آیا معصوم عالم به همه زبان‌ها است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا معصوم عالم به همه زبان‌ها است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم معصوم
مدخل بالاترعلم معصوم / گستره علم معصوم
مدخل اصلیعلم به همه زبان‌ها
مدخل وابستهعلم منطق الطیر / علم غیب

آیا معصوم (ع) عالم به همه زبان‌ها است؟ یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان «مهم‌ترین مصادیق علم معصوم کدام‌اند؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم معصوم مراجعه شود.

پاسخ نخست

علی نمازی شاهرودی

آیت‌الله علی نمازی شاهرودی در کتاب «علم غیب» در این‌باره گفته‌ است:

«اخباری که دلالت دارد پیغمبر اکرم (ص) و ائمه (ع) به تمام زبان‌های خلایق دانایند و به هر زبانی بخواهند سخن می‌گویند؛ کلام هیچ کس از آنان پوشیده نیست و مانند حضرت سلیمان نطق حیوانات را می‌فهمند. ابو بصیر به امام موسی کاظم (ع) عرض کرد: فدایت شوم؛ نشانه امام چیست؟ آن حضرت فرمود: چند چیز است: (اوّل) تصریح و نص امام به امام بعد از خودش؛ (دوم) هرچه از او سؤال شود جواب صحیح آن را بدهد. (سوم) اگر کسی سؤالش را فراموش کرد و یا سؤال نکرد امام خودش سؤال او را پاسخ دهد؛ (چهارم) از اخبار آینده خبر دهد؛ (پنجم) به هر زبانی سخن گوید. سپس فرمود: هنوز از جای خود حرکت نکرده‌ای نشانه‌ای به تو ارائه می‌دهم. راوی می گوید: طولی نکشید که مردی خراسانی وارد شد و به عربی صحبت کرد. امام به فارسی جواب او را داد. خراسانی گفت: من خیال کردم شما زبان فارسی را نمی‌دانید، لذا به عربی سخن گفتم. امام فرمود: اگر من این را ندانم پس فضیلت من بر تو چیست؟! یعنی از آثار فضل من علم به همه اشیاء و همه زبان‌هاست. سپس امام فرمود: کلام هیچ کس، چه انسان باشد و چه حیوان، پرنده باشد یا چرنده یا هر جانداری بر امام پوشیده نیست. اگر در کسی این نشانی‌ها نباشد امام نیست[۱]. نصیر، خادم امام عسکری (ع) می‌گوید: من مکرر می‌شنیدم که امام عسکری (ع) با غلامان خود به لغت‌های مختلف آنها تکلم می‌فرمود: با غلام ترک به زبان ترکی، و با رومی به زبان رومی و... من تعجب می‌کردم. روزی، این سؤال در قلب من خطور کرد که: امام در مدینه متولد شده و جایی نرفته؛ پس چگونه به زبان‌های مختلف سخن می‌گوید؟ در این هنگام، امام توجهی به من نموده، فرمودند: خداوند حجت خود را در میان خلق ممتاز قرار داده و علم همه چیز را به او مرحمت فرموده. یعنی علم لغات و معرفت انساب و آجال و حوادث را به او آموخته است. و اگر این طور نباشد، فرقی بین حجت و رعیت نخواهد بود[۲]. ابو الجارود از امام باقر (ع) نشانه‌های امام را خواست. آن حضرت فرمود: تصریح خدا و رسول بر ائمه (ع) و هر یک به امام بعد از خودش، و اگر از او سؤال شد جواب دهد و گرنه، خودش حقایق را بیان کند، و از روز آینده خبر دهد، و به هر زبانی و لغتی سخن گوید.[۳]. علامه مجلسی بعد از نقل این حدیث و گفتار شیخ صدوق، می‌فرماید: هر چند کلام صدوق قابل صحت است، ولی این همه زحمت توجیه برای ما لازم نیست؛ زیرا اخباری که دلالت می کند بر این که امام محدَّث طرف گفت وگوی فرشتگان و مؤید به روح القدس است و در شب قدر ملائکه و روح بر او نازل می شوند، در حد تواتر است[۴].

علامه مجلسی می‌فرماید: دانا بودن ائمه (ع) به تمام لغات مستفاد از روایات بسیار است. و اما دانا بودن آنان بر تمام صنایع دنیا، از عمومات اخبار صحیحه استفاده می‌شود، زیرا در این اخبار، بسیار آمده که امام به همه چیز داناست و چیزی بر او پنهان نیست "وَ مَا كَانَ‏ وَ مَا يَكُونُ‏‏‏‏‏" را می‌داند. و در بحارالأنوار باب این که ائمه (ع) تمام زبان‌ها و لغات را می‌دانند و به هر لغت و زبانی می‌توانند تکلم کنند، در این باب به هفت روایت اکتفا نموده. از آن جمله، صدوق به سند صحیح از ابی الصلت هروی نقل کرده که گفت: والله، حضرت رضا (ع) به تمام زبان‌ها داناتر از همه بود. یک روز به ایشان عرض کردم: من از دانایی شما به تمام زبان‌ها تعجب می‌کنم! فرمود: من حجت خدا بر خلق اویم. و خدا حجتی که زبان‌های خلق را نداند ندارد. مگر نشنیدی کلام امیرالمؤمنین (ع) را که فرموده به ما "فصل الخطاب" بخشیده شده؟ آیا فصل الخطاب غیر از معرفت لغات است؟![۵]. نیز در بحارالأنوار در "باب معرفته الرضا (ع) بجمیع اللّغات وکلام الطّیر والبهائم" ده روایت ذکر کرده است. در بصائر الدرجات در این که ائمه (ع) نطق پرندگان را می‌دانند، تعداد بیست و پنج روایت برای اثبات این عنوان نقل کرده است. و در باب این که ائمه (ع) نطق حیوانات را می‌دانند شانزده روایت، و در باب ۱۶، دو روایت نقل فرموده است[۶]. روایات متواتری که گذشته و نشان می‌داد که تمام علوم و کمالات انبیا و مرسلین نزد ائمه (ع) جمع است، نیز دلیل علم ائمه (ع) است به زبان نطق جمیع حیوانات. و در بحارالأنوار روایاتی نقل شده که پیغمبر اکرم (ص) تمام زبان‌ها و لغات را می‌داند. و روایات معرفت امام صادق (ع) به جمیع لغات و زبان‌ها را نیز نقل فرموده است[۷]».[۸]

