ملائکه و اعضا و جوارح، انسان‌هایی نیز مانند پیامبران و امامان شاهد و ناظر بر اعمال مردم‌اند که از اعمال و نیات قلبی آنان آگاهند. این علم و آگاهی اگرچه از سنخ شهادت و حضور است و از نظر مفهوم لغت در مقابل غیب قرار می‌گیرد، ولی منظور از علم غیب در اینجا کلیه علومی است که از طرق و اسباب غیر عادی به انسان برسد، قهراً این‌گونه آگاهی‌ها نیز از علوم عادی و غیب شمرده خواهد شد. پیامبران و امامان، گواهان بر اعمال شمرده شده‌اند، چنان‌که خدای متعال می‌فرماید: ﴿وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ [۸۷]»[۸۸]»[۸۹].
۴. حجت الاسلام و المسلمین ایمانی؛
حجت الاسلام و المسلمین ایمانی در پاسخ به سؤالی مرتبط به علم غیب در این باره گفته است: «﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ[۹۰]، ﴿تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ[۹۱] و ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ[۹۲] از این آیات معلوم می‌شود که نبی اکرم (ص) از طریق وحی بر اموری غیبی آگاه می‌شد. پس اگر آن جناب به قرآن کریم علم داشت، یقیناً به علوم غیبی مستور در آن نیز عالم بود. و شکّی نیست که آن حضرت به تمام اسرار و رموز قرآن علم داشته است؛ چون اگر فرض کنیم که آن حضرت به تمام اسرار قرآن علم نداشته دو حالت وجود خواهد داشت یا غیر او هم به آن اسرار علم ندارد یا غیر آن حضرت به آن اسرار علم دارد. فرض اوّل محال است چون لازم می‌آید خدا با نازل نمودن آن اسرار، که هیچکس آنها را نخواهد فهمید، کار لغوی انجام داده باشد؛ و خداوند حکیم منزّه از انجام کار لغو می‌باشد. فرض دوم نیز محال است چون لازمه‌اش افضلیّت غیر رسول الله (ص) بر آن حضرت می‌باشد؛ در حالی که اوّلاً محال است افراد یک امّت از پیامبر (ص) خودشان افضل باشند؛ ثانیاً اجماع مسلمین و روایات متواتر، دلالت بر این دارند که آن حضرت اشرف و افضل مخلوقات می‌باشد. پس نتیجه می‌گیریم که آن حضرت بر تمام اسرار قرآن کریم علم داشته است»[۹۳].
۵. آقای دکتر اس‍دی‌ گ‍رم‍ارودی‌ (مدیر گروه معارف دانشگاه صنعتی شریف)؛
آقای دکتر محمد اسدی گرمارودی در کتاب «علم برگزیدگان در نقل و عقل و عرفان» در این‌باره گفته است:

«آیاتی در قرآن کریم نشان می‌دهند که خداوند خواسته برخی از برجستگان عالَم، از غیب مطّلع باشند؛ مثلاً در آیه۱۷۹ از سوره آل‌عمران آمده است: ﴿وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء [۹۴]

در قسمت اول آیه می‌فرماید که خداوند نمی‌خواهد شما یعنی عامه مردم بر غیب مطّلع شوید؛ چون همگی مردم، ظرفیت ندارند و قطعاً عدم توانایی در این امر عظیم، مشکلات بسیاری ایجاد خواهد کرد؛ امّا در ادامه آیه با کلمه ﴿لَكِنَّ می‌فهماند که استثنا هم در کار هست و خداوند برای عده خاصّی که رسولان و برگزیدگان او هستند، این امر را خواسته است.

تأیید قوی‌تر و روشن‌تر همین معنا در آیه ۲۶ و۲۷ از سوره جن آمده است که می‌فرماید: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ[۹۵] در این آیه تصریح شده است که خداوند می‌خواهد کسانی از رسولان او عالم به غیب باشند و این امر مورد رضایت اوست. در آیات دیگری نیز بیان می‌دارد که برخی از امور غیبی را به برخی از انبیا وحی کرده و از این طریق آنها را با حقایق عالم پنهانی آشنا ساخته است؛ برای مثال در آیه ۴۴ از سوره آل‌عمران می‌خوانیم: ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ[۹۶].

آیه فوق که در ادامه بیان وقایع زندگی حضرت مریم (س) است، می‌فرماید حقایقی پنهان از نظر عامه مردم را که خدا می‌داند، به پیامبرش وحی نموده و از این طریق ایشان را بر غیبی از غیوب عالم آگاه ساخته است. خداوند در سوره هود نیز ضمن بیان رسالت حضرت نوح (ع) و مشکلات و حالات آن حضرت می‌فرماید: ﴿تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا [۹۷]. حقایقی که برای همه غیب بوده و بدون وحی و عنایت پروردگار برای شخص نبی هم غیب بوده و ایشان از آن بی‌اطلاع بوده‌اند، در اثر وحی بر ایشان آشکار شده و آن حضرت دانای این غیب شده‌اند.

از این دسته از آیات مشخص می‌شود که خداوند خواسته است که برگزیدگانی از انبیا غیب را بدانند، لذا به برخی از انبیا امور غیبی را وحی کرده است. اگر جز خدا هیچ کس از غیب مطّلع نباشد، پس این آیات چه می‌شود؟ آیا می‌توان گفت که احدی از علم غیب مطّلع نیست؟

از تعمّق و تدبّر در دو دسته از آیات بیان شده نتیجه می‌شود که:

اولاً: علم غیب بالذات و بالاستقلال از آنِ حضرت حق است و هیچ موجودی غیر از خدا این‌گونه نیست؛ امّا دیگرانی هستند که با خواست خدا و بالعرض، عالِم به غیب هستند؛ یعنی نفی علم غیب از غیر خدا، نفی علم غیب بالذات و بالاستقلال و مطلق است؛ امّا بالعَرَض و به تبع اذن الهی، برگزیدگانی هم هستند که غیب می‌دانند.

