علم من الكتاب
قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَبِ أَنَا ءَاتِیک بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْک طرْفُک فَلَمَّا رَءَاهُ مُستَقِراًّ عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضلِ رَبی لِیَبْلُوَنی ءَ أَشکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَن شکَرَ فَإِنَّمَا یَشکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبی غَنیُّ کَرِیمٌ(40)
تفسیر نمونه (منبع یافت شود)
در آیات مورد بحث، درباره کسى که تخت «ملکه سباء» را در کمترین مدت نزد سلیمان(علیه السلام) آورد، به عنوان الَّذِى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابُ: «کسى که بخشى از علم کتاب را دارا بود» تعبیر شده است، در حالى که در سوره رعد آیه 43 در مورد پیامبر(صلى الله علیه وآله) و گواهان بر حقانیت او، چنین آمده است: قُلْ کَفى بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ: «بگو کافى است براى گواهى میان من و شما، خداوند و کسى که در نزد او «علم کتاب» است». در حدیثى از «ابو سعید خدرى» از پیامبر(صلى الله علیه وآله) چنین آمده است: ابو سعید مى گوید: من از معنى «الَّذِى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابُ» (که در داستان سلیمان آمده) از محضرش سؤال کردم، فرمود: او وصى برادرم سلیمان بن داود(علیه السلام) بود، عرض کردم «وَ مِنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابُ» از چه کسى سخن مى گوید؟ فرمود: ذاکَ أَخِى عَلِىُّ بْنِ أَبِیْطالِبِ: «او برادرم على بن ابیطالب است»!. توجه به تفاوت «عِلْمٌ مِنَ الْکِتابُ» که «علم جزئى» را مى گوید، و «عِلْمُ الْکِتابُ» که «علم کلى» را بیان مى کند، روشن مى سازد: میان «آصف» و «على»(علیه السلام) چه اندازه تفاوت بوده است؟! لذا در روایات بسیارى مى خوانیم: اسم اعظم الهى هفتاد و سه حرف است، یک حرف آن نزد «آصف بن برخیا» بود، و چنان خارق عادتى را انجام داد، و نزد امامان اهلبیت(علیهم السلام) هفتاد و دو حرف آن است، و یک حرف آن مخصوص به ذات پاک خدا است.
مقاله قلمرو علوم برگزیدگان خداوند در قرآن
برخی از آیات قرآن کریم، اشاره به علومی ویژه برای غیر پیامبران دارند. نمونه این علوم ویژه، دانش جناب آصف بن برخیا است که وصی حضرت سلیمان علیه السلام بوده است. داستان هدهد، ملکه سبا و ایمان آوردن او به خداوند و پیامبرش حضرت سلیمان، بخش هایی از داستان حضرت سلیمان علیه السلام است که در قرآن کریم به آن اشاره شده است. در این داستان آمده است که سلیمان نبی علیه السلام در جمع بزرگان دربار خود فرمود: « ای بزرگان! کدام یک از شما تخت او ( بلقیس، ملکه سرزمین سبا) را برای من می آورد پیش از آنکه به حال تسلیم نزد من آیند؟» (20) یکی از قدرتمندترین جنّیان گفت: « من آن را نزد تو می آورم پیش از آنکه از مجلست برخیزی و من نسبت به این امر، توانا و امینم». (21) در این هنگام فردی که دانشی از کتاب نزد او بود گفت: « پیش از آنکه چشم برهم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد» و حضرت سلیمان علیه السلام در همان لحظه آن تخت را مقابل خود مشاهده کرد. (22)
بی تردید آن فرد از قدرت و توان شگرفی برخوردار بوده که توانسته است تخت بزرگ بلقیس را از سرزمین سبا در چشم برهم زدنی جابجا کرده و نزد آن حضرت حاضر کند. روشن است که این قدرت و توان، جسمانی نبوده است؛ زیرا ایشان برای این کار حرکت نکرد و تخت را خود بدانجا حمل نکرد؛ علاوه بر آن که حمل چنان تختی کار یک نفر و یک لحظه نبود؛ بلکه به تعدادی افراد قوی، وسایل و زمانی طولانی نیاز داشت.