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت‌الله تحریری؛
آیت‌الله محمد باقر تحریری در کتاب «جلوه‌های لاهوتی» در این باره گفته است: «امام (ع) چون جنبه رهبری و زمامداری انسان‌ها را به عهده دارد، باید به تمامی زبان‌هایی که خداوند متعال به بشر به عنوان آیه‌ای از خود[۹]. اعطاء فرموده است، احاطه داشته باشد تا بتواند تکلیف خود را به تمام معنا ادا کرده و انسان‌ها را به سر منزل مقصود برساند. اباصلت هروی گوید: امام رضا (ع) با مردم با لغاتشان تکلم می‌فرمود و به خدا سوگند فصیح‌ترین مردم و عالم‌ترین ایشان به هر زبان و لغتی بود. روزی به آن حضرت عرض کردم: ای فرزند رسول خدا، تعجب می‌کنم از شناخت شما به این لغت‌ها با اختلافی که دارند، حضرت فرمود: ای اباصلت، من حجت خدا بر مردم هستم، و خداوند کسی را که به لغات مردم شناخت نداشته باشد حجت نمی‌گیرد، آیا سخن امیر المؤمنین (ع) به تو نرسیده است: که به ما فصل‌الخطاب داده شده است؟ آیا فصل‌الخطاب جز شناخت به لغت‌ها است؟[۱۰]»[۱۱].
۲. حجت الاسلام و المسلمین سجادی؛
حجت الاسلام و المسلمین سجادی در کتاب «پرچم‌داران هدایت» در این‌باره گفته‌است:

«امام به تمام زبان‌هایی که مردم با آن سخن می‌گویند، واقف بوده، می‌تواند همان‌گونه و به همان لهجه و با فصاحت کامل سخن بگوید. هم اکنون دانشمندان زبان‌شناسی در یک گزارش، تعداد زبان‌های زنده جهان را بین دو هزار و پانصد تا پنج هزار زبان تخمین زده‌اند[۱۲] که امام همه آنها را می‌داند و قادر است با آن زبان‌ها سخن بگوید.

ابو بصیر می‌گوید: خدمت امام کاظم بودم که مردی از اهالی خراسان بر ما وارد شد. او با امام (ع) با سختی به زبان عربی سخن گفت و امام (ع) پاسخ او را به زبان فارسی داد. مرد خراسانی به امام (ع) عرض کرد: قربانت گردم! به خدا سوگند، آنچه مانع از این شد که با تو به زبان فارسی سخن بگویم، این بود که گمان می‌کردم تو زبان فارسی را نیکو نمی‌دانی. امام (ع) فرمود:سبحان الله! اگر من نمی‌توانستم به خوبی پاسخ تو را دهم، دیگر فضل من بر تو در چه بود؟ سپس به من فرمود: ای ابومحمد! سخن هیچ یک از مردم با پرندگان یا چرندگان و نه هیچ جانداری، بر امام پوشیده نیست. هر که این ویژگی‌ها را نداشته باشد، امام نیست[۱۳]»[۱۴].
۳. حجت الاسلام و المسلمین گنجی؛
حجت الاسلام و المسلمین حسین گنجی در کتاب «امام‌شناسی» در این‌باره گفته‌‌اند: «از مصادیق فصل الخطاب علم به لغات است لغت بالسان تفاوت دارد. به عنوان مثال زبان فارسی یک زبان است اما دارای لهجه‌های متعدد و زبان‌های محلی است. مانند: زبان و لهجه یزدی، خراسانی، اصفهانی، و ... که همه آنها زیر مجموعه زبان فارسی هستند. امام معصوم (ع) عالم به كل زبان‌ها، لغات و لهجه‌های عالم است. اباصلت هروی می‌گوید: امام رضا (ع) با هر کس با زبان خودش صحبت می‌فرمود و به خدا سوگند که به هر زبان و لهجه و لغتی، فصیح‌ترین و داناترین مردم بود روزی به آن حضرت عرض کردم: ای فرزند رسول خدا شاه من در تعجب هستم از علم شما به این همه زبان و لهجه با آن همه اختلاف، پس حضرت فرمود: ای اباصلت من حجت خدا بر خلق او هستم و خدا حجتی را برای مردم انتخاب نمی‌کند که زبان سخن گفتن با آنها را نداند. مگر کلام امیرالمؤمنین علی (ع) را نشنیده‌ای که فرمودند: به ما فصل الخطاب داده شده است. آیا فصل الخطاب غیر از دانستن همه زبان‌ها است[۱۵]»[۱۶].
۴. حجت الاسلام و المسلمین مشکی؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد مشکی در مقاله «بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید» در این‌باره گفته‌ است:

«در کتاب اوائل المقالات شیخ مفید تصریح می‌کند که امام به تمام صنایع، زبان‌ها و لغات علم دارد: من می‌گویم که چنین چیزی، یعنی علم به تمام فنون، زبان‌ها و لغات نه ممتنع است و نه واجب؛ از منظر عقل و قیاس، و نیز روایاتی، از کسانی که تصدیق کردن گفته‌های ایشان بر ما واجب است، به ما رسیده که امامان آل محمد (ص) این چیزها را می‌دانسته‌اند، که اگر صحت آنها ثابت شود یقین کردن به آنها واجب می‌شود[۱۷]. از این سخن چند نکته استنباط می‌شود:

  1. اصل پذیرش علم امام (ع) به تمام فنون، زبان‌ها، و لغات.
  2. به نظر شیخ مفید، چنین دانشی برای امام (ع) از منظر عقل وجوب و لزومی ندارد.
  3. ورود روایات در مورد چنین علمی برای امامان (ع) و اثبات آن.
  4. در صورت ثبوت چنین روایاتی، نتیجه‌اش قطع به چنین علمی است برای ائمه (ع).
نتیجه اینکه شیخ مفید منکر اصل چنین دانشی برای ائمه (ع) نیست. لکن آنچه او از منظر عقل نفی می‌کند عدم لزوم و وجوب چنین دانشی است برای امامان. از منظـر شرع نیز شیخ مفید، این قلمرو وسیع را منکر نیست. وی اعتراف می‌کند که اخباری در این زمینه از معصومین رسیده است، ولی آنچه او طرح کرده تردید در جهت صحت آن روایات است که در صورت ثبوت صحت، تصریح دارد به اینکه یقین کردن و پذیرفتن آنها واجب می‌شـود، و در نتیجه باید چنین علمی را پذیرفت. بنابراین، اصل توسعه در دایره علم امامان از منظر عقل مورد پذیرش شیخ مفید است و او در این جهت تردیدی ندارد، تردید او در مورد صحت روایات است که در صورت ثبوت صحت روایات باید وجوب آن را پذیرفت، همان طور که اصل آن پذیرفته شده است»[۱۸].
۵. حجت الاسلام و المسلمین صادقی؛
حجت الاسلام و المسلمین مصطفی صادقی در مقاله «شیوه‌های تشخیص امام در عصر حضور» در این‌باره گفته‌ است:

«وقتی ابو بصیر از امام کاظم (ع) درباره راههای شناخت امام پرسید، فرمود چند راه است: از سوی پدرش درباره امامت به او اشاره شده باشد؛ هر گاه از او بپرسند پاسخ دهد و اگر پرسشی نشود معارف الهی را خود بگوید و از آینده خبر دهد و بتواند به هر زبانی با مردم سخن بگوید. آنگاه امام به ابو بصیر فرمود: ای ابا محمد! پیش از رفتنت یکی از این نشانه‌ها را به تو نشان خواهم داد. طولی نکشید که مردی از خراسان وارد شد و با زبان عربی با امام صحبت کرد لکن امام به زبان فارسی پاسخ او را داد. خراسانی گفت: عربی سخن گفتم چون تصور می‌کردم فارسی نمی‌دانید. امام فرمود سبحان الله! اگر چنین نباشد پس برتری من بر تو چیست؟ در ادامه روایت آمده است که کلام هیچ انسان و پرنده و حیوان و به طور کلی جانداری بر امام پوشیده نیست. هر که این ویژگی‌ها را نداشته باشد امام نیست[۱۹] این روایت در برخی منابع با این افزوده در خصوص راه اول آمده است: "راه اول" نصی از جانب خدا است که او را علم حجت بر مردم نهاده است چون رسول الله (ص)، علی (ع) را نصب، و به مردم معرفی کرد و ائمه (ع) هر یک، دیگری را نصب می‌کنند[۲۰] شیخ صدوق این خبر را به سند دیگری از ابو جارود از امام باقر (ع) روایت کرده است[۲۱].