ثانیاً: خداوند خود خواسته و اجازه فرموده تا رسولان و مأموران او این مقام را داشته باشند؛ همان‌گونه که حضرت عیسی (ع) می‌فرماید: ﴿أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ [۹۸] هرکس که با فرهنگ و زبان قرآن آشنا و توحید قرآنی را دریافته باشد، می‌داند که آفرینش، مرده را زنده کردن و خبر از غیب، از آنِ خداست؛ امّا در این آیه تصریح شده که حضرت عیسی (ع) واجد همه این خصایص است؛ هم می‌آفریند و هم مرده را زنده می‌کند و هم از اسرار و رموز زندگی دیگران خبر می‌دهد و کاری که به قدرت الهی مربوط است و در توان همگان نیست را با عنوان "باذن الله"، از اعمال در حد توان خود می‌داند»[۹۹].
۶. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة).
آقای محمد صادق عظیمی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی» در این‌باره گفته‌ است:

«آیات مربوط به علم غیب به طور کلی بر چهار گروه‌اند:

گروه اول: آیاتی که با تأکید بسیار و تعبیرات مختلف، علم غیب را مختص خداوند می‌داند. مثلاً می‌گوید: ﴿إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ [۱۰۰] یا می‌گوید: ﴿وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ [۱۰۱] و آیات فراوانی دیگر که غیب را در انحصار خداوند می‌داند.

گروه دوم: آیاتی که مضمون‌شان این است که پیامبران الهی، علم غیب ندارند یا از جریانی که قرآن درباره آنان نقل می‌کند این موضوع فهمیده می‌شود. مثلاً قرآن از زبان حضرت نوح (ع) نقل می‌کند که به قومش فرمود: ﴿وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ [۱۰۲] یا پیامبر اسلام (ص) می‌فرماید: ﴿وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ [۱۰۳] همچنین از آیاتی که داستان حضرت ابراهیم (ع) با فرشتگان الهی را بازگو می‌کند، به دست می‌آید که آن حضرت، آنها را نشناخت و برای آنها غذا آورد و چون دید آنها دست به غذا نمی‌زنند احساس ترس و ناراحتی کرد تا اینکه آنها خود را معرفی کردند.

گروه سوم: آیاتی که به طور کلی نشان می‌دهد، خداوند پیامبرانش را از غیب آگاه ساخته است، مانند این آیه ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا [۱۰۴]. نیز این آیه ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء [۱۰۵].

گروه چهارم: آیاتی که به روشنی گواهی می‌دهد، پیامبران و برخی دیگر از بندگان خدا در موارد مخصوصی از غیب خبر داده‌اند و در واقع امکانی که از دسته‌ سوم فهمیده می‌شود در این دسته به فعلیت رسیده است و از وقوع آن خبر می‌دهد. مثلاً آیاتی که درباره تعلیم اسما به حضرت آدم (ع) و آگاه ساختن آن حضرت فرشتگان را از آن اسما، وارد شده‌اند، از این گروه است، آیاتی که مربوط به معجزات حضرت عیسی (ع) است و حضرت در ضمن آنها می‌گوید: ﴿وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ [۱۰۶]؛ به شما خبر می‌دهم که در خانه‌های خود چه می‌خورید و چه ذخیره می‌کنید، نیز از این دسته است. همچنین آگاه شدن حضرت مریم، از اینکه خدا فرزندی با نام و خصوصیات مشخص به او عنایت می‌کند، آگاهی از غیب است و در این گروه می‌گنجد[۱۰۷].

در مورد پیامبران برخی آیات، تصریح دارند که انبیا با اعلام و اخبار خداوند از امور غیبی و پنهانی آگاه‌اند. مثل آیات سوره مبارکه جن: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا [۱۰۸]. و نیز آیات و روایات دیگری که بعضی از آنها در مباحث گذشته، بیان شد. اما در مورد امامان آیاتی که صراحتاً بگوید آنها نیز عالم به غیب‌اند وجود ندارد، لکن از برخی آیات با کمک شواهد و قراین داخلی و نیز روایات وارد شده در ذیل آنها می‌توان استفاده کرد که امام نیز با تعلیم الهی از غیب برخوردار است. اینک به عنوان نمونه، یک آیه را یادآور می‌شویم: قرآن می‌فرماید: ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا [۱۰۹] از این آیه شریفه دو نکته استفاده می‌شود:

الف) استفاده می‌شود که غیر از انبیای الهی، انسان‌های دیگری نیز شاهد و گواه بر اعمال مردم‌اند و از اعمال آنها آگاهی دارند؛ زیرا به فرموده علامه طباطبایی، وسط بودن امت به این معناست که آنان بین مردم و رسول واسطه‌اند، یعنی آنان گواه بر مردم و رسول گواه بر آنهاست.

