بحث:غیب در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)
۱. پاسخ |
---|
|
۲. پاسخ |
---|
«"غَیب"در زبان عرب به معنای چیز ناپیدا و نهانی است. در واقع، کاربرد "غیب" در معنای مورد اشاره، از قبیل استعمال مصدر به معنای اسم فاعل است.[۱] و در برابر "شهادت" به کار میرود. از این رو، کسانی را که در جمعی حضور ندارند، "غایب" میگویند؛ چنان که پیامبر اکرم(ص) در غدیر خم فرمود: «ألا فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ»؛[۲] همچنین امام علی(ع) در گلایه از برخی یاران سست پیمان خویش، این تعبیر را به کار گرفته است: «مَا لِي أَرَاكُمْ أَشْبَاحاً بِلَا أَرْوَاحٍ وَ أَرْوَاحاً بِلَا أَشْبَاحٍ ... وَ أَيْقَاظاً نُوَّماً وَ شُهُوداً غُيَّباً»؛[۳] غیب و مشتقاتش در برابر واژه "حضور" نیز به کار میروند؛ چنان که سعدی شیرازی میگوید: هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای **** من در میان جمع و دلم جای دیگر است[۴] نمونهای دیگر از این کاربرد را در سخنان امیر بیان، علی(ع) پی میگیریم و واژهشناسی را بهانهای برای بهرهمندی از پندهای حکیمانه میسازیم: «وَ مَنْ لَا يَنْفَعُهُ حَاضِرُ لُبِّهِ فَعَازِبُهُ عَنْهُ أَعْجَزُ وَ غَائِبُهُ أَعْوَزُ ...»؛[۵] لغتشناسان بر این نکته پای میفشارند که نهان بودن از دیدگان، به معنای پنهان بودن از دل و جان نیست»[۶].[۷] |
پانویس
- ↑ .ک: راغب اصفهانی، حسین، مفردات القرآن، ص ۳۷۳؛ تفسیر ابوالفتوح رازی، ج ۱، ص ۶۰.
- ↑ «کسانی که در این جا حاضرند، سخن مرا به دیگران برسانند که غایبند». علی ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ص ۴۰؛ بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۱۵۶.
- ↑ «چیست که شما را چون کالبدهایی می بینم بی جان، و جانهایی بیکالبد و [در کار ناتوان] ... بیدارانی خوابیده، حاضرانی نهان از دیده». نهج البلاغه، خطبه ۱۰۸، ص ۱۰۱، همچنین، ر.ک: خطبه ۱۷۳، ص ۱۷۹ و نامه ۷۴، ص ۳۵۷؛ ابن حنبل، احمد، المسند، ج ۱، ص ۱۸۰.
- ↑ کلیات سعدی، غزلیات، ص ۴۳۵
- ↑ «آن را که سودش ندهد خردی که دارد، چگونه از خردی که با او نیست (به عقیده ابن ابی الحدید، مقصود از عقل غایب، عقل و خرد دیگران است (ر.ک: شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص ۲۹۰)) سود بردارد، که آن غایب، ناتوانتر است از آن چه پیدا است و آن پنهان، محتاجتر است از آن چه هویدا است».(نهج البلاغه، خطبه ۱۲۰، ص ۱۱۸).
- ↑ «الغیب ما غاب عن العیون و ان کان محصلاً فی القلوب». (ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج ۱۰، ص ۱۵۱، و ر.ک: طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج ۲، ص ۱۳۵).
