اعجاز قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۴ ژوئن ۲۰۱۸، ساعت ۱۱:۲۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اعجاز (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

اعجاز قرآن خارق العاده بودن قرآن و ناتوانی دیگران از آوردن مثل آن[۱].

واژه‌شناسی لغوی

  • اعجاز مصدر باب افعال از ریشه "ع‌ ـ‌ ج‌ ـ‌ ز" به معنای ناتوان ساختن یا ناتوان یافتن کسی یا چیزی به‌کار رفته [۲] و در قرآن کریم به معنای نخست آمده است:﴿﴿ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ [۳][۴].
  • اعجاز در لغت به معنای ناتوان گردانیدن است؛ یعنی فردی یا چیزی منشأ ضعف و ناتوانی انسان می‌گردد[۵]. و در اصطلاح متکلمان دو گونه تعریف برای معجزه یافت می‌شود: در برخی از تعریف‌ها معجزه به نبوت اختصاص یافته است و اعجاز کار خارق العاده‌ای است که مدعی نبوت برای اثبات راست‌گویی خود می‌آورد [۶]، ولی در بیشتر تعریف‌ها معجزه به نبوت اختصاص ندارد، بلکه هرگونه کار خارق العاده‌ای را که برای اثبات ادعایی الهی انجام می‌شود، شامل می‌گردد [۷][۸].
  • اعجاز و معجزه از اصطلاحات کلامی و به معنای امری خارق العاده همراه با تحدی و سالم از معارضه است که خداوند آن را به دست پیامبرش پدید می‌آورد تا نشان راستی رسالت وی باشد[۹] اصطلاح معجزه و اعجاز به این معنا در قرآن کریم به‌کار نرفته؛ اما الفاظ دیگری آمده که بر معجزه حمل شده است؛ مانند: بینه و آیه﴿﴿ وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ [۱۰]، برهان﴿﴿ اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَاضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ مِن رَّبِّكَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ [۱۱]، سلطان﴿﴿ قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِن نَّحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَا أَن نَّأْتِيَكُم بِسُلْطَانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ [۱۲]، بصیرت﴿﴿ قَدْ جَاءَكُم بَصَائِرُ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ [۱۳] و شئ مبین﴿﴿قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُّبِينٍ [۱۴][۱۵].
  • اما اعجاز قرآن ترکیبی اضافی و بدین معناست که قرآن کریم معجزه پیامبر اسلام(ص) و دلیلی بر راستی رسالت وی از سوی خداوند‌است[۱۶].
  • پیامبر اسلام(ص) افزون بر داشتن معجزاتی شبیه آنچه پیامبران پیشین از آن برخوردار بودند[۱۷] از معجزه قرآن کریم نیز برخوردار بوده که اصلی‌ترین معجزه آن حضرت است. راغب معجزات را به دو قسم حسی و عقلی تقسیم کرده و معتقد است که بیشتر معجزات عرضه شده بر امتهای پیشین، مانند ناقه صالح، طوفان نوح، عصای موسی و غیره حسی و بیشتر معجزات عرضه شده بر مخاطبان پیامبر اسلام(ص)، مانند خبر دادن از غیب و آوردن حقایق علمی بدون آموختن از کسی عقلی بوده است. قرآن کریم با برخورداری از امتیازی خاص، معجزه و نشانه‌ای معرفی شده که هر دو جنبه حسی و عقلی را در خود فراهم آورده‌است، با این ویژگی که تا پایان جهان باقی و در دسترس همه بشر قرار‌دارد [۱۸][۱۹].
  • امتیاز دیگر این معجزه جاودان الهی آن است که در عین برخورداری از وصف اعجاز، کتاب تشریع و مشتمل بر معارف وحیانی است، ازاین‌رو خود شاهد صدق خویش است و در عین حال که مدعی وحیانی بودن است معارف موجود در آن نیز دلیل بر وحیانی و الهی بودن آن است [۲۰][۲۱].
  • بحث درباره اعجاز قرآن کریم به عنوان متنی مقدس که از سوی خداوند نازل شده و بشر را قدرت آفریدن متنی همانند آن نیست، به زمان نزول آن باز می‌گردد و در خود قرآن کریم در ضمن آیاتی موسوم به "آیات تحدّی" به آن تصریح شده است. به اعتقاد دانشمندان، هر امر خارق‌العاده‌ای معجزه نیست، بلکه زمانی معجزه است که: اولاً مدعی پیامبری، آن کار خارق‌العاده را شاهد صدق ادعای خود معرفی کند. ثانیاً مخاطبانش را به هماوردی و معارضه فرا خواند. ثالثاً مخاطبان انگیزه معارضه داشته باشند. رابعاً از معارضه سالم بماند [۲۲]. این ۴‌ مورد را می‌توان مبانی یا ارکان [۲۳] اعجاز قرآن معرفی کرد. در قرآن کریم به آیاتی برمی‌خوریم که همه مخاطبان را دعوت کرده تا اگر در الهی بودن قرآن تردیدی دارند همانند آن یا ۱۰ سوره یا یک سوره مانند آن را بیاورند﴿﴿ وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ [۲۴]، ﴿﴿ أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ [۲۵]، ﴿﴿ قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا [۲۶][۲۷].
  • قرآن خود به صراحت و قاطعیت بیان می‌کند که هرگز نمی‌توانند سوره‌ای همانند آن بیاورند﴿﴿ فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ [۲۸]، ازاین‌رو اعجاز قرآن پیوندی ناگسستنی با تحدّی دارد، به‌گونه‌ای که هرجا سخن از اعجاز باشد باید سخن از تحدّی و هماوردطلبی نیز به میان آید و لازم است تحدّی به همان وجهی باشد که درباره آن ادعای اعجاز شده است، افزون بر این، مقدار قرآنی که به عنوان معجزه مطرح است نیز از آیات تحدّی به‌دست‌ می‌آید[۲۹].
  • در آیات تحدّی از کسانی که قرآن کریم را ساخته پیامبر دانسته و می‌پنداشتند قرآن چیزی جز افسانه پیشینیان نیست و خود آنان نیز قادر بر آفرینش چنین متنی هستند:﴿﴿ لَوْ نَشَاء لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ [۳۰] خواسته شده تا سخنی همانند قرآن:﴿﴿ فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِّثْلِهِ [۳۱] یا ۱۰‌ سوره همانند آن: ﴿﴿قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ [۳۲] یا یک سوره همانند آن:﴿﴿ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ [۳۳] بیاورند، بنابراین، حداقل مقدار اعجاز قرآن در سخنی کامل و جامع از قرآن یا یک سوره از آن است. مفسران در تفسیر "حدیث" و "سوره" در آیات پیشین بر یک نظر نیستند [۳۴]؛ اما مسلّماً نه در قرآن کریم و نه در روایات، درباره یک آیه از قرآن تحدی نشده است، ازاین‌رو یک آیه از قرآن در صورتی که حدیث و سخنی کامل با پیامی مستقل و روشن نباشد به تنهایی برخوردار از وصف اعجاز نیست؛ اما همین آیه درکنار سایر آیات که سوره را شکل می‌دهد ـ‌ حتی سوره‌ای کوتاه مانند کوثر‌ ـ معجزه است و به آن تحدّی شده‌است [۳۵][۳۶].