خادم امام عسکری (ع) می‌گوید بارها می‌دیدم که آن حضرت با غلامان خود به زبان‌های رومی و صقلبی و ترکی سخن می‌گوید، به گونه‌ای که تعجب مرا برمی انگیخت. پیش خود گفتم او متولد مدینه است و مسافرتی نکرده و با کسی هم مراوده نداشته است تا این زبان‌ها را بیاموزد. امام باطن مرا خواند و فرمود: خدای تعالی حجتش را از میان مردم برانگیخته و علم لغات و انساب و حوادث و خبر مرگ افراد را به او نمایانده است وگرنه فرقی بین او و دیگران نبود[۲۲]»[۲۳].
۶. حجت الاسلام و المسلمین اوجاقی؛
حجت الاسلام و المسلمین ناصرالدین اوجاقی در کتاب «علم امام از دیدگاه کلام امامیه» در این‌باره گفته‌ است: «در اینکه امام (ع) می‌تواند با هرکسی به زبان مادری خود آن شخص سخن بگوید تنها یک روایت در اصول کافی یافت شد. در این روایت ابو بصیر از امام کاظم (ع) درباره راه‌های شناخت امام می‌پرسد، و آن حضرت یکی از راه‌ها را اطلاع از تکلم همه انسانها و پرندگان و حیوانات و هر چیزی ذی روحی ذکر می‌کند. علاوه بر این روایت شیخ صدوق حدیث دیگری را نقل می‌کند در این حدیث ابا صلت هروی می‌گوید که امام رضا (ع) به تمام زبانها آشنایی کامل داشت. روزی ابا صلت به امام عرض کرد که من از تسلط شما بر تمام زبانها در تعجبم. حضرت می‌فرماید ای اباصلت من حجت خدا بر مردم هستم و خدای متعال کسی را که با زبان مردم آشنایی نداشته باشد بر آنها حجت قرار نمی‌دهد. آیا نشنیده‌ای سخن امیر مؤمنان را که فرمود به ما فصل الخطاب عطا شده است. و آن چیزی غیر از آشنایی به کل زبانها است[۲۴]»[۲۵].
۷. حجت الاسلام و المسلمین افتخاری؛
حجت الاسلام و المسلمین سید ابراهیم افتخاری در پایان‌نامه «بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد» در این‌باره گفته است: «شیخ صدوق در کتاب عیون اخبارالرضا (ع)، روایتی را نقل می‌کند مبنی بر اینکه امام رضا (ع) صحبت‌های چند غلام که به زبان بلغاری و رومی‌ در مورد خون گرفتن از رگ دستهایشان با هم صحبت می‌کردند، شنید و روز بعد به برخی از اطباء دستور داد که از رگ دست این غلامان خون بگیرند[۲۶]. ذکر این روایت و روایات مشابه در همین باب، گویای این است که امام (ع)، به همه زبان‌ها و لغات اقوام تسلط دارد. در ادامه روایات همین باب، شیخ صدوق روایت جالبی را نقل می‌کند، داوود بن قاسم جعفری می‌گوید، داشتم با امام رضا (ع) غذا می‌خوردم، متوجه شدم که ایشان با برخی از غلامان خود به زبان بلغاری و فارسی تکلم می‌کند، من هم غلام خود را نزد غلام ایشان فرستادم تا زبان فارسی یاد بگیرد، و گاهی که آن غلام در آموزش یک لغت خاص دچار مشکل می‌شد، خود امام (ع) به او کمک می‌کرد[۲۷]. همچنین در روایتی از اباصلت هروی اینگونه نقل می‌کند: امام رضا (ع) با مردم به لغت خودشان تکلم می‌کرد، به خدا قسم او فصیح‌ترین مردم و عالم‌ترین آنها به هر زبان و لغتی بود، روزی به ایشان عرض کردم، ای فرزند رسول خدا، من در عجبم که شما چگونه این زبان‌های مختلف را با اختلاف‌های زیادی که با هم دارند می‌دانید و به آنها تکلم می‌کنید، ایشان در جواب من فرمودند: ای ابا صلت! من حجت خدا بر مخلوقاتش هستم، مگر می‌شود خداوند شخصی را حجت بر قومی‌قرار دهد، در حالی که زبان آن قوم را نمی‌داند؟ آیا این سخن امیرالمؤمنین علی (ع) به تو نرسیده است که خداوند علم فصل الخطاب را به ما داده است، و آیا فصل الخطاب چیزی جز شناخت زبانها و لغات مختلف است؟[۲۸]. در روایت دیگری، ابوالجارود از امام باقر (ع) درباره صفات و نشانه‌های امام (ع) سؤال می‌کند، و امام (ع) در جواب می‌گوید: نشانه دیگر امام (ع) آن است که هر چیز از او پرسیده شود فوراً پاسخ می‏‌دهد، و اگر در محضرش سکوت کنند او آغاز سخن نموده، و مردم را از آنچه فردا پیش آید آگاه می‏‌سازد، به هر لهجه و زبانی با مردم به گفتگو می‌‏پردازد[۲۹]. صفار در روایتی از قول علی بن مهزیار می‌گوید: وارد بر امام هادی (ع) شدم، و ایشان رو به من کرده و با من به زبان فارسی سخن گفت. در روایت دیگری، غلام بلغاری علی بن مهزیار که برای کاری خدمت امام هادی (ع) فرستاده شده بود، در مراجعت از نزد امام، بسیار تعجب کرده و از اینکه امام هادی (ع) با او به زبان خودش تکلم کرده بود در شگفت بود[۳۰]. ایشان همچنین روایت دیگری را نقل می‌کند که یکی از اصحاب امام صادق (ع)، وقتی از فصاحت امام در تکلم به زبان "نبطیه" اظهار شگفتی می‌کند، امام (ع) در پاسخ می‌گوید، ای عمار! به همه زبانها همین گونه تکلم می‌کنم[۳۱]. صفار روایاتی را نقل می‌کند که در آن، امامان (ع) از محتوای تکلم پرندگان و حیوانات، به اصحابشان خبر می‌دهند و در جواب سؤال اصحاب، بیان می‌کنند که خداوند علم تکلم به زبان حیوانات، و علم به همه چیز را به آنها عطا فرموده است[۳۲]. در روایت دیگری از ابو حمزه ثمالی نقل می‌کند که در منزل امام سجاد (ع) و در محضر ایشان بودم، در منزل ایشان تعدادی گنجشک آواز می‌خواندند، امام (ع) رو به من کرده و فرمود، آیا می‌دانی این پرندگان چه می‌گویند، عرض کردم نمی‌دانم، امام (ع) فرمود: تسبیح پروردگارشان را گفته و از او روزی شان را طلب می‌کنند[۳۳]. شیخ کلینی در کتاب کافی، روایتی را نقل کرده است که در آن امام (ع) می‌گوید که ما انجیل و تورات را همانگونه که آنها می‌خواندند، می‌خوانیم و می‌گوییم»[۳۴].
۸. آقاى دكتر يوسفيان (هیئت علمی مؤسسه امام خمينى)؛
آقای دکتر حسن یوسفیان، در مقاله «علم غیب امام» در این‌باره گفته‌ است: «در تاریخ زندگانی پیشوایان معصوم (ع) به حکایاتی بسیار برمی‌خوریم که بر اساس آنها، اهل‌ بیت پیامبر (ع) به زبان‌های گوناگونی همچون سریانی، عبری، ترکی، روسی و فارسی سخن گفته‌اند[۳۵]. چنان‌که امیرمؤمنان (ع) به شکایت گروهی نبطی‌زبان که از سنگینی خراج گله‌مند بودند، با زبان خودشان پاسخ گفت[۳۶]. و امام صادق (ع) در ملاقات با گروهی از ایرانیان، که با زبان عربی ناآشنا بودند، به فارسی فرمود: "هرکه دِرَم اندوزد، جزایش دوزخ باشد"[۳۷]. در این‌باره، اباصلت هروی از امام رضا (ع) روایت می‌کند: خداوند هیچ‌کس را بر گروهی حجت نمی‌کند، جز آنکه زبان آنان را به او می‌آموزد. آیا این سخن امیرمؤمنان (ع) را نشنیده‌ای که فرمود: "به ما فصل‌ الخطاب داده‌اند؟" آیا فصل‌ الخطاب چیزی جز دانستن زبان‌ها است؟[۳۸]. در روایتی، امام علی (ع) با سلیمان پیامبر، که به فرموده قرآن، زبان پرندگان را می‌دانست[۳۹]. هم‌نوا می‌گردد و می‌فرماید: "ما را زبان مرغان آموختند و از هر نعمت عطا کردند"[۴۰]. و این البته به زبان پرندگان اختصاص ندارد، بلکه به گواهی روایات، حیوانات دیگر را نیز دربر می‌گیرد[۴۱]»[۴۲].
۹. آقای دکتر رستمی و خانم آل‌بویه؛
آقای دکتر محمد زمان رستمی (استادیار دانشگاه قم) و خانم طاهره آل‌بویه (پژوهشگر جامعة الزهراء) در کتاب «علم امام» در این‌باره گفته‌‌اند:

