بحث:آیا معصوم عالم به همه زبانها است؟ (پرسش)
چیستی زبان و علم امام به تمام زبان ها
- زبان "به معنای سخن گفتن"، از مهمترین کنشهای انسان و پل ارتباط انسانها و انتقال خواستهها و افکارشان به یکدیگر است و به همین دلیل، از رفتارهای تکرارپذیر انسان بوده و از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار است.[۱]
- بر اساس روایات، امامان(علیهم السلام) به تمام زبانهایی که مردم با آن سخن میگویند واقف بوده، میتوانند همانگونه و به همان لهجه و با فصاحت کامل سخن بگویند.[۲] یکی از دلایل علم ایشان به لغات گوناگون، رهبری و ولایت بر تمام انسان هاست، لذا باید به تمام زبان ها احاطه داشته باشد[۳] تا بتواند تکلیف خود را ادا نموده و آنان را به مقصد برساند، و چه بسا ندانستن یکی از لغات از طرف ایشان در برخی موارد منجر به تعطیلی احکام شود.[۴] به عبارتی دیگر امام چون جنبۀ رهبری و زمامداری انسانها را به عهده دارد، باید به تمامی زبانهایی که خداوند متعال به بشر به عنوان آیهای از خود[۵] عطا فرموده است، احاطه داشته باشد تا بتواند تکلیف خود را به تمام معنا ادا کرده و انسانها را به سر منزل مقصود برساند.[۶] اصولاً یکی از از ویژگی های امام شناخت این زبان بوده است، و اگر امامی چنین علمی را نداشته باشد به عنوان امام انتخاب نمی شود.[۷]
روایات علم امام به ززبان ها
- در تاریخ زندگانی پیشوایان معصوم(علیهم السلام) به روایات و حکایاتی برمیخوریم که بر اساس آنها، اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) به زبانهای گوناگونی همچون سریانی، عبری، ترکی، روسی و فارسی سخن گفتهاند،[۸] برخی از آنها عبارتند از:
- اباصلت هروی می گوید:[۹] امام رضا(علیه السلام) با مردم با لغاتشان تکلم میفرمود و به خدا سوگند فصیحترین مردم و عالمترین ایشان به هر زبان و لغتی بود. روزی به آن حضرت عرض کردم: ای فرزند رسول خدا، تعجب میکنم از شناخت شما به این لغتها با اختلافی که دارند، حضرت فرمود: «ای اباصلت، من حجت خدا بر مردم هستم، و خداوند کسی را که به لغات مردم شناخت نداشته باشد حجت نمیگیرد، آیا سخن امیرالمؤمنین(علیه السلام) به تو نرسیده است: "به ما فصلالخطاب داده شده است."؟ آیا فصلالخطاب جز شناخت به لغتها است؟»[۱۰]
- در روایتی دیگر ابوبصیر از امام کاظم(علیه السلام) دربارۀ نشانه های امام سؤال می کند، امام بعد از بیان چند نشانه یکی از نشانها ها را علم به تمام زبان ها معرفی می کنند:[۱۱] «به هر زبانی سخن گوید. سپس حضرت فرمود: هنوز از جای خود حرکت نکردهای نشانهای به تو ارائه میدهم. راوی می گوید: طولی نکشید، مردی خراسانی وارد شد و به عربی صحبت کرد. امام به فارسی جواب او را داد. خراسانی گفت: من خیال کردم شما زبان فارسی را نمیدانید، لذا به عربی سخن گفتم. امام فرمود: اگر من این را ندانم پس فضیلت من بر تو چیست؟! یعنی از آثار فضل من علم به همه اشیاء و همه زبانهاست. سپس امام فرمود: کلام هیچ کس، چه انسان باشد و چه حیوان، پرنده باشد یا چرنده یا هر جانداری بر امام پوشیده نیست. اگر در کسی این نشانیها نباشد امام نیست.»[۱۲]
