آیا معصوم به تمام موارد قرآن علم دارد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
«در واقع، اعتقاد به خزان علم بودن ائمه (ع)، امامت غیر ائمه (ع) را نفی میکند. به عبارتی، چگونه با وجود چنین امامانی افرادی که کمترین آگاهی به مسائل اولیه احکام شرعیة مکلفان نداشتهاند میتوانند جانشین پیامبر خدا (ص) شوند؟
اگر قرار است امامت و جانشینی پیامبر اکرم (ص) با انتخاب مردم باشد. چنان که مذهب اهل سنت است۔ بایستی عقلا دور هم جمع شوند و این کار به توسط آنان انجام شود. آیا امکان دارد که عقلا جمع شوند و یک فرد بیسواد را جانشین پیامبر اکرم (ص) قرار دهند و او را به جهت دین و دنیای خودشان به ریاست عامه برگزینند؟
برای ریاست و حکومت شیخین، نه فقط نص صریحی وجود نداشته؛ بلکه اجماع و اتفاقی نیز در کار نبوده و شورایی هم نبوده است تا عقلای قوم و اهل حل و عقد که آنان ادعا میکنند، نظر بدهند و در واقع، حکومت شیخین با زور و چماق پا گرفت. تاریخ گواه این واقعیت است و هیچ تعصب و حب و بغضی در کار نیست. و از طرفی آن دو فاقد شروط امامت بودند، از جمله اعلمیت بلکه کمترین آگاهی از احکام شرع و معارف قرآن و دین را نداشتند و معلوم است که با نبود شرط، مشروط نیز از بین خواهد رفت»[۱].
حجج الاسلام و المسلمین مطهری و کاردان در کتاب «علم پیامبر و امام در قرآن» در اینباره گفتهاند:
«لازمه پیامبری آگاهی به کارهای نهان و پنهان مردم نیست، ولی آیات دیگری که پیامبر را به عنوان شاهد اعمال امت بیان میکند لازمه آن آگاهی و حضور نسبت به اعمال امت است. نکتهای که در اینجا تذکر آن لازم است اینکه در بسیاری از آیات حقیقت علم و عالمیت را در انحصار خداوند قرار میدهد و این انحصار علاوه بر جهتی که سابقاً مکرراً بیان شده میتواند نظری را که فلاسفه درباره حقیقت علم به اشیاء دادهاند تأیید کند و آن اینکه گفتهاند علم حقیقی و واقعی اشیاء باید توأم با علم به جمیع موجوداتی باشد که در ارتباط با آن هستند و جزء سلسله علل و معلولهای آن واقع میشوند و از نظر اینکه مجموعه جهان آفرینش را حلقههای ارتباطی به یکدیگر پیوند میدهد علم و احاطه واقعی به هر چیز مستلزم علم به تمام موجودات دیگر و علم به کل آفرینش و وجود است و چنین علمی اختصاص به ذات احدیت دارد»[۲].
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد اسعدی، در کتاب «ولایت و امامت پژوهشی از منظر قرآن» در اینباره گفته است:
«نکته مهمی که در بررسیهای تاریخی آرای دانشمندان شیعی و بعضا تفاوت آرای آنان قابل توجه است آن است که در بررسی آرای آنان باید میان ضرورتها و بایدهای کلامی از یک سو و واقعیت شؤون والای امامان به ویژه اهل بیتپیامبر (ص) از سوی دیگر تفکیک کرد. برای مثال بزرگانی چون شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی در حالی که آثار روایی و بعضا کلامی شان گواه اذعان به بسیاری از مقامات والای علمی ائمه (ع) در موضوعات غیبی است، از منظر کلامی تصریح میکنند که غیر از علم به احکام و مسائل شرع، علوم دیگری چون علم غیب و حوادث گذشته و آینده شرط امامت نیست. طبعاً این سخن به معنا نفی واقعیت علوم آنان در گستره وسیعی نیست. و در واقع آنان در چارچوب مباحث کلامی خود در مقام بیان همه حقیقت اوصاف واقعی امامان نبودهاند»[۳].
«از آنجا که پیامبران الهی ماموریت هدایت انسانها در تمام جنبههای مادی و معنوی را دارند، باید سهم بزرگی از علم و دانش داشته باشند تا بتوانند بخوبی این ماموریت را انجام دهند، امامان (ع) نیز همین حکم را دارند، زیرا آنان جانشینان پیامبرانند، بنابر این آنها نیز باید علم و دانشی در خور ماموریت عظیم شان داشته باشند تا مردم به آنها اعتماد کنند. یعنی وقتی ما معتقد باشیم که امامت جز دریافت وحی، منصب جانشینی رسول خدا (ص) در امر هدایت بشر در تمام زمینهها است، لازم است که امام نیز در تمام خصوصیات پیامبر (ص) مانند عصمت، علم لدنی، کمالات و فضائل و دوری از صفات رذیله و ناپسند همانند او باشد، اگر امام حافظ شریعت است باید از گناه و سهو و نسیان بدور باشد و عالم به حقیقت شریعت باشد و هر چه را که امت در جهت کمال به آن نیاز دارند امام آگاه باشد، در واقع امام باید کامل ترین شخص در زمینه صفات کمال باشد تا مردم تسلیم محض او شوند یعنی علم او باید از همه بیشتر باشد و این علم و دانش باید از خطا و نقص و اشتباه خالی باشد و گرنه جلب اعتماد نخواهد کرد، زیرا اگر علم شان مانند علم مردم عادی باشد مردم نظرات خود را بر نظرات امام (ع) مقدم میکنند به این دلیل که امام هم خطا میکند پس چرا باید تسلیم محض او شویم لذا اعتماد مطلق در گرو مقام عصمت آنها است.