«ایشان به تمام زبان‌ها آگاه بودند [۴۳] و به زبان پرندگان سخن می‌گفتند، چنان‌که قرآن از زبان داوود (ع) می‌فرماید: ﴿عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ [۴۴]. و در حدیث آمده است که گنجشکی مضطرب و صیحه زنان نزد امام (ع) آمده و عرض کرد ماری داخل لانۀ او شده و قصد دارد جوجه او را ببلعد، امام (ع) فردی را فرستاد تا ما را بکشد. و شتری گریه کنان نزد پیامبر (ص) آمد و عرض کرد که از شیر او فرزندانشان را بزرگ کرده‌اند و از او کار بسیار کشیده‌اند و حال قصد دارند او را نحر کنند. مانند این روایات دلالت دارند که حیوانات، امامان (ع) و پیامبران را می‌شناخته‌اند و با ایشان مکالمه می‌نمودند.

صفار از امام حسن (ع) نقل می‌کند که خداوند به غیر از این خورشید خورشیدهای بسیار دیگری آفریده که فاصله میان آنها بسیار زیاد است و غیر از این ماه، ماه‌های دیگری آفریده که فاصله میان آنها بسیار زیاد است و غیر از این عالم هفتاد هزار عالم دیگر آفریده است که میان آنها فاصله بسیار زیاد است و در هر یک شهرهایی و در هر شهر زبانی است و هیچ لغتی نیست مگر آن که امام آن را می‌داند و ما حجت خدا در همه این مکان‌هاییم[۴۵].

علامه طباطبایی می‌فرماید: منطق طیر عبارت است از هر طریقی که مرغ‌ها به آن طریق، مقاصد خود را با هم مبادله می‌کنند؛ مثلا هنگامی که می‌خواهند بر یکدیگر غلبه کنند به گونه‌ای، و هنگام ترس طوری، و هنگام التماس و استغاثه به دیگران طوری دیگر، ولی به چند دلیل، مقصود از منطق طیر در آیه شریفه، معنای دقیق‌تر و وسیع‌تر از آن است. اول این که سیاق آیه گواهی می‌دهد بر این‌ که سلیمان (ع) از نعمتی سخن می‌گوید که مختص خودش بوده که به عنایت خاص الهی بدان دست یافته است و در فهم توده مردم نبوده است، اما منطق طیر به معنای اول را هر کسی می‌تواند در زندگی حیوانات دقت نموده زبان آنها را بفهمد مثلاً چه صدایی علامت خشم، چه صدایی علامت رضا، چه صدایی علامت گرسنگی و چه صدایی علامت تشنگی است. دوم این‌که سخنان هدهد، متضمن معارف عالیه‌ای است که در وسع صداهای هُدهُد نیست، چون صداهایی که این حیوان در احوال مختلف از خود سر می‌دهد انگشت شمار است و این چند صدا نمی‌تواند به این معارف دلالت کند. در کلام این حیوان، ذکر خدای سبحان و وحدانیت و قدرت و علم او و نیز ذکر شیطان و هدایت و ضلالت و مطالبی دیگر آمده و از معارف بشری نیز مطالب بسیاری چون پادشاه سبا و تخت او و این‌که آن پادشاه زن بود و قوم او که برای آفتاب سجده می‌کردند، آمده و سلیمان (ع) نیز مطالبی به هُدهُد فرموده، از جمله این‌که به او دستور داده به سبا برود و نامه او را ببرد و در آن‌جا نزد ایشان بیندازد و بعد بنشیند و ببیند چه می‌گویند و چه می‌کنند و بی‌تردید آگاهی به این همه مطالب عمیق و معارف بسیار، منوط به داشتن هزاران هزار معلومات دیگر است که چند صدای ساده هدهد نمی‌تواند آن معانی را برساند[۴۶]»[۴۷].
۱۰. آقای افقی (هیئت علمی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان)؛
آقای داوود افقی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات» در این‌باره گفته‌ است:

«روایات بسیاری در بصائر نقل شده است که از آگاهی اهل بیت (ع) به همه زبان‌ها و لغات حکایت دارد. در برخی روایات تصریح شده است که اهل بیت (ع) توانایی تکلم به همه زبانها را دارند و در روایات بسیاری نیز به نوع زبانی که اهل بیت (ع) به آن سخن گفته‌اند اشاره شده است، زبان‌هایی چون: فارسی، رومی، عبری، سریانی، نبطی، روسی یا اسلاوی.

