ایمان
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث ایمان است. "ایمان" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ایمان (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
ایمان: تصدیق تنها یا همراه با التزام عملی به اموری غیبی، مانند خدا و آخرت[۱]. ایمان، از مفاهیم کانونی ادیان الهی از جمله اسلام میباشد که نقش تعیین کنندهای در سعادت انسان دارد[۲]
واژهشناسی لغوی
- ایمان مصدر باب افعال، از ریشه «أ ـ م ـ ن» به معنای ایجاد اطمینان و آرامش در قلب خویش یا دیگری است. تصدیق کردن خبر کسی بر اثر اطمینان یافتن از صحت و عدم کذب آن، و از بین رفتن ترس، اضطراب و وحشت از دیگر معانی کاربردی آن است[۳]. دستیابی انسان به آرامش و اطمینان با اعتقاد به خدا و تصدیق او احتمالا سبب استفاده از «امن» برای مفهوم ایمان بوده است[۴][۵].
- واژه ایمان از ریشه "أمن" گرفته شده است که فعل ثلاثی مجرد آن أمِنَ، یأمن وأمناً به معنای آرامش و اطمینان قلب و نبود ترس است. فعل ثلاثی مزید آن آمَن، یؤمن و ایماناً است، که اگر متعدی به با و لام باشد به اتفاق اهل لغت به معنای تصدیق کردن است. وبه همین معناست آیه ﴿﴿ وَمَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لَّنَا ﴾﴾[۶]ای: بمصدِّق[۷]. وامّا اگر متعدی به ذات خود باشد به معنای اطمینان پیدا کردن است که در برابر ترسیدن و هراسان کردن است و در این صورت با ثلاثی مجرد هم معنا است[۸][۹].
- برخلاف معنای لغوی نسبتاً روشن ایمان، درباره معنای اصطلاحی آن بر اثر طرح درگیریهای کلامی زودرس پیرامون آن، چندگانگی گستردهای وجود دارد؛ فرقههایی مانند خوارج، مرجئه، قدریّه و جهمیّه به زوایای گوناگونی از این بحث پرداخته و پرسشهای فراوانی درباره ایمان و کفر مطرح کردهاند. در ادامه این روند متکلمان شیعی، معتزلی و اشعری در دورههای بعد به نظریهپردازی در این باب پرداخته و قلمرو بحثهای کلامی در حوزه ایمان را توسعهدادهاند[۱۰][۱۱].
- متکلمان نظریههای مختلف را در مورد معنای اصطلاحی ایمان بیان کردهاند[۱۲]:
- ۱. ایمان، عمل قلب و کار دل: بر اساس این دیدگاه ایمان همان تصدیق قلبی خدا، پیامبر(ص) و آنچه که پیامبر(ص) یقیناً آورده است، میباشد. مؤمن کسی است که با قلب خود بدانها معتقد باشد و اقرار زبان ضرورت ندارد و عمل نیز بیرون از ایمان و از لوازم آن است. این تصدیق غیر از معرفت است بلکه گرویدن قلبی و فعل اختیاری مبتنی بر معرفت است. مشهور اشاعره، [۱۳]. ماتریدی و برخی پیروانش، [۱۴]. و برخی از امامیه، مانند ابن نوبخت، سید مرتضی، شیخ طوسی، ابن میثم بحرانی، فاضل مقداد و عبدالرزاق لاهیجی [۱۵]. این نظریه را پذیرفتهاند[۱۶].
- برخی از ادله که در اثبات این دیدگاه بدانها استدلال شدهاند، عبارتاند از[۱۷]:
- الف) ایمان در لغت به معنای تصدیق است پس در شرع نیز به همین معناست و گرنه اشتراک یا نقل لازم میآید، که هر دو خلاف اصل است و نمیتوان ازمعنای لغوی عدول کرد مگر اینکه دلیل قطعی بر خلاف آن ثابت شود[۱۸][۱۹].
- ب) آیاتی که دلالت بر این دارند که جایگاه ایمان قلب است، مانند:﴿﴿ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الإِيمَانَ ﴾﴾[۲۰]، ﴿﴿ وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ ﴾﴾[۲۱]، ﴿﴿ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَانِ ﴾﴾[۲۲][۲۳].
- ج) آیاتی که عمل صالح را در کنار ایمان قرار داده و دلالت میکند که عمل صالح غیر از ایمان است و در حقیقت آن دخل ندارد. مانند ﴿﴿ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ﴾﴾[۲۴][۲۵].
- د) آیاتی که به کسانی که برخی از گناهان را مرتکب شدهاند، مؤمن گفته است﴿﴿ وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا ﴾﴾[۲۶] و این دلالت میکند که عمل در ایمان داخل نیست. دلالت این دلیل و دلیل سوم بر این دیدگاه به این جهت است که اقوال عمده متکلمان درباره حقیقت ایمان از این خارج نیست که ایمان عمل تنها و یا عمل با تصدیق و یا تصدیق تنهاست و وقتی عمل از حقیقت ایمان نفی شد، تصدیق ثابت میشود[۲۷].
- ۲. ایمان، اقرار زبانی فقط: یعنی اگر انسان فقط به زبان اقرار به شهادتین کند بدون این که تصدیق قلبی و یا سایر اعمال را انجام دهد، مؤمن واقعی است، و منافق در دنیا مؤمن واقعی است. این دیدگاه کرامیه است و به برخی از مرجئه نیز نسبت داده شده است[۲۸]. دلیلی که در تأیید این نظریه آورده شده است، این سخن پیامبر(ص) است:" أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَقُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ "[۲۹][۳۰].
- برخی از نقدهای این نظریه عبارتاند از[۳۱]:
- الف. مراد در این حدیث، اسلام است و آن غیر از ایمان است[۳۲][۳۳].
- ب. آیه ﴿﴿ قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا ﴾﴾[۳۴] این دیدگاه را رد میکند، زیرا با این که اعراب اقرار زبانی کرده بودند، امّا ایمان از آنها سلب شده است؛ بر اساس این دیدگاه منافق باید مؤمن واقعی باشد، در حالی که از ضروریات دین اسلام است که منافق مؤمن نیست[۳۵].
- ۳. ایمان، معرفت و شناخت: در اینکه جهم بن صفوان به این دیدگاه معتقد بوده است، اتفاق وجود دارد. اما به برخی دیگر مانند نجاریه، عدهای از قدریه، بعضی امامیه و ابوالحسن اشعری نیز نسبت داده شده است[۳۶] دلیلی که برای این نظریه آورده شده است، حدیث " أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ "[۳۷] است[۳۸].
- در رد این دیدگاه به این آیات قرآن استدلال شده است: ﴿﴿ فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ ﴾﴾[۳۹]، ﴿﴿ وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ﴾﴾[۴۰] با اینکه معرفت یقینی داشتند، کافراند، و این نیست مگر به این جهت که صرف معرفت، ایمان نیست. و از کلام امیرالمؤمنین(ع) به دست نمیآید که حقیقت ایمان معرفت است، بلکه مفاد حدیث این است که ایمان مبتنی بر معرفت است[۴۱].
۴. ایمان، انجام همه طاعات از واجبات و مستحبات واجتناب محرمات: اکثر معتزله[۴۲] خوارج و غلات[۴۳] طرفداران این دیدگاه شناخته شدهاند[۴۴].
- ادله[۴۵]:
- الف) فاعل حرام و تارک واجب خوار و ذلیل است. و هیچ مؤمنی خوار نیست، پس هیچ فاعل حرام و ترک کننده واجب مؤمن نیست[۴۶][۴۷].
- برای اثبات صغرا به این آیات: ﴿﴿ إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْا مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴾﴾[۴۸]، ﴿﴿ رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ ﴾﴾[۴۹][۵۰].
- و برای اثبات کبراء به این آیه استناد شده: ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ ﴾﴾[۵۱][۵۲].
- این دلیل رد شده است، زیرا آیاتی که به آنها برای اثبات صغرا و کبرا استدلال شده است، این مدعا را ثابت نمیکند، و نیز برخی از ادله نظریه اوّل که دلالت بر جدایی ایمان و عمل میکرد، این قول را رد میکند[۵۳][۵۴].
- ب) دین و ایمان یکی است، و امت اتفاق کرده اند که دو رکعت فجر از دین است، پس دو رکعت فجر از ایمان است. [۵۵][۵۶].
- در رد این دلیل این نکته کافی است که دین و ایمان مساوی نیستند، چنان که در نقد دلیل بعدی بیان خواهد شد[۵۷].
- ج) آیه ﴿﴿ وَمَا أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاء وَيُقِيمُوا الصَّلاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ ﴾﴾[۵۸] به این بیان که مرجع اسم اشاره ذلک تمام مابعد الاّ است، از سوی دیگر دین همان اسلام است به دلیل ﴿﴿ إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ ﴾﴾[۵۹] و اسلام همان ایمان است به دلیل ﴿﴿ وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ ﴾﴾[۶۰] زیرا شکی نیست که ایمان از اهلش پذیرفته میشود به دلیل نص و اجماع امت، پس ایمان همان طاعات است به دلیل آیه اوّل که دین را طاعات دانسته است[۶۱][۶۲].
*نقد[۶۳]:
- اوّلاً: دین در هر دو آیه به یک معنا نیست، پس حد وسط تکرار نشده است و استدلال منتج نیست[۶۴].
- ثانیاً: ایمان همان اسلام نیست بلکه شرط یا جزء آن است و شرط و جزء چیزی غیر از خود آن چیز است[۶۵].
- ثالثاً: آیه ابتغاء[۶۶]. مربوط به کسی است که از اسلام تماماً روی گردان شود نه کسی که ترک بعضی طاعات از او سر زده است[۶۷][۶۸].
۵. ایمان، انجام واجبات و ترک محرمات: در این نظریه، نوافل جزء ایمان دانسته نشده است. ابو علی جبائی، ابو هاشم جبائی و بیشتر معتزله بصره به این دیدگاه معتقداند[۶۹][۷۰].
- دلیل: اگر نوافل جزو ایمان باشد باید کسی که برخی نوافل را ترک میکند ناقص الایمان گردد، در حالی که خلافش معروف است[۷۱][۷۲].
- نقد: آنچه در رد نظریه چهارم بیان شد این نظریه را نیز در برمیگیرد، زیرا در اینکه هر دو ایمان را عمل و طاعات میدانند، مشترکاند، و با حفظ مبنای معتزله قاضی عبدالجبار نیز آن را نقد کرده است[۷۳][۷۴].
۶.ایمان، تصدیق قلبی، اقرار زبانی وعمل به طاعات: این دیدگاه اهل حدیث، بعضی از سلف مانند ابن مجاهد[۷۵]. شافعی، [۷۶]. شیخ مفید از علمای امامیه است[۷۷][۷۸]. ادله[۷۹]:
- الف) با کنار هم گذاشتن استدلال کسانی که ایمان را تصدیق قلبی میدانستند با استدلال گروهی که ایمان را عمل به طاعات میدانستند، به این نتیجه میرسیم که در ایمان هم اعتقاد قلبی لازم است و هم عمل[۸۰][۸۱].
نقد: از آنچه در نقد نظریه کسانی که عمل یا اقرار را ایمان میدانستند، بیان شد، نادرستی این استدلال روشن است[۸۲]. ب) روایات[۸۳]:
- ۱. امام صادق(ع) فرمود: " الْإِيمَانُ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَان "[۸۴][۸۵].
- ۲. امام صادق(ع) در پاسخ پرسش از حدود ایمان، فرمود: " شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ الْإِقْرَارُ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ صَلَوَاتُ الْخَمْسِ "[۸۶][۸۷].
- ۳. پیامبر(ص) فرمود: " الْإِيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ " [۸۸][۸۹].
نقد: برخی از این روایات، مشکل دلالی دارند "روایت دوم" زیرا موارد یاد شده به عنوان مرزهای ایمان، دلالت ندارند که خود ایمان هم باشند، شاید آنها شروط ایمان باشند[۹۰]. و برخی هم مشکل سندی دارند "روایت اوّل" و اگر از مشکل سندی ـ به دلیل کثرت روایات به این مضمون ـ صرف نظر کنیم از آنجا که این روایات ناظر به تفسیر ایمان به معنای خودش نیست، در توجیه این دسته از روایات چند وجه بیان شده است</ref>[۹۱]:
- ۱. ترتب آثار ظاهری ایمان متوقف بر اقرار زبانی و مانند آن است، چنان که ترتب آثار واقعی ایمان بر عمل به مقتضای ایمان است، نه این که اقرار و عمل جزء ایمان باشد</ref>[۹۲]
- ۲. رابطه ایمان و عمل، مانند رابطه درخت و میوه آن است. و ایمان بدون عمل مانند درخت بدون میوه است، و از این لحاظ درست است که بگوییم ایمان به عمل قوام پیدا میکند</ref>[۹۳]
- ۳. گناه اگر چه منافات با ایمان ظاهری ندارد، امّا با حقیقت آن که اذعان قلبی به احکام الهی است منافات دارد، و به همین جهت است که پیامبر(ص) فرمود:" لَا يَزْنِي الزَّانِي وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يَسْرِقُ السَّارِقُ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ "[۹۴][۹۵].
- ۴. بیشتر این روایات که عمل را جزء ایمان میدانند، ناظر به بطلان عقیده مرجئه است که برای عمل نقشی در سعادت انسان قائل نبودند، و ترک واجبات و انجام محرمات را بعد از ایمان به خدا و پیامبر جایز میدانستند[۹۶][۹۷].
۷. ایمان، تصدیق به قلب و اقرار به زبان: این نظریه برخی از امامیه مانند خواجه نصیرالدین طوسی، علامه حلی[۹۸].و شیخ سالم بن محفوظ است[۹۹]. از استدلال خواجه روشن میشود که مراد ایشان از تصدیق معرفت است[۱۰۰]. *دلیل: یقین تنها ایمان نیست، به دلیل ﴿﴿ وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ﴾﴾[۱۰۱] و نیز اقرار به زبان کافی نیست، به دلیل ﴿﴿ قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا ﴾﴾[۱۰۲] شکی نیست که اعراب اقرار زبانی به ایمان کرده بودند با این حال خداوند ایمان را از آنها نفی میکند[۱۰۳][۱۰۴].
- نقد: استدلال ایشان در عدم کفایت اقرار درست است، امّا اینکه اقرار هم لازم است دلیل این را ثابت نمیکند، و امّا نفی در آیه اوّل به جهت عدم کفایت یقین نیست بلکه به دلیل ضمیمه شدن انکار به یقین است[۱۰۵]. و نیز آنچه در بیان نظریه اوّل که ایمان عقد القلب مبتنی بر معرفت است، بیان شد این نظریه را رد میکند، و نیز خداوند وقتی که ایمان را به محلاش اضافه کرده، آن را به قلب نسبت داده است، و اگر تصدیق زبانی جزو ایمان باشد، این اضافه درست نخواهد بود زیرا تصدیق زبانی در قلب حاصل نمیشود، تا از باب اطلاق اسم محل بر حال به قلب اضافه شده باشد[۱۰۶][۱۰۷].
- ۸. ایمان، تصدیق قلبی با کلمه شهادتین: ابو حنیفه این دیدگاه را پذیرفته است[۱۰۸]. و تفاوت این دیدگاه با دیدگاه هفتم در این است که این دیدگاه خاص است و فقط شهادتین را شرط میداند به خلاف دیدگاه هفتم که عام است[۱۰۹].
- ادله[۱۱۰]:
- ۱. بسیاری از اوقات عمل از مؤمن مرتفع میشود، در حالی که درست نیست گفته شود ایمان از او جدا شده است[۱۱۱]
- ۲. پیامبر(ص) مردم را به شهادت دادن به یگانگی خدا و اقرار به آنچه که از جانب خدا آورده است، دعوت نمود، و آنگاه هر که وارد اسلام میشد مؤمن بود، وواجبات پس از آن نازل شد[۱۱۲]
- ۳. نابود کننده عمل نابود کننده تصدیق نیست[۱۱۳]
- ۴. هدایت در تصدیق مانند هدایت در اعمال نیست[۱۱۴][۱۱۵].
- نقد: مدعای ابوحنیفه در جدایی ایمان و عمل درست است، اگر چه برخی از ادله که آورده، قابل مناقشه است، امّا این که اقرار زبانی به شهادتین نیز جزو ایمان است، دلیل بر آن نیاورده است. بلکه آن را اصل مسلّم تلقی کرده و به نقد کسانی پرداخته است که عمل را نیز جزو ایمان یا همه ایمان میدانند[۱۱۶]
ایمان در قرآن
- مشتقات «امن» نزدیک به ۹۰۰ بار در قرآن به کار رفته است[۱۱۷] که موارد فراوانی در ساختار باب افعال و با عبارت: ﴿﴿ الَّذِينَ آمَنُواْ ﴾﴾ است. مراد از این گروه در بیشتر موارد مسلمانان، به معنای خاصّ "پیروان دین اسلام"اند﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴾﴾ [۱۱۸]، اگرچه گاهی بر متدینان ادیان دیگر مانند یهودیان﴿﴿ لَيْسُواْ سَوَاء مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللَّهِ آنَاء اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ﴾﴾ [۱۱۹] و مسیحیان نیز اطلاق شده است﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَيَجْعَل لَّكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴾﴾ [۱۲۰][۱۲۱].