  • سوره‌های قرآن از آغاز مشتمل بر وصف اعجاز و مایه اعجاب سخنوران عرب بوده؛ اما تحدّی قرآن در برابر مشرکان و معجزه خواندن آن پس از آن صورت گرفت که برخی ناباوران، الهی بودن این کتاب آسمانی را به دیده تردید یا انکار نگریستند و آن را ساخته شخص پیامبر معرفی کردند، بر همین اساس به باور برخی دانشمندان اسلامی معجزه از آن جهت برای پیامبر ضرورت دارد که موجب دفع یا رفع شبهه از ذهن مخاطب شده و زمینه هرگونه انکاری را از میان ببرد؛ اما برای عرضه دین حق که با فطرت بشری هماهنگ است نیازی به آن نیست [۳۷][۳۸].
  • به هر حال نخستین موضع‌گیریها در برابر آیات قرآن به عصر نزول و دوران مکه باز می‌گردد که برخی سخن شناسان عرب را به خضوع در برابر آیات وحی وا داشت. در آن زمان تقریباً با تلاش قابل توجهی ازسوی مخاطبان در پاسخگویی به تحدّی قرآن کریم و آوردن سوره‌ای همانند یکی از سوره‌های آن مواجه نمی‌شویم[۳۹] و آنچه انجام شده در مقام معارضه با قرآن نبوده است [۴۰]، چنان که از سوی مسلمانان نیز ـ‌ به جز تأکید بر آیات تحدّی‌ ـ هیچ‌گونه بحث و استدلالی برای اثبات اعجاز قرآن گزارش نشده است[۴۱].
  • برای نخستین بار در اواخر قرن نخست هجری شاهد ظهور اصطلاح معجزه هستیم؛ در روایتی از امام سجاد(ع) واژه معجزه در معنای مصطلح آن به‌کار رفته است [۴۲]، چنان‌که همین اصطلاح در روایتی از امام رضا(ع) نیز دیده می‌شود که در آن به "اعجاز در نظم" اشاره شده است [۴۳]؛ اما ظاهراً مجادلات کلامی در باب اعجاز قرآن و ظهور اصطلاح معجزه به قرن دوم هجری و پس از واصل‌ بن‌ عطا شیخ معتزله باز می‌گردد. این نظریه از واصل نقل شده است که اعجاز قرآن ذاتی آن نیست، بلکه به این است که خدا اندیشه مردم را از معارضه با آن باز گردانده است[۴۴] این سخن بعدها مبنای نظریه نظّام معتزلی در قول به "صَرْفه" گردید که با وجود تفسیرهای متفاوت از صرفه تا مدتها در میان متکلمان به ویژه معتزلیان و دانشمندان شیعی، طرفدارانی داشت [۴۵][۴۶].
  • نظّام با رد اعجاز در نظم و تألیف قرآن و در کنار طرح نظریه صرفه که عامل اعجاز قرآن را در بیرون از متن قرآن معرفی می‌کند خبرهای غیبی موجود در قرآن را نیز جنبه‌ای از اعجاز قرآن معرفی کرده‌است [۴۷] آن‌گونه که ابوالحسن اشعری از نظّام نقل می‌کند ظاهر نظریه اعجاز در نظم قرآن کم و بیش در عصر نظّام مطرح بوده و نظّام از مخالفان آن بوده است[۴۸][۴۹].
  • سپس جاحظ به مخالفت با صرفه برخاست و با نگارش کتاب نظم‌القرآن، به دفاع از نظریه اعجاز در نظم قرآن پرداخت. نظم‌القرآن اکنون در دست نیست و تنها در برخی دیگر از آثار جاحظ [۵۰] و آثار دانشمندان پس از وی از آن یاد شده‌است[۵۱][۵۲].
  • در آغاز قرن چهارم، محمد‌ بن‌ زید واسطی در اثری به نام اعجاز القرآن که به دست ما نرسیده نظریه نظم قرآن جاحظ را پی گرفت؛ وی نخستین کسی بود که نام اعجاز القرآن را بر اثرش نهاد[۵۳]. در همین قرن ابوهاشم جبایی فصاحت را معیار اعجاز قرآن معرفی و آن را به روانی واژگان و نیکویی معنا تفسیر کرد. او این نظریه را در برابر نظریه نظم‌القرآن قرار داد و با نظریه نظم القرآن به شدت مخالفت کرد [۵۴]. ابوهاشم جبایی همچنین نبودِ ناسازگاری و اختلاف میان آیاتِ به تدریج نازل شده قرآن را، دلیل دیگری بر معجزه بودن آن به شمار آورد[۵۵]. بدین ترتیب این نظریه که برگرفته از آیه ۸۲ سوره نساء: ﴿﴿ أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلافًا كَثِيرًا [۵۶] است جنبه دیگری از اعجاز قرآن را پیش روی ما نهاد. در نیمه دوم قرن چهارم رمانی در رساله‌اش، النکت فی اعجازالقرآن به بیان وجوه مختلف اعجاز قرآن پرداخته و در کنار وجوه پیشگفته به "اعجاز در بلاغت" قرآن نیز توجه کرده و در ضمن بررسی‌۱۰ صناعت ادبی موجود در قرآن به تبیین ویژگیهای بلاغی آن پرداخته است [۵۷] خطّابی دانشمند معاصر رمانی نیز با تأکید بر اعجاز در بلاغت قرآن، تأثیرگذاری آیات را بر جان مخاطبان وجه دیگری از اعجاز قرآن شمرد [۵۸] که پس از وی عنوان "اعجاز تأثیری" به خود‌گرفت [۵۹][۶۰].
  • در آغاز قرن پنجم باقلانی معارف بلند قرآن کریم از پیامبری امّی را مورد توجه قرار داد و این جنبه را نیز به دیگر وجوه اعجاز قرآن افزود [۶۱]. سپس عبدالقاهر جرجانی با اینکه خود پیرو نظریه نظم قرآن بود؛ اما همه آنچه را بر فصاحت و بلاغت و نظم قرآن و به‌طور کلی به جنبه‌های ادبی ـ‌ هنری آن مرتبط می‌شد در دو کتاب دلائل الاعجاز و اسرارالبلاغه به بحث گذاشت و رسماً دو دانش معانی و بیان را پایه‌گذاری کرد[۶۲].
  • از آن پس بحث درباره اعجاز قرآن با وسعت بیشتری پی گرفته شد و مفسران به گردآوری وجوه گوناگون اعجاز قرآن و شرح و بسط آرای پیشینیان پرداختند و تقریباً تا قرن سیزدهم نظریه جدیدی در باب اعجاز قرآن دیده‌ نمی‌شود [۶۳]. سیوطی در معترک‌ الاقران در رویکردی اغراق‌آمیز همه وجوه اعجاز قرآن را که پیش از وی مورد بحث قرار گرفته بود گرد آورد و تا ۳۵ وجه رساند؛ اما بسیاری از این وجوه همچون حسن تألیف، وجود مجاز، تشبیه و استعاره، کنایه و تعریض، ایجاز و اطناب، صنایع بدیعی، اشتمال بر جمله‌های خبری و انشایی، قَسَمها و ضرب‌المثلها به تنهایی نمی‌تواند معیار اعجاز قرآن تلقی شود، بلکه باید مجموعه این آرایه‌های ادبی را تحت عنوان "اعجاز بیانی" مورد بحث قرار داد، افزون بر این، برخی از وجوهی را که سیوطی معرفی کرده ربطی به اعجاز قرآن ندارد [۶۴][۶۵].