"عَنِ الْإِمَامِ الْجَوَاد (ع):لَقَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَقْرَأُ وَ يَكْتُبُ‏ بِاثْنَيْنِ‏ وَ سَبْعِينَ‏ أَوْ بِثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِينَ لِسَاناً ‏‏‏‏‏" [۴۸]؛ "عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ الطَّيِّبِ الْهَادِي (ع) قَالَ: دَخَلْتُ عَلَيْهِ فَابْتَدَأَنِي وَ كَلَّمَنِي‏ بِالْفَارِسِيَّةِ ‏‏‏‏‏"[۴۹]؛ "عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَا عَمَّارُ :أَبُو مُسْلِمٍ‏ فظلله‏ فكساه‏ فكسحه‏ بساطورا. قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا رَأَيْتُ نَبَطِيّاً أَفْصَحَ مِنْكَ فَقَالَ يَا عَمَّارُ وَ بِكُلِّ لِسَانٍ ‏‏‏‏‏"[۵۰]؛"عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ شَيْخٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: جِئْنَا نُرِيدُ الدُّخُولَ عَلَيْهِ فَلَمَّا صِرْنَا بِالدِّهْلِيزِ سَمِعْنَا قِرَاءَةً بِالسُّرْيَانِيَّةِ بِصَوْتٍ‏ حَسَنٍ‏ يَقْرَأُ وَ يَبْكِي حَتَّى أَبْكَى بَعْضَنَا ‏‏‏‏‏"[۵۱]؛ "عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ: أَرْسَلْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ (ع) غُلَامِي وَ كَانَ سقلاميا "سَقْلَابِيّاً" فَرَجَعَ‏ الْغُلَامُ‏ إِلَيَ‏ مُتَعَجِّباً فَقُلْتُ‏ لَهُ‏ مَا لَكَ يَا بُنَيَّ قَالَ كَيْفَ لَا أَتَعَجَّبُ مَا زَالَ يُكَلِّمُنِي بالسقلانية "بِالسَّقْلَابِيَّةِ" كَأَنَّهُ وَاحدا "وَاحِدٌ" مِنَّا فَظَنَنْتُ أَنَّهُ إِنَّمَا دَارَ بَيْنَهُمْ ‏‏‏‏‏"[۵۲]»[۵۳].
۱۱. آقای داداش‌زاده.
آقای داوود داداش‌زاده در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم امام در کتاب کافی و شروح آن» در این‌باره گفته‌ است:
  • «علم امام به همه زبان‌ها: ائمه (ع) با تورات، انجیل، زبور، صحف ابراهیم و دیگر کتب انبیا آشنایی کامل داشتند و آنها را با زبان اصلی‌اش می‌خواندند[۵۴] و با پیروان آنها مناظره می‌نمودند علاوه بر این امام با اشخاص غیر عرب، اعم از فارس، ترک، رومی، هندی، سودانی و غیره به با زبان‌های اصلی آنها صحبت می‌کردند، چندین روایت در کافی به آن دلالت دارد، آنچه مهمتر به نظر می‌رسد این است که برخی از روایات علم به همه زبان‌ها را، از شرایط امام شمرده است" که در ذیل دو نمونه از آنها آورده می‌شود.
  1. نصیر خادم گوید: «بارها می‌شنیدم که امام حسن عسکری (ع) با غلامان ترک و رومی و صقالبی خود به لغت خودشان گفت وگو می‌کرد. من تعجب کرده و با خود گفتم: این که در مدینه متولد شد و تا زمانی که (پدرش) ابوالحسن (ع) وفات کرد، پیش کسی نرفت و کسی او را ندید (که درس بخواند یا با اهل این لغات مکالمه کند) من این موضوع را پیش خود فکر می‌کردم که حضرت متوجه من شد و فرمود همانا خدای تبارک و تعالی امتیازات خاصی، نسبت به مردم، به حجت خود بخشیده و علم به زبان‌ها و انساب و مرگ‌ها و پیش آمدها را به او عطا فرموده و اگر چنین نبود، میان حجت (امام) و محجوج (مأموم) فرق نبود.[۵۵] از این که حضرت می‌فرماید، اگر امام علم به لغات نداشته باشد بین امام و مأموم فرقی نخواهد بود می‌توان فهمید که اگر امام این صفت را نداشته باشد امام نیست؛ بنابراین از شرایط امام، دانستن همه زبانها خواهد بود. علامه مجلسی ضرورت وجود چنین صفتی برای امام را چنین بیان می‌کند: اگر دو نفر غیر عرب برای برطرف کردن اختلاف، به امام مراجعه کنند و ایشان را قاضی قرار دهند و مترجمی حضور نداشته باشد، در این صورت، عدم آگاهی امام به زبان آنها، منجر به تعطیل شدن احکام میشود که این نقض غرض از وجود امام خواهد بود.[۵۶] چرا که یکی از غرض‌های وجود امام تبیین و اجرای احکام و معارف دین می‌باشد. همچنین ملاصالح مازندرانی نیز عین استدلال مذکور را با همان عبارت در توضیح روایت فوق تکرار می‌کند.[۵۷]
  2. ابو بصیر گوید: به حضرت ابو الحسن (ع) عرض کردم: قربانت گردم، نشانه‌های شناخت امام چیست؟ فرمود: چند خصلت ... و به هر زبانی با مردم سخن بگوید. سپس به من فرمود: ای ابا محمد! پیش از آن که از این مجلس برخیزی برایت علامت دیگری نشان خواهم داد. طولی نکشید که مردی از اهل خراسان وارد شد و با زبان عربی با حضرت سخن گفت و امام (ع) جوابش را به زبان فارسی داد، مرد خراسانی گفت. قربانت گردم، علت این که من با شما به زبان خراسانی سخن نگفتم، این بود که گمان می‌کردم شما آشنایی به آن زبان ندارید! امام فرمودند: سبحان الله! اگر من نتوانم خوب جواب تو را بگویم چه فضیلتی بر تو دارم؟! سپس به من فرمود: ای ابا محمد! همانا سخن هیچ یک از مردم، پرندگان، چارپایان و جانداران بر امام پوشیده نمی‌باشد، پس هر که این صفات را نداشته باشد، امام نیست.[۵۸]

برخی از این عبارت امام که فرمودند: "اگر من نتوانم خوب جواب ترا بگویم چه فضیلتی بر تو دارم؟" چنین استنباط کرده‌اند که: امام باید در هر صفتی برتر از دیگران باشد؛ و حتی اگر یک نفر در امت وجود داشته باشد که مطلبی را بداند که امام از آن بی‌خبر باشد در این صورت امام، نه برای آن شخص و نه برای دیگران، امام نخواهد بود؟[۵۹]

به نظر نگارنده اعلمیت امام در همه امور، اگر هم از روایت های دیگر قابل استنباط باشد ولی دلالت روایت مذکور بر چنین عمومیتی دارای اشکال می‌باشد؛ چرا که روایت فوق، در مورد سخن گفتن به زبانهای مختلف است و شاید آشنایی امام با زبانهای مختلف موضوعیت داشته باشد و سرایت دادن آن به همه امور کاری بدون دلیل به شمار می‌آید.