- آیاتی را که به موضوع ایمان پرداخته است، میتوان در چند گروه دسته بندی کرد: برخی از آنها ضرورت ایمان و نقش آن را در حیات دنیوی و اخروی به یاد آورده است. ﴿﴿ فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدُهُم مِّن فَضْلِهِ وَأَمَّا الَّذِينَ اسْتَنكَفُواْ وَاسْتَكْبَرُواْ فَيُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَلاَ يَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلاَ نَصِيرًا ﴾﴾ [۱۲۲]؛ ﴿﴿ الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ ﴾﴾ [۱۲۳]؛ ﴿﴿ آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُم مُّسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَأَنفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ ﴾﴾ [۱۲۴]. دستهای دیگر ویژگیهای مؤمنان را بازگو کرده ﴿﴿ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَالَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خَاشِعُونَ وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ إِلاَّ عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ ﴾﴾ [۱۲۵]؛ ﴿﴿ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ ﴾﴾ [۱۲۶] و شماری به پیامدهای بیایمانی پرداخته است. ﴿﴿ هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيَابٌ مِّن نَّارٍ يُصَبُّ مِن فَوْقِ رُؤُوسِهِمُ الْحَمِيمُ ﴾﴾ [۱۲۷]؛ ﴿﴿ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَلِقَاء الآخِرَةِ فَأُولَئِكَ فِي الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ ﴾﴾ [۱۲۸] در گروهی از آیات نیز میتوان مقوّمات ﴿﴿ إِلاَّ مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلا يُظْلَمُونَ شَيْئًا﴾﴾ [۱۲۹]؛ ﴿﴿ وَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلا يَخَافُ ظُلْمًا وَلا هَضْمًا ﴾﴾ [۱۳۰]؛ ﴿﴿ لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴾﴾ [۱۳۱]، متعلقات ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِيَ أَنزَلَ مِن قَبْلُ وَمَن يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعِيدًا ﴾﴾ [۱۳۲]؛ ﴿﴿ قُولُواْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴾﴾ [۱۳۳]، آثار ﴿﴿ فَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ ﴾﴾ [۱۳۴]؛ ﴿﴿ وَأُدْخِلَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلامٌ ﴾﴾ [۱۳۵] و موانع ﴿﴿ فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدُهُم مِّن فَضْلِهِ وَأَمَّا الَّذِينَ اسْتَنكَفُواْ وَاسْتَكْبَرُواْ فَيُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَلاَ يَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلاَ نَصِيرًا﴾﴾ [۱۳۶]؛ ﴿﴿ خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ﴾﴾ [۱۳۷] ایمان را بازیافت. در چند جا نیز ایمان بار معنایی مثبتی ندارد، بلکه به دلبستگی کافران به عقاید باطل خویش اشاره دارد. در این موارد از تعبیر ایمان به باطل بهرهگیری شده است[۱۳۸]﴿﴿ قُلْ كَفَى بِاللَّهِ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ شَهِيدًا يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَالَّذِينَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ وَكَفَرُوا بِاللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴾﴾ [۱۳۹]؛ ﴿﴿ أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَمًا آمِنًا وَيُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَكْفُرُونَ﴾﴾ [۱۴۰] همچنین گاه از اسلام در قرآن به ایمان تعبیر شده است. ﴿﴿ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ﴾﴾ [۱۴۱][۱۴۲][۱۴۳].
ایمان از دیدگاه مذاهب اسلامی
- اشاعره ایمان را به معنای تصدیق و اقرار زبانی به وجود خداوند و پیامبران و آنچه بر آنان نازل شده است، میدانند[۱۴۴]. ابوالحسن اشعری، بنیانگذار این مکتب در جایی ماهیت ایمان را فقط تصدیق میداند[۱۴۵] و در کتابی دیگر ایمان را هم قول میشمرد و هم عمل[۱۴۶]. برخی در توجیه این اختلاف نظر گفتهاند: نظر اصلی او همانگونه که در کتاب اللمع فی الرد علی اهل الزیغ والبدع نیز آمده، جدایی عمل از ایمان است و در دیگر کتب وی، تحریف صورت گرفته است[۱۴۷][۱۴۸].
- معتزله در تحلیل مفهوم ایمان به معنای لغوی آن توجهی ندارند و معتقدند که اسامی به کار رفته در متون اسلامی همگی از معنای لغوی به حقایقی شرعی نقل شده است. ایمان در نظر معتزلیان افزون بر معرفت و تصدیق خداوند و رسول، شامل انجام دادن اعمال خاصی هم میشود[۱۴۹]. بنابر گزارش قاضی عبدالجبار، حقیقت ایمان از دیدگاه ابوعلی جبایی و ابوهاشم جبایی انجام دادن واجبات و ترک قبایح است، در حالی که ابوالهذیل علاّف گامی فراتر نهاده، انجام دادن مستحبات را به شرایط ایمان افزوده است[۱۵۰] از این اختلاف اندک که بگذریم، از دیدگاه معتزلیان حضور عنصر عمل، رکن و پایه ایمان بهشمار میرود[۱۵۱].
- متکلمان شیعه، ایمان را با معرفت یکسان میدانند. از نظر آنان عمل از آثار خارجی این علم و معرفت به شمار میآید و وجود یا عدم یا ضعف ایمان هر شخص با معیار مطابقت اعتقادات دینی او با عالم واقع سنجیده میشود. شیخ مفید معتقد است که ایمان، علم و معرفت فلسفی به واقعیتهای جهان است و خصوصیتی عقلی و در نتیجه پایدار دارد[۱۵۲]. سید مرتضی ایمان را تصدیق قلبی دانسته و معتقد است که اقرار زبانی صرف، اعتباری ندارد. او کفر را به معنای انکار قلبی میداند، بنابراین انکار زبانی صرف نیز کفر نیست[۱۵۳] شیخ طوسی نیز دیدگاه یاد شده را تأیید کرده است[۱۵۴]، با این حال در میان شیعه کسانی هم یافت میشوند که برای عنصر عمل در تعریف ایمان جایگاهی ویژه قائلاند. علامه طباطبایی تعریف ایمان به تصدیق محض را نپذیرفته است و التزام عملی دستکم به برخی از لوازم ایمان را بخشی از تعریف آن به شمار میآورد. او به آیاتی استناد میکند که در آنها به پیوستگی ایمان و عمل صالح اشاره شده است. از نظر او فرد در صورتی مؤمن خوانده میشود که فی الجمله به ایمانش عملکند. البته وی این واقعیت را میپذیرد که ممکن است کسی به چیزی ایمان داشته باشد؛ اما به برخی از لوازم فرعی آن پایبند نباشد[۱۵۵]؛ همچنین امامیه بر این باورند که اگر کسی به آنچه نازل شده اقرار کند، از آن جهت که اهل معرفت و اقرار است مؤمن به شمار میآید و در صورتی که گناهکار باشد فاسق خواهد بود؛ نهکافر[۱۵۶][۱۵۷].
- عارفان نیز مانند متکلمان به دیدگاهی یگانه دست نیافتهاند؛ اما در نگاهی کلی میتوان تعریف آنها را چنین باز گفت: «اقرار زبانی و قلبی به اینکه تنهاخدا دارای وصف الوهیت و مستحق معبودیت است و پذیرش نبوت و خاتمیت پیامبر اکرم(ص) و گردن نهادن به همه دستورات قرآن کریم»[۱۵۸]. برخی از عارفان، دین را دارای مراتب گوناگون میدانند که نخستین مرتبه آن اسلام است و ایمان و یقین در جایگاههای بعدی قرار دارد. از نگاه آنان، دارندگان این مراتب بر اساس میزان پایبندیشان به شریعت، طریقت و حقیقت در یکی از درجات سهگانه اهل «بدایت»، «میانه» و «نهایت» قرار خواهند گرفت[۱۵۹][۱۶۰].
- از یحیی بن معاذ نیز روایت است که میگفت: ایمان عبارت است از: خوف، رجا و محبت؛ خوف به ترک گناه و رهایی از آتش دوزخ میانجامد. رجا، خوض در طاعت و ورود به بهشت را در پی دارد و محبت برای دفع مکروهات و دستیابی به رضای حق به کار میآید[۱۶۱] عارفی دیگر، ایمان را تصدیق دل به آنچه از غیب برای انسان کشف شود، معنا کرده است[۱۶۲][۱۶۳].
روابط معنایی ایمان
- پیوندهای نسبتاً تنگاتنگی بین مفهوم ایمان و پارهای مفاهیم بنیادی دیگر در قرآن، موجب شده که فهم معنای آن بدون بررسی این روابط امکانپذیر نباشد[۱۶۴].
ایمان و شناخت
- صورت ذهنی یک شیء نزد فرد را علم مینامند که به دو گونه تصور و تصدیق است[۱۶۵]. هرگاه صورت ذهنی چیزی در عقل با اعتراف و اذعان و حکم به آن همراه باشد، گونه دوم علم پدید آمده است[۱۶۶]. بر پایه همین تعریف، برخی معتقد شدهاند که میان تصدیق و ایمان تفاوت وجود دارد و در صورت همراهی تصدیق با التزام عملی، ایمان حاصل میشود[۱۶۷]. بااین بیان، تصدیق با ضد ایمان نیز قابل جمع خواهد بود: ﴿﴿ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَشَاقُّوا الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى لَن يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئًا وَسَيُحْبِطُ أَعْمَالَهُمْ ﴾﴾ [۱۶۸] در این آیه تبیّن هدایت به معنای شناختن حقیقت و پی بردن به نبوت حضرت محمد(ص)، با کفر و امتناع از پذیرش دین خدا جمع شده است[۱۶۹]. بر اساس آیه۲۳ سوره جاثیه نیز خداوند گروهی را با وجود اینکه علم و آگاهی داشتند، گمراه میکند، زیرا هوای نفس خویش را معبود خود قرار داده بودند[۱۷۰]: ﴿﴿ أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلا تَذَكَّرُونَ﴾﴾ [۱۷۱]. البته گروهی از مفسران ﴿﴿عَلَى عِلْمٍ﴾﴾ را اشاره به علم خداوند بر عدم هدایت آنان دانستهاند[۱۷۲][۱۷۳].
ایمان و یقین
- یقین نوعی تصدیق و اعتقاد جزمی است که احتمال کذب در آن نمیرود[۱۷۴]. با استناد به آیاتی که میان اهل ایمان و یقین تمایز نهاده است، میتوان به دوگانگی ایمان و یقین نیز حکم کرد: ﴿﴿ إِنَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لَآيَاتٍ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَفِي خَلْقِكُمْ وَمَا يَبُثُّ مِن دَابَّةٍ آيَاتٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾﴾ [۱۷۵] مؤمنان در این آیه کسانی هستند که با استفاده از آیات و نشانههای آفاقی، خدا و پیامبرش را تصدیق میکنند؛ ولی اهل یقین با تدبر و تفکر در آفرینش خودشان و دیگر جانداران روی زمین به یقین میرسند[۱۷۶][۱۷۷].
- برخی از مفسران گفتهاند: مقدم داشتن اهل ایمان بر اهل یقین در این آیات از باب ذکر بر اساس ترقی است[۱۷۸]، بنابراین یقین را میتوان برتر از ایمان شمرد، چنان که حضرت ابراهیم(ع) با وجود اینکه ایمان داشت، خواهان دیدن رستاخیز مردگان بود تا به یقین و اطمینان قلبی دست یابد. ﴿﴿ وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلَكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾﴾ [۱۷۹]. در مورد کاربرد «ایقان» به جای «ایمان» در آیه ۴ سوره بقره ﴿﴿ وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ﴾﴾ [۱۸۰] نیز گفته شده که تقوا با ایمان صرف کامل نمیشود، بلکه باید همراه یقین باشد تا هیچگونه فراموشی در پی نیاید[۱۸۱][۱۸۲].
- اهل یقین در این معنا، اصطلاحی است قرآنی که بر کمال ایمان دلالت دارد، افزون بر این، مفهوم ایمان با معنای لغوی یقین نیز تفاوت دارد که از آیه ۱۴ سوره نمل این تفاوت به خوبی روشن است. در این آیه آمده است که گروهی با وجود یقین به نشانههای الهی آنها را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند: ﴿﴿ وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ﴾﴾ [۱۸۳][۱۸۴].
ایمان و عمل
- در بسیاری از آیات قرآن، هرگاه سخن از ایمان به میان آمده اشارهای هم به همراهی آن با عمل صالح شده است: ﴿﴿ وَبَشِّرِ الَّذِين آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ﴾﴾ [۱۸۵]، ﴿﴿ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ ﴾﴾ [۱۸۶]، ﴿﴿ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ ﴾﴾ [۱۸۷] با توجه به عطف عمل صالح بر ایمان و لزوم تغایر معطوف با معطوف علیه، به نظر میرسد ایمان غیر از عمل باشد. تمایز تبعیت و فرمانبری در عمل از پیامبر با ایمان به خدا و رسول در آیه ۱۵۸ سوره اعراف نیز نشان از جدایی مفاهیم ایمان و عمل دارد، از اینرو ادعای تطبیق ایمان بر عمل با استناد به آیاتی که از ظاهر آنها، کاهش و افزایش ایمان برمیآید. و تکیه بر این نکته که تنها عمل قابل افزایش و کاهش است نه علم و شناخت، چندان پذیرفته نیست، زیرا ایمان مرکب از علم و التزام عملی است و هریک از این دو قابل شدت و ضعف است، بنابراین ایمان که مرکب از آن دو است نیز قابل شدت و ضعف خواهد بود. ضمن آنکه عمل با نفاق نیز قابل جمع است[۱۸۸]. ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالأَذَى كَالَّذِي يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ وَلاَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لاَّ يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِّمَّا كَسَبُواْ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾﴾ [۱۸۹] بر اساس دیدگاه دیگری ایمان همان عمل نیست، بلکه عمل نشانه صدق و حقانیت ایمان بوده، ایمان به مثابه پایه و عمل صالح به عنوان بنایی برای ورود به بهشت و برخورداری از اجر و فوز الهی است[۱۹۰]: ﴿﴿ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ ﴾﴾ [۱۹۱] در روایتی از امیرمؤمنان(ع) نیز ایمان، نشانه عمل صالح و عمل صالح هم نشانه ایمان دانسته شدهاست[۱۹۲][۱۹۳].
ایمان و اسلام
- اسلام در قرآن به معانی گوناگونی به کار رفته است؛ گاه به معنای شریعت حضرت محمد[۱۹۴] ﴿﴿ إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا﴾﴾ [۱۹۵] و گاه به معنای تسلیم شدن در برابر اراده و دستورات الهی است که در این صورت از مراتب ایمان است[۱۹۶]: ﴿﴿ وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ ﴾﴾ [۱۹۷] تسلیم شدن در برابر اراده خداوند در کنار ایمان به وی مقدمهای برای رسیدن به مقام توکل شمرده شده که لاجرم به آن رهنمون است. برخی مفسران همنشینی اسلام و ایمان را در این آیه از آن جهت شمردهاند که اسلام از مراتب کمال ایمان به شمار میرود[۱۹۸]. و گاه از آن به اسلام اکبر در برابر اسلام اصغر به معنای اظهار شهادتین و اقرار به وحدانیت خدا و رسالت محمد(ص)، تعبیر شده است[۱۹۹]، بر این اساس برخی بر این باورند که تسلیم محض شدن در برابر خداوند، شرط لازمی در تحقق مفهوم ایمان نیست، بلکه بهتر است مؤمن، ایمان خود را با چنین تسلیمی، کامل کند[۲۰۰][۲۰۱].
- اسلام جدای از شریعت حضرت محمد(ص) و مقام تسلیم، گاه تنها به معنای پذیرش خداوند و یگانگی او نیز دانسته شدهاست[۲۰۲]: ﴿﴿ إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ﴾﴾ [۲۰۳] برخی مفسران با بیان اینکه اسلامآوردن حضرت ابراهیم پیش از نبوت وی بوده، معتقد شدهاند که اسلام آوردن بر همگان واجب و ضروری است، هرچند در هر دورهای از زمان در قالب شریعتی خاص بروز مییابد[۲۰۴]. در این آیه و نیز آیه ۱۹ سوره آلعمران: ﴿﴿ إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ﴾﴾ [۲۰۵] نوعی ترادف بین مفهوم ایمان و اسلام به چشم میخورد، همچنانکه در تمایز مفهوم ایمان و اسلام به معنای شریعت حضرت محمد(ص) گفته شده که از جهتی ایمان اعم از اسلام بوده، به طوری که بر یهود و نصارا نیز مؤمن اطلاق میشود و از جهتی نیز اخص از آن است و درجهای برتر از اسلام به شمار میآید که تنها با عمل خالص و اطمینان قلبی حاصلمیشود[۲۰۶]: ﴿﴿ قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾﴾ [۲۰۷] خداوند در این آیه اسلام عربهای بادیهنشین را پذیرفته؛ ولی آنها را افرادی باایمان نمیداند. اقرار و اعترافزبانی به آنچه پیامبر اسلام(ص) آورده است، تنها موجب جاری شدن حکم اسلام بر فرد میشود؛ ولی ایمان حاصل نمیشود، مگر با تصدیق و اطمینان قلبی به آنچه بر زبان جاریاست[۲۰۸]، بنابراین در قرآن گاه ایمان مرتبهای بالاتر از اسلام به شمار رفته﴿﴿ قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾﴾ [۲۰۹] و گاه اسلام به مثابه درجهای برتر از ایمان به کار رفته است. ﴿﴿ وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ ﴾﴾ [۲۱۰] در مواردی نیز نوعی ترادف میان دو مفهوم ایمان و اسلام برقرار است﴿﴿ إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ﴾﴾ [۲۱۱][۲۱۲].
- یکی دیگر از مباحث مربوط به ایمان رابطه ایمان و اسلام است. ایمان و اسلام به لحاظ مفهوم و معنای لغوی با هم تغایر دارند، زیرا چنان که بیان شد ایمان در لغت به معنای تصدیق است و اسلام در لغت به معنای انقیاد و خشوع میآید [۲۱۳] و امّا در معنای اصطلاحی آن دو، متکلمان اختلاف کردهاند[۲۱۴]:
- ۱. اسلام و ایمان یکی است: از گروههایی که این قول را معتقداند، معتزله، [۲۱۵] بسیاری از خوارج، زیدیه، [۲۱۶] ابو حنیفه و پیروانش [۲۱۷] و شیخ طوسی[۲۱۸] و شیخ طبرسی از امامیه است[۲۱۹][۲۲۰].
- ادله[۲۲۱]:
- الف) چون اسلام و ایمان هر دو در شرع اسم برای کسانی قرار داده شده اند که شایسته مدح اند و از معنای لغوی عدول داده شده اند، پس تفاوت بین آن دو به غیر از تفاوت لفظی نیست[۲۲۲][۲۲۳].
- این دلیل درست نیست زیرا صرف برای مدح بودن دو واژه دلیل بر تساوی آنها نیست، و اگر این سخن درست باشد باید همه الفاظ شرعی که برای مدح است و ازمعنای لغوی خود عدول داده شده است، همه از نظر معنای شرعی یکی باشند، در حالی که قطعاً چنین نیست، بلکه سبب مدح امور متعدد میتواند باشد، و الفاظی که برای آن امور وضع میشوند نیز با هم تفاوت دارند[۲۲۴].
- ب) آیه ﴿﴿ فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ ﴾﴾[۲۲۵] به این تقریر که اگر ایمان و اسلام به یک معنا نبودند، استثناء یکی از آنها از دیگری به این صورت درست نبود[۲۲۶][۲۲۷].
- نقد: این آیه و استدلال مرتبط با آن تساوی کلی ایمان و اسلام را ثابت نمیکند بلکه حداکثر چیزی را که ثابت میکند اجتماع اسلام و ایمان در موردی است، و این با رابطه عموم و خصوص بین آن دو نیزامکان دارد و منحصر به صورت تساوی نیست[۲۲۸].
- برخی دیگر از ادله معتزله نیز در بررسی دیدگاه آنها درباره حقیقت ایمان بررسی و نقد شد[۲۲۹].