  • مطالعات در باب اعجاز قرآن در زمان معاصر فارغ از منازعات کلامی و به‌طور گسترده‌تر مورد توجه قرار گرفته و یکی از مباحث زیربنایی و اصلی در حوزه علوم قرآنی قرار داده شده، با این تفاوت که قرآن‌پژوهان معاصر با بدیهی دانستن اصل اعجاز قرآن، به تحلیل و تبیین وجوه مختلف آن برآمده‌اند. در المنار از ۷ وجه از وجوه اعجاز قرآن یاد شده است [۶۶]. در میان وجوه یاد شده "اعجاز در تشریعیات" قرآن کریم نیز در کنار "اعجاز در معارف"، مورد توجه قرار گرفته است. در همین زمان بلاغی از مفسران شیعی نیز در کنار وجوه مختلف اعجاز، اعجاز در تشریعیات قرآن را نام برده؛ اما از سوی برخی فقیهان شیعی که جایگاهی برای اندیشه‌های فلسفی در تبیین معارف وحیانی و قرآن کریم معتقد نبودند، اعجاز در معارف قرآن به معنای عامش که شامل تشریعیات قرآن نیز باشد، یگانه وجه اعجاز قرآن معرفی شده و حتی برخلاف نظر مشهور که آیات تحدّی را به جنبه‌های لفظی و بیانی قرآن کریم ناظر می‌دانستند، این دسته آیات را ناظر به جنبه‌های علمی و معارفی قرآن معرفی کردند [۶۷][۶۸].
  • نیز رافعی در اعجاز القرآن و البلاغة النبویه با ارائه بحثی نسبتاً جامع، وجه دیگری از اعجاز را با عنوان "اعجاز در آهنگ و موسیقی" برخاسته از نظم الهی کلمات قرآن را مطرح کرد. گرچه اعجاز در نظم آهنگ می‌تواند زیرمجموعه اعجاز بیانی قرآن قرار گیرد[۶۹]. و کم و بیش در گذشته در ضمن مباحث نظم قرآن و اعجاز در فصاحت، اشاراتی مبهم به آن شده است؛ اما رافعی به‌طور روشن و گسترده، با تأکید بر موسیقی برآمده از نظم حاکم بر چینش الفاظ قرآن، در هنگام قرائت و تأثیر آن بر مخاطب، این وجه اعجاز قرآن را مطرح ساخت [۷۰][۷۱].
  • از سوی دیگر ابتدا رشید رضا [۷۲] و سپس طنطاوی در جواهرالقرآن در رویکردی بی‌سابقه به کشفیات علوم تجربی در زمینه‌های مختلف و تطبیق آنها بر قرآن کریم، زمینه طرح "اعجاز علمی" آن را فراهم آوردند که با اقبال نسبتاً گسترده‌ای از سوی دانشمندان اسلامی مواجه گردید و تألیفات فراوانی در این حوزه عرضه شد. در دهه‌های اخیر نظریه "نظم ریاضی" و "اعجاز عددی" نیز به دایره وجوه اعجاز قرآن افزوده شد. کاشف این نظریه، رشاد خلیفه پژوهشگر مصری با دکترای بیوشیمی بود که پس از سه سال کار مداوم با رایانه بر روی قرآن نظریه اعجاز عددی را عرضه کرد. وی نتیجه پژوهش خود را در دو کتاب معجزة القرآن الکریم و علیها تسعة عشر ارائه داد و نظم ریاضی موجود در قرآن را نشانه وحیانی بودن و عدم تحریف به زیادی یا نقصان قرآن دانست. شگفتی و فوق‌العادگی نظم ریاضی به‌کار رفته درباره تعداد و تکرار حروف و کلمات قرآن و نیز تکرار کلمات متناظر یا متضاد قابل انکار نیست؛ اما ادعاهای رشاد خلیفه نیز مبالغه‌آمیز و گاه خلاف واقع و تکلف‌آمیز می‌نماید، ازاین‌رو با اینکه پس از وی گروهی به بسط نظریه او روی آوردند، گروهی نیز به شدت به نقد آن پرداختند.
  • نکته قابل توجه در بحث اعجاز قرآن در همه ابعادش به شخصیت آورنده آن مربوط می‌شود. به گواهی تاریخ، پیامبر اسلام(ص) به عنوان آورنده قرآن امّی بود [۷۳] و قرآن کریم نیز بر آن تأکید کرده است:﴿﴿ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ [۷۴] وی تا پیش از پیامبری و نزول قرآن نه کتابی خوانده بوده و نه خط می‌نوشت:﴿﴿ وَمَا كُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ [۷۵] در محیطی دور از فرهنگ و شکوفایی علمی، با سپری کردن دوران یتیمی، فقر و گم‌گشتگی ﴿﴿ أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَى وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى وَوَجَدَكَ عَائِلا فَأَغْنَى [۷۶] قرآن را بر بشر عرضه کرد. این همه در کنار ویژگیهای قرآن کریم همراه با آیات تحدّی، اعجاز قرآن را تردیدناپذیر ساخت. در همین راستا برخی مفسران با ارجاع ضمیر ﴿﴿مِّثْلِهِ به ﴿﴿عَبْدِنَا در آیه ۲۳ سوره بقره:﴿﴿ وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ [۷۷] معتقدند قرآن به این وجه نیز تحدّی کرده است و بر اعجاز آن با توجه به ویژگیهای آورنده‌اش تأکید کرده‌اند [۷۸][۷۹].
  • از اعجاز، علاوه بر علم کلام در علوم القرآن و کتاب‌های تفسیر قرآن نیز بحث می‌شود و در علم کلام هم در نبوت عامه و هم در نبوت خاصه مطرح گردیده است. در نبوت خاصه درباره معجزات پیامبر اسلام(ص) بحث می‌شود که مهم‌ترین آنها قرآن کریم است. درباره اعجاز قرآن علاوه بر بحث‌هایی که در کتاب‌های کلامی‌ و تفسیری شده کتاب‌های جداگانه‌ای نیز تألیف گردیده است[۸۰].
  • اولین کسی که درباره اعجاز قرآن دست به تألیف زده، ابو عبیده معمر بن مثنی بوده، با این حال قدیمی‌ترین اثری که در این زمینه به دست ما رسیده، رساله بیان اعجاز القرآن نوشته، ابو سلیمان محمد بن محمد بن ابراهیم بُستی می‌باشد [۸۱]. از آن زمان تاکنون دانشمندان بزرگی از همه فرقه‌ها چه در کتاب‌های کلامی‌ و تفسیری و چه به صورت مستقل، مطالب ارزشمندی درباره اعجاز قرآن نوشته‌اند که کتاب‌های الموضح عن جهة اعجاز القرآن از سید مرتضی، دلائل الاعجاز از عبدالقاهر جرجانی، الطراز فی أسرار البلاغة وحقائق الاعجاز از یحیی بن حمزه علوی زیدی و در دوره معاصرالمعجزة الخالدة تألیف هبة اللّه شهرستانی، اعجاز القرآن، نوشته مصطفی صادق الرافعی از زمره آنها می‌باشند[۸۲].
  • اگر چه معجزه بودن قرآن کریم مورد اجماع تمامی‌ مذاهب اسلامی‌است، ولی در ابعاد معجزه بودن آن وجوه متفاوتی بیان شده که می‌توان آنها را در هشت وجه خلاصه کرد[۸۳]:
  • وجه اوّل: اعجاز عام در تمامی‌ ابعاد عده‌ای معتقدند که تمامی‌ سوره‌های قرآن حتی کوچک‌ترین سوره‌اش در تمامی‌ وجوه و ابعاد معجزه است و برای اثبات آن چنین استدلال می‌کنند که: اگر تحدی‌های قرآن عام نبوده و تنها در خصوص بلاغت و فصاحت یا عظمت اسلوب آن بود، باید فقط عرب‌های خالص دوره جاهلیت مخاطب آن بودند در حالی که انس و جن طرف مقابل تحدی هستند[۸۴] و این که خداوند نفرموده کتابو فصیح همانند قرآن بیاورید و یا کتابو مشتمل بر چنین معارفی بیاورید، می‌فهماند که قرآن از هر جهت که ممکن باشد، برتر است نه از یک یا دو جهت [۸۵][۸۶].
