اگر معصوم علم غیب دارد پس چگونه با قاتل خود ازدواج می‌کرد؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
اگر معصوم علم غیب دارد پس چگونه با قاتل خود ازدواج می‌کرد؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

اگر معصوم S علم غیب دارد پس چگونه با قاتل خود ازدواج می‌کرد؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

پاسخ نخست

احمد عابدی

حجت‌ الاسلام‌ و المسلمین دکتر احمد عابدی در «وبگاه رسمی خود» در پاسخ به این پرسش آورده است:

«معصومین علم غیب دارند ولی علم غیب تکلیف‌آور نمی‌باشد؛ یعنی در رفتار و اعمال معمولی هر کس باید به روش عادی عمل کند مثلاً پیامبر اکرم a با علم غیب خود همیشه می‌داند که چه کسی سارق است اما هیچگاه طبق این علم خود عمل نمی‌کند و هر اختلافی که باشد به مردم می‌گوید چه کسی شاهد دارد یا چه کسی قسم می‌خورد. با اینکه با علم غیب خود به خوبی می‌داند که حق با کیست ولی از علم غیب استفاده نمی‌کند بلکه به ظاهر عمل می‌کند»[۱].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آقای نادعلی صالحی (پژوهشگر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)؛
آقای نادعلی صالحی در مقاله «پرسمان» در این‌باره گفته‌ است:

«در این مورد دو دیدگاه مهم وجود دارد:

دیدگاه اول امامان معصوم همانند پیامبر اکرم a، علاوه بر علومی که از راه‌های عادی مانند مطالعه، مشاهده، تجربه و... به دست می‌آوردند از طریق وحی و الهامات غیبی نیز با اذن خدا به امور غیبی و ماورایی آگاهی داشتند و می‌توانستند از گذشته و حال و آینده با خبر باشند. اما در مرحله عمل و در مسائل شخصی، آنجا که ربطی به تبیین و تفسیر احکام دین نداشت موظف بودند که براساس علوم عادی عمل کنند و علم غیب خود را مبنا قرار ندهند. بنابراین، روش و رفتار آنان در امور مختلف زندگی مانند معاملات، معاشرت‌ها، ازدواج و مسائل زناشویی، پوشیدن، نوشیدن، خوردن، خوابیدن و غیر آن، مانند سایر مردم بود؛ مثلا هنگامی که برای حل و فصل امور مردم اقدام می‌کردند، از علم غیب استفاده نمی‌کردند و اگر در جایی دلیل شرعی بر قاتل بودن فردی خاص وجود نداشت، حکم به قصاص نمی‌کردند، هرچند از طریق علم غیب می‌دانستند که او واقعآ قاتل است. همچنین در جایی که به حسب ظاهر دلیلی بر مسموم بودن غذایی وجود نداشت از آن تناول می‌کردند، هر چند از طریق غیب با خبر بودند که غذا مسموم است. از این‌رو گرچه امام حسن S و امام جواد S از طریق علم غیب قاتل خود را می‌شناختند و می‌دانستند که به وسیله همسران خود به شهادت می‌رسند اما بر آنان لازم نبود با تکیه بر این علم عمل کنند. این دیدگاه در بین مفسّران و صاحب‌نظران، طرفدارانی همچون علامه طباطبایی دارد، چرا که سنّت الهی بر این است که جریان امور دنیوی به طور عادی و طبیعی پیش برود. امام صادق S می‌فرماید: خداوند ابا دارد از اینکه امور را جز با اسباب به جریان بیندازد. اگر مجموع زوایای زندگی امامان معصوم بر مبنای علم غیب باشد برای دیگران الگو نخواهد بود و تبعیت از آنان ممکن نیست. از این رو در امور شخصی و زندگی خود بر اساس علم عادی و معمولی عمل می‌کردند تا الگوپذیری برای مردم عادی ممکن شود و جریان امور بر اساس سنّت الهی باشد.