- ۲. اسلام و ایمان با هم تغایر دارند: مشهور امامیه [۲۳۰] و مشهور اشاعره [۲۳۱] این قول را برگزیدهاند. اینها معتقدند که اسلام اعم از ایمان است و هر مؤمنی مسلمان است ولی هر مسلمانی مؤمن نیست[۲۳۲].
- ادله[۲۳۳]:
- الف) لفظ ایمان از تصدیق آنچه خداوند از طریق پیامبرانش خبر داده است، خبر میدهد و اسلام از تسلیم و انقیاد، و متعلق تصدیق با اخبار سازگاری دارد و تسلیم با امر و نهی[۲۳۴][۲۳۵].
- ب) آیه ﴿﴿ قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا ﴾﴾[۲۳۶][۲۳۷].
- ج) آیاتی که یکی از آنها را بر دیگری عطف کرده است: ﴿﴿ إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا﴾﴾ [۲۳۸][۲۳۹].
- د) روایتی که در آن پیامبر در پاسخ پرسش جبرئیل از اسلام و ایمان، آن دو را به دو گونهای مختلف بیان کرد: "الإیمان أن تؤمن باللّه وملائکته ورسله...الاسلام أن تشهد أن لا إله إلاّ اللّه..."[۲۴۰] و نیز به همین مضمون در روایات شیعه آمده است [۲۴۱] و البته روایات بسیاری در تأیید این قول وجود دارد. امام صادق(ع) میفرماید: " الْإِيمَانَ يُشَارِكُ الْإِسْلَامَ وَ الْإِسْلَامَ لَا يُشَارِكُ الْإِيمَانَ "[۲۴۲] و یا میفرماید:" الْإِسْلَامُ يُحْقَنُ بِهِ الدَّمُ وَ يُؤَدَّى بِهِ الْأَمَانَةُ وَ يُسْتَحَلُّ بِهِ الْفَرْجُ وَ الثَّوَابُ عَلَى الْإِيمَان "[۲۴۳]و یا این که میفرماید: شخص میتواند مسلمان باشد ولی مؤمن نباشد امّا نمیتواند مؤمن باشد ولی مسلمان نباشد[۲۴۴] و روایات دیگری که به این مضمون در منابع روایی آمده است[۲۴۵].
- ۳. قول تفصیل: ایمان و اسلام واقعی یکی است امّا اسلام ظاهری با ایمان متفاوت و اعم از آن است: این دیدگاه خواجه طوسی[۲۴۶] شهید ثانی[۲۴۷] و تفتازانی است[۲۴۸] و امّا اینکه اسلام به لحاظ حکم اعم است، به دلیل آیه: ﴿﴿ قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا ﴾﴾[۲۴۹] و امّا اینکه در حقیقت و واقع اسلام و ایمان یکی است. به دلیل آیه:﴿﴿ إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ﴾﴾ [۲۵۰] که بسیار مورد استناد معتزله است، و نیز آیه:﴿﴿ فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ ﴾﴾[۲۵۱] و نحوه استدلال شان مانند نحوه استدلال گروه اوّل است، ولکن ناسازگاری استدلال با آیه﴿﴿ قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا ﴾﴾[۲۵۲] در اینجا وجود ندارد [۲۵۳][۲۵۴].
- ۴. دیدگاه غزالی: اسلام و ایمان گاهی مترادفاند، مانند (﴿﴿ وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ ﴾﴾ [۲۵۵] وگاهی مختلفاند، مانند:﴿﴿ قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا ﴾﴾[۲۵۶] و گاهی با هم تداخل دارند، مانند روایتی که از پیامبر سؤال شد: "أَيُ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ" در جواب فرمودند:"الْإِسْلَام" و باز پرسیدند: "أَيُ الْإِسْلَامِ أَفْضَلُ " حضرت پاسخ داد:" الْإِيمَانُ"[۲۵۷][۲۵۸].
- ۵. دیدگاهی که معتقد به رابطه عموم و خصوص من وجه بین اسلام و ایمان است بدین صورت که[۲۵۹]:
- الف) اسلام ظاهری و ایمان ظاهری یکسان اند، یعنی تصدیق و تسلیم لفظی و ادعایی[۲۶۰].
- ب) اسلام و ایمان باطنی میتوانند یکی باشند، چنانکه از نظر مراتب ممکن است متفاوت باشند[۲۶۱].
- ج) اسلام ظاهری غیر از ایمان باطنی و بالعکس تسلیم باطنی غیر از ایمان ادعایی است[۲۶۲] و به این بیان اختلاف آیات و روایات حل میشود[۲۶۳].
- ۶. مراتب اسلام و ایمان از دیدگاه علامه طباطبایی[۲۶۴]
- الف)نخستین مرتبه اسلام، پذیرش ظاهر اوامر و نواهی الهی است که با ذکر شهادتین صورت میگیرد، خواه قلب آن را موافقت کند یا مخالفت، خداوند میفرماید: ﴿﴿ قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا ﴾﴾[۲۶۵] و به دنبال این مرتبه اسلام اوّلین مراتب ایمان قرار میگیرد که عبارت است از اعتقاد قلبی به مضمون شهادتین اجمالاً و از لوازم آن عمل به بیشتر احکام فرعی اسلام است[۲۶۶].
- ب) مرتبه دوم اسلام پس از مرتبه اوّل ایمان قرار دارد و عبارت است از تسلیم و انقیاد قلبی در برابر بیشتر اعتقادات حقه به صورت تفصیلی که به دنبال دارد انجام اعمال صالح را اگر چه امکان تخلف در برخی موارد است، خداوند در وصف متقین میفرماید: ﴿﴿ الَّذِينَ آمَنُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا مُسْلِمِينَ ﴾﴾[۲۶۷]. مرتبه دوم ایمان پس از این مرتبه اسلام است، و آن اعتقاد تفصیلی به تمام حقایق دینی است، خداوند میفرماید:﴿﴿ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ ﴾﴾[۲۶۸][۲۶۹].
- ج) پس از مرتبه دوم ایمان مرتبه سوم اسلام است، به این ترتیب است که هنگامیکه انسان با مرتبه دوم ایمان انس گرفت و متخلق به اخلاق آن شد سایر قوای حیوانی او منقاد و تسلیم او میشود... و انسان به جایگاهی میرسد که چنان خدای خود را عبادت میکند که گویا او را میبیند و اگر هم او را نمیبیند خدا او را میبیند...، خداوند میفرماید:﴿﴿ فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا ﴾﴾[۲۷۰] به دنبال این مرتبه اسلام مرتبه سوم ایمان قرار دارد، چنان که خداوند میفرماید:﴿﴿ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ﴾﴾[۲۷۱] تا آنجا که میفرماید:﴿﴿ وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ ﴾﴾[۲۷۲][۲۷۳].
- د) پس از این مرتبه ایمان مرتبه چهارم اسلام قرار دارد و به این ترتیب است که حال انسان در مرتبه سوم اسلام با پروردگارش مانند حالت بنده فرمانبردار با مولایش است و لکن مسلّم است که مالکیت خدا نسبت به مخلوقاتاش خیلی گستردهتر و بزرگتر است به گونهای که بنده در هیچ قسمت نه در ذات و نه در صفات و افعال از خود استقلال ندارد... انسان هنگامی که در مرتبه پیشین اسلام قرار دارد، گاهی دست عنایت ربانی او را فرا گرفته و این حقیقت را به او نشان میدهد که مالکیت فقط در عالم مال خداست و هیچ کس از خود چیزی ندارد، و البته این جایگاه یک مقام موهبتی و افاضه الهی است که اراده انسان در آن نقشی ندارد، و شاید آیه: ﴿﴿ رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴾﴾[۲۷۴] اشاره به همین مرتبه از اسلام باشد، زیرا حضرت ابراهیم(ع) اسلام اختیاری و ارادی را قبل از این درخواست پذیرفته بود...، پس از این مرتبه از اسلام مرتبه چهارم ایمان قرار دارد و آن عبارت از تعمیم حالت مزبور در تمام احوال و افعال بنده مؤمن است، خداوند میفرماید: ﴿﴿ أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ ﴾﴾ [۲۷۵][۲۷۶][۲۷۷].
ایمان و شرک
- گرچه ایمان مستلزم تصدیق خداوند متعالی و نبوت فرستادگان و کتابهای آسمانی و دیگر ارکان دینی است و با شرک سازگاری ندارد؛ اما در برخی از آیات نشانههایی از جمع میان ایمان و نوعی شرک یافت میشود: ﴿﴿ وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِكُونَ﴾﴾ [۲۷۸] این شرک که از آن به «شرک خفیّ» تعبیر میشود هم ممکن است در عمل به صورت نافرمانی ظاهر شود و هم در فکر و عقیده به صورت شک و تردید در برخی از صفات الهی، بر این اساس همچنانکه ایمان از نظر بسیاری دارای مراتب و درجاتی است[۲۷۹] شرک نیز مراتبی دارد. بسیاری از مفسران در ذیل این آیه از نوعی شرک در طاعت یاد کردهاند[۲۸۰] که موجب کفر نمیشود[۲۸۱]. و مراجعه کنید ﴿﴿ قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ وَوَيْلٌ لِّلْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ﴾﴾ [۲۸۲][۲۸۳] مفهوم شفا بودن قرآن نیز ناظر به برطرف کردن شکها و شبهههایی است که اعتقادات مؤمنان را هدف قرار داده است[۲۸۴]، بنابراین گرچه برخی ازدرجات ایمان به هیچ وجه با برخی از مراتبشرک قابل جمع نیست، با این حال برخی از مراتب ایمان به گونهای آمیخته به نوعی از شرک خفی است[۲۸۵].
ایمان و اختیار
- تصویر قرآن از ایمان به گونهای است که آن را با خواست و اراده خود انسان پیوند میدهد. در برخی آیات اختیار یکی از ملاکهای ارزشگذاری ایمان دانسته شده و ایمان از روی اکراه یا اجبار بیارزش تلقی شده است:﴿﴿ وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِي الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ﴾﴾ [۲۸۶] در این آیه خداوند ایمان را امری اختیاری میداند که اکراهی بر آن وجود ندارد و خود او نیز بندگان را بر این امر اجبار نمیکند[۲۸۷]، بر همین اساس خداوند در جایی دیگر تنها بازگویی حق را از پیامبر میخواهد؛ تا هر که خواست، ایمان بیاورد و هرکه نخواست، کفر بورزد: ﴿﴿ وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاء فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاء كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا﴾﴾ [۲۸۸]؛ همچنین ایمان آوردن از روی ترس و اضطراب و برای دفع عذاب الهی درهنگام مشاهده آن سودمند نیست: ﴿﴿ فَلَمْ يَكُ يَنفَعُهُمْ إِيمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ فِي عِبَادِهِ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْكَافِرُونَ﴾﴾ [۲۸۹][۲۹۰].
- از دیگر آیاتی که در این زمینه میتوان به آنها استناد کرد، آیاتی است که امر به ایمان و نهی از کفر میکند ﴿﴿ وَآمِنُواْ بِمَا أَنزَلْتُ مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُمْ وَلاَ تَكُونُواْ أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلاً وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ ﴾﴾ [۲۹۱]، ﴿﴿ وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُواْ نُؤْمِنُ بِمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَيَكْفُرُونَ بِمَا وَرَاءهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنبِيَاء اللَّهِ مِن قَبْلُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ﴾﴾ [۲۹۲]، ﴿﴿ وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ﴾﴾ [۲۹۳]؛ ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِيَ أَنزَلَ مِن قَبْلُ وَمَن يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعِيدًا ﴾﴾ [۲۹۴] کافران را نکوهش کرده، عده عذاب میدهد﴿﴿ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالآخِرَةِ فَلاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ﴾﴾ [۲۹۵]؛ ﴿﴿ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ آمَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ ازْدَادُواْ كُفْرًا لَّمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلاَ لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلاً ﴾﴾ [۲۹۶]؛ ﴿﴿ وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ﴾﴾ [۲۹۷]؛ ﴿﴿ قُتِلَ الإِنسَانُ مَا أَكْفَرَهُ ﴾﴾ [۲۹۸] کفر را جرم تلقی میکند﴿﴿ إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُواْ عَنْهَا لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاء وَلاَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ﴾﴾ [۲۹۹]؛ ﴿﴿ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا أَفَلَمْ تَكُنْ آيَاتِي تُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاسْتَكْبَرْتُمْ وَكُنتُمْ قَوْمًا مُّجْرِمِينَ﴾﴾ [۳۰۰]؛ ﴿﴿ وَإِنْ لَّمْ تُؤْمِنُوا لِي فَاعْتَزِلُونِ فَدَعَا رَبَّهُ أَنَّ هَؤُلاء قَوْمٌ مُّجْرِمُونَ ﴾﴾ [۳۰۱]؛ ﴿﴿ وَإِنْ لَّمْ تُؤْمِنُوا لِي فَاعْتَزِلُونِ فَدَعَا رَبَّهُ أَنَّ هَؤُلاء قَوْمٌ مُّجْرِمُونَ ﴾﴾ [۳۰۲]، از حسرت کافران در روز قیامت خبر میدهد ﴿﴿ وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ بَغْتَةً وَأَنتُمْ لا تَشْعُرُونَ أَن تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَى عَلَى مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللَّهِ وَإِن كُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ﴾﴾ [۳۰۳]، سرنوشت کافران را مایه عبرت میشمرد﴿﴿ فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ وَتَرَكْنَا فِيهَا آيَةً لِّلَّذِينَ يَخَافُونَ الْعَذَابَ الأَلِيمَ﴾﴾ [۳۰۴]، اکراه در دین را نفی کرده ﴿﴿ لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴾﴾ [۳۰۵]و به اختیاری بودن ایمان تصریح میکند ﴿﴿ إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاء اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلا ﴾﴾ [۳۰۶]؛ ﴿﴿ إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاء اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلا ﴾﴾ [۳۰۷] که همگی نشان از وجود شرط اختیار برای ایمان دارد و اصولا چون اعتقاد و ایمان از امور قلبی است آدمیان توان ایجاد آن را با اجبار و اکراه ندارند[۳۰۸].
زوالپذیری ایمان
- آیا زوال ایمان مؤمن بعد از متصف شدناش به ایمان حقیقی ممکن است یا خیر؟ اکثر متکلمان امکان زوال ایمان مؤمن را پذیرفته اند، امّا به سید مرتضی نسبت داده شده است که زوال ایمان حقیقی را غیر ممکن میدانسته است، و شهید ثانی نیز آن را پذیرفته است[۳۰۹]. و سید عبداللّه شبر نیز معتقد به تفصیل بین مرتبه کمال یقین؛ یقین مقربین و صدیقین و مراتب دیگر شده است، که در صورت تحقق یقین کامل زوال ایمان ممکن نیست و در غیر آن صورت ممکن است[۳۱۰][۳۱۱].
ادله امکان زوال ایمان
- ۱.آیات قرآن: ﴿﴿ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ آمَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ ازْدَادُواْ كُفْرًا ﴾﴾[۳۱۲]، ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِن تُطِيعُواْ فَرِيقًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ يَرُدُّوكُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ ﴾﴾[۳۱۳]، ﴿﴿ إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ ﴾﴾[۳۱۴]، ﴿﴿ وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ ﴾﴾[۳۱۵][۳۱۶].
- ۲. تشریع احکام خاص مرتد در شریعت که کافر اصلی با او در آن احکام مشارکت ندارد، دلالت بر امکان بلکه تحقق زوال ایمان مؤمن میکند[۳۱۷][۳۱۸].
- ۳. وجود مرتدان در تاریخ[۳۱۹].
دلیل عدم امکان زوال ایمان
- ثواب ایمان و عقاب کفر همیشگی است، و احباط و موافات نیز باطل است، پس باید ایمان زوال پذیر نباشد[۳۲۰][۳۲۱].
- در مورد آیاتی که دلالت بر زوال ایمان میکند، میگویند: مراد از توصیف آنها به ایمان، ایمان زبانی است نه قلبی، و نیز احکام که در شریعت آمده است نهایت دلالت اش این است که کسی که در ظاهر شرع متصف به ارتداد شده است، آن احکام بر او جاری میشود، نه اینکه او در واقع هم مرتد شده است، بلکه به لحاظ واقع شاید کافر بوده است و یا اینکه هنوز هم مؤمن است[۳۲۲][۳۲۳].
- نقد: مقدمه استدلال که موافات باطل است، درست نیست زیرا موافات میتواند شرط استحقاق ثواب باشد، و دلیل بر عدم صحت آن نداریم[۳۲۴]. و نیز دست بر داشتن از ظاهر آیات با این اعتبارهای عقلی و احتمال های بدون پشتوانه درست نیست[۳۲۵][۳۲۶].
- حق این است که این امر بر اساس دیدگاههایی که در باب حقیقت ایمان بود، روشن است: اگر ایمان را تصدیق قلبی مبتنی بر معرفت بدانیم که امر اختیاری است امکان زوال آن روشن است، و نیز بر اساس دیدگاه هایی که عمل را ایمان میدانست یا جزو ایمان میداند، امکان زوال ایمان قابل انکار نیست، فقط بر اساس دیدگاهی که ایمان را معرفت یقینی میداند جای بحث است که آیا امکان زوال ایمان است یا نه؟ ولی حق این است که در اینجا نیز امکان زوال ایمان است، زیرا این معرفت امر نظری است وبا ایجاد شبهه وشک در مقدمات آن، یقین ومعرفت نیز زایل میشود، آری، در مورد کسانی که معرفت آن ها حضوری و شهودی است، نه استدلالی و نظری، زوال ایمان راه نخواهد داشت[۳۲۷].
ایمان مقلّد (تقلید در ایمان)
- متکلمان در اینکه تقلید در ایمان صحیح است یا اینکه ایمان باید از روی استدلال و دلیل باشد، اختلاف کردهاند. فقهای عامه[۳۲۸]، حشویه و تعلیمیه ایمان مقلِّد را درست میدانند[۳۲۹] معتزله، مشهور اشاعره[۳۳۰] و امامیه تقلید در ایمان را صحیح ندانسته، دلیل را در صحت ایمان واجب میدانند،[۳۳۱] اگر چه خود آنها در منشأ وجوب که عقلی است یا نقلی اختلاف کردهاند، معتزله و امامیه عقلی بودن آن را و اشاعره نقلی بودن آن را برگزیدهاند[۳۳۲][۳۳۳].
برخی ادله صحت ایمان مقلّد
- ۱. ایمان همان تصدیق است و این تصدیق وجود پیدا کرده است بدون اینکه با آنچه که موجب کفر است مقارن باشد[۳۳۴][۳۳۵].