  • وجه دوم: اعجاز بیانی اعجاز بیانی قرآن از معروف‌ترین وجوه اعجاز قرآن و مورد قبول اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان اسلامی‌است. هر چند از آن جهت که ارکان و بخش‌های عمده این وجه در سه بعد فصاحت الفاظ، بلاغت معانی و نظم و اسلوب مضامین تبیین می‌شود، اقوال نیز متعدد می‌باشد: برخی تحدی قرآن را فقط در بعد فصاحت و بلاغت خلاصه می‌کنند [۸۷] بعضی معتقدند تحدی قرآن منحصر در فصاحت بیش از حد و نظم مخصوص و سبک و اسلوب بدیع آن است [۸۸] و برخی نیز می‌گویند: وجوه اعجاز قرآن سه چیز است: فصاحت در الفاظ، بلاغت در معانی، زیبایی در نظم [۸۹] عده‌ای نیز وجه اعجاز قرآن را فقط نظم و هماهنگی الفاظ و آیات و سبک و اسلوب جدید آن می‌دانند [۹۰] به هر صورت اعجاز بیانی قرآن سه رکن دارد بدین شرح[۹۱]:
  • الف) اعجاز قرآن در فصاحت: در علم معانی کلمه‌ای فصیح است که روان و مستعمل بوده و از حسن و زیبایی برخوردار باشد و کلام فصیح عبارتی است که واژگان آن علاوه بر فصاحت هماهنگی و تناسب کامل با یکدیگر داشته و از هرگونه پیچیدگی مصون باشد [۹۲] این معنا از فصاحت به اعتراف تمامی‌ علمای ادب و فصحای عرب در آیات قرآنی مشهود است[۹۳].
  • ب) اعجاز قرآن در بلاغت: دانشمندان علم معانی معتقدند؛ کلام بلیغ سخنی است که افزون بر فصاحت، تناسب کاملی با مقتضای حال داشته باشد[۹۴] یکی از شرایط بلاغت کلام آن است که کلام شامل معانی بلند و عمیق باشد [۹۵]. قرآن کریم به اعتراف تمامی‌ بُلغای سرشناس عرب از نظر رسایی و گویایی و دقت تعابیر در فهماندن مقصود و بلاغت در حدّ اعلی قرار گرفته است و از دسترس بشر عادی به دور است [۹۶][۹۷].
  • ج) اسلوب نو و سبکی بدیع: انواع متداول کلام در میان فصحای عرب عبارت بود از: شعر، سجع و نثر هر یک از این سه شیوه محاسن و معایب خاص خود را دارند، اما قرآن سبک و شیوه جدیدی ارائه می‌کند که ظرافت شعر، آزادی مطلق نثر و حسن و لطافت سجع را داراست، بی آن که در تنگنای قافیه و وزن دچار گردد یا پراکنده‌گویی کرده تکلف به خود راه دهد. همین امر موجب حیرت ادبای عرب گردیده است و بسیاری از علما این سبک قرآن را از برجسته ترین ابعاد اعجاز ادبی و بیانی قرآن دانسته‌اند [۹۸][۹۹].
  • وجه سوم: هماهنگی و عدم تناقض قرآن با آن که در مدت بیست و سه سال و به تدریج بر پیامبر اسلام(ص) نازل شده و از جامعیت برخوردار بوده و در مورد مطالب گوناگون سخن گفته، کمترین نشانه‌ای از تناقض و اختلاف در نظم و هماهنگی آن مشاهده نمی‌شود و این دلالت بر اعجاز قرآن دارد، زیرا اگر از سوی غیر خدا بود در آن ناهماهنگی پیدا می‌شد[۱۰۰] و حال که چنین اختلافی نیست پس از سوی خدا نازل شده است. دلیل این مطلب آن است که اوّلاً: انسان همانند سایر موجودات این عالم در معرض تغییر و تکامل تدریجی است. ثانیاً: هیچ انسانی یافت نمی‌شود که جامع تمام علوم گردد، ثالثاً: انسان تحت تأثیر شرایط گوناگون محیط زندگی خویش قرار می‌گیرد. با توجه به این مقدمات حال اگر انسانی که در خلال بیست و سه سال از عمر پر تلاطم خود و شرایط متنوع، گفته‌هایش هم از لحاظ اسلوب و نظم و هم از نظر معارف و محتوا جامع، یکسان و هماهنگ باشد می‌توان نتیجه گرفت که چنین کلامی، کلام الهی بوده و معجزه است [۱۰۱][۱۰۲].
  • برخی اشکال کرده‌اند که وجود ناسخ و منسوخ در میان آیات قرآن بهترین دلیل بر وجود تناقض در قرآن است. پاسخ این است که وجود ناسخ و منسوخ طبق اصول محاوره تناقض به شمار نمی‌آید [۱۰۳] هم چنان که وجود خاص و عام و مطلق و مقید در یک کلام و متن تناقض نیست[۱۰۴].
  • وجه چهارم: اخبار غیبی: غیب در مقابل شهادت قرار دارد و مقصود از آن بخشی از حقایق عالم هستی است که از حوزه ادراک متعارف بشری خارج است. قرآن کریم از حقایق غیبی فراوانی خبر داده است و علاوه بر تبیین برخی مطالب غیبی پیرامون خداوند متعال و صفات جمال و جلال او، فرشتگان و اجنه، برزخ و عالم آخرت و بهشت و جهنم و... از حوادثی اعم از گذشته، حال و آینده خبر داده است [۱۰۵] به طور کلی اخبار غیبی که در قرآن آمده سه گونه است[۱۰۶]:
  • الف) وقایعی که در گذشته رخ داده‌اند مانند سرگذشت انبیا و امت‌های گذشته از قبیل طوفان نوح[۱۰۷]؛ ماجرای حضرت مریم(س) و حضرت عیسی(ع)[۱۰۸] و....[۱۰۹].

ب) خبر از حاضر: یعنی خبر دادن از حوادث و وقایعی که در زمان پیامبر(ص) در شرف واقع شدن بوده‌اند، مانند خبرهای غیبی قرآن از دسیسه‌های منافقان و دشمنان اسلام[۱۱۰][۱۱۱]. ج) خبر از حوادث آینده: یعنی خبر دادن از حوادثی که پس از نزول آیات در زمان آینده رخ می‌دادند که می‌توان به مواردی چون خبر پیروزی روم بر فارس [۱۱۲] خبر بازگشت پیروزمندانه پیامبر(ص) به مکه[۱۱۳] وعده الهی درباره حفظ و صیانت قرآن از تحریف[۱۱۴] و دیگر موارد، اشاره کرد. همه این اخبار به ویژه خبر از حوادث آینده نشان از الهی بودن قرآن دارد[۱۱۵].

  • وجه پنجم: اعجاز علمی: یکی دیگر از ابعاد اعجاز قرآن، طرح آن دسته از مسائل علمی‌است که در عصر نزول، هیج یک از تمدن های بشری از آن آگاهی نداشتند. در اشارات علمی‌قرآن، پرده از مسائل و اسراری برداشته که تنها پس از گذشت قرن ها و در سایه علوم تجربی، مورد تصدیق دانشمندان قرار گرفته است به گونه ای که نه قابل انکار است، نه معلول تصادف و نه نتیجه اطلاعات زمان نزول قرآن و این خود بهترین دلیل بر الهی و معجزه بودن قرآن است [۱۱۶] به عنوان مثال به مواردی از قبیل: اصل جاذبه عمومی‌[۱۱۷] کروی بودن زمین [۱۱۸] منشأ پیدایش جنین زوجیت در گیاهان و همه موجودات[۱۱۹]، می‌توان اشاره کرد[۱۲۰].