در این که آن فرد چه کسی بوده است، سخنان مختلفی نقل شده است. برخی او را از جنیان دانسته؛ برخی او را خود حضرت سلیمان علیه السلام و برخی حضرت خضر دانسته اند و ...؛ اما مشهور آن است که آن فرد، جناب آصف بن برخیا، وصی و جانشین حضرت سلیمان علیه السلام بوده است. (23) روایات ائمه اهل بیت علیهم السلام نیز این قول را تأیید می کنند. (24) قرآن کریم آصف بن برخیا را فردی معرفی می کند که دانشی از کتاب را داشت: ( الَّذی عِندَهُ عِلمٌ مِنَ الکِتابِ). این توصیف قرآن از ایشان و به دنبال آن نقل توانایی او در جابجایی تخت بلقیس نشان دهنده آن است که این صفت علت توانمندی او بر این کار بوده است. (25) اینک جای این پرسش است که علم الکتاب چه دانشی است که دانستن بخشی از آن: « عِلمٌ مِنَ الکِتاب» چنین توانایی شگرفی را به جناب آصف داده بود؟
کتاب، در لغت در اصل، مصدر و به معنای نوشتن است؛ اما به مرور در معنای اسم مفعول آن یعنی « نوشته» به کار گرفته شده است. (26) بنابراین جناب آصف به نوشته ای خاص آگاهی داشته است که آن دانش، موجب توانایی ویژه او شده بود. کاربردهای قرآنی « الکتاب» مختلف است. بیشترین کاربرد این واژه در قرآن برای اشاره به کتاب های آسمانی است. در ده ها آیه مراد از « الکتاب» کتابهای آسمانی است. (27) اما در مواردی قرآن از « لوح محفوظ»؛ (28) « کتاب مکنون»، (29) « إمام مبین» (30) یا «أم الکتاب» (31) نیز سخن گفته است که به منبع یا منابعی از علم الهی اشاره دارند. در شش آیه از قرآن کریم بر این نکته تأکید شده است که هیچ امری در عالم وجود ندارد و محقق نمی شود، مگر آن که در « کتاب مبین» ثبت شده است. (32) به عبارت دیگر منبع علمی تمام علوم و حوادث جهان، کتاب مبین است.
کدام یک از معانی یاد شده، مورد نظر آیه کریمه مورد بحث است؟ دیدگاه های متعددی از سوی مفسران درباره دانش علم الکتاب که جناب آصف به گوشه ای از آن دست یافته بود، ابراز شده است. بعضی این دانش را آگاهی از اسم اعظم الهی دانسته اند و حتی مصادیقی برای اسم اعظم بیان کرده اند. (33) البته برخی از مفسران فرموده اند، اسم اعظم تنها چند یا چند کلمه نیست؛ بلکه منظور آن است که فرد از نظر کمالات وجودی به درجه ای برسد که مظهری برای بزرگترین نام های خداوند باشد. او در این حالت به اذن الهی توان تصرف در جهان را دارد. (34) حتی اگر اسم اعظم را از سنخ حروف یا کلمات بدانیم، باز این معنا، با معنای کتاب تطبیق نمی کند؛ زیرا به یک یا چند کلمه، کتاب گفته نمی شود؛ مگر آن که اسم اعظم را بخشی از حقایق و معارف کتاب بدانیم که در این صورت ابهام اصلی که شناخت حقیقت آن کتاب است، باقی می ماند.
برخی دیگر از مفسران، کتاب را به کتاب های پیامبران تفسیر کرده و علم الکتاب را آگاهی از کتاب های پیامبران دانسته اند. (35) اگر مراد از چنین دانشی، علم عادی به محتوای این کتاب ها باشد، انسان های بسیاری چنین دانشی را کسب کردند. مفسران بسیاری در علوم قرآن یا دیگر کتاب های آسمانی تتبع کرده اند؛ اما توانایی های ویژه ای مانند قدرت آصف را نداشته اند؛ بنابراین مراد از علم الکتاب، چنین دانشی نمی تواند باشد؛ مگر آن که مراد از علم به کتاب های آسمانی را آگاهی خاص از باطن این کتاب ها بدانیم که ملازم با رسیدن به درجات بالای کمال است. چنین معنایی از کتاب قابل قبول است.