- نقد: درست است که ایمان همان تصدیق است، لکن تصدیق مبتنی بر معرفت است و حصول معرفت به یکی از این سه طریق است: الف. شهود، ب. ضروری، ج. استدلال. در تقلید هیچ کدام نیست، و باید توجه داشت که اگر برای انسان از گفتار متخصص یک فن معرفت به آن حاصل شود، این داخل معرفت از روی استدلال است، امّا اگر حاصل نشود، اعتبار ندارد[۳۳۶].
- ۲. انسان ممکن نیست به خدا علم پیدا کند، زیرا اگر مکلّف به وجود خداوند علم نداشته باشد، نسبت به امر الهی به معرفت نیز علم نخواهد داشت. بنابراین معرفت خدا برای او ممکن نخواهد بود [۳۳۷]:
- امّا اگر به وجود خداوند علم دارد، امر الهی به تحصیل معرفت تحصیل حاصل و محال است[۳۳۸][۳۳۹].
- نقد: اوّلاً این اشکال مبتنی بر دیدگاه اشاعره است که وجوب معرفت را سمعی میداند، نه عدلیه که آن را عقلی میداند؛ ثانیاً این استدلال همان گونه که علم به اصول دین را محال میکند، تقلید را نیز ممتنع میکند[۳۴۰][۳۴۱].
- ۳. در آیات قرآن از جدال در آیات الهی نهی شده است ﴿﴿ مَا يُجَادِلُ فِي آيَاتِ اللَّهِ إِلاَّ الَّذِينَ كَفَرُوا ﴾﴾[۳۴۲]، و تفکر باب جدال را میگشاید، پس جایز نیست[۳۴۳][۳۴۴].
- نقد: هر گونه جدال مقصود نیست، بلکه مراد جدال به باطل است به دلیل ﴿﴿ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ ﴾﴾[۳۴۵]؛ نه جدال به حق که به آن امر شده است، به دلیل ﴿﴿ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ﴾﴾[۳۴۶][۳۴۷].
برخی ادله عدم صحت تقلید
- ۱. آیات قرآن: ﴿﴿ وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُواْ حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلاَ يَهْتَدُونَ ﴾﴾[۳۴۸] و آیات دیگر که در آنها پیروی از پدران بدون معرفت منع شده است[۳۴۹] از سوی دیگر در آیات بسیاری انسانها به تفکر فرا خوانده شدهاند[۳۵۰][۳۵۱].
- ۲. اقوال مختلف پیش مقلّد مساوی است، پس اثبات صانع سزاوارتر از نفیش نیست[۳۵۲].
- ۳. اگر تقلید باطل نباشد، آوردن معجزات از سوی پیامبران در حکم عبث است[۳۵۳][۳۵۴].
- ۴. اجماع مسلمین است که تقلید غیر حق جایز نیست، و حق از غیرش با نظر و استدلال شناخته میشود، پس استدلال در مورد تقلید یک مرحله پیشتر است و هرگاه استدلال وجود داشت تقلید محال میشود[۳۵۵]. و قیاس اعتقادات به فروع دین هم جایز نیست چون خطا در عقاید به کفر منجر میشود بر خلاف فروع دین[۳۵۶][۳۵۷].
- اگر چه برخی از دلایل یاد شده قابل مناقشه است، ولی در مجموع میتوان گفت: تقلید در همه مسایل اعتقادی، حتی وجود خداوند جایز نیست، و به تسلسل میانجامد، ولی اگر در مسایل اساسی استدلال باشد، هر چند به صورت ساده، میتوان در مسایل پیچیده به اهل خبره رجوع کرد و در نتیجه تقلید در تفاصیل اعتقادات جایز، و در اصول آن جایز نیست[۳۵۸][۳۵۹].
استثناءپذیری ایمان
- مقصود این است که در بیان ایمان باید عبارت من مؤمن هستم را به کار برد. یا عبارت اگر خدا بخواهد من مؤمن هستم "أنا مؤمن إن شاء اللّه" که از آن به استثناء در ایمان تعبیر میکنند، نیز درست است.
- در این مسأله میان متکلمان اختلاف شده است، ابو حنیفه و پیروانش و ماتریدیه معتقدند که استثناء در ایمان جایز نیست[۳۶۰]. و بسیاری از سلف مانند سفیان ثوری، حسن بصری، شافعی و نیز اشاعره معتقد به صحت استثناء هستنند[۳۶۱][۳۶۲].
ادله عدم جواز استثناء
- ۱. استثناء شک است و شک در ایمان کفر است[۳۶۳][۳۶۴].
- ۲. استثناء در کارهای گذرا و موقتی، مشروع است نه امور همیشگی، و ایمان امر همیشگی است که زمان بردار نیست [۳۶۵][۳۶۶].
- ۳. ایمان همان تصدیق است و تصدیق از معانی روشنی است که اگر در جایی تحقق پیدا کرد متصف شدن آنجا به آن معنا ضروری است، مانند سیاهی و سفیدی، و شکی نیست که هرگاه این اوصاف برای شیء پدید آید، صدق سیاه و سفید، بر آنها درست است بدون هیج استثنایی، و ایمان نیز چنین است[۳۶۷][۳۶۸].
ادله جواز استثناء
- ۱. استثناء به جهت شک و تردید نیست بلکه برای تبرک و ادب یاد خدا بودن در هر حال است[۳۶۹].
- ۲. ایمان معتبر، ایمانی است که انسان را نجات دهد، و این نوع ایمان را داشتن امر دشوار است، زیرا انسان که جزم یقینی هم دارد ممکن است برخی از اموری که با ایمان ناسازگار است با ایمان او درآمیزد که او خود نمیداند، از این رو امر خود را به خدا واگذار میکند، نه این که در تصدیق یقینی دچار شک باشد[۳۷۰].
- ۳. استثناء به خاطر شک است امّا شک در پایداری ایمانش تا زمان مرگ، زیرا مؤمن نمیداند که آیا ایمانش تا پایان محفوظ میماند یا نه؟ و ایمان نجات بخش هم ایمانی است که تا مرگ همراه انسان باشد، امّا در حال اظهار هیچ شکی در ایمان خود ندارد[۳۷۱][۳۷۲].
- ۴. استثناء به جهت شک است امّا نه در اصل ایمان، بلکه شک در کمال آن است[۳۷۳][۳۷۴].
- بنابراین تعلیق ایمان اگر به جهت شک در اصل ایمان باشد بر اساس هر دو دیدگاه جایز نیست، و از سوی دیگر مخالفان هم استثناء را به انگیزه جهات دیگر تماماً منع نمیکند، چنانکه غزنوی به برخی از آن جهات تصریح میکند. [۳۷۵][۳۷۶].
- گفتنی است که متکلمان امامیه به این بحث نپرداخته اند، و به نظر میرسد که علت آن هم این باشد که آنها توجه داشته اند به این امر که این بحث و اختلاف بیشتر لفظی است، تا یک نزاع واقعی[۳۷۷].
افزایش و کاهش ایمان
- یکی از بحثهای مربوط به ایمان افزایش و کاهشپذیری ایمان است. با توجه به آنچه که در حقیقت ایمان بیان شد، کسانی که عمل را در حقیقت ایمان داخل میدانستند یا به عنوان تمام حقیقت ایمان، و یا به عنوان جزء آن، مانند معتزله، غلات، اهل حدیث، طبیعتاً در این بحث معتقد به افزایش و کاهش پذیری ایمان اند، زیرا در اثر افزایش اعمال ایمان زیاد و در اثر کاهش اعمال ایمان کم میشود، اگر چه خوارج با این که ایمان را از سنخ عمل میدانند، معتقد به عدم کاهش و افزایش ایمان هستند. و کسانی که حقیقت ایمان را فقط اقرار زبانی به شهادتین میدانستند، مانند کرامیه طبعاً در این بحث منکر افزایش و کاهش ایمان هستند. امّا کسانی که ایمان را تصدیق میدانستند، میتوانند در این بحث موافق افزایش و کاهش ایمان و یا منکر آن باشند. و اینک موافقان افزایش و کاهش ایمان و مخالفان آن را، از این گروه با ادله شان بیان میکنیم[۳۷۸].
موافقان افزایش و کاهش ایمان
- اکثر اشاعره [۳۷۹]. و برخی از عالمان شیعه، مانند علاّمه محمد باقر مجلسی، [۳۸۰]، علامه شبر[۳۸۱]، علامه طباطبایی[۳۸۲] و شیخ جعفر سبحانی[۳۸۳] افزایش و کاهش ایمان را پذیرفتهاند[۳۸۴].
- ادله[۳۸۵]:
- ۱. ایمان را چه تصدیق به معنای علم، و چه التزام قلبی مبتنی بر علم "قول حق" بدانیم، در هر دو صورت افزایش و کاهش را میپذیرد، زیرا هم علم قابل افزایش و کاهش است و هم التزام و گرویدن قلبی. و اختلاف مراتب و تفاوت درجات از امور ضروری است که شک و شبهه بردار نیست[۳۸۶][۳۸۷].
۲. اگر درجات ایمان تفاوت نکند، لازم میآید که ایمان همه امت بلکه کسانی که دچار فسق و فجوراند مساوی با تصدیق و ایمان پیامبران و ملائکه باشد، و این لازم قطعاً باطل است، پس ملزوم عدم تفاوت درجات ایمان نیز باطل است[۳۸۸][۳۸۹]. ۳. آیات و روایات: آیات قرآن بر افزایش و کاهش ایمان دلالت میکند: ﴿﴿ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ ﴾﴾[۳۹۰]، ﴿﴿ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا ﴾﴾[۳۹۱]، ﴿﴿ فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ فَزَادَتْهُمْ إِيمَانًا ﴾﴾[۳۹۲] و... و نیز روایات شیعه و سنی تصریح دارند که ایمان قابل افزایش و کاهش است[۳۹۳]:
- امام صادق(ع) میفرماید:" إِنَ الْإِيمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ يُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلَا يَقُولَنَّ صَاحِبُ الِاثْنَيْنِ لِصَاحِبِ الْوَاحِدِ لَسْتَ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى الْعَاشِرِ "[۳۹۴] و از پسر عمر نقل شده که از رسول خدا(ص) پرسیدیم:" يا رسول الله إن الإيمان يزيد و ينقص؟ قال نعم يزيد حتى يدخل صاحبه الجنة و ينقص حتى يدخل صاحبه النار "[۳۹۵][۳۹۶].
مخالفان افزایش و کاهش ایمان
- ابو حنیفه و پیروانش، امام الحرمین،[۳۹۷]، فخر رازی، [۳۹۸] و عدهای از عالمان شیعه مانند فاضل مقداد [۳۹۹] و شهید ثانی [۴۰۰] معتقداند که ایمان افزایش و کاهش را نمیپذیرد[۴۰۱].
- ادله[۴۰۲]:
- ۱. ایمان تصدیق رسول است در اموری که علم ضروری داریم، پیامبر(ص) آورده است؛ و این تصدیق هم بسیط بوده و تفاوت نمیکند، پس ایمان هم افزایش و کاهش نمییابد. [۴۰۳][۴۰۴].
- نقد: این سخن که تصدیق زیاده و نقصان را برنمیتابد، ادعای بدون دلیل است، بلکه واقع امر خلاف آن را ثابت میکند، زیرا برخی از ایمانها است که تندباد حوادث تکانش نمیدهد و برخی دیگر را میبینیم که به کمترین جهت از بین میرود. [۴۰۵][۴۰۶].
- ۲. و نیز آیاتی را که دلالت بر زیادی و نقصان ایمان میکنند، تأویل کردهاند[۴۰۷]:
- الف) مراد از زیادی و نقصان به جهت ثبات و دوام و کثرت عددی است نه شدت و ضعف، زیرا تصدیق عرضی است که باقی نمیماند، و لذا برای پیامبر این تصدیق پشت سر هم حاصل میشود ولی برای دیگران با فاصله، و در نتیجه برای پیامبر تعداد از ایمان حاصل شده است که برای دیگران حاصل نشده است[۴۰۸].
- ب) مراد از زیادی به جهت افزونی متعلق ایمان است، زیرا صحابه در ابتدا به صورت اجمالی ایمان آورده بودند، بعد از آن واجبات به تدریج نازل میشد، و به هر کدام به صورت تفصیلی ایمان میآوردند[۴۰۹].
- ج) مراد افزایش آثار ایمان است که همان نورانیت قلب است[۴۱۰][۴۱۱].
- نقد: تأویل اوّل لازمه اش این است که کسی که ایمان کامل را بدست نیاورده باشد،به صورت حقیقی و واقعی مؤمن و کافر باشد، و این چیزی است که قرآن با آن سازگار نیست، و چیزی که به آن اشعار داشته باشد در کلام خداوند دیده نمیشود؛ و امّا تأویل دوم، اگر مراد از آیه (لیزدادوا إیماناً مع إیمانهم) این بود، مناسب بود که زیادی ایمان را در آیه غایت تشریع و انزال بسیار قرار دهد، نه نتیجه انزال سکینه در قلب های مؤمنان ؛ و تأویل سوم نیز درست نیست، زیرا زیادی اثر به خاطر زیادی و قوّت مؤثر است، معنا ندارد دو امر که از همه جهات برابراند، اثر یکی نسبت به دیگری بیشتر باشد. [۴۱۲][۴۱۳].
- برای منکران تأویلات دیگری نیز هست، و لکن هیچ کدام قابل پذیرش نیست، افزون بر این، این تأویلات زمانی در خور توجه است که منکران ثابت کنند تصدیق وا لتزام قلبی، شدت و ضعف را نمیپذیرد، چیزی که از عهده اش برنیامده اند. بنابراین ایمان افزایش و کاهش را میپذیرد[۴۱۴].
متعلقات ایمان
- برخی از معاصران بر این عقیدهاند که متعلَّق ایمان بیشتر به مراتب آن بستگی دارد و با توجه به اینکه ایمان دارای مراتب گوناگونی است به طور کلی و یکسان نمیتوان به بیان متعلق آن پرداخته، محدوده آن را تعیین کرد، بلکه در برابر هر مرتبه از ایمان، متعلقی برای آن قابل شناسایی است[۴۱۵]. این نظر با مبانی شیعه و معتزله که ایمان را دارای مراتب و قابل زیادت و نقصان میشمرند، هماهنگی دارد[۴۱۶]. آیاتی نیز بر کاهش و افزایش ایمان دلالت دارد ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِيَ أَنزَلَ مِن قَبْلُ وَمَن يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعِيدًا ﴾﴾ [۴۱۷]؛﴿﴿ هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا ﴾﴾ [۴۱۸] که میتواند در تأیید این سخن مورد استفاده قرار گیرد[۴۱۹][۴۲۰].
- همچنین گاه از ایمان به اعتباری شرعی یادمیشود که اساس آن اذعان و علم است؛ اما تحقق این اذعان و علم در افراد، گوناگون است؛ در یکی به صورت طمأنینه و در دیگری به شکل عین الیقین و به همین شکل در هرکسی بهگونهای ظهور میکند[۴۲۱]، بنابراین ایمان حقایق متعددی را دربرمیگیرد که شارع همگی آنها را تحت عنوان ایمان خواندهاست[۴۲۲][۴۲۳].
- صرف نظر از این بحث که آیا ایمان دارای مراتبی است و در این صورت، متعلق هر مرتبه چه خواهد بود، در آیات قرآن به مواردی اشاره شده که ایمان به آنها لازم و ضروری است و جامع همه آنها، ایمان به غیب است: ﴿﴿ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ﴾﴾ [۴۲۴] به هر آنچه از حواس بشری پنهان است و پیامبران از آن خبر دادهاند غیب گفته میشود[۴۲۵] و ایمان به غیب شامل ایمان به خدا، فرشتگان، پیامبران، قیامت، بهشت و جهنم و ... میشود[۴۲۶]. البته گاه غیب به موارد خاصی چون خداوند[۴۲۷]، قرآن[۴۲۸]، قیام حضرت مهدی(ع) [۴۲۹] و ... تأویل برده شده که اشاره به برخی مصادیق غیب دارد[۴۳۰]. در آیاتی به برخی از مصادیق غیب که ایمان به آنها ضروری است تصریح شده است[۴۳۱]:
خداوند متعال
- خدا مهمترین متعلَّق ایمان در قرآن کریم است. در برخی از آیات حتی از «مؤمنان» خواسته شده به خدا ایمان آورند: ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِيَ أَنزَلَ مِن قَبْلُ وَمَن يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعِيدًا ﴾﴾ [۴۳۲] برخی مفسران معتقدند این آیه به تصدیق آنچه مؤمنان به آن اقرار کردهاند دستور میدهد[۴۳۳]. برخی دیگر ایمان نخست را ایمان اجمالی و دومی را ایمان تفصیلی معنا کردهاند[۴۳۴]؛ همچنین نقل شده است که خداوند با این فرمان از مؤمنان میخواهد به ایمانشان تداوم داده، در آینده نیز مؤمن باشند[۴۳۵]. گروهی دیگر معتقدند مراد از ایمان نخست، ایمان ظاهری و ایمان دوم، ایمان باطنی و حقیقی است[۴۳۶]. دستهای نیز بر این باورند که مقصود آیه، اهل کتاب است، بنابراین خداوند از آنان میخواهد، همچنان که به پیامبران پیشین ایمان دارند به پیامبر اسلام نیز ایمان آورند و خدایی که او معرفی میکند بپذیرند[۴۳۷][۴۳۸].
