بحث:غیب در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط A.salariyeh (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۸ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۲۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

پاسخ ها:

پاسخ اول

  • غیب در لغت به چیزی گفته میشود که از دیده پنهان باشد مثل پنهان شدن خورشید و غروب نمودن آن، و بعدها در مواردی که از حواس انسان چیزی پنهان باشد و یا از علمش مخفی باشد نیز غیب به کار رفته است و امّا مراد از غیب در این ‌جا علوم و آگاهی هایی است که از راههای غیرعادی به دست آید، خواه از قبیل شهود باشد و یا غیب و پنهانی (ک.ح)

پاسخ دوم

«"غَیب"در زبان عرب به معنای چیز ناپیدا و نهانی است. در واقع، کاربرد "غیب" در معنای مورد اشاره، از قبیل استعمال مصدر به معنای اسم فاعل است.[۱] و در برابر "شهادت" به کار می‌رود. از این رو، کسانی را که در جمعی حضور ندارند، "غایب" می‌گویند؛ چنان که پیامبر اکرم(ص) در غدیر خم فرمود: «ألا فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ»؛[۲] همچنین امام علی(ع) در گلایه از برخی یاران سست پیمان خویش، این تعبیر را به کار گرفته است: «مَا لِي أَرَاكُمْ أَشْبَاحاً بِلَا أَرْوَاحٍ وَ أَرْوَاحاً بِلَا أَشْبَاحٍ ... وَ أَيْقَاظاً نُوَّماً وَ شُهُوداً غُيَّباً»؛[۳] غیب و مشتقاتش در برابر واژه "حضور" نیز به کار می‌روند؛ چنان که سعدی شیرازی می‌گوید: هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای **** من در میان جمع و دلم جای دیگر است[۴] نمونه‌ای دیگر از این کاربرد را در سخنان امیر بیان، علی(ع) پی می‌گیریم و واژه‌شناسی را بهانه‌ای برای بهره‌مندی از پندهای حکیمانه می‌سازیم: «وَ مَنْ لَا يَنْفَعُهُ حَاضِرُ لُبِّهِ فَعَازِبُهُ عَنْهُ أَعْجَزُ وَ غَائِبُهُ أَعْوَزُ ...»؛[۵] لغت‌شناسان بر این نکته پای می‌فشارند که نهان بودن از دیدگان، به معنای پنهان بودن از دل و جان نیست»[۶].[۷]

استاد سید علی اکبر صداقت در کتاب مقامات معنوی

غیب، چیزی است که پنهان بوده که حسّ و جوارح آن را درک نمی­کند و عقول آن را به طور معمول در نمی­یابند. در واقع مسئله ربطی به طبیعیّات و مادیّات ندارد بلکه مسائلی مانند خدا، امام زمان(ع)، ملائکه، جن، قیامت، برزخ و دهها نظیر اینهاست که نهان است. یعنی نامرئی و ناپدید است و این­ها را مسائل ماوراء الطبیعه گویند.

http://www.golestanekeshmiri.ir/2013-05-06-16-33-21/92-gheyb.html

پاسخ دیگر

الف. کلمة «غیب» مصدر است از «غاب، یغیب» که در نزد اهل لغت به معنای ناپیدا یا نامحسوس اطلاق می‌گردد، مثل اینکه گفته شود فلان شیء به چشم نیامد و در نزد آن مستور و پوشیده ماند. (ر. ک: راغب اصفهانی، 1416: 416) بر همین اساس است که قرآن می‌فرماید: «یؤمنون بالغیب»؛ کسانی که به غیب و آنچه که از چشم ظاهری پوشیده است ایمان دارند. (بقره: 3) ابن منظور می‌نویسد:والغیب ... ما غاب عن العیون، و ان کان محصلاً فی القلوب، و یُقالُ: سمعت صوتاً مِنْ وراءِ الغیبِ و هو کل ما غاب عن العیون سواء کان محصلا فی القلوب او غیر محصل. (ابن منظور، بی‌تا: 10/ 151؛ 1408: 2 / 342) http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13911215001429

محمد صادق عظیمی در پایان نامه سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی

  • غيب در زبان عرب، به معناي چيزي پوشيده و پنهان است، ارباب لغت گفته‌اند: «والغيب، کل ما غاب عنک» هرچيزي پوشيده از تو را غيب ‌گويند، همچنين گفته‌اند: «الغين والياء والباء (غ.ي.ب) اصل صحيح يدل علي تستر الشيء عن العيون» غيب در اصل به معناي چيزي است که از چشم‌ها پنهان و از قلمرو ديدگان انسان بيرون است.راغب در المفردات مي‌گويد: «الغيب، مصدر غابت الشمس و غيرها اذا استترت عن العين، و استعمل في کل غائب عن الحاسة، و عما يغيب عن علم الانسان بمعني الغائب»؛ غيب مصدر است و جمله غابت الشمس وقتي به کار مي‌رود که آفتاب از افق ديد انسان پنهان شود، و لذا به هر چيزي که از حس انسان يا علم او پوشيده باشد، واژه غيب به کار مي‌رود و اين از قبيل استعمال مصدر (غيب) به معناي فاعل (غايب) است. خلاصه اينکه غيب در لغت به هر چيزي که از قلمرو حس و علم انسان خارج است گفته مي‌شود.
  • مفهوم غيب در اصطلاح متفکران اسلامي، خاص‌تر از مفهوم لغوي آن است، چون غيب در اصطلاح فقط به عالم ماوراي محسوسات که حس و ذهن و ديگر ابزار عادي شناخت راهي به آن ندارد، اطلاق مي‌شود. خداي سبحان عالم قيامت، عالم برزخ، ملائکه، جن و... عوالمي هستند که از حس ما پوشيده‌اند. از اين‌رو، داخل غيب شمرده شده‌اند. پس معناي غيب که مفهومي در برابر شهادت است، عبارت است از حقايق دور از نظر يک انسان که داراي دو مفهوم عام و خاص است. مفهوم عام غيب عبارت است از هر حقيقتي که از نطر انسان غايب است، يعني ميان انسان و آن حقيقت موانعي وجود دارد که از رابطه درکي ميان انسان و آن حقيقت فاصله و حجاب انداخته است. صفحه 12 .

محمد تقی جعفری در ترجمه و شرح نهج البلاغه

هر حقيقت و واقعيتي که ماوراي درک انسان جاهل قرار گرفته است، براي او نوعي غيب است. مفهوم خاص غيب عبارت است از حقايق پشت پرده واقعيات و رويدادهاي عالم طبيعت که حواس و ذهن و ديگر ابزار شناخت معمولي راهي به آنها ندارد. آنچه در قرآن مجيد آمده و در ميان دانشمندان و متفکران اسلامي مطرح شده است که چه کسي مي‌تواند عالم به غيب باشد و معناي علم غيب چيست، همين مفهوم خاص است.

پاسخ دیگر

غیب در لغت به امری که از حس پوشیده می‌باشد اطلاق شده، در مقابل آن شهود است، شهود به آن معنایی که با حواس قابل درک باشد اطلاق می‌شود. از این رو غیب معنای وسیعی را شامل می‌شود. قرآن کریم یکی از نشانه‌های اهل ایمان را باور به غیب معرفی می‌نماید. که امکان این امر از امتیازات انسان از سایر حیوانات به شمار می‌رود. مراد از غیب در اصطلاح، غیبی است که شناخت آن بدون توسل به دلیل، علل و اسباب عادی تحقق پذیرد، اما اطلاع یافتن از غیب از شیوه‌های عادی و اسباب طبیعی مثل خبر دادن از خسوف و کسوف و... هر چند علم به غیب است و شناخت به امری غائب از حس عموم انسانهاست، لکن این آگاهی علم به غیب در اصطلاح قرآن و حدیث گفته نمی‌شود، چنین آگاهی و شناختی را خداوند سبحان به تمامی کسانی که راه و شیوه آن را بیاموزند اجازه فرموده، و این نوع آگاهی در سایۀ آموزش و رقابت علمی محقق می‌گردد و دلیلی بر وصول به خدا و عوالم غیبی آگاهِ از این امور نیست، بلکه تنها می‌تواند دلیل نبوغ و تخصص در یک امر و یا اموری باشد. به بیان دیگر مراد از علم به غیب علم حضوری و ارادی است، نه دانشهایی که از راه دلائل و حواس ظاهری و فنون اکتسابی بدست می‌آیند http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%B9_%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%AF%D8%B1_%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86_%D9%88_%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D8%AA_(%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87) صفحه 119 پایان نامه

علی مطهری در پایان نامه علم ائمه از نظر عقل و نقل

غیب در لغت

غیب نزد لغویین به هر آن چیزی گفته می‌شود که از حواس انسانی پوشیده باشد.(...)

غیب در اصطلاح کتاب و سنت

قرآن کریم و روایات معصومین (ع) هرچند در واژه غیب تغییر خاصی نداده اند ولی آن را در موارد گوناگون به کار گرفته‌اند. اگر چه برخی از این موارد برگشت به یکدیگر دارد اما با نظر عمیق می‌شود آن را به صورت جدا برجسته کرد.