خلاصه این که نخستین شرط برای تصدی مقام امامت علم و آگاهی و دانش است نسبت به تمام معارف دینی و نیازهای مردم، و آنچه در امر تعلیم و تربیت و هدایت و اداره جوامع انسانی لازم است و بدون چنان علمی این مسئولیت هرگز به انجام نمیرسد»[۴].
«معلومات آن حضرات را میتوان به دو دسته تقسیم نمود:
دستهای از آنها معلوماتی هستند که از شرایط امامت هستند و امامت به وسیله آن محقق میشود. این معلومات عبارت است از: علم به احکام و قوانینی که برای سعادت دنیوی و اخروی مردم ضروری میباشد، علم به اخلاق نیک و بد، علم به عقاید صحیح و ناصحیح و به طور کلی، علم به هرآن چه که برای ارشاد و هدایت انسانها و اداره امور دنیوی و اخروی مردم لازم است؛ اعم از قوانین و احکامی که از ناحیه خداوند برای سعادت بشر نازل شده است.
دسته دوم معلوماتی هستند که شرط امامت نیستند و متخصص بودن در آن علوم، شرط امامت نیست. ولی از مطالعه در روایات وارده از ائمه (ع) و روایات اهل سنت و منابع تاریخی به دست میآید که ائمه (ع) نسبت به علوم مختلف آگاهی کامل داشتند. گاه دیگران را از آن دانشها بهرهمند میکردند؛ مانند گیاهشناسی، زمینشناسی، حساب، ستارهشناسی، فلسفه، نحو، تاریخ، داروشناسی، طب، زبانشناسی، حیوان شناسی و...
دانستن این امور به منزله آن نیست که ائمه (ع) از تخصص خود استفاده میکردند و خود را بینیاز از دیگران میدانستند. بلکه ائمه (ع) همانند سایر مردم شیوه رایج و عادی زندگی را طی میکردند، مثلا با این که قیمت اجناس را میدانستند، برای تعیین قیمت اجناس به اهل خبره مراجعه مینمودند و با این که از خواص گیاهان و داروها و نحوه درمان خبر داشتند، برای معالجه بیماریها به طبیب مراجعه میکردند»[۵].
آقای دکتر عباس میرزایی، در کتاب «ابن قبه رازی» در اینباره گفته است:
«ابن قبه علم را در کنار فهم و عقل از مهمترین ویژگیهای امام میداند و عالم بودن امام را اولین شرط امامت دانسته است[۶]. به عقیده او امام باید عالم و داناترین مردم باشد،[۷]. کسی که هیچ نقصی در علم او نباشد[۸]. او کسی است که باید علم خود را ظاهر کند[۹]. و از دانشمندان و اعلم اهل زمان باشد[۱۰]. وی علم امام را رکن امامت دانسته[۱۱]. و علم و فهم را ملاک و معیار امامیه برای تعیین امام معرفی میکند[۱۲]. ابن قبه میگوید پرسشهای علمی صحابه از ائمه راهی برای تعیین و تشخیص امام واقعی بوده است[۱۳]. او نقصان علم مدعیان امامت را از نشانههای بیاساس بودن امامت آنان میداند[۱۴]. و میگوید همین بیعالمی برای رد آنان کافی است[۱۵]. به عقیده ابن قبهامام (ع) باید کسی باشد که کتاب و سنت را بشناسد[۱۶]. تأویلات کتاب و احکام الهی را تشخیص دهد[۱۷]. و در یک کلام معرفت به دین و احکام ربالعالمین داشته باشد[۱۸]. چنین کسی که عالم دین الهی باشد، نسبت به کسی که علم دین ندارد، شایسته و سزاوار امامت است؛[۱۹].از همین روست که راویان از علم ائمه به حلال و حرام روایت میکردند[۲۰]. ابن قبه در سخن از منشأ علم امام بر این نظریه است که ائمه علمشان را از رسول خدا (ص) دریافت کردهاند[۲۱]. او علم به دین را مناط احقیت در امامت میداند[۲۲]. و بازشناسی حجت از غیر حجت، امام از مأموم و تابع از متبوع را منوط به علم بیان میکند[۲۳]»[۲۴].