  • وجه ششم: اعجاز تشریعی: قرآن کریم از لحاظ تشریع و قانون‌گذاری بی‌نظیر است و با پیشرفت زمان، باز جواب گوی نیازهای بشری می‌باشد. تمام قوانین متکی بر مقتضیات فطرت بوده و تضادی با سنن خلقت آدمی‌ ندارد [۱۲۱] این کتاب ملاک وضع قوانین خود را مصالح و مفاسد واقعی قرار داده است و در حالی که به خواسته‌های معنوی آدمی‌ احترام می‌گذارد و او را تشویق به رعایت مسائل عبادی و اخلاقی می‌کند به خواسته‌های دنیوی او نیز توجه داشته و برنامه ارائه می‌دهد. از این رو اسلام دین متعادل و وسطی است[۱۲۲] و در هیچ موردی افراط و تفریط را برنمی‌تابد [۱۲۳] حاصل آن که هر انسان منصفی با دیدن احکامی‌با این امتیازها که در آن زمان و جامعه جهالت زده عصر بعثت، آورده شده حکم به این بعد از اعجاز قرآن می‌کند و وضع مقررات آن را خارج از حیطه توانایی انسانی درس نخوانده می‌داند[۱۲۴].
  • وجه هفتم: اعجاز معنوی: قرآن کریم علاوه بر زیبایی‌های ادبی و نگارشی، دارای معانی و معارف بسیار وسیع و عمیق است [۱۲۵] این گستردگی باعث شد که امیرالمؤمنین علی(ع) در نهج البلاغه از قرآن به دریای ژرفی تعبیر کند که هیچ گاه از آب تهی نمی‌شود، گرچه همه عالمان از آب آن بهره ببرند [۱۲۶] نمونه‌هایی از اعجاز قرآن در زمینه معارف الهی را می‌توان در موارد ذیل خلاصه کرد[۱۲۷]:
  • توحید: قرآن در ارائه راه‌های خداشناسی همه راه‌های آفاقی و انفسی را به روی مخاطبان باز می‌گذارد[۱۲۸] و نشان می‌دهد که علم، قدرت، اراده و تصرف خداوند در هستی در تمام موجودات هیچ منافاتی با نظم علّی و معلولی و اراده و اختیار انسان ندارد[۱۲۹].
  • انسان‌شناسی: توجه به ساحت‌های گوناگون جسم و روح و عقل انسان، توجه به مبدأ و منتهی و مسیر و برنامه‌های مراحل سیر انسان و این که از کجا آمده، به کجا می‌رود و در کجاست مورد توجه قرآن است مراحل پیدایش انسان در قرآن توصیف گشته[۱۳۰] و به عنوان خلیفه خدا در زمین معرفی می‌شود[۱۳۱] این انسان بر سرشت الهی خلق شده و دارای دو وجهه ملکی و ملکوتی است[۱۳۲][۱۳۳].
  • نبوت: در نگرش قرآن انبیای الهی معصوم و برگزیده هستند[۱۳۴] و برای هدایت انسان‌ها و سعادت آنها فرستاده شده‌اند[۱۳۵][۱۳۶].
  • معاد: تصویر حیات ابدی و معادشناسی در قرآن یک برجستگی ویژه‌ای دارد و قریب یک سوم آیات قرآن به این موضوع اختصاص یافته و در پرتو بقای روح انسان، صحنه‌های حیات برزخی و رستاخیز نهایی به شکل اعجاب‌انگیز مطرح شده است [۱۳۷][۱۳۸].
  • وجه هشتم: امی‌ بودن آورنده قرآن: پیامبر اکرم(ص) فردی امّی "درس ناخوانده" بود که در تمام عمر در برابر هیچ آموزگاری زانو نزد و هیچ قلمی به دست نگرفت و خطی ننوشت، سال‌های متمادی در بین مردم زندگی کرد در حالی که احدی از معاصرینش یک بیت شعر از او نشنیدند. چنین شخصیتی ناگهان در سن چهل سالگی کتابوآورد که هم الفاظش و هم معانی‌اش شگفت‌آور است و تمامی‌ ادباء، شعرا و علما از هماوردی آن درماندند [۱۳۹] این همه نشان از الهی و معجزه بودن قرآن کریم دارد[۱۴۰].

نظریه صرفه

  • در مقابل اندیشه اعجاز ادبی قرآن، برخی متکلمین رأی دیگری ارائه کردند که به نظریه صرفه معروف است. این نظریه برای نخستین بار در قرن سوم توسط ابو اسحاق نظّام، پیشوای معتزلیان و عیسی بن صبیح مزدار ملقب به راهب معتزله مطرح شد. پس از آنها گروهی دیگر از متکلمان اهل سنت و امامیه آن را پذیرفتند [۱۴۱] قائلین به نظریه صرفه معتقدند که هر چند قرآن در جایگاه بسیار بلندی از فصاحت و بلاغت قرار دارد، اما آوردن کلامی‌ همانند قرآن امکان دارد و خارج از حیطه قدرت انسان نیست و بعضی از انسان‌ها توانایی معارضه با قرآن را دارند ولی خداوند با قدرت خویش از این کار جلوگیری می‌کند و نمی‌گذارد کسی در انجام این کار کامیاب شود چنان که خداوند فرموده است: کسانی که ناروا راه خودخواهی و استکبار را در پهنای زمین برگزیدند از هرگونه گزند و آسیب رسانی به آیات خویش باز می‌داریم[۱۴۲] با این همه در تبیین نظریه صرفه سه تفسیر مختلف ارائه شده است[۱۴۳][۱۴۴]:
  • ۱. خداوند انگیزه کسانی که در صدد معارضه با قرآن برمی‌آیند را از بین می‌برد و همت انجام این کار را از آنها باز می‌ستاند[۱۴۵][۱۴۶].
  • ۲. خداوند پس از بعثت پیامبر(ص) مردم را از علومی‌ که برای معارضه با قرآن لازم بود، محروم ساخته است و این امر به دو صورت تحقق یافته است[۱۴۷]:
  • الف) محو ساختن علوم موجود بشری که برای مبارزه با قرآن به کار می‌آید[۱۴۸].
  • ب) حاصل نشدن علوم لازم برای مبارزه با قرآن در نزد بشر [۱۴۹][۱۵۰].
  • ۳. خداوند کسانی که انگیزه و دانش لازم را برای معارضه با قرآن دارند به قهر و جبر از این کار باز می‌دارد [۱۵۱][۱۵۲].

نقد نظریه صرفه

  • بر نظریه صرفه نقدهای فراوانی وارد شده است که به چند مورد اشاره می‌شود[۱۵۳]:
  1. نظریه صرفه با آیات تحدّی[۱۵۴] منافات دارد، زیرا ظهور این آیات آن است که خود قرآن با تمام ویژگی های منحصر به فردش ذاتاً معجزه است[۱۵۵].