ب) مقام شهادت، مقام والایی است که هر کس شایستگی آن را ندارد؛ زیرا شهادت در آیه مبارکه، به معنای دیدن حقایق اعمال مردم در دنیا و بازگو نمودن آن در آخرت است و شکی نیست که این فضیلت و کرامت، ویژه اولیا و معصومین (ع) است و همه امت از آن برخوردار نیستند. پس مطابق این آیه، ائمه (ع) گواهان اعمال مردم‌اند و می‌دانیم که گواهی دادن فرع بر آگاهی است. برخی از مفسرین نوشته‌ است: «مراد از شهادت، در این آیه شریفه شهادت بر اعمال مردم است. شاهدان در دنیا از عقاید و اعمال مردم آگاهی یافته و در قیامت آن را بازگو می‌کنند. شهادت در مسائل اعتقادی و اخلاق و اعمال، بر اساس شهود عارفانه و ملکوتی، نه ملکی، و به معنای بینش درونی است. از این‌رو، شاهدان باید از درون افراد جامعه نیز آگاه باشند». علاوه بر این قراین داخلی، روایاتی نیز در ذیل این آیه وارد شده است که نشان می‌دهد، مراد از امت وسط، امامان هستند. روایتی از امیرمؤمنان (ع) رسیده است که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى إِيَّانَا عَنَى بِقَوْلِهِ: ﴿لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ [۱۱۰] فَرَسُولُ اللَّهِ (ص) شَاهِدٌ عَلَيْنَا وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ فِي أَرْضِهِ» مقصود از این آیه ما هستیم، یعنی رسول خدا گواه بر ما و ما گواهان خدا بر خلقش و حجت او در زمینش هستیم. امام باقر (ع) نیز در ذیل آیه مورد بحث می‌فرماید: «نَحْنُ الْأُمَّةُ الْوَسَطُ، وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالى‏ عَلى‏ خَلْقِهِ، وَ حُجَجُهُ فِي أَرْضِه‏». و نیز می‌فرماید: «وَ لَا يَكُونُ شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ إِلَّا الْأَئِمَّةُ وَ الرُّسُلُ فَأَمَّا الْأُمَّةُ فَإِنَّهُ غَيْرُ جَائِزٍ أَنْ يَسْتَشْهِدَهَا اللَّهُ تَعَالَى عَلَى النَّاسِ وَ فِيهِمْ مَنْ لَا تَجُوزُ شَهَادَتُهُ فِي الدُّنْيَا عَلَى حُزْمَةِ بَقْل‏»؛ گواهان بر مردم، جز امامان (ع) و پیامبران کسی نیست، و اما مردم عادی، پس روا نیست که خدای متعال آنها را شاهد و گواه بگیرد؛ زیرا در میان آنان کسانی است که شهادت‌شان در دنیا حتی بر یک دسته‌ سبزی نیز پذیرفته نبود[۱۱۱].

