آیا روایاتی وجود دارند که علم تام معصوم را نفی می‌کنند؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا روایاتی وجود دارند که علم تام معصوم را نفی می‌کنند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم معصوم
مدخل اصلیعلم معصوم

آیا روایاتی وجود دارند که علم تام معصوم را نفی می‌کنند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم معصوم مراجعه شود.

پاسخ نخست

نجفی لاری

آیت‌الله سید عبدالحسین نجفی لاری در کتاب «آگاهی‌های آسمانی» در این‌باره گفته‌است:

«روایات مخالف دو دسته‌اند، برخی فعلیت علم امام را نفی می‌کنند و برخی کمیت وعمومیت آن را روایاتی که فعلیت علم امام را نفی می‌کنند در کتاب کافی و بصائر در یک باب جمع‌آوری شده‌اند که مجموعاً چهار روایت هستند با این مضمون که "امام هرگاه بخواهد بداند می‌داند" و یک روایت نیز در پاسخ از سؤال "آیا امام عالم به غیب است؟" که امام در پاسخ فرمودند: نه ولکن هرگاه بخواهد بداند خداوند او را آگاه می‌کند.

و اما روایاتی که عمومیت علم امام را نفی می‌کنند چند دسته‌اند:

  1. روایاتی که در کتاب صافی و مجمع البیان و نیز در فصل ۴۴ بصائر الدرجات وجود دارد که مشتمل بر ۱۴ روایت می‌باشد. این روایات بیانگر این نکته هستند که برخی از آگاهی‌های غیبی مخصوص خداوند است و خداوند هیچ فرشته مقرب و پیامبری را از آن باخبر نکرده است. مجموع این امور در آیه شریفه ﴿إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ [۱] ذکر شده است. همچنین روایتی بدین مضمون است که: خداوند دو نوع علم دارد: علم عام و فراگیر و علم خاص؛ مقصود از علم خاص، علمی‌ است که هیچ پیامبر مرسل و فرشته مقرب بر آن آگاهی ندارد وجز خداوند کسی آن را نمی‌داند و به کسی داده نشده است و علم عام: آن علمی‌ است که به فرشتگان مقرب و فرستادگانش داده شده و به تحقیق همه آن به ما رسیده است و ما از آن آگاهی داریم[۲]. در روایت دیگری می‌فرماید: همانا خدای عز و جل عالم است به آنچه از خلقش غایب است و نسبت به آنچه در علمش تقدیر می‌کند و حکم می‌‏دهد پیش از آنکه آن را بیافریند وبه فرشتگانش افاضه کند، ای حمران! این علم نزد او نگهداشته است و نسبت به آن مشیت دارد، هر گاه بخواهد طبق آن حکم دهد و آن را به مورد اجرا گذارد و گاهی نسبت به آن بدا حاصل شود و به مورد اجرایش نگذارد و اما علمی که خدای عزو جل آن را تقدیر و حکم و امضاء فرموده علمی‌ است که اولا به پیغمبر (ص) و سپس به ما رسیده است[۳]. همچنین روایت دیگری می‌گوید: خدای عز و جل را دو گونه علم است: علم بذل شده و علم نگهداری شده. اما نسبت به علم بذل شده، هر چه ملائکه و رسولان دانند، ما هم می‌دانیم و اما علم نگهداری شده آن است که نزد خدای در اصل کتاب لوح محفوظ است که چون از آن در آید نفوذ کند و به دیگران رسد[۴].
  2. روایاتی که بیانگر مراتب علمی‌ پیامبران و اوصیای آنان است که برخی از نظر علمی ‌بر برخی دیگر برتری دارند. چنانچه در باب ۱۷۳ بصائر آمده است که برخی امامان از برخی دیگر عالمترند مگر در مسائل مربوط به حلال و حرام و تفسیر قرآن و نیز در حجت بودن و شجاعت و لزوم اطاعت‌شان، که همگی در این امور مسآویند. و یا روایتی که کتاب صافی بدون ذکر سند از امام صادق (ع) آورده است که موسی (ع) عالمتر از خضر (ع) است و یا در تفسیر قمی‌ و تفسیر عیاشی عکس این مضمون آمده است. یعنی برتری علمی ‌خضر بر موسی بیان شده است و یا روایتی که در کافی آمده است که امام صادق (ع) فرمود: اگر من میان موسی و خضر باشم به آن دو خبر می‌دهم که از آنان عالم‌ترم[۵].