- خادم امام عسکری(علیه السلام) میگوید:[۱۳] بارها میدیدم آن حضرت با غلامان خود به زبانهای رومی و صقلبی و ترکی سخن میگوید، به گونهای که تعجب مرا برمی انگیخت. پیش خود گفتم او متولد مدینه است و مسافرتی نکرده و با کسی هم مراوده نداشته است تا این زبانها را بیاموزد، امام باطن مرا خواند و فرمود: «خدای تعالی حجتش را از میان مردم برانگیخته و علم لغات و انساب و حوادث و خبر مرگ افراد را به او نمایانده است وگرنه فرقی بین او و دیگران نبود.»[۱۴]
- امام حسن(علیه السلام) فرمودند:[۱۵] «خداوند به غیر از این خورشید خورشیدهای بسیار دیگری آفریده که فاصله میان آنها بسیار زیاد است و غیر از این ماه، ماههای دیگری آفریده که فاصله میان آنها بسیار زیاد است و غیر از این عالم هفتاد هزار عالم دیگر آفریده است که میان آنها فاصله بسیار زیاد است و در هر یک شهرهایی و در هر شهر زبانی است و هیچ لغتی نیست مگر آن که امام آن را میداند و ما حجت خدا در همه این مکانهاییم.»[۱۶]
- علامه مجلسی میفرماید: "دانا بودن امامان(علیهم السلام) به تمام لغات مستفاد از روایات بسیار است. و دانا بودن آنان بر تمام صنایع دنیا، از عمومات اخبار صحیحه استفاده میشود، زیرا در این اخبار، بسیار آمده که امام به همه چیز داناست و چیزی بر او پنهان نیست "وَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ" را میداند.[۱۷]
- اگر در روایتی آمده است که امام زبانی را متوجه نشده اند دلایلی دارد، مانند اینکه می خواسته اند این فضیلت را مخفی نگه دارند و یا اینکه در مسائل عادی از دانش غیبی استفاده نمی کردند.[۱۸]
پانویس
- ↑ ر.ک. حمادی، عبدالرضا، گستره علم امام از منظر کلینی و صفار، فصلنامه امامتپژوهی، ش ۴، ص ۶۹
- ↑ ر.ک. نمازی شاهرودی، علی، علم غیب، ص 133 ـ 136؛ سجادی، سیداحمد، پرچم داران هدایت، ص 159؛ گنجی، حسین، امام شناسی، ج 1، ص 189؛ رستمی، محمدزمان، آل بویه، طاهره، علم امام، ص 143 ـ 145
- ↑ ر.ک. حمادی، عبدالرضا، گستره علم امام از منظر کلینی و صفار، فصلنامه امامتپژوهی، ش ۴، ص ۶۹
- ↑ ر.ک. شیخ زاده، قاسم علی، رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا، ص 83
- ↑ سورۀ روم، آیۀ 22
- ↑ ر.ک. تحریری، محمدباقر، جلوههای لاهوتی، ج ۱، ص ۱۳۲؛ اوجاقی، ناصرالدین، علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص ۶۲
- ↑ ر.ک. نمازی شاهرودی، علی، علم غیب، ص 133 ـ 136
- ↑ ر.ک. یوسفیان، حسن، علم غیب امام، ص 356؛ افقی، داوود، بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائرالدرجات، ص 70؛ داداش زاده، داوود، علم امام در کتاب کافی و شروح آن، ص 48 ـ 51
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی، عیون الرضا، ج ۲ ص ۲۳۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۲۶، باب ۱۴
- ↑ ر.ک. نمازی شاهرودی، علی، علم غیب، ص 133 ـ 136؛ تحریری، محمدباقر، جلوههای لاهوتی، ج ۱، ص ۱۳۲؛ اوجاقی، ناصرالدین، علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص ۶۲؛ گنجی، حسین، امام شناسی، ج 1، ص 189؛ افتخاری، سیدابراهیم، بررسی مقایسه ایی شئون امامت در مکتب قم و بغداد، ص 84 ـ 86؛ یوسفیان، حسن، علم غیب امام، ص 356
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص ۲۸۵، ح ۷