  2. بر اساس نظریه صرفه، بزرگان فصاحت و بلاغت عرب، ذاتاً توانایی آوردن مثل قرآن را داشتند، ولی خداوند پس از بعثت پیامبر اکرم(ص) و نزول قرآن به طریق خارق العاده از این کار جلوگیری کرده است، بنابراین باید قبل از نزول قرآن صرفی نبوده و لازم می‌آید که میان عرب جاهلی سخنانی که به لحاظ فصاحت و بلاغت همانند قرآن باشند، یافت شود در حالی که هیچ یک از آثار به جای مانده از ادبیات دوران جاهلیت همتای قرآن نیست. همین امر نشان می‌دهد که اعجاز قرآن صرفه نیست بلکه به کمالات ذاتی آن است که در تک تک آیاتش، وجود دارد[۱۵۶][۱۵۷].

دلایل اثبات اعجاز بیانی قرآن

  • دلیل اوّل: بهترین شاهد اعجاز بیانی قرآن، عدم توانایی مخالفان از آوردن مثل برای قرآن آن هم بعد از تحدی از سوی خداوند متعال، می‌باشد. قرآن کریم همواره از مدعیان و کسانی که در معجزه بودن قرآن شک دارند خواسته که مانند و شبیه آن را بیاورند[۱۵۸] اگر نتوانستند ده سوره مانند آن بیاورند[۱۵۹] و باز اگر نتوانستند حداقل یک سوره شبیه آن بیاورند [۱۶۰] با این همه شواهد تاریخی نشان می‌دهد که هیچ کس تاکنون نتوانسته به این مبارزه طلبی قرآن جواب مثبت دهد. البته افرادی با انگیزه‌های گوناگون دست به معادل‌سازی با قرآن زده‌اند که تنها موجب سرشکستگی آنها شده است [۱۶۱][۱۶۲].
  • دلیل دوم: دلیل دیگر بر اعجاز ادبی قرآن اعتراف شعرا و فصحای بزرگ عرب اعم از مخالف و موافق است به عنوان مثال لبید بن مغیره مخزومی‌ که در میان مشرکان به امیر سخن معروف بود بعد از شنیدن آیات قرآن گفت: به خدا قسم این سخنان نه شعر و سحر است ونه هذیان گویی دیوانگان بلکه این گفته‌ها از کلام الهی است[۱۶۳] هم چنین در این مورد می‌توان به اعترافات عتبة بن ربیعه از بزرگان قریش [۱۶۴] و نصر بن حارث کلده از سران عرب [۱۶۵] و دیگر بزرگان عرب و هم چنین دانشمندان غیر عرب که با زبان عربی آشنایی دارند، اشاره کرد [۱۶۶][۱۶۷].
  • دلیل سوم: دلیل دیگر عدم جای گزینی کلمات و واژه‌های قرآنی است. انتخاب کلمات به کار رفته در جمله‌های قرآن، کاملاً حساب شده است به گونه‌ای که نمی‌توان کلمه‌ای را جا به جا کرد یا واژه‌ای را جای گزین واژه‌ای نمود که تمام ویژگی‌های واژه اصلی را ایفا کند [۱۶۸][۱۶۹].
  • برخی اشکال کرده‌اند: درک معجزه بودن قرآن به دلیل فصاحت و بلاغت مختص گروه خاصی مانند ادبای عرب می‌باشد در حالی که از شرایط اثبات اعجاز این است که جمیع افراد بشر آن را درک و از آوردن آن عاجز باشند. در جواب گفته شده برای اثبات معجزه بودن چیزی، درک همه افراد در تمام زمان ها و مکان ها شرط نیست و الاّ هیچ معجزه ای از انبیای گذشته ثابت نمی‌شد؛ علاوه بر آن، اذعان به فصاحت و بلاغت و نظم و اسلوب جدید قرآن هم به نقل متواتر و هم به نص قطعی از طرف ادیبان و سخن دانان مشهور عرب حتی معاندین، ثابت شده است و همین اذعان ها معجزه بودن قرآن را ثابت می‌کند و دیگران نیز از دو راه می‌توانند به معجزه ادبی بودن قرآن پی ببرند: اوّل این که با تلاش و کسب علم معانی و بیان لغت عرب، راه شناخت کلام فصیح و بلیغ را به دست آورند یا راه دوم را در پیش گرفته به متخصص رجوع کرده و به اذعان آنان درباره معجزه ادبی بودن قرآن اعتماد کنند[۱۷۰][۱۷۱].
  • برخی دیگر گفته‌اند: هر کس که به لغت عرب آگاهی داشته باشد، می‌تواند کلماتی هم چون کلمات قرآن بیاورد با میسر شدن این امر، آوردن مثل قرآن نیز ممکن خواهد بود و وقتی بتوان سوره کوچکی هم چون کوثر آورد، معجزه بودن قرآن از لحاظ فصاحت و بلاغت از بین می‌رود[۱۷۲].
  • پاسخ این است که هیچ ملازمه ای بین امکان بیان یک واژه و آوردن یک سوره وجود ندارد، هم چنان که بیان یک واژه مستلزم این نیست که شخص توانایی سرودن شعر را دارد این مطلب شبیه آن است که گفته شود چون شخصی توانایی کار گذاشتن یک آجر را دارد، می‌تواند ساختمانی بلند و مستحکم بسازد [۱۷۳] در ضمن اگر چنین امکانی بود تا حال سوره‌ای و لو شبیه سوره کوثر، آورده می‌شد[۱۷۴].
  • برخی اشکال کرده‌اند که احتمالاً عرب‌های عصر پیامبر(ص) با قرآن معارضه کرده و مثل آن را آورده‌اند، اما در طول زمان از بین رفته و به دست ما نرسیده است. پاسخ این است اگر چنین اتفاقی افتاده بود مخالفین اسلام و قرآن آن را مطرح و نقل می‌کردند کسانی که جنگ‌های بزرگ علیه اسلام به راه انداختند، توانایی حفظ و معرفی چنین آثاری را نیز دارا بودند، پس نبود چنین اثری نشان می‌دهد که کسی توانایی معارضه با قرآن را نداشته است[۱۷۵][۱۷۶].

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  2. مفردات، ص‌۵۴۷؛ لسان العرب، ج‌۹، ص‌۵۸، «عجز».
  3. و شما به ستوه آورنده‌ی خداوند نیستید؛ سوره انعام، آیه:۱۳۴.
  4. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۳، ص: ۵۵۸
  5. لسان العرب، ج۹، ص ۵۸.
  6. قواعد المرام، ص ۱۲۷و شرح المواقف، ج۸، ص ۲۲۳.
  7. رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص ۲۸۳؛ المنقذ من التقلید، ج۱، ص ۳۸۴، ارشاد الطالبین، ص ۳۰۶، البیان فی تفسیر القرآن، ص ۳۳ و ایضاح المراد، ص ۳۸۸.
  8. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  9. المحصل، ص۴۸۹؛ کشف‌الفوائد، ص۲۷۱؛ المواقف، ص‌۳۳۹.
  10. و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، این شتر خداوند است که برای شما نشانه‌ای است؛ او را رها کنید تا بر زمین خداوند بچرد و به او آسیبی نرسانید که عذابی دردناک شما را فرو گیر؛ سوره اعراف، آیه:۷۳.
  11. دست در گریبان خویش فرو بر (و برآور) تا سپید بی‌آسیب بیرون آید و (در پرهیز) از بیم، بازویت را به خویش بفشر که این دو (معجزه) ، دو برهان از پروردگار تو برای فرعون و سرکردگان اوست، بی‌گمان آنان قومی نافرمانند؛ سوره قصص، آیه:۳۲.
  12. پیامبرانشان به آنها گفتند: ما جز بشری مانند شما نیستیم امّا خداوند بر هر کس از بندگانش که بخواهد منّت می‌گذارد (و به او رسالت می‌بخشد) و ما را نشاید که جز به اذن خداوند برهانی برای شما بیاوریم و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند؛ سوره ابراهیم، آیه:۱۱.