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. فراهیدی، خلیل بن احمد، «کتاب العین»، ‌ج۴، ص ۴۵۴؛ ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، ج۳، ص۱۰۶؛ جوهری، ابونصر، الصحاح، ج۱، ص۲۹؛ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۴۰۳؛ ثعالبی، ابومنصور، فقه اللغه، ص۲۴؛ ابن سیده، علی بن اسماعیل، المخصص، ج۳، ص۵۶؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، ‌«المفردات»، ص ‌۶۱۶؛ ابن‌منظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب»، ‌ج۱، ص ۶۵۴؛ طریحی، «مجمع البحرین»، ج۲، ۱۳۵ ـ ۱۳۴؛ ‌زبیدی، سید مرتضی، تاج العروس، ج۲، ص۲۹۵.
  2. در روایتی امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «همانا برای خداوند متعال دو علم وجود دارد؛ علمی که آن را ویژه خود قرار داده و کسی را نسبت به آن مطلع نساخته است، نه پیامبری از پیامبران و نه فرشته‌ای از فرشتگان و این همان فرمایش خداوند متعال در قرآن کریم است که فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ و علمی که فرشتگان او از آن آگاهی دارند قطعا مورد آگاهی محمد (ص) و آل محمد (ع) است و آنچه ایشان از آن آگاهی دارند قطعا مرا نسبت به آن آگاه فرموده است، بزرگ از ما و کوچک از ما تا روز قیامت از آن مطلع هستند: «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي غَيْبِهِ فَلَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ نَبِيّاً مِنْ أَنْبِيَائِهِ وَ لَا مَلَكاً مِنْ مَلَائِكَتِهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى: إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ (سوره لقمان، آیه۳۴). وَ لَهُ عِلْمٌ قَدِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتُهُ فَمَا اطَّلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتُهُ فَقَدِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ وَ مَا اطَّلَعَ عَلَيْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ فَقَدْ أَطْلَعَنِي عَلَيْهِ يَعْلَمُهُ‏ الْكَبِيرُ مِنَّا وَ الصَّغِيرُ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ»»؛ صفار، محمد بن حسن، «بصائر الدرجات»، ص ١٣١.
  3. به عنوان مثال، امام علی (ع) در جواب کسی که پرسید: «آیا به تو علم غیب داده شده است؟» فرمود: «ای برادر کلبی! این علم غیب نیست، بلکه علمی است که از صاحب علم آموخته شده است»: «لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِي عِلْمٍ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸.
  4. روایت «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي غَيْبِهِ..»» در بالا اشاره شده.
  5. به عنوان مثال: سدیر - از یاران نزدیک امام صادق (ع) - نقل می‌کند من، ابوبصیر، یحیی بزّار و داوود بن‌ کثیر در مجلسی بودیم که حضرت با حالت غضبناک وارد شد و فرمود: «تعجب از اقوامی که گمان می‌کنند ما علم غیب می‌دانیم، در حالی که من قصد تنبیه کنیزم را داشتم و او فرار کرد و من نمی‌دانم در کدامیک از اتاق‌هاست...»: «یَا عَجَباً لِأَقْوَامٍ یَزْعُمُونَ أَنَّا نَعْلَمُ اَلْغَیْبَ مَا یَعْلَمُ اَلْغَیْبَ إِلاَّ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَقَدْ هَمَمْتُ بِضَرْبِ جَارِیَتِی فُلاَنَةَ فَهَرَبَتْ مِنِّی فَمَا عَلِمْتُ فِی أَیِّ بُیُوتِ اَلدَّارِ هِیَ ...»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۷. همچنین: ابن مغیره می‌‏گوید: من به اتفاق یحیی‌ بن عبدالله بن حسین خدمت حضرت ابو الحسن (ع) بودیم، یحیی‌ عرض کرد: فدایت شوم! مردم گمان می‌‏کنند شما علم به غیب دارید، امام فرمود: سبحان‏‌ اللَّه! ای‌ یحیی‌! دست خودت را بر من بگذار، به خدا سوگند! از این نسبت تمام موهای‌ بدنم راست شد، نه به خدا سوگند، ما غیب نمی‌‏دانیم و هرآنچه نقل می‌کنیم از رسول خداست»: «عَنِ ابْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی الْحَسَنِ (ع)أَنَا وَ یَحْیَی بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَیْنِ فَقَالَ یَحْیَی جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّکَ تَعْلَمُ الْغَیْبَ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ ضَعْ یَدَکَ عَلَی رَأْسِی فَوَ اللَّهِ مَا بَقِیَتْ فِی جَسَدِی شَعْرَةٌ وَ لَا فِی رَأْسِی إِلَّا قَامَتْ قَالَ ثُمَّ قَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا هِیَ إِلَّا رِوَایَةٌ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص»؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۹۳.
  6. به عنوان مثال: شیخ طوسی (م۴۶۰ق) گفته است: «ما غاب عن الحواس. طوسی، محمد بن حسن، التبيان، ص۶، ص۲۲۵. و راغب اصفهانی (م۵۰۲ق) گفته است: «استُعمل في كلّ غائب عن الحاسّة... ما لا يقع تحت الحواس و لا تقتضيه بداهة العقول وإنّما يعلم بخبر الأنبياء عليهم السلام». راغب اصفهانی، حسين بن محمد، المفردات فى غريب القرآن، ص۶۱۶. ​ابن عربی (م۵۴۲ق) نیز گفته است: «وحقيقته ما غاب عن الحواس». ابن عربی، محمد بن عبدالله، احكام القرآن، ج۱، ص۱۵.
  7. قاضى شوشترى (م۱۰۱۹ق) گفته است: «وفرق بين علم الغيب الذي لا يعلمه إلا الله تعالى وبين ما ادعيناه؛ فإن المراد بعلم الغيب هو العلم الذي لا يكون مستفاداً من سبب يفيده، وذلك إنما يصدق على الله تعالى؛ إذ كل ما علم من عداه تعالى فهو مستفاد من جوده؛ إما بواسطة، أو بغير واسطة؛ فلا يكون علم غيب» شوشترى، سید نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ص٢٠۴.