- ↑ ر.ک. نمازی شاهرودی، علی، علم غیب، ص 133 ـ 136؛ سجادی، سیداحمد، پرچم داران هدایت، ص 159؛ صادقی، مصطفی، شیوه های تشخیص امام در عصر حضور، ص 57؛ داداش زاده، داوود، علم امام در کتاب کافی و شروح آن، ص 48 ـ 51
- ↑ مسعودی، اثبات الوصیه، ص 251
- ↑ ر.ک. نمازی شاهرودی، علی، علم غیب، ص 133 ـ 136؛ صادقی، مصطفی، شیوه های تشخیص امام در عصر حضور، ص 57؛ داداش زاده، داوود، علم امام در کتاب کافی و شروح آن، ص 48 ـ 51
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائر، ج ۱۰، ص ۵۱۰
- ↑ ر.ک. رستمی، محمدزمان، آل بویه، طاهره، علم امام، ص 143 ـ 145
- ↑ ر.ک. نمازی شاهرودی، علی، علم غیب، ص 133 ـ 136
- ↑ ر.ک. شیخ زاده، قاسم علی، رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا، ص 83
پژوهشگران وبگاه رشد
محمد بن فضل هاشمی میگوید: هنگامی که حضرت موسی بن جعفر علیه السلام شهادت یافت، وارد مدینه شدم و خدمت حضرت رضا علیه السلام رسیدم و به آن حضرت به عنوان “ولی امر” سلام کردم و تمام اموالی را که نزدم بود به آن حضرت تقدیم داشتم. سپس از حضرت راجع به نشانه های امامت سؤال کردم تا برای اهل بصره بیان کنم.
حضرت ودایع امامت را که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در نزدشان بود، به من نشان دادند و فرمودند: به شیعیان ما در بصره و اطراف آن بگو که من نزد آنها خواهم آمد. عرض کردم: “ چه موقع؟” فرمود: "سه روز بعد از رسیدن شما به بصره. " من وارد بصره شدم و جریان را برای شیعیان شرح دادم. چون روز سوم شد، حضرت رضا علیه السلام وارد بصره شدند و به منزل حسن بن محمد رفتند.
ایشان فرمودند: "تمام کسانی که به دیدن محمد بن فضل آمده اند و شیعیان دیگر و همچنین “جاثلیق” (بزرگ نصرانی ها) و “رأس الجالوت” (بزرگ یهودیان) را حاضر کن تا هر کس هر سؤالی دارد، بپرسد".
محمد بن حسن همه آنها را جمع کرد و جایگاهی برای حضرت رضا علیه السلام آماده شد. حضرت نشستند و فرمودند: "سلام علیکم" آن جماعت پرسیدند: "شما کیستید؟" حضرت فرمود: "من علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب و فرزند رسول خدا هستم". امروز صبح، نمازم را با والی مدینه خوانده ام و سپس والی مدینه نامه یکی از دوستانش را برای من خواند و با من در بسیاری از امور مشورت کرد. من راهنماییهایی برای او داشتم و وعده داده ام که همین امروز بعد از عصر نزد او بازگردم و این کار را هم خواهم کرد. « ولاحول ولاقوه الابالله »
آن جماعت که همه حیرت زده شده بودند گفتند: یابن رسول الله! ما دیگر دلیلی برای امامت شما نمیخواهیم. زیرا آمدن از مدینه به بصره و بازگشتن در همان روز به مدینه به هیچ وجه برای یک شخص عادی، مقدور نیست. مگر از طریق “طی الارض” حضرت فرمود: "من آمده ام تا هر چه میخواهید بپرسید" ابتدا عمرو بن هدّاب گفت: این محمد بن نفس چیزهایی از شما میگوید که قلب نمی پذیرد. او میگوید: شما تمام زبانها و لغات را میدانید!
حضرت فرمود: بله، راست میگوید. عمر بن هداب گفت: "حالا شما را آزمایش میکنیم". رفتند و افرادی که به رومی و هندی و فارسی و ترکی سخن میگفتند، حاضر کردند و حضرت با تمام آنها به لغت خودشان صحبت کرد و پرسشهای آنان را جواب فرمود. حاضرین همه تعجّب کردند و متحیّر شدند. آنها اقرار کردند که آن حضرت از خود آنها به زبانشان فصیح تر و رساتر سخن می گوید.