  3. روایات سهو النبی: اهل سنت از ابو هریره و او نیز از ذی الشمالین[۶]. و نیز شیخ صدوق در کتاب "من لایحضره الفقیه" و شیخ طوسی در کتاب "التهذیب" با اسناد متعدد از امام صادق (ع) و امام کاظم (ع) نقل کرده‌اند که روزی پیامبر (ص) نماز ظهر را سهواً دو رکعتی خواند در این موقع ذی الشمالین سؤال کرد که آیا چیز تازه ای حکم جدیدی در نماز پیدا شده است پیامبر (ص) پرسید مگر چی شده است؟ گفت: نماز را دو رکعتی تمام کردی پیامبر از دیگران پرسید حرف ایشان را تصدیق می‌کنید؟ گفتند بلی پیامبر (ص) بلند شد و نماز را تمام کرد و بعد دو سجده سهو بجا آورد. همچنین در تهذیب از سعد و او از علی (ع) نقل کرده است که پیامبر (ص) نماز ظهر را پنج رکعتی خواند و بعد حرکت کرد برخی به پیامبر گفتند: آیا چیزی در نماز زیاد شده است؟ فرمود یعنی چی؟ گفتند: نماز را پنج رکعتی خواندی. حضرت رو به قبله نشست، تکبیر گفت وسپس دو سجده سهو بجا آورد. ایشان همچنین روایتی را امام صادق (ع) نقل می‌کند که روزی علی (ع) نماز ظهر را بدون وضو خواند و وارد منزل شد و بعد خارج گشت، در این موقع ندا کننده ای ندا داد که امیر المؤمنین (ع) نماز را در غیر وقتش خواند، پس اعاده کنید و حاضرین به غائبین برسانند. نیز وی از امام صادق (ع) آورده است که فرمود: پدرم غسل جنابتی می‌کرد، به او گفته شد: قسمتی از پشت بدنتان باقی مانده وآب آن را فرا نگرفته است، پدرم به آن شخص فرمود: چه می‌شد اگر ساکت می‌شدی؟ سپس آن قسمت رامسح کرد. در ابواب تجارت کتاب وسائل الشیعه در باب تحریم کسب قمار از عبدالحمید بن سعید نقل می‌کند که روزی امام کاظم (ع) غلامی ‌را فرستاد تا تخم مرغ بخرد، غلام رفت و تخم مرغ خرید ودر بین راه باآنها قمار بازی کرد، بعد که آورد منزل، امام آنها خورد. بعد غلام گفت که با آنها قمار بازی کرده بودم، در این حالت امام طشتی را خواستند و قی کردند[۷]. در کتاب عیون اخبار الرضا (ع) در باب روایات وارده از امام رضا (ع) درباره دلائل ائمه (ع) و رد بر غلات از عبدالسلام (ابوالصلت) هروی نقل می‌کند که به امام رضا (ع) گفتم: در اطراف کوفه عده‌ای قائلند که رسول خدا در نماز سهو نمیکرد. حضرت فرمود:دروغ گفته‌اند، لعنت خدا بر آنها باد، کسی که سهو ندارد خداست که جز او خدائی نیست [۸]. ابن ادریس در سرائر از فضیل نقل می‌کند که مسئله سهو را به حضرت صادق (ع) گفتم. حضرت فرمود: یعنی کسی از سهو بیرون نیست. گاهی غلامی‌را پشت سر خود می‌نشانم تا شماره نمازهایم را به خاطر سپارد[۹]. شیخ کلینی در ضمن یک روایتی آورده است: خداوند ذریه آدم (ع) را بر وی عرضه کرد. ایشان وقتی به داوود و کوتاه بوده عمر وی نظر کرد، گفت خدایا از عمر خودم چهل سال به داوود بخشیدم. خداوند به جبرئیل و میکائیل فرمود: این سخن آدم را مکتوب کنید که زود فراموش می‌کند[۱۰].
  4. دسته چهارم روایاتی هستند مبنی برخواب ماندن رسول خدا (ع) از نماز صبح شهید اول در کتاب ذکری با اسناد صحیح از امام باقر (ع) و نیز هر یک از شیخ طوسی در تهذیب و صدوق در من لایحضره الفقیه با دو سند جداگانه و نیز کلینی با اسناد دیگر از امام صادق (ع) آورده است که رسول گرامی (ص) از نماز صبح خواب ماندند تا آنکه گرمای خورشید وی را بیدار نمود و علت آن را چنین بازگو می‌کند که: خداوند عزوجل از روی رحمت به مردم با پیامبرش چنین کرد تا بر کسی که خواب می‌ماند و نمازش ترک می‌شود عیب نگیرند[۱۱]»[۱۲].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. حجج الاسلام و المسلمین سبحانی و هاشمی؛
حجج الاسلام و المسلمین دکتر محمد تقی سبحانی و دکتر هاشمی در مقاله «قلمرو علوم پیامبر امام علی و صحابه در مهم‌ترین منابع حدیثی اهل سنت» در این‌باره گفته‌‍‌اند:

«روایات دالّ بر عدم آگاهی از عاقبت خود:در روایتی آمده است که آن حضرت بر جنازه یکی از اصحابش حضور یافت. فردی با توجه به حضور آن حضرت، به میت بشارت داد و او را از کسانی معرفی کرد که خدا گرامیش داشته است. در این هنگام رسول اکرم (ص) او را از این کار نهی کرد و فرمود: "من با اینکه رسول خدا (ص) هستم، نمی‌دانم که چه بر من پیش خواهد آمد"[۱۳] به نظر می‌رسد این روایت بیانگر این نکته باشد که آن حضرت، از سرانجام کار خود بدون لطف و عنایت خداوند اظهار نگرانی و بی‌خبری می‌کنند؛ نه آنکه مطلقاً ایشان از بهشتی بودن خود یا احوالشان در قیامت باخبر نباشند. آیات و روایات متعددی از جایگاه ایشان در قیامت و مقام شهادت و شفاعت ایشان سخن گفته‌اند[۱۴]؛ چنانکه در روایتی آمده است از ایشان پرسیده شد که با اینکه خداوند گناهان گذشته و آینده شما را بخشیده و شما اهل بهشت هستید، چرا اینگونه برای عبادت خداوند خود را به زحمت می‌اندازید؟ پاسخ دادند: آیا بنده‌ای سپاسگزار نباشم؟[۱۵] این گونه نقل‌ها مؤید آن است که آن حضرت از سرانجام کار خود آگاه بودند؛ بنابراین تفسیر صحیح از روایت پیشین بر فرض پذیرش صحت آن است که ایشان سرانجام خود را بدون لطف و عنایت خداوند، نامعلوم معرفی کردند.

روایات دالّ بر عدم آگاهی از مقام خود در قیامت:در نقلی آمده است آن حضرت از اینکه مقام ایشان بالاتر است یا حضرت موسی (ع)، اظهار بی‌اطلاعی کردند: مرا بر حضرت موسی (ع) برتر ندانید. مردم در روز قیامت مرده‌اند و من در ابتدای کسانی هستم که بیدار می‌شوند و ناگاه می‌بینم حضرت موسی (ع) عرش الهی را محکم گرفته است. نمی‌دانم که او از کسانی است که مرده و قبل از من بیدار شده یا از کسانی است که از مردن استثنا شده است[۱۶]. این نقل با این حقیقت مسلّم میان مسلمانان که آن حضرت افضل و اشرف پیامبران‌اند[۱۷]، مخالفت دارد؛ چنانکه در روایتی مشهور در این منابع آمده است آن حضرت فرمود: من در روز قیامت، آقای فرزندان حضرت آدم (ع) هستم. من اولین کسی هستم که از قبر خارج می‌شود و اولین شفاعت کننده و اولین کسی هستم که شفاعتش پذیرفته می‌شود[۱۸]. یا در برخی عبارت‌های این روایت آمده است که "هیچ پیامبری از آدم و غیر او نیست، مگر آنکه در قیامت زیر پرچم من است"[۱۹]؛ بنابراین آن دسته نقلها معتبر نیستند و بر فرض پذیرش، باید به گونه‌ای توجیه و تأویل شوند[۲۰].