احتمال دیگر آن است که مراد از علم الکتاب، علم به کتاب مبین باشد. (36) گفته شد که هیچ امری در عالم وجود ندارد و محقق نمی شود، مگر آن که در « کتاب مبین» ثبت شده است. (37) کسی که به این منبع علمی دست یابد، در حقیقت به تمام اسرار و حقایق عالم دست یافته است و می تواند به اذن الهی از علومی که برای دیگران ناشناخته است، بهره برده و در جهان تصرفاتی انجام دهد. به نظر می رسد نام های مختلف « لوح محفوظ» (38)؛ « کتاب مکنون» (39)، « إمام مبین» (40) یا « أم الکتاب» (41) به ویژگی های مختلف یک حقیقت اشاره دارند. مثلا آن حقیقت علمی گویا از آن جا که منبع و منشأ کتاب های آسمانی است، أم الکتاب و از آن جهت که علوم آن گرفتار تغییر، تحریف و سوء استفاده نااهلان نمی شود، لوح محفوظ و به جهت آن که حقایق آن روشن و دقیق است، کتاب مبین و بدان جهت که مقتدای همه است، امام مبین نامیده شده است. (42) قرآن کریم و کتاب های پیامبران از حقایق لوح محفوظ یا کتاب مبین سرچشمه گرفته اند. به همین جهت در شش آیه، قرآن کریم به عنوان کتاب مبین معرفی شده است. (43) قرآن از یک سو ظاهری آسان دارد که هر کس می تواند به مراتبی از معارف آن دست یابد (44) و از سوی دیگر منشأیی الهی نزد خداوند دارد. قرآن کریم خود از آن بعد پنهانی که نزد خداوند است، به « أم الکتاب» (45) یا « کتاب مکنون» (46) تعبیر کرده است. در آیه دیگر به صراحت بیشتری بیان شده است که حقایق باطنی قرآن در لوح محفوظ سرچشمه دارد. (47) بنابراین علم به حقایق و باطن کتاب های آسمانی با علم به لوح محفوظ یا همان کتاب مبین تطبیق می کند. با این تبیین، تفسیر دوم و سوم که علم الکتاب را بر علم به کتاب های آسمانی و علم به کتاب مبین تفسیر می کردند، قابل جمع است.
البته کتاب های انبیاء سطوح معرفتی مختلفی دارند و تردیدی نیست که قرآن جامع ترین و کامل ترین کتاب الهی است. به همین جهت است که قرآن کریم بر کتاب مبین و لوح محفوظ تطبیق شده است؛ (48) اما می توان مدعی شد که کتاب های سایر پیامبران بخشی از حقایق هستی و « علم الکتاب» بوده است. به همین جهت دقیق تر به نظر می رسد اگر مراد از کتاب را، همان کتاب مبین یا لوح محفوظ بدانیم که بندگان برگزیده ای مانند جناب آصف بن برخیا به بخشی از علم آن از طریق آگاهی از کتاب های الهی دست یافته بودند که تعبیر « علم من الکتاب» بیانگر این حقیقت است؛ البته می توان احتمال داد که جناب آصف به حقیقت همان کتاب های آسمانی در دسترسشان آگاهی کامل نداشته و این تعبیر درباره ی او نشانه ضعف آگاهی او نسبت به حقایق آن کتاب یا کتاب های الهی است؛ اما با توجه به نکته یاد شده درباره ی جامع و کامل نبودن کتاب های انبیای گذشته احتمال پیشین نیز صحیح به نظر می رسد. به هر حال تعبیر « علم من الکتاب» نشانه کامل نبودن دانش جناب آصف بن برخیا است؛ اما همین دانش اندک از علم الکتاب، چنان شریف و عظیم بود که به ایشان توانایی جابه جایی تخت بزرگ بلقیس را در چشم برهم زدنی عنایت کرد.
جالب است که در آیه ای دیگر از قرآن کریم فردی به عنوان صاحب « عِلمُ الکِتاب» معرفی شده است. در این آیه کریمه در مقابل سخنان کفار که نبوت پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله را انکار می کردند، خداوند به پیامبرش می فرماید: « به آنان بگو: کافی است که خداوند و کسی که علم کتاب نزد اوست، میان من و شما گواه باشند». (49)
در این آیه کریمه « علم الکتاب» با شهادت بر نبوت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گره خورده است. اگر چه در تفسیر این آیه نیز احتمالاتی مطرح شده است؛ (50) اما به نظر می رسد، تفسیر صحیح همان تفسیری است که در آیه پیشین بیان شد؛ یعنی مراد از « الکتاب» گویا لوح محفوظ، قرآن کریم و کتاب های پیامبران گذشته باشد؛ زیرا چنان که گفته شد، قرآن و کتاب مبین ( لوح محفوظ) قابل تطبیق برهم هستند. معارف کتاب های پیامبران الهی نیز به عنوان بخشی از حقایق عالم، در علم الکتاب ریشه دارند. بنابراین کسی که از تمام حقایق قرآن آگاه است، به علم الکتاب نیز دسترسی دارد. البته تأکید می شود که علم الکتاب تنها علم به ظواهر قرآن و کتاب های آسمانی نیست؛ بلکه کسی که علم الکتاب نزد او است، به باطن و معارف عمیق الهی آنها نیز آگاهی کامل دارد. چنین فردی که مقامی بسیار بالا دارد، شاهدی بر درستی نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است.