معاد
- قرآن پس از توحید، بیشترین اهمیت را به معاد و آخرت داده و موضوعاتی بس گسترده را در این باره بازگو کرده است، به گونهای که بسیاری از آیات قرآن به صورت مستقیم یا غیر مستقیم مسئله معاد و زندگی اخروی را مطرح کرده است. معاد در قرآن چنان روشن تلقی شده که تنها متجاوزان و گناهکاران از پذیرش آن سر باز میزنند: ﴿﴿ وَمَا يُكَذِّبُ بِهِ إِلاَّ كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ﴾﴾ [۴۳۹]؛ همچنین بر اساس آیهای دیگر همگان برپایی قیامت را باور دارند؛ ولی کافران برای اینکه از قید ایمان آزاد شده، بدون هراس از قیامت در سراسر عمر گناه کنند، آن را انکار میکنند[۴۴۰]: ﴿﴿ بَلْ يُرِيدُ الإِنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ﴾﴾ [۴۴۱]، با این حال آیات فراوانی نیز با بیان اینکه خداوند، انسانها را بیهوده نیافریده ﴿﴿ أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لا تُرْجَعُونَ﴾﴾ [۴۴۲] و اشاره به عدم برابری پرهیزگاران و پلیدکاران ﴿﴿ أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ﴾﴾ [۴۴۳] و همچنین با اشاره به توانایی خداوند در آفرینش ابتدایی ﴿﴿ وَضَرَبَ لَنَا مَثَلا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ﴾﴾ [۴۴۴]؛ ﴿﴿ قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُواْ وُجُوهَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ﴾﴾ [۴۴۵] و آبادانی زمینمرده﴿﴿ وَمِنْ آيَاتِهِ أَنَّكَ تَرَى الأَرْضَ خَاشِعَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ إِنَّ الَّذِي أَحْيَاهَا لَمُحْيِي الْمَوْتَى إِنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾﴾ [۴۴۶] به نوعی دلیل بر اثبات معاد است. بر پایه برخی آیات دیگر، انکار آخرت به انکار خداوند﴿﴿ الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ ﴾﴾ [۴۴۷]، انکار حق و استکبار ﴿﴿ إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَالَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ قُلُوبُهُم مُّنكِرَةٌ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ﴾﴾ [۴۴۸]، عدم درک قرآن و سخنان پیامبر ﴿﴿ وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَبَيْنَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُورًا ﴾﴾ [۴۴۹]، انحراف از راه راست ﴿﴿ وَإِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاكِبُونَ﴾﴾ [۴۵۰] و سرانجام گرفتار شدن در آتش جهنم ﴿﴿ وَنَادَى أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَن قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدتُّم مَّا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قَالُواْ نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَن لَّعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُم بِالآخِرَةِ كَافِرُونَ﴾﴾ [۴۵۱]؛ ﴿﴿ أَفْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَم بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ فِي الْعَذَابِ وَالضَّلالِ الْبَعِيدِ﴾﴾ [۴۵۲] و عذاب دردناک ﴿﴿ وَأَنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا﴾﴾ [۴۵۳] و تباهی و نابودی اعمال ﴿﴿ وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَلِقَاء الآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ﴾﴾ [۴۵۴] میانجامد[۴۵۵].
پیامبران و کتابهای آسمانی
- ایمان به پیامبران از چنان اهمیتی در قرآن برخوردار است که در آیات متعددی در پی ایمان به خداوند ذکرشده است: ﴿﴿ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ﴾﴾ [۴۵۶]، ﴿﴿ وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُواْ بِي وَبِرَسُولِي قَالُواْ آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ ﴾﴾ [۴۵۷] و نیز: ﴿﴿ وَلَوْ كَانُوا يُؤْمِنُونَ بِاللَّه وَالنَّبِيِّ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِيَاء وَلَكِنَّ كَثِيرًا مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ﴾﴾ [۴۵۸]؛ ﴿﴿ أَوَلَمْ يَنظُرُواْ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِن شَيْءٍ وَأَنْ عَسَى أَن يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ ﴾﴾ [۴۵۹]؛ ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِيَ أَنزَلَ مِن قَبْلُ وَمَن يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعِيدًا ﴾﴾ [۴۶۰]؛ ﴿﴿ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴾﴾ [۴۶۱] پیامبران از دیدگاه قرآنی، واسطههایی بشری میان خدا و انسان هستند که بدون پیروی از آنان، جلب رضایت الهی ممکن نیست: ﴿﴿ قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴾﴾ [۴۶۲]؛ همچنین بر اساس آیات قرآنی، ایمان به همه پیامبران و کتابهای آسمانی و پرهیز از تجزیه باور به آنان ضروری است: «ءامَنَ الرَّسولُ بِما اُنزِلَ اِلَیهِ مِن رَبِّهِ والمُؤمِنونَ کُلٌّ ءامَنَ بِاللّهِومَلـئِکَتِهِ وکُتُبِهِ و رُسُلِهِ لانُفَرِّقُ بَینَ اَحَد مِنرُسُلِهِ...» . ﴿﴿ آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ ﴾﴾ [۴۶۳] در آیات ﴿﴿ قُولُواْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ﴾﴾ [۴۶۴]و ﴿﴿ قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ﴾﴾ [۴۶۵] نیز نامهای چند تن از پیامبران و لزوم ایمان به آنچه بر آنان نازل شده آمده است.
اساس پیام الهی در صورتهای متعدد خود، واحد است، ازاینرو در آیات ﴿﴿ وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾﴾ [۴۶۶] و ﴿﴿ إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ ﴾﴾ [۴۶۷] تنها اسلام، دین مقبول خداوند معرفی شده که صرف ایمان به خدا و پذیرش فرمانهای او مراداست؛ نه شریعت رسول اکرم(ص)[۴۶۸]. تأکید فراوان قرآن بر ایمان به مجموعه پیامبران و کتابهای آسمانی افزون بر اینکه ریشه در وحدت مضمون وحی دارد، نوعی احساس اصالت و اطمینان به سلامت از انحراف نیز در دل آدمی مینهد، زیرا او راهی را میپیماید که انسان درطول تاریخ آن را پیموده و پیامبران همگی بهآن دعوت کردهاند[۴۶۹].
فرشتگان
- اعتقاد به فرشتگان از دیگر اصول ایمانی است که در قرآن آمده و در کنار ایمان به خدا و جهان آخرت، لازم شمرده شده است[۴۷۰]: ﴿﴿ لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتَابِ ﴾﴾ [۴۷۱]، ﴿﴿ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ ﴾﴾ [۴۷۲][۴۷۳].
- در قرآن متعلقات ایمان این امور قرار داده شده است[۴۷۴]:
- ۱. خدا: ﴿﴿ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ ﴾﴾[۴۷۵] و نیز [۴۷۶][۴۷۷].
- ۲. پیامبران: ﴿﴿ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ ﴾﴾[۴۷۸] و نیز [۴۷۹][۴۸۰].
- ۳. آنچه بر پیامبران از طرف خداوند نازل شده است (کتابهای آسمانی و غیر آنها):
﴿﴿قُولُواْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ﴾﴾[۴۸۱] و نیز سوره [۴۸۲][۴۸۳].
- ۴. روز قیامت: ﴿﴿ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا ﴾﴾[۴۸۴] و نیز [۴۸۵][۴۸۶].
- ۵. فرشتگان: ﴿﴿ آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ ﴾﴾[۴۸۷] و نیز [۴۸۸][۴۸۹].
- ۶. غیب: ﴿﴿ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ﴾﴾[۴۹۰][۴۹۱].
- ۷. آیات الهی: ﴿﴿ وَإِن يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّى إِذَا جَاؤُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ ﴾﴾[۴۹۲] ونیز [۴۹۳][۴۹۴].
- و در روایات هم متعلقات ایمان همین امور و یا چیزهایی که جزئیات همین امور است بیان شده است[۴۹۵]:
- الف) پیامبر{{صل]] فرمود: ایمان این است که ایمان بیاوری به خدا، فرشتگان، کتاب های الهی، پیامبران، روز قیامت و قدر خیر و شرش [۴۹۶][۴۹۷].
- ب) و نیز حضرت فرمود: ایمان این است که ایمان بیاوری به خدا، روز قیامت، فرشتگان، کتاب، پیامبران، مرگ، زندگی پس از مرگ، بهشت و جهنم، حساب، میزان، و قدر الهی خیر و شر آن [۴۹۸]
- ج) و به بیان دیگر فرمود: هیچ بندهای ایمان ندارد مگر اینکه به چهار چیز ایمان بیاورد؛ یگانگی خداوند، رسالت من، رستاخیز و قدر[۴۹۹][۵۰۰].
- نکتهای دیگر که در رابطه با متعلقات ایمان از نگاه آیات وروایات قابل توجه است، این است که متعلقات ایمان تفکیک ناپذیر است، این گونه نیست که انسان به بعضی ایمان بیاورد و به برخی ایمان نیاورد، و مؤمن بر او صادق باشد. بلکه یا به همه ایمان میآورد که در این صورت مؤمن است و در غیر این صورت مؤمن نیست، چه به برخی ایمان بیاورد و یا اینکه اصلاً ایمان نیاورد:﴿﴿ وَالَّذِينَ آمَنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلَمْ يُفَرِّقُواْ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ أُوْلَئِكَ سَوْفَ يُؤْتِيهِمْ أُجُورَهُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا ﴾﴾[۵۰۱]، ﴿﴿ إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَن يُفَرِّقُواْ بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَن يَتَّخِذُواْ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلاً ﴾﴾[۵۰۲] و نیز [۵۰۳] و پیامبر(ص) فرمود: " أَنَ مَنْ لَا يُؤْمِنُ بِالْقُرْآنِ فَمَا آمَنَ بِالتَّوْرَاةِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَخَذَ عَلَيْهِمُ الْإِيمَانَ بِهِمَا لَا يَقْبَلُ الْإِيمَانَ بِأَحَدِهِمَا إِلَّا مَعَ الْإِيمَانِ بِالْآخَر"[۵۰۴] اگر چه مورد روایت ایمان به قرآن و تورات است امّا مناط اعم است و آن عبارت است از این امر که هر آنچه که خداوند از انسان خواسته است که به آن ایمان بیاورد، باید به آن ایمان آورد، بدون گزینش و کم و زیاد کردن. در روایت دیگر امام صادق(ع) میفرماید: اگر شخصی فقط یک پیامبر مانند عیسی بن مریم(ع) را انکار کند و همه پیامبران دیگر را بپذیرد، آن شخص ایمان نیاورده است[۵۰۵][۵۰۶].
متعلقات ایمان از دیدگاه متکلمان
- از دیدگاه معتزله متعلقات اساسی ایمان عبارتاند از: توحید، عدل، اقرار به نبوت پیامبر، وعد و وعید و قیام به امر به معروف و نهی از منکر[۵۰۷]. و در نظر اشاعره: متعلق ایمان عبارت است از تصدیق پیامبر در آنچه که به یقین میدانیم او آورده است، مانند یگانگی خداوند، وجوب نماز و... و تصدیق اجمالی کافی است در آنچه که اجمالاً میداند و لازم است تصدیق تفصیلی در آنچه تفصیلاً آمده و معلوم است. [۵۰۸]. و غزنوی حنفی آن را، خدا، فرشتگان، کتابهای الهی، پیامبران و روز قیامت، میداند[۵۰۹]. از متکلمان شیعه، محقق طوسی متعلق ایمان را توحید و عدل الهی، پیامبران و اعتقاد به امامت امامان معصوم بعد از پیامبران میداند[۵۱۰]. و شهید ثانی آن را، خداوند با صفات کمال و جلالش، عدل و حکمت الهی، نبوت حضرت محمد(ص) و هر چه که از طرف خداوند آورده است، امامت امامان دوازدهگانه و اعتقاد به هدایت گری آنها به سوی حق و وجوب اطاعت آنها و معاد جسمانی، میداند[۵۱۱]. لازم است یادآوری شود که انکار امامت موجب کفر در مقابل اسلام نیست چنان که در بحث بعدی نسبت اسلام و ایمان بررسی خواهد شد[۵۱۲].
فواید ایمان
- قرآن کریم برای ایمان فواید بسیاری برشمرده است. ایمان به خدا و رسول در کنار جهاد در راه خدا، سرمایه رستگاری و رهایی از عذاب دردناک دوزخ و موجب آمرزش گناهان و وارد شدن به بهشت است: ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴾﴾ [۵۱۳] ایمان موجب هدایت به راه مستقیم میشود ﴿﴿ فَإِنْ آمَنُواْ بِمِثْلِ مَا آمَنتُم بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَّإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴾﴾ [۵۱۴]؛ ﴿﴿ فَإِنْ آمَنُواْ بِمِثْلِ مَا آمَنتُم بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَّإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴾﴾ [۵۱۵]؛ ﴿﴿ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمَانِهِمْ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الأَنْهَارُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ﴾﴾ [۵۱۶]؛ ﴿﴿ مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَن يُؤْمِن بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴾﴾ [۵۱۷] و انسان را از رحمت الهی بهرهمند ساخته ﴿﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴾﴾ [۵۱۸]؛ ﴿﴿ فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُواْ بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِّنْهُ وَفَضْلٍ وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا﴾﴾ [۵۱۹]. نورانیتی را در روز قیامت نصیب وی میکند: ﴿﴿ يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ يَسْعَى نُورُهُم بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِم﴾﴾ [۵۲۰]؛ ﴿﴿ وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَالشُّهَدَاء عِندَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ ﴾﴾ [۵۲۱]؛ ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعَى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾﴾ [۵۲۲] که منافقان را به غبطه وا میدارد ﴿﴿ يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُّورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَيْنَهُم بِسُورٍ لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ﴾﴾ [۵۲۳]؛ همچنین مؤمنان نسبت به پذیرش اعمال خود از سوی خداوند بدون کم و کاست اطمینان و آرامش دارند[۵۲۴] ﴿﴿ وَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلا يَخَافُ ظُلْمًا وَلا هَضْمًا ﴾﴾ [۵۲۵]؛ ﴿﴿ وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَى آمَنَّا بِهِ فَمَن يُؤْمِن بِرَبِّهِ فَلا يَخَافُ بَخْسًا وَلا رَهَقًا ﴾﴾ [۵۲۶] و از این جهت هراس و ناراحتی به خود راه نمیدهند: ﴿﴿ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُواْ الصَّلاةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ﴾﴾ [۵۲۷]سرانجام ایشان نیز بهشتی جاودان ﴿﴿ وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾﴾ [۵۲۸]؛ ﴿﴿ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ﴾﴾ [۵۲۹] ﴿﴿ وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾﴾ [۵۳۰] رضوان، خشنودی و رضای خداوند از بنده مؤمن است[۵۳۱] و چنان شادی و سروری را در قلب مؤمن پدید میآورد که از بهشت برتر است[۵۳۲]. برخی گفتهاند: چون رضای الهی سبب بهرهمندی از نعمتهای اخروی میشود، برتر از بهشت معرفی شده است[۵۳۳]؛ ولی به نظر میرسد چون قرآن به عبودیتی فرا میخواند که از محبت به خداوند جوشش یابد و به طمع بهشت یا ترس از دوزخ نباشد، برترین سعادت و رستگاری برای مؤمن حقیقی کسب خشنودی و رضایت محبوب خود خواهد بود[۵۳۴][۵۳۵].
- همچنین ایمان و تقوا موجب فراهم آمدن برکات آسمانی و زمینی از سوی خداوند میگردد: ﴿﴿ وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ﴾﴾ [۵۳۶] مفسران برکات آسمانی را به باران یا اجابت دعا وبرکات زمینی را به میوهها و دیگر ثمرات زمین یا برآورده شدن نیازها تفسیر کردهاند[۵۳۷] در آیه﴿﴿ وَيَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَيَزِيدُهُم مِّن فَضْلِهِ وَالْكَافِرُونَ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ ﴾﴾ [۵۳۸] به استجابت دعای مؤمنان از سوی خداوند تصریح شده است، چنانکه در پی دعای حضرت ابراهیم(ع) برای ساکنان مؤمن مکه ﴿﴿ وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ قَالَ وَمَن كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴾﴾ [۵۳۹] آن سرزمین را برخوردار از همه میوهها و ثمرات قرار داد[۵۴۰]؛ همچنین طبق آیه ۹۷ سوره نحل خداوند هر مؤمنی را که عمل نیک انجام دهد، به حیاتی پاکیزه زنده میدارد: ﴿﴿ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ﴾﴾ [۵۴۱]. حیات طیب گاه به روزی حلال یا نعمت قناعت تفسیر شده است[۵۴۲] که به نظر میرسد، دانایی، روشنبینی، و توانایی و قوتی که خداوند به مؤمن میدهد و مؤمن به وسیله آنها زندگی آرام، پربرکت و روشنی را برای خود پدید میآورد مراد آن باشد[۵۴۳][۵۴۴].
- در دیگر آیات، مؤمنان وارثان زمین[۵۴۵] معرفی شدهاند (نور/۲۴،۵۵) که یاری خداوند در دنیا و آخرت همراه آنان است (غافر/۴۰،۵۱) و خداوند آنان را با امدادهای غیبی خود یاری میرساند. ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا ﴾﴾ [۵۴۶] رمز پیروزی گروهی از بنی اسرائیل بر گروه دیگر نیز در آیه ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ فَآمَنَت طَّائِفَةٌ مِّن بَنِي إِسْرَائِيلَ وَكَفَرَت طَّائِفَةٌ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِينَ﴾﴾ [۵۴۷] ایمان آنان بیان شده است[۵۴۸].
- یکی از فواید ایمان، تسلط بر نفس است که خود از ارکان فضایل اخلاقی است[۵۴۹] خداوند بر اثر بصیرتی که مؤمنان از اصحاب رسول اکرم(ص) به حقیقت یافته بودند طمأنینه و آرامشی را بر قلبهای آنان فرو فرستاد[۵۵۰]: ﴿﴿ هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾﴾ [۵۵۱] یاد خداوند و ذکر او، انسان را از ناراحتیها و طوفانهای روحی باز میدارد ﴿﴿ الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾﴾ [۵۵۲]، زیرا ایمان در واقع اتصال موجودی ضعیف به اصل وجود و به تبع آن به همه موجودات است[۵۵۳]. پیامبر نیز هرگاه از چیزی ناراحت میشد به نماز میایستاد[۵۵۴]: ﴿﴿ وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ﴾﴾ [۵۵۵] ایمان حالتی روحی است که در خود نگرشی کامل به ارزشها و حوادث نهان دارد و چون مؤمن به مبدأ این حوادث مرتبط است آرامش و اطمینانی دارد که جز او از آن بیبهره است[۵۵۶]. قرآن یاد خدا را سبب دستیابی به آرامش و اطمینان میداند: ﴿﴿ الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ﴾﴾ [۵۵۷] و به ما میآموزد که مؤمنان با ترس از خدا و بزرگداشت او به رحمت و عفو وی امیدوار شده، آرامش مییابند[۵۵۸]: ﴿﴿ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ﴾﴾ [۵۵۹] به طور کلی مؤمنان با بهرهمندی از حیاتی پاکیزه، آرام و روشن[۵۶۰](نحل/۱۶،۹۷) هیچ ترس و ناراحتی به دلهای خود راه نمیدهند: ﴿﴿ أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ ﴾﴾ [۵۶۱][۵۶۲].
- از جمله فواید ایمان، محبوب شدن مؤمن نزد دیگران است. خداوند در قرآن به ایمان آورندگانی که عمل نیک انجام دهند، وعده داده است که آنان را محبوب دلها قرار دهد ﴿﴿ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ﴾﴾ [۵۶۳] مفسران ذیل این آیه، روایت کردهاند که هرگاه خداوند مؤمنی را دوست بدارد به جبرئیل میگوید: من او را دوست دارم، تو نیز او را دوست بدار و به اهل زمین و آسمان ندابده که همه او را دوست بدارند[۵۶۴][۵۶۵].