روایات دالّ بر عدم آگاهی از نیت و احوال افراد: در نقلی آمده است آن حضرت از گوشت مسمومی که زنی یهودی هدیه کرده بود، مقداری خوردند و مسموم شدند[۲۱]. مطابق روایت دیگری برخی قبایل به آن حضرت دروغ گفته و عده‌ای از اصحاب ایشان را به بهانه نیاز به مبلّغ همراه بردند و به شهادت رساندند[۲۲]. در برخی نقلها آمده است هنگامی که برخ ی از اصحاب ا یشان مدتی به حضور ایشان نمی‌آمدند، آن حضرت از دیگران درباره او می‌پرسیدند. در یکی از این نقل‌ها آمده است، آن حضرت پس از مدتی از مرگ یکی از اهل مسجد باخبر شد و بدین جهت اصحاب خود را به خاطر اطلاع ندادن به ایشان، توبیخ کردند[۲۳]. بر فرض پذیرش این روایات، ممکن است آنها را اینگونه تبیین کرد که این خبرها، علم ایشان به غیب را به طور کلی نفی نمی‌کند، بلکه نشان می‌دهد که علم آن حضرت به حقایق پنهان، دائمی بالفعل نبوده است؛ هرگاه خداوند صلاح می‌دید، درهای غیب را برای ایشان باز می‌کرد یا آنکه ممکن است در برخی موارد، ایشان موظف بوده است که بر حسب امور عادی رفتار کنند و به علومی که از راههای غیر عادی به دست آمده‌اند، ترتیب اثر ندهند؛ بنابراین چنین نقل‌هایی با آگاهی آن حضرت در موارد دیگر به مغیبات منافاتی ندارد.

عدم آگاهی از حوادث آینده:گفته شده است آن حضرت به وسیله یکی از مشرکان غافل‌گیر شدند و عنایت خداوند باعث نجات ایشان شد[۲۴]. در مورد اینگونه روایات نیز همان تحلیل پیشین قابل طرح است؛ یعنی ممکن است برخی از علوم ایشان فعلیت نداشته باشد؛ هرچند در صورتی که خداوند بخواهد می‌تواند آن حضرت را از حوادث آینده آگاه سازد؛ چنانکه به موارد متعددی در بحث شواهد آگاهی ایشان از غیب اشاره شد.

روایات دالّ بر عدم آگاهی از امور پنجگانه:در نقلی آمده است آن حضرت برخی از علوم را مخصوص خداوند متعال دانستند. این علوم عبارت‌اند از: علم به آنچه فردا در آینده رخ می‌دهد، علم به آنچه در رحم‌های زنان است، علم به زمان نزول باران، علم به محل مرگ و علم به زمان برپایی قیامت[۲۵]. این همان پنج چیزی است که علم آن در قرآن کریم به خداوند نسبت داده شده است مطمئناً خداوند می‌تواند به پیامبر گرامیش، در مورد اکثر این امور مانند حوادث آینده، زمان نزول باران، فرزندان در رحم مادران و محل مرگ افراد خبر دهد. چنان که گذشت، آن حضرت بارها از حوادث آینده خبر دادند. در روایات پیشین بیان شد که آن حضرت از وفات و شهادت برخی افراد نیز خبر دادند. در نقلی آمده است که آن حضرت از حامله شدن کنیزی خبر دادند و آن خبر محقق شد[۲۶]. به نظر می‌رسد این تعارض ظاهری قابل رفع است. به نظر میرسد مقصود از روایاتی که علم پیامبر را به موارد پنچگانه یادشده نفی میکند، آن باشد که ایشان به طور علم ذاتی و استقلالی یا تفصیلی به غیب آگاه نیست؛ ولی علم به این امور از طریق عطای خداوند و به طور اجمال ی قابل انکار نیست. به رسول خدا به شیوههایی مانند وحی در محدودهای که خداوند بخواهد، آگاهی عطا میشود؛ بنابراین انکار مطلق این دانشها با شواهد متعدد یادشده سازگار نیست. البته در مورد علم به زمان برپایی قیامت، ظهور برخی آیات و روایات بر آن است که خداوند متعال پیامبر خود را از این مسئله آگاه نساخته است. در نقلی آمده است که از آن حضرت از زمان قیامت سؤال شد. آن حضرت فرمود:"مَا الْمَسْئُولُ عَنْهَا بِأَعْلَمَ مِنَ السَّائِلِ، وَ سَأُخْبِرُكَ عَن‏ أَشْرَاطُهَا ‏‏‏‏"[۲۷]. در نقل دیگر نیز از آن حضرت آمده است که در مقابل پرسش از زمان قیامت، علم به آن را نزد خداوند متعال معرفی کردند[۲۸]»[۲۹].
۲. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی، در مقاله «علم امام تام یا محدود؟» در این‌باره گفته‌ است:

«محدودیت قلمرو علوم ائمه (ع) به برخی از روایات می‌تواند مستند شود. مهم‌ترین این شواهد روایی عبارت‌اند از:

  1. دریافت علوم: روایات متعددی بر آن دلالت دارند که ائمه (ع) به شیوه‌های گوناگون، علومی را دریافت می‌کردند. اگر علوم ائمه (ع) تام و کامل بود، علم آموزی آنان معنایی نداشت. (...)
  2. افزایش‌پذیری علوم ائمه (ع): برخی روایات به صراحت از افزایش‌پذیری علوم ائمه سخن گفته‌اند. در روایات متعددی از امام باقر و امام صادق نقل شده است: «لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا»؛[۳۰] اگر بر [علم] ما افزوده نشود، پایان می‌پذیرد. (...) چنان‌که ملاحظه می‌شود، این روایات به صراحت از افزایش‌پذیری و عدم تمامیت علوم ائمه سخن می‌گویند. (...)
  3. تفاضل بین ائمه (ع): در روایاتی از تفاضل علمی بین ائمه (ع) خبر داده شده است که چنین روایاتی، در ضمن این مطلب را اثبات می‌کنند که علوم ائمه (ع) تام و کامل نبوده است. نمونه‌هایی از این روایات را مرور می‌کنیم: در روایتی با سند صحیح از امام صادق (ع) چنین نقل شده است: همه ما در اطاعت و امر [امامت] یک حکم داریم و بعضی از ما از برخی دیگر داناترند.[۳۱] (...) این‌گونه روایات که بیان‌گر برتری علمی برخی از ائمه (ع) بر برخی دیگرند کامل بودن علوم ایشان را نفی می‌کنند؛ زیرا در فرض کامل بودن علوم آنان، تمایز علمی در کار نخواهد بود. (...)
  4. شواهدی از عدم علم ائمه (ع) در برخی روایات از عدم علم ائمه (ع) به برخی موضوعات خبر داده شده است. این روایات به طور روشن، محدودیت علوم ایشان را نسبت به آن موضوعات اثبات می‌کند. به نمونه‌هایی از این روایات اشاره می‌کنیم:
  • در روایتی از امام باقر (ع) نقل شده است: تمام علم نزد خداوند است؛ اما آن چه چاره‌ای از آن برای بندگان نیست، نزد اوصیاء ‌است.[۳۲] این روایت بر این مطلب دلالت دارد که تمام علوم فقط نزد خداوند است و تنها مقداری از آن در اختیار ائمه (ع) قرار دارد که برای هدایت و راهنمایی انسان‌ها مورد نیاز است و مقتضای مقام امامت آنان به شمار می‌رود.
  • با سند صحیح نقل شده است که امام باقر (ع) غسل کرد، ولی مقداری از پشت ایشان، خشک ماند. فردی از اصحاب به ایشان این مطلب را خبر داد. امام فرمود: "اگر سکوت می‌کردی، [تکلیفی] بر تو نبود." سپس آن قسمت را با دست مسح کرد.[۳۳]
  • بنابر روایتی صحیح‌ السند، ابوبصیر از امام صادق (ع) پرسید: "می‌گویند شما تعداد قطره‌های باران، شمار ستارگان، تعداد برگ‌های درختان، وزن آب دریا و شمار [ذرات] خاک را می‌دانید!" امام دستان خود را به آسمان بلند کرد و فرمود: "منزه است خداوند! منزه است خداوند! نه؛ به خدا قسم! این‌ها را جز خداوند نمی‌داند".[۳۴]
  • در روایتی دیگر با سند موثق آمده است که امام کاظم (ع) یکی از خدمتکاران خود را فرستاد تا تخم مرغ بخرد. آن جوان، یک یا دو تخم مرغ خرید و در بین راه با آنها قمار بازی کرد. سپس به نزد امام آمد. امام آن تخم مرغ را خورد. یکی دیگر از خدمت‌گزاران، از قمار آن فرد خبر داد؛ امام طشتی طلبید و غذای خورده شده را بالا آورد[۳۵]».[۳۶].
۳. حجت الاسلام و المسلمین فاریاب؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسین فاریاب در مقاله «بررسی دیدگاه متکلمان امامیه دربارۀ گسترۀ علم امام با تکیه بر روایات» در این‌باره گفته‌ است:

«برخی روایات می‌گویند که امامان (ع) به همه چیز علم ندارند. به چند روایت اشاره می‌کنیم:

  1. امام صادق (ع) فرمود: "شب جمعهای نباشد، جز اینکه برای اولیاء االله در آن شب، سروری هست. راوی گوید عرض کردم: قربانت شوم؛ آن سرور چیست؟ فرمود: چون شب جمعه شود، پیامبر (ص) و ائمه (ع) به عرش برآیند و من هم با ایشان برآیم؛ و جز این نباشد که با علمی استفاده شده برگردم"[۳۷]. این روایت به ما می‌آموزد که امام (ع) تا قبل از شب جمعه، علومی را نداشته است؛ سپس آن را به دست می‌آورد.
  2. امام باقر (ع) فرمودند: "برای خداوند، دو علم وجود دارد: علمی که کسی جز خودش آن را نمی‌داند؛ و علمی که آن را به فرشتگان و پیامبرانش آموخت. پس ما آنچه را خدا به فرشتگان و پیامبرانش آموخت، می‌دانیم"[۳۸]. این حدیث نیز می‌گوید که امام (ع)، تمام علوم را ندارد، بلکه علمی نیز هست که خداوند آن را به امام (ع) نداده است.
  3. از امام صادق (ع) پرسیده شد: "آیا شما غیب می‌دانید؟ فرمود: خیر؛ اما وقتی امام (ع) اراده می‌کند که چیزی را بداند، خداوند او را به آن چیز آگاه می‌کند"[۳۹] این سخن زیبا به ما می‌آموزد که امام هر علمی را ندارد، اما اگر بخواهد چیزی را بداند، خداوند آن علم را به او می‌دهد.
  4. از امام کاظم (ع) پرسیدند: آیا غیب می‌دانید؟ ایشان پاسخ را از امام باقر (ع) نقل کردند که فرمود: "گاه علم برای ما گسترده می‌شود، پس می‌دانیم؛ و گاه علم از ما منع می‌شود و نمی‌دانیم"[۴۰] شما با خواندن این روایات، یک نتیجه می‌گیرید: امام (ع) همه چیز را نمی‌داند»[۴۱].