  1. حقایق دست نایافتنی: برخی از پدیده‌های غیبی هستند که هیچ‌گاه از پرده غیب بیرون نمی‌آید حتی با حس و تجربه و عقل و کشف و شهود راهیابی به قلمرو آنها ممکن نیست ذات حق و حقیقت خداوند از این گونه غیب ها است. (...)
  2. امور فراتر از تجربه‌های حسی: علاوه بر وجود خداوند بسیاری از حقایق جهان هستی با ابزار حسی بشر به دست نمی‌آید به همین خاطر کتاب و سنت آنها را از امور غیبی به شمار آورده‌اند. مثل وحی (...)
  3. پدیده‌های اخروی: آگاهی از زمان فرارسیدن قیامت در انحصار خداوند است و از غیب هایی است که هیچ‌گاه برای آدمیان آشکار نخواهد شد (ترجمه و شرح نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 128). و پدیده‌های دیگر اخروی نیز هر چند به خودی خود غیبی هستند ولی در پرتو تعلیم پیامبران و ائمه اطهار (ع) تا اندازه‌ای از پس پرده غیب به در آمده‌ و تصویری هرچند ناقص از آن فراهم شده.
  4. راز نهایی: اسرار ناگفته آدمی یکی دیگر از امور نهانی است که قرآن کریم واژ] غیب را درباره آن بکار می‌گیرد، چنانچه در سوره توبه می‌فرماید: ﴿الگو:أَلَمْ يَعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ وَأَنَّ اللَّهَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ (توبه، آیه87) «آیا ندانسته‌اند که خدا راز و نجوای آنان را می‌داند و خدا دانای رازهای نهانی است» (...)
  5. رویدادهای گذشته و آینده: آنچه در گذشته روی داده است یا در آینده روی می‌دهد هرچند در زمان خود به چنگ حس و تجربه می‌افتد برای کسانی که در زمانی دیگر زندگی می‌کنند از امور غیبی به شمار می‌رود (سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج8، ص288، ناشر دارالقرآن الکریم).

ص96


پانویس

  1. .ک: راغب اصفهانی، حسین، مفردات القرآن، ص ۳۷۳؛ تفسیر ابوالفتوح رازی، ج ۱، ص ۶۰.
  2. «کسانی که در این جا حاضرند، سخن مرا به دیگران برسانند که غایبند». علی ابن صباغ مالکی،‌ الفصول المهمة، ص ۴۰؛ بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۱۵۶.
  3. «چیست که شما را چون کالبدهایی می بینم بی جان، و جان‌هایی بی‌کالبد و [در کار ناتوان] ... بیدارانی خوابیده، حاضرانی نهان از دیده». نهج البلاغه، خطبه ۱۰۸، ص ۱۰۱، همچنین، ر.ک: خطبه ۱۷۳، ص ۱۷۹ و نامه ۷۴، ص ۳۵۷؛ ابن حنبل، احمد، المسند، ج ۱، ص ۱۸۰.
  4. کلیات سعدی، غزلیات، ص ۴۳۵
  5. «آن را که سودش ندهد خردی که دارد، چگونه از خردی که با او نیست (به عقیده ابن ابی الحدید، مقصود از عقل غایب، عقل و خرد دیگران است (ر.ک: شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص ۲۹۰)) سود بردارد، که آن غایب، ناتوان‌‎تر است از آن چه پیدا است و آن پنهان، محتاج‌تر است از آن چه هویدا است».(نهج البلاغه، خطبه ۱۲۰، ص ۱۱۸).
  6. «الغیب ما غاب عن العیون و ان کان محصلاً فی القلوب». (ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج ۱۰، ص ۱۵۱، و ر.ک: طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج ۲، ص ۱۳۵).
  7. وبگاه معارف



محمد نظیر عرفانی در پایان نامه بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین

کلمه غیب در لغت دارای معانی مختلفی است: ابن فارس می‌گوید: «الغیب یدل علی تستر الشیءعن العیون ثم یقال من ذلك الغیب : ما غاب «الغیب كل ما غاب عنك »مما لا یعلمه الا الله ؛ غیب دلالت می‌کند بر چیزی که از چشمان پنهان است و غیب تمام آنچه را شامل می‌شود که از تو پنهان باشد از آنچه که غیر خدا از آن آگاه نیست» راغب اصفهانی در مفردات می‌گوید: « غیب مصدراست، وقتی گفته می‌شود خورشید غایب شد یعنی از چشم پنهان گشت، و این كلمه در هر چیزی كه از حواس انسان پنهان باشد استعمال می‌گردد وقتی گفته می‌شود فلان چیز غیبی دارد آن جنبه غیبش غایب از مردم است نه خدا، چون كه از خداوند چیزی غایب نیست او عالم الغیب والشهاده است.» ابن منظور می‌نویسد: « كل ما غاب عنك ؛ غیب تمامی چیزهایی است كه از تو پنهان باشد.» و صاحب مجمع البحرین می‌گوید: «غیب»قول تعالی: «وَ أَلْقُوهُ فِی غَیابَتِ الْجُب‏» بفتح الغین ای فی قعره سمی به لغیبوبته عن اعین الناظرین وقوله تعالی: «یؤمنون بالغیب » أی یؤمنون بالله تعالی لأنه لایری ؛ غیب چنانكه خداوند عالم می فرماید: «اورا در نهانگاه چاه بیفكنید» به فتح غین یعنی در قعر چاه و این را بخاطر این غیب نامیده‌اند كه از دیدگاه چشم پنهان است. و همچنین قول خداوند «كسانی كه به غیب ایمان آوردند» مراد این است كه به خدا ایمان آوردند، زیرا خداوند دیده نمی شود.» صاحب اقرب الموارد می‌نویسد: غیب یعنی هر آنچه از تو غائب باشد و غیب چیزی است که از چشمها غائب باشد، هر چند در دلها جایگزین باشد. نتیجه: به نظر می‌رسد بیشتر اهل لغت غیب را به معنای غایب بودن چیزی از حواس و در معرض دید واقع نشدن می‌دانند. پس غیب به معنای پنهان و ناپیدا است و دربارة هر چیز نهفته كه از حس وعلم انسان پوشیده باشد به كار رفته است. این معنی به اعتبار غایب بودن آن از مردم است، و گرنه خداوند بر همه چیز و همه كس احاطه علمی دارد، چنانچه حضرت علی(ع) می‌فرمایند: «كل سر عندك علانیة و كل غیب عندك شهادة ؛ هر سرّی نزد تو آشكار و هر پنهانی نزد تو ظاهر است.».(محمد دشتي، ترجمه نهج البلاغه، خطبه 109.)

صفحه 12


منظور از علم غیب در اصطلاح آگاهی بر هر چیز از راههای غیر عادی می‌باشد، بنابر این اگر كسی از راه آزمایش و تجربه و یا امكانات و وسائل علمی یا راه حل‌های ریاضی و هندسی، وضعیت سقوط یا دوام حكومتی یا تولد نوزادی و ...پیش بینی كرد این را علم غیب نمی‌گویند، اما اگر كسی بدون داشتن امكانات و وسائل فنی یا از طریق غیر عادی، اتفاقی را پیشگوئی كند این را آگاهی بر غیب گویند، لذا برخی گفته‌اند: غیب چیزی است كه هم خودش و هم راه وصول به آن از انسان‌ها پنهان باشد. (ميرزا حبيب الله هاشمي خوئي، منهاج البراعة، ج8، ص 213.)


صفحه 13

پاسخ دیگر

غيب يعنى چيز پوشيده؛ هر چيزى كه انسان به صورت طبيعى از آن اطلاع ندارد و براى كشف آن نياز به تحقيق و تفحّص دارد مادامى كه حواس و مشاعر انسان به آن دست نيافته است غيب به حساب مى‏آيد؛ مثلاً اطلاع از درون انسانها براى انسانهاى ديگر غيب است ولى براى خود او غيب نيست و از آن واضحتر اگر كسى از حادثه‏اى كه پشت يك ديوار اتفاق افتاده خبر دهد يا از درون يك جعبه كه با آن به هيچ وجه تماسّى نداشته است اطلاع دهد، خبر غيبى شمرده مى‏شود، در حالى كه اطلاع يافتن از آن براى او با باز كردن در جعبه يا رفتن به آن سوى ديوار، ممكن است و اين بدون توسّل به اسباب ووسايل ظاهرى وطبيعى براى افراد معمولى ممكن‏نيست ولذا اگركسى‏از چنين چيزى، بدون وسايل طبيعى و معمولى خبر دهد كار او يك‏ كار خلاف معمول‏ وخارق‏ عادت‏ يامعجزه‏ وكرامت‏ به‏ حساب‏ مى‏آيد.

http://daftarmags.ir/Journal/Text/PasdarEslam/Article/index.aspx?ArticleNumber=39089 آگاهی‌های غیبی (مقاله)