منابع
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵؛
جمعی از نویسندگان، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)؛
پانویس
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۸۹
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ مقاییساللغه، ج۱، ص۱۳۳؛ لسان العرب، ج۱، ص۲۲۳ـ۲۲۷، «امن».
- ↑ التحقیق، ج۱، ص۱۵۰ـ۱۵۱، «امن».
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ اگر (هم) راستگو میبودیم؛ سوره یوسف، آیه: ۱۷.
- ↑ کتاب العین، ص ۴۰؛ معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص ۱۳۳ـ ۱۳۵؛ لسان العرب، ج۱، ص ۱۶۳ـ ۱۶۴۴؛ اقرب الموارد، ج۱، ص ۷۳۳
- ↑ لسان العرب، ج۱، ص ۱۶۳.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ سیر فلسفه در جهان اسلام، ص۵۸ـ۶۳؛ مفهوم ایمان در کلام اسلامی، ص۳۳، ۱۲۹.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص ۱۷۷؛ مواقف، ج۳، ص ۵۲۷؛ شرح تجرید، ۳۹۳.
- ↑ التوحید، ص ۳۹۵؛ کتاب اصول الدین، ص ۲۵۰ـ ۲۵۱.
- ↑ الذخیرة فی علم الکلام، ص ۵۳۶ـ ۵۳۷؛ الاقتصاد فی ما یتعلق بالاعتقاد، ص ۲۲۷؛ قواعد المرام فی علم الکلام، ص ۱۷۰؛ ارشاد الطالبین، ص ۴۴۲؛ اللوامع الإلهیة فی المباحث الکلامیة، ص ۴۴۰؛ سرمایه ایمان، ص ۱۶۵.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص ۱۸۳؛ اللوامع الالهیة، ص ۴۴۰<.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته؛ سوره مجادله، آیه: ۲۲.
- ↑ و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.
- ↑ دلشان به ایمان گرم است؛ سوره نحل، آیه: ۱۰۶.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ و بیگمان از گناهان آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند؛ سوره عنکبوت، آیه: ۷.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند؛ سوره حجرات، آیه: ۹.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ مقالات الاسلامیین، جج۱، ص ۲۲۳؛ شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۹؛ الملل والنحل، ج۱، ص ۱۲۷؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۱۶۲؛ شرح المقاصد، ج۵، ص ۱۸۳؛ شرح تجرید، ص ۳۹۳؛ حقایق الإیمان، ص ۵۴.
- ↑ صحیح مسلم، ج۱، ص ۵۳.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ حقایق الایمان، ص ۸۱ـ ۸۲.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص ۱۷۷؛ ارشاد الطالبین، ص ۴۳۹۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه اوّل.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ همین که آنچه میشناختند نزدشان رسید، بدان کفر ورزیدند؛ سوره بقره، آیه: ۸۹.
- ↑ و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند؛ سوره نمل، آیه: ۱۴.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص ۳۳۰؛ شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۷.
- ↑ المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۱۶۴؛ مواقف، ج۳، ص ۵۲۸؛ شرح تجرید، ص ۳۹۳؛ حقایق الایمان، ص ۵۴۴.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ ارشاد الطالبین، ص ۴۳۹.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمیخیزند و در زمین به تبهکاری میکوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دستها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت؛ سوره مائده، آیه: ۳۳.
- ↑ پروردگارا! هر که را به آتش (دوزخ) درآوری، خوار کردهای و ستمگران را یاوری نخواهد بود؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۹۲.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ ای مؤمنان! به سوی خداوند توبهای راستین کنید، امید است که پروردگار شما از گناهانتان چشم پوشد و شما را در بوستانهایی درآورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در روزی که خداوند پیامبر و مؤمنان همراه او را خوار نمیگذارد؛ سوره تحریم، آیه: ۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ ارشاد الطالبین، ص ۴۴۰؛ مواقف، ج۳، ص ۵۳۱.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ و فرمانی نیافته بودند جز این که خدا را در حالی که دین خویش را برای او ناب داشتهاند، با درستی آیین، بپرستند و نماز بر پا دارند و زکات بپردازند و این است آیین پایدار و استوار؛ سوره بینه، آیه: ۵.
- ↑ بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۹.
- ↑ و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود؛ سوره آل عمران، آیه: ۸۵.
- ↑ مواقف، ج۳، ص ۵۳۰؛ حقایق الإیمان، ص ۸۲ـ ۸۳؛ حق الیقین، ص ۵۵۷.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ سوره آل عمران، آیه: ۸۵
- ↑ حقایق الایمان، ص ۸۳؛ حق الیقین، ص ۵۵۷ ـ۵۵۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۷؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۱۶۳؛ مواقف، ج۳، ص ۵۲۸؛ شرح تجرید، ص ۳۹۳؛ حقایق الایمان، ص ۵۴.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۸۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۸۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ شرح تجرید، ص ۳۹۳؛ حقایق الایمان، ص ۵۴.
- ↑ اصول الدین عند الإمام ابوحنیفة، ص ۴۱.
- ↑ الاقتصاد فی ما یتعلق بالاعتقاد، ص ۲۲۷؛ ارشاد الطالبین، ص ۴۴۰؛ حق الیقین، ص ۵۵۸ـ ۵۵۹.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ حقایق الایمان، ص ۸۷؛ حق الیقین، ص ۵۵۹۹.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ الکافی، ج۲، ص ۷۷.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ کافی، ج۲، ص ۱۸۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ سنن ابن ماجة، ج۱، ص ۲۶.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ حقایق الایمان، ص ۸۸۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ کافی، ج۳، ص ۳۱.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ قواعد العقائد (تعلیقه)، ص ۱۴۸۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ کشف المراد، ص ۴۲۶.
- ↑ ارشاد الطالبین، ص ۴۴۰ـ ۴۴۱۱.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند؛ سوره نمل، آیه: ۱۴.
- ↑ تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.
- ↑ کشف المراد، ص ۴۲۶۶.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ حقایق الایمان، ص ۹۰۰.
- ↑ ارشاد الطالبین، ص ۴۴۱.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ مواقف، ج۳، ص ۵۳۳؛ شرح تجرید، ص ۳۹۳؛ حقایق الایمان، ص ۵۴؛ اصول الدین عند الإمام ابوحنیفة، ص ۳۵۴۴.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ اصول الدین عند الامام ابوحنیفة، ص ۳۵۵.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ المعجم المفهرس، ص۱۰۳ـ۱۱۸.
- ↑ ای مؤمنان! روزه بر شما مقرّر شده است چنان که بر پیشینیان شما مقرّر شده بود، باشد که پرهیزگاری ورزید؛ سوره بقره، آیه: ۱۸۳.
- ↑ آنان برابر نیستند؛ از اهل کتاب گروهی برخاستگانند که در طول شب آیات خداوند را تلاوت میکنند در حالی که سر به سجده دارند؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۱۳.
- ↑ ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به پیامبرش ایمان آورید تا از بخشایش خویش دو بهره به شما ارزانی دارد و در شما فروغی نهد که با آن راه بسپارید و شما را بیامرزد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره حدید، آیه: ۲۸.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۸۹
- ↑ اما (خداوند) پاداش آن کسان را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند تمام خواهد داد و از بخشش خویش به آنان خواهد افزود و اما آنان را که سر، باز زده و سرکشی ورزیدهاند دچار عذابی دردناک خواهد کرد و برای خویش در برابر خداوند یار و یاوری نمییابند؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۳.
- ↑ آنان که ایمان آوردهاند و هجرت کردهاند و در راه خداوند با مال و جان خود، جهاد ورزیدهاند، نزد خداوند بلند پایگاهترند و آنانند که رستگارند؛ سوره توبه، آیه: ۲۰.
- ↑ به خداوند و پیامبرش ایمان آورید و از آنچه شما را در آن جانشین کرده است ببخشید؛ بنابراین از شما آن کسان که ایمان آورند و انفاق کنند پاداشی بزرگ خواهند داشت؛ سوره حدید، آیه: ۷.
- ↑ بیگمان مؤمنان رستگارند. همانان که در نماز خویش فروتنند. و آنان که از یاوه رویگردانند. و آنان که دهنده زکاتند. و آنان که پاکدامنند جز با همسران خویش یا کنیزهاشان که اینان نکوهیده نیستند. پس کسانی که بیش از این بخواهند تجاوزکارند. و آنان که سپردههای نزد خویش و پیمان خود را پاس میدارند. و آنان که بر نمازهای خویش نگهداشت دارند؛ سوره مومنون، آیه: ۱ - ۹.
- ↑ مؤمنان، تنها آن کسانند که چون یاد خداوند پیش آید دلهاشان بیمناک میشود و چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان میافزاید و بر پروردگارشان توکّل میکنند. کسانی که نماز را بر پا میدارند و از آنچه به آنان روزی دادهایم میبخشند. آنانند که به راستی مؤمنند؛ آنها نزد پروردگارشان پایهها و آمرزش و روزی ارجمندی دارند؛ سوره انفال، آیه: ۲ - ۴.
- ↑ مؤمنان، تنها آن کسانند که چون یاد خداوند پیش آید دلهاشان بیمناک میشود و چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان میافزاید و بر پروردگارشان توکّل میکنند. کسانی که نماز را بر پا میدارند و از آنچه به آنان روزی دادهایم میبخشند. آنانند که به راستی مؤمنند؛ آنها نزد پروردگارشان پایهها و آمرزش و روزی ارجمندی دارند؛ سوره حج، آیه: ۱۹.
- ↑ و اما کسانی را که کفر ورزیدند و آیات ما و دیدار رستخیز را دروغ شمردند در عذاب حاضر میگردانند؛ سوره روم، آیه: ۱۶.
- ↑ جز آنان که توبه کنند و ایمان آورند و کاری شایسته کنند؛ که آنان به بهشت درمیآیند و هیچ ستم نمیبینند؛ سوره مریم، آیه: ۶۰.
- ↑ و هر کس که کارهای شایسته کند در حالی که مؤمن باشد از هیچ ستم یا کاستی نمیهراسد؛ سوره طه، آیه: ۱۱۲.
- ↑ در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۶.
- ↑ ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر او و کتابی که بر پیامبرش فرو فرستاده و کتابی که پیش از آن فرود آورده است ایمان بیاورید و هر کس به خداوند و فرشتگان او و کتابهای (آسمانی) وی و پیامبران او و به روز بازپسین کفر ورزد بیگمان به گمراهی ژرفی در افتاده است؛ سوره نساء، آیه: ۱۳۶.
- ↑ بگویید: ما به خداوند و به آنچه به سوی ما و به سوی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و آنچه به (دیگر) پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان آوردهایم؛ میان هیچیک از آنان فرق نمینهیم و ما فرمانبردار اوییم؛ سوره بقره، آیه: ۱۳۶.
- ↑ پس آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند آمرزش و روزی ارجمندی دارند؛ سوره حج، آیه: ۵۰.
- ↑ و آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند به بوستانهایی در آورده میشوند که از بن آنها جویباران روان است، به اذن پروردگارشان در آنها جاودانند؛ درودشان در آنجا «سلام» است؛ سوره ابراهیم، آیه: ۲۳.
- ↑ اما (خداوند) پاداش آن کسان را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند تمام خواهد داد و از بخشش خویش به آنان خواهد افزود و اما آنان را که سر، باز زده و سرکشی ورزیدهاند دچار عذابی دردناک خواهد کرد و برای خویش در برابر خداوند یار و یاوری نمییابند؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۳.
- ↑ خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت. و برخی از مردم میگویند: به خداوند و روز واپسین ایمان آوردهایم با آنکه آنان مؤمن نیستند؛ سوره بقره، آیه: ۷ - ۸.
- ↑ مجمعالبیان، ج۸، ص۴۵۸؛ کنزالدقائق، ج۱۰، ص۱۶۰.
- ↑ بگو: خداوند، میان من و شما گواه بس (که) آنچه را در آسمانها و زمین است میداند و آنان که به باطل ایمان آورده و به خداوند کفر ورزیدهاند زیانکارند؛ سوره عنکبوت، آیه: ۵۲.
- ↑ آیا ندیدهاند که ما حرمی امن پدید آوردیم (که در آن هیچ چیز را در نمیبرند) در حالی که (بیرون از شهر مکّه) مردم از پیرامونشان ربوده میشوند؟ پس آیا به باطل باور دارند و نعمت خداوند را انکار میکنند؟؛ سوره عنکبوت، آیه: ۶۷.
- ↑ بیگمان از کسانی که (به اسلام) ایمان آوردهاند و یهودیان و مسیحیان و صابئان، کسانی که به خداوند و روز بازپسین باور دارند و کاری شایسته میکنند، پاداششان نزد پروردگارشان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند؛ سوره بقره، آیه: ۶۲.
- ↑ مفردات، ص۹۱، «امن»؛ التبیان، ج۱، ص۲۸۰.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۸۹
- ↑ مذاهب الاسلامیین، ص ۵۶۵؛ اصول الدین، ص ۲۴۹.
- ↑ اللمع، ص۱۲۲؛ مذاهب الاسلامیین، ص۵۶۴؛ اصول الدین، ص۲۴۸.
- ↑ اللمع، ص۱۲۲ـ۱۲۴.
- ↑ مذاهب الاسلامیین، ص۵۳۱ـ۵۳۳.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۸۹
- ↑ شرح الاصول الخمسه، ص۴۷۶ـ۴۷۹.
- ↑ شرح الاصول الخمسه، ص۴۷۸.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۰
- ↑ سلسله مؤلفات، ج۴، ص۱۹۰، «اوائل المقالات».
- ↑ الذخیره، ص۵۳۶ـ۵۳۷.
- ↑ تمهید الاصول، ص۲۹۳.
- ↑ المیزان، ج۱۵، ص۶؛ ج۱۸، ص۱۵۸ـ۱۵۹، ۲۵۸ـ۲۵۹.
- ↑ سلسله مؤلفات، ج۴، ص۴۷ـ۴۸، «اوائل المقالات».
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۰
- ↑ نفحاتالانس، ص۱۷؛ جامعالاسرار، ص۵۹۰ـ۵۹۱.
- ↑ جامع الاسرار، ص۵۹۱؛ مرصاد العباد، ص۱۰۴.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۱
- ↑ تذکرة الاولیاء، ص۳۷۰.
- ↑ تذکرة الاولیاء، ص۵۷۸.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۱
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۱
- ↑ المنطق، ص۱۳.
- ↑ المنطق، ص۱۵.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۲۴، ۳۸ـ۳۹؛ المیزان، ج۱۸، ص۲۷۲.
- ↑ به راستی آنان که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خداوند بازداشتند و با پیامبر پس از آنکه رهنمود برای آنان روشن شد ناسازگاری کردند به خداوند هیچ زیانی نمیرسانند و به زودی (خداوند) کردارهایشان را از میان میبرد؛ سوره محمد، آیه: ۳۲.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۱۶۱.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص۱۷۳.
- ↑ آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پردهای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمیگیرید؟؛ سوره جاثیه، آیه: ۲۳.
- ↑ التبیان، ج۹، ص۲۵۹؛ تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۱۱۲.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۲
- ↑ المنطق، ص۱۷.
- ↑ بیگمان در آسمانها و زمین برای مؤمنان نشانههایی است.و در آفرینش شما و جنبندگانی که (خداوند روی زمین) میپراکند نشانههایی است برای گروهی که یقین دارند؛ سوره جاثیه، آیه: ۳ - ۴.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۱۰۹.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۲
- ↑ الکشاف، ج۴، ص۲۸۵.
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده میسازی؟ فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: چرا امّا تا دلم آرام یابد؛ فرمود: چهار پرنده برگزین و نزد خود پاره پاره گردان سپس هر پارهای از آنها را بر کوهی نه! آنگاه آنان را فرا خوان تا شتابان نزد تو آیند و بدان که خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره بقره، آیه: ۲۶۰.
- ↑ و کسانی که به آنچه بر تو و به آنچه پیش از تو فرو فرستادهاند، ایمان و به جهان واپسین، یقین دارند؛ سوره بقره، آیه: ۴.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۴۶.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۲
- ↑ و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود؛ سوره نمل، آیه: ۱۴.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۲
- ↑ و به کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند نوید ده که بوستانهایی خواهند داشت؛ سوره بقره، آیه: ۲۵.
- ↑ اما (خداوند) پاداش آن کسان را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند تمام خواهد داد؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۳.
- ↑ کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند خوشا بر آنان و آنان را فرجام نیکوست؛ سوره رعد، آیه: ۲۹.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص۲۵۹.
- ↑ ای مؤمنان! صدقههای خود را با منّت نهادن و آزردن تباه نسازید، همچون کسی که از سر نمایش دادن به مردم، دارایی خود را میبخشد و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارد، پس داستان وی چون داستان سنگی صاف است که بر آن گرد و خاکی نشسته باشد آنگاه بارانی تند بدان برسد (و آن خاک را بشوید) و آن را همچنان سنگ سختی درخشان (و بیرویش گیاهی بر آن) وا نهد؛ (اینان نیز) از آنچه انجام میدهند هیچ (بهره) نمیتوانند گرفت و خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند؛ سوره بقره، آیه: ۲۶۴.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج۲، ص۱۷۳ـ۱۷۴.
- ↑ کسانی که نماز را بر پا میدارند و از آنچه به آنان روزی دادهایم میبخشند.آنانند که به راستی مؤمنند؛ آنها نزد پروردگارشان پایهها و آمرزش و روزی ارجمندی دارند؛ سوره انفال، آیه: ۳ - ۴.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۶.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۳
- ↑ المیزان، ج ۱۶، ص ۳۱۳ ـ ۳۱۴.
- ↑ بیگمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان راستگفتار و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان بخشنده و مردان و زنان روزهدار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خداوند را بسیار یاد میکنند، آمرزش و پاداشی سترگ آماده کرده است؛ سوره احزاب، آیه: ۳۵.
- ↑ مفردات، ص۴۲۳، «سلم»؛ المیزان، ج۱۰، ص۱۱۳ـ۱۱۴.
- ↑ و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند ایمان آوردهاید، چنانچه گردن نهادهاید بر او توکّل کنید؛ سوره یونس، آیه: ۸۴.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۲۳۶؛ المیزان، ج۱۰، ص۱۱۳ـ۱۱۴.
- ↑ رساله سیر و سلوک، ص۳۱ـ۳۲.
- ↑ المیزان، ج۱۰، ص۱۱۳ـ۱۱۴.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۳
- ↑ مجمعالبیان، ج۱، ص۳۵۸.