پرسش‌های وابسته

  1. آیا معصوم به تمام موارد قرآن علم دارد؟ (پرسش)
  2. آیا علم تام معصوم امکان عقلی دارد؟ (پرسش)
  3. آیا علم تام معصوم با اختیار وی منافات ندارد؟ (پرسش)
  4. آیا اعتقاد به علم تام معصوم شرک نیست؟ (پرسش)
  5. آیا اعتقاد به تام علم معصوم امام غلو نیست؟ (پرسش)
  6. آیا عدم اعتقاد به علم تام معصوم امام آسیبی به ایمان وارد می‌کند؟ (پرسش)
  7. آیا قول به محدودیت علم معصوم مانع عقلی یا شرعی دارد؟ (پرسش)
  8. چگونه می‌شود معصوم را انسان کامل دانست اما علم او را محدود شمرد؟ (پرسش)
  9. آیا معصوم باید علم تام داشته باشد؟ (پرسش)
  10. آیا علم تام معصوم ضرورت عقلی دارد؟ (پرسش)
  11. آیا علم تام معصوم ضرورت شرعی دارد؟ (پرسش)
  12. آیا آگاهی معصوم به نحو تام شرطی از شروط امامت است؟ (پرسش)
  13. اگر معصوم علم تام دارد پس چه نیازی به وحی است؟ (پرسش)
  14. آیا نمونه‌هایی از علم تام معصوم در قرآن موجود است؟ (پرسش)
  15. آیا نمونه‌هایی از علم تام معصوم در حدیث موجود است؟ (پرسش)
  16. آیاتی که مخالفان علم تام معصوم به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)
  17. با وجود آیاتی که علم تام معصوم را نفی می‌کنند چگونه این علم اثبات می‌شود؟ (پرسش)
  18. آیاتی که موافقان علم تام معصوم به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)
  19. چگونه آیات نافی علم تام معصوم از غیر خدا با آیات مثبت علم تام معصوم برای غیر او قابل جمع هستند؟ (پرسش)
  20. آیاتی که مخالفان علم تام معصوم پیامبر خاتم به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)
  21. آیا روایاتی وجود دارند که علم تام معصوم را نفی می‌کنند؟ (پرسش)
  22. چگونه آیات نافی علم تام معصوم با روایات مثبت علم تام معصوم قابل جمع هستند؟ (پرسش)
  23. چگونه روایات نافی علم تام معصوم با روایات مثبت علم تام معصوم قابل جمع هستند؟ (پرسش)
  24. دلیل عقلی علم تام پیامبران چیست؟ (پرسش)
  25. دلیل قرآنی علم تام پیامبران چیست؟ (پرسش)
  26. دلیل حدیثی علم تام پیامبران چیست؟ (پرسش)
  27. آیا شاهد تاریخی بر علم تام پیامبران وجود دارد؟ (پرسش)
  28. بر فرض اثبات علم تام پیامبران علم تام امامان چگونه ثابت می‌شود؟ (پرسش)
  29. دلیل عقلی علم تام امامان چیست؟ (پرسش)
  30. دلیل قرآنی علم تام امامان چیست؟ (پرسش)
  31. دلیل حدیثی علم تام امامان چیست؟ (پرسش)
  32. آیا شاهد تاریخی بر علم تام امامان وجود دارد؟ (پرسش)
  33. چرا امامان علم تام معصوم خود را انکار می‌کردند؟ (پرسش)
  34. آیا علم تام معصوم تکلیف‌آور است و معصوم را به عمل بر اساس آن موظف می‌کند؟ (پرسش)
  35. آیا معصوم از علم تام خود بهره می‌برد؟ (پرسش)
  36. اگر معصوم از علم تام خود بهره نمی‌برد پس فایده‌اش چیست؟ (پرسش)
  37. آیا علم محدود معصوم ضرورت عقلی دارد؟ (پرسش)
  38. آیا علم محدود معصوم ضرورت شرعی دارد؟ (پرسش)
  39. مهم‌ترین مصادیق علم ویژه معصوم کدام‌اند؟ (پرسش)
  40. علم به چه مواردی تنها نزد خداست؟ (پرسش)
  41. آیا علم معصوم قابلیت افزایش دارد؟ (پرسش)
  42. رابطه علم ویژه معصوم با معجزه و کرامت چیست؟ (پرسش)
  43. آیا معجزه به واسطه علم معصوم است؟ (پرسش)
  44. دیدگاه‌های دانشمندان مسلمان در باره قلمرو علم معصوم چیست؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع علم معصوم