  8. شیخ مفید (م۴۱۳ق) در همین راستا گفته است: «فأما إطلاق القول عليهم بأنهم يعلمون الغيب فهو منكر بين الفساد؛ لأن الوصف بذلك إنما يستحقه من علم الأشياء بنفسه لا بعلم مستفاد، وهذا لا يكون إلا الله عز وجل» مفید، محمد بن محمد، أوائل المقالات، ص۶۷. همچنین قاضى شوشترى (م۱۰۱۹ق) گفته است: «فلا يصح لغير الله تعالى أن يقال أنه يعلم الغيب ... وبالجملة: لا يجوز أن يقال لأحد فلان يعلم الغيب؛ نعم الإخبار بالغيب بتعليم الله تعالى جايز» شوشترى، سید نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ص٢٠۴.
  9. به عنوان مثال: ابن میثم بحرانی (م۶۹۹ق) گفته است: «الفصل الثاني: في بيان اطلاعه عليه السلام على المغيبات، وتمكنه من خوارق العادات، وفيه بحثان: البحث الأول: في اطلاعه على الأمور الغيبية». بحرانی، ابن میثم، شرح مئة كلمة لأمير المؤمنين، ص٢٣٧. همچنین: سید هاشم بحرانی (م۱۱۰۷ق) گفته است: «والأئمة صلوات الله عليهم أجمعين؛ لأنّ الله سبحانه وتعالى لمّا أطلعهم على غيبه بما ينزل في ليلة القدر ..». بحرانی، سید هاشم، ینابیع المعاجز، ص۱۷۵.
  10. به عنوان مثال: شیخ مفید، سید مرتضی، طبرسی، محقق حلی و تعداد عدیدی از مفسران و متکلمان شیعه از همین تعبیر استفاده کرده‌اند. ر.ک: مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج٢، ص۱۹۴؛ علم الهدی، سید مرتضی، رسائل المرتضى، ج۱، ص۴۱۷؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۳۳۵-۳۴۶؛ حلی، جعفر بن حسن، المسلک فی اصول الدین، ص۱۸۷-۲۴۴.
  11. به عنوان مثال: سید هاشم بحرانی (م۱۱۰۷ق) گفته است: «والأئمة صلوات الله عليهم؛ لأنّ الله سبحانه وتعالى لمّا أفادهم علوماً زائدةً على علم الحلال والحرام، والعلوم والزائدة سائر العلوم، فلا ريب أن من سائر العلوم الزائدة، العلوم بالغيب». بحرانی، سید هاشم، ینابیع المعاجز، ص۱۶۷. همچنین شیخ محمد حسن مظفر (م۱۳۷۶ق) گفته است: «ويشهد لعلمه (أي: الإمام علي) بالغيب: إيصاؤه بدفنه خفية». مظفر، محمد حسن، دلائل الصدق، ج۶، ص۳۶۹-۳۷۰.
  12. ر.ک: جزیری احسائی، علی، دفع الریب عن علم الغیب، ص۴۵-۵۷؛ مسعودی، سید محمد علی، تفاوت نگرش علم کلام و حدیث به علم غیب، ص ۸؛ افتخاری، سید ابراهیم، بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد، ص ۱۲۶الی ۱۲۹.
  13. جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند سوره نمل، آیه 65.
  14. غیب، تنها از آن خداوند است سوره یونس، آیه 20.
  15. بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند. سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.
  16. او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.
  17. ر.ک: سبحانی، جعفر، آگاهی سوم یا علم غیب، ص۸۵ -۱۰۸؛ اسدی گرمارودی، علم برگزیدگان در نقل و عقل و عرفان، ص۸۶؛ ایزدخواه، محمد ابراهیم، بررسی تفسیری آیات انحصار و شمول علم غیب پیامبران، فصلنامه مطالعات تفسیری، ش۳۰، ص۸۷.
  18. ر.ک: مسعودی، سید محمد علی، تفاوت کاربردهای کلامی و روایی واژه غیب در ترکیب اضافی علم غیب، نخستین همایش ملی واژه‌پژوهی در علوم اسلامی، ص۵.
  19. خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند. سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.
  20. او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.
  21. سلطان الواعظین، پاسخ به شبهات در شب‌های پیشاور، ص۲۱۰؛ سبحانی، جعفر، آگاهی سوم یا علم غیب، ص۸۵ -۱۰۸؛ ایزدخواه، محمد ابراهیم، نیری، عصمت، بررسی تفسیری آیات انحصار و شمول علم غیب پیامبران، ش۳۰، ص۷۸.
  22. و همه نام‏ها را به آدم آموخت ... فرمود: اى آدم! آنان را از نام‌‏هاى اينان آگاه ساز! سوره بقره، آیه ٣١-٣٣.
  23. و پادشاه (مصر) گفت: من (در خواب) هفت گاو فربه مى‏بينم كه هفت گاو لاغر آنها را مى‏خورند و هفت خوشه سبز و (هفت خوشه) ديگر خشک ... آنگاه پس از آن، سالى خواهد آمد كه در آن به فرياد مردم مى‏رسند (باران مى‏يابند) و (مردم) در آن (از دانه‏‌ها و ميوه‌‏ها) افشره مى‏گيرند (از خشكسالى رهايى مى‏يابند) سوره یوسف، آیه ۴۲-۴۹.
  24. مانند آیات: سوره یوسف، آیه ۳ـ۶ و ۹۲-۹۵؛ سوره هود، آیه ۶۴-۶۵؛ سوره آل عمران، آیه ۴۹؛ سوره نمل، آیه ۲۰-۲۲؛ سوره صف، آیه ۶؛ سوره آل عمران، آیه۴۴ و....
  25. ر.ک: سبحانی، جعفر، آگاهی سوم یا علم غیب، ص۸۵ -۱۰۸.
  26. «بگو: میان من و شما، خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.
  27. ر.ک: فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۱۹، ص۵۵؛ بغدادی، علاءالدین، تفسیر الخازن، ج۳، ص۲۶.
  28. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، ص۳۳۶؛ سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور، ج۴، ص۶۹.
  29. مشکل تفسیر اول این اگر «من عنده علم الکتاب» خدا باشد که خدا هم معطوف هم معطوف‌علیه خواهد بود؛ مثل اینکه بگویید: من پدرم و پدرم را دیدم و منظور شما یک نفر باشد! زیرا اسم خدا در آیه قبلاً ذکر شده بود، و مشکل تفسیر دوم اینکه وقتی مشرکین نه جبرئیل را می‌دیدند و نه او را قبول داشتند، چگونه شهادتش در جریان مربوط به این آیه، فایده‌ای خواهد داشت؟ ر.ک: سید محمد حسین طهرانی، امام‌شناسی، ج۴، ص۱۰۰.