- ↑ وبگاه معارف
استاد سید علی اکبر صداقت در کتاب مقامات معنوی
غیب، چیزی است که پنهان بوده که حسّ و جوارح آن را درک نمیکند و عقول آن را به طور معمول در نمییابند. در واقع مسئله ربطی به طبیعیّات و مادیّات ندارد بلکه مسائلی مانند خدا، امام زمان(ع)، ملائکه، جن، قیامت، برزخ و دهها نظیر اینهاست که نهان است. یعنی نامرئی و ناپدید است و اینها را مسائل ماوراء الطبیعه گویند.
http://www.golestanekeshmiri.ir/2013-05-06-16-33-21/92-gheyb.html
پاسخ دیگر
الف. کلمة «غیب» مصدر است از «غاب، یغیب» که در نزد اهل لغت به معنای ناپیدا یا نامحسوس اطلاق میگردد، مثل اینکه گفته شود فلان شیء به چشم نیامد و در نزد آن مستور و پوشیده ماند. (ر. ک: راغب اصفهانی، 1416: 416) بر همین اساس است که قرآن میفرماید: «یؤمنون بالغیب»؛ کسانی که به غیب و آنچه که از چشم ظاهری پوشیده است ایمان دارند. (بقره: 3) ابن منظور مینویسد:والغیب ... ما غاب عن العیون، و ان کان محصلاً فی القلوب، و یُقالُ: سمعت صوتاً مِنْ وراءِ الغیبِ و هو کل ما غاب عن العیون سواء کان محصلا فی القلوب او غیر محصل. (ابن منظور، بیتا: 10/ 151؛ 1408: 2 / 342) http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13911215001429
محمد صادق عظیمی در پایان نامه سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی
غيب در زبان عرب، به معناي چيزي پوشيده و پنهان است، ارباب لغت گفتهاند: «والغيب، کل ما غاب عنک» هرچيزي پوشيده از تو را غيب گويند، همچنين گفتهاند: «الغين والياء والباء (غ.ي.ب) اصل صحيح يدل علي تستر الشيء عن العيون» غيب در اصل به معناي چيزي است که از چشمها پنهان و از قلمرو ديدگان انسان بيرون است.راغب در المفردات ميگويد: «الغيب، مصدر غابت الشمس و غيرها اذا استترت عن العين، و استعمل في کل غائب عن الحاسة، و عما يغيب عن علم الانسان بمعني الغائب»؛ غيب مصدر است و جمله غابت الشمس وقتي به کار ميرود که آفتاب از افق ديد انسان پنهان شود، و لذا به هر چيزي که از حس انسان يا علم او پوشيده باشد، واژه غيب به کار ميرود و اين از قبيل استعمال مصدر (غيب) به معناي فاعل (غايب) است. خلاصه اينکه غيب در لغت به هر چيزي که از قلمرو حس و علم انسان خارج است گفته ميشود.
مفهوم غيب در اصطلاح متفکران اسلامي، خاصتر از مفهوم لغوي آن است، چون غيب در اصطلاح فقط به عالم ماوراي محسوسات که حس و ذهن و ديگر ابزار عادي شناخت راهي به آن ندارد، اطلاق ميشود. خداي سبحان عالم قيامت، عالم برزخ، ملائکه، جن و... عوالمي هستند که از حس ما پوشيدهاند. از اينرو، داخل غيب شمرده شدهاند. پس معناي غيب که مفهومي در برابر شهادت است، عبارت است از حقايق دور از نظر يک انسان که داراي دو مفهوم عام و خاص است. مفهوم عام غيب عبارت است از هر حقيقتي که از نطر انسان غايب است، يعني ميان انسان و آن حقيقت موانعي وجود دارد که از رابطه درکي ميان انسان و آن حقيقت فاصله و حجاب انداخته است.
محمد تقی جعفری در ترجمه و شرح نهج البلاغه
هر حقيقت و واقعيتي که ماوراي درک انسان جاهل قرار گرفته است، براي او نوعي غيب است. مفهوم خاص غيب عبارت است از حقايق پشت پرده واقعيات و رويدادهاي عالم طبيعت که حواس و ذهن و ديگر ابزار شناخت معمولي راهي به آنها ندارد. آنچه در قرآن مجيد آمده و در ميان دانشمندان و متفکران اسلامي مطرح شده است که چه کسي ميتواند عالم به غيب باشد و معناي علم غيب چيست، همين مفهوم خاص است.