بحث:ماریه قبطیه
ماریه قبطیه را مقوقس، پادشاه اسکندریه، با سیرین، خواهر ماریه که هر دو بینظیر بودند، به همراه هدایای بیشماری برای پیامبر(ص) فرستاد[۱].
از جمله هدایای مقوقس، قاطر مخصوصی به نام دلدل بود که در عربستان جز آن، قاطری وجود نداشت؛ به همراه هزار مثقال طلا، بیست قواره پارچههای مصری، یک کاسه بلورین که ظرف مخصوص آبخوری حضرت شد و یک غلام به نام جریح و این در پاسخ نامهای بود که رسول اکرم(ص) آن را در ذیالقعده سال ششم هجری، هنگام بازگشت از حدیبیه، همراه حاطب بن ابی بلتعه برای او فرستاده و او را به اسلام دعوت فرموده بود. مقوقس نامه و فرستاده آن حضرت را با احترام پذیرفت و آن نامه را در حقهای از عاج نهاد، اما اسلام را قبول نکرد و جواب نامه را با هدایای مذکور همراه حاطب بن ابی بلتعه برای پیامبر(ص) فرستاد[۲].
زادگاه ماریه را موضعی به نام حفن، از نواحی یا کورة انصنا واقع در مصر گفتهاند. بنا به روایتی، حاطب، ماریه را به اسلام فراخواند و او هم پذیرفت و بنا به روایت دیگر، رسول اکرم(ص) او و خواهرش سیرین را به اسلام فراخواند و آن دو پذیرفتند؛ روایت اخیر درستتر مینماید، زیرا پیامبر(ص) مالک ماریه و خواهرش بودند و بعید است که حاطب بیاجازه آن حضرت دست به این اقدام بزند؛ گرچه اقدامی مطلوب باشد[۳]. پیامبر اکرم(ص) سیرین را به حسان بن ثابت، شاعر مخصوص خود، بخشید و او عبدالرحمان بن حسان را به دنیا آورد[۴] و ماریه را برای خود برداشت[۵]؛ پس عبدالرحمان و ابراهیم پسرخاله هستند[۶].
ماریه، زنی زیبا و سفیدپوست و دارای موهای مجعد بود، پیامبر(ص) برای اینکه ماریه نزد زنهای دیگرش نباشد، او را به ملک شخصی خود در بیرون از مدینه فرستاد؛ این ملک در مکانی به نام "العالیه" بود و از غنائم بنونضیر به آن حضرت رسیده بود[۷].[۸]
پانویس
- ↑ ابن هشام، ج۱، ص۲۰۲؛ ابن قتیبه، ص۱۴۳؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۵۳؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۳، ص۷۵.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۲۰۰؛ مسعودی، ج۲، ص۲۸۹؛ طبری، ج۲، ص۶۴۵.
- ↑ دایرة المعارف تشیع، جمعی از نویسندگان، ج۱، ص۲۶۵.
- ↑ تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۲۱-۲۲.
- ↑ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۹؛ دایرة المعارف تشیع، جمعی از نویسندگان، ج۱، ص۲۶۵.
- ↑ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۹.
- ↑ دایرة المعارف تشیع، جمعی از نویسندگان، ج۱، ص۲۶۵.
- ↑ ضائفی، راحله، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۲۶؛ محمدی، رمضان، مقاله «ابراهیم بن رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۹۸-۹۹.