  30. به عنوان نمونه: از امام صادق (ع) روایت است که فرمود: «عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ؟ قَالَ: إِيَّانَا عَنَى، وَعَلِيٌّ أَوَّلُنَا وَأَفْضَلُنَا وَخَيْرُنَا بَعْدَ اَلنَّبِيِّ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ»؛ «از برید بن معاویه نقل است که گفت: از امام باقر (ع) در باره آیه پرسیدم و او گفت: ما را اراده کرده است و علی نخستین ما و بهترین و برترین ما پس از پیامبر است»".
  31. ر.ک: زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۵۳۶؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۲۳۶؛ آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، ج۷، ص۱۶۵.
  32. ر.ک: طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۷، ص۱۳۷؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۳۸۳؛ بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل، ج۲، ص۱۶۵؛ کاشانی، فتح الله، زبدة التفاسیر، ج۲، ص۴۰۴؛ فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، تفسیر الصافی، ج۲، ص۱۲۶؛ قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، کنز الدقائق، ج۴، ص۳۴۲؛ آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، ج۴، ص۱۶۳؛ شبر، سید عبدالله، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۱۵۶؛ گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعادة، ج۲، ص۱۳۴؛ سیوطی، جلال الدین، تفسیر الجلالین، ج۱، ص۱۳۷؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۲۷۲؛ طیب، سیدعبدالحسین، اطیب البیان، ج۵، ص۹۲.
  33. «و بر تو کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز است» سوره نحل، آیه ۸۹.
  34. «و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر که او آن را می‌داند و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین و هیچ‌تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است» سوره انعام، آیه ۵۹.
  35. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج٢۵، ص١۵۲؛ ربانی گلپایگانی، علی؛ زمانیان، مسلم، حقیقت علم الکتاب و آگاهی ائمه از آن، فصلنامه کلام اسلامی، ش۱۰۶، ص۶۹-۸۶؛ تحریری، محمد باقر، جلوه‌های لاهوتی، ج ۲، ص ۱۳۷؛ صالحی مالستانی، حسین، علم غیب و علم لدنی پیامبر از منظر امام خمینی، فصلنامه حضور، ش ۸۸؛ عظیمی، محمد صادق، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۵۷؛ عرفانی، محمدنظیر، بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص۱۹۹.
  36. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد». سوره جن، آیه ۲۶ ـ ۲۷.
  37. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، «بررسی‌های اسلامی»، ج‏ ۱، ص۱۹۵؛ حسینی، سید جعفر، «آشنایی با نهج‌البلاغه امام علی»، ص۶۰ـ۶۲.
  38. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد». سوره جن، آیه ۲۶ ـ ۲۷
  39. «وَ نَحْنُ‏ وَرَثَةُ ذَلِکَ‏ الرَّسُولِ‏ الَّذِی أَطْلَعَهُ اللَّهُ عَلَی مَا شَاءَ مِنْ غَیْبِهِ فَعَلِمْنَا مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَة‏‏»؛ مجلسی، محمد باقر، «بحار الأنوار»، ج‏۴۹، ص ۷۵.
  40. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، «در محضر علامه طباطبایی»، ص ۱۹۵.
  41. «که این قرآنی ارجمند است، در نوشته‌ای فرو پوشیده، که جز پاکان را به آن دسترس نیست». سوره واقعه، آیه ۷۷ ـ ۷۹.
  42. ر.ک: زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۴، ص۴۶۹؛ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۹، ص۵۱۰؛ فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، تفسیر الصافی، ج۵، ص۱۲۹؛ بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل، ج۵، ص۱۸۳، رازی، فخرالدین محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۴۳۱، بغدادی، علاء الدین، تفسیر الخازن، ج۴، ص۲۴۱، بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل، ج۵، ص۱۹، آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، ج۱۴، ص۱۵۳؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان (ترجمه فارسی)، ج۱۹، ص۲۳۷.
  43. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  44. زمخشری، محمود، «کشاف»، ج۱، ص۳۶۹؛ ذیل آیه مباهله، محمد بن عیسی بن سوره، «الجامع الصحیح»، ج۵، ص۶۶۳؛ حاکم نیشابوری، ابی‌عبدالله، «المستدرک علی الصحیحین»، ج۳، ص ۱۴۶ـ ۱۴۸؛ سیوطی، عبدالرحمن جلال‌الدین، «الدرالمنثور»، ج۶، ص ۶۰۵ ـ ۶۰۶.
  45. آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را به کلمه‌ای از خویش نوید می‌دهد (که) نامش مسیح پسر مریم است، در این جهان و در جهان واپسین آبرومند و از نزدیک‌شدگان (به خداوند) است و در گهواره و در میانسالی (از پیامبری خود) با مردم سخن می‌گوید و از شایستگان است سوره آل عمران، آیه ۴۵-۴۶.
  46. سوره آل عمران، آیه ۴۵ -۴۶.
  47. سوره هود، آیه ۶۹-٧٣.
  48. ر.ک: سبحانی، جعفر، آگاهی سوم یا علم غیب، ص۸۵ -۱۰۸.
  49. او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه ۲۶ - ۲۷.
  50. خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.
  51. و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید؛ سوره آل عمران، آیه ۴۹.
  52. بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی می‌شود که خدای شما خدایی یگانه است؛ سوره کهف، آیه ۱۱۰.
  53. و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم؛ سوره کهف، آیه ۶۵.
  54. پاسخ به شبهات در شبهای پیشاور، ص۲۱۰.