- ↑ آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم؛ سوره بقره، آیه: ۱۳۱.
- ↑ التبیان، ج۱، ص۴۷۰ـ۴۷۱.
- ↑ بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۹.
- ↑ الفروق اللغویه، ص۳۱۷؛ سلسله مؤلفات، ج۴، ص۴۸، «اوائلالمقالات».
- ↑ تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۲۰۷.
- ↑ تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.
- ↑ و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند ایمان آوردهاید، چنانچه گردن نهادهاید بر او توکّل کنید؛ سوره یونس، آیه: ۸۴.
- ↑ آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم؛ سوره بقره، آیه: ۱۳۱.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۳
- ↑ لسان العرب، ج۷، ص ۲۴۳۳.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۵.
- ↑ اوائل المقالات، ص ۵۴.
- ↑ اصول الدین عند الامام ابوحنیفة، ص ۴۳۵ـ ۴۳۶.
- ↑ التبیان، ج۲، ص ۴۱۸۸.
- ↑ مجمع البیان، ج۱، ص ۴۲۰.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۵.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم.و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران نیافتیم؛ سوره ذاریات، آیه: ۳۵ - ۳۶.
- ↑ شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۶.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ اوائل المقالات، ص ۵۴.
- ↑ تمهید الاوائل و تلخیص الدلایل، ص ۳۹۱.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۰۹.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ بیگمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان راستگفتار و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان بخشنده و مردان و زنان روزهدار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خداوند را بسیار یاد میکنند، آمرزش و پاداشی سترگ آماده کرده است؛ سوره احزاب، آیه: ۳۵.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ صحیح مسلم، ج۱، ص ۳۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۵۶، ص ۲۶۰ـ ۲۶۱.
- ↑ کافی، ج۲، ص ۲۵.
- ↑ کافی، ج۲، ص ۲۵.
- ↑ کافی، ج۲، ص ۲۷.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ قواعد العقائد، ص ۱۴۳ـ ۱۴۲.
- ↑ حقایق الایمان، ص ۱۲۰ـ ۱.
- ↑ شرح مقاصد، ج۵، ص ۲۰۷۷.
- ↑ تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.
- ↑ بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۹.
- ↑ آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم.و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران نیافتیم؛ سوره ذاریات، آیه: ۳۵ - ۳۶.
- ↑ تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.
- ↑ حقایق الایمان، ص ۱۲-۱۱.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند ایمان آوردهاید، چنانچه گردن نهادهاید بر او توکّل کنید؛ سوره یونس، آیه: ۸۴.
- ↑ تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.
- ↑ احیاء العلوم، ج۱، ص ۴۱۴.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ قواعد العقائد، تعلیقه، ص ۱۴۳.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ آنان که به آیات ما ایمان آوردند و مسلمان بودند؛ سوره زخرف، آیه: ۶۹.
- ↑ تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آوردهاند سپس تردید نورزیدهاند و با داراییها و جانهایشان در راه خداوند جهاد کردهاند، آنانند که راستگویند؛ سوره حجرات، آیه: ۱۵.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند؛ سوره نساء، آیه: ۶۵.
- ↑ بیگمان مؤمنان رستگارند ؛ سوره مؤمنون، آیه: ۱.
- ↑ و آنان که از یاوه رویگردانند؛ سوره مؤمنون، آیه: ۳.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوههای پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بیگمان تویی که توبهپذیر مهربانی؛ سوره بقره، آیه:۱۲۸.
- ↑ آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند. آنان که ایمان آوردند و پرهیزگاری میورزیدند؛ سوره یونس، آیه: ۶۲ - ۶۳.
- ↑ المیزان، ج۱، ص ۳۰۱ـ ۳۰۳۳.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ و بیشتر آنها که (در ظاهر) به خداوند ایمان میآورند (در باطن همچنان) مشرکند؛ سوره یوسف، آیه: ۱۰۶.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص۲۵۹ـ۲۶۰؛ شرح الاصول الخمسه، ص۴۷۸.
- ↑ تفسیر قمی، ج۱، ص۳۸۶؛ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۰۰؛ حقائقالتأویل، ص۴۹۷.
- ↑ مجمع البیان، ج۵، ص۴۱۰.
- ↑ بگو: من تنها بشری همانند شمایم، به من وحی میشود که خدای شما خدایی یگانه است پس به او رو آورید و از او آمرزش بخواهید و وای بر مشرکان! همان کسانی که زکات نمیپردازند و اینانند که منکر جهان واپسیناند؛ سوره فصلت، آیه: ۶ - ۷.
- ↑ تفسیر قمی، ج۲، ص۲۶۵ـ۲۶۶.
- ↑ المیزان، ج۱۳، ص۱۸۲ـ۱۸۳.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۴
- ↑ و اگر پروردگارت میخواست، تمام آن کسان که روی زمیناند همگی ایمان میآوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟؛ سوره یونس، آیه: ۹۹.
- ↑ مجمع البیان، ج۵، ص۲۰۶.
- ↑ و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند، ما برای ستمگران آتشی آماده کردهایم که سراپردههایش آنان را فرا میگیرد و اگر فریادرسی خواهند با آبی چون گدازه فلز به فریادشان میرسند که (گرمای آن) چهرهها را بریان میکند؛ آن آشامیدنی بد است و زشت آسایشگهی است؛ سوره کهف، آیه: ۲۹.
- ↑ اما همین که عذاب ما را دیدند دیگر ایمانشان برای آنها سودی نداشت- بنابر سنّت (و قانون) خداوند که میان بندگانش برگذشته است- و در آنجا کافران زیان دیدند؛ سوره غافر، آیه: ۸۵.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۴
- ↑ و به آنچه فرو فرستادهام ، که کتاب نزد شما را راست میشمارد، ایمان آورید و نخستین منکر آن نباشید و آیات مرا به بهای ناچیز نفروشید و تنها از من پروا کنید؛ سوره بقره، آیه: ۴۱.
- ↑ و چون به آنان گفته شود به آنچه خداوند (بر پیامبر اسلام) فرو فرستاده است؛ ایمان آورید؛ میگویند: ما به آنچه بر (پیامبر) خودمان فرو فرستاده شده است ایمان میآوریم؛ و جز آن را انکار میکنند با آنکه آن (قرآن)، راستین است و کتابی را که آنان دارند، راست میشمارد؛ (نیز) بگو، اگر ایمان دارید، چرا از این پیش، پیامبران خداوند را میکشتید؟؛ سوره بقره، آیه: ۹۱.
- ↑ و چون بندگانم درباره من از تو پرسند من نزدیکم، دعاکننده چون مرا بخواند دعا (ی او) را پاسخ میدهم؛ پس باید دعوت مرا پاسخ دهند و به من ایمان آورند باشد که راهیاب شوند؛ سوره بقره، آیه: ۱۸۶.
- ↑ ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر او و کتابی که بر پیامبرش فرو فرستاده و کتابی که پیش از آن فرود آورده است ایمان بیاورید و هر کس به خداوند و فرشتگان او و کتابهای (آسمانی) وی و پیامبران او و به روز بازپسین کفر ورزد بیگمان به گمراهی ژرفی در افتاده است؛ سوره بقره،آیه: ۱۳۶.
- ↑ آنان، زندگانی این جهان را به بهای جهان واپسین خریدند؛ پس، نه از عذابشان کاسته میشود و نه یاری خواهند شد؛ سوره بقره، آیه: ۸۶.
- ↑ خداوند بر آن نبوده است تا آنان را که ایمان آوردند سپس کافر شدند، باز ایمان آوردند بعد کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند هرگز ببخشاید یا راهی به آنان بنماید؛ سوره نساء، آیه: ۱۳۷.
- ↑ و میگویند: اگر ما سخن نیوش یا خردورز میبودیم در زمره دوزخیان نبودیم؛ سوره ملک، آیه: ۱۰.
- ↑ مرگ بر آدمی! چه ناسپاس است!؛ سوره عبس، آیه: ۱۷.
- ↑ درهای آسمان بر کسانی که آیات ما را دروغ شمردند و از (پذیرش) آنها سرکشی ورزیدند گشوده نخواهد شد و به بهشت وارد نخواهند گشت تا آنگاه که شتر به سوراخ سوزن در آید! و این چنین تبهکاران را کیفر میدهیم؛ سوره اعراف، آیه: ۴۰.
- ↑ و امّا (ای) کافران! آیا آیات مرا بر شما نمیخواندند که گردنکشی کردید و قومی گناهکار بودید؟؛ سوره جاثیه، آیه: ۳۱.
- ↑ و اگر (سخن) مرا باور ندارید از من کناره جویید!و پروردگارش را بخواند که: اینان قومی گناهکارند؛ سوره دخان، آیه: ۲۱ - ۲۲.
- ↑ به کافران ندا میدهند که دشمنی خداوند، بزرگتر از دشمنی شما با خودتان است که به ایمان فرا خوانده میشدید امّا شما کفر میورزیدید.میگویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده گرداندی، اینک ما به گناهان خویش اعتراف کردهایم، آیا راه بیرون شدی از اینجا هست؟؛ سوره غافر، آیه: ۱۰ - ۱۱.
- ↑ و پیش از آنکه ناگهان و بیآنکه دریابید عذاب شما را فراگیرد از بهترین چیزی که از پروردگارتان به سوی شما فرو فرستاده شده است، پیروی کنید. و پیش از آن که کسی بگوید: ای دریغا از آنچه درباره خداوند کوتاهی کردم و بیگمان از ریشخندکنندگان بودم؛ سوره زمر، آیه: ۵۵ - ۵۶.
- ↑ آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم.و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران نیافتیم. و در آن نشانهای برای آنان که از عذاب دردناک میهراسند وانهادیم؛ سوره ذاریات، آیه: ۳۵ - ۳۷.
- ↑ در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۶.
- ↑ بیگمان این یک پند است و هر که خواهد راهی به سوی پروردگارش در پیش گیرد؛ سوره مزمل، آیه: ۱۹.
- ↑ بیگمان این یک پند است پس هر که خواهد، راهی به سوی پروردگارش در پیش گیرد؛ سوره انسان، آیه: ۲۹.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۵
- ↑ حقایق الایمان، ص ۱۱۰؛ حق الیقین، ص ۵۷۲.
- ↑ حق الیقین، ص ۵۷۳.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ خداوند بر آن نبوده است تا آنان را که ایمان آوردند سپس کافر شدند، باز ایمان آوردند بعد کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند؛ سوره نساء، آیه: ۱۳۷.
- ↑ ای مؤمنان! اگر از دستهای از کسانی که به آنان کتاب داده شده است فرمانبرداری کنید شما را پس از ایمانتان به کفر باز میگردانند؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۰۰.
- ↑ بیگمان، شیطان (کفر را) در چشم آنان که به گذشته خود- پس از آنکه رهنمود برایشان روشن شد- بازگشتند، آراست و به آنان میدان داد؛ سوره محمد، آیه: ۲۵.
- ↑ و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند؛ سوره بقره، آیه:۲۱۷.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ حقایق الایمان، ص ۱۱۲؛ حق الیقین، ص ۵۷۳۳.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ حقایق الایمان، ص ۱۱۰؛ حق الیقین، ص۵۷۳۳.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ حقایق الایمان، ص ۱۱۲؛ حق الیقین، ص ۵۷۳.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ حقایق الایمان، ص ۱۱۱.
- ↑ حق الیقین، ص ۵۷۳.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۸.
- ↑ حقایق الایمان، ص ۵۹.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۸۸.
- ↑ حقایق الایمان، ص ۵۹.
- ↑ حقایق الایمان، ص ۵۹.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۸۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ حقایق الایمان، ص ۶۱؛ حق الیقین، ص ۵۷۱.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ حق الیقین، ص ۵۷۱..
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ جز کافران کسی در آیات خداوند چالش نمیورزد؛ سوره غافر، آیه: ۴.
- ↑ حقایق الایمان، ص ۶۲۲..
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند؛ سوره غافر، آیه: ۵.
- ↑ با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!؛ سوره نحل، آیه: ۱۲۵..
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ و چون به آنان گویند که به آنچه خداوند فرو فرستاده است و به پیامبر روی آورید میگویند: آنچه نیاکان خود را بر آن یافتهایم ما را بسنده است؛ آیا حتی اگر نیاکانشان چیزی نمیدانستند و رهنمودی نیافته بودند؟؛ سوره مائده، آیه:۱۰۴.
- ↑ سوره اعراف، آیه:۲۸؛ سوره شعراء، آیه:۷۴؛ سوره زخرف، آیه:۲۳؛ سوره انبیاء، آیه: ۵۲ـ ۵۴.
- ↑ سوره بقره، آیه:۷۳ و ۱۶۴ و ۲۴۲؛ سوره عنکبوت، آیه: ۴۳.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ http://lib.eshia.ir/23021/1/98 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ الذخیرة فی علم الکلام، ص ۱۶۴.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۲۲؛ حقایق الایمان، ص ۶۱۱
- ↑ حقایق الایمان، ص ۶۱.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ حق الیقین، ص ۵۷۲ـ ۵۷۱.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ التوحید، ص ۳۸۸؛ شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۵؛ اصول الدین عند الإمام ابوحنیفة، ص ۴۱۵
- ↑ قواعد العقائد، ص ۲۶۸ـ ۲۶۹؛ شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۵.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ کتاب اصول الدین، ص ۲۶۳؛ اصول الدین عند الإمام ابوحنیفة، ص ۴۱۵.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ کتاب اصول الدین، ص ۲۶۴۴.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ اصول الدین عند الإمام ابوحنیفة، ص ۴۱۶.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ قواعد العقائد، ص ۲۷۰ـ ۲۸۲۲؛ شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۵ـ ۲۱۶.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ قواعد العقائد، ص ۲۷۲.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ کتاب اصول الدین، ص ۲۶۴.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۶۶، ص ۲۱۰.
- ↑ حق الیقین، ص ۵۶۴.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص ۲۵۹۹.
- ↑ بحوث فی الملل و النحل، ج۳، ص ۸۰ـ ۸۱.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص ۲۵۹.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۲۲؛ حق الیقین، ص ۵۶۴.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند؛ سوره فتح، آیه: ۴.
- ↑ چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان میافزاید؛ سوره انفال، آیه: ۲.
- ↑ ولی به ایمان کسانی که ایمان آوردهاند میافزاید؛ سوره توبه، آیه: ۱۲۴.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ الکافی، ج۲، ص ۴۵۵.
- ↑ تخریج الأحادیث والآثار، ج۱، ص ۲۴۷.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۱.
- ↑ المحصل، ص ۵۷۰.
- ↑ ارشاد الطالبین، ص ۴۴۲، اللوامع الإلهیة، ص ۴۴۰.
- ↑ حقایق الایمان، ص ۹۶ـ ۹۸۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ المحصل، ص ۵۷۰ـ ۵۷۱؛ ارشاد الطالبین، ص ۴۴۲؛ اصول الدین عند الإمام ابوحنیفة، ص ۳۹۰۰.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص ۲۶۰۰.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ http://lib.eshia.ir/23021/1/98 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۴.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص ۲۶۰ـ ۲۶۱.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص۲۵۹ـ۲۶۲.
- ↑ حق الیقین، ج۲، ص۲۳۱؛ المیزان، ج۱۸، ص۲۵۹ـ۲۶۰؛ شرح الاصولالخمسه، ص۴۷۸ـ۴۸۰.
- ↑ ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر او و کتابی که بر پیامبرش فرو فرستاده و کتابی که پیش از آن فرود آورده است ایمان بیاورید و هر کس به خداوند و فرشتگان او و کتابهای (آسمانی) وی و پیامبران او و به روز بازپسین کفر ورزد بیگمان به گمراهی ژرفی در افتاده است؛ سوره نساء، آیه: ۱۳۶.
- ↑ اوست که آرامش را در دل مؤمنان فرو فرستاد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند و سپاهیان آسمانها و زمین از آن خداوند است و خداوند دانایی فرزانه است؛ سوره فتح، آیه: ۴.
- ↑ المیزان، ج۳، ص۲۰۴.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۵
- ↑ حقائق الایمان، ص۱۰۳.
- ↑ حق الیقین، ج۲، ص۲۳۱.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۶
- ↑ همان کسانی که «غیب» را باور و نماز را برپا میدارند و از آنچه به آنان روزی دادهایم میبخشند؛ سوره بقره، آیه: ۳.
- ↑ مفردات، ص۶۱۶ـ۶۱۷، «عیب»؛ مجمعالبیان، ج۱، ص۱۲۰.
- ↑ جامع البیان، مج۱، ج۱، ص۱۴۹ـ۱۵۰؛ التبیان، ج۱، ص۵۵؛ تفسیر قرطبی، ج۱، ص۱۶۳.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱، ص۱۱۵.
- ↑ مفردات، ص۶۱۷ «عیب»؛ التبیان، ج۱، ص۵۵.
- ↑ التبیان، ج۱، ص۵۵؛ البرهان، ج۱، ص۱۲۴.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۴۶.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۶
- ↑ ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر او و کتابی که بر پیامبرش فرو فرستاده و کتابی که پیش از آن فرود آورده است ایمان بیاورید و هر کس به خداوند و فرشتگان او و کتابهای (آسمانی) وی و پیامبران او و به روز بازپسین کفر ورزد بیگمان به گمراهی ژرفی در افتاده است؛ سوره نساء، آیه: ۱۳۶.
- ↑ تفسیر قمی، ج۱، ص۱۸۴؛ البرهان، ج۲، ص۱۸۶.
- ↑ المیزان، ج۵، ص۱۱۱.
- ↑ التبیان، ج۳، ص۳۵۷؛ مجمعالبیان، ج۳، ص۱۹۰.
- ↑ التبیان، ج۳، ص۳۵۷؛ مجمعالبیان، ج۳، ص۱۹۰.
- ↑ جامع البیان، مج۴، ج۵، ص۴۳۸.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۶
- ↑ و جز تجاوزگر بزهکار، آن را دروغ نمیشمرد؛ سوره مطففین، آیه: ۱۲.
- ↑ المیزان، ج۲۰، ص۱۰۵؛ نمونه، ج۲۵، ص۲۷۹.
- ↑ بلکه آدمی بر آن است که در آینده خویش، (نیز) گناه ورزد؛ سوره قیامت، آیه: ۵.
- ↑ آیا پنداشتهاید که ما شما را بیهوده آفریدهایم و شما به سوی ما بازگردانده نمیشوید؟؛ سوره مؤمنون، آیه: ۱۱۵.
- ↑ آیا کسانی را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند چون فسادانگیزان در زمین میشماریم؟ یا پرهیزگاران را چون گناهکاران میدانیم؟؛ سوره ص، آیه: ۲۸.