  • علم امام، به معنی صداها و زبان حیوانات و همه جانداران: حرف زدن پرندگان و حشرات با یکدیگر و سخن گفتن آنها با انسان و قابل فهم بودن سخن آنان برای انسان، در قرآن کریم بیان شده است.[۶۰] و امری مسلم به شمار می‌رود و ائمه اطهار (ع) در موارد متعدد معنی اصوات حیوانات و پرندگان را بیان کرده و حتی با حیوانات سخن گفته‌اند و چنان که در روایت ابی بصیر ذکرش گذشت علم به آن، از شرایط امام بیان شده، به طوری که امام فرمود اگر کسی سخن پرندگان، چهارپایان و جانداران را نداند امام نیست»[۶۱].

پرسش‌های وابسته

  1. قلمرو علم معصوم تا چه حدی است؟ (پرسش)
  2. آیا علم تام معصوم امکان عقلی دارد؟ (پرسش)
  3. آیا علم تام معصوم با اختیار وی منافات ندارد؟ (پرسش)
  4. آیا اعتقاد به علم تام معصوم شرک نیست؟ (پرسش)
  5. آیا اعتقاد به تام علم معصوم امام غلو نیست؟ (پرسش)
  6. آیا عدم اعتقاد به علم تام معصوم امام آسیبی به ایمان وارد می‌کند؟ (پرسش)
  7. آیا معصوم به تمام موارد قرآن علم دارد؟ (پرسش)
  8. آیا معصوم به تمام موضوعات جهان علم دارد؟ (پرسش)
  9. آیا قول به محدودیت علم معصوم مانع عقلی یا شرعی دارد؟ (پرسش)
  10. چگونه می‌شود معصوم را انسان کامل دانست اما علم او را محدود شمرد؟ (پرسش)
  11. آیا معصوم باید علم تام داشته باشد؟ (پرسش)
  12. آیا علم تام معصوم ضرورت عقلی دارد؟ (پرسش)
  13. آیا علم تام معصوم ضرورت شرعی دارد؟ (پرسش)
  14. آیا آگاهی معصوم به نحو تام شرطی از شروط امامت است؟ (پرسش)
  15. اگر معصوم علم تام دارد پس چه نیازی به وحی است؟ (پرسش)
  16. آیا نمونه‌هایی از علم تام معصوم در قرآن موجود است؟ (پرسش)
  17. آیا نمونه‌هایی از علم تام معصوم در حدیث موجود است؟ (پرسش)
  18. آیاتی که مخالفان علم تام معصوم به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)
  19. با وجود آیاتی که علم تام معصوم را نفی می‌کنند چگونه این علم اثبات می‌شود؟ (پرسش)
  20. آیاتی که موافقان علم تام معصوم به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)
  21. چگونه آیات نافی علم تام معصوم از غیر خدا با آیات مثبت علم تام معصوم برای غیر او قابل جمع هستند؟ (پرسش)
  22. آیاتی که مخالفان علم تام معصوم پیامبر خاتم به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)
  23. آیا روایاتی وجود دارند که علم تام معصوم را نفی می‌کنند؟ (پرسش)
  24. چگونه آیات نافی علم تام معصوم با روایات مثبت علم تام معصوم قابل جمع هستند؟ (پرسش)
  25. چگونه روایات نافی علم تام معصوم با روایات مثبت علم تام معصوم قابل جمع هستند؟ (پرسش)
  26. دلیل عقلی علم تام پیامبران چیست؟ (پرسش)
  27. دلیل قرآنی علم تام پیامبران چیست؟ (پرسش)
  28. دلیل حدیثی علم تام پیامبران چیست؟ (پرسش)
  29. آیا شاهد تاریخی بر علم تام پیامبران وجود دارد؟ (پرسش)
  30. بر فرض اثبات علم تام پیامبران علم تام امامان چگونه ثابت می‌شود؟ (پرسش)
  31. دلیل عقلی علم تام امامان چیست؟ (پرسش)
  32. دلیل قرآنی علم تام امامان چیست؟ (پرسش)
  33. دلیل حدیثی علم تام امامان چیست؟ (پرسش)
  34. آیا شاهد تاریخی بر علم تام امامان وجود دارد؟ (پرسش)
  35. چرا امامان علم تام معصوم خود را انکار می‌کردند؟ (پرسش)
  36. آيا علم تام معصوم تکلیف‌آور است و معصوم را به عمل بر اساس آن موظف می‌کند؟ (پرسش)
  37. آیا معصوم از علم تام خود بهره می‌برد؟ (پرسش)
  38. اگر معصوم از علم تام خود بهره نمی‌برد پس فایده‌اش چیست؟ (پرسش)
  39. آیا علم محدود معصوم ضرورت عقلی دارد؟ (پرسش)
  40. آیا علم محدود معصوم ضرورت شرعی دارد؟ (پرسش)
  41. مهم‌ترین مصادیق علم ویژه معصوم کدام‌اند؟ (پرسش)
  42. علم معصوم به کتاب مرقوم یا کتاب ابرار چگونه علمی است؟ (پرسش)
  43. علم به چه مواردی تنها نزد خداست؟ (پرسش)
  44. آیا علم معصوم قابلیت افزایش دارد؟ (پرسش)
  45. افزایش علم معصوم به چه معناست؟ (پرسش)
  46. رابطه علم ویژه معصوم با معجزه و کرامت چیست؟ (پرسش)
  47. آیا معجزه به واسطه علم معصوم است؟ (پرسش)
  48. دیدگاه‌های دانشمندان مسلمان در باره قلمرو علم معصوم چیست؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع علم معصوم