  13. بی‌گمان بینش‌هایی از (سوی) پروردگارتان به شما رسیده است پس هر کس بینا شد به سود خود اوست و آنکه کور (دل) گشت به زیان وی است و من بر شما نگهبان نیستم؛ سوره انعام، آیه:۱۰۴.
  14. موسی گفت: حتّی اگر چیزی روشنگر برایت آورده باشم؟ ؛ سوره شعراء، آیه:۳۰.
  15. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۳، ص: ۵۵۸
  16. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۳، ص: ۵۵۸
  17. المغنی، ص‌۴۰۷.
  18. مقدمة جامع التفاسیر، ص‌۱۰۲‌ـ‌۱۰۳؛ الاتقان، ج‌۱، ص‌۲۵۲؛ التمهید، ج‌۴، ص‌۱۸.
  19. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۳، ص: ۵۵۸
  20. مقدمه ابن‌خلدون، ص۹۵؛ التمهید، ج۴، ص۱۹ـ۲۰.
  21. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۳، ص: ۵۵۸
  22. تفسیر قرطبی، ج‌۱، ص‌۵۰‌ـ‌۵۱.
  23. ر.ک: اعجاز‌القرآن، نصار، ص‌۲۸۶‌ـ‌۲۹۶؛ قرآن‌شناسی، ج‌۱، ص‌۱۳۶‌ـ‌۱۴۱.
  24. و اگر در آنچه بر بنده خود فرو فرستاده‌ایم تردیدی دارید، چنانچه راست می‌گویید سوره‌ای همگون آن بیاورید و (در این کار) گواهان خود را (نیز) در برابر خداوند، فرا خوانید ؛ سوره بقره، آیه:۲۳.
  25. یا می‌گویند که آن (قرآن) را بربافته است (و از خداوند نیست)! بگو اگر راست می‌گویید ده سوره‌ای بربافته مانند آن بیاورید و هر که را هم می‌توانید به جای خداوند، (به یاوری) فرا خوانید؛ سوره هود، آیه:۱۳.
  26. بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمی‌توانند آورد؛ سوره اسراء، آیه: ۸۸.
  27. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۳، ص: ۵۵۹
  28. و اگر چنین نکردید- که هرگز نمی‌توانید کرد- پس، از آتشی پروا کنید که هیزم آن آدمیان و سنگ‌هاست؛ برای کافران آماده شده است؛ سوره بقره، آیه:۲۴.
  29. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۳، ص: ۵۵۹
  30. و اگر می‌خواستیم مانند آن می‌گفتیم؛ این (آیات) جز افسانه‌های پیشینیان نیست؛ سوره انفال، آیه:۳۱.
  31. گفتاری مانند آن بیاورند؛ سوره طور، آیه:۳۴.
  32. بگو اگر راست می‌گویید ده سوره‌ای بربافته مانند آن بیاورید؛ سوره هود، آیه:۱۳.
  33. چنانچه راست می‌گویید سوره‌ای همگون آن بیاورید؛ سوره بقره، آیه:۲۳.
  34. مناهل العرفان، ج‌۲، ص‌۲۱۴؛ اعجاز القرآن، نصار، ص‌۹۴‌ـ‌۱۰۶؛ قرآن‌شناسی، ج‌۱، ص‌۱۲۹‌ـ‌۱۳۰.
  35. الاتقان، ج‌۲، ص‌۲۶۴‌ـ‌۲۶۵.
  36. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۳، ص: ۵۵۹
  37. التمهید، ج‌۴، ص‌۱۶.
  38. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۳، ص: ۵۶۰
  39. المغنی، ص‌۲۷۳.
  40. ر.ک: التمهید، ج‌۴، ص‌۲۱۸‌ـ‌۲۸۱؛ اعجاز القرآن، نصار، ص‌۱۱۲‌ـ‌۱۶۵.
  41. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۳، ص: ۵۶۰
  42. بحارالانوار، ج۱۱، ص۷۱؛ ج۲۱، ص۲۳۸‌ـ‌۲۳۹.
  43. عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج‌۲، ص‌۲۸۶؛ بحارالانوار، ج‌۱۷، ص‌۲۱۱.
  44. مباحث فی اعجاز القرآن، ص‌۴۰.
  45. التمهید، ج‌۴، ص‌۱۳۸‌ـ‌۱۹۰.
  46. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۳، ص: ۵۶۰
  47. مقالات الاسلامیین، ج‌۱، ص‌۳۲۱.
  48. مقالات الاسلامیین، ج‌۱، ص‌۳۲۱.
  49. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۳، ص: ۵۶۰
  50. مباحث فی اعجاز القرآن، ص‌۴۱.
  51. اعجازالقرآن، رافعی، ص‌۲۷؛ الکشاف، ج‌۱، ص‌۲.
  52. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۳، ص: ۵۶۱
  53. الفهرست، ص‌۳۰۳.
  54. المغنی، ص‌۱۹۷.
  55. المغنی، ص‌۳۲۸.
  56. آیا به قرآن نیک نمی‌اندیشند که اگر از سوی (کسی) جز خداوند می‌بود در آن اختلاف بسیار می‌یافتند؛ سوره نساء، آیه:۸۲.
  57. ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص‌۷۶.
  58. بیان اعجاز القرآن، ص‌۶۶‌ـ‌۶۷.
  59. بیان اعجاز القرآن، ص‌۷۰‌ـ‌۷۲؛ مناهل العرفان، ج‌۲، ص‌۲۸۴ به‌ بعد.
  60. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۳، ص: ۵۶۱
  61. اعجاز القرآن، رافعی، ص‌۳۳.
  62. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۳، ص: ۵۶۱
  63. تفسیر ماوردی، ج‌۱، ص‌۳۰‌ـ‌۳۳؛ التسهیل، ج‌۱، ص۱۴؛ البرهان فی علوم‌القرآن، ج۱، ص۲۲۶‌ـ‌۲۳۹.
  64. معترک الاقران، ج‌۱، ص‌۱۲، ۲۲‌ـ‌۲۳، ۴۳، ۵۸، ۶۶، ۷۳، ۸۳، ۱۰۳، ۱۶۳، ۳۵۷، ۳۶۶، ۳۸۵.
  65. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۳، ص: ۵۶۲
  66. تفسیر المنار، ج‌۱، ص‌۱۹۸‌ـ‌۲۱۰.
  67. ابواب‌الهدی، ص۳؛ بیان‌الفرقان، ج۲، ص۱۹۶ـ۱۹۷، ۱۹۹، ۲۰۶.
  68. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۳، ص: ۵۶۲
  69. علوم قرآنی، ص‌۳۷۴‌ـ‌۳۸۰.
  70. اعجاز القرآن والبلاغة النبویه، ص‌۲۲۰‌ـ‌۲۳۵.
  71. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۳، ص: ۵۶۳
  72. تفسیر المنار، ج‌۱، ص‌۲۱۰‌ـ‌۲۱۳.
  73. السیر والمغازی، ص‌۱۲۱؛ السیرة النبویه، ج‌۱، ص‌۲۸۵.
  74. همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند؛ سوره اعراف، آیه:۱۵۷.
  75. و تو پیش از آن (قرآن) نه کتابی می‌خواندی و نه به دست خویش آن را می‌نوشتی که آنگاه، تباه‌اندیشان، بدگمان می‌شدند؛ سوره عنکبوت، آیه:۴۸.