پانویس

  1. بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بی‌گمان خداوند دانایی آگاه است؛ سوره لقمان، آیه: ۳۴.
  2. صفار، بصائر الدرجات، ص ۱۱۱.
  3. کلینی، کافی، ج۱، ص۲۵۶ و بصائر الدرجات ص۱۱۳.
  4. کلینی، کافی ج۱، ص۲۵۵ و بصائرالدرجات، ص۱۰۹.
  5. کلینی، کافی، ج۱ ،ص۲۶۱.
  6. صحیح بخاری ج۱، ص۱۷۵ و سنن ابن ماجه، ج۱، ص۳۸۳.
  7. وسایل الشیعه، ج۱۲، ص۱۱۹ و کافی، ج۵، ص۱۲۳.
  8. «كَذَبُوا لَعَنَهُمُ‏ اللَّهُ‏ إِنَ‏ الَّذِي‏ لَا يَسْهُو هُوَ اللَّهُ‏ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا هُو‏‏»؛ عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۲۰، ح۵.
  9. «وَ يَنْفَلِتُ‏ مِنْ‏ ذَلِكَ‏ أَحَدٌ رُبَّمَا أَقْعَدْتُ‏ الْخَادِمَ‏ خَلْفِي‏ يَحْفَظُ عَلَيَ‏ صَلَاتِي‏‏‏»؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۲۵، ص ۳۵۰.
  10. کلینی، کافی، ج۷، ص۳۷۸.
  11. من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۳۵۸.
  12. آگاهی‌های آسمانی، ص ۷۹.
  13. بخاری، صحیح بخاری، ج۲، ص۷۲.
  14. سوره نساء، آیه:۴۱؛ سوره نحل، آیه:۸۹؛بخاری، صحیح بخاری، ج۶، ص۸۶.
  15. بخاری، صحیح بخاری، ج۶، ص۱۳۵؛ نیسابوری، صحیح مسلم، ج۴، ص۲۱۷.
  16. "لاَ تُخَيِّرُونِي عَلَى مُوسَى، فَإِنَّ النَّاسَ يَصْعَقُونَ يَوْمَ القِيَامَةِ، فَأَكُونُ فِي أَوَّلِ مَنْ يُفِيقُ، فَإِذَا مُوسَى بَاطِشٌ بِجَانِبِ العَرْشِ، فَلاَ أَدْرِي أَكَانَ مُوسَى فِيمَنْ صَعِقَ فَأَفَاقَ قَبْلِي، أَوْ كَانَ مِمَّنِ اسْتَثْنَى اللَّهُ‏ "؛ بخاری، صحیح بخاری، ج۸، ص۱۰۸.
  17. رازی، مفاتیح الغیب، ج۶، ص۵۲۵.
  18. نیسابوری، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۷۸۲.
  19. ترمذی، سنن ترمذی، ج۵، ص۳۰۸؛ ابن حنبل، فضائل الصحابة، ج۴، ص۴۲۷.
  20. قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۳، ص۲۶۱.
  21. بخاری، صحیح بخاری، ج۳، ص۱۶۳؛ نیسابوری، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۷۲۱.
  22. بخاری، صحیح بخاری، ج۴، ص۷۳.
  23. بخاری، صحیح بخاری، ج۱، ص۹۹.
  24. بخاری، صحیح بخاری، ج۴، ص۳۹.
  25. بخاری، صحیح بخاری، ج۶، ص۵۶.
  26. نیسابوری، صحیح مسلم، ج۲، ص۱۰۶۴.
  27. بخاری، صحیح بخاری، ج۱، ص۱۹ و ج۶ ،ص۱۱۵؛ نیسابوری، صحیح مسلم، ج۱، ص۳۶.
  28. نیسابوری، صحیح مسلم، ج۴ ،ص۱۹۶۶.
  29. قلمرو علوم پیامبر امام علی و صحابه در مهم‌ترین منابع حدیثی اهل سنت؛ پژوهش‌نامه حکمت و فلسفه اسلامی؛ شماره۳. ص۴۴ - ۴۸.
  30. شیخ کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۳۲؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد، ص۳۹۵.
  31. محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد، ص۴۷۲.
  32. شیخ کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۰۳.
  33. همو: ج‏۵، ص۱۴۰؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج‏۲، ص۲۵۹.
  34. محمد بن عمر كشى، رجال الكشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۲۹۹.
  35. شیخ کلینی، الکافی، ج‏۹، ص۶۷۴.
  36. متن مقاله علم امام تام یا محدود؟ در وبگاه مؤسسه آینده روشن
  37. کلینی، کافی، ج۱، ص۲۵۴.
  38. کلینی، کافی، ج۱، ص۲۵۶؛ صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۱۱۱.
  39. کلینی، کافی، ج۱، ص ۲۵۷.
  40. کلینی، کافی، ج۱، ص ۲۵۶.
  41. بررسی دیدگاه متکلمان امامیه دربارۀ گسترۀ علم امام با تکیه بر روایات؛ فصلنامه تحقیقات کلامی؛ شماره۱۵. ص۴۰.