پانویس

  1. الکافی، ج۱، ص۲۸۵، ح۷؛ قرب الإسناد، ص۳۳۹، ح۱۲۴۴؛ بحارالأنوار، ج۴۸، ص۴۷، ح۳۳، باب چهارم از ابواب تاریخ الإمام موسی بن جعفر الکاظم (ع) از کتاب تاریخ علی بن الحسین (ع).
  2. الکافی، ج۱، ص۵۰۹، ح۱۱؛ مناقب آل ابی طالب (ابن‌شهرآشوب)، ج۴، ص۴۲۸ (فصل فی معجزاته (ع))؛ الارشاد، ج۲، ص۳۳۰؛ الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۳۵ (باب ۱۲، فی معجزات الإمام الحسن بن علی العسکری (ع))؛ إعلام الوری، ص۳۷۵ (فصل سوم)؛ بحارالأنوار، ج۵۰، ص۲۶۸، ح۲۸ (باب سوم از تاریخ الإمام أبی محمد العسکری (ع)).
  3. صدوق، به سند خود از ابی الجارود آن را روایت کرده است. صدوق می‌گوید: این که امام از آینده خبر می‌دهد، بر اثر نوشته و آثاری است که از رسول خدا از حق تعالی به او رسیده؛ و این که می‌گوییم امام از اخبار و حوادث آینده تا روز قیامت آگاه است "مستفاد از همین آثار است. معانی الأخبار، ص۱۰۱، ح۳ "باب معنی الإمام المبین.
  4. بحارالأنوار، ج ۲۵، ص۱۴۱، ح۱۴ باب چهارم از ابواب علامات الإمام و صفاته از کتاب الإمامه.
  5. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۲۸، ح۳؛ بحارالأنوار، ج۲۶، ص۱۹۰، ح۱ و ج۴۹، ص۸۷، ح۳ (باب ششم از ابواب تاریخ الإمام المرتجی و السید المرتضی... از کتاب تاریخ علی بن موسی الرضا.
  6. بصائر الدرجات، ص۳۵۳.
  7. بحارالأنوار، ج۴۷، ص۶۳.
  8. علم غیب، ص۱۳۳ - ۱۳۶.
  9. ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّلْعَالِمِينَ ؛ و از نشانه‌های او آفرینش آسمان‌ها و زمین و گوناگونی زبان‌ها و رنگ‌های شماست؛ به راستی در این نشانه‌هایی برای دانشوران است؛ سوره روم، آیه: ۲۲.
  10. بحارالانوار، ج ۲۶، باب ۱۴.
  11. جلوه‌های لاهوتی، ج ۱، ص۱۳۲.
  12. مجله، ترجمان وحی، شماره ۱۱، اسفند ۱۳۸۰، ص ۱۰۶.
  13. "سُبْحَانَ اللَّهِ إِذَا كُنْتُ‏ لَا أُحْسِنُ‏ أُجِيبُكَ‏ فَمَا فَضْلِي عَلَيْكَ ثُمَّ قَالَ لِي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ الْإِمَامَ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ كَلَامُ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ وَ لَا طَيْرٍ وَ لَا بَهِيمَةٍ وَ لَا شَيْ‏ءٍ فِيهِ الرُّوحُ فَمَنْ لَمْ يَكُنْ هَذِهِ الْخِصَالُ فِيهِ فَلَيْسَ هُوَ بِإِمَامٍ‏ "؛ کلینی، کافی، ج ۱، ص۲۸۵.
  14. پرچم‌داران هدایت، ص۱۵۹.
  15. «عن ابي صلت الهروي قال: كان الرضا عليه يكلم الناس بالقائل وكان والله افصح الناس واعلمهم بكل لسان ولغة فقلت له يوما یابن رسول الله له اني لاعجب من معرفتك بهذه اللغات على اختلافها. فقال عليه: یا اباصلت أنا حجة الله علي خلقه وماكان ليتخذ حجة علي قوم وهو لا يعرف لغاتهم او ما بلغك قول امير المؤمنين علي عليه : او تینا فصل الخطاب فهل فصل الخطاب الا معرفة اللغات»؛ بحار الانوار، ج ۲۹، ص ۱۹۰.
  16. امام‌شناسی، ج۱، ص ۱۸۹.
  17. مفید، اوائل المقالات، ص۶۷.
  18. بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید، فصلنامه فلسفی کلامی، پاییز ۱۳۸۹ (شماره ۴۵) ص ۳۱۶.
  19. کلینی، الکافی، ج۱، ص ۲۸۵؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۲۹.
  20. الحمیری، قرب الاسناد، ص۳۳۹.
  21. صدوق، معانی الاخبار، ص۱۰۲.
  22. المسعودی، اثبات الوصیه ص:۲۵۱.
  23. شیوه‌های تشخیص امام در عصر حضور، ص ۵۷.
  24. شیخ صدوق عیون الرضل ج۲ ص:۲۳۰.
  25. علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص۶۲.
  26. "قَالَ: كَانَ غِلْمَانٌ لِأَبِي الْحَسَنِ (ع) فِي الْبَيْتِ الصَّقَالِبَةُ وَ رُومِيَّةٌ وَ كَانَ أَبُو الْحَسَنِ (ع) قَرِيباً مِنْهُمْ فَسَمِعَهُمْ بِاللَّيْلِ يَتَرَاطَنُونَ بِالصَّقْلَبِيَّةِ وَ الرُّومِيَّةِ وَ يَقُولُونَ إِنَّا كُنَّا نَفْتَصِدُ فِي كُلِّ سَنَةٍ فِي بِلَادِنَا ثُمَّ لَيْسَ نَفْتَصِدُ هَاهُنَا فَلَمَّا كَان‏ مِنَ الْغَدِ وَجَّهَ أَبُو الْحَسَنِ إِلَى بَعْضِ الْأَطِبَّاءِ فَقَالَ لَهُ افْصِدْ فُلَاناً عِرْقَ كَذَا وَ افْصِدْ فُلَاناً عِرْقَ كَذَا وَ افْصِدْ فُلَاناً عِرْقَ كَذَا ‏‏‏‏‏"؛ صدوق، عیون أخبار الرضا؛ ج۲، ص۲۲۷.
  27. "حَدَّثَنَا أَبُو هَاشِمٍ دَاوُدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِيُّ قَالَ: كُنْتُ أَتَغَدَّى مَعَ أَبِي الْحَسَنِ (ع) فَيَدْعُو بَعْضَ غِلْمَانِهِ بِالصَّقْلَبِيَّةِ وَ الْفَارِسِيَّةِ وَ رُبَّمَا بَعَثْتُ غُلَامِي هَذَا بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْفَارِسِيَّةِ فَيُعَلِّمُهُ وَ رُبَّمَا كَانَ يَنْغَلِقُ الْكَلَامُ عَلَى غُلَامِهِ بِالْفَارِسِيَّةِ فَيَفْتَحُ هُوَ عَلَى غُلَامِهِ‏‏‏‏‏"؛ صدوق، عیون أخبار الرضا؛ ج۲، ص۲۲۸.