- ↑ و برای ما مثالی آورد و آفرینش خود را به فراموشی سپرد؛ گفت: چه کسی استخوانهایی را که پوسیده است زنده میگرداند؟بگو: همان کس که آن را نخست آفرید زندهاش میگرداند و او به (حال) هر آفریدهای داناست؛ سوره یس، آیه: ۷۸ - ۷۹.
- ↑ بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است و در هر نمازگاهی روی خود را (به سوی او) راست گردانید و او را در حالی که دین را برای وی ناب میسازید بخوانید؛ چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز میگردید؛ سوره اعراف، آیه: ۲۹.
- ↑ و از نشانههای او این است که زمین را پژمرده میبینی و چون بر آن آب فرو باریم میجنبد و میبالد، به راستی آن کس که آن را زنده کرد زندگیبخش مردگان است که او بر هر کاری تواناست؛ سوره فصلت، آیه: ۳۹.
- ↑ همان کسانی که (مردم را) از راه خداوند باز میدارند و آن را کژ میشمرند و جهان واپسین را انکار میکنند؛ سوره هود، آیه: ۱۹.
- ↑ خدای شما خدایی یگانه است بنابراین آنان که به جهان واپسین بیایمانند دلهایی ناباور دارند و سرکشند؛ سوره نحل، آیه: 22.
- ↑ و چون قرآن بخوانی میان تو و آنان که به جهان واپسین ایمان ندارند پردهای فراپوشیده مینهیم؛ سوره اسراء، آیه: ۴۵.
- ↑ و بیگمان آنان که به جهان واپسین ایمان ندارند، از راه گشتهاند؛ سوره مؤمنون، آیه: ۷۴.
- ↑ و بهشتیان، دمسازان آتش را ندا میکنند که ما وعده پروردگار خویش را راستین یافتهایم آیا شما (نیز) وعده پروردگارتان را راستین یافتهاید؟ میگویند: آری آنگاه بانگ برآورندهای در میان آنان بانگ برمیدارد که لعنت خداوند بر ستمکاران! ... ... همان کسانی که (مردم را) از راه خداوند باز میدارند و آن را ناراست (و ناهموار) میخواهند و به جهان واپسین انکار میورزند؛ سوره اعراف، آیه: ۴۴ - ۴۵.
- ↑ پس آیا بر خداوند دروغی بسته یا دیوانه است؟ (هیچ یک)؛ بلکه کسانی که به جهان واپسین ایمان ندارند در عذاب و گمراهی ژرفند؛ سوره سبأ، آیه: ۸.
- ↑ و برای آنان که به جهان واپسین ایمان ندارند عذابی دردناک آماده کردهایم؛ سوره اسراء، آیه: ۱۰.
- ↑ و کردار کسانی که آیات ما و دیدار جهان واپسین را دروغ شمردند تباه شد؛ آیا جز برای آنچه میکردند کیفر میبینند؟؛ سوره اعراف، آیه: ۱۴۷.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۷
- ↑ پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۱.
- ↑ و یاد کن که به حواریان وحی کردم که به من و فرستادهام ایمان آورید گفتند: (خداوندا) ایمان آوردیم و گواه باش که ما گردن نهادهایم؛ سوره مائده، آیه: ۱۱۱.
- ↑ و اگر به خداوند و پیامبر و آنچه به سوی او فرو فرستاده شده است ایمان میداشتند آنان را سرور نمیگرفتند اما بسیاری از ایشان نافرمانند؛ سوره مائده، آیه: ۸۱.
- ↑ آیا در گستره آسمانها و زمین و هر چیزی که خداوند آفریده است ننگریستهاند و در اینکه بسا اجلشان نزدیک شده باشد؛ بنابراین بعد از آن (قرآن) به کدام گفتار ایمان میآورند؟؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۵.
- ↑ ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر او و کتابی که بر پیامبرش فرو فرستاده و کتابی که پیش از آن فرود آورده است ایمان بیاورید و هر کس به خداوند و فرشتگان او و کتابهای (آسمانی) وی و پیامبران او و به روز بازپسین کفر ورزد بیگمان به گمراهی ژرفی در افتاده است؛ سوره نساء، آیه: ۱۳۶.
- ↑ جز این نیست که مؤمنان آنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان دارند و چون در کاری همگانی همراه او باشند تا از او اجازه نگیرند (به راهی دیگر) نمیروند؛ کسانی که از تو اجازه میگیرند همانانند که به خداوند و پیامبرش ایمان دارند پس چون برای کاری از تو اجازه خواستند به هر یک از آنان که خواستی اجازه بده و برای آنها از خداوند آمرزش بخواه که خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره نور، آیه: ۶۲.
- ↑ بگو اگر خداوند را دوست میدارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره آل عمران، آیه: ۳۱.
- ↑ این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستادهاند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتابهایش و پیامبرانش، ایمان دارند (و میگویند) میان هیچ یک از پیامبران وی، فرق نمینهیم و میگویند: شنیدیم و فرمان بردیم؛ پروردگارا! آمرزش تو را (میجوییم) و بازگشت (هر چیز) به سوی توست؛ سوره بقره، آیه: ۲۸۵.
- ↑ بگویید: ما به خداوند و به آنچه به سوی ما و به سوی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و آنچه به (دیگر) پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان آوردهایم؛ میان هیچیک از آنان فرق نمینهیم و ما فرمانبردار اوییم؛ سوره بقره، آیه: ۱۳۶.
- ↑ بگو به خداوند و به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان داریم، میان هیچیک از ایشان فرق نمیگذاریم و ما فرمانبردار اوییم؛ سوره آل عمران، آیه: ۸۴.
- ↑ و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است؛ سوره آل عمران، آیه: ۸۵.
- ↑ بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند ، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۹.
- ↑ التبیان، ج۱، ص۴۷۱ـ۴۷۲.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۷
- ↑ المنیر، ج۲، ص۹۶؛ المیزان، ج۱، ص۴۲۸.
- ↑ نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی)؛ سوره بقره، آیه: ۱۷۷.
- ↑ همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتابهایش و پیامبرانش، ایمان دارند؛ سوره بقره، آیه: ۲۸۵.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۸
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ در کار دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۶.
- ↑ سوره بقره، آیه:۱۸۶؛ سوره آل عمران، آیه:۵۲، ۱۱۰، ۱۹۳؛ سوره نساء، آیه:۱۷۵و.....
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۷۹.
- ↑ سوره حدید، آیه:۱۹؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷؛ سوره نساء، آیه۱۳۶.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ بگویید: ما به خداوند و به آنچه به سوی ما و به سوی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و آنچه به (دیگر) پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان آوردهایم؛ میان هیچیک از آنان فرق نمینهیم و ما فرمانبردار اوییم؛ سوره بقره، آیه: ۱۳۶.
- ↑ نساء، آیه:۱۶۲۲.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ کسانی که به خداوند و روز بازپسین باور دارند و کاری شایسته میکنند؛ سوره بقره، آیه: ۶۲.
- ↑ سوره بقره، آیه:۸، ۱۲۶، ۲۲۸، ۲۳۲، ۲۶۴ و.....
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستادهاند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتابهایش و پیامبرانش، ایمان دارند (و میگویند) میان هیچ یک از پیامبران وی، فرق نمینهیم و میگویند: شنیدیم و فرمان بردیم؛ پروردگارا! آمرزش تو را (میجوییم) و بازگشت (هر چیز) به سوی توست؛ سوره بقره، آیه: 285.
- ↑ سوره بقره، آیه:۱۷۷.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ همان کسانی که «غیب» را باور و نماز را برپا میدارند و از آنچه به آنان روزی دادهایم میبخشند؛ سوره بقره، آیه: ۳.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ و اگر هر نشانهای ببینند به آن ایمان نمیآورند تا آنجا که چون نزد تو آیند با تو چالش میورزند؛ کافران میگویند این (چیزی) جز افسانههای پیشینیان نیست؛ سوره انعام، آیه: ۲۵.
- ↑ سوره انعام، آیه:۲۷، ۱۰۹، ۱۱۸ و.....
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ صحیح مسلم، ج۱، ص ۳۷۷.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۵۶، ص ۲۶۰.
- ↑ خصال، ص ۱۹۸ـ ۱۹۹.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ و (خداوند) به زودی پاداش کسانی را که به خداوند و پیامبرانش ایمان آوردهاند و میان هیچ یک از آنها فرق نمیگذارند؛ خواهد داد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است ؛ سوره نساء، آیه: ۱۵۲.
- ↑ کسانی که به خداوند و پیامبرانش کفر میورزند و برآنند تا میان خداوند و پیامبرانش فرق بگذارند و میگویند: ما به برخی ایمان داریم و برخی دیگر را انکار میکنیم و برآنند که راهی میانه بگزینند ...؛ سوره نساء، آیه: ۱۵۰.
- ↑ سوره انعام، آیه:۹۲؛ سوره نحل، آیه:۲۲
- ↑ بحارالانوار، ج۷، ص ۱۸۶
- ↑ کافی، ج۱، ص ۱۸۲.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ قواعد العقائد، ص ۱۴۵۵
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص ۱۷۷؛ مواقف، ج۳، ص ۵۲۷
- ↑ کتاب اصول الدین، ص ۲۵۲
- ↑ قواعد العقائد، ص ۱۴۵
- ↑ حقایق الایمان، ص ۱۴۴ـ ۱۶۴۴
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ ای مؤمنان! آیا (میخواهید) شما را به داد و ستدی رهنمون شوم که از عذابی دردناک رهاییتان میبخشد؟ به خدا و پیامبرش ایمان آورید و در راه خداوند با مال و جان خویش جهاد کنید، این برای شما بهتر است اگر بدانید. تا گناهانتان را بیامرزد و شما را به بهشتهایی که از بن آنها جویبارها روان است و به جایگاههایی پاکیزه در بهشت برین درآورد؛ این همان رستگاری سترگ است؛ سوره صف، آیه: ۱۰ - ۱۲.
- ↑ بنابراین، اگر (آنان) به مانند آنچه شما بدان ایمان آوردهاید ایمان آوردند، رهیافتهاند و اگر رو برتافتند جز این نیست که در ستیزند و به زودی خداوند تو را در برابر آنان بسنده خواهد بود و او شنوای داناست؛ سوره بقره، آیه: ۱۳۷.
- ↑ اما آن کسان که به خداوند ایمان آوردند و به او چنگ در زدند، (خداوند) آنان را در بخشایش و بخششی از خویش در خواهد آورد و ایشان را به راهی راست به سوی خود راهنمایی خواهد کرد؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۵.
- ↑ پروردگار کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند آنان را به (پاداش) ایمانشان راهنمایی میکند؛ از بن (جایگاه) آنان در بوستانهای پرنعمت جویبارها روان است؛ سوره یونس، آیه: ۹.
- ↑ هیچ بلایی (به کسی) نمیرسد مگر به اذن خداوند و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی میکند و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره تغابن، آیه: ۱۱.
- ↑ بیگمان کسانی که ایمان آوردند و در راه خداوند هجرت و جهاد کردند، به بخشایش خداوند امید دارند و خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره بقره، آیه: ۲۱۸.
- ↑ اما آن کسان که به خداوند ایمان آوردند و به او چنگ در زدند، (خداوند) آنان را در بخشایش و بخششی از خویش در خواهد آورد و ایشان را به راهی راست به سوی خود راهنمایی خواهد کرد؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۵.
- ↑ روزی که مردان و زنان مؤمن را بنگری که فروغشان از جلو و کناره راستشان، پیش میشتابد؛ سوره حدید، آیه: ۱۲.
- ↑ و کسانی که به خداوند و پیامبرانش ایمان آوردهاند، نزد پروردگار خویش همان راستگویان و شهیدانند؛ آنان راست پاداش و فروغشان؛ و آن کسان که کافر شدند و آیات ما را دروغ شمردند دوزخیاند؛ سوره حدید، آیه: ۱۹.
- ↑ ای مؤمنان! به سوی خداوند توبهای راستین کنید، امید است که پروردگار شما از گناهانتان چشم پوشد و شما را در بوستانهایی درآورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در روزی که خداوند پیامبر و مؤمنان همراه او را خوار نمیگذارد، فروغ آنان پیشاپیش و در سوی راستشان میشتابد، میگویند: پروردگارا! فروغ ما را برای ما کامل گردان و ما را بیامرز که تو بر هر کاری توانایی؛ سوره تحریم، آیه: ۸.
- ↑ روزی که مردان و زنان منافق به مؤمنان میگویند: چشم به راه ما بمانید تا از فروغتان (بهرهای) بگیریم، (به آنان) گفته میشود: به پس پشت خود باز گردید و فروغی بجویید؛ آنگاه میان آنان (و مؤمنان) بارویی میکشند که دری دارد، درون آن بخشایش و بیرون آن روی به عذاب دارد؛ سوره حدید، آیه: ۱۳.
- ↑ مجمعالبیان، ج۷، ص۵۱.
- ↑ و هر کس که کارهای شایسته کند در حالی که مؤمن باشد از هیچ ستم یا کاستی نمیهراسد؛ سوره طه، آیه: ۱۱۲.
- ↑ و اینکه ما چون رهنمود را شنیدیم بدان ایمان آوردیم پس هر کس به پروردگارش ایمان آورد از هیچ کاستی و ستمی نمیهراسد؛ سوره جن، آیه: ۱۳.
- ↑ کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند و نماز بر پا داشته و زکات دادهاند پاداش آنان نزد پروردگارشان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند؛ سوره بقره، آیه: ۲۷۷.
- ↑ و کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند بهشتیاند؛ آنان در آن جاودانند؛ سوره بقره، آیه: ۸۲.
- ↑ کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند خوشا بر آنان و آنان را فرجام نیکوست؛ سوره رعد، آیه: ۲۹.
- ↑ خداوند به مردان و زنان مؤمن، بوستانهایی، نوید داده است که از بن آنها جویباران روان است؛ در آنها جاودانند، نیز جایگاههایی پاک در بوستانهای جاودان (نوید داده است) و خشنودی خداوند (از همه اینها) برتر است؛ این همان رستگاری سترگ است؛ سوره توبه، آیه: ۷۲.
- ↑ مفردات، ص۱۹۷، «رضی»؛ التبیان، ج۵، ص۲۵۸ـ۲۵۹.
- ↑ مجمع البیان، ج۵، ص۷۷.
- ↑ مجمع البیان، ج۵، ص۷۷.
- ↑ المیزان، ج۹، ص۳۳۹.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۸
- ↑ و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم؛ سوره اعراف، آیه: ۹۶.
- ↑ التبیان، ج۴، ص۴۷۷؛ مجمعالبیان، ج۴، ص۶۹۷.
- ↑ و (درخواست) کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند اجابت میکند و از بخشش خویش بر (پاداش) آنان میافزاید و کافران را عذابی سخت (در پیش) است؛ سوره شوری، آیه: ۲۶.
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! اینجا را شهری امن کن و از اهل آن هر کس را که به خداوند و روز واپسین ایمان دارد، از میوهها روزی رسان؛ (خداوند) فرمود: آن را که کفر ورزد، اندکی برخورداری خواهم داد سپس او را به (چشیدن) عذاب دوزخ ناگزیر خواهم کرد و این پایانه، بد است؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۴، ص۵۱.
- ↑ کسانی از مرد و زن که کار شایستهای کنند؛ و مؤمن باشند، بیگمان آنان را با زندگانی پاکیزهای زنده میداریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام میدادند پاداششان را خواهیم داد؛ سوره نحل، آیه: ۹۷.
- ↑ جوامع الجامع، ج۱، ص۷۳۴؛ کنزالدقایق، ج۷، ص۲۶۷.
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص۳۴۱ـ۳۴۳.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۹
- ↑ جامع البیان، مج۱۰، ج۱۸، ص۲۱۱؛ التبیان، ج۷، ص۴۵۵.
- ↑ ای مؤمنان! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید هنگامی که سپاهیانی بر شما تاختند و ما بر (سر) آنان بادی و (نیز) سپاهیانی را که آنان را نمیدیدید فرستادیم و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست؛ سوره احزاب، آیه: ۹.
- ↑ ای مؤمنان! یاوران (دین) خدا باشید چنان که عیسی پسر مریم به حواریان گفت: چه کسانی در راه خداوند یاوران من خواهند بود؟ حواریان گفتند: ما یاوران (دین) خداوندیم و دستهای از بنی اسرائیل ایمان آوردند و دستهای کافر شدند و ما مؤمنان را در برابر دشمنانشان نیرومند کردیم و پیروز شدند؛ سوره صف، آیه: ۱۴.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۲۰۰
- ↑ بیست گفتار، ص۱۹۷.
- ↑ التبیان، ج۹، ص۳۱۵؛ مجمعالبیان، ج۹، ص۱۶۹.
- ↑ اوست که آرامش را در دل مؤمنان فرو فرستاد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند و سپاهیان آسمانها و زمین از آن خداوند است و خداوند دانایی فرزانه است؛ سوره فتح، آیه: ۴.
- ↑ همان کسانی که ایمان آوردهاند و دلهای ایشان با یاد خداوند آرام میگیرد؛ آگاه باشید! با یاد خداوند دلها آرام مییابد؛ سوره رعد، آیه: ۲۸.
- ↑ فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۹۶۶.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۵۳۴.
- ↑ و ما به درستی میدانیم که تو از آنچه میگویند دلتنگ میگردی.پس پروردگارت را با سپاس به پاکی بستای و از سجدهگزاران باش؛ سوره حجر، آیه: ۹۷ - ۹۸.
- ↑ فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۹۶۶.
- ↑ همان کسانی که ایمان آوردهاند و دلهای ایشان با یاد خداوند آرام میگیرد؛ آگاه باشید! با یاد خداوند دلها آرام مییابد؛ سوره رعد، آیه: ۲۸.
- ↑ مجمع البیان، ج۴، ص۷۹۸ـ۷۹۹.
- ↑ مؤمنان، تنها آن کسانند که چون یاد خداوند پیش آید دلهاشان بیمناک میشود و چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان میافزاید و بر پروردگارشان توکّل میکنند؛ سوره انفال، آیه: ۲.
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص۳۴۱ـ۳۴۳.
- ↑ آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند. آنان که ایمان آوردند و پرهیزگاری میورزیدند؛ سوره یونس، آیه: ۶۲ - ۶۳.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۲۰۰
- ↑ به زودی (خداوند) بخشنده برای آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، (در دلها) مهری خواهد نهاد؛ سوره مریم، آیه: 96.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۸۲۳.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۲۰۰