دیدگاه دوم بر اساس این دیدگاه که افرادی همانند مرحوم آیه الله صالحی نجف‌آبادی طرفدار آن بودند، امامان معصوم در چارچوب امامت و رسالت‌های سنگین آن؛ یعنی تبیین و تفسیر احکام الهی و حفظ آن از تغییر و تحریف، به طور مستقیم از پیامبر اکرم a یا از طریق غیر عادی و الهامات غیبی و یا از طریق امامان قبلی، از علوم غیبی به میزان لازم و کافی برخوردارند ولی این علم بی‌نهایت نیست، چون علم بی‌نهایت از خالق هستی است و هر یک از مخلوقات به اندازه سعه وجودی خود از علم الهی برخوردارند و این علم محدود است به آنچه خدا می‌خواهد. وانگهی، علم امام، ارادی است، اگر نخواهند نمی‌دانند و اراده آنها هم تحت مشیّت الهی است. اگر خدا بخواهد و مأذون باشند اراده می‌کنند تا مسائل پنهانی را بدانند. بنابراین امامان معصوم نیز خارج از چارچوب مشیّت الهی کار نمی‌کنند و می‌خواهند هر آنچه را خدا می‌خواهد و برخوردارند آن مقداری را که خدا مصلحت و ضروری بداند. این طور نیست که آن بزرگواران به همه مسائل و موضوعات ریز و درشت، حتی آن اموری که به انجام رسالت یا وظیفه امامتشان مربوط نیست علم فعلی داشته باشند. اگر غذای مسمومی را میل می‌کنند و یا مثلا با زنی به ظاهر شایسته اما در باطن ناشایست، ازدواج می‌کنند، کاملا طبیعی است. البته در ازدواج آنها حکمت‌هایی نهفته است که مأذون به اعلام آن نمی‌باشند، وگرنه آن بزرگواران نیز همانند سایر مردم بشرند و ممکن است در بعضی مسائل به دلیل پذیرش محدود بودن علمشان از حوادث، مطلع نشوند و این ضربه‌ای به امامت و رسالت آنان نمی‌زند. البته هر یک از این دو دیدگاه با ادلّه و شواهدی از قرآن و حدیث همراه است که باید در جایگاه خود بررسی و ارزیابی شود»[۲].
۲. پژوهشگران وبگاه شهر جواب؛
پژوهشگران وبگاه شهر جواب، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
  1. «ائمه معصومین (ع) به اذن و اراده الهی دارای علم غیب بوده و به اذعان خود ایشان، حضرات معصومین از گذشته و آینده باخبر‌اند، اما گاهی اقتضای زمان و مکان و... ایجاب می‌کند ائمه بر اساس علم عادی عمل کنند نه با دانسته‌های غیبی خود. چنانکه از قضاوت‌های این بزرگواران معلوم می‌شود که قضاوت‌های اینان بر اساس بینه و شاهد بوده است نه بر اساس علم غیب.
  2. بر اساس روایات ، جعده را به اصرار به عقد امام حسن مجتبی S در آوردند: در روایات آمده است که امام علی S ابتدا دختر برادر اشعث سعید بن قیس را برای امام حسن خواستگاری کرد، اما وقتی اشعث از این جریان با خبر شد، نزد برادرش رفت و او را از این کار منصرف کرد تا دختر سعید را به عقد پسر خود درآورد. بعد از آن نزد امام علی آمد و اعلام کرد که دختری را که برای حسن خواستگاری کرده‌اید، زن پسر من است و در آن جا بود که با اصرار دختر خود را به عقد امام حسن درآورد.
  3. فرهنگ زمان ائمه معصومین به گونه‌ای بود که مصحلت قبایل مد نظر بود تا اختلافی میان قبایل به وجود نیاید، یا برای ادای احترام به یکی از شخصیت‌های برجسته و... صورت می‌گرفت ائمه معصومین هم از این قاعده مستثنی نبودند فلذا گاهی اتفاق می‌افتاد که ائمه با هم شأن و هم کفو خود ازدواج نمی‌کردند. بنابراین اگر چه برخى ازدواج‏‌ها، براى امامان معصوم بسیار سخت بود؛ ولى بزرگوارى شخصیت ایشان موجب می‌‏شد که آن را بپذیرند. از منظر دیگر این نوع‏ ازدواج‌‏ها، یک امتحان الهى براى امت اسلام بود تا بیش از پیش، خیانت و پستى بدخواهان و مظلومیت و بزرگوارى معصومان در طول تاریخ نشان داده شود. نمونه‌ای قرآن کریم ذکر می فرماید: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قِيلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ [۳]

»[۴].