بیان این گونه شهادت ها در واقع تذکر و هشداری به کفار و اتمام حجت بر آنان است که متوجه باشند که اگر چه در این دنیا، بر اساس امور دنیوی و ظاهری می توانند معجزات و دلایل روشن پیامبری آن حضرت را نپذیرند؛ اما بدانند که خداوند و کسانی که بر حقایق جهان، آگاهند، گواه راستی نبوت ایشان بوده و در قیامت علیه آنان شهادت خواهند داد. بنابراین، این گونه شهادت ها، در واقع هشداری به کفار و تأییدی برای پیامبر صلی الله علیه و آله است تا از انکارهای آنان، ملول نشده و با دلی آرام به رسالت خود ادامه دهند.
این آیه خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است. بنابراین صاحب علم الکتاب را باید در میان مسلمانان جستجو کرد. چه کس یا کسانی به تمام حقایق ظاهر و باطن قرآن و لوح محفوظ دسترسی دارند؟
در میان پیشوایان اهل سنت نمی توان چنین فردی را یافت. البته آنان این تفسیر را برای آیه کریمه نمی پذیرند و عموماً آن را بر علمای اهل کتاب تطبیق می کنند؛ اما چنین معنایی درست نیست؛ زیرا این سوره و آیه مکی است و در مکه هیچ یک از علمای اهل کتاب به آن حضرت ایمان نیاورده بودند تا بر درستی نبوت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گواهی بدهند. علاوه بر آن، علمای اهل کتاب، احاطه کامل بر ظاهر و باطن کتاب های آسمانی ندارند؛ بلکه حداکثر می توان آنان را دارای علمی به کتاب دانست: « علم من الکتاب»؛ در حالی که اطلاق علم الکتاب، تمام علوم کتاب مورد نظر را می رساند.
بنابراین تبیین صحیح همان است که روایات امامان اهل بیت علیهم السلام نیز مؤید آن است. در روایات تفسیری متعددی امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام به عنوان کسی که دارای علم الکتاب بوده و شاهد راستی نبوت ایشان است، معرفی شده است. (51) چنان که در روایات تفسیری ذیل آیه کریمه ( أَفَمَنْ کَانَ عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ ) (52) نیز از آن حضرت به عنوان شاهد بر رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یاد شده است. (53) در منابع شیعه و اهل سنت، نیز آن حضرت به عنوان اعلم اصحاب به قرآن کریم و آگاه به ظاهر و باطن قرآن، معرفی شده است. (54)
البته این عنوان منحصر به ایشان نیست؛ بلکه امیرالمؤمنین علیه السلام، افضل صاحبان علم الکتاب در میان امامان معصوم علیهم السلام است و سائر ائمه علیهم السلام نیز مصادیق دیگری از صاحبان علم الکتاب می باشند. در روایات امامان اهل بیت علیهم السلام این مطلب به صراحت بیان شده است. (55)
اشاره شد آیات قرآن بیان می کنند که هیچ امری نیست، مگر آن که در کتاب مبین یا همان لوح محفوظ باشد. بنابراین کسی که علم الکتاب نزد اوست، به تمام حقایق پیدا و پنهان جهان آگاه است. البته در برخی روایات برخی علوم مختص خداوند متعال معرفی شده است. (56) غیر از این گونه موارد خاص، که با دلایلی از قلمرو این علم خارج می شوند، تمام معارف و اسرار هستی در قلمرو علم الکتاب جای می گیرد. البته مسأله ماهیت و چگونگی این دانش و ارتباط آن با معارف وحیانی نکته ای مهم است که در بحث از ویژگی های علوم ویژه بندگان برگزیده خداوند قابل طرح است.
(پاورقی ها استخراج شوند)