  28. "قَالَ: كَانَ الرِّضَا (ع) يُكَلِّمُ النَّاسَ بِلُغَاتِهِمْ وَ كَانَ وَ اللَّهِ أَفْصَحَ النَّاسِ وَ أَعْلَمَهُمْ بِكُلِّ لِسَانٍ وَ لُغَةٍ فَقُلْتُ لَهُ يَوْماً يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْجَبُ مِنْ مَعْرِفَتِكَ بِهَذِهِ اللُّغَاتِ عَلَى اخْتِلَافِهَا فَقَالَ يَا أَبَا الصَّلْتِ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيَتَّخِذَ حُجَّةً عَلَى قَوْمٍ وَ هُوَ لَا يَعْرِفُ لُغَاتِهِمْ أَ وَ مَا بَلَغَكَ قَوْلُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) أُوتِينَا فَصْلَ الْخِطابِ فَهَلْ فَصْلُ الْخِطَابِ إِلَّا مَعْرِفَةُ اللُّغَاتِ ‏"؛ صدوق، عیون أخبار الرضا؛ ج۲، ص۲۲۸.
  29. "عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ الْبَاقِرَ (ع) بِمَ‏ يُعْرَفُ‏ الْإِمَامُ‏ قَالَ‏ بِخِصَالٍ‏ أَوَّلُهَا نَصٌ‏ مِنَ‏ اللَّهِ‏ تَبَارَكَ‏ وَ تَعَالَى‏ عَلَيْهِ‏ وَ نَصْبُهُ‏ عَلَماً لِلنَّاسِ‏ حَتَّى‏ يَكُونَ‏ عَلَيْهِمْ‏ حُجَّةً لِأَنَ‏ رَسُولَ‏ اللَّهِ‏ (ص) نَصَبَ عَلِيّاً وَ عَرَّفَهُ النَّاسَ بِاسْمِهِ وَ عَيْنِهِ وَ كَذَلِكَ الْأَئِمَّةُ (ع) يَنْصِبُ الْأَوَّلُ الثَّانِيَ وَ أَنْ يُسْأَلَ فَيُجِيبَ وَ أَنْ يُسْكَتَ عَنْهُ فَيَبْتَدِئَ وَ يُخْبِرَ النَّاسَ بِمَا يَكُونُ فِي غَدٍ وَ يُكَلِّمَ النَّاسَ بِكُلِّ لِسَانٍ وَ لُغَةٍ ‏‏‏‏‏"؛ ابن بابویه، معانی الأخبار، ص ۱۰۲.
  30. "حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ: أَرْسَلْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ (ع) غُلَامِي وَ كَانَ سقلاميا [سَقْلَابِيّاً] فَرَجَعَ الْغُلَامُ إِلَيَّ مُتَعَجِّباً فَقُلْتُ لَهُ مَا لَكَ يَا بُنَيَّ قَالَ كَيْفَ لَا أَتَعَجَّبُ مَا زَالَ يُكَلِّمُنِي بالسقلانية [بِالسَّقْلَابِيَّةِ] كَأَنَّهُ وَاحدا [وَاحِدٌ] مِنَّا فَظَنَنْتُ أَنَّهُ إِنَّمَا دَارَ بَيْنَهُمْ ‏‏‏‏‏"؛ صفار، بصائر الدرجات، ص۳۳۳.
  31. "حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي الْقَاسِمِ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عِمْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَا عَمَّارُ أَبُو مُسْلِمٍ فظلله فكساه فكسحه بساطورا. قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا رَأَيْتُ نَبَطِيّاً أَفْصَحَ مِنْكَ فَقَالَ يَا عَمَّارُ وَ بِكُلِّ لِسَانٍ ‏‏‏‏‏"؛ صفار، بصائر الدرجات، ص۳۳۳.
  32. "حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ: كُنْتُ مَعَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فَانْتَشَرَتِ الْعَصَافِيرُ وَ صَوَّتَتْ فَقَال‏ يَا بَا حَمْزَةَ أَ تَدْرِي مَا تَقُولُ قُلْتُ لَا قَالَ تُقَدِّسُ رَبَّهَا وَ تَسْأَلُ قُوتَ يَوْمِهَا قَالَ ثُمَّ قَالَ يَا بَا حَمْزَةَ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ ‏‏‏‏‏"؛ صفار، بصائر الدرجات، ص۳۴۱.
  33. "حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْوَشَّاءِ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنِ الْمِيثَمِيِّ عَنْ مَنْصُورٍ عَنِ الثُّمَالِيِّ قَالَ: كُنْتُ مَعَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (ع) فِي دَارِهِ وَ فِيهَا عَصَافِيرُ وَ هُنَّ يَصِحْنَ فَقَالَ لِي أَ تَدْرِي مَا يَقُلْنَ هَؤُلَاءِ قُلْتُ لَا أَدْرِي قَالَ يُسَبِّحْنَ رَبَّهُنَّ وَ يَطْلُبْنَ رِزْقَهُنَّ ‏‏‏‏‏"؛ صفار، بصائر الدرجات، ص۳۴۱.
  34. بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد، ص ۸۴- ۸۶
  35. صفار قمی، محمد، بصائر الدرجات، ص ۳۳۳ - ۳۴۰؛ ری‌شهری، محمد، اهل‌ البيت فی الكتاب والسنه، ص ۲۰۲- ۱۹۹.
  36. ابن‌شهرآشوب، محمد، مناقب آل ابی‌ طالب، ج ۱، ص ۳۳۲؛ صفار قمی، محمد، بصائرالدرجات، ص ۳۳۵.
  37. راوندی، قطب‌الدين، الخرائج والجرائح، ج ۲، ص ۷۵۳، بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۱۱۹.
  38. شیخ صدوق، محمد، عیون اخبار الرضا، ص ۶۵۱ – ۶۵۰.
  39. سوره نمل، آیه ۱۶.
  40. ری‌شهری، محمد، اهل‌ البيت فی الكتاب والسنه، ص ۲۰۲، به نقل از اثبات‌الوصيه.
  41. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج ۱، ص ۳۳۱؛ صفار قمی، بصائرالدرجات، ص۳۴۴ -۳۴۳، ۳۵۳ -۳۴۷.
  42. علم غیب امام، ص۳۵۶.
  43. صفار، بصائر، ج ۷، ص ۳۵۳.
  44. به ما زبان مرغان آموخته‌اند و از همه چیز (بهره‌ای) بخشیده‌اند؛ سوره نمل ، آیه: ۱۶.
  45. صفار، بصائر، ج ۱۰، ص ۵۱۰.
  46. علامه طباطبایی، ترجمه المیزان، ج۱۵، ص۴۹۷-۵۰۰
  47. علم امام، ص ۱۴۳ - ۱۴۵.
  48. بصائر الدرجات، ص ۲۶۶، ح۱.
  49. بصائر الدرجات، ص ٣٣٣، ح ١.
  50. بصائر الدرجات، ص ٣٣٣، ح ۴.
  51. بصائر الدرجات، ص ٣۴۰، ح ۱.
  52. بصائر الدرجات، ص ٣٣٣، ح ۳.
  53. بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات، ص ۷۰.
  54. محمد ابن یعقوب کلینی، الکافی ، ج ۱، ص ۲۲۴، ح ۳ و ۴ و ۶.
  55. همان ص۹، ح۱۱.
  56. محمد باقر مجلسی، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج۶، ص ۱۵۳.
  57. محمد صالح مازندرانی، شرح الکافی اصول و الروضه، ج ۷، ص ۳۲۳.
  58. محمد ابن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۲۸۵، ح۷.
  59. محمد صالح مازندرانی، شرح الکافی - اصول و الروضه، ج ۶، ص ۹۵ و ۹۶.
  60. النمل، ۱۵ و ۱۸ و ۱۹ و ۲۱.
  61. علم امام در کتاب کافی و شروح آن، ص ۴۸-۵۱.