  55. خدا شما را بر غیب مطلع نمی‌کند، ولی از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند پس به خدا و فرستادگان او ایمان بیاورید و اگر ایمان بیاورید و پرهیزگار باشد پاداشی بزرگ برای شما است؛ سوره آل عمران، آیه ١٧٩.
  56. به تفسیر تبیان ، ج٣، ص ۶۳ و مجمع البیان، ج٢، ص ۵۴۵ و تفسیر ابوالفتوح رازی، ج٣، ص ٢٦٨ و المیزان ج۴، ص ٧٩ مراجعه شود.
  57. خدا دانای غیب است پس هیچ کس را بر غیب خویش آگاه نمی کند مگر بندگانی که مورد رضایت او باشند و آن بندگان عبارتند از فرستادگان او، و خدا برای فرستادگان خود از جلو و پشت سرشان، نگهبان قرار می دهد؛ سوره جن، آیه ۲۶ـ ٢٧.
  58. به تفسیر تبیان، ج١٠، ص ١٥٨ و مجمع البیان، ج١٠، ص ۳۷۴ و ابوالفتوح رازی، ج١١، ص ٢٩٣ و المیزان، ج٢٠، ص ١٢٩ مراجعه شود.
  59. محمد (ص) دیوانه نیست و فرشته را در افق روشن دیده است و او بر غیب بخیل نیست علم غیب که بر او القاء می‌شود اگر صلاح باشد به شما می گوید و بخل نمی کند و از شما پوشیده نمی دارد؛ سوره تکویر، آیه ٢٢ـ ۲۴.
  60. به تبیان ج١٠، ص ٢٨٧ و مجمع البیان، ج١٠، ص ۴۴۶، و ابوالفتوح رازی، ج١٢، ص ١٠، و المیزان، ج٢٠، ص ٣٢٩ مراجعه شود.
  61. خدا همه اسم‌ها حقایق موجودات را به آدم آموخت، سپس آن "حقایق" را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: از اسامی این حقایق به من خبر دهید اگر راستگو هستید، آنان گفتند: ما ترا تسبیح می کنیم، ما از چیزی آگاه نیستیم جز آنچه تو به ما آموخته‌ای، تویی توانا و حکیم». خداوند به آدم گفت: آدم! اسامی این حقایق را به فرشتگان بگو. هنگامی که آدم فرشتگان را از آن اسامی آگاه ساخت، خداوند به فرشتگان خطاب کرد و گفت: من به شما نگفتم که از "غیب" آسمان ها و زمین آگاهم و آنچه را آشکار کنید و پنهان نمایید می‌دانم؛ سوره بقره، آیه ٣١ـ ٣٣.
  62. به تفسیر المیزان، ج١، ص ۱۱۵ـ ١٢٢ مراجعه شود.
  63. نوح گفت: پروردگارا از این کافران کسی را روی زمین باقی مگذار، زیرا آنان بندگان تو را گمراه می سازند و جز بدکار و ناسپاس از آنها به دنیا نمی آید؛ سوره نوح، آیه ۲۶ـ ٢٧.
  64. به نوح وحی شد که از قوم تو جز آنان که از پیش ایمان آورده‌اند کسی هرگز ایمان نمی آورد، پس، از کارهای آنان محزون و غمگین مباش؛ سوره هود، آیه ۳۶.
  65. به تفسیر المیزان، ج٢٠، ص ١١٠، مراجعه شود.
  66. هنگامی که یوسف به پدرش یعقوب گفت: ای پدر! در عالم رؤیا و خواب دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه بر من سجده می کنند، یعقوب (ع) گفت: ای پسر! خواب خویش را برای برادرانت مگو که با تو از در مکر و حیله وارد می شوند، شیطان دشمن آشکار انسان است. این چنین پروردگارت تو را برمی گزیند،و تعبیر رؤیا به تو می آموزد، و نعمت خویش را بر تو و خاندان یعقوب کامل می کند چنان که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق نعمت خود را کامل کرده بود. پروردگارت دانا و حکیم است؛ سوره یوسف، آیه ۳ـ۶.
  67. به مجمع البیان، ج۵، ص ٢١٠ مراجعه شود.
  68. هنگامی که یوسف (ع) در آخرین ملاقات‌ها، خود را به برادران خویش معرفی کرد پیراهن خود را به آنان داد و گفت: این پیراهن را ببرید و بر صورت پدرم بیاندازید که بینا می‌شود و آنگاه با همه بستگان خود پیش من آیید. همین که کاروان از مصر خارج شد یعقوب در کنعان که فاصله‌ای زیاد، با مصر دارد گفت: من بوی یوسف را می‌شنوم اگر مرا تخطئه نکنید؛ سوره یوسف، آیه ۹۲ـ ۹۵.
  69. یوسف (ع) آنگاه که پدر و مادر و برادران خود را در برابر خود سجده کنان دید گفت: پرورگارا به من سلطنت و فرمانروایی و تأویل احادیث و تعبیر خواب آموختی، ای آفریدگار آسمان‌ها و زمین، تو در دنیا و آخرت ولیّ من هستی مرا مسلمان بمیران و به بندگان شایسته‌ات ملحق کن؛ همان سوره آیه ١٠١.
  70. هنگامی که یوسف (ع) زندانی شد دو جوان هم با او زندانی شدند یک روز یکی از آنها به یوسف (ع) گفت:خواب دیدم که انگوری می‌فشارم و دیگری گفت: خواب دیدم که نانی بر روی سر گذارده‌ام و پرندگان از آن نان می‌خورند و هر دو تعبیر خواب خود را از یوسف (ع) خواستند و گفتند ما تو را از نیکوکاران می‌بینیم یوسف در تعبیر خواب اوّلی فرمود: تو ساقی پادشاه می‌شوی و به دومی گفت: تو را به دار می‌زنند و مرغان هوا بخشی از سرت را می‌خورند؛ همان سوره، آیه ۳۶ـ ۴۴.
  71. فرمانروای مصر خوابی به شرح زیر دید: هفت گاو لاغر، هفت گاو چاق را می‌خورند. و هفت خوشه سبز در کنار هفت خوشه خشکیده قرار دارد. از خواب بیدار شد و تعبیر خواب خود را از اطرافیان خویش خواست سرانجام از یوسف (ع) تعبیر آن را خواستند. یوسف (ع) در تعبیر این خواب فرمود: هفت سال به طور متوالی کشت می‌کنید و هر چه درو کردید جز مقدار کمی که می‌خورید در خوشه بگذارید سپس هفت سال سخت پیش می‌آید. آنچه را که اندوخته‌اید مصرف می‌کنید و تنها اندکی را نگه دارید، پس از آن سال دیگری پیش می‌آید که در آن باران فراوان می‌بارد و مردم از قحطی نجات می‌یابند؛ همان سوره، آیه ۴۲ـ ۴۹.
  72. و ای قوم من! این شتر خداوند است؛ که برای شما نشانه‌ای است؛ او را وانهید تا در زمین خدا بچرد و آزاری به وی نرسانید که عذابی نزدیک، شما را فرا گیرد اما او را پی کردند، و (صالح) گفت: سه روز در خانه‌های خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعده‌ای بی‌دروغ است؛ سوره هود، آیه ۶۴ـ ۶۵.
  73. سلیمان وارث داوود شد و گفت: ای مردم! خدا زبان پرندگان را به ما آموخته است و از همه چیز به ما داده است این‌ها برای ما فضیلت و برتری آشکار است؛ سوره نمل، آیه ۱۶.