  76. آیا یتیمت نیافت و در پناه گرفت؟و تو را گم‌گشته یافت و راه نمود.و تو را نیازمند یافت و بی‌نیاز کرد؛ سوره ضحی، آیه: ۶ - ۸.
  77. و اگر در آنچه بر بنده خود فرو فرستاده‌ایم تردیدی دارید، چنانچه راست می‌گویید سوره‌ای همگون آن بیاورید و (در این کار) گواهان خود را (نیز) در برابر خداوند، فرا خوانید ؛ سوره بقره، آیه:۲۳.
  78. جامع‌البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۲۴۰؛ التفسیرالکبیر، ج‌۱، ص‌۱۱۸.
  79. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۳، ص: ۵۶۴
  80. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  81. علوم قرآنی، ص ۳۴۳.
  82. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  83. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  84. سوره اسراء، آیه:۸۸.
  85. المیزان، ج۱، ص ۶۱ و ۵۹.
  86. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  87. کشف المراد، ص ۳۵۷، تلخیص المحصل، ص ۳۵۱.
  88. الاقتصاد، ص ۱۷۲ و ۱۷۳ و تفسیر المحرّر الوجیز، ج۱، ص ۳۸ و ۳۹.
  89. دلائل الاعجاز، ص ۴۹ و ۵۰، الطراز، ج۲، ص ۴۱۱ ۴۰۹.
  90. مقدمه جامع التفاسیر، ص ۱۰۹ ۱۰۴ و تمهید الأوائل و تلخیص الدلائل، ص ۱۷۷.
  91. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  92. شرح المختصر، ص ۱۳و ۲۶.
  93. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  94. شرح المختصر، ص ۲۷.
  95. قرآن در قرآن، ص ۱۳۴ و ۱۳۵.
  96. الالهیات، ج۳، ص ۲۷۶ و ۳۰۶، التمهید فی القرآن، ج۵، ص ۹۱۳۰، الطراز فی اسرار البلاغة وحقائق الاعجاز، ج۳.
  97. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  98. علوم قرآنی ص ۳۵۷ و ۳۵۸. مقدمه جامع التفاسیر، ص ۱۰۶ و ۱۰۸، وحی و نبوت، ص ۸۱.
  99. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  100. سوره نساء، آیه:۸۲.
  101. المیزان، ج۱، ص ۶۶، آلاء الرحمان، ص ۴۲ ۴۳ و قرآن در قرآن، ص ۱۳۸ و۱۴۱.
  102. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  103. قرآن شناسی، ص ۱۴۶ و ۱۴۷.
  104. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  105. الاقتصاد، ص ۱۷۲، شرح المقاصد، ج۵، ص ۳۶ و ارشاد الطالبین، ص ۳۰۸.
  106. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  107. سوره نوح، آیات: ۵ ـ ۱۲؛ سوره هود، آیات:۲۵ـ ۴۹.
  108. سوره آل عمران، آیات:۳۵ـ ۶۲؛ سوره نساء، آیه:۱۷۷؛ سوره مريم، آیات:۱۶ـ ۳۵.
  109. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  110. سوره توبه، آیه:۱۰۷ - ۱۱۰ و سوره مجادله، آیه:۸.
  111. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  112. سوره روم، آیه:۱۴.
  113. سوره فتح، آیه:۲۷ و سوره قصص، آیه:۸۵.
  114. سوره فجر، آیه:۹.
  115. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  116. الالهیات، ج۳، ص ۴۱۸و ۴۱۹،و التمهید، ج۶، ص ۶ ۷.
  117. سوره رعد، آیه:۲.
  118. سوره اعراف، آیه:۱۳۷.
  119. سوره لقمان، آیه:۷، سوره یس، آیه:۳۶؛ الالهیات، ج۳، ص ۴۱۸- ۴۳۳؛ البیان، ص ۷۰ -۷۶.
  120. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  121. الالهیات، ج۳، ص ۳۹۸ ۴۰۶ و وحی و نبوت، ص ۳۳۵.
  122. سوره بقره، آیه:۱۴۳.
  123. الالهیات، ج۳، ص ۳۹۸- ۴۱۲.
  124. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  125. بیان السعاده، ج۱، ص ۳۹- ۴۵؛ المیزان ج۱، ص ۲۳۳- ۲۳۴.
  126. نهج البلاغه صبحی صالح، خ۱۹۸.
  127. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  128. سوره فصلت:۵۳.
  129. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  130. سوره مؤمنون، آیه:۱۴.
  131. سوره بقره، آیه:۳۰.
  132. سوره انسان، آیه:۳.
  133. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  134. سوره آل عمران، آیه:۳۳، سوره انعام ، آیه:۸۴ و ۸۷.
  135. سوره حدید، آیه:۲۵.
  136. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  137. البیان فی تفسییر القرآن، ص ۵۰ و ۵۵، ایضاح المراد فی شرح کشف المراد، ص ۴۷۵و ۴۷۶.
  138. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  139. المیزان، ج۱، ص ۶۳.
  140. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  141. الذخیرة فی علم الکلام، ص ۳۷۸، اوائل المقالات، ص ۱۶۶ و ۱۶۷و تقریب المعارف، ص ۱۵۷.
  142. سوره اعراف، آیه:۱۴۶؛ الالهیات، ج۳، ص ۳۳۸.
  143. الطراز، ج۳، ص ۳۹۱ و ۳۹۲، قواعد المرام، ص ۱۳۲.
  144. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  145. شرح المواقف، ص ۲۴۶.
  146. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  147. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  148. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  149. اعجاز القرآن، ص ۱۴۴، قواعد المرام، ص ۱۳۲و شرح المواقف، ج۸، ص ۲۴۶.
  150. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  151. الذخیره، ص ۳۷۸ و مناهج الیقین ص ۴۲۱.
  152. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  153. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  154. سوره هود، آیه:۱۳- ۱۴؛ سوره یونس، آیه:۳۸- ۳۹.
  155. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  156. البیان فی تفسیر القرآن، ص ۸۳.
  157. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  158. سوره طور، آیه:۳۲و ۳۴.
  159. سوره هود، آیه:۱۳.
  160. سوره یونس، آیه:۳۸، سوره بقره، آیه:۲۳- ۲۴.
  161. سیره ابن هشام، ج۴، ص ۲۴۷و ۲۲۳، تاریخ طبری، ج۲، ص ۵۰۸ و ۵۰۴ و ۴۹۶ و ۴۸۶ و ۴۶۳ و اعجاز القرآن، ص ۱۷۵.
  162. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  163. سوره تفسیر طبری، ج۲، ص ۹۸، تفسیر المنار، ج۱، ص ۱۹۹.
  164. سیره ابن هشام، ج۱، ص ۳۱۴ و ۳۱۳.
  165. الدر المنثور، ج۳، ص ۱۸۰.
  166. تفسیر نمونه، ج۱، ص ۱۳۷.
  167. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  168. مقدمة تفسیر المحرر الوجیز، ج۱، ص ۳۸ و ۳۹، دلائل الاعجاز، ص ۵۰ و ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص ۲۹.
  169. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  170. البیان، ص ۸۲ و المیزان، ج۱، ص ۶۱.
  171. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  172. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  173. باقلانی، التمهید، ص ۱۷۷و الطراز، ج۳، ص ۴۱۱ و ۴۱۲.
  174. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.
  175. الاقتصاد الهادی إلی طریق الرشاد، ص ۱۶۸، الخرائج والجرائح، ص ۹۷۳ و ۹۷۴، شرح الاصول الخمسة، ص ۵۸۷ و ۵۸۸ و شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۷ و ۲۸.
  176. بهدار، محمد رضا، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۴.