}}

۳. پژوهشگران وبگاه پرسمان.
پژوهشگران نشریه پرسمان، در مقاله «همسر نامهربان» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«با توجه به فرهنگ آن روزگار، ازدواج‌ها، تنها بر اساس رعایت تناسب انجام نمى‌پذیرفت؛ بلکه گاهى براى اداى احترام به یک شخصیت و یا براى ابراز علاقه یک قبیله به قبیله دیگر و یا جلوگیرى از انتقام، صورت مى‌گرفت؛ بنابراین، اگر چه برخى ازدواج‌ها، براى امامان معصوم (ع)، بسیار سنگین بود، ولى بزرگوارى شخصیت ایشان، موجب مى‌شد که آن را بپذیرند. اما از دید دیگر، این نوع ازدواج‌ها، یک امتحان الهى براى امت اسلام بود تا بیش از پیش، خیانت و پستى بدخواهان و مظلومیت و بزرگوارى معصومان، در طول تاریخ نشان داده شود؛ چنان که براى پیامبران گذشته نیز چنین ازدواج‌هاى ناموفقى رخ داده بود. قرآن درباره همسران نوح و لوط فرموده است: خدا براى کسانى که کفر ورزیده‌اند، زن نوح و زن لوط را مثل آورده که هر دو در نکاح دو بنده از بندگان شایسته ما بودند و به آنها خیانت کردند و کارى از دست آنها در برابر خدا ساخته نبود و گفته شد با داخل‌شوندگان، به آتش داخل شوید. بنابراین، امکان دارد، برخى بتوانند ارتباطى نزدیک همچون ارتباط زناشویى با پیامبر یا امام داشته باشند؛ اما با سوء اختیار خود، به راه کفر و گناه بروند و گرفتار بدفرجامى شوند که جعده نیز این چنین بود. او به امام خیانت کرد و چون امام الگوى مردم بود، تا لحظه آخر با او رفتار عادى داشت و از علم لدنى خود استفاده نکرد.

در مورد علم امامان نیز نکاتى را باید مد نظر قرار داد:

  1. پیامبر a و ائمه در مسائل عادى، موظف به استفاده از علم عادى بوده‌اند. از این رو، همواره در این گونه مسائل، از شیوه‌هاى معمولى، کسب آگاهى کرده، بر اساس آن عمل مى‌کردند. سر این مسئله نیز آن است که آنان، الگوى بشریت‌اند و اگر در مسیر زندگى و حرکت‌هاى اجتماعى، راهى غیر از این بپویند، دیگر جنبه اسوه بودن خود را از دست خواهند داد و جهانیان به بهانه آن که آنان با علم لدنى عمل مى‌کرده‌اند، از حرکت‌هاى سازنده، انقلابى و اصلاحى باز خواهند ایستاد.
  2. برخى بر این عقیده‌اند که علم غیب براى پیامبر و امامان، شأنى است؛ یعنى چنان نیست که این علم، همواره، هر چیزى را در اختیار آنان قرار دهد.
  3. علم غیب، گاهى به یک واقعیت تغییرناپذیر تعلق مى‌گیرد. بنابراین، بعضى از چیزهایى که پیامبر و امامان از طریق غیبى مى‌دانند، همان چیزى است که حتماً واقع خواهد شد. این گونه آگاهى، چیزى نیست که با آن، بتوان تغییرى ایجاد کرد و سرنوشت چیزى را تغییر داد. نکته دیگر آن که بین علم لدنى و علم معمولى، تفاوت اساسى وجود دارد و آن این که علم لدنى، معیار و میزان تکلیف نیست. علم ائمه در بعضى مسائل مانند شهادت آنان، از این قبیل بوده است و برعکس علم عادى است که زمینه‌اش براى امامان، همانند دیگر مردم وجود دارد و معیار تکلیف پذیرى است. ائمه، بر اساس همین علم، گاهى به کارى دست مى‌زدند و گاهى از کارهایى پرهیز می‌کردند».[۵].

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. پایگاه اطلاع‌رسانی استاد احمد عابدی
  2. وبگاه کتابخانه مدرسه فقاهت
  3. «خدا براى کسانى که کفر ورزیده‏‌اند، زن نوح و زن لوط را مثل آورده که هر دو در نکاح دو بنده از بندگان شایسته ما بودند و به آنها خیانت کردند و کارى از دست آنها در برابر خدا ساخته نبود و گفته شد با داخل‌شوندگان، به آتش داخل شوید» سورۀ تحریم، آیۀ ۱۰
  4. http://www.javabcity.ir/node/133 وبگاه شهر جواب.
  5. پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، مجله پرسمان شماره ۴۹