  74. تا این که سپاهیان سلیمان (ع) به وادی مورچگان رسیدند. مورچه‌ای گفت: ای مورچگان به لانه‌های خود بروید تا سلیمان و سپاهیان او از روی غفلت شما را لگدکوب نکنند. سلیمان از گفتار آن مورچه لبخندی زد و خندان شد؛ همان سوره، آیه ۱۸ـ ۱۹.
  75. همان سوره، آیه ٢٠ـ ٢٢.
  76. عیسی (ع) آگاهی خود از غیب را در ردیف سایر معجزات خود شمرده و می‌گوید: معجزه من این است که نابینایان و مبتلایان به بیماری برص را به اذن خدا شفا می‌بخشم و مردگان را به اذن خدا زنده می‌کنم و از آنچه می‌خورید و در خانه‌هاتان ذخیره می‌کند خبر می‌دهم؛ سوره آل عمران، آیه ۴۹.
  77. مسیح (ع) می گوید: ای فرزندان اسرائیل! من پیامبر خدا به سوی شما هستم و تورات موسی را تصدیق می کنم و به آمدن پیامبری که پس از من خواهد آمد و نامش احمد است شما را بشارت و مژده می دهم؛ سوره صف، آیه ۶.
  78. و آنگاه که پیامبر به یکی از همسرانش سخنی را، نهانی گفت و چون او آن را به همسر دیگر خبر داد و خداوند پیامبر را از آن آگاه کرد وی بخشی از آن را به همسران خود گفت و در گفتن بخشی دیگر خودداری ورزید، پس هنگامی که پیامبر آن همسر رازگشا را از این امر باخبر ساخت همسر گفت: چه کسی تو را از این رازگشایی من آگاه کرد؟ پیامبر گفت: خداوند دانای آگاه مرا با خبر ساخت؛ سوره تحریم، آیه۴.
  79. هنگامی که فرشتگان به مریم (س) گفتند: ای مریم خدا تو را به فرزندی نوید می دهد که نام وی مسیح، عیسی فرزند مریم، در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان درگاه الهی است و در گهواره با مردم سخن می گوید؛ سوره آل عمران، آیه ۴۵ ـ ۴۶.
  80. فرستادگان مایعنی فرشتگان با مژده به نزد ابراهیم (ع) رفتند و گفتند سلام بر تو... و همسر وی که ایستاده بود خندید. او را به اسحاق و پس از اسحاق به یعقوب بشارت دادیم گفت: وای بر من با این که خودم پیر هستم و شوهرم نیز پیر است چگونه صاحب فرزند خواهم شد؟ این موضوع شگفت انگیز است، فرشتگان به او گفتند مگر از کار خدا تعجب می کنی؟ رحمت و برکات خدا بر شما خاندان باد خدا حمید و مجید، ستوده و بزرگوار است؛ سوره هود، آیه ۶۹ـ ٧٣.
  81. به مادر موسی (ع) وحی کردیم که موسی را شیر بده پس هنگامی که بر او ترسیدی او را به دریا بیانداز و نترس و محزون مباش ما او را به تو برمی گردانیم و او را از پیامبران مرسل قرار می دهیم؛ سوره قصص، آیه ٧.
  82. آیاتی که حاکی از وقوع آگاهی بشرهای برگزیده از غیب است منحصر به این بیست آیه نیست، بلکه آیات دگری نیز هست که به خاطر اختصار از بازگو کردن آنها خودداری گردید. مانند مذاکره حضرت موسی با همسفر خود که در سوره کهف آیه‌های ۶۰ـ ۸۲ مطرح گردیده است.
  83. آگاهی سوم یا علم غیب، ص۸۵ -۱۰۸
  84. این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم؛ سوره آل عمران، آیه ۴۴.
  85. او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه ۲۶ - ۲۷.
  86. طبرسی، مجمع البیان لعلوم القرآن، ج۲، ص ۵۴۵.
  87. و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم؛ سوره نحل، آیه ۸۹.
  88. حسینی همدانی، انوار درخشان:ج۲، ص۵۲۲.
  89. بررسی تفسیری آیات انحصار و شمول علم غیب پیامبران، فصلنامه مطالعات تفسیری؛ شماره۳۰، ص ۸۷.
  90. این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم و تو هنگامی که آنان تیرچه‌های (قرعه) خود را (در آب) می‌افکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه می‌ورزیدند نزد آنان نبودی؛ سوره آل عمران، آیه۴۴.
  91. این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است؛ سوره هود، آیه۴۹.
  92. اى پيامبر اين از خبرهاى نهانى است كه به تو وحى مى‏‌كنيم و تو هنگامى كه (برادران يوسف) بر كار خود هم‏داستان شدند و نيرنگ مى‌‏باختند نزد آنها نبودى.
  93. پایگاه اطلاع‌رسانی مسجد حضرت علی اصغر
  94. ؛ و خداوند بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.
  95. او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد.
  96. ؛ این از خبرهای غیب است که به تو وحی می‌کنیم؛ سوره آل عمران، آیه ۴۴.
  97. این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید؛ سوره هود، آیه ۴۹.
  98. و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت؛ سوره آل عمران، آیه ۴۹.
  99. علم برگزیدگان در نقل و عقل و عرفان؛ ص: ۸۶.
  100. غیب، تنها از آن خداوند است؛ سوره یونس، آیه ۲۰ .
  101. و نهان آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است؛ سوره هود، آیه 123 .
  102. و من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است؛ و غیب نمی‌دانم؛ سوره هود، آیه ۳۱.
  103. اگر غیب می‌دانستم خیر بسیار می‌یافتم و هیچ بلا به من نمی‌رسید؛ سوره اعراف، آیه ۱۸۸.
  104. او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد؛ سوره جن، آیه ۲۶ - ۲۷ .
  105. و خداوند بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.
  106. و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت؛ سوره آل عمران، آیه ۴۹.
  107. محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۵۷.
  108. او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد؛ سوره جن، آیه ۲۶ - ۲۷ .
  109. و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  110. سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  111. محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۶۵.